انگیزه – 5

موضوع: انگيزه – 5
تاريخ: 07/07/73

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث چند جلسه قبل ما درباره انگيزه کار بود که بعضي‌ها حال کار دارند، بعضي‌ها حال کار ندارند. نشاط دارند بعضي، بعضي نشاط ندارند، انگيزه کار و نشاط. اول مهر است، حال درس خواندن دارد يا نه، معلم حال درس دادن دارد يا نه، اين کارگر حال کار دارد يا نه.
1- نشاط در كار
موضوع: بحث انگيزه و نشاط قرآن مي‌گويد: کارها را بايد با نشاط انجام داد، حتي اگر کسي نماز مي‌خواند، حال ندارد، قرآن مي‌گويد: نمازش خوب نيست و انتقاد مي‌کند. مي‌گويد: يک عده‌اي هستند وقتي نماز مي‌خوانند، در حال کسالت نماز مي‌خوانند. ستايش نمي‌کند، انتقاد مي‌کند، از نمازي که نشاط ندارد يا مثلاً افرادي، پول به فقرا مي‌دهند، همچنين با عشق نمي‌دهد، زورکي مي‌دهد قرآن مي‌گويد: «وَ هُمْ كارِهُونَ» (توبه/54) نماز در حال کسالت، زکات در حال کراهت اسلام مي‌گويد: هر کاري مي‌خواهي بکني، کار را با نشاط انجام بده، لازم هم نيست تمام دعا را بخواني، دعاي کميل را يک صفحه‌اش را خواندي، ديدي نشاط نداري، دعا را ببند. بهتر اين است که همه دعا را نخواني با عطسه و سرفه و حال نداشتن. بايد کار را با نشاط انجام داد. حال چکار کنيم که در خودمان نشاط بوجود بياوريم، عوامل نشاط را چند جلسه گفتيم، تا شماره هفتاد و شش گفتيم اين جلسه هفتاد و هفت را مي‌خواهيم بگوييم ازعوامل نشاط،
2- ورزش عامل نشاط
هفتاد و هفت؛ ورزش، اگر کسي ورزش بکند، بعد از ورزش کار را با نشاط انجام مي‌دهد. ورزش براي همه لازم است براي پيرمرد هم لازم است اشتباه مي‌کنند افرادي که سوار تاکسي مي‌شوند حتي دريک خيابان راه رفتن براي پيرها بهترين ورزش است. پير و جوان بايد ورزش بکنند اينطور نيست که اگر همه چيزها برقي شد، به نفع ما باشد از چيزهايي که عامل رکود است، اين است که کسي ورزش نکند.
3- رفيق برتر از خود آدم باشد
هفتاد و هشت؛ دوست برتر، از چيزهايي که انگيزه آدم را زياد مي‌کند، اينکه رفيق آدم، يک رفيق تيز باشد. اگر آن نمره هفده آورد من هم مي‌خواهم نمره هفده بياورم. اگرآن بيست آورد، من هم بيست بياورم يعني ايجاد مسابقه آدم اگر رفيقش از خودش پايين‌تر باشد. شل مي‌شود اگر رفيقش از خودش بالاتر باشد سفت مي‌شود چون او ترقي مي‌کند، اينهم مي‌خواهد ترقي کند، منتها ترقي در کمالات، عده‌اي طلبه‌ها، بعضي وقتها مي‌روند در حوزه‌هاي بزرگ، گاهي ممکن است حوزه وقتي کوچک است رشد هم در آن نباشد مثلاً يک طلبه‌اي در يک حوزه‌اي دو سال است، دارد درس مي‌خواند، اما اگر اين مثلاً در قم مي‌رفت، شايد پنج ساله پيش مي‌رفت، خيلي افراد در يک جاهايي وقتي، ديدند رقيبشان فعال‌تر است آنهم فعاليت مي‌کند رفيق برتر. از چيزهايي که آدم را دلگرم مي‌کند به کار صدر مسئول، گاهي افراد حال ندارند کار بکنند، مي‌گوئيم چرا حال نداريد کار بکنيد مي‌گويد: آقا، اين رئيس من، اين مدير من، استاد من، مو را از ماست مي‌کشد. حال گيري مي‌کند.
مثلاً ما در نهضت سواد آموزي، به خانم مي‌گوئيم، خانم بيا درس بخوان. برادر بيا درس بخوان. اين نگران اين است که يکوقت ما نمره به آن بدهيم که تو مردود هستي. همينکه بفهمد، بهش بگويند تو مردود هستي، يا مثلاً امروز يک کسي آمده بود پهلوي من، مي‌گفت همه نمراتم خوب بود، فقط در تاريخ يک نمره کم بود. گفتم اين نمره را جبران مي‌کنم، به دليل اينکه مثلاً کمکم نکردند و من بخاطر يک نمره چقدر عقب افتادم، خوب آنوقت، ديگر اصلش نشاط درس از من گرفته شد. گاهي يک کسي است که اگر يک خورده کمکش کني، راه مي‌افتد. مثلاً يک آيه را مي‌خواند در جلسه قرائت، غلط مي‌خواند، همه به آن مي‌خندند، خوب وقتي همه به آن مي‌خندند، خوب اين تا آخر عمر توبه مي‌کند که وارد جلسات عمومي نشود، يعني چون به آن خنديدند. ما گاهي وقتها يک چيزي را مي‌بينيم، غلط است ولي اين را بايد به روي خود نياوريم شتر ديدي، نديدي. اين راه مي‌افتد. اما اگر سرکوفت کنيم، برو بابا، رفتي ماست بخري ماست ترش به تو دادن، تو هنر خريدن يک نان را هم نداري. اگر همچين نيش به آن زديم اين ديگر نشاط کار را از دست مي‌دهد گاهي وقتها طرف کار غلط مي‌کند. آدم بايد کار غلط را به روي خود نياورد. اگر مي‌خواهيد مردم با نشاط کار بکنند، مقداري سعه صدر بايد داشته باشيم.
