انقلاب الهی،امتیازات

موضوع بحث: انقلاب الهی، امتیازات
تاریخ پخش: 07/12/61

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

وارد پنجمین سال می‌شویم، سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است. شب عید ماست(عید حقیقی) یک انقلاب الهی با انقلاب‌های دیگر فرق زیادی دارد و ما این فرق‌ها را بررسی می‌کنیم.
1 – انگیزه‌ها و هوس‌ها 2 – عقیده‌ها و بینش‌ها 3 – ابزار و وسایل پیشرفت هواداران و مخالفان زمینه‌ها وروش ها
1- انگیزه الهی از امتیازات انقلاب ما
1 – انگیزه‌ها: در قرآن مجید آیه‌ی فی سبیل الله زیاد دیده می‌شود. یعنی حرکت باید خدایی باشد. این انقلابی که مارکسیست‌ها می‌گویند که انقلاب ریشه‌ی اقتصادی دارد و در جامعه همیشه دو طبقه‌ی سیر و گرسنه هستند و این گرسنگی آن‌ها را به حالت انفجار در می‌آورد و آن‌ها بلند می‌شوند تا حق خود را اگر کشاورزند از زمین داران بگیرند واگر کارگرند از سرمایه داران بگیرند. این مارکسیست‌ها بودند که می‌گفتند هر جا انقلاب شد ریشه اقتصاد بوده وتحلیلشان پر شد یعنی طبقه‌ی محروم حقشان را از پرخورها می‌گیرند و پرخورها نداده و گرسنه‌ها حمله می‌کنند وانقلاب می‌شود.
امام از امتیازاتش این است که حرف‌های خیلی بزرگ را در بیانات خیلی ساده بیان می‌کند. می‌گویند ما انقلاب نکردیم که خربزه ارزان شود و دلیلش این می‌باشد که سال به سال اجناس ما گران‌تر شد و سال به سال وضع گرانی بیش‌تر شد،
اما عقیده‌ی ما نه از انقلاب کم شد و نه قدرت ارتش ما کم‌تر شد و نه عشق مردم به انقلاب کم شد.
اگر انقلاب برای این بود که وضع اقتصاد ما خوب شود و چند سال گذشت و خوب‌تر شد باید از انقلاب فرار کند.
اما اگر انقلاب برای خدا بود، تا خدا هست، انقلاب هم هست. و دلیل دست نکشیدن انقلابیون ما از انقلاب نیز همین بود.
یک حدیث برای ازدواج: اگر خواستی دختری بگیری و اگر دختری خواست پسری را انتخاب کند فقط از روی شکل نباشد، چون اگر یک نفر فقط به خاطر شکل دختر، یا جهازیه و مال دختر با او ازدواج کند این دو یعنی شکل دختر زردمی شود و مال او نیز از مد افتاده و کهنه می‌شود و تمام می‌شود. ولی اگر کسانی برای خدا ازدواج کنند تا خدا هست ازدواج و زن و شوهر با هم هستند و اگر پسری، دختری را گرفت به خاطر موقعیت پدر زن تا پدر زن از موقعیت نیفتدهمه چیز به هم می‌خورد.
انگیزه‌ی انقلاب خداست و چون خدا بود نتیجه می‌دهد. نتایج انقلاب برای خدا «فی‏ سَبیلِ اللَّهِ»
2- نتایج انگیزه‌ الهی داشتن انقلاب
1 – انقلاب به سردی نگراییده است(اگر من شما را به خاطر خدا دوست دارم، تا خدا هست شما را دوست دارم، ولی اگر برای مثلاً پلو بود، اگر پلو تمام شود شما را دوست ندارم)
2 – عقده مطرح نیست(عقده برای هوس است، بنده برای هوس کاری می‌کنم به هوسم نمی‌رسم و انتظاری دارم ومردم به انتظار من گوش نمی‌دهند. من کارهای اجتماعی و انقلابی و سخنرانی کردم تا خودم را کاندیدا کنم، وقتی کسی رأی نداد عقده‌ای می‌شوم. یا می‌خواستم امام جمعه شوم، امام حکم امام جمعه‌ای نداده، عقده‌ای می‌شوم. یا ازرئیسی به معاونی رسیدم اما اگر خدا بود عقده‌ای نمی‌شوم، چون خدای شهر و ده و خدای رئیس و معاون فرقی نمی‌کند و یکی است. اگر قهر کردید در اخلاص خود شک کنید)
3 – وحدت حفظ می‌شود. اگر خدا شد همه دور خط خدا می‌چرخیم «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً» (آل عمران/103) اما اگر خدا نشد «إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ» (مومنون/91) من کنار می‌کشم. من آتش را به طرف نان خودم می‌کشم.
