ایجاد مصونیت در برابر خطرات و انحرافات (5)
2- دعا و نیایش، سیره پیشوایان دینی
3- شناخت و بینش درست از دنیا
4- توجه به پاداش الهی، در سختیها و مشکلات
5- عفو و آمرزش الهی در برابر لغزشها و گناهان
6- نقش ازدواج در ایجاد مصونیت برای جوانان
7- نقش مشورت در خروج از مشکلات
موضوع: ایجاد مصونیت در برابر خطرات و انحرافات (5)
تاریخ پخش: 23/06/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
جلساتی دربارهی تقوا، مقاومت، بحثهایی داشتیم که انسان گاهی خانهاش را ضد زلزله میسازد، زلزله به خانهاش کاری نداشته باشد. کنار رودخانهها سدی میسازد، محکمکاری میکند، حتی لباس ضد گلوله تهیه میکند، برای حفاظت خودش یک کارهایی میکند. ولی گاهی وقتها همهی این کارهای حفاظتی که هست، از داخل فرو میریزد. یعنی یک متلکی، یک فحشی، یکجا موفق میشود. یکجا شکست میخورد. پولدار میشود. بیپول میشود. یک حادثهای رخ میدهد، این خانهاش سفت است خودش شل است. بحث مقاومسازی انسانها، در همهی دنیا هم این بلا هست. خودکشی میکند، به بن بست میرسد. زندگی را خانواده به طلاق میکشاند. عرض کنم به حضور شما که پا به فرار میگذارد. خودش را میبازد. دست از تحصیل برمیدارد. دست از کار برمیدارد. قهر میکند. این پوکیدنهای درونی، موضوع این بود که چه کنیم درون مقاومسازی شود؟ پس موضوع بحث ما، چگونه خودمان حفظ کنیم، این را در اصطلاح عرف موضوع را تقوا میگویند. تقوا از… تقوا یعنی آدم خودش را حفظ کند. «ق» یعنی مرا حفظ کن. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً» بعد میگوییم: «وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (بقره/201) «وَ قِنا»، «ق» یعنی حفظ کن. حفاظت، تقوا، حفاظت، مقاومت، اینها همه در این عنوان هست. مقاومت، مقاومسازی خود انسانها، مقاوم سازی انسانها، در نیروی مسلح هم میگویند: پدافند غیر عامل. ما چه کنیم خودمان را حفظ کنیم؟ یعنی در حادثه، پول، فقر، شهرت، غنا، نشکن باشیم.
1- تمسّک به قرآن و عترت در فتنهها
حالا جلساتی در این زمینه صحبت کردیم، یکی از راههایی که انسان را مقاوم میکند یعنی چه کنیم که این موجها کشتی و قایق را غرق نکند، یک راهش این است که این «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» (آلعمران/103) این قایق باید به یک طناب وصل باشد. اگر به یک طناب بند باشد، گفتم، تکرار میکنم. اگر یک بچهای تاب بازی میرود، روی تاب نشسته است، اگر دو تا دستش را به این دو تا طناب و زنجیر بگیرد، هرچه هم حرکت تند باشد، چون دستش به طناب است، نمیافتد. به ما گفتند: دستت را به طناب بگیر. «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» (بحارالانوار/ج2/ص99) اگر دستمان به کتاب و عترت باشد، موجها ما را تکان نمیدهد. و گرنه اگر همهی قدرتها هم پشتیبان ما باشد مثل شاه باید گریهکنان فرار کند. یعنی شاه همه چیزی داشت از درون مقاوم نبود. پوکید! از درون پوکید. خیلیها پولدار هستند، از درون پوک هستند. خیلیها فقیر هستند، از درون مقاوم هستند. اسرائیل با همهی امکاناتش از درون پوک است، حزب الله لبنان دست خالی مقاوم است. این مقاومسازی یک مسئلهی قشنگی است. مسئلهی مهمی است. دنیا هم به این نیاز دارد. عرض کنم به حضور شما که داشتیم عواملش را بررسی میکردیم.
