تربیت، اهمیت

موضوع: تربیت، اهمیت
تاریخ پخش: 74/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی»

1- اهمیت تربیت
در این جلسه خدمت برادران و خواهران هستیم. مسئله‌ی تربیت اساس کار است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ» (جمعه/2) «یُزَکِّیهِمْ» اگر تربیت نباشد همه چیز هدر می‌رود. پس موضوع بحث ما اهمیت تربیت است. اگر تربیت نباشد نیش زبان از نیش مار بیشتر و سخت‌تر است. چون مار در سال دو سه نفر را نیش می‌زند. ولی زبان روزی چند نفر را می‌گزد. اگر تربیت نباشد، حیله انسان از روباه بیشتر است. اگر تربیت نباشد کینه انسان از کلاغ بیشتر است. اگر تربیت نباشد دزدی انسان از موش بیشتر است. گاز گرفتن انسان از سگ درنده بیشتر است. مسئله تربیت خیلی مهم است.
اگر مال دست آدم نااهل بیفتد، به فساد کشیده می‌شود. یعنی آدمی که تربیت ندارد و نااهل است وقتی پول را می‌بیند به سمت فساد می‌رود. پس اگر رشد و تربیت الهی نباشد، همه چیز به فساد کشیده می‌شود. تربیت شامل حیوان‌ها هم می‌شود. مثلاً می‌گویند: فلانی اسب را تربیت کرده است. یا می‌گویند: فلانی سگ آموزش دیده دارد.
2- تربیت الهی و غیرالهی
پس تربیت شامل حیوان‌ها هم می‌شود. امّا رشد معنای خاصی دارد و اهمیتش بیشتر است. تربیت دو نوع است. گاهی تربیت الهی است و گاهی تربیت غیر الهی است. تربیت الهی یعنی آیا خدا این کار را دوست دارد یا دوست ندارد؟ یک وقت می‌گویند: اگر مدیر کارخانه بداخلاق باشد، کارگرها ناراحت هستند و اگر کارگرها ناراحت باشند، تولید کم می‌شود. می‌گویند: اگر تربیت بد باشد، بچه‌ها لامپ خیابان را می‌شکنند. اگر لامپ بشکند، خیابان تاریک می‌شود. اینها تربیت انسانی است. تربیت الهی نه به لامپ کار دارد و نه به تولید. در قرآن سوره‌ای به نام عبس و تولی داریم. یک نفر از یاران پیغمبر، بسیار آدم خوبی بود ولی کور بود. این پیرمرد عصا به دست وارد یک مجلس شد. پیامبر اکرم(ص) نشسته بودند کور که وارد شد نمی‌دانست که چه کسانی در جلسه هستند. وارد شد و گفت: یا رسول الله از قرآن برایم بگو. و نمی‌دانست که حالا پیغمبر با یک سری افراد مهم موعظه و صحبت می‌کند. چونکه کور بود بلند بلند حرف می‌زد. یک نفر در جلسه قیافه‌اش را عبوس کرد. تا این فرد این کار را کرد، این آیه نازل شد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» در ده آیه خداوند این آقایی که قیافه‌اش را عبوس کرده، به رگبار می‌بندد.
حالا من سئوالم این است. کور که عبوس را ندید. برای کور، قیافه‌ات را عبوس کنی نمی‌فهمد. لبخند هم بزنی نمی‌فهمد. امّا قرآن می‌گوید: در تربیت الهی عبوس کردن به فقیر بد است چه بفهمد و چه نفهمد. مثلاً یک وقت می‌گویند دزدی بد است! دزدی نکنید! ولی یک وقت می‌گویند اگر دزدی بکنیم پلیس می‌گیرد و می‌فهمد. اگر من برای پلیس دزدی نکردم، این دزدی نکردن خیلی ارزش ندارد. تربیت الهی یعنی دزدی بد است…
خدا شهید مظلوم بهشتی را رحمت کند. سوار ماشینش بودیم. به یک چهارراه رسیدیم، ساعت 11 شب بود. ایستاد. گفتیم آقای بهشتی برو. تو که شاه را قبول نداری. گفت: نظم خوب است گرچه من شاه را قبول ندارم.
