بهترین میزبانی در ماه رمضان

1- حضرت يوسف، بهترين ميزبان براي برادران خطاكار
2- امانت‌داري سخنان و نظرات مردم در مجالس
3- ماه رمضان، ماه استجابت دعا
4- صد بار اگر توبه شكستي باز آي
5- مالكيت خداوند بر انسان و تمام اموالش
6- كتمان توهين‌ها و تهمت‌ها، نشانه بزرگواري
7- پاداش‌هاي چندين برابر خداوند به نيكوكاران

موضوع: بهترين ميزباني در ماه رمضان

تاريخ پخش: 12/06/88

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان عزيز بحث را رمضان 88 مي‌بينند. دومين شب جمعه تماشا مي‌كنند. و چون شب جمعه بر باقي شب‌ها امتيازي دارد، براي دعا و مناجات و ماه رمضان هم امتياز دارد من امروز مي‌خواهم روي يك كلمه صحبت كنم و آن اينكه بهترين ميزبان ما كيست؟موضوع بحث، بهترين ميزبان.

سوژه‌اي كه از قرآن گرفتيم «خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» است بهترين ميزبان از نظر قرآني «خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» سوره‌ي يوسف را فيلمش را ديديد. دو تا «خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» در قرآن است. «الْمُنْزِلين‏» يعني ميزبان. «خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» يعني بهترين ميزبان هستم. يكجا خدا مي‌گويد: من خير الميزبان هستم. «وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» (مومنون/29) سوره‌ي مومنين است. يكجا هم يوسف به برادرهايش مي گويد كه: من ميزبان خوبي هستم. اين‌ بار كه مي‌آييد برادرها را هم با خودتان بياوريد. ديديد كه من چطور خوب از شما پذيرايي كردم؟

1- حضرت يوسف، بهترين ميزبان براي برادران خطاكار

ماجرا اين است كه در ماه رمضان، ماه رمضان ماه «ضيافة الله» يعني ماه مهماني خدا است. يعني مردم مهمان هستند و خدا ميزبان است. خدا در ماه رمضان چطور ميزباني كرده است؟ من يازده تا از كارهاي يوسف را نوشتم، اول يك طرف تخته مي‌نويسم كه يوسف چطور خوب ميزباني است؟ بعد تازه يوسف يكي از بندگان خدا است. يكي از مخلوقات است. خلق خدا است. بنده‌ي صالح خدا است. بعد مي‌بينيم آنوقت ميزباني خدا چيست؟ يوسف چه كرد؟ 1- خطا كاران را شناخت ولي پذيرفت. يوسف برادرهايش را شناخت. كه اينها خطا كردند. او را در چاه انداختند. به او تهمت زدند. اما پذيرفت. اين كار اول يوسف. پس در قرآن دو بار «خَيْرُ الْمُنْزِلين» آمده است. يكبار براي يوسف آمده است، يكبار براي خدا. يوسف چه كرد؟

ميزباني يوسف؛ 1- برادران را شناخت ولي پذيرفت. نگفت: برويد گم شويد. من مي‌دانم شما چه غلطي كرديد. بزرگترين غلط را كرديد. دل دو تا پيغمبر را سوزانديد. حضرت يعقوب، حضرت يوسف، تا مرز برادركشي پيش رفتيد. به خاطر حسادت. شناخت ولي پذيرفت. خدا هم همينطور است. خدا همه‌ي ما را مي‌شناسد، ولي باز هم مي‌پذيرد. ماه رمضان و شب جمعه. خدا ما را مي‌شناسد. حتي نيت‌هاي ما را هم مي‌داند.

