تدبر در قرآن

برنامه سمت خدا 27 فروردین 1392

هوا هواي لطيفي ست، طراوت است و ترنم و شبنم است و شقايق، هواي همهمه دارند ابر و تندر و باران ،هواي زمزمه دارند بيد و باد و بنفشه و من هواي تو را دارم.

سوال – در مورد راه هاي تدبر در قرآن توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – سوال مي کنند که در مقابل بدي ها چکار کنيم؟ بعضي مي گويند که کلوخ انداز را پاداش سنگ است يعني اگر کسي به شما دشنام داد همان دشنام را به او و خانواده اش بدهيد. اسلام در مقابله با افراد شرور و نااهل چه مي گويد؟ در بعضي مواقع قرآن مي فرمايد که اين افراد را ببخشيد و الکاظمين الغيض در اصطلاح فارسي شتر ديدي نديدي. در مواردي قرآن مي فرمايد که اگر کسي حرف لغويي به شما مي زند به روي خودت نياور و با کرامت او را ببخش .در مواردي قرآن مي فرمايد: در مقابل نااهل با مسالمت عبور کن. در مواردي مي فرمايد که جدال و بحث نکنيد مگر به حق. مواردي مي فرمايد :از مردم بگذر. قرآن براي بخشيدن به ما الگو داده است. برادران يوسف ،او را در چاه انداختند ولي به او گفتنتد که ما را ببخش و يوسف همان موقع گفت که شما را بخشيدم.

در روز فتح مکه پيامبر همه ي مردمان مکه را بخشيد. بعضي مسئولين مي گويند که هر کس پشت سر ما غيبت کرده، او را مي بخشيم. اين يک فرهنگ قرآني است. کسي که غيبت مي کند مي خواهد او را خراب کند. خداوند مي فرمايد که عزت شما دست من است. عده اي هستند که مورد غيبت قرار مي گيرند ولي نزد مردم محبوب هستند.

در جلسه اي مطلبي را گفتم و عده اي را گرياندم ولي همين مطلب را در جلسه ي ديگري گفتم و آنها خنديدند. من پيش خودم فکر کردم که خدا مي خواهد بگويد که تو نيستي که مردم را گرياندي ،خدا اين کار را کرده است. کشاورز دانه مي پاشد ولي تعداد دانه ها و خوشه ها دست خداست و خدا مي فرمايد که ما زراعت مي کنيم. خداوند به پيامبر مي فرمايد: تو هيچ نقشي نداري ،هدايت دست تو نيست، تو حرف خودت را بزن ولي اثر آن حرف دست من است.

در جايي با عده اي طلبه بوديم و چند دختر بچه بازي مي کردند. يک دختر بچه خيلي زشت بود. استادم به ما گفت که چه کسي اين با اين دختر ازدواج مي کند؟ در برگشت همان دختر را ديديم و فردي گفت که من يک زن شبيه اين دختر مي خواهم. يعني فردي که بنظر شما زشت است بنظر فرد ديگري زيباست.

الان در اداره ها وقتي کاري را انجام نمي دهند مي گويند که يا بودجه نداريم يا نيروي انساني. در زمان پيامبر مدتها بين دو قبيله ي اوس و خزرج جنگ بود. بهترين نيروي انساني پيامبر بود و کل پول هاي دنيا، بودجه ي پيامبر بود. خدا مي فرمايد که اگر تو خرج کني و کل پولهاي دنيا را خرج کني، ما بين آنها الفت برقرار مي کنيم. اثر شفاست ولي اثر شفا به اراده ي خداوند ست. ممکن است که دکتر لحظه اي اشتباه کند و داروي اشتباه بدهد پس پزشکان هم بگويند :هو الشافي (خدا شفا دهنده است)

خدا در سوره کوثر مي فرمايد: ان شانئک هو الابتر. پدر عمر وعاص فرد رندي بود و مي خواست که پيامبر را بشکند زيرا مي گفت که او پسر ندارد پس بي عقبه است ولي خدا فرمود که بگو :خودت بي عقبه هستي. اين جواب براي کسي نيست که از خودمان باشد.

مثلا کسي در مسجد يا خيابان يا دانشگاه حرفي در مورد شما مي زند، اينها خودي هستند، شما آنها را ببخشيد و لازم نيست که آنها معذرت خواهي کنند. از آيت الله گلپايگاني پرسيدند که اگر غيبت فردي را کرديم به او بگوييم؟ ايشان فرمود: لازم نيست که بگوييد زيرا فرد بيشتر ناراحت مي شود و ممکن است که باعث کينه بشود. به خدا بگوييد که خدايا من غيبت او را کردم ،هم من و هم او را ببخش. فردي که با لجن روي ديوار سفيد مي نويسد : نطافت را رعايت کنيد در واقع کار او ضد نطافت است. پس در برخورد با افراد خودي او را ببخشيد و اگر فرد رندي است جواب او را بدهيد.

