تفسیر سوره فلق -14

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الهی انتقنی بالهدی، والهمنی التقوی.

رمضان 84، سوره فلق را خواستیم تفسیر کنیم. به مناسبت «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»، رفتیم سراغ اعوذ‌ها. دیدیم خیلی اعوذ توی روایات هست. پناه می‌برم از این بدی. این آسیب شناسی و آفت شناسی خطراتی است که انسان را تهدید می کند. با هم بخوانید سوره فلق را.
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِیمِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» الفلق/1-5
 بگو پناه می‌برم به تو از شر آفریده‌ها. شر ما خلق چیست؟ دیدیم شر گاهی از خودمونه، مثل حرص، غضب، اینها دیگر ازکسی نیست. خودم حرص دارم، خودم عصبانی هستم، خودم صبر ندارم و حلم ندارم. خودم قساوت قلب دارم. یک خطراتی توی خود انسان است. یک خطراتی از بیرون است. بیرون یا از انسانهاست یا از غیر انسانهاست. این شر ما خلق را چند جلسه صحبت کردیم.
1- خطر تحقیر محرومان و ضعیفان
حالا. یکی از شرها این است که امام سجاد می‌فرماید که: (قل انی اعوذ بک من ان نخذل ملهوفا). یعنی مظلومی را حمایت نکنم. نخذل، خذلان. یعنی تحقیر کنم ملهوف، یک آدم افسرده‌ای را. حالا یک کسی افسردگی دارد، من هم نمک روی زخمش بپاشم. حالا مثل بنده مثلا موهای سرش کم کم دارد می‌ریزد. حالا این کلاهش را برمیدارد می‌گویم آفتاب شد. یک متلکی هم من می‌گویم. حالا قدش کوتاه است بگوییم شاخه شمشاد هم تشریف آورد. حالا سوادش کم است، می‌گوییم بله علامه تشریف آورد. دارد حرف می‌زند، یک کلمه از این آقا بشنوید. حالا مگر این آقا چه گفته است. ممکنه این آقا یک حرف حسابی بزند. یعنی به خاطر اینکه لباسش کهنه است، پولش کم است، ما هم خورده می‌گیریم. جامعه، فقر، مشکلاتی به او فشار آورده، ما هم نمک روی زخمش می‌گذاریم. برای خودشیرینی. حالا یک کسی که همه دستش انداختند، عوض اینکه ما کتفش را بگیریم، بیاریمش بالا، ما هم برای اینکه خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو، حالا که همه می‌گویند ما هم یکی می‌گوییم. همه تهمت می‌زنند ما هم یک تهمت بزنیم. همه فحش می‌دهند ما هم یک فحش بدهیم. این یک خطری است که انسان آبروی مسلمانی را همینطور به راحتی بریزد
اگر کسی به شما بگوید من امسال شما را مجانی می‌برم مکه، به یک شرط، وارد مکه و مسجد الحرام که شدی، یک خورده لجن به کعبه بمالی. چه کسی حاضر است، هیچکس حاضر نیست. امام صادق فرمود‌ای کعبه عزیزی. اما آبروی مومن از تو هم عزیزتر است. چطور ما حاضر نیستیم به کعبه لجن بمالیم، ولی به راحتی آبروی یک مومنی را لجن مال می‌کنیم. این از خطرهاست که متأسفانه توی جلسات ما هست، توی جامعه ما هست.
 حالا شغل پدرش ضعیف است. یک چیزی هم ما می‌گوییم، حتی، حالا الحمدلله خوب شده، اول‌ها که خیلی بعضی مردم بد دهن بودند. حتی به کارمندهای شهرداری مثلا تعبیر آشغالی می‌کردند. آشغالی بیا این آشغال‌ها را هم بردار. این کارمندهای شهرداری حق حیات به گردن ما دارند. اگر اینها شهر را تمیز نکنند، ما خفه می‌شویم. ما می‌میریم. اینها حق حیات به گردن ما دارند. نفتی، نفتی یعنی چه؟ به نفت فروش می‌گویند نفتی، زغالی، نمی‌دانم، تعبیرات خیلی. . . .