2- يوسف به روي خودش نياورد. به روي خودش نياورد. خدا هم عيب‌هاي ما را مي‌بيند، به روي خودش نمي‌آورد. حتي در يكي از مناجات‌ها داريم كه هرچه گناه مي‌كنند مي‌پوشانيم. گناه سي‌ام مي‌پوشانيم. سي‌و يكم مي‌پوشانيم. صدم را مي‌پوشانيم. هزارم را مي‌پوشاني. هرچه من گناه مي‌كنم مي‌پوشاني. عوض اينكه من از تو خجالت بكشم، خدايا انگار تو از من خجالت مي‌كشي. «كَأَنَّكَ اسْتَحْيَيْتَنِي‏» (بحارالانوار/ج95/ص87) «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيح» خدايا خوبي‌هاي من را دهان به دهان مي‌گويند، ولي عيب‌هاي من را هيچ‌كس نمي‌فهمد. عيب‌هايي دارند كه پدر و مادر بفهمند از خانه مرا بيرون مي‌كنند. تو مي‌داني ولي مرا بيرون نمي‌كني. «تخلف سكان أرضك عن طاعتك‏» (بلدالامين/ص150) اگر اشتباه نخوانده باشم. مردم تخلّف مي‌كنند. ولي «عوادا على المذنبين بحلمك» (بلدالامين/ص150) هرچه مردم گناه مي‌كنند تو دائم به روي خودت نمي‌آوري. اينها را براي چه مي‌گويم؟ براي اينكه عيبي از رفيقت سراغ داري لو نده. گاهي يك عكس بدي از يك صحنه‌ي بدي از رفيقش دارد، اين را نگه مي‌دارد براي اينكه يك روزي آبروي رفيقش را بريزد. يك عكس بدي را برمي‌دارد براي اينكه هرچه من مي‌گويم گوش بدهد، يا من اين عكس را منتشر مي‌كنم. اين صفت خدايي است؟ البته خدا هم انتقام مي‌كشد. داريم هركس آبروي كسي را بريزد، نمي‌ميرد مگر اينكه آبروي او ريخته مي‌شود. هركس كسي را مسخره كند، نمي‌ميرد جز اينكه به همان بلا مورد مسخره قرار مي‌گيرد. دنيا حساب و كتاب دارد. يك وسواسي بود، سر «والضّالين» وسواسي داشت. دائم مي‌گفت: «غير المغضوب عليهم والضا…» نشد! «غير المغضوب عليهم و الضا…»، «والضا…»، «والضا…» دائم مي گفت: «والضا…» وسواسي بود. روي اين كلمه وسواسي بود. پشت سرش يك كسي او را مسخره كرد. مي‌گفت: مَرَض! او مي‌گفت: «والضا…» اين مي‌گفت: مَرَض! (خنده حضار) مَرَض! مَرَض! به او خنديدند، همين آقايي كه گفت: مرض! در همين كلمه گرفتار وسوسه شد.

2- امانت‌داري سخنان و نظرات مردم در مجالس

خوب به روي خودتان نياوريد. بالاخره، خدا دكتر بهشتي را رحمت كند. مي گفت: در زمين دنبال فرشته نگرديد. آدم‌ها هركسي يك عيبي دارد. حديث داريم واي به كسي كه با كسي رفيق مي‌شود زير پاي او را مي‌كشد. عيب‌هايش را درمي‌آورد، به خصوص گاهي وقت‌ها انسان يك حرفي را مي‌زند كه اين موبايل‌هاي كوچك نوار مي‌كنند، اين ضبط صوت‌هاي كوچك، خوب بابا من يك حرفي را خواستم خصوصي به تو بگويم. راضي نبودم اين حرف را ديگران بشنوند. يك حديث برايتان بخوانم. «الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ» (بحارالانوار/ج72/ص465) حديث است. يعني مجلس امانت است. در يك جلسه يك چيزي شنيدي، شما حق نداري هرچه شنيدي جاي ديگر نقل كني. آدمي كه حرف‌هايي كه در يك جلسه مي‌شنود، مي‌رود جاي ديگر نقل مي‌كند اين خائن است. «الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ» حديث است. مجلس امانت است. حالا من با تو نشسته بوم، يك دسته گلي آب دادم، يكجايي خراب‌كاري كردم دارم، مي‌گويم. فهميدي چه شد؟ قرائتي هم مثلاً آنجا دسته گل آب داد. داريم شوخي مي‌كنيم. داريم خاطرات خودمان را مي‌گوييم. نبايد كشور را جاسوس خانه كرد. خانه را جاسوس خانه كرد. دبيرستان و دانشگاه و كارخانه را جاسوس خانه كرد. هركسي حرف‌هايي دارد. محرمانه دارد. چه گفتم؟ حديث داريم واي به كسي كه با كسي رفيق شود زير پاي رفيق را بكشد، عيب‌هايش را دربياورد، داريم اگر كسي را مورد سرزنش قرار دادي، خوت مورد سرزنش قرار مي‌گيري. خطاكاران را شناخت، روي خود نياورد. 2- به روي خود نياورد. خدا هم همينطور است.

