بازار، نظارت و بازرسی

موضوع بحث: بازار، نظارت و بازرسی
تاریخ پخش: 10/10/66

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و علی اهل بیته و لعنه اللّه علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

بحث این هفته‌ی ما پیرامون عدالت و توزیع عادلانه است. البته در جریان باشید که عزیزانی که امروز در جلسه‌ی ما حضور دارند دیدنی هستند. چون از نهضت سوادآموزی، معلمین نمونه را دعوت کرده ایم.
– عدل و توزیع
1- تعریف عدل و عدالت و اهمیت آن
همه می‌ دانیم که یکی از صفات خدا عدل است. اما عدل به این معنا نیست که به همه یکسان بدهیم. امام می فرماید: جواهر را گردن خوک آویزان نکنید و معنای عدالت این نیست که به گردن خوک هم جواهر آویزان شود. یا در جایی دیگر داریم که مطالب مهم و محرمانه را به هر کسی نگویید و هر علمی را به هر کس و ناکسی نباید آموخت. عدل به این معنا نیست که همه چیز، همه جا و برای همه کس یکسان باشد. بلکه معنای عدل این است که هر چیزی به جای خود باشد.
انسان دست عالم ربانی را می‌بوسد و دست آدم عادی را نمی بوسد. یا معلم به یک شاگرد 20 می‌دهد و به دیگری نمره 18 می‌ دهد و این که به همه یک نمره بدهد عدالت نیست. بلکه عدل این است که یک نفر 20 بگیرد و دیگری نگیرد و نباید گفت که چون جمهوری اسلامی حکومت عدل است باید به همه یکسان داد. البته یک سری چیزها برای همه است، اما یک سری چیزها برای کسی است که کار کرده باشد و یک سری هم برای کسانی که بهتر کار کرده اند. یک سری هم برای کسانی است که نمی توانند کار کنند. مثلاً خانواده ی شهید یا ایثارگر مقامی دارند که بقیه ندارند. همان طور که عالم با غیر عالم برابر نیست. و این طور نیست که به هر کسی هر مقامی داده شود. زمانی هم که حضرت ابراهیم(ع) به خدا گفت: که به بچه های من هم مثل خودم مقام رهبری و امامت را عنایت کن. خدا در پاسخ او گفت: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»(بقره/124) معنای عدل هم این نیست که تا کسی استحقاق و لیاقت داشت، فوری و به یک باره به او بدهیم، بلکه ممکن است صلاح باشد که ذره ذره به او بدهیم.
نفت برای همه ی مردم است، اما به این معنا نیست که همه اش را استخراج کنیم و به همه بدهیم. چون نسل آینده هم هستند.
پس معنای عدالت دو چیز است: 1 – لازم نیست همه چیز را به همه کس بدهیم 2- قرار نیست که همه ی چیزها را به یکباره و امروز به همه بدهیم. قرآن می فرماید: ما پیامبران را فرستادیم که «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید/25) یعنی انبیا برای برپایی عدالت آمده‌اند.
– اما در مورد اوصیاء: امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: می‌دانی برای چه رهبری را پذیرفتم؟ «أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»(نهج ‏البلاغه، خطبه 3) برای این که ازپرخور بگیرم و به گرسنه بدهم. پس جانشینان انبیا که اوصیا هستند، هم برای برپایی عدالت آمده اند.
– اما شهدا: امام حسین(ع) فرمود: مگر نمی بینید که به حق عمل نمی‌شود و جلوی باطل هم گرفته نمی شود؟ من می روم تا جلوی باطل را بگیرم. «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ»(تحف‏ العقول، ص‏245) پس مسئولیت اصلی انبیا و اوصیا عدل بوده است.
2- عدالت خداوند با وجود تفاوت‌ها
و اما عدل چیست؟ ابتدا از عدل خداوند شروع می‌کنیم.
آیا عدالت خداوند به این معناست که همه ی بچه ها یک طور هستند یا استعدادها و توانایی ها و در آمدها و حافظه هایکسان است؟ خیر! عدالت یعنی هر چیزی جای خودش است.