4- ذوق و هنر بكار ببريم
هفتاد و نه؛ تزريق هنر، اگر در کارها هنر باشد، نشاط بيشتر است اگر موذن خوب اذان بگويد، جاذبه مردم به مسجد، حتي گفتند يک بد صداي داشت اذان مي‌گفت، يک غير مسلماني گفت: من حاضرم به اين مؤذن مسلمان پول بدهم، گفتند: چرا، گفت: براي اينکه با اين صداي نحسي که دارد، هيچکس مسجد نمي‌رود و لذا گفته‌اند، مؤذن بايد خوش صدا باشد. اصلاً يک پيش‌نمازي که حمد و سوره‌اش خوب است آدم دلش مي‌خواهد پشت سرش نماز بخواند. صداي خوب يک هنر است. لباس خوب را آدم مي‌خواهد، بپوشد. کتاب خوب را آدم دوست دارد مطالعه کند. کتابي که کهنه باشد، کاغذش. اين مسئله هنر، قديم در مسجدها، مسجدهاي بزرگ و خوبي مي‌ساختند. اصلاً بعضي افراد تفريح‌شان را مي‌رفتند، کنار مسجد مي‌کردند. بعضي نماز مغرب که مي‌شد، يک ساعت قبل از نماز، مي‌رفت در مسجد مي‌نشست، از بس مسجد با صفا بود، لذتش، در مسجد بود. يعني وقتي مسجد را با هنر معماري ساختند هنرمندها، هنرشان را آوردند در مسجد، اصلش مسجد مي‌شود، دلربا.
اخيراً يک کنگره‌اي بود، از مسئولين نوسازي، حدود پانصد تا مهندس بودند. اينها مسئول ساختن مدارس بودند در نوسازي و آموزش و پرورش، هنرشان را آورده بودند، عرضه کرده بودند. اصلاًً سر در مدرسه پي باشد در مدرسه که نبايد مثل در گاراژ باشد در مدرسه بايد شکل کتاب باشد. وقتي در باز مي‌شود. انگار لاي يک کتاب ديوار مدرسه بايد يک چيزي باشد، الهام بخش باشد. به هرحال هنر در ساختمان، در صورت، در دوخت، در بيان، مسئله هنر خيلي مهم است.
با فيلم خيلي کارها را مي‌شود کرد با نمايش خيلي از کارها را مي‌شود کرد. پيرمردي وضوش غلط بود، امام حسن و امام حسين(ع) کوچولو بودند، ديدند وضوي پيرمرد غلط است. ديدند مستقيم به آن بگويند، ممکن است ناراحت شود. اينها يک جنگ زرگري راه انداختند، آن گفت: من وضو مي‌گيرم، تو ببين. او گفت نه من وضو مي‌گيرم، تو ببين اين دو تا کوچولو، رو به روي هم وضو گرفتند پيرمرد فهميد گفت: وضوي شما درست است، وضوي من غلط است يعني از راه نمايش، از راه جنگ زرگري، از راه اين کار قشنگ است، مسئله هنر، مسئله مهمي است اينکه مي‌گويند، وسايل کمک آموزشي، حضرت امير وقتي برادرش گفت، آمد پهلوش، برادر حضرت علي آمد، گفت: يا علي، تو رئيس حکومت هستي، من هم داداش تو هستم، وضع مال ما خوب نيست يک خورده گندمي، يک چند کيلو گندم به ما اضافه بده، حضرت آهن داغ کرد اين آهن داغ کرده وسايل کمک آموزشي است و اگر نمي‌توانست با زبان بگويد که جهنم داغ است با زبان نگفت، رفت آهن داغ کرد، اينکه آهن داغ کرد، يعني گاهي بايد از يک کارهاي جنبي استفاده کرد خود بحث من اگر در آن يک هنرهايي باشد منتها حالا خدا لطف کرده، من خودم يک چيزي مي‌گويم، مردم مي‌خندند و اگر نه، همينطور مي‌ايستادم، حرف مي‌زدم خوب خاموش مي‌کردند مردم، حوصله‌شان نمي‌رسد. گاهي مي‌نشينم گاهي مي‌ايستم، گاهي مي‌نويسم، گاهي حرفها را فراز و نشيبش مي‌دهم اين لطف خدا، اينست که من توانستم، و اگر نه، حرف خالي، آدم وحشتش مي‌گيرد تزريق هنر، جاذبه را زياد مي‌کند. استفاده از ادبيات گاهي جملات قشنگ است، يک کسي سخنراني کرد، آخر سخنرانيش گفت: سخنراني من تمام شد، اگر در حرفهاي من عيبي بود، عيب من را به من هديه کنيد و اگر در حرفهايم خوبي بود، خوبي‌هاي حرف مرا بپذيريد.
