تفسیر سوره فلق – 1
موضوع: تفسیر سوره فلق – 1
تاریخ پخش: 75/10/26
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
1- به نام خدا به کارها رنگ الهی میدهد
در ادبیات عرب (باء) در «بِسْمِ اللَّه» را میگویند (باء) استعانت یعنی خدایا از اسم تو کمک میخواهم. جلوی ما هزاران حادثه پیش بینی شده و پیش بینی نشده هست خبر نداریم چه میشود در هر چیز بی نهایت کوچک باید بند به بی نهایت بزرگ بشود «بِسْمِ اللَّه» خدایا از تو کمک میخواهم (باء) یعنی توکل به تو دارم (باء) یعنی استعانت و استمداد اینکه آدم اول کارش میگوید به نام خدا یعنی خدایا تو را دوست دارم فراموش نکردهام. اینکه آدم اول کارش میگوید «بِسْمِ اللَّه» یعنی کارهایم را رنگ الهی میدهم به نام خداوندی که رحمان و رحیم است در دنیا به همه میدهد و در آخرت به مؤمنین.
2- فلق شکافتن است
«قُلْ» بگو «أَعُوذُ» تو که پیغمبر هستی و در سایه لطف خدا هستی تو هم باید به خدا پناه ببری «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (فلق/1) به پرودگار «فَلَق» یعنی شکافتن دانه شکافتن تاریکی شب با نور. دانه شکافتن تاریکی شب با نور شکافتن عدم آفرینش. به خدایی پناه میبریم که بتواند بشکافد «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» از شکافتن هسته اتم تا شکافتن ماه در آسمان تا شکافتن دانه در زیر زمین. هیچ چیزی پهلوی خدا بتون آرمه نیست.
ذوالقرنین سدی ساخت از مس گداخته و آهن. گفت هیچ کس نمیتواند این سد را سوراخ کند منتهی گفت «فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ» (کهف/98) اگر قیامت بشود تیکه تیکه میشود این کوههایی که میبینید سفت است نزد شما سفت است «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزال/1) زمین زلزله میشود کوهها از دل زمین کنده میشود «سُیِّرَتْ» (تکویر/3) راه میافتد وقتی کوهها راه میافتد چنان به هم میخورد «دَکَّهً» (حاقه/14) تکه تکه میشود قطعات کوه که سنگ بزرگ است چنان به هم میخورد که شن میشود شنها به قدری به هم فشار میآورند «وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» (قارعه/5) مثل پشم زده میشود با اراده خدا پشم نرم است. قدرتها پیش شما قدرت است نزد من هیچ است.
3- هر خوبی آفتی دارد
«مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» (فلق/2) از شر هر چه آفریده شده هر چه که خدا آفریده ممکن است شری در کنارش باشد خوبیها هم شر دارد مثلاً داریم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «آفَهُ الْعِلْمِ النِّسْیَانُ» (منلایحضرهالفقیه/ج4/ص371) علم هم آفت دارد. غرور آفت فامیل قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «آفَهُ الشَّجَاعَهِ الْبَغْیُ وَ آفَهُ السَّخَاءِ الْمَنُّ وَ آفَهُ الْجَمَالِ الْخُیَلَاءُ وَ آفَهُ الْحَسَبِ الْفَخْرُ» (خصال صدوق/ج2/ص416) من دختر فلانیام من پدر فلانیام حدود دهها حدیث داریم کلمه آفت، آفت سخاوت منت است اول پول خرج میکند بعد میگوید من بودم جهازیهات را دادم هر چیزی آفت دارد «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ، وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ ، وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْر» (صحیفه سجادیه/دعاى 20) خدایا به من توفیق عبادت بده ولی عبادت هم آفتی دارد عیب عبادت اینست که عجب آدم را میگیرد «أَعِزَّنِی» خدایا به من عزت بده (دعای مکارم الاخلاق) اما «وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ» آدمی که عزیز شد کبر او را میگیرد «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى یَدِیَ الْخَیْرَ» خدایا بر دستهای من خیر جاری کن به مردم خیر برسانم «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»، «مَنّ» منت.