2- ذكر خوبی‌های دیگران، نه بدی ها
 امام زین العابدین می‌فرماید: أعوذ، (اللهم انی أعوذ بک)، خدا پناه می‌برم. (ان نخذل ملهوفا). یعنی من تحقیر کنم یک آدم افسرده‌ای را. اگر کسی افسرده است، دیدی یک کسی همه دارند تحقیرش می‌کنند شما تکریم کن. نقل می‌کنند حضرت عیسی و گروهی می‌رفتند از کنار سگ مرده‌ای گذشتند. یکی گفت چقدر زشت است. یکی گفت چقدر لاغر است. یکی گفت چقدر سیاه است. یکی گفت چقدر بدبو است. حضرت عیسی دید هر کسی یک چیز بدی گفت. حضرت عیسی نگاه کرد گفت چه دندانهای سفیدی دارد. یعنی حالا خوبیش را هم بگو. کی گفت شهری بهتره که شما وقتی فحش می‌دهی، می‌گویی دهاتی. بسیاری از رجال علمی ما دهاتی بوده‌اند، این دهاتی‌ها از مخ تا کف پا به گردن بنده حجت الاسلام حق دارند. چون مخ من عمامه رویش است، عمامه از پنبه، پنبه مال کشاورز است. تولید کشاورز است. کفش ما چرم است، چرم پوست گاو است، دامداری هم از کشاورز است. یعنی من حجة الاسلام که پز می‌دهم، از مخ تا پا به روستایی بدهکارم. نان او را می‌خورم، متلک به او می‌گویم. این نامردی نیست. پناه می‌برم به تو از نامردی‌هایی که در عمرم کرده‌ام.
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ». یکی از شرها همین زبان است که نیش می‌زند. ویل لکل همزة، همزة و لمزة یعنی طعنه می‌زند و نیش می‌زند. غیبت مثل گوشت مرده می‌ماند. چون گوشت زنده را بکنید جایش پر می‌شود، ممکنه جایش پر شود. اما غیبت چون آبروی کسی را می‌ریزی دیگر جایش پر نمی‌شود. میگویند غیبت مثل گوشت مرده می‌ماند چون مرده جان ندارد از خودش دفاع کند. آن کسی هم که غیبت می‌کنید، نیست که از خودش دفاع کند. دیگر چه؟
3- حفظ حرمت و آبروی دیگران در كمك رسانی
یکی از خطرها، نیاز به همردیف. این هم مهم است. اللهم انا نعوذ بک من الفقر الی الاکفاء. پناه می‌برم به اینکه به همردیفانم نیاز داشته باشم. ببینید. آدم از همردیفش خجالت می‌کشد بگیرد. مثلا ما دو تا طلبه بودیم. همدرس بودیم. توی دانشگاه مثلا توی دبیرستان، توی بازار اینها همردیف بودند. همبازی و همسایه بودند. حالا یکیشان رشد کرده. این خجالت می‌کشد برود پیش دیگری چون اینها ده سال پیش، بیست سال پیش هر دو هیچ چیز نداشتند. دری به تخته خورده، توری انداخته ماهی گرفته، پولدار شده. ولذا اگر خواستیم به همردیفهایمان پول بدهیم، چه زیباست که این پول را بدهیم به یک مقام بالاتر به او بدهد، که او خوار نشود. چون آدم اگر از باباش پول بگیرد خوار نمی‌شود چون بابا از آدم بالاتر است. ولی برادراز برادر وقتی می‌خواهد بگیرد همچین احساس سبکی می‌کند. حتی یک جایی من دیدم پناه می‌برم از اینکه پیر شوم و نیاز داشته باشم، به بچه‌ام بگویم پول بده. چون بچه اگر از باباش پول بگیرد خوار نمی‌شود اما بابا وقتی بخواد از بچه‌اش پول بگیرد خوار می‌شود. آقا زاده‌هایی که وضعتان خوب است، نگذارید مادرتان بگوید پول به من بده، همینطور برو پول بگذار توی کیسه مادرت. علت اینکه می‌گویند سهم امام را بدهید به مرجع تقلید، چون اگر بنده از مرجع تقلید حقوق بگیرم، شهریه بگیرم خوار نمی‌شوم. اما از یک تاجر که سهم امام می‌گیرم خوار می‌شوم. چون تاجره مگر چیست؟ اگر من هم می‌رفتم کاسبی می‌کردم نمی‌شد تاجر شوم. مرجع تقلید حسابش جداست. او جانشین امام زمان است. روی تشک امام زمان نشسته. فقیه عادل است. هوی و هوس ندارد. چون اگر هوی و هوس داشته باشد از مرجعیت می‌افتد. اگر عادل نباشد از مرجعیت می‌افتد. لازم به اعلامیه هم نیست. یعنی همه پست‌ها عزل کردنی هستند. مثلا رئیس جمهور، وکیل، وزیر، همه را می‌شود عزل کرد. مرجع تقلید عزل شدنی نیست. خود به خود عزل می‌شود. یعنی اگر یک مرجع تقلید یک دروغ گفت، نعوذ بالله اگر رهبری یک دروغ گفت، خودش از رهبری می‌افتد. یعنی لازم نیست مثلا خبرگان جمع شوند و ایشان را عزل کنند. اتوماتیک تاریخ مصرفش تمام می‌شود. گفتند پول را بدهید به کسی که عادل هست یک، هوی و هوس هم ندارد دو، آن وقت پول از او گرفتن آدم احساس شرمندگی نمی‌کند. ولذا گاهی می‌پرسند که حاج آقا، این خمس و سهم امام را نمی‌شود خودمان بدهیم. خوب خودمان که فقیرها را بهتر می‌شناسیم. بله فرق می‌کند من مرجع تقلیدی دارم، بعضی از سالهایی که خمس به من تعلق می‌گیرد، سالم هم شب بیست و سوم است، چون حساب کردم لیلة القدر خیر من ألف شهر. هر کاری شب قدر ثوابش هزار برابر است. یعنی یک افطاری شب بیست و سوم، مساوی است با هزار افطاری شبهای دیگر. یک درهم به فقیر شب بیست و سوم ماه رمضان، مساوی است با هزار درهم. روی این حدیث من هم حساب سالم را شب بیست و سوم قرار دادم که اگر یک وقتی بیش از زندگی طبیعی‌ام دارم و بنا است خمس بدهم، شب بیست و سوم بدهم. اصرار هم دارم همان شب بیست و سوم بدهم. آن مقدار کمی هم که دارم می‌دهم، باید پول تا نخورده باشد. یعنی پول نو باشد چون می‌خواهم بدهم به حضرت مهدی، سهم امام پول امام زمان است. بعضی‌ها می‌گویند خودمان خرج کنیم. ببینم پول امام زمان را چرا شما می‌خواهید فضولی کنید. شما بیایید خانه ما بگویید آقای قرائتی ببخشید این پنجره را ببند، این در را باز کن. می‌گویم ببخشید شما فضولی. این، خانه من. همین طور که شما اجازه نمی‌دهید یک غریبه بیاید بگوید پنجره خانه‌ات چه جور باشد، ما هم پول امام زمان را باید بدهیم به خود آقا. یا به آن کسی که مرجع تقلید است. مرجع تقلید اجباری نیست. هر کس را می‌خواهی انتخاب کن، اما بگذار ترمز و گاز دست او باشد. شما پهلوی شوفر تاکسی بشینید بگویید آقا ببخشید یک خورده گازش بدهید، ترمز کن. بگیر به چپ، بگیر به راست. می‌گوید آقاجان ببخشیدها می‌خواهید پیاده شوم شما بنشینید. یک شوفر تاکسی اگر امرو نهیش کنید به او برمی خورد. یک تاجرهای لوسی داریم که، یکیشان به من مراجعه کرد گفتم اصلا من نه خانه‌ات می‌آیم، نه افطاریت را می‌خورم، نه سهم امامت را می‌گیرم. اصلا نمی‌خواهم. اصلا نگاهت نمی‌خواهم بکنم. فکر می‌کند حالا، یک زمین خریده گران شده، پول دار شده. خیال می‌کند مخش کار می‌کند.