3- ماه رمضان، ماه استجابت دعا

3- درخواست آنان را جواب داد. يوسف مي‌گويد: من «خَيْرُ الْمُنْزِلين» هستم. بهترين ميزبان هستم. چه كردي كه به برادرهايت مي‌گويي: من بهترين ميزبان هستم؟ شما از من گندم خواستيد، به شما دادم. خدا هم «خَيْرُ الْمُنْزِلين» است. مي‌داند ما چقدر گناه كرديم. باز هم دعاهاي من را مستجاب مي‌كند. حاج آقا ما كه دعا كرديم مستجاب نشد. آنجا كه مستجاب نمي‌شود يك گيري دارد. گيرش را برايتان بگويم. نصفش را من مي‌خوانم، نصفش را شما بخوانيد. چون از آن آيه‌هايي است كه ايراني‌ها حفظ هستند. «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر/60) اين آيه‌ي قرآن است. دعا كنيد، از من بخواهيد مستجاب مي‌كنم. اگر دعاي ما مستجاب نشد بايد ببينيم كجاي آن گير است. يا «ادْعُ» گير است. يا «ني» گير است. يا «‏لَكُمْ» گير است. چون «ادعُ» از دعا است. دعا يعني چه؟ دعا يعني طلب خير. دعا يعني طلب خير. خيلي از چيزهايي كه ما مي‌خواهيم خيال مي‌كنيم خير است. واقعاً خير نيست. «ادْعُوني» بخواهيد از من، «ني» يعني از من، «ني» يعني اخلاص. فقط از خدا بخواه. به كس ديگري نگويي. خيلي وقت‌ها ما به خدا مي‌گوييم، به هركس و ناكس ديگري هم مي‌گوييم. يعني در دعا اخلاص نيست.«أَسْتَجِبْ لَكُمْ» يعني به نفع شما مستجاب مي‌كنم. خيلي چيزها «لكم» نيست «عليكم» است. به «لَه» آن نيست. عليه آن است. خيلي چيزها دعا نيست. حديث داريم اگر دستي بالا آمد، مقابل صورت، در دعا مي‌گويند: دست مقابل صورت. اين چنين نداريم. همچنين مقابل صورت، حديث داريم دستي كه مقابل صورت مي‌آيد، خدا مي‌گويد كه: «وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلين‏»، «وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» با هم بگوييد… «وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» من خوب پذيرايي مي‌كنم. خوب دستي كه بالا مي‌آيد، حديث داريم خدا مي‌گويد: من خجالت مي‌كشم ولو اين طرف گناهكار است. ولي چون دستش را بالا آورد.

اول اينكه ما كه دستمان را بالا مي‌آوريم، معنايش اين نيست كه خدا بالا است. اگر براي مكان خدا بود چنين مي كرديم. اين علامت مكان خدا نيست. علامت سؤال من است. آدمي كه سؤال مي‌كند دستش را دراز مي‌كند. اين دست را چنين مي‌كنيم، اين نشانه‌ي سؤال من است. نه نشانه‌ي مكان خدا.آخر بعضي‌ها مي‌گويند: مگر خدا بالاي آسمان است كه ما دستمان را بالا مي‌كنيم. اگر خدا بالاي آسمان بود چنين مي‌كرديم. اين يعني من… اگر دست بالا آمد حديث داريم خدا مي‌گويد: من خجالت مي‌كشم، چيزي به او ندهم. حالا چيزهايي كه به او مي‌دهم چند نوع است. يا همين كه مي‌خواهد به او مي‌دهم. اگر صلاح باشد. اگر صلاح نباشد مشابه آن را به او مي‌دهم. اگر صلاحش نباشد، حالا كه دستش را بالا آورد، گرچه آن كسي كه مي‌گويد: صلاحش نيست ولي يك بلا از جانش دور مي‌كنم. يك خطري را از سرش مي‌گذرانم. بلا از جانش… يا براي نسلش مي‌گذارم. يا براي قيامت او ذخيره مي‌كنم. يعني دست خالي برنمي‌گردد. يا همان، حافظه‌تان خوب است ديگر؟ يا خودش را، يا مشابه اش را، يا دفع بلا، يا نسل، يا قيامت، دست خالي برنمي‌گردانم.

«جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِم‏» (يوسف/59) سوره‌ي يوسف مي‌گويد كه شترها و حيوان و جوال‌ها و گوني‌ها را به قول امروزي‌ها پر كرد «جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِم‏» يعني جهاز اينها را پر از گندم كرد. يكي ديگر، چهارم يوسف مي‌گويد: «أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» (يوسف/59) يوسف گفت: من بهترين ميزبان هستم. بهترين ميزبان چه كرد؟ دعوت به آمدن دوباره كرد. گفت: باز هم بياييد برادرتان را هم بياوريد. اين را مي‌گويند: خوب ميزباني است. هم پذيرايي مي‌كند، هم مي‌گويد: باز هم تشريف بياوريد. بچه‌هايتان را هم بياوريد. برادرت را هم بياور. اين خوب ميزباني است. خداوند هم همين كار را مي‌كند. مي‌گويد: باز هم بيا. مي‌گويد: باز هم بياور. خدا دعوت مي‌كند كه ما مكرّر برويم. بعد هم مي‌گويد: من دوستتان دارم. فكر نكن…