یک روز حضرت فرمود هر کس بگوید سبحان الله یک درخت به درختهای بهشتاش اضافه میشود یک نفر گفت ما خیلی سبحان الله گفتیم باغ بهشت ما چقدر درخت دارد فرمود بله اما گاهی هم یک آتش میفرستی همه درختها را میسوزاند «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» (فلق/2) آتش این گناه شر آن درختهاست گاهی انسان این رقمی میشود.
4- پناه بر خدا از شر هجومهای شبانه و فوت کننده در گرهها
«وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ» (فلق/3)، «غاسِقٍ» یعنی هجوم در تاریکی. حالا یا تاریکی مادی یا معنوی پناه میبرم از شر هجمههایی که از تاریکی استفاده میکنند حالا مثل دزد و چیزهایی که در تاریکی شب است. شبیخون زدن یا تاریکی جهل، تفرقه، شرک «إِذا وَقَبَ» از شر هجومهایی شبانه که به انسان وارد میشود «وَقَبَ» یعنی وارد شد «وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» (فلق/4) و پناه میبرم از شر «نفاثات» (دمیدن) در «عُقَدْ» گرهها محکمات را با فوت شل میکنند یعنی زن هی در گوش مرد میخواند تا به یک کسی بد بین میکند مادر شوهر در گوش داماد میخواند خواهر شوهر در گوش عروس میخواند شریک در گوش شاگرد میخواند. بچهای درست فکر میکرد میخواست برود جبهه مادر و دوستانش اینقدر در گوش او خواندند که تصمیماش را شل کردند دیگر جبهه نمیرود میخواهد درس بخواند درس میخواهی چیکار؟ نمیبینی فلانی اصلاً سواد ندارد اندازه پنج مهندس حقوقاش است یک زمانی دیپلم ارزش داشت برود دنبال کار. میگویند دختر و پسر عقد کردند یعنی به هم گره زدند «عُقَدْ» یعنی گره «عُقَدْ» یعنی گرهها «النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» یعنی اینقدر در این گرهها فوت میکند تا این گرهها را باز کند. تصمیم به تحصیل فوت میکند از تصمیم او را میاندازد تصمیم دارد با تقوا باشد بابا جوانی حرف آخوندها را ول کن برو صفا کن این شیخ بازیها را بگذار کنار اینقدر هی میگویند تا اینرا شل کنند خشک مقدسی نکن.
پدر و مادر عروس و داماد تصمیم گرفتهاند پولی را که برای جهازیه و مهریه و خرج تالار و گل و ظرفهای یکبار مصرف میدهند پول را روی هم بگذارند و یک خانه کوچولو برای عروس و داماد بخرند حالا بگوئیم دختر ما تالار نگرفت یک چوب میگذاریم اگر آسمان افتاد پایین آنرا نگه میداریم آسمان پایین نمیافتد. این هم یک قصه است. میگویند دو نفر گفتند بیائید دروغ بگوئیم گفتند دروغ بزرگ یکی گفت پدر من یک طویله داشت اسب که میخواست از این طرف طویله برود آنطرف طویله چند بار حامله میشد میزائید آخرش هم به آخر طویله نمیرسید انصافاً دروغ خوبی بود گفت پدر من هم یک چوب داشت که هر وقت ابر میشد با چوب آنها را جابجا میکرد اینقدر چوب بلند بود گفت زمستانها که ابر نبود چکار میکرد؟ گفت میگذاشت توی طویله پدر تو بناست به هم دروغ بگوئیم.
بابا یک عقدی بکنید بی تالار اگر آسمان افتاد آن چوب را زیر آن میزنیم و نمیافتد. اینقدر فوت میکنند تا یک جشنی میگیرند یک مشت لباس یک مشت کفش و دسته گل ماتیک و دایره و تنبک بعد هم پسر و دختر تا آخر عمرشان بی خانه و بدبخت «وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» همینطور که در جبههها خط شکن داشتیم توی عروسی خط شکن میخواهیم توی مهریه خط شکن میخواهیم چه اشکال دارد خط شکن باشیم یک کسی میمیرد برای تشیع جنازهاش چه پولها چه خرجها این چند میلیونی که خرج مقبره میکنی یک خانه بخر وقف دانشگاه کن هر دانشجو 4 سال در آن درس بخواند مهندس شود برود یک دانشجو دیگر یکدفعه میبینی 40 سال وقف کردی 10 دکتر و مهندس تحویل داده هنوز هم ملکش هست و مال دانشگاه ماست ولی تو گوش آدم میخوانند «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» (فلق/5).
