ایمان، نشانه‌های صداقت در ایمان

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الهی انطقنی بالهدای والهمنی التقوی.

دیروز من در نوشتن این آیه‌ی تفسیر نور جلد یازدهم که داشتم آماده چاپ می‌کردم رسیدم به یک آیه گفتم حالا تا چاپ بشود طول می‌کشد قبل از چاپ تفسیر اینرا بگویم آیه قشنگی است یعنی همه‌ی آیه‌ها قشنگ است یک بحثی هم داشتم که به بحثم هم می‌خورد نشانه اینکه کی راست می‌گوید کی دروغ؟
قرآن یک جاهایی می‌گوید«إن کنتم صادقین» یعنی اگر راست می‌گویید. می گوید«ان کنتم تؤمنون» اگر ایمان دارید این اگر راست می‌گویید چون خیلی‌ها حرف می‌زنند راست نمی‌گویند وکسی هم که حرف بزند وبه آن عمل نکند قرآن آنرا مورد غضب قرار می‌دهد «کبر مقتا عند الله» مقت، مقت با قاف دو نقطه، کبر کبیر یعنی بزرگ است سنگین است بزرگ است قهر خدا به کی‌ها؟ به کسانی که حرف می‌زنند عمل نمی‌کنند«إن تقولو ما لا تفعلون»قول که می‌دهید عمل نمی‌کنید حرفی که می‌زنید عمل نمی‌کنید، حالا. . .
 یک قصه‌ای هست که پیغمبر(صل الله علیه وآله) نشسته بود همه می‌آمدند یعنی خیلی‌ها می‌آمدند در گوش ایشان تنگ گوشی بگویند پیغمبر(صل الله علیه وآله) هم خودش با عظمت بود خوش اخلاق بود هی نمی‌خواست. . . خسته شده بود خوب چقدر آدم می‌تواند تحمل کند هی او می‌آمد، او می‌آمد، او می‌آمد، خسته شده بود آیه نازل شد که هر کس می‌خواهد در گوشی با پیغمبر خصوصی حرف بزند ملاقات خصوصی بلیتی است پول بدهید پیغمبر(صل الله علیه وآله)ملاقات خصوصی را بلیتی کرد تا دیدند بلیتی است در رفتند گفتند غرض عرض سلامی بود گاهی وقتها می‌آیند می‌گویند آه! حاج آقا واجب العرضم می‌گویم ببخشید اگر من را نمی‌دیدید واجب چی می‌شد؟ من را که دیدی واجب شد؟ آدم اینطوری است آخوند مفت است می‌گوید استخاره کن، طناب مفت است خودت را خفه کن، . کلانتری مفت است بیا تا دعوا کنیم بعضی هااصلاً مکتب‌شان مفتیسم است تلفن است؟ بگذار ببینم توی دفتر تلفن کی است هر چه عمه وخاله دارد سلام احوال شما تلفن مفت است الکی زنگ می‌زند برق است روشن می‌شود برق خانه‌شان را خاموش می‌کند توی خانه به موکت‌ها که رسید احترام قائل است کفشش را می‌کند ولی توی اداره با کفش روی قالی هم راه می‌رود.
راست نمی‌گوییم چه فرقی می‌کند مال دولت با مال خودمان؟ چرا مال دولت را اینطور انجام می‌دهیم چرا تلفن خودمان را. . . چرا اگر پول تلفن. . . این خانمها بعضی‌ها‌شان اگر بدانند پول تلفن‌شان را خودشان می‌دهند کم حرف می‌زنند اما حالا تلفن شوهر خوب دیگه چطوری؟ شروع می‌کند آنها اختلاط می‌کنند رفتیم. . . قند خودمان بالاخره نبود نبات ریختیم این نباته هم مگر حل می‌شد؟ بابا یک چای نبات خورده 20 دقیقه از شوهرش پول در می‌آورد تلفن‌های. . . خانم‌ها رحمی بکنید به شوهرتان آقایان مردها رحمی بکنید به دولت رحم کنید رحم می‌کنند اگر شما رحم نکردید. . . اگر برای پنچر گیری توی جاده سنگ گذاشتی پنچرت را که گرفتی سنگ را بر نداشتی آن سنگی را که گذاشتی لاستیکی را می‌ترکاند یک خورده که جلو‌تر بروی سنگ مردم لاستیک تو را می‌ترکاند.