4- صد بار اگر توبه شكستي باز آي

در قرآن «يحب التائبين» نداريم. ولي «يُحِبُّ التَّوَّابين‏» (بقره/222) «تائب» يعني توبه كننده، «توّاب» يعني كسي كه خيلي توبه مي‌كند. يعني دائم دسته گل آب مي‌دهد و دائم مي‌گويد: خدايا ببخش. باز دسته گل آب مي‌دهد. باز مي‌گويد: باز هم ببخش. چون آن كسي كه خيلي گناه مي‌كند، ديگر خجالت مي‌كشد مي‌گويد: خجالت نكش. بيا دوستت هم دارم. «يُحِبُّ التَّوَّابين‏» يعني نه اينكه نپذيرم، اصلاً دوستت دارم. زمينه‌ي برگشت هم پذيرايي‌اش را كامل مي‌كند. پذيرايي كامل، يوسف پذيرايي را كامل كرد. هم به اينها غذا داد بخورند. هم به اينها جا داد. در جايي مخصوص پذيرايي كرد. پذيرايي كامل مي كند.

خداوند ماه رمضان خوب پذيرايي مي‌كند. آخر نفس كشيدن كه عبادت نيست. مي‌گويد: چون ماه رمضان است، نفس كشيدن هم در ماه رمضان ثواب سبحان الله دارد. يك آيه قرآن خواندم. ثواب يك ختم قرآن دارد. عجب! خوابيدن شما ثواب عبادت دارد. مي‌خوابم. بله بخواب. من ماه رمضان مي‌خواهم تو را… خدا پذيرايي كامل مي‌كند. يوسف گفت: «أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» نمي‌بينيد من خوب ميزباني كردم. خوب پذيرايي كردم. خدا هم ماه رمضان خوب پذيرايي مي‌كند. به اندازه‌ي يكسال هم چيزي در ساك ما مي‌گذارد. شب قدر مقدّرات يكسال را، شب قدر براي ما تنظيم مي‌كند.

خوب پول گندم‌ها را برمي‌گرداند. پول گندم‌ها را برمي گرداند. كم نمي‌گذارد. آخر ما اگر يك جعبه انگور خريديم، اين انگور فروش جعبه‌اش را هم حساب مي‌كند. يعني يا شيريني مي‌خواهيد بخريد، آن جعبه شيريني هم، يعني شيريني را با جعبه اش مي‌كشند. يا مي‌رويد گوشت بخريد، گوشت را با استخوان مي‌فروشد. خداوند اين چيزها را حساب نمي‌كند. مثلاً نماز كه مي‌خوانيم نمي‌گويد: خوب نماز خواندي؟ آبي كه وضو گرفتي از من است. خوب پس يك خرده از آب كم كن. چون آب براي من بود. اين هم كه بلند شدي، قدرتي كه بلند شدي از من است. يك خرده هم به خاطر قدرت… خوب حافظه هم كه حمد و سوره‌ات يادت بود، خوب من اگر حافظه را از تو گرفته بودم، كه حمد و سوره‌ات يادت رفته بود. اين مكاني هم كه ايستادي از من است. يك خرده هم، ديگر چيزي براي من نمي‌ماند. اصلاً خداوند،هرچه داده است گفته: مفت خودت! مثل پدري، يكوقت پدر همه چيزي به آدم مي‌دهد مي‌گويد: اين زمين، اين آهن، اين آجر، اين نمي‌دانم سراميك، اين نمي‌دانم اين آب، اين برق، اين كولر، اين يخچال، يكوقت همه چيزي به پسر مي‌دهد، بعد هم مي‌گويد: اين خانه را چند مي‌فروشي؟ خودم يكجا از تو مي‌خرم. نمي‌گويد: خوب ببينيد، پول آجرش را من دادم. پس كم كن. پول آهنش را من دادم كم كن. يعني خدا وقتي مزد مي‌دهد چيزهايي كه داده است، كم نمي‌كند. اين خيلي مهم است. اصلاً اگر خدا چيزي كم كند هيچ كس هيچ طلبي ندارد. الآن هم هيچ طلبي نداريم. حالا مثلاً بنده فرض كنيد بلند شدم نماز خواندم، چه چيزي از خودم است؟ حافظه، عقل، از آدم‌هاي مشهور من سراغ دارم. چون همه‌ي ايران او را مي‌شناسند. وسط حمد يادش رفت. «مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ» (فاتحه/4) «إِيَّاكَ نَعْبُدُ…» دوباره برگشت. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله…«مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ» بعدش يادش رفت چيست؟