یکی از عوامل مهم آن همین ارتباط باخداست که «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28) راجع به آن صحبت کردیم. حالا ارتباط با خدا از راههای مختلف نماز، دعا، یکی نماز را گفتیم، دعا را هم بگوییم. مثلاً ما در دعاها داریم میگوییم که: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) خدایا از راه مستقیم بیرون نروم. صبح گفتی، دوباره ظهر بگو: خدایا «اهْدِنَا الصِّراطَ» عصر «اهْدِنَا الصِّراطَ» مغرب «اهْدِنَا» یعنی دائم از خدا بخواه. میپرسند شما که راهت مستقیم است، چرا میگویی؟ میگوید: تا الآن مستقیم است ممکن است فردا یک حادثهای رخ بدهد، از درون پوکیده شوم. پوچ شوم. یعنی دائماً مثل این لامپ است. به این لامپ دائماً باید برق برسد. یک لحظه برق نرسد، لامپ خاموش است. بنابراین این استمداد دائمی، دعا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یا مثلاً میگوید که: یک لشگر کمی در مقابل طاغوت قرار گرفتند، گفتند: «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» خدایا برای ما صبر نازل کن. «وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا» (بقره/250) «اقدام» قدم ما را «ثبِّت» تثبیت کن. خدایا کمک کن نلرزم، نپوکم. از درون پوک نشوم. اسلحهی من کم است اما روحیهی من را بالا ببر. ایران نسبت به عراق زمان جنگ امکاناتش کم بود و هیچ کس هم کمکش نمیکرد و عراق را همهی دنیا کمکش میکردند. تا دندان مسلح، حمایت همهی دنیا را داشت، ولی صدام پوکید. عراق پوکید. رژیمش پوکید. این مقاومت درونی خیلی مهم است.
2- دعا و نیایش، سیره پیشوایان دینی
دعا از خدا بخواهیم خدایا کمک کن. من اعتماد نکنم که چون مطالعه کردم، سخنرانی من خوب میشود. ممکن است وسط سخنرانی حرفهای من یادم برود، و ممکن است کسی مطالعه نکرده باشد، بگوید: خدایا کمک کن، همان وسط سخنرانی یک چیزهایی به ذهنش برسد. یعنی گاهی وقتها بدون مطالعه به انسان القا میشود، گاهی وقتها این نوشته دستت است، مطالعه و تحقیق هم کردی، میپرد. استمداد از خدا! «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا» (آلعمران/8) باز آیه داریم که… حدیث داریم امام کاظم فرمود: آدم عاقل باید این دعا را بکند. از علامت عقلا این است که میگویند: دائم میگویند: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا» خدایا قلب ما چپ نشود. اگر الآن آرامش دارم یک مرتبه دم بزنگاه منحرف نشوم. نمونهی مقاومت این است که میگوییم: «قُلْ یَأَیهَُّا الْکَفِرُونَ» (کافرون/1) «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» (کافرون/2) من پرستش بتها را نمیکنم. پیشنهاد کردند که یک کمی شما کوتاه بیا، من هم یک کمی کوتاه بیایم. با هم بسازیم. فرمود: «قُلْ یَأَیهَُّا الْکَفِرُونَ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» یعنی من مقاوم هستم. ذرّهای کنار بتهای شما سر خم نمیکنم.