خانم این رقم خودت را آرایش می‌کنی می‌آیی توی خیابان می‌خواهی دل مردها را ببری حالا گیرم که دل مردها را بردی ومرد هم آمده توی خانه‌اش دید خانمش به خوشکلی تو نیست بد اخلاقی کرد تو امروز دل مردی را بردی مرد را با خانمش بد اخلاق کردی فردا هم خوشکل‌تر از تو پیدا می‌شود دل شوهر تو را از تو می‌برد.
می آیی توی خیابان بیا حالا آرایش هم برای توی خانه چرا خودتان را آرایش می‌کنید برای مردم دل می‌بری دل شوهرت را خواهند برد.
گشودن جا برای حضور دیگران در مجلس
جا بدهید جا می‌دهند قرآن می‌گوید که «اذا قیل لکم تفصحوا فی المجالس فاصفحوا »اگر کسی وارد اتاق شد با چشمهایش دنبال جا می‌گردد فوری جایش بدهید بعد می‌گوید جا دادی «یفصح الله لکم» خداوند به تو جا می‌دهد نمی‌گوید تو در مکان جایش می‌دهی نمی‌گوید(یفصح الله فی المجالس) «تفصحوا فی المجالس» یعنی تو جلسه مکان به او بده اما در جواب نمی‌گوید اگر تو به او مکان دادی خدا به تو مکان می‌دهد می‌گوید تو به او گشایش مکانی دادی خدا از هر جهت به تو گشایش می‌دهد گشایش فکری می‌دهد یک چیزی را که تا بحال نمی‌فهمیدی فهمیدی گشایش الهامی می‌دهد گاهی وقتها توی بن بست نمی‌دانی چه کنی خدا گشایش می‌دهد یک چیزی را به ذهنت می‌اندازد راه در رو گشایش فکری گشایش علمی دنبال یک رفیق خوب می‌گشتی می‌گوید یک خورده جا بده یک خورده. . . اصلاً حدیث داریم در جایی که تنگ است آدمهایی که چهار زانو می‌نشینند علامت یک چیز زشتی است که توی تلویزیون نمی‌توانم بگویم.
می بیند جا تنگ است این چهار زانو نشسته خوب می‌بینی که جا تنگ است دو زانو بنشین. می بیند که به اتاق او روزی 30 نفر مراجعه می‌کنند می‌گوید من مدیر کل هستم‌شان من اتاق 80 متری است می‌گوییم بابا مدیر کل هستی روزی 10 نفر می‌آیند به اتاقت او عنوانش از تو کمتر است ولی روزی 80 نفر به او مراجعه می‌کنند بابا اتاق بزرگه را بده به او که مراجعه کننده‌ی بیشتری دارد تو اتاق کوچکتری را بگیر آنوقت ببین خدا چه گشایش‌هایی برایت می‌کند ما بد معامله می‌کنیم یعنی هنوز بعضی‌ها یمان گیر داریم.
قوانین ثابت و متغیر در اسلام
اما آیه‌ای که می‌خواستم. . . موضوع بحث‌مان قوانین سرعت گیر یا بگویم موضوعی آزمایشی یا بگویم متغیر بعضی قوانین ثابت است مثل نماز صبح دو رکعت است در هر زمان در هر مکان در هر سن در هر رژیم مثل فرمول‌های ریاضی دو دو تا چهار تا بعضی قوانین سرعتی است متغیر است مثل اینکه مثلا می‌گویند این خیابان دو طرفه است بعد که می‌بینند ترافیک شد می‌گویند یک طرفه.
می گویند کامیون و اتوبوس بیایند توی شهر بعد که می‌بینند ترافیک شد می‌گویند نه ساعت فلان بیایند طرح طرافیک تا این ساعت یعنی گاهی اوقات نیازهای جامعه قوانین را عوض می‌کند. اسلام دو رقم داریم قوانین متغیر قوانین ثابت یا قوانین آزمایشی است می‌خواهیم امتحان کنیم توی ارتش می‌گویند به راست راست خوب به راست راست چکار داری؟ می‌گوید کاری نداشتم می‌خواستم تو مطیع من بشوی ببینم تو مطیع من هستی نه وقتی که می‌گوید به راست راست خبری جایی هست. . . می‌خواستم امتحانت کنم.
یک کسی رفته بود دستشویی جلویش نوشته بود به سمت راست نگاه کنید نوشته بود به پشت سر نگاه کن بعد گفت به سمت چپ نگاه کن طرف دیگر نوشته بود چقدر به اینطرف و آن طرف نگاه می‌کنی؟ خوب حالا این مثلاً خواسته بود، این طنز است گاهی وقتها مسأله طنز است.