در مسجد وقتی فرش نجس شد، همه گوشه‌ی قالی را می‌کشند و می‌شورند، ولی وقتی فرش من نجس شد، همه می‌گویند خودش بره پیش پدرش و فرشش را بشوید. اگر خدا بود همه دور خط اویند، اما اگر نبود همه من می‌شوند ومن‌ها زیاد می‌شود.
خدا به آبروی شهدای ما این اخلاص در کارهایمان(برای خدا بودن) را به همه اعطا فرماید.
3- از امتیازات انقلاب ما عقیده الهی داشتن
2- بینش‌ها و عقیده‌ها: (به قول امروزی‌ها جهان بینی) عقیده‌ی یک مجاهد در انقلاب الهی با عقیده‌ی دیگری درانقلاب غیر الهی فرق دارد. مؤمن به خدا، اجل و مرگ را در دست خدا می‌داند «لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ» (احزاب/16) کجا فرار می‌کنی؟ فرارنکن که فرار فایده ندارد «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْن» (توبه/52) انقلابیون الهی می‌فرمایند: ما چه کشته شویم و چه بکشیم، هر دو حسن است. خبر پیروزی گردان فجر را که شنیدیم. گروهی را تشکیل داده بودند، تیپ و گردان شهدا، جوانانی بودند که حاضربودند برای سر شکستن جلوی سپاهیان و سربازان و گردان بروند. از هر جا که برق و مین و. . . دارد عبور کنند و این هاکسانی هستند که نود و نه و صد در صد این‌ها شهیدند و این‌ها افراد زیاد و انبوهی بودند که برای انتخاب شدن دعوامی کردند. ولی بالاخره یک نفر از میان آن‌ها انتخاب شد و این همان جوانی است که خواب می‌بیند امام حسین درحال جارو کردن حرم هستند، آمدم جارو را بگیرم ولی ایشان گفتند: نه یاران با وفای من می‌آیند، من می‌خواهم خودم حرمم را جارو کنم. کسی که این گونه جلو بیاید، امام حسین نیز به استقبالش می‌آید(گردان شهدا)
1 – و این مؤمن خدا اجل را دست خدا می‌داند.
2 – دنیا را کوچک و کم می‌داند «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ» (نساء/77) و اگر از جوان بپرسند برای چه به گردان شهدا می‌روی؟ می‌گوید: برای این که دنیا کوچک است و من در آن به تنگ آمدم(شیعه‌ی علی بن ابیطالب) «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه»(خصائص‌‏الأئمه، ص‏63) از دنیا راحت شدم. «الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِن»(کافى، ج‏2، ص‏250) دنیا زندان مؤمن است. دنیا غنچه است «زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا» (طه/131) زیرا که این دنیا که غنچه است، هیچ وقت برای کسی گل نشده است و همه منتظر گل شدن آن هستند(همه میلیارد جمعیت دنیا) مثل مادری که منتظر بزرگ شدن بچه هایش است. وقتی بزرگ شدند می‌گوید: کوچک بودند، بهتر بود. و نیز مثل زن فقیری که خانمی را با کیف در حال دویدن می‌بیند، در کیفش را باز کنیم نسخه‌ی بچه‌اش در آن است و فقیر می‌گفته خوش به حالش.
می‌گویند جوان برای چه خودت را داوطلب می‌کنی؟ می‌گوید: اگر بروم، نیم ساعت دیگر کنار پیغمبر هستم. در کربلاهر که شهید می‌شد می‌گفت من رفتم و دیگری می‌گفت: سلام من را به رسول الله برسان و این باورشان بود. و این که ابرقدرت‌ها(آمریکایی ها) نمی‌توانند حریف این انقلابی‌ها شوند، به خاطر این باور در میان آن هاست و از تانک نمی‌ترسند، چون آخرش را شهادت می‌دانند و آن‌ها شهادت را دوست دارند.
یک نفر زیاد مسخره می‌کرد، او را پیش رسول الله آوردند. پرسیدند برای چه این قدر مسخره می‌کنی؟ می‌دانی اگرمسخره کنی خدا آن دنیا به تو چه می‌دهد؟ یک گردن مثل مو و یک سر مثل کوه. گفت گردن این قدر باریک و کله آن طور؟ گفتند: بله. گفت: خوب گردنم و کله‌ام چنان است و روز قیامت همه به من می‌خندند.
«وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏» (اعلى/17) «وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُن» (زخرف/71) در دنیا انسان هر چه که خوش مزه بود و او یک یا دو بار خورد از آن دل زده می‌شود مثل منظره‌ی زیبا یا موزه که ده تومان می‌دهی و می‌بینی و می‌گویی چقدر زیبا بود ولی حاضر نیستی دوباره ده تومان بدهی و ببینی. می‌گویی اگر دو تومان بود حاضر بودم برم و ببینم. اگر چهار بار ببینی دفعه‌ی پنجم نمی‌روی. اگر بگویند مجانی برو می‌گویی دیگر حال ندارم.
دنیا طوری است که بعد از چند بار از آن زده می‌شوی، ولی قرآن می‌گوید: بهشت طوری است که هر چه آن را ببینی، ازآن زده نمی‌شوی. ساختمان‌های عتیقه و قدیمی را اگر آدم یک بار ببیند سیر می‌شود. «فِیهَا مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَت»(من‏‌لایحضره‏‌الفقیه، ج‏1، ص‏295) این گونه می‌باشد. نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده. و امیرالمؤمنین می‌فرماید که: هر چه تعریف کنی بالاتر از آن هست.
آدم باید جبهه را ببیند، جوانی که می‌خواهد خط را بشکند ابداً رنگش نپریده است مثل گل است و انگار می‌خواهد به خانه‌ی عروس برود. به امام زین العابدین گفتند تو چرا شیک می‌پوشی وقت نماز، مگر می‌خواهی به خانه‌ی عروس بروی؟ می‌گویند: بله، وقتی انسان نماز می‌خواند یکی از ثمراتش این است که حورالعین می‌دهند و حورالعین از این عروس‌ها بهتر است.
4- یکی دیگر از امتیازات انقلاب استفاده از ابزار حق
3- ابزار و وسائل: انقلاب‌های غیر الهی که صنفی و اقتصادی و شکمی است و یا استعماری و انتقامی است از هروسیله‌ای انتخاب می‌کنند اما انقلاب الهی ابزار و وسایل پیشرفتش خدا است. در تمام دنیا اگر ارتشی بگوید ایست باید بایستد ولی در جبهه‌های ما جهل و اجباری وجود ندارد، آگاه و بصیر است و خود انتخاب کرده است.
از ابزار حق استفاده می‌کنند و مثل این نامردها نیستند که بگویند هدف وسیله را توجیه می‌کند.
پیغمبر ما وقتی بچه‌ی کوچکی به نام ابراهیم داشت و او از دنیا رفت، اتفاقاً همان شب از دنیا رفتن بچه، سنگ‌هایی که از کرات بالا جدا می‌شود(شهاب) که آتش می‌گیرد، همان شب آمد و مردم گفتند: قربان پیغمبرمان برویم، بچه‌ی کوچکش که می‌میرد، کرات آسمانی به هم می‌ریزد و اگر پیامبر می‌خواستند از ابزار خرافی استفاده کنند می‌گفتند: خوب شخصیت و عنوان ما جا افتاده است. ولی پیامبر بالای منبر رفتند و گفتند: بچه‌ی من مرد که مرد. کرات آسمانی به خاطر بچه‌ی من که مثل همه‌ی بچه هاست تغییر نمی‌کنند.
مثلاً بچه‌ای را پیش آقای قرائتی می‌برند و می‌گویند این مریض است و نفس تو شفاست و اگر آخوند دکان داری باشدمی گوید: خوب بده دعایی بکنم. ولی اگر آدم با تقوایی باشد می‌گوید: نفس من با نفس بقیه فرقی نمی‌کند و می‌گوید: سوره‌ی حمد می‌خوانم اثر دارد. شاید قداست قرآن اثر کند و این اخلاص است.
مثلاً به حضرت علی گفتند: اگر می‌خواهی حکومتت را نگه داری این‌ها را عزل نکن. باید کنار بیایی(چهار تا سبیل راچرب کنی) فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ»(نهج‌‏البلاغه، خطبه 126) یعنی شما می‌خواهید من با پای شرک به توحید برسم(رفتن به مکه باالاغ دزدی) با سازش با طاغوت و ظالم، پایه‌های حکومتم را محکم کنم. تمام انقلاب‌ها برای این که پایه‌های حکومتشان را محکم کنند، یک قراردادی با یک ابرقدرتی دارند ولی انقلاب الهی با هیچ ابرقدرتی زد و بند سری ومخفی و ظاهری ندارد.