قرآن میگوید: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (قلم/9) دوست دارند کوتاه بیایی، کوتاه بیایند. سازش کنی، سازش کنند. آنها دوست دارند سازش کنند. مواظب باش سازش نکنی! خوب این مقاومت درونی است. البته مقاومت در حق، اگر روی باطل باشد، مقاومت لجاجت است. این را هم بگذار بگویم. فرق بین مقاومت و لجاجت چیست؟ آدمهای لجوج هم مقاومت میکند، هرچه به او میگویی، میگوید: نمیخواهم. آخر نه نه من گفتم بله، بله! من گفتم:نه، نه! اگر کلمهی حقی بود، مقاومت کن. اما اگر کلمهی باطلی بود نگو: حرف مرد یکی است. آدم اگر چهل تا حرف هم زده فهمید، چهل تا حرفش باطل است، باید سراغ چهل و یکمی برود. اینکه میگویند: حرف مرد یکی است، این کلمهی غلطی است. ممکن است آدم یک حرفی بزند غلط باشد. بگو: نه! حرف مرد یکی است. گفتم باید پای آن بایستم. نخیر! اگر پای باطلی بایستی، این مقاومت نیست، این لجاجت است. یک وقت کسی از کلمهی… ما داشتیم تودهای بود، سی سال هم زندان رفته. خوب حالا نمیشود گفت: واقعاً مرد مقاوم! این را باید گفت: مرد لجوج! در حرف باطل مقاومت کرد. مقاومت ارزش دارد، به شرطی که روی حرف حق باشد. و گرنه لجاجت است. خوب بحثمان چه بود؟ بحثمان این بود که چه کنیم مقاوم باشیم؟ یک راه ارتباط با خدا از طریق نماز، ارتباط با خدا از طریق دعا، دیگر چه؟
یکی علم مفید، آدم را مقاوم میکند. آدمی که اطلاع دارد، مثلاً میداند که آیندهاش چه میشود. این آدم را مقاوم میکند. یک داروی تلخ است. آدم نمیخواهد بخورد. اما اگر بدانیم این دارو بعد از اینکه مدتی روی این دارو مقاومت کردیم، شفا پیدا میکنیم،علم ما به اینکه این اثر بخش است، به ما تحمّل میدهد. بدانیم که اگر درس بخوانیم در کنکور قبول میشویم. اگر مثلاً این کار را بکنیم علم مفید، یعنی علم به آینده آدم را مقاومت میکند. این هم یکی. از چیزهایی که باز در مقاومت اثر دارد، بینش صحیح… اینها را بنویسم. عوامل.
3- شناخت و بینش درست از دنیا
عوامل مقاومسازی: 1- ارتباط با خداوند، از طریق نماز را قبلاً گفتیم. نماز و دعا. 2- از طریق شناخت… از طریق علم مفید. بدانیم که آیندهی این چیست، از طریق بینش صحیح، بینش صحیح از دنیا. بعضیها که مقاوم نیستند فکر میکنند دنیا آخور است. وقتی میگوید: دنیا آخور است، تا مثلاً میبیند که چیزی نیست بخورد، فحش میدهد. میپوکد. یا فکر میکند دنیا خوابگاه است. آمده کیف کند. تا میبیند کیفش به هم خورد، میگوید: این چه بساطی است؟ به هستی فحش میدهد. فکر میکند دنیا عشرتکده است. تا میبیند عیشش به هم خورد داد و بیداد میکند. باید گفت: دنیا نه آخور است، نه خوابگاه است، نه عشرتکده! پس چیست؟ دنیا میدان رشد است. چون میدان رشد است در میدان رشد، باید حوادث تلخ هم باشد. «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَه» (بحارالانوار/ج70/ص82) ببینید شما اگر یکجایی نشستید، فهمیدید اینجا قهوهخانه است. هیچ وقت فحش نمیدهی چرا بستنی نیست؟ برای اینکه از اول نوشتند: قهوه خانه! دیدت روشن شود که این قهوهخانه است.