«درسها»
5- باید پناه به مقام ربوبی برد
1- پناه به مقام ربوبی باشد «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» کسی دیگر نمیتواند به من پناه بدهد خودش هم گیر است چه کسی به من کمک کند خودش هم نیاز به کمک دارد به خدایی پناه ببرید و از خدایی کمک بخواهید که مقام «ربوبی» داد و «فَلَق» است میتواند همه چیزی را بشکافد «قُلْ أَعُوذُ» تو که پیغمبری باید بگویی «أَعُوذُ» حتی انبیاء هم باید پناه ببرند.
6- در هر آفریدهای احتمال شر هست
2- در هر آفریدهای احتمال شرور هست «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» هر چه خیر است در خداست شرها در ما است مثلاً کره زمین همینطور که دور خورشید میگردد یک طرفش نور است و یک طرفش تاریک. هر جا روشن است از خورشید است و هر جا تاریک است از خودش به زمین میشود گفت زمین پز نده هر جا روشن است مال خورشید و هر جا که تاریک است مال خودت است «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» (نحل/53)، «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً» (نساء/79) تاریکیت از خودت است نورت از خورشید چیزهایی که خدا خلق کرده خوب است آهن خوب است منتهی وقتی خنجر میشود میآید دست شمر… باران خوب است توی جویها که راه افتاد جوبها کثیف است آب تمیز میآید لجن میشود در هر آفرینندهای ممکن است شر باشد حتی کمالات.
7- در دعا و پناه بردن به خدا باید دید وسیع باشد
3- در دعاها و پناهندگی باید با دید وسیع نگاه کرد «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»، «ما خَلَقَ» یعنی آنچه خدا آفریده دعا که میکنی بگو ما. نگو من چرا اینقدر خود بینی «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَان» (المصباح کفعمی/ص617) امام که دعا میکند به همه دعا میکند با آنهایی هم که بد هستی دعا کن. یکی از علمای جامعه مدرسین میگفت یکی در مسجد مدینه نشسته بود به رفقایش دعا میکرد یاد یکی از رفیق هایش افتاد خیلی با او بد بود با هم بد بودند او را دعا نکرد شب خواب او را دید آن کس مرده بود گفت برادر جان درست است ما که زنده بودیم با تو دعوا داشتیم اما من الان توی قبر بدبختم توی مسجد مدینه داشتی دعا میکردی من آمدم بال بال زدم من به ذهنت آمدم بخل کردی من گیر هستم دعا کن آن آقا میگفت کسانی که به ذهن آدم میآیند که دعا کنی کسانی هستند که محتاجند روحشان دارد دست و پا میزند حالا آمده بخل نکن خدایا کتکم زده ببخشش.
یکی از بستگان خلیفه دوم آمد حرفهای بسیار زشتی به امام کاظم(ع) زد. امام کاظم(ع) تنهایی رفت مزرعه و باغش چون خیلی با امام کاظم(ع) بد بود گفت نیا راضی نیستم امام فرمود حال شما خوب است چقدر از این درآمد میخواهی گفت مثلاً یک میلیون تومان فرمود بیا این دو میلیون مال خودت یک خرده وا رفت و گفت حقا که تو امام کاظم(ع) هستی. او به تو افطاری نداده تو به او افطاری بده در مقابل تک بد پاتک بزن گوشت قربانی برای تو نیاورد تو ببر. قرآن میفرماید پاتک اخلاقی بزنید.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَهِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ، وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَهَ، وَ أُغْضِیَ عَنِ السَّیِّئَه» (صحیفه سجادیه/دعاى 20) کسی که به من کلک زده من به او خیر خواهی کنم «مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ» من را رانده تو نران تو او را دعوت کن «مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ» غیبت مرا کرده به من بگو من تعریفش را بکنم نگو حالا که غیبتم کرده من هم غیبت او را میکنم یک کیلو آبرو ریخت دو کیلو آبرویش را میریزم. امام چهارم در دعایش میفرماید خدایا به من توفیق بده پاتک اخلاقی کنم تک و پاتک در جبهه هست در اخلاق هم هست.