زمانی من مثلی داشتم که جالب است برایتان بگویم. نانوا تنور را داغ می کند. شما هم سه خمیر به نانوا می دهید، یک خمیر تلخ است، دیگری شور و دیگری شیرین. اگر شما خمیر شور داده باشی به نانوا و او نان شور به شما بدهد و دیگری خمیر تلخ بدهد و دیگری شیرین و او هم به تبع آن نان تلخ و شیرین بدهد، آیا می‌توان گفت نانوا عادل نیست؟ نه، چون او تقصیر ندارد. در این جا خمیر گیر مقصر است نه نانوا و یا خمیر.
در مورد ما هم اگر بلاتشبیه خدا را نانوا فرض کنیم و بچه را خمیر و پدر و مادر را خمیرگیر، اگر پدر و مادر نطفه ی خراب به رحم تحویل بدهند که در حالت اضطراب است، یا از لقمه ی حرام است و. . . و دستورات اسلام را رعایت نکرده باشند، در نتیجه این نطفه ی خراب، بچه ی نااهل و مشکل دار تحویل بگیرند، آیا خدا مقصر است؟ خیر! بلکه پد رو مادر مقصرند. البته بچه هم بی تقصیر است. حال آیا باید زجر را بچه متحمل شود؟ بله! چون وقتی من که ظالم هستم با سنگ سر شما را می‌شکنم، درد آن را شما که مظلوم هستید متحمل می شوید.
خوب حالا پدر و مادر یک غلطی کردند، ولی آیا خدا نمی‌شود این خمیر شور را درست کند؟ چرا می‌شود. ولی اگر این کار را بکند، مثل این است که وقتی شما سنگ را به من می‌زنی، به من که رسید مثل پنبه بشود، یا استخوان من چدن بشود و لازمه‌اش این است که استخوان یک زمان استخوان باشد و در وقت دیگر چدن باشد. یعنی هیچ چیزی در هیچ وقتی، هیچ نظامی نداشته باشد.
خدا سنت و قاعده ای دارد و معنای عدل این است که خداوند طبق قاعده و قانون عمل کند. اگر ما می خواهیم به مشهد برویم، ولی به طرف جاده ی تبریز برویم و خدا ما را به مشهد ببرد، لازمه‌اش این است که همه ی جاده ها به هم بریزد. یا ما خوابمان برد ولی خدا کاری کند که ما قبول بشویم، لازمه‌اش این است که اساس و نظام به هم بخورد.
پس دو نظام می تواند وجود داشته باشد. 1 – قانونمند 2 – هرج و مرج
اگر قرار است نظام قانونمند باشد، مصیبت هم باید در آن باشد و گریزناپذیر است. و معنای مصیبت نخواستن هرج و مرج است. نمی‌شود گفت ما جاذبه‌ی زمین را هنگام نزول باران می خواهیم ولی موقع پایین افتادن بچه مان آن را نمی‌خواهیم.
پس خدا هم عادل است و هم تفاوت ها و مصیبت‌ها وجود دارد.
3- گستره و شاخه‌های عدل
– شاخه های عدل:
عدل در غیرت، در انفاق، در محبت، در پیوند، در قطع رابطه، در مدح و ذم، در کار و تفریح، با دشمن، در مجازات، در خوف و رجا و غیره.
می گویند دکتری نوشته بود متخصص امراض داخلی و غیره. کسی نزد او رفت و جیغ زد. ! ! ! دکتر پرسید: «چه شده است؟ » گفت: وغیره ی من درد می‌کند. گفت: و غیره کجاست؟ گفت: نمی‌دانم. دیدم امراض داخلی ام درد نمی-کند. گفتم: پس و غیره ام درد می کند. گفتم حتماً شما که نوشته ای آن را می دانی.
عدل در غیرت: مردان برخی مواقع با غیرت هستند و برخی مواقع خیر. به طوری که وقتی دختر یا خانمش دوست دارد هر جایی برود، نام آن را می گذارد آزادی و البته تشخیص این ها خیلی مهم است. مثلاً غصه نخوردن برای امری گاهی از بی تفاوتی است و گاهی از روح بلند است و انسان باید دقت کند که چرا از شنیدن حادثه ی تلخ ناراحت نشده است؟
مردان هم گاهی این قدر غیرت دارند که وقتی مهمان نامحرمی لباس زنش را روی بند می‌بیند، شیشه را می‌شکند و دو هفته عصبانی است و گاهی هم اصلاً نمی داند زن یا دخترش کجا می رود و می آید.