اسلام نسبت به ساير دين ها گسترش بيشتري پيدا کرده است. ما داشته ايم که کليسايي مسجد شده است ولي نداشته ايم که مسجدي کليسا بشود. در امريکا به کليسايي رفتيم که آنرا خريده بودند و آنرا مسجد کرده بودند.پس اسلام پيش مي رود. شاه همه چيزي داشت ولي خدا را نداست ولي امام خميني هيچ چيزي نداشت ولي خدا را داشت و امام بر امکانات شاه غالب شد.

روايت داريم که اگر مي خواهيد ببيند که چقدر دين داريد خودتان را آزمايش کنيد و ببيند که بخاطر چقدر دروغ مي گوييد، شما به خاطر هر مبلغي که دروغ مي گوييد، دين شما همان مبلغ است. به هر اندازه که گناه مي کنيد نرخ شما همان اندازه است .

روايت داريم کسي که مي خواهد درجه ي ايمانش را بداند، بايد ببيند که چقدر به حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم اعتقاد دارد و اگر تکيه گاهش را خدا بداند ايمانش بالاتر است ولي اگر تکيه گاه را در دست خودش بداند ايمانش پايين تر است. حساب در دست خداست.

يکي از وزراي در اوايل انقلاب رئيس آموزش و پرورش بود و مي گفت که از بهم ريختگي خيلي خسته شده بودم و به رئيس دفترم گفتم که من 24 ساعت مرخصي مي خواهم و با هيچ کس صحبت نمي کنم. در همان زمان ،پيرمردي با من کار داشت که از بندرعباس آمده بود و مي گفت که من در تهران غريب هستم. رئيس دفتر دلش براي اين پيرمرد سوخت و از من خواهش کرد که اين پيرمرد را ببينم. من قبول کرد و اورا ديدم. پيرمرد به من گفت :من خيلي از تو بدم مي آيد و مي خواهم تو را بکشم و بعد رفت. خواب از سر من پريد. آن روز تلخ ترين روز زندگي من بود.

روزي يک روحاني در کشتي نشسته بود و يک فرد شيکي در کنار او نشست. روحاني حال طرف را پرسيد تا سر حرف را باز کند ولي طرف با ميلي جواب او را داد و حرف نمي زد. طرف گفت که من از آخوندها و عمامه ي تو بدم مي آيد، با من حرف نزن. شيخ عمامه را برداشت و به دريا انداخت. و گفت که من تو را بيشتر از عمامه ام دوست دارم زيرا تو آدم هستي. بعد با هم شروع به صحبت کردند و با هم رفيق شدند. طرف فهميد که شيخ استاد است ،وقتي به شهر رسيدند شيخ را به خانه برد و از او پذيرايي کرد و در سفر راننده و ميزبان او شد و به او خيلي خوش گذشت. هنگام برگشت هديه اي به شيخ داد و شيخ ديد که او چند توپ پارچه ي عمامه به او هديه داده است.

گاهي فردي فحش مي دهد ولي با يک سلام و تدبير تغيير مي کنند. البته تعداد افراد لجباز خيلي کم است. تو نيکي مي کن و در دجله انداز که ايزد در بيابانت دهد باز.

هر وقت بين حق و باطل جنگ شده، حق پيروز شده است .در قرآن داريم که من حق را به سر باطل مي زنم و آنرا گيج مي کنم . مي خواستند ابراهيم را در آتش بسوزانند ولي خدا نخواست و ابراهيم نسوخت. امام حسين(ع)را زير سم اسبان لِه کردند و روي قبرش کشاورزي کردند تا قبر حضرت از بين برود ولي الان امام حسين(ع) بيشترين عاشقان را دارد که حتي پياده به زيارتش مي روند. زليخا درها را بست تا کسي داستان او و يوسف را نفهمد ولي همه فهميدند. شاه دستور داده بود که در هر خانه اي که عکس امام خميني در آن است ،صاحبخانه اش را دستگير کنند ولي بعدا عکس هاي امام خميني روي اسکناس ها چاپ شد يعني شاه گفت :نه ولي خدا فرمود :بله. در قرآن داريم :خدا مشت شما را باز مي کند و خدا هم وجود دارد.