ما رفته بوديم مجلس شوراي اسلامي، کميسيون بودجه، که پول بگيريم براي نهضت. گفتند: که شما چقدر چيز ياد مردم مي‌دهيد، گفتيم ما چهار ماه اول سيصد تا کلمه، دويست تا کلمه، چهار ماه دوم چند تا، اينقدر، گفت: مثلاً در چه حد گفتم: کتابهاي نهضت پيداست مثل خواستم بزنم، يک مثل، گفتم: ببين من مردم را دوست دارم. مي‌شود گفت: من مردم را دوست ندارم کلمات يکخورده پايين و بالا باشد، گاهي آدم يک چيزي را تشبيه مي‌کند، مثلاً مي‌خواهد بگويد: اين ماست ترش است، مي‌شود گفت: که اين ماست مثل، يک تعبيري که، مي‌شود اين ماست ترش را به يک چيزي تشبيه کرد، مي‌شود همين جمله را يک جمله قشنگي گفت. کسي برنج خورده بود، يک دانه برنج روي ريشش بود. مي‌شود گفت: آقا، يک دانه برنج روي ريشت است. يکي گفت: يک بلبلي در يک چمني مي‌گذرد. اين فهميد.
بعضي‌ها وقتي هنر دارند بخوانند و مي‌دانند اين آيه چي مي‌گويد، لحن را عوض مي‌کنند. دختر شعيب مي‌خواهد بگويد: ما يک پدر پيري داريم. لحن قرآن آيه «إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبيراً» (يوسف/78) پدري داريم پير است، اين لحن، مردم به طور اتوماتيک، خودشان هنر. مثلاً ببينيد من مي‌خواهم بگويم، رسيد و يک سيلي زد. قيافه من را ببينيد، اما گفتم رسيد و يک سيلي زد. وقتي مي‌گوييم: يک سيلي، انگار خودم هم دارم افسار را مي‌کشم. آقا ديد نمي‌رود، پاشنه کفشش را درآورد، کوبيد. وقتي مي‌گويم: پاشنه کفش کوبيد زير شکم الاغ نرفت، يعني انگار خودم دارم، پاشنه کفش را مي‌كشم. اين مسئله‌اي که، حرکات انسان، صورت انسان، قيافه انسان، اينها در آن کلمات اثر مي‌گذارد. و لذا معلم اگر هنرمند باشد، بچه‌ها چکار مي‌کنند؟ اگر بچه‌ها دويدند در حياط، پيداست موفق نيست. درادبيات، بعضي از شعرها غوغا مي‌کند.
5- كار گروهي و دسته‌جمعي
هشتاد؛ دسته جمعي، از چيزهايي كه انگيزه را زياد مي‌کند، دسته جمعي كار كردن است، اصلش ماه رمضان، آدم حال دارد روزه بگيرد، چون همه روزه مي‌گيرند اما کسي که روزه‌اش را مي‌خورد، بعد از ماه رمضان مي‌خواهد، قضا کند، به آن بد مي‌گذرد چون همه مي‌خورند، اين بايد روزه بگيرد کار دسته جمعي نشاط را زياد مي‌کند. به همين دليل، مسئله بسيج در کشور ما مهم است.
6- مزد براساس كار و عمل باشد نه ساعت
هشتاد و يك؛ پاداش براساس کار، نه ساعت آقا هر چه کار کردي پول بگير. يک کسي، قديم که خانه‌ها را کاه گل مي‌کردند، هنوز هم بعضي جاها مي‌کنند. آخه کاه گل، اگر کاه، خوب با گل مخلوط شود، اين گلش چسب پيدا مي‌کند يک مشت پول ريخت در اين پولها، به کارگر گفت پايمال کن گل را، هر پولي به نوک انگشت آمد براي خودت آقا کارگرها ريختند، آنقدر اين کاه و گل را مخلوط کردندکه مثل حلوا شده بود. نه که گفته بودند، هر چه گيرش آمد مال خودت. اسلام براي اينکه زمين سبز شود و توليد بالا برود فرموده که هر کس بياباني را سبز کرد، براي خودش قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ»(تهذيب‌الأحكام، ج‌7، ص‌152) هر کس زميني را آباد کرد براي خودش اين بخاطر اينکه کشاورز را دلگرم کند که اگر بياباني را آباد کني، براي خودت. آخه يک وقت مي‌گويند کوير زدايي کنم، پولش را ما، اينکه خوب من کار بکنم براي تو. اين مسئله‌اي که هرچه کار کردي براي خودت، اگر کارگر شريک در سود باشد. کارش بهتر است. يک مغازه دار به شاگردش مي‌گويد: هر چه فروختي، توماني اينقدرش براي تو اين شاگرد جذب مي‌كند مشتري را، اما اگر گفتند: آقا شما ماهي اينقدر داري، مي‌گويد: حالا ما که پولمان را مي‌گيريم، مي‌خواهد بفروشد، فروخت که فروخت. نفروخت که نفروخت، ما حقوقمان را داريم. اينکه طرف پاداش را براساس کار بدهد، نه براساس ساعت.