عدالت در انفاق: قرآن آیه ای دارد که وقتی می خواهید خرج کنید به اندازه باشد. مؤمن کسی است که «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»(فرقان/67) یعنی به اندازه پول خرج کنید تا بی پول نشوید و همین طور در خانه بنشینید.
پیامبر در خانه نشسته بود، بچه ای آمد و گفت: مادرم من را فرستاده گفته پیراهنی را که شما پوشیدید برای تبرک به ما بدهید. پیامبر هم داد. ظهر شد مردم منتظر بودند تا پیامبر برای نماز بیاید ولی پیامبر نیامد. سراغ پیامبر آمدند، پیامبر گفت: لباس ندارم. آیه نازل شد که ما چنین نگفتیم. «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29) نه این که هیچ به کسی ندهی و نه این که و پیراهنت را هم بدهی و در راه خدا هم بخشش اندازه دارد.
عدالت در محبت: پیامبر فرمود: وای بر پدران آخرالزمان. گفتند: مگر بد هستند؟ گفت: نه! بچه هایشان را لوس بار می آورند. چه کسی گفته به بچه همه چیز بدهید؟ یا اگر گریه کرد هر چه خواست به او بدهید.
در جایی دیگر گفتند: قاتل را نکشید چون از اینکه کسی را کشته، مرض روانی گرفته است. اگر مریض بود کسی را نمی کشت. اگر بگوییم چون مرض روانی دارد قاتل را نمی‌کشیم، از فردا همه مرض روانی می‌گیرند. و صرف قتل ربطی به روانی بودن ندارد. و درثانی مگر هر وقت ما گریه کنیم(مثل بچه) خدا به ما شام می‌دهد و شما هم نباید مصلحت را به خاطر گریه ی بچه فدا کنی و هر چه خواست برایش فراهم کنید.
برخی پدرها هم بی تفاوتی می‌کنند. کسی به رسول الله گفت که خدا به من چند بچه داده و هیچ کدام را نبوسیدم. پیامبر فرمود: عجب دل سنگی داری! چون هر بار که انسان بچه ی کوچک را می‌بوسد ثواب می برد. پس نبوسیدن و زیاد بوسیدن، هر دو را نهی می کند. و این عدالت در محبت است.
دامادی نزد ما آمد و گفت: می‌خواهم تالار بگیرم. گفتم: حالا که تالار می‌گیری خانم دیگر کمتر از 500 تومانی قبول نمی کند! طوری رفتار کن که 50 تومانی هم قبول کند. طلبه‌ای سال اولش بود، خانه‌ای در قم نزدیک حرم گرفته بود و گفت: بیا خانه ی من را ببین. رفتم و خانه‌اش را دیدم. گفتم: اگر از همین حالا در 200 متری حرم خانه بگیری، به دورتر از این خانمت راضی نمی‌شود. 2 فرسخی بگیر که وقتی نزدیک‌تر آمدی منت هم بر سرش بگذاری و طوری خرج کن که فکر عاقبتش هم را کرده باشی و در مورد سوغاتی و مهمانی هم همین طور باید رفتار کرد.
4- عدالت در دوستی و روابط
عدالت در پیوند: اگر کسی با کسی مثل دختر یا پسری به هم شاگردی اش علاقه پیدا کرد، حدیث داریم از عدالت خارج نشوید و هر چه دارید نگویید! چون برخی انسان های زرنگ هستند که اسرار را از زیر زبان شما در می آورند و برای روزی نگاه می دارند تا آبروی شما را بریزند. اصولاً گفتن اسرار غلط است. چرا وقتی به دریا می روید، عکس می‌گیرید؟ و یا در مجلس عروسی همین طور و این عکس‌ها دست هر کس و ناکسی می افتد و بسیار مواردی پیش آمده که اینگونه آبروی افراد ریخته شده است. چون رفاقت ها ممکن است کم رنگ شود.
اصولاً از مردم نباید بدون اجازه عکس برداشت، حدیث داریم در اصول کافی که وای بر کسی که با کسی رفاقت می کند و اسرار او را بیرون می کشد تا روزی علیه او استفاده کند و آبروریزی کند. حدیث داریم در مورد قطع رابطه که هر وقت خواستید با کسی قطع رابطه کنید، هرچه می خواهید به او نگویید تا فردا هم رویتان بشود که با او آشتی کنید.