آمد گفت آقا بنده هیچ تو را دوست ندارم نگو به درک بگو به او خیلی دوستت دارم من از تو بدم میآید من از تو خوشم میآید در دعاها با دید وسیع برخورد کنید. یک دعا دیدم از امیرالمومنین(ع) میفرماید خدایا آنچه گذشتگان از تو خواستهاند و آنچه الآن موجودین از تو میخواهند و آنچه بچههایی که به دنیا نیامدهاند بعد که به دنیا آمدند از تو میخواهند خواست همه را به همه بده این را میگویند دعا ما اصلاً دعا کردن هم بلد نیستیم شبهای احیا چراغ را خاموش میکنند و میگویند دعا کنید ما دیدیم عدهای میخندند گفتیم چرا میخندید گفتند یک کسی در دعا گفت خدایا یک آهنگی به من بده اینطوری بخوانمهای های… شروع کرد به خواندن واقعاً این خل است اصلاً نمیداند وقتی دعا کند چه دعایی بکند هدر رفت.
اینکه میگویند ازدواج خوب است نه فقط برای شهوت شهوت یک زاویه است اصلاً آدمی که مجرد است همهاش میگوید خودم، کتم، شلوارم، کیفم، کفشم وقتی ازدواج کرد میگوید خودم و زنم مادر زن و پدر زنم اصلاً خودماش گشاد میشود یعنی توسعه در روحش پیدا میکند. یکی از برکات ازدواج اینست که دید انسان وسیع میشود. دعا که میکنید کلی دعا کنید. دم افطار دعا مستجاب است سر سفرهای که بچهها مینشینند بگوئید بچهها من دعا میکنم شما آمین بگوئید. امام باقر(ع) وقتی مشکل داشت بچه هایش را جمع میکرد و میفرمود بچهها من دعا میکنم شما آمین بگوئید. فرهنگ دعا در ذهن بچه بماند وقتی من و شما مردیم اینها توی ذهنشان میماند میگویند خدا بیامرزد بابا را. سر سفره افطار میگفت دستها را بلند کنید و به من دعا کنید عمومی دعا کنید و بدانید هر چه هست از اوست اگر روزه گرفتی به قوت او روزه گرفتی بلند شدی «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» به حول و قوه او بود. اگر ما کافر بودیم چی میشد؟ اگر مادرهای ما ما را بصره میزائیدند همه بله قربان گوی صدام. الحمدالله مادر اینطرف زائید اگر ما یک قرن قبل متولد میشدیم مظفرالدین شاه، احمدشاه، رضا شاه و… الحمدلله در زمانی هستیم که خوب زمانی زندگی میکنیم در بهترین شرائط هستیم بهترین کشور را داریم بعضی کشورها خاک میخرند باغچه درست میکنند خاک کشورشان به درد گیاه نمیخورد بعضی کشورها نفت ندارند بعضی کشورها جنگل ندارند بعضی کشورها همه را دارند آدم ندارند تحت مستعمره هستند.
روی کره زمین همه جا طاغوت حکومت میکند جز ایران. روی کره زمین کشوری که بیشترین معدن را دارد ایران است بالاترین رشدهای ذهنی مغز و استعداد خوب. کشوری هستیم رهبر ما علی بن ابی طالب(ع). منتهی کشور ما یک مشت عیب هم دارد ماه رمضان که تعطیل میشود در مسجدها بسته میشود چرا صبحها نماز جماعت تعطیل است چرا مسجدهایمان کم رونق است.
8- دائم باید به خدا پناه برد
5- پناهندگی به خدا دائمی است «أَعُوذُ» نمیفرماید «عُذْتُ» دائماً به خدا پناه میبرم هیچوقت نگو بیمه شدیم ممکن است شناگر ماهری باشد در عین حال ماهیچه پایت بگیرد و غرق شوی. علت اینکه من یادداشت هایم در دستم هست همین است یکمرتبه هر چه بلدم یادم میرود.
چند وقت پیش یک نفر آمد و گفت آقای قرائتی مرا میشناسی گفتم قیافهات آشنا است گفتای خوش انصاف تو ده شب خانه من بودی دیدیم خیلی ناراحت شد گفتم هیچ غصه نخور برای اینکه من یک عمری است که نان خدا را میخورم و او را نمیشناسم حالا هم ده شب نان تو را خوردم و نشناختمت انسان گاهی فراموش میکند. نگو چون من آبرو دارم. تمام آبروها با یک لحظه سقوط میکند.