7- شروع با كارهاي ساده باشد
هشتاد و دو؛ از کارهاي ساده شيرين شروع کردن و گاهي وقتها، مثلاً روي اتوبوس نوشته است، قرآن بخوانيد خوب آدم قرآن مي‌خواند، نمي‌تواند، بفهمد، نه مي‌تواند بخواند و نه مي‌فهمد، اين جاذبه قرآن پهلوش کم مي‌شود. اما اگر يکي از کلمات قرآن را نوشتند و گفتند: قرآن اين را مي‌گويد مي‌گويد: هان عجب جمله قشنگي «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ» (آل عمران/118) مسلمانها بيگانگان را به اسرار خود، آشنا و آگاه نکنيد. سوره فلان، آيه فلان، اين وقتي آدم نگاه مي‌کند، بيگانگان را، مستشار خارجي نگيريد، نگذاريد، بيگانگان، بيايند اسرار شما را بفهمند، چند تا منبع داريد، چند تا کتاب خطي داريد و کتابخانه‌ها، چند تا عتيقه داريد در موزه‌ها، چند تا بچه نابغه داريد در بچه‌ها. اگر بفهمند عتيقه کجاست؟ نابغه کجاست؟ چي کجاست؟ چي کجاست؟ مي‌دزدند. مي‌برند، بيگانگان را از اسرار خود آگاه نکنيد. همين جور نشستيم قرآن بخوانيد. خوب آدم قرآن باز مي‌کند، يا نمي‌تواند بخواند و يا مي‌خواند، معنايش را نمي‌فهمد، کيف نمي‌کند. ما بايد از کارهاي شيرين شروع کنيم مثلاً اگر يک آخوند، خواست تفسير بگويد شروع کند، تفسير سوره بقره گفتن و مردم در مي‌روند. اما اگر گفت من تفسيرسوره قل هوالله مي‌گويم، در يک جلسه هم ساده تفسير بگويد، چون هر کس هم مي‌خواهد، ببيند قل هوا الله چي است. بچه‌هاي کاشان دوست دارند که بدانند فيض کاشاني که بود بچه‌هاي تبريز دوست دارند که بفهمند که علامه طباطبايي، اميني، شهريار که بود. يعني هر کسي، آن کار منطقه خودش، براش شيرين است از کارهاي ساده و شيرين شروع کنيم. بعضي‌ها که شروع مي‌کنند به مطالعه، روحشان مي‌سوزد چون يک کتاب علمي و فني مي‌گيرند، پس مي‌زنند، اگر خواستيد نشاط پيدا کنيد، از کارهاي ساده و شيرين شروع کنيد. تعطيلات، پشت سر هم کار کردن، آدم را خسته مي‌کند، بعضي‌ها هم شب کار مي‌کنند و هم روز کار مي‌کنند، پنج شنبه کار مي‌کنند، جمعه کار مي‌کنند، اينها ديگر، يک آدمهايي هستند که ضربه روحي مي‌خورند. قرآن به يهودي‌ها گفته بود شنبه کار نکنيد، يهودي‌ها شنبه کار مي‌کنند، گفتند: تو متجاوز هستي براي اينکه گفتيم: کار نکن تو کار کردي، «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْت‌» (بقره/65) يعني تجاوز کردند روز شنبه، خوب بگو چه تجاوزي کردند، کار کردند، طلبه‌ها که تابستان هم کار مي‌کنند، زمستان هم کار مي‌کنند، اينها زود مي‌برند طلبه‌ها که وقت تعطيل، تعطيل، وقت تحصيل، تحصيل و قرآن مي‌گويد: در سال چهار ماه نبايد جنگ شود آخر جنگ پشت سر هم، طرف هر چه هم انقلابي و مجاهد و رزمنده باشد، مي‌برد و لذا سالي چهار بار مي‌گويند: ماههاي حرام، يعني جنگ در آن حرام است.
8- در ضمن آموزش عمل هم باشد
هشتاد و سه؛ آموزش ضمن خدمت همينطور به يک کسي بگويند: انگليسي بخوان، جاذبه‌اش کم است، اما اگر يک مقدار انگليسي خواند، بعد فرستادندش خارج، مقداري هم آنجا خواند، آن آموزش ضمن خدمت، تربيت معلم يک خورده، يک سال به دخترها و پسرها درس مي‌دهد، بعد مي‌گويد: برويد معلمي کنيد، بعد برگرديد، ببينيم اشکال‌هايش چي است يعني يک خورده درس مي‌خوانند، يک خورده درس مي‌دهند. مثل دانشجوهابي که بالاي سر مريض مي‌روند، بر مي‌گردند دانشگاه، بر مي‌گردند بيمارستان اين آموزشهاي ضمن خدمت، چون آدم بهتر جذب مي‌کند که مشکل چي است؟ آموزش ضمن خدمت، نشاط آور است.
9- از افراد ناتوان مقدار كم را قبول كنيم
تخفيف کار براي افراد ضعيف، بعضي افرد ضعيف هستند، مي‌گوييم آقا، تو هم، من يادم هست، خدا رحمت کند اموات را، کاشان جلسه قرائت قرآن بود، دو، سه تا بي سواد مي‌آمدند در جلسه، مرحوم پدر ما به آنها مي‌گفت: خوب، شما بخوان، مي‌گفت: من که قرآن بلد نيستم، مي‌گفت: خوب آنچه بلد هستي بخوان، قل هوالله را بخوان و مي‌گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‌قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ» (اخلاص/4) مي‌گفت: خوب شما بخوان، هر که بلد هم نبود، تخفيفش مي‌دادند، مي‌گفتند آن چيزي که بلد هستي بخوان.
آقا مي‌خواهيم مسجد بسازيم، همه پول بدهيد، يکي يک ميليون مي‌دهد، مي‌گوييم: آقا، شما يك قرون بده، شما هم پنج ريال بده. يعني يک کاري کنيم آن کس كه ندارد نگويد: بابا، خاک بر سر ما کنند ما فقرا، بدبختها، . . . . نه، بگويند مسجد شريک شويم، منتها هر کسي، يعني تخفيف بدهيم افرادي که ضعيف هستند، تخليف به آنها بدهيم، قرآن مي‌گويد: مي‌تواني بايست، نمي‌تواني بنشين و نمي‌تواني خوابيده نماز بخوان. براي اينکه ما را نماز شب خوان بار بياورد، گفتند: نماز شب بخوان، نمي‌خواهي، نماز شب يازده رکعت است، بي قل هوالله. . . بخوان حال نداري، نشسته بخوان. اصلاً حال نداري يک دو رکعت بخوان، يک، يک رکعت اين را من به جاي نماز شب از آدم‌هاي بي حال قبول نمي‌کنم يعني يک کاري کنيم که قيمت تعاوني حساب کنيم که همه بتوانند، بخرند. تخفيف براي آدمهاي ضعيف، «وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً» (انفال/66) قرآن مي‌گويد: خدا مي‌داند که شما حال نداريد، کوتاه آمد.