آيت الله صدر، آقا سيد رضا صدر، برادر سيد موسي صدر، ايشان مي‌گفت: از امام شنيدم. امام فرمود: يك روز خدا حافظه را از من گرفت، يك ربع ساعت هرچه فكر كردم اسم من چيست، يادم رفت اسم من روح الله است. آقاي صدر مي‌گفت: اگر اين حرف را امام نمي‌زد من قبول نمي‌كردم. مگر مي‌شود آدم اسم خودش را فراموش كند؟ مي‌گويد: چون امام خميني بود قبول كردم. ببينيد «أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلين‏»

5- مالكيت خداوند بر انسان و تمام اموالش

هرچه داري از من داري. اين حلقوم را به تو دادم. صبح تا شب هم با هر كس و ناكسي مي‌خواهي حرف بزن. 5 دقيقه هم با من حرف بزن. مي‌گويم: نه ببين با تو حرف نمي‌زنم. با همه حرف مي‌زنم. خيلي بي‌انصافي است. من نمي‌دانم اينهايي كه بي‌اعتنايي مي‌كنند به دين چه وجداني دارند؟ من يك باغ انگور به بدهم بگويم: آقا اين باغ و اين كليدش براي تو. سالي دو تا جعبه انگور به اين همسايه‌ي فقيرت بده. كليدش را مي‌گيري قنات آب و انگور را همه را مفت به تو دادم. ولي مي‌گويد: سالي دو تا جعبه به همسايه بده. نمي‌خواهم بدهم. خيلي نامردي.

كل اموال ما از خداست. مي‌گويد: بيست درصدش را خمس بده. نمي‌خواهم بدهم. يك باغ انگور دو تا جعبه‌اش را به همسايه نمي‌دهي؟ وقتي به دنيا آمدي كه چيزي نداشتي. فردا هم كه از دنيا مي‌روي با يك كفن مي‌روي. سرمايه‌‌ي شما از دنيا يك كفن است. به تو دادند حالا گفتند: خوب حالا كه داري مي‌روي يك كمكي هم به اين كن. نمي‌خواهم كمك كنم. يوسف گفت: من خوب ميزباني هستم. بحث من به مناسبت ماه رمضان و شب جمعه و رمضان 88 است. ماه مضان ماه پذيرايي خداست. خدا گفته: من خوب پذيرايي مي‌كنم. «أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلين‏»، «و انتَ خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» براي برگرداندن پول گندم پول را در خرجين‌ها گذاشت. در آن جوال‌ها و در آن ظرف‌ها گذاشت. روبروي آنها پولشان را پس نداد. آخر اگر روبرو پول را پس بدهد، خجالت مي‌كشد. يعني در دادن شرمنده نكرد. يوسف در فيلمش ديديد. وقتي مي‌خواست پول‌ها را برگرداند، گفت: اين پولي كه آوردند گندم بخرند، گندم‌ها را به آنها بدهيد، پول را هم بگذاريد و برگردانيد. اگر رُك پول را به خودشان مي‌داد، اين برادرها شرمنده مي‌شدند. مي‌گفتند: قابل شما را ندارد. نپسنديدي؟ پولش كم بود؟ نخواستي؟ ما فقير بوديم؟به ما رحم كردي پول نگرفتي؟ اين خيلي مهم است. نسبت سرقت را شنيد به روي خودش نياورد.وقتي برادرها را گرفتند و در اين ظرف‌ها، معلوم شد كه اين ظرف و ليوان در كدام ظرف‌ها است، او را گروگان گرفتند، يك مرتبه برادرهاي نامرد گفتند: اين يك دزد درآمده است. حالا نمي‌دانستند اين يوسف است. گفتند: ايشان يك برادر داشت به نام يوسف او هم دزد بود. يعني حالا در چاه انداختند هيچ، به خود يوسف گفتند… نمي‌دانستند اين همان است. گفتند: از قرآن بخوانم. اگر سرقت كرد، «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ» (يوسف/77) ايشان كار تازه نكرده است. يك برادر دزد هم داشت.