هر چه خطر بیشتر است پناه باید بیشتر باشد. دشمن بدنبال تاریکیها و حفرهها و نقطه ضعفها است. یکی از شهوت یکی از ریاست هر کسی از یک چیزی گول میخورد. میگویند خواب شیطان را دیدند طنابهای رنگارنگ داشت از او پرسیدند این طنابها چیه؟ گفت هر کسی با یکی از این طنابها قلاب میشود یکی در شهوت مقاوم است اما به پول که رسید شل میشود. خداوند به رزمندههایی که رفتند جبهه و بدنشان سوراخ سوراخ شده میفرماید اگر دین دارید خمس بدهید جبههای بی دین هم داریم؟ بله قرآن میفرماید رفت جبهه کنار پیغمبر(ص) در جنگ شهید شد یا زخمی شد برگشت گفتیم «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ» (انفال/41) غنیمت بدست آوردید خمس بدهید «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ» (انفال/41) اگر ایمان دارید را به کسی میگوید که در جنگ جبهه کنار پیغمبر(ص) بوده یعنی در کنار پیغمبر(ص) جان میدهد اما غنیمت که بدست آورد خمس نمیدهد میفرماید «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ» اگر ایمان دارید یعنی افرادی جان میدهند در پول میلنگند افرادی هستند در همین ماه رمضان افطاریهای مفصل میدهند اما خمس نمیدهند.
یک کسی آمد نهضت سواد آموزی و گفت من چند میلیون باغ و مزرعه و خانه دارم میخواهم همه را وقف نهضت سواد آموزی کنم پیر مردی بود از تجار مهم تهران گفتم خمست را دادی؟ گفت نه گفتم هر چه داری مال خودت برو 20 درصد خمس به آقا بده من هم خمس نمیگیرم. نه مسألهاش را بلدم و نه اهل این کار هستم. گفت میخواهم همه اموالم را وقف کنم گفتم همه اموالت را وقف کنی باز هم به جهنم میروی. اما اگر 20 درصد خمس بدهی و همه اموالت مال خودت باشد به بهشت میروی وقتی رفت دوستان ما در نهضت سواد آموزی گفتند آقای قرائتی چه شکار خوبی بود! گفتم من شکارچی نیستم من مسأله گو هستم من عمامه سرم گذاشتهام که بگویم راه بهشت کدام است خدا خمس را واجب کرده و وقف را مستحب کرده این باید خمس بدهد کسی که جنب است باید غسل کند حالا هزار بار در اقیانوس اطلس شیرجه برود باز هم جنب است. در میان همه شرور شر حسادت از همه بیشتر است.
9- پناه بر خدا از تلقین و وسوسه
6- تلقین و «وسوسه»، «وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» آنهایی که در گوش میخوانند. یک شب پاسدارم در خانه نشسته بود خانواده نبود من بودم و پاسدارم دو تایی خوابیده بودیم به او گفتم نکند سحر بلند شوی و دیوانه بشی مرا ترور کنی گفت نه آقا خواهش میکنم گفتم ما یک رقم دیوانگی داریم جنون ادواری یعنی آدم پنج دقیقه دیوانه میشود حالا اشکال دارد شما امشب ده دقیقه دیوانه بشوی گفت نه آقا خواهش میکنم خلاصه خوابید نیم ساعت که شد صدایم زد گفت بلند شوید بروید آن اتاق بخوابید در راهم قفل کنید گفت مثل اینکه دارم دیوانه میشوم یعنی بالاخره تلقین اثر میکند. اینقدر آدمهای خوبیاند یک کسی یک چرندی میگوید برای یک دختر که همچین و همچنین است یک کلاغ و چهل کلاغ دختر را چنان لکه دار میکنند که برای او خواستگار نمیآید دختر بسیار خوب هم هست پسره لات است بابا چه لاتی؟ حالا یک حرفی زده یک جوان بسیار خوش استعداد و خوب را همینطور کلاغ پرش میکنند بایکوتاش میکنند «وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ».
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»