گاهی وقتها مسأله آزمایش است گاهی وقتها مسأله جدی است گاهی وقتها مسأله. . . در قرآن قوانین آزمایشی داریم «یا ایها الذین آمنوا اذا ناجیتم الرسول » ناجیتم، یعنی نجوا می‌کنید وقتی که می‌خواهید با پیغمبر(صل الله علیه وآله) در گوشی صحبت کنید مفت نمی‌شود بلیطی است « فقدموا» بروید پول بدهید به کمیته امداد برو 100تومان پول بینداز توی صندوق بیا اینجا استخاره کنیم « فقدموا بین یدی نجواکم صدقه ذالک خیر » صدقه بدهید حرف بزنید بهتر است «خیر لکم واطهر» این برای شما بهتر است و« فان لم تجدوا» اگر پول نداشتید صدقه بدهید طوری نیست تنگ گوشی مجانی است اگر پول نداشتید « فان الله غفور رحیم » خدا می‌بخشد ما نعی نداردشما مفت حرف بزنید.
فرمان صدقه برای ملاقات خصوصی
خوب آقایانی که دیر پای تلویزیون نشسته‌اند من قبلاً می‌گفتم آقایانی که دیر پیچ تلویزیون را باز کرده‌اند گفتند مگر تلویزیون شما پیچی است؟ خوب کسانی که دیر پای تلویزیون نشسته‌اند بحث اینست که حضرت نشسته بود همه می‌آمدند در گوشی می‌گفتند خسته شد رویش نمی‌شد بگوید آیه نازل شد‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید زمانی که « ناجیتم » نجوا می‌کنید با رسول تنگ گوشی ملاقات دارید با رسول « فقدموا بین یدی نجواکم » قبل از اینکه حرف بزنید یک صدقه بدهید بروید یک پولی به فقیر بدهید بیایید صحبت کنید.
 خوب نکاتی که از این آیه استفاده می‌شود اینست که اول اینکه ایمان مسئولیت آور است خیلی از دستورات قرآن می‌گوید « یا ایها الذین آمنوا» یعنی اگر ایمان داری خوب ایمان مسئولیت آور است تو که ایمان داری پس مسئولیت هم داری.
دوم اینکه اگر می‌خواهید مردم گوش به حرفتان بدهند احترام مردم را بگیرید نمی‌گوید « یا ایها الناس» می‌گوید« یا ایها الذین آمنوا» «یا ایها الناس » کلاسش پائین است « یا ایها الذین آمنوا » کلاسش بالاست یعنی‌ای کسانی که ایمان دارید « یا ایها الناس » یعنی‌ای مردم یعنی اگر می‌خواهید مردم گوش به حرفتان بدهند با کرامت با مردم صحبت کنید دوم کسی که ایمان دارد باید یک تعهدی هم داشته باشد گوش بدهد، خوب.
مباشرت در احسان به والدین
صدقه را با دست خودتان بدهید احترام به والدین هم همینطور است قرآن در باره احترام به والدین می‌گوید(والی الوالد ین احسانا) الی الوالدین- یعنی بسوی مادرت وپد رت یک احسانی بکن یعنی تلفن کن الو. . . بقال ببخشید دو کیلو برنج بگذارید در خانه مادر من با تلفن چیزی را بفرستی(الی الوالدین) است قاشق برنج را دهان مادرت بگذاری « بالوالدین » است این باء، باء الصاق است یعنی با دست خودت.
بعد هم می‌گوید فوری صدقه بدهید آنرا لفت ندهید این(فاء) یعنی فوری در ادبیات عرب اگر می‌خواهند بگویند فوری می‌گویند(فاء) « فقدموا» اگر خواستند بگویند بعداً می‌گویند(ثم) اگر می‌گفت(ثم قدموا) یعنی فعلاً حالا حرفهایت را بزن یا پول بده مثلا 6ماه دیگر بیا « فقدموا» یعنی فوری بدهید با دست خودتان هم بدهید.
این صدقه هم که می‌گویند صدقه این علامت صداقت است مثل مهریه خانم که می‌گویند صداق چون داماد به عروس می‌گوید دوستت دارم عروس نمی‌داند این راست می‌گوید یا نه می‌گوید خوب بنویس 100تا سکه این 100تا سکه مهریه را می‌گویند صداق یعنی علامت اینست که تو می‌گویی دوستت دارم راست می‌گویی یا دروغ صداق یعنی علامت صداق علامت صدق است صداق صداقت صدقه می‌گویی خدایا ما ایمان داریم خوب اگر ایمان داری پول بده خمس بده می‌گوید نه من فقط دوستت دارم این دروغ است این ایمان را خانمت هم قبول ندارد به خانمت بگویی دوستت دارم می‌گوید برویم بازار بگویی نه من فقط دوستت دارم بازار نرویم می‌گوید نه پس کلک می‌زنی.