6- كتمان توهين‌ها و تهمت‌ها، نشانه بزرگواري

قرآن مي‌گويد كه: يوسف نگاه كرد ديد اينها هنوز توبه نكردند. هنوز مي‌گويند كه: برادرمان هم دزد بود. همان يوسف! «فَأَسَرَّها يُوسُفُ في‏ نَفْسِه‏» (يوسف/77) يوسف اين نسبت دزدي را در دلش نگه داشت، «وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ» (يوسف/77) اظهار نكرد. نگفت: آن يوسف من هستم. به من دزد مي‌گوييد؟ شرمنده‌شان نكرد. گاهي وقت‌ها آدم يك چيزي را مي‌شنود، همانطور نگاه كرد. بردند، خوردند. انواع حرف‌ها را براي آدم مي‌زند. بايد همينطور نگاه كند. «فَأَسَرَّها يُوسُفُ» خدا در قرآن گفته است: «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا» (حج/38) آيه‌ي قرآن است. خدا قول داده از مؤمنين دفاع كند، هرچه مي‌خواهند بگويند. گفتند: امام حسين خروج كرده است. خارجي است. بر ولي مسلمين خروج كرده است. حالا مثلاً يزيد حزب اللهي شده و امام حسين خارجي! خروج، اهل خروج! هرچه مي‌خواهند بگويند، بگويند. زليخا گفت كه: يوسف قصد بد داشته است. فوري نسبت زنا به يوسف داد. يوسف را زندان كرد. بالاخره حالا معلوم شد چه كسي عاشق شده است. «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» (بقره/72) قرآن مي‌گويد: هرچه در دل داري، لو مي‌دهم. چيزي پشت پرده نمي‌ماند. منافق براي چه منافق است. براي چه؟ نسبت سرقت را شنيد به روي خودش نياورد.

ما هم خدا چقدر چرت و پرت از ما شنيده است. قرآن يك آيه دارد كه خدا مي‌گويد: مردم به من حرف بيهوده مي‌گويند. «اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدا» مي‌گويند: خدا اولاد دارد. مي‌گويند: پسرها براي من است. دخترها براي خدا. بت مي‌تراشند، مي‌گويند: اين بت‌ها شريك خداست. خيلي است! شما اگر يك كشمش اينجا بگذاري. بيايي به من بگويي: آقاي قرائتي من دو تا چيزي را دوست دارم. هم تو را دوست دارم، هم كشمش را. به آدم برمي‌خورد. تو من را كنار كشمش مي‌گذاري؟ حالا بدتر! بگوييم: من هم تو را دوست دارم، هم سوسك را. (خنده حضار) به آدم خيلي برمي‌خورد. حالا سوسك… بگويد: آقا من هم تو را دوست دارم، هم اين دسته بيل را. (خنده حضار) خيلي به خدا برمي‌خورد. بگوييم: خدايا هم تو، هم مجسّمه! مجسّمه سنگ است. نه اينها شريك خدا هستند. يك آيه داريم سوره‌ي فجر مي‌گويد: خدا مي‌گويد كه مردم مي‌گويند: «رَبِّي أَكْرَمَن‏» (فجر/15) امسال خدا اكرام كرد، باران آمد خوب بود. يكسال ديگر مي‌گويند: «رَبِّي أَهانَن‏» (فجر/16) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «رَبِّي أَهانَن‏» خدا به من اهانت كرده است. خدا كم گذاشته است. هرچه دلمان مي‌خواهد به خدا مي‌گوييم. اينقدر به خدا چرا مي‌گوييم كه به خلق خدا نمي‌گوييم. يك دكتر مي‌گويد: اين قرص را دو ساعت، اين قرص را 4 ساعت، اين كپسول را 6 ساعت، مي‌گوييم: چشم! خدا سايه‌ات را از سر من كم نكند. مي‌گوييم: چه شد؟ مي‌گويد: دكتر است. اين قرص دو ساعت، آن قرص 4 ساعت، آن كپسول 6 ساعت. اما حالا خدا مي‌گويد: نماز بخوان. ببخشيد چرا نماز بخوانم؟ چرا نماز صبح سه ركعت؟ چرا نماز صبح دو ركعت؟چرا نماز ظهر را يواش بخوانم؟ چرا اينجا وضو بگيرم؟ چرا آنجا غسل كنم؟ چرا مكه بروم؟ چرا؟ به يك دكتر ده سال درس خوانده اينقدر چرا نمي‌گوييم. آنوقت به خالق همه‌ي هستي اينقدر چرا مي‌گويي؟ خيلي خدا به جا است. ما حرف‌هاي زشتي مي‌زنيم. گاهي مي‌گوييم: خدايا من كه دعا كردم، چرا مستجاب نكردي؟ حيا هم خوب چيزي است. خدا چقدر به من و تو حرف زده كه گوش ندادي. مگر خدا نوكر تو است؟ تو كه بنده هستي گوش به حرف خدا ندادي. حالا مي‌خواهي خالق به حرف تو گوش بدهد؟ «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُم‏» (بقره/152) شما ياد من باشيد، من هم ياد شما هستم.