4- مال و ثروت را از خدا بدانیم
 آخه گیر این است که بعضی‌ها پولدار می‌شوند. فکر می‌کنند پولها مال مخشان است. از جمله قارون. به قارون گفتند پولدارشدی خرج کن. گفت خودم پولدار شدم. گفتند خدا بهت داده. گفت خدا؟ مخ خودم. من فوق لیسانس اقتصاد هستم. من مدیریت بازرگانی خوانده‌ام. قارون هی می‌زد به مخش. می‌گفت. «إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی» القصص/78. یعنی یک علمی توی مخ من است، قرآن می‌گوید از تو زرنگ‌تر بود. زمین خرید شهرداری آمد گفت فضای سبز است، نابود شد. تو هم زمین خریدی یونجه بکاری، یک اتوبان از بغلش رد شد. زمین یونجه‌ات را، گران شد. زمین یونجه‌ات گران شد، نگو مخ من است. همین خیابان اگر از آن طرف می‌رفت، زمین او گران می‌شد. تو فلج می‌شدی. این چیزهایی که تصادفا، اینها را از مخت نگیر. هزارها طلبه است از من سوادش بیشتر است. تقوایش بیشتر است. سابقه زندان دارد که من ندارم. سابقه نمی‌دانم تبعید دارد که من ندارم. حالا یک دری به تخته خورد دوربین فیلمت را نشان داد حالا فکر نکن تو مثلا کسی هستی. نخیر. ببخشید گنجشک روی منار هم بنشیند گنجشک است طاووس توی چاه هم برود طاووس است. ما گاهی وقتها سایه دیوار می‌خوابیم فکر می‌کنیم مال خودمان است. به هر حال، سهم امام را باید به مرجع داد، بعضی‌ها می‌گویند که آقا من خودم تشخیص می‌دهم کی فقیر است. بله طوری نیست. اگر شما واقعا یک موردی را سراغ دارید که ممکن است مرجع تقلید خبراز آن مورد نداشته باشد شما برو سهم امامت را بده بگو آقا این مثلا یک میلیون سهم امام است، ولی من در فامیلمان، در همسایمان کسی هست شرایطش اینطوری است. اگر شما اجازه می‌دهید بخشی از این پول را من می‌دهم به او. آقای مرجع هم به شما اجازه می‌دهد. حتما اجازه می‌دهد. اجازه میدهد بخشی از آن پول را، بعد هم وقتی پول می‌دهی نرو بگو من دادم که خجالت بکشد. بگو این پول مال حضرت مهدی است. مرجع تقلید داده. چون او پول از یک پیرمرد عادل بی هوس بگیرد، خوار نمی‌شود اما از شما بگیرد که با هم گردو بازی می‌کردید. . . حالا دری به تخته خورده تو پولدار شدی، او از تو پول گرفتن سختش است. نحوه پول دادن هم مهم هست. مثلا در زکات حدیث داریم که اگر به طرف بگویید پول زکات است، خجالت می‌کشد، خیس عرق می‌شود، کلمه زکات را نگو. نگو زکات است. به اسم دیگری به او بده. خودت نیت زکات بکن اما نگو. پناه می‌برم از یک خطر، آن که به همردیف‌هایم نیاز داشته باشم.
5- حفظ عزت و كرامت نفس
البته روایتی هم داریم که وقتی می‌روید مسافرت، سفارش شده که دنبال تاجرها مسافرت نروید. حدیث داریم. چون دنبال تاجر که مسافرت بروی، حتی اگر سهم خودت را هم بدهی می‌گویند فلانی به فلانی بند شده. دنگی باشد. یعنی اگر می‌خواهید بروید یک جایی بگویید هر کسی دنگ خودش را بدهد، چون یک گروهی رفتند مکه و برگشتند و در سفر مکه، امام به یک کسی گفت تو خیلی توی این سفر مومنین را خوار کردی. ذلیل کردی. گفت آقا چه کردم؟ گفت هرچند فرسخی یک گوسفند می‌کشتی کباب می‌کردی، می‌دادی می‌خوردند. گفت خوب مگر بد کردم من گوسفند کشتم کباب کردم دادم به همسفرهایم؟ گفت بله بد کردی. چون آنها نداشتند مثل تو خرج کنند. گوسفند اول طوری نیست اما هی مرتب خرج آنها را میدادی. آنها دیگر احساس حقارت می‌کردند. چون همسفر بودید. همسفر سر سفره همسفر بنشیند تو می‌شدی آقا آنها می‌شدند ذلیل. حدیث داریم با کسی مسافرت نکن که خود حضرت امام نقل کرده بود، بنیانگذار جمهوری اسلامی، گفت ما سفر مکه‌مان با یک مشت آدم‌های تاجر همسفر شدیم. ولی من چون عزت نفس داشتم نمی‌خواستم سر سفره تاجر بنشینم مجبور بودم به همان مقداری که آنها خرج می‌کنند من هم خرج کنم. مثلا آنها کباب می‌خوردند. من کباب میل نداشتم می‌خواستم حاضری بخورم. اما چون دیدم ماست بخورم ذلیل می‌شوم، سر سفره آنها بنشینم یک لقمه می‌گیرند به من ترحم می‌کنند. من هم سنگین خرج می‌کردم که با همسفرهایم احساس حقارت نکنم. این عزت خیلی مهم است. حدیث داریم خدا یک اجازه‌هایی به انسان داده. ولی خدا هرگز اجازه نداده که انسان خودش را ذلیل کند. خودتان را ذلیل نکنید. حدیث داریم مومن لبخندش توی صورتش است غصه هایش توی دلش است. و حتی حدیث داریم بچه‌ات را حق نداری خوار کنی. بعضی از پدرها و مادرها تا به یک مهمان می‌رسند می‌گویند این بچه را می‌بینی این جان من را به لبم رسانده است. هم درسش عقب است، دو تا تجدیدی آورده است. رفته‌اش بپزد غذا را سوزانده است. رفته استکان بشورد استکان را شکسته است. این بچه هم هی خجالت می‌کشد. این مادر هم حالا دور پیدا کرده. یک وقت یک بچه‌ای چای می‌داد یک جایی. پدرش گفت آهای گفت بله. گفت آن را جا گذاشتی. گفت در گوشم می‌گفتی. چرا رو به روی جمعیت به من گفتی آهای. تو پدر من هستی. حق تعلیم و تربیت داری اما حق نداری من را خوارم کنی. چون خوارم کردی من دیگر چاره‌ای ندارم سینی را گذاشت و رفت بیرون. پدر و مادر حق دارد بچه‌اش را تربیت کند اما حق ندارد نعره سرش بکشد. داد سرش بزند. حتی در جرم حق نداریم فحش بدهیم خاک تو سرت کنند، رفتی بالا کفتر بازی می‌کنی. اگر این کفتربازی می‌کند حق امر به معروف و نهی ازمنکر داری اما حق نداری یگویی خاک بر سرت کنند. اگر کسی زناکار بود حق داری شلاقش بزنی اما حق نداری بگویی نکبت. بدبخت به تو چه. یا من بدبختم یا خوشبخت. خلاف کردم شلاقم زدند. تو حق جسارت به من خلافکار را نداری. قرآن بخوانم.
6- دوری از ناسزاگویی حتی نسبت به دشمن
 قرآن می‌فرماید: «لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ» الأنعام/108. به بت پرستها فحش ندهید. حق ندارید فحش بدهید.
آقازاده دکتر بهشتی آمده بود منزل ما. گفتم یک خاطره از پدرت بگو. گفت پدرم عبور می‌کرد در یکی از این کشورها، ایشان چند سال آلمان بود. شاید آلمان بود. هامبورگ. گفت دکتر بهشتی داشت راه می‌رفت. جمعی هم بودند و آنجا یک قبرستانی هم بود. یکی از رهبران کفر هم توی قبرستان بود. ضمنا یک سگ هم توی قبرستان بود. یکی به پدرم گفت که آقای بهشتی این سگ می‌رود سر قبر فلانی فاتحه بخواند. پدرم گفت: بله؟ شما حق جسارت نداری. کافر است، کافر باشد. اگر زنده بود می‌نشینیم با او استدلالی صحبت می‌کنیم. کسی که منطق دارد نباید جسارت کند. گفت بابا مرده. گفت مرده باشد. مگر می‌شود به مرده جسارت کرد. به مرده کافر هم شما حق ندارید جسارت کنید. مهم است این.