یکوقتی یک کسی دکان لیوان فروش آمد. این لیوان فروش لیوانها را دَمَر گذاشته بود. این مشتری یک خرده نگاه کرد و دست مالید، گفت: آقای لیوان فروش! گفت: بله. گفت: چرا در این لیوان شما بسته است؟ بلند کرد گفت: اِ… ته آن هم که سوراخ است. (خنده حضار) لیوان فروش گفت: آقا دید شما غلط است. لیوان را از این طرف بگیری، اشکالهایت برطرف میشود. ما گاهی وقتها دنیا را چنین میبینیم، میگوییم: چرا سیل، زلزله هم که شد. چرا مریضی؟ چرا مرگ؟ دائم میگوییم: چرا چرا؟ بابا دنیا را از این طرف بگیر. دنیا یک میدانی برای رشد است. در میدان رشد باید ابزار تلخی و سختی هم باشد. وگرنه انسان رشد نمیکند. خلاص! اگر بدانیم باید اینطور باشد، در حمام کسی نمیگوید: چرا آب داغ است؟ اما اگر آب خوردن آوردی، با نگاهی که یا برای عطش است، تا خوردم میگوید: چرا داغ است؟
نگاه صحیح، همین الآن شما اگر نگاهت این باشد من ماه رمضان سخنرانی میکنم، میگویی: این لیوان آب پشت گلها چه کار می کرد؟ معلوم میشود این آخوندها خودشان روزه میخورند، به ما میگویند: روزه بگیر. با نگاه اینکه در ماه رمضان است، شما به من اشکال میکنی. با نگاه به اینکه این فیلم قبل از ماه رمضان پر شده، اشکال شما برطرف می شود. پس ببینید نگاهها انسان را مقاوم میکند.
استاد ما میگفت: یک خانمی در کربلا میرفت ضریح امام حسین (ع) را ببوسد، یک مردی از عقب میدوید این خانم را در بغل میگرفت. این زن از زیر دست مرد فرار میکرد، میرفت جای دیگر میایستاد دوباره مرد عقب او میدوید چنین میکرد. می گفت: من جوش آوردم، صدا زدم بیحیا! حرم امام حسین است! میگفت: یک دو سه تا فحش که دادم، گفت: چرا فحش میدهی؟ این خانم من است! من می ترسم مردها به او تنه بزنند، میروم چنین میکنم که مردها به زن من تنه نزنند. میگفت: خیلی خجالت کشیدیم. (خنده حضار) گاهی وقتها اعتراضها براساس این است که خبر ندارد. «وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً» (کهف/68) «وَ کَیْفَ تَصْبِرُ» وقتی نمیدانی، خبره نیستی، نمیتوانی صبر کنی. موسی خبر نداشت. دید با خضر سوار کشتی شدند. دید خضر دارد کشتی را سوراخ میکند. گفت: آقا غرق میشویم. گفت: راست میگویی: خوب تو خبر نداری. من دلیل اینکه کشتی را سوراخ می کنم چیست؟ یک پسری را در کوچه دید کشت! گفت: آه! این بچه چه گناهی کرده بود کشتی؟ گفت: ببین تو هم خبر نداری. باز دید یک جایی، دیواری خراب است بیا بنایی کنیم. گفت: آخر برای چه؟ برای دیوار خرابه، مگر ما عمله هستیم؟ کارگر هستیم؟ مگر کسی به ما پول داده است؟به ما چه یک دیوار خرابه را بنایی کنیم؟ آخرش گفت، گفت: نمیتوانی صبر کنی. چون نمیدانی! خیلی از افرادی که میپوکند بیخبر هستند. بیخبر هستند. آگاهی و علم مفید میتواند مؤثر باشد. خوب، بینش صحیح.