به بچه‌ات بگویی دوستت دارم می‌گوید بسکویت بگویی نه دوستت دارم ولی بسکویت نه می‌گوید پس دروغ می‌گویی چیزی را که خانم قبول نمی‌کند بچه قبول نمی‌کند به زور می‌خواهیم خورد خدا بدهیم؟ ‌ای خدا ببین ما ایمان داریم یک مشت مسلمان یک مشت شیعه‌ی علی ابن ابی طالب(علیهما السلام) ولی خمس نمی‌دهیم. می‌گوییم خدا لعنت کند کسی را که فدک را غصب کرد شما لعنت می‌فرستی کسی را که فدک حق زهرا(علیها السلام)را غصب کرد خود شما اگر خمس ندهی حق پسر زهرا(علیها السلام)امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را غصب کرده‌ای چطور آنرا خدا لعنتش کند آنوقت من که حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف). . . چه فرقی می‌کند تجاوز به حریم هوایی گاهی هواپیمای اف-16 است گاهی هم سیگار بغل دستی بنده بغل دست شما نشسته‌ام می‌خواهم از این هوا استفاده کنم. . . بابا خوب تنفس من را دودی کردی این هم یک رقم تجاوز به حریم هوایی است تجاوز به حریم هوایی گاهی شامل اف –16 می‌شود گاهی شامل سیگار غصب حق هم شامل فدک می‌شود هم ندادن زکات وخمس.
عرض کنم به حضور شما که در اسلام دست انسان باز است گفته صدقه بدهید دیگر نگفته که چی بلوز داری پول داری خودکار داری هر چی داری گاهی افرادی می‌گویند یک یادگاری بده هر چی داری بده بالاخره یک چیزی از شما می‌خواهد یادگاری می‌خواهد در اینجا نگفته که صدقه چی باشد توی خانه اگر میهمان هستید به صاحب خانه بگویید هر چی آسان است برای شما نگو ببین به شرط نان و پنیر بابا گاهی وقتها گوشت توی یخچال هست کباب ولله وبالله راحتر از پنیر است ندارم گاهی وقتها پنیر دارد کباب ندارد بگویید نه آبگوشتی بابا نگویید آبگوشت ممکن است گوشت توی خانه نباشد.
آمد حضرت را میهمان کند حضرت فرمود به شرطی می‌آیم خانه‌تان که هر چی توی خانه هست به من بدهید گاهی وقتها نگویید چی چی آسانتر است تعیین نکنید گاهی وقتها طرف چیز ساده‌ای می‌خواهد اماآن چیز ساده نیست گاهی آدم هزاری دارد دو هزاری ندارد بگویید آقا هر چی آسان است اینکه گفته صدقه یعنی هر چه دارید.
بودجه‌ی نجوا خرج فقرا می‌شود این خودش. . . اسلام به هر مناسبتی برای فقر زدایی ومشکل فقرا برنامه ریزی کرده یعنی آدم از هر شرایطی می‌تواند استفاده کند برای فقر زدایی این کار خوبی است.
تحصیل بیشتر عشق می‌خواهد تحصیل بیشتر عشق می‌خواهد تا ثروت اینهایی که می‌آمدند سؤال داشتند به قول امروزیها واجب العرضم این پیداست که واقعا عاشق تحصیل هست یا نه افرادی هستند که ساعت مچی‌شان خیلی گران است اما می‌گوییم کتاب می‌گوید کتاب گران است آقا ساعتت را بفروش می‌خواهی چه کنی اصلاً با دمپایی برو دانشگاه تو کفش خریده ایی چندین هزار تومان برای دو هزار تومان کتاب مانده‌ای مخ‌ات مهمتر است یا پایت؟ مادرها هم همینطورند بعضی پدر و مادرها در خرید کفش راحت پول خرج می‌کنند اما در خرید کتاب سخت‌شان است، خرج مخ‌ات کن.
یک کسی آمد خدمت امام دیدامام یک عمامه‌ی خوبی دارد امام صادق(علیه السلام) بود ظاهراً یک خورده نگاه به عمامه‌ی امام کرد و گفت آقا ببخشید این عمامه‌تان چند می‌ارزد گفت چطور؟ گفت به نظرم این عمامه گران است گفت شما مهر خانمتان را چقدر کرده‌اید گفت مثلا هزار دینار گفت شما هزار دینار خرج شهوتت کرده‌ای من فرض کنید حالا قیمتش هزار دینار هم نیست فرض کنید هزار دینار هم باشد خرج مخ‌ام کرده‌ام چطور اگر خرج مخ‌ام بکنم گیر دارد اما خرج همسرم بکنم گیر ندارد.