ديگر يوسف، يوسف همه را بخشيد. وقتي گفتند: «إِنَّا كُنَّا خاطِئين‏» (يوسف/97) ما خطا كرديم. عجب حالا كه معلوم شد يوسف همان تو هستي، ما خطا كار هستيم. گفت: «لا تَثْريبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ» (يوسف/92) همين الآن همه‌ي شما را بخشيدم. خدا هم «خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» است. فوري همه را مي‌بخشد. در دعاي كميل داريم «يا سريع الرضا» خدا زود راضي مي‌شود. خدا يكي است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» (اخلاص/1) مردم خيلي هستند. خدا زود راضي مي‌شود. يك نفر را اذيت كردي مي‌گويد: آقا حلال كن. مي‌گويد: حالا تا ببينيم. حالا برو فكرهايم را بكنم. ولي يوسف فوري همه‌ي برادرها را يك ضرب بخشيد. يوسف مي‌گويد: من خوب ميزباني هستم. چه كردم؟ 1- گندم دادم. 2- شما را شناختم به روي خود نياوردم. 3- روبروي چشم من به من نسبت دزدي دادديد. در دل پيچيدم. 4- پولتان را برگرداندم. 5- دعوت كردم كه سفر بعد هم بياييد. من خوب ميزباني هستم. يوسف «خَيْرُ الْمُنْزِلين‏»

7- پاداش‌هاي چندين برابر خداوند به نيكوكاران

در قرآن دو تا «خَيْرُ الْمُنْزِلين‏» داريم. يكي راجع به يوسف، يكي راجع به خدا. خدا هم خوب پذيرايي است. خدا هم خوب ميزباني مي‌كند. عبادت‌هاي ما را تا بي‌نهايت پيش مي‌برد. در قرآن چند تا تعبير است. يك تعبير مي‌گويد كه «ضِعف» مثل ضَعف. «ضِعف» يعني دو برابر. اين قيمت تعاوني خدا دو برابر است. يك آيه ديگر داريم مي‌گويد: «اَضعاف» چند برابر. يكجا مي‌گويد: «عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) ده برابر. هركاري بكني ده برابر. يكجا مي‌گويد: هفتصد برابر. كسي كه در راه خدا انفاق كند، مثل حبّه‌اي كه بكاري، از اين حبّه هفت خوشه بيرون بيايد، هر خوشه هم صد دانه. «في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّة» (بقره/261)

بعضي جاها مي‌گويد: «والله» يكجا مي‌گويد: نداند و نپرس. نداند و نپرس. اصلاً نمي‌شود كسي بفهمد، اين چه كاري است كه خدا مي‌گويد: هيچ‌كس نمي‌تواند حسابش را بكند. نماز شب است. اگر كسي «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِع‏» (سجده/16) اگر كسي از رختخواب خودش را كند و رختخواب نرم و گرم و امن و بلند شد نماز شب خواند، اينجا مي‌گويد: براي نماز شب «ضِعف» نيست. دو برابر نيست. «اضعاف» چند برابر نيست. ده برابر نيست. «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِي‏» (سجده/17) هيچ كس نمي‌داند چه چيزي برايش پنهان كرديم. ما در طول سال كه سحرها خواب هستيم. حالا معمولاً! ولي سحرهاي ماه رمضان لا اقل اين نيمه‌اي كه مانده است، شما سحري كه خوردي يك نماز شب هم بخوانيد. نماز شب چطور است؟ خيلي آسان است. يازده ركعت است. 5 تا دو ركعتي، يك، يك ركعتي. بدون «قل هو الله» هم مي‌شود خواند. اصلاً اگر مستحب انجام داديم، پيداست خدا را دوست داريم. واجباتش كه مهم نيست. مي‌گوييد: ببينيد شما اگر يك تكه نان به من دادي، كه معلوم نيست من را دوست داري. خوب بالاخره حيوان هم باشد، آدم يك خرده علف برايش مي‌ريزد. اما اگر اين نان را در سفره گذاشتي، كنجدي كردي. خشخاشي كردي. نمي‌دانم در سفره‌ي قشنگي گذاشتي، اگر اين سفره را آرايش كردي پيداست من را دوست داري. وگرنه يك تكه نان پرت كنيم، الاغ هم باشد يك خرده ينجه كنارش مي‌ريزند. هرچه ما مستحب انجام بدهيم، پيداست كه چقدر به دين عشق مي‌ورزيم. شما اگر نمازت را در آن دقيقه آخر خواندي، اگر اول وقت خواندي حديث داريم. اگر صداي اذان را شنيدي بلند شدي وضو گرفتي، پيداست باز هم خدا را دوست نداري. شما اگر صبر كردي من در را زدم، گفتي: چه كسي است؟ پيداست دوستم نداري. اگر دوستم داشتي قبل از آنكه من در را بزنم سر كوچه مي‌آمدي؟ حديث داريم كساني خدا را دوست دارند كه قبل از اذان وضو بگيرند. اگر تعقيب مي‌كني آرام تعقيب كني. الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر، سبحان الله، سبحان الله، ذكر اين رقمي معلوم است خدا را دوست دارد. سُبح، سُبح، سُبح، سُبح، سُبح، سُبح… اين پيداست كه…