4- توجه به پاداش الهی، در سختیها و مشکلات
توجه به پاداشها آدم را مقاوم میکند. توجه به پاداش، یک کسی که بنا است یک فرشی را یک جایی ببرد، کمرش را خم میکند، قالی را روی دوشش میزند که یک منطقهای ببرد یک پولی بگیرد. قالی اول، مثلاً 40 کیلو. قالی دوم فشارش بیشتر است 80 کیلو میشود. قالی سوم 120 کیلو می شود. قالیها سنگینتر است، اما دائم حساب میکند، هر قالی یک مبلغی اضافه می شود. اگر بداند هر قالی یک مقداری اضافه می شود، این تحمل میکند. بدانیم اجر بیشتر است. آن کسی که از خواب خودش را میکند نماز شب میخواند، «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِع» (سجده/16) آخر یکوقت ما نماز شب میخوانیم، نماز شبهای ما اینطوری است. سحری خوردیم، بعد نگاه میکنیم، میگوییم: ده دقیقه به اذان است. نمیصرفد بخوابیم. بخوابیم مشکل است بیدار شویم. خیلی خوب پس نماز شب بخوانیم، الله اکبر! «بسم الله الرحمن الرحیم». «الحمدلله رب العالمین». این یک نماز شب است. که میخواهیم چاله را پر کنیم که نمازمان را بخوانیم. یکی از بزرگان میگفت: من در عمرم نماز اول وقت خواندم ولی ثواب ندارم. گفتیم: چرا؟ گفت: برای اینکه نماز اول وقت بخوانم، نه برای اینکه خدا دوست دارد، من نماز اول وقت نمازی میخوانم که خیالم راحت باشد. این برای راحتی خودم است، نه برای رضای خدا. مثل یک سیدی که آدم دلش می سوزد، خمسش میدهد. این برای سوز دلت است. تو مسلمان هم نبودی، اگر دلت می سوخت، برای سوز دلت یک کمکی… خمس را باید برای خدا داد. نه برای سوز دل! من این را دوست ندارم، خمسش نمیدهم. پس این برای دل تو است. برای خدا نیست. بعضی زنها یا مردها میگویند: به دل نچسبید! به نظرم پاک نشد. وسواسی می شوند. مرتب شیلنگ میگیرند، می گویند: به دلم… معلوم میشود کاری به خدا ندارد. دلش، به دلم چسبید. به دلم نچسبید. دلم سوخت. مسئلهی دل اگر شد دیگر خدا نیست. اگر ما بدانیم که هر کاری انجام میدهیم، توجه به پاداش داشته باشیم مقام میشویم.
امید به آینده، آدم را مقاوم میکند. امید، امید به آینده آدم را مقاوم میکند. مثل جوانهایی که نان خالی میخورند، ولی پولشان را ذخیره میکنند، برای اینکه مثلاً یک قطعه زمین بخرند. برای ازدواجشان، برای… به خاطر آینده نگری وگرنه همینطور نان خالی بگذاری داد میزند. منتهی چون میداند این پولش را برای ازدواج پس انداز میکند، یا برای یک کار مفیدتر این نان خالی هم میخورد. امید به آینده آدم را مقاوم میکند.
5- عفو و آمرزش الهی در برابر لغزشها و گناهان
خوب، توجه به عفو الهی، توجه به عفو الهی، بعضیها یک گناهی میکنند، خلافی می کند. این خودش را میبازد. میگوید: میدانی چه غلطی کردی؟ تو آدمی! خیلی جنایت کردی. اِ اِ چه غلطی بود تو کردی؟! خودش را میبازد. وقتی خودش را باخت، میگوید: دیگر حالا آب که از سر ما رد شد، چه یک نی، چه صد نی! ما دیگر به درد نمیخوریم و اصلاً خودش را میبازد. اصلاً شغلش را عوض میکند. یا مثلاً خوب پس من دیگر هیچی، اصلاً دیگر مسجد نمیروم. میگوید: تو اگر… اتفاقاً قرآن میگوید: اگر خلاف کردی مسجد برو، برای اینکه همین نماز… «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» (هود/114) یعنی اگر خلاف کردی مسجد برو، تا آن مسجد و نماز آن خلافت را برطرف… نگو: تو که خلاف کردی، تو دیگر قابل نماز نیستی، پس دیگر دست از نماز بکش. انسانی هستند که… افرادی هستند که به خاطر یک خلاف که از آنها سر میزند، خودش را میبازد، وقتی خودش را باخت، دیگر هرچه هم جنایت… کسی بکند، در اسلام بن بست وجود ندارد. یکبار دیگر میگویم. در اسلام بن بست وجود ندارد. عفو الهی، خودت را بازسازی کن. خدایا من یک دستهگلی آب دادم، پشیمان هستم. معذرت میخواهم. دوباره شروع کن. توجه به عفو الهی!