گاهی وقتها ما گاهی مثلا فرض کنید که متاسفانه متاسفانه چند میلیون می‌دهد علمات می‌خرد برای هیئت در حالی که توی همان هیئت زیر همان علمات آن آقایی که علمات را به دل می‌کشد برق خانه‌اش را قطع کرده‌اند آب خانه‌اش را قطع کرده‌اند تلفن خانه‌اش را قطع کرده‌اند بابا علمات می‌خواهی چه کنی؟ بدون علمات هم عزاداری قبول است یک کسی آمد خدمت آقا، گفت تعزیه می‌خواستیم بخوانیم اسب نداشتیم شمر را سوار دو چرخه‌اش کردیم گفت درست است. به هر حال اگر می‌خواهید تعزیه درست کنید این. . .
به هر مناسبتی کمک بگیریم برای چیز، . . . این دانشجوها که توی دانشگاه هستند بچه دبیرستانیهایی که توی دبیرستان هستند دخترها پسرها بعضی از اینها می‌دانند که بغل دستیشان چادرش کفشش یا کتابش. . . مثلاً می‌داند که توی دانشگاه خوابگاه چند ماه است که نرفته پدر و مادرش را ببیند واقعاً دانشجو پول ندارد پول اتوبوس هم ندارد برود حالا پول هواپیما و اینها پیش کش پول ندارد برود پدر و مادرش را ببیند پدر و مادر هم دلتنگ این شده‌اند این هم بچه‌ی خوبی است پولدار است این شهامت. . . یعنی عرضه‌ی اینکه برود با پدرش صحبت کند که بابا جان ببین تو وضعت خوب است من هم وضعم خوب است توی کلاس ماچند نفر هستند که وضعشان کم رنگ است شما 200تومان 500تومان 1میلیون تومان به من بده آن هم خودش به او ندهد چون ممکن است دانشجو به دانشجو بدهد خجالت بکشد برود پهلوی رئیس دانشگاه بگوید این یک میلیون را بابام داده به این پنج نفر 200 تومان بده یکی 50 تومان بده یا بدهد به نهاد رهبری خودت نده، چون خودت بدهی ممکن است خجالت بکشد.
چون اگر شما به من خمس بدهید یا به من پول بدهید من هی سلامٌ علیکم خدا سایه‌ات را از سر من کم نکند یعنی اگر به من پول بدهید من بله قربان گوی شما می‌شوم اسلام گفته پولهایتان را به مراجع تقلید بدهید مردم از او پول بگیرند چون اول که مرجع تقلید پیرمرد است دیگر هوی وهوسی ندارد جوانی هایش هم نداشته حالا هم که ندارد دوم آدم وقتی پول را. . . چند وقت پیش یک کسی می‌گفت پول بدهید به ما برای ستاد اقامه نماز و اینها زنگ زدگفت می‌خواهم به تو پول بدهم گفتم اگر می‌خواهی به من پول بدهی بده دفتر آقا-مقام معظم رهبری- من از او بگیرم چون از او بگیرم افتخار می‌کنم تو که به من بدهی دخترت که مریض شد باید بیایم عیادتش عمه‌ات مرد باید بیایم عیادت نمی‌دانم. . . هر جوری شد من باید بله قربان گو ودعا گوی شما باشم طوری نیست که دعاگوی شما باشم اما یک خورده سنگینم هست ولی پول از یک کسی. . . اینطوری است یعنی آدم وقتی از بانک می‌رود پول بگیرد خجالت نمی‌کشد اما کنار خیابان بایستد مردم به او پول بدهند آدم اذیت می‌شود. پول را بریزید توی یک صندوق از یک صندوق با کرامت آدم پول بگیرد که احساس حقارت نکند یک قضیه برایتان بگویم گروهی رفتند مکه وبرگشتند امام احوالپرسی کرد گفت بله الحمدلله امسال در سفر حج وضعم هم که می‌دانی که خوب است قدم به قدم هر چند فرسخ یک گوسفند می‌خواباندیم کباب می‌کردیم می‌دادیم به زوارها فرمود همین کار تو غلط بود گفت آقا چرا؟ فرمود بخاطر اینکه حالا کباب اول طوری نیست آبگوشت اول طوری نیست اما دفعه دوم آنها بله قربان گوی تو می‌شوند ولذا حدیث داریم که با بچه تاجرها مسافرت نکنید با کسی مسافرت کنید که سهم خودتان را بدهید اگر هم می‌خواهید با بچه تاجرها بروید بگوئید بچه تاجر! ببین من می‌خواهم سهم خودم را بدهم. امام فرمود اگر با کسی بروید که سهم تو را بپردازد تو ذلیل می‌شوی یعنی بله قربان گو بار می‌آیی با کسی مسافرت کنید که دُنگی باشد. حضرت امام(رحمه الله علیه) سفر حج‌اش با خانها بود حالا یک مشت. . . آخر 60 –70 سال پیش هم هر که می‌خواست برود مکه انصافاً از آن پولدارها بود که می‌رفت مکه خوب امام(رحمه الله علیه) می‌خواست برود به یکی از علمای قم آیت الله سبحانی گفته بود آقا همسفریهای ما همه از آن پولدارها وزمین دارها واینها بودند ما هم توی یک کاروان طلبه‌ی سیدی آنها هم همه. . . می‌گفت مجبور بودیم برای اینکه تحقیر نشویم ما هم هم دوش آنها. . . که نگویند بله این سید دارد سیب زمینی می‌خورد این گدا آمده مکه چه کند؟ گاهی وقتها آدم باید یک جوری عمل کند که تحقیر نشود خیلی اسلام روی کرامت وتحقیر. . . ما یک جایی میهمانی بودیم تا وارد شدیم میهمان آمد توی خیابان در ماشین را باز کردوقتی سوار شدیم که برویم گفت ببخشید حاج آقا می‌دانید که چرا در ماشین را نمی‌بندم؟ گفتم نه گفت در را که باز کردم یعنی بیا تو خوش آمدی اما در را که ببندم یعنی برو در تاکسی را ببندی یعنی برو اما در تاکسی را که باز کنی. . . حدیث داریم میهمان که می‌آید ساکش را بگیر بیاور تو اما وقتی که دارد می‌رود ساکش هم هر چقدر که سنگین باشد کمکش نکن چون وقتی که دارد ساکش را می‌بری یعنی یاالله معنا دارد یعنی تحقیر توی آن هست.
قرض الحسنه قرض به خداوند
اینکه به عاریه می‌گویند عاریه چرا می‌گویند عاریه چون عاریه در گرفتنش آدم عارش می‌شود خدا وقتی که می‌خواهد بگوید که به مردم قرض بدهید نمی‌گوید «من ذاالذی یقرض الناس »می گوید «من ذا الذی یقرض الله» تو به خدا قرض می‌دهی که انسان وقتی قرض می‌گیرد خجالت نکشد.
ولذا قرض را هم گفته‌اند قرض الحسنه می‌دانید یعنی چه؟ این حسنه یعنی چیه؟ قرض الحسنه چون قرآن می‌فرماید «قرضاً حسنا» قرض الحسنه چند تا شرط دارد یک فوری باشد 40 بار او را نیاورد وببرد 2)با کرامت باشد 3)مبلغ قابلی باشد لفتش ندهید یک کسی بود وقتی می‌خواست پول بدهد به فقیر می‌گفت بیا ببینم اول حمد وسوره‌ات را بخوان ببینم درست است یا نه یک مرده شوری یک مدتی بود که کسی نمرده بود فقیر شده بود رفت پیشش گفت آقا یک کمکی به ما بکن مدتی است که کسی نمرده وما فقیریم گفت بگو ببینم چطور مرده را می‌شوری؟ گفت بله من مسأله‌اش را بلدم گفت دیگر چه می‌کنی توی قبر تلقین هم می‌خوانی؟ گفت آره گفت دیگر چه می‌کنی؟ گفت آقا یک چیزی هم تنگ گوشش می‌گوئیم گفت چی؟ گفت به مرده می‌گوئیم خوب شد رفتی که نیازت به این آقا نیفتاد که وقتی می‌خواهد دو فلس بدهد آدم را زجر کش می‌کند.
منت توی قرض نباشد آن کسی هم که. . . آدمهای کریم باشند یعنی اگر چهار نفر قرض می‌خواهند به آن کسی که آبرو دارد به آن آقا قرض بدهد آن هم که قرض می‌کند برای مصرف خوبی باشد.
آخر بعضی‌ها قرض الحسنه می‌گیرند تلویزیون را رنگی کند یعنی مثلاً حاضر است پهلوی چند نفر گردن خم کند وام بگیرد بابا حالا تلویزیون سیا وسفید تا بعد پولدار شوی یعنی تلویزیون اینقدر ارزش ندارد که تو پهلوی چند نفر وام بگیری و خودت را خوار کنی افرادی هستند که راحت آبروی خودشان را سر یک چیز جزئی. . . مثلاً می‌خواهد بنایی کند که پشت در خانه‌اش را سنگ مرمر کند.