کسی به کسی گفت: برو مادر فلان. امام باقر فرمود: چرا به مادر او توهین می کنی؟ او گفت: او چنان آدم مسلمانی نیست. امام فرمود: مگر می‌شود به کسی که مسلمان نیست نسبت بد داد؟
قرآن در مورد حضرت مریم(س) می فرماید: «به او تهمت زدند، ولی مریم زن پاکی بود. » خدا به چند چیز گفته است گناه بزرگی است که یکی از آن ها تهمت است. و در قطع رابطه ها نباید همه ی پل ها را خراب کرد. و خدا می‌داند که عدم عدالت در پیوند و رفاقت ها چه مشکلاتی بوجود آمده و خدا می‌داند که چقدر بچه‌های لوس و عقده‌ای داریم.
مثلاً دختری با معلول ازدواج می کند، ولی بعد مدتی که می گذرد و دختر عموها و دخترخاله ها را می‌بیند منجر به جدایی می‌شود. ازدواج با معلول کمال است به شرط این که انسان روی عقل حرکت کند اما اگر تحریکاتی باشد، عاقبت نخواهد داشت.
5- عدالت در ستایش و نکوهش
عدالت در مدح و ذم: قرآن هیچ وقت قطعاً قطعاً نمی گوید. البته یک جایی «قَدْ أَفْلَحَ»(مومنون/1) داریم، ولی آن قدر «الَّذینَ» و شرایط دارد که کسی به آنجا نمی رسد. اما آن جایی که یک کار خوب را می‌گوید، می‌فرماید: «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(آل عمران/200) در مدح و ذم نباید قطعی صحبت کرد. چون انسان همیشه در خطر است و ما به پیامبر که نمی رسیم و خدا حتی به پیامبرش می فرماید: مواظب باش! «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»(زمر/65) کج بروی عملت از بین خواهد رفت. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ»(حاقه/44) اگر یک جمله‌ی دروغ به ما ببندی، شاهرگ تو را خواهیم زد «لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ»(آل عمران/128) یعنی به پیامبر هم که اشرف مخلوقات است هشدار می‌دهد. منتهی خود انسان باید خودش را کنترل کند و در مقابل تعریف هایی که از او می‌شود، اول از همه بگوید: این طور هم که شما می گویی نیست.
ما آموزشیارهایی در این جا داریم که افراد زیادی را با سواد کرده اند وممکن است همین کار باعث غرور شما بشود که به عنوان آموزشیار نمونه خدمت امام رسیدید و دست امام را بوسیدید و توانستید شخص دوم جهان هستی را ببینید، چون شخص اول حضرت مهدی است و شخص دوم نایب ایشان است و ممکن است غرور شما را بگیرد. در حالی که خدا به پیامبرش هم هشدار می‌دهد، پس خطر برای همه ی ماهست.
به حضرت علی(ع) گفتند: برای چه می‌گویی: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) فرمود: چون من تا الآن در راه مستقیم هستم ولی ممکن است یک دقیقه ی دیگر از صراط مستقیم خارج شوم. و لذا قرآن می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»(نساء/136) یعنی شما که خوب هستید مواظب باشید منحرف نشوید. برای همین وقتی به سلمان گفتند: ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ گفت: هر کدام که از پل صراط عبور کند. و ضرب المثل ایرانی هم هست که جوجه را باید آخر پاییز شمرد. چون انسان از آینده خبرندارد و چقدر آدم ها را گمان می کردیم که خوب هستند ولی بد شدند و بالعکس.
در قیامت داریم که می‌گویند: لات ها چه شدند؟ می‌گویند: به بهشت رفتند. چطور؟ چون روسفید بودند «وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‏ رِجالاً کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ»(ص/62) مردانی بودند که ما می‌گفتیم اشرار هستند، این‌ها چه شدند؟ چون باطن دار بودن در بهشت هستند. حدیث داریم خوشا به حال کسی که باطنش از ظاهرش بهتر باشد و بدا به حال کسی که باطنش از ظاهرش بدتر باشد.
و من هم وای به حالم اگر عادل نباشم. چون حدیث داریم، وای به حال کسی که بحث عدل بکند، ولی خودش عادل نباشد. بنابراین من خودم را تبرئه می کنم با این حرف که من نمی گویم عادل هستم. و هر چه می‌گویم اسلام است. کسی از من پرسید: آقای قرائتی سر نماز حواسم پرت می‌شود چه کنم؟ گفتم: یک دکتر پیدا کن با هم نزد او برویم.