يوسف گفت: من خوب پذيرايي مي‌كنم. چطور؟ يك ضرب بخشيدم. بعد گفت: نه اينكه خودم بخشيدم. در حقتان هم دعا مي‌كنم.گفت: «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ» (يوسف/92) هم من تو را بخشيدم، كه شما من را در چاه انداختيد و تهمت به من زديد. و بين من و پدرم ده‌ها سال فاصله گذاشتيد،هم من الآن شما… بعد هم مي‌گويد: زود بخشيدم. «الْيَوْم‏» هم زود بخشيدم، هم مي‌گويد: «يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ» از خدا مي‌خواهم خدا هم شما را ببخشد. شد؟

خيلي‌ها ماه رمضان پارسال بودند، امسال نيستند. ماه رمضان يك بازاري است. خوشا به حال كساني كه از اين بازار استفاده كنند. به خصوص هرچه سمت آخر مي‌رويم، حساس‌تر مي‌شود. قلّه‌ي ماه‌ها رجب، شعبان، رمضان است. در اين سه تا قلّه‌ رمضان است. قلّه‌ي رمضان شب قدر است. كه ان وقت‌هاي حساس است.

خدايا تو خوب ميزباني هستي. تشكّر مي‌كنيم، كه ما را پذيرفتي. ما را آفريدي. مي‌شد نباشيم. حالا هم كه آفريدي انسان آفريدي. در انسان‌ها هدايت به اسلام كردي. موّدت اهل بيت را در دل ما قرار دادي. ما را به ماه رمضان كشاندي. خودت هم گفتي: من خوب ميزباني هستم. خدايا تو كه خوب ميزباني هستي، همه‌ي گناهان ما را ببخش و بيامرز. ايمان كامل، بدن سالم، عقل قوي، علم مفيد، عمر با بركت، عزت دنيا و آخرت، حسن عاقبت، مغفرت اموات، شفاي مريض‌ها، رفع هم و غم از همه‌ي گرفتاران، خنثي شدن توطئه‌ها، نابودي توطئه گران، عزت اسلام و مسلمين، نصيب همه‌ي ما بفرما. هرچه شب قدر و ماه رمضان براي خوب‌ها در نظر مي‌گيري و لطف مي‌كني و مقدّر مي‌كني، همه‌ي آنها را براي همه‌ي ما مقدّر بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

 «سؤالات مسابقه»

1- در قرآن كریم، چه كسی به عنوان بهترین میزبان مطرح شده است؟
1) خداوند متعال
2 ) حضرت یوسف
3) هر دو مورد
2- بر اساس روایات، نقل مطالبی كه از دیگران شنیده‌ایم، بدون رضایت آنان چه حكمی دارد؟
1) غیبت محسوب می‌شود
2) خیانت در امانت است
3) كذب و افتراست
3- آیات قرآن در مورد گنهكار توبه‌كار چه می‌فرماید؟
1) خداوند توبه كننده را می‌بخشد ولی دوست ندارد.
2) خداوند كسی كه فقط برای یك بار توبه كند دوست دارد.
3) خداوند كسی را كه همواره اهل توبه باشد دوست دارد.
4- حضرت یوسف در برابر برادرانش كه به او نسبت دزدی دادند، چه كرد؟
1) سكوت كرد.
2) از خود دفاع كرد.
3) دزد واقعی را معرفی كرد.
5- قرآن كریم، پاداش چه كاری را غیر قابل شمارش برای مردم می‌داند؟
1) نماز جمعه
2) نماز شب
3) نماز عید

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3236

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.