توجه به مشکلات دیگران، آدم را مقاوم میکند. توجه به مشکلات دیگران. چه شده خودت را باختی؟ دیگران هم این مشکل را داشتند. توجه به مشکلات دیگران، این آدم را مقاوم میکند. یک استاد دانشگاه، یا یک استاد حوزه، بیاید بگوید: آقا ما زمانی که دانشجو بودیم یا طلبه بودیم، این مشکلات را داشتیم. وقتی یک دانشجو و طلبه نشسته مشکلات استادش را میشنود، برایش آسان میشود.
یکی از مراجع تقلید یکبار گفت: بنده که طلبه بودم، میخواستم حمام بروم، غسل بکنم، پول نداشتم. هرچه فکر کردم، آخرش ساعتم را نزد حمامی گرو گذاشتم، گفتم: آقا این ساعت من گرو، اجازه بده من بروم غسل کنم. بعداً میآیم پول میدهم ساعتم را میگیرم. عجب یک آیت الله العظمی این همه میلیونها مقلّد دارد! این یک زمان طلبگیاش برای یک پول حمام مثلاً قرض، ساعت گرو میگذاشته.
علامه جعفری را خدا رحمت کند، در تلویزیون از ایشان شنیدم. میگفت: من طلبه بودم، چیزی نداشتیم. رفتیم یک چیزی مغازهی بخریم، او هم کشید در ترازو گذاشت که بکشد، گفتم: آقا این جنسی که به من میدهی، من الآن پول ندارم. به من نسیه بده، بعد پول میآورم. گفت: هروقت پول داشتی بیا بخر.برو! میگفت: جنس را از ترازو برداشت در مغازه گذاشت. به من نسیه نداد. حالا چه؟ مثلاً فرض کنید که نیم کیلو برنج. یعنی آدم بفهمد که علامهها، ما چه بزرگانی را با چشم خودمان دیدیم که استاد مطهریها بودند و تا سالهای آخر عمرشان خانه نداشتند. یعنی سنشان به مرز 80 سالگی رسید خانه نداشتند. حالا جوان 22 سالش است. میگوییم: داماد شو. میگوید: خانهی شخصی! بابا آن کسی که صد برابر تو سواد دارد، تا 80 سالگی خانه نداشت. چه خبر است ساعت اول خانهی شخصی میخواهی؟ یک کیلو لباس این عروس و داماد بیشتر ندارند. میگوید: نه! ماشین لباسشویی. آنوقت ازدواج عقب میافتد. هردو میسوزند به خاطر ماشین. حالا با دست بشوی بعداً پولدار میشوید ماشین میخرید. یعنی گاهی وقتها این توجه به مشکلات دیگر هم آدم را مقاوم میکند.
یکی از عوامل، اینها همه عوامل فکری بود. ارتباط با خدا، علم مفید اینها همه معنوی بود. دید صحیح،توجه به اجر، امید به آینده، توجه به عفو الهی، توجه به… اینها همه توجهاتی بود از درون. از بیرون، عوامل بیرونی هم برایتان بگویم. بحث را عوض کنیم. موضوع این است. «بسم الله الرحمن الرحیم». انسانها در مقابل حوادث میپوکند. وقتی پوکیدند، ولو اتوبان و بلوار و پتروشیمی و نمیدانم مترو و انرژی هستهای و همهی کارها را کردید. اما این انسان از درون میپوکد. مقاوم نیست. در و دیوار مقاوم است. ولی این آدم مقاوم نیست. این مقاوم سازی درونی چیست؟ برای مقاوم سازی درونی چند چیز است.