در کار، انتقاد، خواب، ورزش، رسیدن به خود و در مجازات و در دشمن و. . . مؤمن باید اندازه نگه دارد و عدالت داشته باشد. قرآن در مورد دشمن می فرماید: «وَ لا تَعْتَدُوا»(بقره/190) امیرالمؤمنین(ع) وصیت کرد که ابن ملجم یک ضربه زده است، شما هم یک ضربه بزنید. اگر به شما یک سیلی زده باید یکی بزنی. حدیث داریم یتیم را طوری ادب کن که گویی بچه ی خودت را ادب می‌کنی. زدن هم دلیل دارد و هم مرحله دارد. در قرآن «فَاضْرِبُوا»(انفال/12) داریم ولی جایی که خرجی می گیرد ولی وظیفه اش را انجام نمی دهد، جایی که می گیرد و پس نمی دهد، جایی که او را موعظه می‌کنی و گوش نمی‌دهد و هر عکس العملی نشان می دهی، توجه نمی‌کند.
تازه حدیث داریم اگر همه کارها و راه ها را رفتی و انجام دادی و ناشزه بود و فایده نکرد، با چوب مسواک که به نازکی قلم است بزن. آن هم طوری که سرخ نشود. و این در واقع زدن نیست و قلقلک دادن است. برای همین کسی می‌گفت: پس من چوب مسواک خود را عوض می‌کنم و با دسته بیل مسواک می‌زنم.
خلاف کاری را آوردند تا شلاق بخورد و قنبر شروع کرد به زدن. علی(ع) پرسید چند تا زدی؟ گفت: 103 تا. امام گفت: بخواب تا 3 تای زیادی را به خودت بزنم.
6- عدالت و میانه‌روی در بیم و امید
خوف و رجا: اگر کسی را چه خوف بگیرد و چه رجا خطرناک است. نباید خیلی امیدوار بود. قرآن می فرماید: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً»(کهف/110) یعنی رجای خالی یا خوف خالی فایده ندارد.
خوش به حال کسی که همه چیزش عدالت دارد و بیش تر ما حتی هیکل هایمان هم عدالت ندارد. فرد گاهی بازویش کلفت است ولی کله‌اش پوک است یا بالعکس. و لذا حدیث داریم پیامبر اسلام وقتی می‌ایستاد شکم وسینه‌اش یکسان بود. میزان کسی است که مغز و بازو و شکمش هماهنگ باشد.
«وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»(انعام/152) یعنی وقتی حرف می زنید عادل باشید «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ»(بقره/282) یعنی وقتی چیزی می‌نویسید عادلانه بنویسید. گاهی مراجع تقلید وقتی می‌خواهند به کسی حکمی بدهند در این که بنویسند حجه الاسلام یا ثقه الاسلام چند روز نامه را معطل می کنند و نباید بی خود حجه الاسلام را آیت الله کرد و یا بالعکس، چون دست ما نیست.
دفتر یکی از علما نامه ای به کسی نوشت که ایشان از درگذشت والده ی شما بسیار متأثر شدند و تسلیت گفتند. وقتی ایشان خواست امضا کند گفت: من بسیار متأسف نشدم، چون پیرزنی بود و مرد. دوباره که آوردند ایشان فرمود: متأسف هم نشدم. پرسیدند چه بنویسیم؟ ایشان گفت: بنویسید خبر فوت والده را شنیدند و برای او طلب آمرزش کردند و نباید بی دلیل دروغ نوشت. بی دلیل نباید گفت مشتاق دیدارم یا مخلصم.
بین بچه ها به عدالت رفتار کنید. کسی یک بچه را بوسید و دیگری را نبوسید. امام گفت: تو ظلم کردی یا هر دو را ببوس یا هیچ کدام را نبوس. یا چرا وقتی مهمان می آید، بچه های مهمان را بیش تر تحویل می گیرید؟ چون بچه نمی فهمد که مهمان است و خیال می کند تبعیض است.