10- نعمت‌هاي خدا را ياد كنيم
هشتاد و چهار؛ ياد نعمت‌هاي خدا در وسط کار، انسان وسط کار بگويد که خدا در فلان جا کمک کرد، در جنگ آيه نازل شد «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في‌ مَواطِنَ كَثيرَةٍ» (توبه/25‌) اي رزمنده‌ها، خدا در فلان جبهه به شما کمک کرد. انسان اگر حين اينکه کار مي‌کند، ياد اين بيفتد که، خدا دارد کمک مي‌کند. توجه به الطاف خدا به انسان رمق مي‌دهد. تأمين مسائل جنسي، مسائل جنسي به انسان رونق مي‌دهد.
گاهي هستند افرادي، شاگرد يک جايي هستند، اين مدير عامل و يا اين رئيس مغازه دار، دخترش را به اين پسر مي‌دهد. اصلاً ديگر اين پسر به اندازه دو تا پسر، براي اين پدر خانمش کار مي‌کند. اين نشاط است حضرت شعيب به موسي، موسي جوان بود، شعيب هم پيغمبر بود و پيرمرد. اين پيغمبر به آن پيغمبر گفت: تو بيا داماد من شو. هشت سال هم براي من چوپاني کن اگر هم خواستي ده سال، حالا اختيار با خودت است. ما در جامعه آدمهايي داريم واقعاً خانه ندارند، شغل ندارند، ولي سواد دارد، پسر خوبي است فقط يکي بايد اينرا رفيقش کند بگوئيد: آقا، ببين تو بيا داماد من شو، اين هم خانه، اين هم زندگي، مشغول کار شود اين يک آدم بريده از جامعه را، همينکه مسئله ازدواجش را حل کردي، مشکلش حل مي‌شود. تأمين مسائل جنسي، هنر اين نيست که آدم يک کس را پيدا کند، وضع ماليش خيلي خوب است، اين هم وضع ماليش خوب است، دو تا آدمي که وضع ماليش خيلي خوب است پهلوي هم شوند اين هنر نيست.
هنر اين است، اينکه وضعش خوب است، اگر چهار تا ماشين سالم با هم مسابقه گذاشتند، اينها هنري نکرده‌اند. هنر اين است ماشين سالم وقتي دارد مي‌رود، يک ماشيني که در جاده قراضه است، آنرا بوکسل کند. بوکسل کردن قراضه‌ها هنر است. هنر اين است که آدم دخترش را بدهد به يک پسري که وضع مالي ندارد. البته نمي‌خواهم، بگويم هر پسر بي حال و بي عار، و بعضي بچه‌ها هم هستند، اينطور، اصلش با گوني شن يکي است هيچ خاصيتي ندارد. جوان هشتاد و دو کيلو دكمه‌اش را نمي‌تواند بدوزد. جوان هست هشتاد کيلو، شنا بلد نيست. خطش بد است، صداش بد است، هنرش بد است، درسش را رد مي‌شود، سيگاري، بد دهان است، اينکه هيچي. اما يک پسرهايي هستند، پسرهاي خوب، اخلاقش، ايمانش، فکرش، ولي پول ندارد، بي پولي عيب نيست ما داشتيم مراجع تقليد، يکمرتبه، دخترش را داد به يک طلبه گمنام، تأمين مسائل جنسي، رمق مي‌دهد.
11- كار ناقص ديگران را بپذيريم
هشتاد و پنج، پذيرفتن کار ناقص، اينرا به يک نحوي، قبلاً هم داشتيم يک کسي کارش ناقص است قبول مي‌کنيم، مثلاً يک بچه است، آدم مي‌خواهد به کاسبي وادارش کند بچه را مي‌گويد: اين را بخر، بفروش، بعد هم به يک کسي مي‌گويد: تو از آن بخر، سودش بده و اين براي اينکه، اينرا به کار وادار کنيم گاهي اوقات هم بايد ضرر کنيد، دختري در خانه، دفعه اولش است غذا مي‌پزد، حالا شور پخته، بد پخته است، اين را، کار ناقصش را بپذيريد که اين شارژ شود. گفتند: يا رسول الله نگذاريد، بلال اذان بگويد. چرا که بلال بلد نيست «شين » بگويد. عوض «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مي‌گفت: «أَسْْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» يعني بجاي شين، سين مي‌گفت. پيغمبر فرمود: من سين اين را به جاي شين، قبول دارم اين، يک کار ناقص را قبول کنيم.
يکي از علماي نجف از يک بقالي کاهو‌هاي آشغالي را مي‌خريد، آنوقت پولش مي‌داد، زير پاش مي‌گرفت، بعد هم مي‌برد مي‌داد به حيوان، گفتند: اين كارچي است؟ گفت: والا اين بقال، پولي ندارد من اگر اينها را از آن نخرم، فردا صبح کنار خيابان مي‌نشيند و گدايي مي‌کند، من براي اينکه اين به گدايي نيفتد و باز هم اين دکان را باز کند من اين جنسهاي نامرغوبش را مي‌خرم، که اين رگ کاسبي درش رونق پيدا کند. يعني گاهي بايد، يک کار ناقصي را قبول کرد. حتي گاهي وقتها آدم ضرر مي‌کند، که ضرر کند.