حالا قرآن را ببینید. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم». «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/1). عبوس کرد. بی اعتنایی کرد. «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‌» (عبس/2). وقتی که یک نابینا آمد. «وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى» (عبس/3) چه حقی داشتی؟ «لَعَلَّهُ یَزَّکَّى». این کور به درد می‌خورد. این روحش آماده پذیرش است، گاهی چشم دارها آماده پذیرش نیستند. گاهی یک بچّه روستایی پهلوی خدا آبرو دارد. اما یک بچه شهری بی آبرو است.
گاهی نماز روی موکت قبول است، اما روی قالی قبول نیست. گاهی یک تومان به فقیر می‌دهی، قبول است اما هزار تومان می‌دهی قبول نیست. چون یک تومان را برای خدا می‌دهی، اما هزار تومان را ممکن است برای پزدادن داده باشی. «وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى» تو نمی‌دانی. شاید او تزکیه شود. «أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى‌» (عبس/4) او متذکر می‌شود و تذکر تو در روح او اثر می‌کند. «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‌» (عبس/5). بچه پولدارها «فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى» (عبس/6). تو متصدی پولدارها شده‌ای؟ وای به حالت! «وَ ما عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّى» (عبس/7). «وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى‌» (عبس/8). آن پیرمردی که با زحمت آمده و خودش را به جلسه رسانده «وَ هُوَ یَخْشى‌» (عبس/9) از خدا می‌ترسد. «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى» (عبس/10).
ده آیه نازل شده که برای چه چهره‌ات را عبوس کردی. از اینجا معلوم می‌شود که تربیت الهی کار به فهمیدن مردم و یا نفهمیدن ندارد. علم خوب است، امّا همه برای نمره درس می‌خوانند. درس باید برای درسش خوب باشد. نه برای نمره. ارزش تربیت الهی این چنین است. یعنی کار ندارد مردم بفهمند یا نفهمند، نمره بدهند یا ندهند، مهم این است که کار، کار خوبی است.
پس تربیت غیرالهی یعنی کار نیک برای غیر خدا باشد و تربیت الهی یعنی پایبند بودن به ارزشها به طوری که کسی نفهمد. قرآن می‌گوید: من کار به فهم مردم ندارم، عبوس کردن به مؤمن کار زشتی است گرچه مؤمن نفهمد.
3- پول و قدرت در دست نااهل
حالا موضوع بحث من این است که مثلاً اگر پول به دست آدم نااهل بیفتد. آدمی که تربیت نشده اگر پول دستش بیفتد چه کارهایی می‌کند:
1- مردم را به بردگی می‌کشاند. فرعون ادعای خدایی می‌کرد و دلیلش چه بود؟ می‌گفت: «یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی‌ مُلْکُ مِصْرَ» (زخرف/51). چون فرعون نااهل بود، همینکه حکومت به دستش آمد به مردم می‌گفت همه باید بنده من باشید. پول اگر دست آدم نااهل برسد مردم را به بردگی می‌کشاند.
2- مردم را مسخره می‌کند. خیلی‌ها که مسخره می‌کنند، به خاطر این است که پول دارند قرآن می‌گوید: «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/1) وای به حال کسانی که همدیگر را مسخره می‌کنند. «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» (همزه/2) یعنی مال جمع کرده و پول هایش را می‌شمارد.
3- توقع نابجا دارد. وحی نازل شد، مردم می‌گفتند: «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ» (زخرف/31). اگر وحی نازل می‌شود چرا بر پیغمبر بی پول و فقیر نازل می‌شود؟ چرا به کدخدای ده ما نازل نشده است؟ یعنی حالا که پول دارد فکر می‌کند باید امام جمعه، وکیل و وزیر همه چیز و همه کس او باشد، متوقع است.