یا پدر و مادر در منزل دعوا می کنند و تقصیر را گردن همدیگر می اندازند و بچه چون قدرت تحلیل ندارد می‌گوید: تقصیر هر دو است. آیت الله مدنی می فرمود: در بازار نجف راه می رفتم، دو پسر آیت الله العظمی حکیم هم راه می‌رفتند و نمی‌دانستند که من پشت سر آن ها هستم. و یکی از دیگری چیزی پرسید و وقتی اولی جواب داد، دومی گفت: راست می گویی؟ و او گفت که مگر قرار است دروغ بگویم. و مگر پدرمان از ما قول نگرفت که از 14سالگی دروغ نگوییم؟
7- عدالت در تمام زمینه‌های تحصیلی و شغلی
اما یک سری عدالت ها باید در جامعه باشد. مثل عدالت در رشته های تحصیلی و این طور نباشد که در یک رشته هر چه بخواهیم آدم داشته باشیم، ولی در رشته ی دیگر با کمبود نیروی انسانی مواجه باشیم. حوزه ی علمیه هم همین طور است. حوزه علمیه واعظ زیاد دارد ولی قاضی یا کسی که برای کودکان حرف بزند کم دارم. چرا کسی را نداریم که قصه های قرآن را برای بچه ها بگوید؟ خدا رحمت کند شهید مظلوم بهشتی را که در مدرسه فیضیه فرمود: «حی علی القضاء» یعنی به سوی قضاوت بشتابید.
تولید نسل زیاد است ولی تولید غذا کم است. یا یک نفر چند مسئولیت دارد ولی مشابه او هیچ مسئولیتی ندارد و می‌بینی او در همه ی ریگ ها نخود است و این قدر کمیسیون های فراوان و پشت سر هم می‌رود که اصلاً فکر نمی-کند. آیا قرآن که می‌فرماید: «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ»(تکاثر/1) فقط برای مال است و برای مقام نیست؟
من خودم، هم در صدا و سیما و هم سوادآموزی و هم تفسیر نمونه سرپرست بودم، دیدم نمی شود و همه را خراب می‌کنم و روزی به معاونین گفتم: کسانی که معتقدند من به درد سرپرستی نمی خورم. دست بلند کنند و همه دست بلند کردند. البته گفتند: ناراحت نشو! ولی این قدر سرت شلوغ است که نمی رسی و این ظلم به نهضت است و برای برادرمان رأی گرفتیم و گفتیم شما سرپرست نهضت سوادآموزی باش. امام جمعه اگر 20 کار بکند، خطبه نماز جمعه اش خراب می شود و لذا امام جمعه ها را این طرف و آن طرف می کنند.
علی‌ای حال اگر انسان بخواهد کاری را خوب انجام بدهد بیش از یک یا دو کار نمی‌شود و بقیه‌اش سمبل کردن است.
یا مثلاً کارمندان یک وزارتخانه در رفاه بیش تری هستند و کارمندان وزارتخانه ی دیگر که کار بیش تری هم دارند در رفاه کم تری هستند. یا در تسلیحات و انسان ها، سرمایه گذاری کلان می‌شود، ولی برای نجات انسان‌ها به مقدار لازم سرمایه گذاری نمی‌شود.
در زمان شاه خیلی بی عدالتی شد و من لیستی دارم از سرمایه گذاری های شاه که فرصت خواندن آن نیست. اما جمهوری اسلامی شد و مقدار زیادی اموال ورم کرده مصادره شد و حقوق های کم بالا آمد و مستضعفین بالا آمدند و مستکبرین توی سرشان خورد و مقدار زیادی به عدالت نزدیک شدیم. ولی هنوز هم بی عدالتی هست. و مواظب باشیم آن مقداری که به کمک خون شهدا و دولت و ملت عدالت برقرار شده است، ما به آن ضربه نزنیم و در آنچه که در دستمان است خلاف نکنیم. . پیامبر(ص) به علی(ع) یا علی(ع) به مالک اشتر(یادم نیست) می فرماید: به همه یکسان نگاه کن. در نگاه کردن هم باید عادل باشی.
دو گروه تیراندازی می کردند و پیامبر وارد شد و دید هر جا بنشیند ناعدالتی است. فرمود: یک مقدار با این گروه می‌نشینم وتیر می اندازم و مقداری با گروه دیگر. در زن داری، بچه داری، خندیدن و. . . باید عدالت باشد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1742

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.