12- تمرين
هشتادو شش؛ تمرين نشاط مي‌آورد. افرادي انگيزه کار ندارند، چون تمرين نکرده‌اند. آقا بلند شو يک اذان بگو. من رفتم يکجايي ديدم، پر از جوان است گفتم يک اذان بگوئيد. ديدم سرها پائين افتاد. گفتم: يک اذان بگوئيد. هيچکس نبود. گفتم: پس خيلي خوب، هر چه من گفتم، بگوئيد. الله اکبر، همه گفتند: الله اکبر، يکي يکي گفتند بعد گفتم: بلند شو، بگو ببينم، گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، نشست هي خلاصه، ديدم اينها هم مسلمان هستند و هم اذان ولي مي‌ترسند، اين تمرين نکرده است. تمام اينهايي که نابغه هستند، تمرين کرده‌اند پهلواني که الان وزنه بلند مي‌کند، در قنداق که بود، قاشق چايخوري بلند کرد از قنداق آمد بيرون، دسته گوشت کوب بلند کرد. کم کم، هي وزنه برداشته و تمرين کرده است. گاهي افراد چون تمرين ندارند، انگيزه ندارند تمرين مهم است. نود و يک، حيا و رو در وايسي گاهي آدم به خانمش مي‌گويد خانم، غذا داريم، مي‌گويد من صبح تا حالا رخت و لباس شسته‌ام، بچه‌ها را درس دادم، خياطي کردم، حال ندارم، برو سر يخچال نان و پنير بردار بخور. مي‌گويي: خيلي خوب تا داري نان و پنير مي‌خوري، در مي‌زنند، مهمان مي‌آيد چنان خانم و لذا مي‌گويند: خانمي که حال ندارد، به آن بگو بيا برويم خواستگاري چنان بلند مي‌شود، جوان مي‌شود چون هر خانمي هر وقت هم حال ندارد، براي عروسي رفتن و خواستگاري. در يک روستا وارد مي‌شوي، همه داد مي‌زنند.
آقا گراني، گراني، قبول دارم گراني، ولي راست مي‌گويي، تو اگر بي پول بودي، چطور وقتي خط تلفن دادند به روستا، صد تا خانوار هستند، صد تا تقاضاي تلفن کردند، آخر تو به چه کسي مي‌خواهي تلفن بزني. تو اگر پول نداري، چطور يکمرتبه، صد هزار تومان جوشيد. گاهي وقتها، آدم مي‌گويد: حال ندارم، اما يک گرک دنبال آدم کند، سي کيلومتر مي‌دود. گاهي وقتها، هان، تمرين ما براي اقامه نماز در بازار، به هر کس گفتيم، گفت: آقا وضع بازار خراب است همين آقاي که ده متر موکت براي، نمازخانه دبيرستانها نداد، هر کدام از اين بازاري‌ها، دختر‌شان عروس شد از چهارصد هزار تومان، تا پنج، شش ميليون جهازيه دادند، ولي جانشان در مي‌آمد، براي اينکه بگويند: بيست متر موکت بده، که بچه‌ات برايش. ببين اينها، يک خورده هم دروغ مي‌گوئيم. همه ما راست نمي‌گوئيم. خوب که مي‌گوئيم پول نداريم يک مرتبه مي‌بيني در يک روستاي صد نفره، صد تا تلفن افتتاح مي‌کنند.
13- عرضه كار به مقامات
هشتاد و هفت؛ عرضه به مقامات. اگر به من بگويند: آقاي قرائتي، اين بحث تلويزيوني تو را، مي‌خواهيم نوارش را بدهيم پهلوي فلاني، اگر بدانم، نوار بحث من را پهلوي فلاني مي‌بري حواسم را بيشتر جمع مي‌کنم. آدم بفهمد که کارش را دارند عرضه مي‌کنند. به همين خاطر، به ما گفته‌اند، هفته‌اي يکبار حضرت مهدي(عج) کارهايتان را مي‌بيند. که بلکه ما يک خورده خيلي خوب، برادرها اول مهر است، خواهرها، ما بايد به مهر، مهر بورزيم. خوب درس بخوانيم، کشور ما خوبي‌هاي زيادي دارد. کل دنيا طاغوت حکومت مي‌کند، در ايران مجتهد حکومت مي‌کند. کل دنيا از آمريکا مي‌ترسند، ايران از آمريکا نمي‌ترسد کل دنيا توطئه هايش موثر است، در ايران، الحمدالله به فضل خدا، همه توطئه هاش خنثي شده است. يک لطف‌هايي خدا به ما کرده است، مگر مي‌شد يک تروريسم، بيايد حرم امام رضا(ع) را منفجر کند، بين شصت ميليون، دو، سه روزه بگيرندش. خود آمريکا، اگر خواسته باشد، تروريسم را بگيرد، به اين زودي نمي‌تواند بگيرد، يا اينکه همه ماهواره‌ها و فاکس و تلفن، تلکس و همه امکانات هم در آن هست. هيچ کشور مترقي، تروريسم را به اين زودي که ايران مي‌گرفت. نمي‌شود. اصلا؟ همه مانده‌اند. دو سال زحمت مي‌کشند، دو روزه زحمتشان لو مي‌رود. پيشرفت‌هايي که ما از نظر، خيلي جاها کرده‌ايم ولي يک مشکلي داريم، سه تا کار حال نداريم. بکنيم يک حال درس خواندن در بعضي نيست. حال عبادت در بعضي نيست حال کار در بعضي نيست، اين مثلث گير است. کار و تحصيل و عبادت. ما بايد اينها را انگيزه در کنيم. الحمدالله دانشجوهاي ما، بچه‌هاي ما در اين چند ساله، رشد تحصيلي‌شان بالا رفته است. عبادتشان بالا رفته است.