4- غفلت. قرآن بارها به مردم می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (منافقون/9). مال و فرزند شما را از ذکر خدا غافل نکند.
5- طغیان و گردنکشی. قرآن می‌فرماید: «فَأَمَّا مَنْ طَغى‌ وَ آثَرَ الْحَیاهَ الدُّنْیا» (نازعات/38-37). می‌دانی چرا طغیان می‌کند؟ به خاطر اینکه دنیاگر شده و گردن کلفتی می‌کند. اگر در یک ظرفی موش مرده باشد، اگر در آن ظرف شیر بریزی شیر فاسد می‌شود، شیره بکنی شیره فاسد می‌شود. چون این انسان تربیت نشده و خودش را نشسته و چون آدم پاکی نیست به آدم ناپاک هرچه بدهی خطرش بیشتر است. اصل تربیت است و آن هم تربیت الهی.
آقازاده‌ها! جوان هستید و بهترین وسیله تربیت نماز است. نماز رابطه بی‌نهایت کوچک با بی‌نهایت بزرگ است. خدا در قرآن یا بنی‌های زیادی دارد که با آقازاده‌‌ها صحبت می‌کند. یکی از آنها سوره لقمان است. لقمان به عنوان یک مربی نمونه در سوره لقمان با پسرش صحبت‌هایی می‌کند.
4- تربیت الهی و غیرالهی
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» لقمان می‌گوید: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ» (لقمان/13). موعظه می‌کند. پسر کوچولو! سراغ غیر خدا نرو! اگر سراغ غیر خدا بروی، به خودت ظلم کرده‌ای. غیر خدا چیزی نیست. قرآن می‌فرماید: غیر خدا مثل تار عنکبوت است. دست انسان باید در دست خدا باشد قانون انسان باید قانون خدا باشد. شبی که ما متولد شدیم، آزاد متولد شدیم… کسی که آزاد متولد شده نباید بله قربان گوی دیگران باشد.
بعد می‌فرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‌ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی‌ عامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لی‌ وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصیرُ» (لقمان/14). ما سفارش می‌کنیم انسان را نسبت به پدر و مادرش به خصوص نسبت به مادرش، مادر با سختی و با سنگینی شما را حمل کرد و بعد می‌فرماید: «وَ فِصالُهُ فی‌ عامَیْنِ» و دو سال هم مسأله شیردادن شما را تأمین کرد. از من (که خدا هستم) تشکر کن و از پدر و مادرت هم تشکر کن. همه ما به سمت خدا بر می‌گردیم. روز قیامت برای همه است.
پسر جان ممکن است پدر و مادرت بد باشند. ما داریم پدر و مادرهایی را که نسبت به نماز کوتاهی می‌کنند. تو کاری به پدر و مادرت نداشته باش. «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‌ أَنْ تُشْرِکَ بی‌ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (لقمان/15) اگر پدر و مادر خواستند از مسیر خدا منحرفت کنند به حرف آنها گوش نده. در قرآن چهاربار گفته گوش به حرف پدر و مادر بده. دو بار هم گفته گوش نده. آنجایی که پدر و مادر در راه حق حرف می‌زنند، گوش بده. آنجایی که پدر و مادر خواستند تو را از خط توحید جدا کنند، گوش نده. نه اینکه یعنی در خانه دعوا راه بینداز. با محبت گوش نده. «وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً». یعنی با هم رفیق باشید.
«یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی‌ صَخْرَهٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ» (لقمان/16) پسر کوچولو! ذره‌ای کار بکنید، اگر چه این ذره کار خیر، در آسمانها باشد، لا به لای سخره‌ها و سنگها از نظر سفتی باشد، در مغز زمین از نظر عمق باشد، اگر ذره‌ای کار بکنی، هر کجا باشد، هیچ کاری پنهان نمی‌ماند و مشت همه باز می‌شود. پسر کوچولو! اگر به اندازه سنگینی یک حبّه، خشخاش و در دل سنگ باشد. در عمق آسمانها و یا در عمق زمین باشد. «یَأْتِ بِهَا اللَّهُ» خدا آن ذره را می‌آورد.