6- نقش ازدواج در ایجاد مصونیت برای جوانان
1- ازدواج، ازدواج قرآن میگوید: «لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» (روم/21) همسر برای همسر سکینه است. «تَسْکُنُوا» یعنی سکینه، یعنی جوانی که همسر ندارد مثل نخی است که در هوا است. هرچه هم باد میآید این نخ از آنطرف میرود. اما وقتی همسر دارد، باید غروب خانه بیاید. خانم او حاضر و غایب میکند. کجا بودی؟ چه خبر؟ دیگر قلاّب دارد. بعد این جوان هر روزی با یک آب هویجی، با یک بستنی در یک پارکی پرسه میزند، همسر که دارد مجبور است زود خانه بیاید. غریزهی جنسیاش او را اذیت میکند. خوب مسیر پیدا میکند. همدم میخواهند، برای اینکه هر ساعتی با هر کس و ناکسی رفیق شود با همسرش گفتگو میکند. این همسر آرام بخش است. قرآن راجع به همسر میگوید: «لِتَسْکُنُوا» آیهی همسر این است. «لِتَسْکُنُوا»، «تَسْکُنُوا» سکینه، سکینه یعنی آرامش. ازدواج خیلی مهم است.
دوست خوب آرام بخش است. افرادی هستند وقتی با آنها مشورت میکنی، اینطور شد. بیا فرار کنیم! بیا در برویم. ورشکست شویم. چنین کنیم. چنین کنیم. بیا نمیدانم صورت مسأله را پاک کنیم. بیا نمیدانم سر به نیستش کنیم. ولی دوست خوب میگوید: طوری نیست، بیا عذرخواهی کنیم. مگر غیر از این است که غلطی کردیم، میرویم میگوییم: آقا بنده بودم، معذرت میخواهم. دوست خوب خیلی آدم را نجات میدهد. دوست خوب آدم را نجات میدهد.
لقمهی حلال، در مقاومت اثر دارد. آدمی که لقمهی حلال بخورد، این انسان ایمانش تثبیت شده است. چون قرآن میگوید:«کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ» بعد میگوید: «وَ اعْمَلُوا صالِحا» (مومنون/51) غذای طیّب و پاک بخورید، بعد موفق میشوید عمل صالح انجام بدهید. اگر بنزین بود ماشین راه میرود. قیر در ماشین بریزی، ماشین راه نمیرود. غذایی که در شکم… ما اگر لقمهی حرام بخوریم، بعد خواسته باشیم با اردو و کامپیوتر و اینها…
7- نقش مشورت در خروج از مشکلات
مشورت آدم را مقاوم میکند. گاهی وقتها انسان مشورت نمیکند، سر خود یک تصمیمی میگیرد، ممکن است بیگدار به آب بزند. خیلی وقتها یک کسی یک تصمیم خطرناکی میگیرد، و یک فامیل را به هم میزند. این مشورت میکند. با مشورت قصه حل میشود. ازدواج کرده، در ازدواجش یک مشکلی پیش آمده، مینشیند فکر میکند و میگوید: ازدواج را به هم میزند. خوب هیچ! مشورت کن. صدها نمونه دیگر مثل شما این مشکل را داشتند از کنار مشکلات گذشتند. تو که از آب کمتر نیستی. آب به سنگ میرسد، از کنارش میگذرد. خیابان شلوغ است، از کمربندی رد میشود. شما به یک بنبست رسیدی چرا خودت را میبازی؟ مشورت کن راه حل پیدا میشود. خیلی جاها که طرف به بن بست است میخواهد بپوکد، اگر مشاور عاقلی داشته باشد، این را نجات میدهد. مشورت،
کار، از عواملی که انسان میپوکد بیکاری است. در شرق و غرب ایام تعطیلی فساد بیشتر است. مشروبات الکلی بیشتر مصرف میشود. تصادف، جنگ و دعوا، نزاع…
ام السلمه همسر پیغمبر بود کار میکرد. گفتند: تو زن پیغمبر هستی چرا کار میکنی؟ فرمود: زن اگر بیکار باشد، فتنه میکند. مرد هم همینطور است. بیکاری عامل پوکیدن است. اگر کسی کار داشته باشد…
یک کسی یک زن بد داشت. گفتند: طلاقش را بده. گفت: کار دارم، فرصت ندارم. یعنی اگر کسی کار داشته باشد، خیلی هم ور نمیرود. جوانها گاهی وقتها از نظر غریزهی جنسی ناراحت هستند، یکی از جوابهایی که داده میشود، میگوید: اگر نمیتوانی ازدواج کنی لااقل آنقدر ورزش کن، یا آنقدر مطالعه کن، که وقتی در رختخواب میروی، اصلاً لاشه باشی. بیافتی! یعنی از خودت کار بکش، که این رُست تو را با دو،… خدا رحمت کند یکی از شهدای عزیز ما را، از شهدای درجه بالا. میگفت: در آمریکا درس میخواندم. شهوت به من فشار آورد. بلند شدم دویدم. رییس آنجا گفت، از این خلبانهای درجه یک. گفت: چرا میدوی؟ گفتم: من از نظر غریزهی جنسی ناراحت هستم. می خواهم بدوم که تخلیه شوم. انرژی من تخلیه شود. این مسألهی کار از چیزهایی است که آدم را مقاوم میکند.