پس اگر کاري را خدا دوست دارد آنرا انجام بدهيم حتي اگر به ما پست و مقامي ندهند زيرا خدا جبار است و جبران مي کند. يوسف را در چاه انداختند تا تمام توجه پدر به برادران باشد ولي يوسف معروف شد. خدا مي فرمايد که محبت از من است. خدا مي فرمايد: خدا بين زن و شوهر محبت قرار مي دهد. گاهي جهيزيه عروس خيلي چشمگير است و کادوهاي قيمتي به عروس و داماد مي دهند ولي بعد از مدت کمي اين دو از هم جدا مي شوند. يکي از هتل هاي خيلي گران قيمت تهران، عروس و دامادهايي را که در آن هتل عروسي گرفته اند را دوباره دعوت مي کند تا جشني بگيرد و مي فهمد که اکثر اين عروس و دامادها ازهم جدا شده اند.

سوال – صفحه 299 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – در اين صفحه خدا مي فرمايد: در قيامت کتاب برقرار مي شود. و کتاب ( کتابي که مربوط به همه است )باز مي شود . مجرمين وقتي کتاب را مي بينند مي ترسند و مي گويند واي برما، اين چه کتابي است؟ ريز و درشتي نيست که در اينجا نوشته نشده است و اعمالش حاضر است. دوربين هاي خدا مغزها را مي بيند.

در قيامت سه نوع کتاب داريم :کتاب فردي که نامه اعمال هر فرد است ،کتابي که مربوط به امت است و کتابي که مربوط به بشريت است. در قرآن داريم که اين کتاب ها را فرشته ها مي نويسند.

دور بين خدا مغزها را مي بيند. اين آيه مي گويد که اگر سر مشتري را کلاه گذاشتي خوشحال نباش. بعضي ها از بي سوادي ديگران سوءاستفاده مي کنند. اگر ما بدانيم که همه ي اعمال ما ثبت مي شود خدا مي فرمايد: تو نمي داني قيامت است که بايد جواب بدهي؟ ممکن است که کسي نداند ولي خدا مي داند و هيچ چيز کوچک و بزرگ از دست خدا در نمي رود .پس بدانيد که همه ي کارهاي ما ثبت مي شود. در قرآن داريم که وقتي لب تکان مي خورد نوشته مي شود. حتي هنگام قيامت ،زمين شهادت مي دهد .

اين زمين در آن زمان پر بلا ناگهان چون زلزلت زلزالها

از درونش اخرجت اثقالها با تعجب قال الانسان مالها

مردگان خيزند برپا کل هُم همه  مردم  يروا اعمالهم

هر کس آرد ذرة خيراً ي  يا که آرد ذرة شراً يره

آن زمان خورشيدتابان کورت کوههاي سخت وسنگين سُيرت

در قيامت زمين شهادت مي دهد که روي او نماز خوانده ايم يا گناه کرده ايم، کوه شهادت مي دهد. در قرآن داريم که انسان مي پرسد :چراعليه من شهادت مي دهي و زمين مي گويد که دست من نيست. حجرالاسود، در ابتدا فرشته بوده است .خدا از بشريت اقرار گرفت که آيا من رب شما هستم ؟ و آنها گفتند: بله . خدا يک فرشته را شاهد گرفت و بعد فرشته جماد شد. چطور عصاي موسي اژدها شد؟چطور آب بني اسرائيل خون شد؟ وقتي حاجي به سنگ حجرالاسود مي رسد مي گويد که اي فرشته آن امانتي را شاهد باش. يعني همه ي شهادت ها در اين سنگ ضبط مي شود. در قديم مي گفتند که انگشتر انسان را حفظ مي کند و مردم تعجب مي کردند. الان يک راننده ي کاميون به جلوي ماشينش يک زنجير مي بندد و مي گويد که اين زنجير ماشين را حفظ مي کند. اگر اين کار امکان دارد، پس حفظ کردن انسان بوسيله ي انگشتر هم امکان دارد.

گاهي ما دروغ هاي شاخدار را قبول مي کنيم ولي حرف خدا را قبول نمي کنيم. گاهي ما به دکتر که ده سال درس خوانده است و مي گويد که فلان دارو را بخورد، اعتراض نمي کنيم ولي مي گوييم که چرا صبح بايد دو رکعت نماز بخوانيم ؟ اگر حديثي معتبر است ما نبايد چون و چرا کنيم. قرآن مي فرمايد: همه ي دانشمندان سواد کمي دارند. کوه شهادت مي دهد همان طور که سي دي حرف مي زند. پس همه ي چيز ثبت مي دهد و در قيامت کوه ، زمين ، پوست ، فرشته ،پيامبر هر امت و خدا  شهادت مي دهد.

انشاء الله رفتار و اعمال ما طوري باشد که وقتي در قيامت پرونده ي اعمال مان باز مي شود شرمنده نباشيم. ربنا لا تجعلنا من الخاسرين في الدنيا و الاخرة.

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=8929

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.