گاهی فقرمان هم فقر مصنوعی است واقعاً فقیر نیست وام می‌گیرد تخت خواب بخرد خوب روی زمین بخواب بعداً تخت خواب بخر حالا مگر باطل می‌شود وام می‌خرد که مثلا چی چی بخرد. . . بسیاری از افرادی که وام می‌گیرند واقعاً فقیر نیستند فقرشان فقر خیالی است خیال می‌کند که فقیر است فقر وهمی است فقیر نیست چشم وهم چشمی است می‌گوید فلانی برد من هم باید داشته باشم.
حضرت علی(علیه السلام) تنها مطیع فرمان صدقه در نجوا
بعد می‌گوید که عاشق پول کیه پول یا پیغمبر(صل الله علیه وآله) هر که می‌خواهد با پیغمبر(صل الله علیه وآله) باید پول بدهد پیغمبر خواها فقط یک نفر بود امیر المومنین(علیه السلام) فرمود یک دینار داشتم دینار را تبدیل کردم به 100درهم هر یک درهم دادم از پیغمبر(صل الله علیه وآله) یک سؤال خصوصی کردم رفتم دو مرتبه سؤال برایم پیش آمد باز هم رفتم یک درهم دیگر دادم بعد از این هم آیه لغو شد حالا آیه بعدش می‌آید آیه بعد می‌فرماید «أ أشفقتم » ترسیدید چون تا گفتند هر کس می‌خواهد تنگ گوشی صحبت کند پول بدهد همه در رفتند فقط حضرت امیر(علیه السلام) فرمود یک آیه توی قرآن هست که قشنگ است این لطیف را یاد بگیرید افتخار ما شیعه‌ها است سنی‌ها هم اینرا قبول دارند حضرت امیر(علیه السلام) فرمود یک آیه توی قرآن هست که قبل از من هیچکس به آن عمل نکرد و بعد از من هم هیچکس به آن عمل نخواهدکرد اما قبل از من عمل نکرد چون آیه نازل نشده بود بعد از من چون آیه نسخ شده.
آیه بعد فرمود نه فقط می‌خواستم امتحان کنم «أأشفقتم »آیا ترسیدید «أن تقدموا بین یدی نجواکم صدقه » ترسیدید پول بدهید با پیغمبر(صل الله علیه وآله) ملا قات خصوصی داشته باشید «فاذ لم تفعلوا» حالا که نتوانستید. . . .
حالا یک نکته هم بگویم برای آنهایی که ادبیات عرب و طلبه‌ها و روحانیونی که پای تلویزیون نشسته‌اند آقایانی که ادبیات عرب بلد هستند می‌گوید «لم تفعلوا »حالا که شما انجام ندادید یعنی گفتم بیائید صدقه بدهید صحبت کنید همه در رفتید قرآن می‌فرماید «وتاب الله »خدا برگرداند حکمش را به شما توبه یعنی برگشت یعنی خدا حکمش را برگرداند یعنی حالا بروید مفت صحبت کنید اینجا «وتاب» فرقش چیه با(فتاب) فاء-یعنی پس می‌گفت حالا که شما نتوانستید انجام دهید پس من حکم را لغو کردم(پس حکم لغو شد)این پس یعنی چه؟ یعنی این لغو بخاطر عمل نکردن شما بود این فاء، یعنی نتیجه –نتیجه اینکه شما عمل نکردیداین شد که پس من. . . . مثل معلمی که می‌بیند طرف نمی‌فهمد سؤال را آسان می‌گیرد می‌گوید حالا که بلد نیستی پس من سؤال را آسان می‌گیرم حالا که نمی‌توانی همراه من بدوی پس من یواش می‌آیم پس حالا که ماشین تو تیز نیست پس من سرعتم را کم می‌کنم تا با هم برویم این پس یعنی بخاطر ضعف تو من کوتاه می‌آیم.
اما(واو)پس نیست(واو)می گوید از اول هم من می‌دانستم که شما عمل نمی‌کنید ولذا «وتاب»فکر نکنید من دیدم شما کوتاه آمدید من هم کوتاه آمدم یعنی تغییر حکم بخاطر. . . .
یعنی من تحت تاثیر شما قرار نگرفتم از اول هم امتحان. . . فرمان فرمان آزمایشی و موضعی و متغیر بود ولذا گفته «وتاب»اگر می‌گفت(فتاب) یعنی از اول قصد جدی داشتم می‌خواستم با سرعت 120 بروم بعد دیدم ماشین شما قراضه است پس من هم یواش می‌روم لغو قانون بخاطر ضعف تو بود اما می‌گوید «وتاب»یعنی از اول قانون آزمایشی بود.