تولّی و تبّری، اینکه آدم دوستان خوبی داشته باشد. در یک جلسه ننشین. داریم اگر در یک جلسهای حرف مفت میزنند، بلند شو برو. خوب در یک جلسهای مینشینی، مثل دود است. اگر دود را در را باز نکنی، این دودها در حلق تو میرود. در را باز کن برود. فکر بد در سرت آمد. تا داری فکر میکنی، بلند شو برو. مکانت را تغییر بده. بلند شو وضو بگیر. بلند شو حرفت را عوض کن. خانم شما دعوا میکند، آخر این چه بساطی است؟ فلان! چرا دیر آمدی؟ بگو: خوب فلانی سلامت را رساند، یکی. یک مرتبه وسط دعوا بگو: سلامت را رساند. ذهن خانم جای دیگر میرود. نگذارید دود در کله بماند. دود در کله بماند شما را فاسد میکند. فکر بد آدم را میترکاند. میپوکاند. کار، مشورت، تفریح، فنر دستت را میگذاری، فشار میآید. دستت را که برداری بالا میپرد. لا به لای کارهایمان اگر تفریح درست نداشته باشیم، مثلاً به قدری درس میخواند که یک مرتبه کتاب را آن طرف پرت میکند. چه کسی گفت این مقدار درس بخوانی که حالا… بچههای مدرسه متأسفانه چون روزهای آخر امتحان سخت است، درس را که دادند از مدرسه که بیرون آمدند، بعضی از بی ادبهایشان کتاب را پرت میکنند. چرا؟ برای خاطر اینکه یک مدتی روی این کتاب فشار آورد، حالا کتاب را پرت می کند. این تفریح به اندازه اگر باشد انسان همیشه میماند. اگر خواستید مقاوم باشید باید لا به لای کارهایتان تفریح باشد. نماز چقدر تنوع دارد. تا قل هو الله، ایستادی. خم میشوی. سجده میافتی. بلند میشوی. نشسته، ایستاده. تنّوع، این تنّوع آدم را مقاوم میکند. کار یکنواخت با فشار آدم را میترکاند. آدم خسته میشود منفجر میشود. خوب اینها هم گوشهای از عوامل مقاوم سازی بود.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد دعای ما همین بحث امروز ما دعا شود. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد، ارتباط ما را با خودت روز به روز بیشتر بفرما. علم و آگاهی مفیدی که ما را در حوادث مقاوم کند، به همهی ما مرحمت بفرما. دید ما را از دنیا دید صحیح قرار بده. در وقت خستگی و ضعف و تهاجم فرهنگی درونی، وسوسهها، خیالها، اوهام، ما را با یاد لطف خودت، با یاد عفو خودت پایدار و مقاوم قرار بده. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد کسانی را که با مشکلات این انقلاب را دست ما دادند، خون دادند، جان دادند، اسارت کشیدند، روی ویلچر نشستند. شیمیایی شدند. با زجر این انقلاب را دست ما دادند، ما را از یاد آنها غافل و ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده. هرچه ماه رمضان به خوبها دادی، به آبروی همان خوبها به ما هم مرحمت بفرما.