امام باقر علیه السلام یک رفیقی داشت. یک بار رفیقش یک فحش مادر داد به مادرش. رفیق امام باقر فحش مادر داد به نوکرش. گفت مادر فلان. امام باقر فرمود چرا فحشش دادی؟ گفت اول که این نوکرم است. گفت خوب نوکر را می‌شود فحشش بدهی؟ شاگرد خیاط آمده خیاطی یاد بگیرد چه حقی داری بهش بگویی پاشو اتاق را جارو کن. من بچه‌ام را می‌فرستم پهلوی شما خیاطی یاد بگیرد شما چرا می‌گویید برو جارو کن. اینها بلاهای ما هست. می‌فرستیم برای مکانیکی، می‌فرستیم برای نجاری، او کار نوکری می‌کند. رفیق امام باقر فحش مادرداد به نوکرش، امام باقر گفت چرا فحش دادی؟ گفت: یک نوکرم است؛ دو مادرش کافر است. فرمود به زن کافر هم حق نداری فحش بدهی. حالا که یک چنین حرفی از دهانت بیرون آمد، با اینکه بیست سال است با من دوستی از الان با من رابطه‌ات را قطع کن. برو گمشو، برو کنار. مواظب باید باشیم که جسارت نکنیم. به شاگرد جسارت ممنوع. به کنیز، به نوکر ممنوع. به مومن جسارت مثل لجن مالیدن به کعبه است. مواظب باشیم اگر از کلمه زکات ناراحت می‌شود، کلمه زکات را نگوییم. اگر به خود او مستقیما پول بدهیم ناراحت می‌شود از طریق مرجع تقلید به او پول بدهیم. یک دانشجو خودش می‌فهمد توی خوابگاه دانشجویی که فلان دختر چادرش کهنه است، کتابهایش کهنه است. می‌فهمد پدر و مادر این دانشجو فقیر است. این پدر و مادرش پولدار است. برود با باباش برود بگوید بابا جان تو پولدار هستی، توی خوابگاه ما یک دختر فقیری هست. صد هزار تومان، دویست هزار تومان، از باباش بگیرد، خود دختر به دانشجو ندهد. چون دانشجو خجالت می‌کشد چون هر دو دانشجو هستند. برود بدهد به استاد دانشگاه، به رئیس دانشگاه، به نهاد رهبری در دانشگاه، بگوید آقا این پول به مناسبت مثلا تولد یک امامی، این را مثلا عیدی به او بدهید. یک جوری پول بدهید که طرف خوار نشود. چه دین قشنگی داریم. توی جاده دیدند یک کسی هی همچین همچین می‌کند، دست تکان می‌دهد. امام صادق به اصحاب فرمود بروید ببینید چی است. رفتند و برگشتند. گفتند آب می‌خواست. گفت به او دادید؟ گفتند نه. گفت چرا؟ گفتند یهودی بود. گفت خوب یهودی باشد آب به او بدهید. ما به اهل کتاب، اقلیتهای مذهبی حق نداریم جسارت کنیم. ما نباید جسارت کنیم. مسیحی است، یهودی است، هر دینی می‌خواهد داشته باشد. جسارت ممنوع، توهین ممنوع. ظلم ممنوع.
7- سفارش اسلام به حفظ حقوق مردم
 آقا سوال. اگر شمر آمد پهلوی شما خنجرش را به شما امانت داد. گفت این امانت پهلوی شما باشد، من می‌روم هفته دیگر می‌آیم. اگر هفته دیگر آمد خنجر شمر را به او بدهم یا ندهم؟ اسلام می‌گوید امانت را به صاحبش برگردان گرچه آن طرف کافر باشد. یعنی اگر خنجر شمر هم پهلویت گروگان بود، شمر آمد خنجرش را بگیرد به او بده. امانت است. به امانت خیانت نکنید گرچه آن کسی که امانت داده کافر باشد. پدر و مادر مسلمان نیستند. پدر و مادر متدین نیستند، منحرف هستند. اما قرآن در عین حال می‌گوید، «قَوْلًا كَرِیمًا» الإسراء/23. حتی به پدر و مادر منحرف قول کریم. چک دادید به یک بازاری. آن بازاری آدم پستی است. پست باشد. شما به روز چکت باید وفا کنی. سه چیز اسلام ندارد. رد امانت اسلام ندارد. مسلمان یا کافر امانتش را به او پس بده. وفای به عهد، قول دادی چک دادی، باید وفا کنی. اسلام و کافر ندارد. یکی هم احترام به والدین. اسلام و کافر ندارد. احترام به والدین، رد امانت، وفای به عهد. اینها اسلام سرش نمی‌شود. اصلا ما، درحرف زدن اسلام سرش نمی‌شود. بگذار قرآن بخوانم چرا از خودم حرف بزنم. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا» البقرة/83. می‌گوید للناس. با مردم خوب حرف بزنید. نمی‌گوید(قولو للمومنین حسنا). نمی‌گوید(قولوا للمتقین). نمی‌گوید اگر مومن و متقی بود خوب حرف بزن. همین که طرف انسان است، هرکسی می‌خواهد باشد. با انسان باید قشنگ حرف بزنی. بعضی‌ها راحت حرف می‌زنند. یادتان هست چند جلسه پیش گفتم. یک چیزی گفتم خندیدید. گفتم به بچه‌ای گفتند اسم بابات چیه گفت گاو. گفتند چرا؟ گفت همش من می‌گوید گوساله. خوب اگر من گوساله باشم، لابد خودش هم. . . . خوب وقتی به بچه بد حرف زدی او هم پاتک می‌زند. خب. دیگر چی؟
8- خطر تكرار گناه و پیروی از شیطان
قرآن بخوانیم. بسم الله الرحمن الرحیم. قل أعوذ برب الفلق. من شر ما خلق. یکی از شرور عمل ما است. گناه، انسان معصوم نیست. گناه می‌کند. اما در گناه هم. . . اصرار بر گناه خطرناک است. چون بالاخره آدم وقتی گناه کرد، عذرخواهی می‌کند. می‌گوید خدایا معذرت می‌خواهم. بد کردم مرا ببخش. حدیث داریم تا گناه کردید سریع بروید مسجد. بعضی‌ها می‌گویند آقا ما. . . . آخه بعضی گناه که می‌کنند، شیطان می‌گوید که نمی‌خواهد بروی مسجد. برو باقی کارهایت را درست کن مسجد نمی‌خواهد بروی. اسلام می‌گوید اگر گناه کردی حتما برو مسجد. چون اگر رفتی مسجد، قرآن بخوانم: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ» هود/114. نماز که خواندی آن گناه از بین می‌رود. اما اگر گفتی تو که گناه کردی دیگر قابل نیستی بروی حرم. قابل نیستی بروی مکه. وقتی می‌گوید تو با این گناهت دیگر قابل نیستی، این شیطان سوار می‌شود. (سلّط علیهم). یعنی شیطان سوار می‌شود. «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ». یکی از خلقها شیطان است. جواب اینکه خدا چرا شیطان را آفرید گفتیم. خدا شیطان را خوب آفرید. خودش لجبازی کرد. خودش خودش را خراب کرد. یک خلافی کرد، آدم را سرزنش کرد. می‌خواست عذرخواهی کند. عوض اینکه عذرخواهی کند، پررویی کرد. آدم خلاف کرد. گفتند گندم نخور، خورد بعد عذرخواهی کرد. هم آدم خلاف کرد، هم شیطان خلاف کرد. آدم عذرخواهی کرد، شیطان پررویی کرد. این شیطان خودش را شیطان کرد. حالا شیطان، قرآن دارد: «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ» البقرة/168. خطوات یعنی گام به گام. خطوات جمع خطوه. خطوه یعنی گام به گام. سیاست شیطان گام به گام است. یعنی اول یک لبخند می‌زند. بعد شوخی می‌کند. بعد یک مهمانی می‌کند. بعد یک سفر می‌رود. همینطور با هم هی رفیق می‌شود رفیق می‌شود از بستنی و شوخی و از لبخند و تلفن و نامه و جک و طنز شروع می‌شود، گام به گام. گامهای شیطان. قرآن می‌گوید «وَسْوَسَ إِلَیْهِ» طه/120. وسوسه می‌کند. بعد از وسوس الیه. می‌گوید «دَلَّاهُمَا» الأعراف/22. دلالت می‌کند. اول آدم و حوا را وسوسه کرد، یک خورده که آنها تمکین کردند، راهنمایی کرد، بعد قرآن می‌گوید «أَزَلَّهُمَا» البقرة/36. ببینید. گام اول وسوسه، گام دوم دلالی، گام سوم «أَزَلَّهُمَا». انحراف. درباره باقی آدم‌ها هم، آدم‌ها مختلف هستند. راجع به انبیاء راجع به پیغمبران، وسوس الیه. انبیاء را وسوسه می‌کند. راجع به مومنین، تماس می‌گیرد. قرآن می‌گوید که: «مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنْ الشَّیْطَانِ» الأعراف/201. تماس می‌گیرد از آن شیطان‌های دوره گرد. راجع به آدمهایی که گنهکارند. کار شیطان چیست؟ ورود پیدا می‌کند. می‌رود توی روحشان. قرآن می‌گوید که: «یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ» الناس/5. فی، یعنی می‌رود تو. وارد می‌شود. راجع به آدم‌های جنایتکار، که دیگر از گناه سر زدند. قرآن می‌گوید همنشین می‌شود. همنشین می‌شود دیگر بیرون هم نمی‌آید. قرآن می‌گوید: «فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» الزخرف/36. یعنی شیطان دیگر قرین او است. یعنی همنشین است، این می‌رود تو بیرون می‌آید. این می‌رود تو دیگر بیرون نمی آید. وقتی می‌رود تو می‌ایستد، امیرالمومنین می‌گوید باض شیطان بیضه می‌گذارد. تخم گذاری می‌کند. بعد تخمگذاری که کرد، شکفته می‌شود. شکفته که شد، هینطور یک ذره یک ذره بعد از همنشینی، عرض کنم که حزب شیطان می‌شوی. کلمه حزب الشیطان توی قرآن داریم. حزب الشیطان می‌شود. بعد از حزب می‌رود بالاتر. اخوان الشیاطین داریم. اینها همه توی قرآن هست‌ها. حزب الشیطان توی قرآن است. اخوان الشیاطین توی قرآن است. بعد از برادری اصلا سرپرست می‌شود. اولیاء شیطان می‌شود. «إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ» الأنعام/121. سرپرست می‌شود. بعد اصلا خود شیطان می‌شود. شیاطین الانس و الجن. گرفتید چی شد؟ مثل کسی که اول فرش را گروگان می‌گیرد. بعد یخچال و طلا را. بعد تلفن و نمی‌دانم ماشین را، بعد خانه را، بعد خودت را زندان می‌کند. یعنی یک ذره یک ذره، می‌آید همه انسان را می‌گیرد. اصلا حرف که می‌زندها فکرش شیطانی است. باهاش مشورت می‌کنی، تمام افکارش شیطانی است. هیچ حرفهایش با قرآن جور نمی‌شود. بعد نگاه می‌کند، نگاه شیطانی است. نگاه به قرآن نمی‌کند، نگاه به اولیاء خدا نمی‌کند. هر چه نگاه می‌کند، نگاه به صحنه‌های گناه می‌کند. فیلمهایی که می‌بیند. اصلا توی اتاقش یک فیلم مفید نیست. همه فیلمهایش. . . اصلا چشمش شده در آن خط. حرفهایی که می‌زند. تمام حرف هایش، انحرافی است. فکر انحراف، چشم انحراف. غذا که می‌خورد. همه نوع غذاها. . . قدیم می‌گفتند حلالی که مشتبه به حرام شده این کم کم لقمه هایش حرام می‌شود. یعنی اصلا بدنه غذایش حرام است. ممکنه حالا یک بار یک کسی یک چایی از حلال به او بدهد بخورد. بدنه عمرش حرام است. ببینید چجوری است. گام به گام. در یک فرد گام به گام. در جامعه هم گام به گام. هم طبقات گام به گام است هم یک آدم. ولذا گفتند شیطان خناس است. خناس، خنس یعنی می‌رود و برمی گردد. یعنی آنقدر هی تلاش می‌کند تا موفق بشود. مثل چای که با آب، مثل تیری که می‌زنند چوب نمی‌شکند، آنقدر تبر می‌زند تا بشکند. زنها که قند می‌شکنند، زدند نشکست، هی می‌زنند می‌زنند تا بشکند. خناس یعنی هی تکرار می‌کند تا بشود. در یک آدم سه مرحله دارد. وسواس، دلالت، انحراف. در مومنین، انبیاء، مومنین، گنهکار، جنایتکار. آن وقت در جنایتکار هی یکذره یکذره. حزب الشیطان، اخوان الشیاطین، اولیاء شیاطین تا کم کم می‌شود خود شیطان. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ. خدایا تو را به حق آبروی آبرومندانت ما غرق در خطرها هستیم، با این نخ باریک ایمان، نمی‌توانیم از این چاه عمیق بیاییم بیرون. دست ما را بگیر. خدایا به حق اولیائت آنچه تا حالا گناه کرده‌ایم ببخش و بیامرز. اموات ما، دوستان ما ببخش و بیامرز. از این به بعد از همه شرور دیدنی و ندیدنی همه ما را حفظ بفرما. اگر خطری، گناهی از ما سر زد، توفیق توبه و انابه مرحمت بفرما. آنچه شب قدر به خوبان می‌دهی، به آبروی همان خوبان، همه آنها را به ما مرحمت بفرما.
 والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2967

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.