قرآن کتابی است که واوش، فاءش، الف ولامش، نونش، تشدیدش، همه یک نکته‌ی لطیفی دارد خلاصه اینکه وقت ما تمام شد کی عاشق است؟ آن کسی عاشق است که پول بدهد می‌گوید آقا نماز صبح خوابم می‌برد می‌گویم اگر بلیط هواپیما یا قطار داشته باشی، می گوید نه می‌گویم خوب پس. . .
می گوید آقا کتاب گران است می‌گویم کفش هم گران است. میهمان داشتیم آمد خانه وبعد از مدتی من آمدم گفتم ببخشید چون تلفن کردم گفتم میهمان می‌آید پذیرایی کنید تا من برسم گفتم آقا ببخشید گفت ببین آقا من پهلوی تو ارزش نداشتم تو اگر با رهبری هم ملاقات داشتی دیر می‌آمدی؟ گفتم نه گفت اگر با ریاست جمهوری هم ملا قات داشتی دیر می‌آمدی؟ گفتم نه من اگر با آنها ملاقات داشتم چند دقیقه زودتر می‌روم می‌نشینم گفت پس پیداست من پهلوی تو ارزشی نداشتم.
اینکه آدم بگوید که. . . ولذا حدیث داریم که بعضی‌ها که نماز می‌خوانند چون نماز پول نیست می‌گوییم امر به معروف کن می‌گوید آخر ببین بدش می‌آید رفاقتمان به هم می‌خورد می‌گوئیم حکم خداست می‌گوید می‌دانم که حکم خداست ولی حالا. . .
آقا توی عروسی است پاشو نمازت قضا می‌شود ببین حالا دارند بر طبل و تنبک می‌زنند بابا این نماز است آن تنبک است یعنی بعضی‌ها نماز را به تنبک می‌فروشند بابا غذا سرد شد حالا قلیانه آتش‌اش خاموش می‌شود بکشیم بعد نماز یعنی نماز را با قلیان نماز را با تنبک، پیغمبر(صل الله علیه وآله)را رها می‌کند بخاطر پول خیلی. . . ما باید مسیرمان یک مسیر. . .
خدایا! تورا به حق محمد وآل محمد(صل الله علیه وآله)ما را نسبت به خودت عاشق عارف قرآن یک آیه دارد می‌گوید «اولئک هم الصادقون» اینها راست می‌گویند انقلابی است حالا یک جایی چیزی دیده ضد انقلاب می‌شود برای چی؟ برو بابا فلانی چی چی شد؟ گاهی وقتها می‌گوید تخم مرغ گران شد دارو نیست فحش می‌دهد بابا باید دارو باشد هر کس که مسئول است باید حل کند اما تو بخاطر دارو فحش می‌دهی به همه چیز یک حادثه می‌بیند نسبت به خدا نسبت به دین از همه چیز برمی گردد چرا اینطوریم؟
خدایا! ایمانی به ما بده که هر جا خواستی ما را امتحان کنی روسفید بیائیم بیرون(الهی آمین)
خدایا! هر چه به عمر ما اضافه می‌کنی به ایمان وعقل وعلم عمل واخلاص وعمق وبرکت کار ما بیفزا(الهی آمین)
ما را، توی قرآن گفته‌ای «اولئک هم الصادقون» ما را از صادقین قرار بده(الهی آمین)
از آنهایی که توی آزمایشها رو سفید در نمی‌آیند پوچ در می‌آیند. . . می‌گفت آیت الله جوادی آملی آن سالی که شهید شدند توی مکه 400 نفر ظاهراً آیت الله جوادی بود یا یکی از آیات دیگر می‌گفت یکی دیگر از علما هم بود من دیدم که ایشان جانش در خطر است می‌گفت جلوی ایشان ایستادم که. . . آخر از پشت بام سنگ پرت می‌کردند می‌گفت تادیدم سنگ آمد من سرم را پائین آوردم اول به قصد حفاظت رفتم بعد هم که دیدم قصه جدی است سرم را پائین آوردم که سنگ بخورد توی کله‌ی آقا. آقا ما خیلی وقتها توی امتحان پوچ در می‌آئیم دوستت دارم ولی به یک جایی رسید که مسئله جانی یا پولی است. . . خدایا ما را از آنهایی قرار بده که توی امتحان رفوزه ردی‌های قبلی ما را ببخش از این به بعد ما را رفوزه نکن(الهی آمین)    
(والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته)

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2862

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.