14- روند رو به رشد نماز در جامعه
ما پارسال در آموزش و پرورش، حدود چهل هزار نماز جماعت داشتيم، که اين چهل هزار نماز جماعت، در اين دو، سه ساله پيدا شده است. قبلاً نبود. ديروز جناب وزير آموزش و پرورش يک بخشنامه‌اي بود، که من، دستم آمد و در سمينار ائمه جمعه هم آن را خواندم، اين بخشنامه را مي‌خواهم بخوانم، همه مردم در جريان باشند، که حکومت اسلامي، کجا دارد مي‌رود و مسئولين ما همه جوره دلسوزي مي‌کنند و همه مربيان و مديران و پدر و مادرها هم کمک کنند، اين حرکت انجام شود. بسم الله الرحمن الرحيم بخشنامه وزير آموزش و پرورش است، چون اول مهر است بخوانم. البته بخشنامه به مدير کل‌ها مي‌شود. من به مدير کل قانع نيستم دلم مي‌خواهد، تمام جامعه بدانند که سياست اصلي چي است. «همانطور که استحضار داريد، اقامه نماز در آموزش و پرورش، يکي از کارآمدترين برنامه‌هاي فرهنگي و اعتقادي در سالهاي اخير بوده است» واقعاً اگر بچه نماز خوان باشد اهل ترياک نيست، اهل فساد نيست. اهل خيلي کارها نيست. نماز خوان، مجرم نيست. آمار زنداني‌ها، بالاي نود درصد از زنداني‌ها آنهايي هستند که نماز نمي‌خوانند. کسي از خدا بريد، کسي که آب نداشت، آتش مي‌سوزاندش. نماز روح آدم را آبدار مي‌کند. روح آبدار، درخت آبدار، با گوگرد، آتش نمي‌گيرد. «يکي از کارآمدترين و برنامه‌هاي فرهنگي و اعتقادي در سالهاي اخير، نماز بوده است و براي تحقق آن، جمع زيادي از همکاران ما، در سطوح مختلف تلاشهاي ارزشمندي کرده‌اند. خيلي الحمدالله کار شده است. بالاي پنجاه رقم کتاب در اين دو، سه، سال نوشته شد، بالاي يک ميليون متر موکت پخش شد. ظهر عاشورا، نماز نبود، الان ظهر عاشورا، عزادارهاي ما، نماز مي‌خوانند. در استاديوم ورزشي نماز نبود. حتي در چند روز پيش در تهران، پزشکها يک امتحاني داشند. جلسه‌اي، سر جلسه امتحان، صداي اذان بلند شد، عده‌اي ورقه را گذاشتند، رفتند، نماز خواندند و برگشتند سر امتحان.
يعني الحمدالله، نماز اينطور شده است که، دانشجو وقت امتحان هم، نماز را مي‌خواند. ما داريم بعضي از دانشگاه‌ها که رئيس دانشگاه، بخشنامه کرده است که وقت نماز، کلاسهاي درس نباشد. زنگ نماز در آموزش و پرورش بنا شده است. کارهاي خوبي شده است. اما امسال جناب وزير، حرفهايي پيشنهاد دارد. نوشته چند نکته را تذکر مي‌دهم.
15- چند پيشنهاد براي اقامه نماز جماعت مدارس
يک: اقامه نماز، بعنوان مهمترين حرکت پرورشي، واقعاً امور تربيتي، کار اصليش بايد، سرود و طراحي و خطاطي و نمي‌دانم اينها، اينها بد نيست اما اگر مي‌خواهيم، بچه واقعاً پرورش پيدا کند، آن بايد، بند به خدا شود. نماز مهمترين حرکت، پرورشي بايد باشد و در دستور کار مدارس قرار بگيرد. مدير مدرسه، مسئول اقامه نماز مدرسه است نه انجمن اسلامي فقط و يا بسيج مدرسه، دانشجويي. اصلاً خود مدير مسئول اقامه نماز است. اين بخشنامه وزير است. هر کس مدير است مسئول اقامه نماز هم خود مدير است نه مدير بيايد، بايستد، نه، مدير وضو بگيرد، بيايد، در صف اول بايستد.
دوم: مديران، معلمان، مربيان، کارکنان مدرسه، که چهره‌ها و الگوه‌هاي تربيتي مدرسه هستند، آنها در صف اول نماز جماعت حضور يابند و با اين اقدام ارزشمند، اراده دانشمندان انگيزه دانش آموزان را براي اقامه نماز، قوي کنند آدم وقتي ديد، دبير شيمي، دبير فيزيک، . . . اگر ديد همه مديرها و دبيران در نمازند، بچه هم رغبت مي‌کند.
سوم: در سطح مناطق، بين دانش آموزان مسابقه برگزار شود و از دانش آموزان کوشا در نماز تجليل شود يک مسابقه نمازي است، در همه ايران بوجود بيايد.
چهارم: اداره آموزش و پرورش منطقه، بين مديران مدرسه، مسابقه نماز قرار بدهد و به نفر اول و سوم، تشويق کند.