5- رابطه‌ی ترک گناه و مستجاب شدن دعا
یک کار خوب بکنید. دعا بکنید. دعای آدم نو قبول می‌شود. دعای پسر و دختر گناه نکرده مستجاب می‌شود. ممکن است هر کدام شما بازوهای امام زمان(عج) باشید. ممکن است هر یک از شما در آینده درخشان باشید. ممکن است عمر شما هم تلف شود. آنقدر آدم داریم که استعدادهایشان را به هدر می‌دهند. نابود می‌شوند. درس می‌خواند یادش می‌رود. درست مثل زنی که لباس می‌شوید و روی بند می‌اندازد و باد آن را روی خاک می‌اندازد. کار این خانم تباه شد. آدم داریم کار خوب می‌کند و منت می‌گذارد. سعی کنیم کار خوب بکنیم و با خدا حساب کنیم. روایات زیادی داریم که کار خوب که می‌کنید، «احْتِسَاباً» (من‌لایحضره‌الفقیه/ ج‌1/ ص‌292). یعنی با خدا حساب کنید.
اگر کاری را با خدا معامله کردی، جبران می‌کند. یکی از نام‌های خدا جبار است. جبار یعنی می‌گیرد و جبران می‌کند. اگر یک کار خوب برای خدا کردی، چند برابر جبران می‌کند. از حال تصمیم بگیرید گناه نکنیم.
حکایت:
قصه‌ای برایتان بگویم. آیت الله مدنی، شهید محراب می‌گفتند: داشتم در بازار نجف می‌رفتم دو جوان جلوی من بودند. این دو نوجوان آقازاده‌های استاد آیت الله العظمی حکیم بودند. ایشان مرجع تقلید بود و خیلی هم مهم بود. پسران زیادی داشت. می‌گفت: این دو پسر جلو می‌رفتند و من هم پشت سرشان بودم. ولی آنها نمی‌دانستند که من پشت سرشان هستم، یکی از آقازاده‌ها از دیگری پرسید: راستش را بگو… و سؤالش را مطرح کرد. آن یکی گفت: من دروغ بگویم؟ مگر پریشب آقا (یعنی آیت الله حکیم) ما را دعوت نکرد و گفت: آقازاده‌ها اول تکلیفتان است، تصمیم بگیرید که به هیچ قیمتی دروغ نگویید. و ما هم به پدرمان قول دادیم که دروغ نگوییم. آیت الله مدنی گفت: من از این حرف فهمیدم که آیت الله عظمی حکیم، از بچه هایش خواسته که از اول جوانی دروغ نگویید.
سه رقم پسر داریم و سه رقم دختر. من می‌گویم ببینید شما کدام هستید.
1- دختر و پسرهای ول. دختر و پسر ول می‌گوید: برویم فیلم ویدئوئی ببینیم. هرچه به او گفتند گوش می‌دهد. مثل فتیله چراغ در اختیار آشپز است. مثل موم در دست همه است. مثل آب در ظرف است که به هر شکلی درمی‌اید.
2- بعضی دختر و پسرهایی که فکر می‌کنند و می‌گویند این کار درست نیست. پیغمبر ما سه سالش بود و یک چیزی به گردنش آویزان کردند. به مربی گفت این چیست که آویزان کردی؟ گفت: این را آویزان کرده‌ام تا تو را حفظ کند. پیغمبر آن را کند و گفت حافظ من خدا است.
3- بعضی بچه‌ها امام هستند. یعنی با اینکه بچه است، دیگران را خط می‌دهد. خودش گول نمی‌خورد و گول خورده‌ها را هم هدایت می‌کند.