پنجم: براساس هماهنگي‌هاي بعمل آمده، بين اقامه نماز و صدا و سيما، برنامه‌هاي در سنگر مدارس، يک برنامه‌اي دارد، راديو، در سنگر مساجد، اين را در سنگر مدارس، اين را راديو هفته‌اي، يکي، دور روز، هر استاني، راديو استان برود در مدرسه، يک گزارش از بچه‌ها تهيه کند، از نماز بچه‌ها، سوالها بچه‌ها.
ششم: جمله پيوند، جمله تربيت، مجله رشد معلم، مجله‌هاي رشد، سر به ميليونها مي‌زند. در همه مجله‌ها، در طول امسال، چند صفحه‌اي مخصوص نماز و اسرار نماز و آثار نماز نوشته شود. مدير وقتي بازديد مي‌کند، وقتي بازديد کند به نماز بخورد. مثلاً مدير کل، رئيس آموزش و پرورش است، ساعت 9 نرود بازديد کند تا يازده. شما که مي‌خواهي بازديد کني، چرا 9 تا 11 مي‌روي، يازده تا يک برو، که به وقت نماز هم بخورد. ضمناً بازديد از نماز و مدرسه هم باشد. زمان بازديد، زماني باشد که وقت نماز باشد. اينکه در تلويزيون مي‌خوانم، من هيچ بخشنامه‌اي را در تلويزيون نمي‌خواهنم چون مسئول اجرايي نيستم که بخشنامه‌هاي دولت را بخوانم، ولي چون اين بخشنامه مربوط به نماز است، مي‌خواهم بگويم، وقتي وزير مي‌گويد: بازديد، زماني باشد که به نماز هم بخورد ما اصلاً وقتي مي‌رويم، پتروشيمي را افتتاح کنيم، با نماز افتتاح کنيم.
درسمان به نام خدا باشد. معلم وقتي مي‌آيد سر کلاس بگويد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ». بچه وارد مدرسه مي‌شود، ببيند، بالاي در مدرسه نوشته است «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ» (علق/1) خواندن رنگ الهي باشد. ما حتي شکممان هم بايد رنگ خدا داشته باشد. آن گوسفند و گاو و شتر و مرغي که، ذبح مي‌شود، بايد رو به قبله ذبح شود. يعني چه، يعني تو شکمت هم بايد رنگ خدايي داشته باشد. کارها همه بايد رنگ خدايي داشته باشد.
مقام معظم رهبري که پرچمدار اقامه نماز در جامعه هستند، سال گذشته دو تا حرکت کردند، يک رفتند چهار محال بختياري، براي پسرهاي مدرسه‌اي، پيشنماز شدند، بعد رفتند ياسوج براي دخترهاي مدرسه پيشنماز شدند. مقام معظم رهبري، شخص اول مملکت، پيشنماز بچه‌ها مي‌شوند يعني چه؟ يعني پيشنمازي، بچه‌ها، افتخار است. امام جمعه بودن افتخار است، اما بالاتر از امام جمعه، امام بچه‌ها شدن، پيشنمازي بچه‌ها افتخار است و وقتي مقام معظم رهبري در چهار محال، پيشنماز بچه مدرسه‌اي‌ها مي‌شود، اين يعني تمام روحانيون بايد، افتخار کنند که ما تشکيلات قضايي ما، اينقدر روحاني داريم که قاضي و دادستان است. بغل دادگستري هم يک دبيرستان است، اين روحانيون يک ربع برود براي بچه‌ها نماز بخواند، برگردد، يک ربع، منتها نماز يک ربعي. ما که نماز مي‌خوانيم يا مثلاً بعضي جاها، مثلاً پنج روز روحاني دارد، بغلش هيچ روحاني ندارد، ما الان يکجايي داريم، يا مؤسسه‌اي يا سازماني، يا کارخانه، يک روحاني، پنج روز مي‌آيد، بغلش دبيرستان است، هشتصد نفر هستند. هيچ روحاني ندارد، اين مدير عامل به اين روحاني بگويد. شما که پنج روز مي‌آيد اينجا، سه روزش بيائيد اينجا، دو روزش هم برويد براي اين بچه مدرسه اي‌ها. اين درست نيست که پنجاه تا پيرمرد هر روز پيشنماز دادند، هشتصد تا بچه، هيچ پيشنماز ندارند. يک مقداري بايد تقسيم کار شود. به هرحال ما خوشحاليم، در زماني و در فضايي نفس مي‌کشيم، که امام ما ديديم که حتي ساعت آخر که سرم به دستش بود، نمازش را نشسته خواند. در زماني که بخشنامه‌هاي اين چنين صادر مي‌شود و خدا را شکر کنيم و از اين فضا، پدر و مادرها هم کمک کنيد، نکند امور تربيتي و مسئولين آموزش و پرورش و صدا و سيما و وکيل و وزير و همه راجع به نماز کار مي‌کنند بعد شما در خانه بخاطر بي‌اعتنايي، هر چه زحمت آموزش و پرورش است هدر رود. همه پدر و مادرها هم کمک کنند. ضمناً من يک نامه‌اي هم براي پدر و مادرها نوشته‌ام. انشاءا. . . به دستشان خواهد رسيد، که اگر شما همکاري نکنيد، بالاخره دير يا زود من و شما مي‌ميريم و نسل تارک الصلاه به درد قبرمان نمي‌خورد. اگر مي‌خواهيم بعد از مردنمان هم خيري به ما برسد، بايد بچه هايمان نماز خوان شود.

«والسلام عليکم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2179

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.