حکایت:
از یکی از علمای بزرگ پرسیدم: شما چطور عالم شدی؟ چون به شما نمی‌آید از نظر خانواده عالم بشوی. گفت: در کوچه و محل ما یک مشت بچه‌های 13 و 14 ساله بازی می‌کردند من هم مثل آنها. یکی از بچه‌ها آمد و گفت: آقا بازی کردیم، حالا بیایید برویم خانه فلانی برای ما قصه می‌گوید. بعد از بازی ما را پهلوی این آقا برد. ما علاقه‌مند آن قصه‌گو شدیم. آن قصه‌گو هم یک ذره یک ذره ما را با کتاب ادبیات عرب آشنا کرد و ذره ذره، ذره ذره ما را به این سمت کشاند و الان هم یکی از علمای مهم جمهوری اسلامی است.
حکایت:
ما رفتیم به خانه آیت الله بهاءالدینی، گفتیم: ما هر چه از امام دیدیم، در سن پیری ایشان بوده، می‌خواهیم بدانیم جوانی‌های امام چگونه بوده است؟ ایشان فرمود: امام تازه از خمین آمده بود. خمین 70 سال پیش ده بود. زمان هم زمان رضا شاه بود. رضا شاه هم یک قلدری از صدام بدتر بود. ضد نماز و مسجد و حجاب و … بود. امام زمانی که 22 یا 23 سالش بود، از خمین به قم آمده بود که طلبه بشود. یکی از مسئولین مملکتی تقریباً 75 ساله بود و پیر بود و یک حرف چرندی زده بود. این جوان (امام) چنان زد در گوش این آدم 75 ساله که عینکش چهار قطعه شد. کسی که در پیری می‌خواهد در دهن دولت بزند، باید در جوانی این رگ در او باشد. جوان‌ها اگر حالا خاصیتی ندارید، فوق لیسانس هم بشوید خاصیتی نخواهید داشت. امام یعنی کسی که دیگران را به راه حق ببرد.
«یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‌ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (لقمان/17). پسرکوچولو! نماز به پا کن و امر به معروف کن. اگر خوبی دیدی بگو زنده باد. خوبی را تشویق کنید. «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ». فساد دیدی برخورد کن و نهی کن. «وَ اصْبِرْ عَلى‌ ما أَصابَکَ». اگر به تو لطمه‌ای هم رسید. صبر کن! «إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ».
بحث را جمع می‌کنیم. گفتم اگر تربیت نباشد، اگر پول بریزید خراب می‌شود. مثل فرعون که مردم را مسخره می‌کند و توقع نابجا دارد. پول دست آدم نا اهل خطرناک است. علم هم همینطور است. تابستان نزدیک است یک برنامه مطالعاتی برای خودمان داشته باشیم و مسأله تربیت هم به طور کامل این نیست که کلاس سرود و نقاشی، کامپیوتر و… برویم.
5- اول تربیت بعد پرورش
جوان باید هنر داشته باشد و هنر داشتن عیب نیست و یکی از چیزهایی است که جلوی تهاجم فرهنگی را می‌گیرد. امروز لذت، فردا خدمت. این ورزش اسلامی و تربیت اسلامی است. هنر امروز سرگرمی است و فردا خدمت است. ولی بعضی بازی‌ها اینطور نیست. مثلاً گل و آبشار، فقط لذت امروز است و برای فردا خدمتی نیست. به یک سمتی برویم که جهت داشته باشید. همیشه هر نعمتی را که از خدا می‌خواهید، اوّل ظرف آن را بخواهید. تا ظرفیت نباشد نعمت خطرناک است. اگر گاراژ بود ماشین ارزش است، وگرنه در کوچه، دزد می‌برد. افسار بود اسب ارزش است. اگر تربیت نباشد هر چه با سواد شویم، پولدار شویم، سیاستمدار شویم. هرچه خدا به ما بدهد اگر تربیت الهی نباشد، جنایت است. به همین خاطر دنیایی که تربیت الهی ندارد، سیاستمداران جنایتکار، پولدارهایشان جنایتکار، زوردارانشان جنایتکار. اگر تربیت نباشد همه نعمتها به فساد کشیده می‌شود.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2231

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.