گروهی از قوم بنی عامر آمدند پیش پیغمبر و گفتند ما به تو ایمان می‌آوریم، ولی شرط دارد که بعد از خودت حکومت را به دست ما بدهی. پیامبر اگر غیر الهی می‌خواست کار بکند، می‌گفت: در این اوضاع بی کسی این‌ها را جذب کنیم(خر ما از پل بگذرد) بعداً کاری نداریم. ولی گفتند اگر می‌خواهید ایمان بیاورید ولی من قول حکومت بعد ازخودم را به کسی نمی‌دهم. گفتند: ایمان می‌آوریم اما در مورد نماز کوتاه بیا. ولی پیامبر گفتند: اگر می‌خواهید مسلمان شوید باید نماز هم بخوانید. یعنی پیامبر حاضر نیستند به خاطر بیش‌تر شدن مریدهایشان، گوشه‌ی دین را بسابد. مسلمان با کسی سازش و مداهنه نمی‌کند، ولی مدارا می‌کند. و این دو فرق دارند. مداهنه یعنی: از مکتبت کوتاه بیا واز هدفت دست بکش(موضع ضعف) ترس، سکوت سیاسی موقت، مدارا: مکتب قوی ولی از موضع مدارا و قوت ماتو را می‌بخشیم.
در اسلام مداهنه نداشته ولی مدارا داریم. با چه وسیله‌ای انقلاب الهی پیش می‌رود؟ با حقیقت نه با خرافات
(یکی از دوستان ما رفته بود منبر، دید مردم می‌روند، گفت در را ببندید بعد گفت فرق من و مرحوم کافی این است که پای منبر مرحوم کافی چون مردم زیاد می‌آمدند می‌گفت در را ببندید کسی نیاید و من چون کسی نمی‌آید در رامی بندم که کسی خارج نشود مثال برای چانه زدن که وقت برنامه را زیاد کنند در بقالی چانه برای کم کردن و در این جاچانه برای زیاد کردن است)
5- هواداران انقلاب ما مؤمنین و پا برهنه‌ها هستند
4- هواداران: در انقلاب الهی محرومان مؤمن هستند و در این جا می‌گویند اسلام به مارکسیست نزدیک است، ولی خیلی دور است. 181 درجه از هم دورند. این مکتبی است الحادی و غیر خدا و در این جا ممکن است اشتباه شود چون مارکسیست یک انقلاب کارگری، سوسیالیستی و در این جا می‌گویند در انقلاب الهی مستضعفان حاکم می‌شوند و در مالکیت کارگران. ولی مستضعفان کارگران نیستند، زیرا مستضعفان «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/128) «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى‏» (طه/132) هستند. یعنی انقلاب آن‌ها صنفی و شکمی می‌باشد ولی انقلاب ما(الهی) مکتبی می‌باشد. هواداران انقلاب الهی مؤمنین پابرهنه‌ای هستند که می‌خواهند حق را بگویند ولی جلویشان را می‌گیرند. و در قرآن مواردی داریم که می‌گویند: این‌هایی که آمدند خل هستند، این‌ها سفیه هستند «أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ» (بقره/13) ما روشن فکران مثل این سفیهان ایمان بیاوریم و خدا می‌گوید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» روشن فکران خودشان سفیه هستند «وَ لکِنْ لا یَشْعُرُون» (بقره/12) این‌ها سفیهی هستند که شعور ندارند. زیرا گاهی سفیهی داریم که خودش می‌فهمد سفیه است، ولی این‌ها خودشان نمی‌دانندسفیه‌اند «وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ» و نمی‌داند که سفیه است.
به حضرت نوح می‌گفتند این‌هایی که دور تو هستند و هوادار تو هستند یک مشت اراذل می‌باشند. گفتند: این‌ها را کنار بگذار تا ما که درجه‌ی یک هستیم به تو ایمان بیاوریم. فرمودند: «وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذینَ آمَنُوا» (هود/29) من مؤمنین را طرد نمی‌کنم. هواداران انقلاب الهی محرومان دل سوخته و فطرت پاک هستند.
6- زمینه‌های انقلاب ما اوامر الهی بود
5 – زمینه‌های انقلاب: مارکسیست‌ها می‌گویند فشار است. یعنی هر چه بیش‌تر به مردم فشار بیاید، مردم بیش‌تر آماده‌ی انقلاب می‌شوند(مثل فنر که اگر بخواهیم بیش‌تر بالا بپرد باید بیش‌تر فشارش داد) ولی ما زمینه‌ی انقلاب را فشارنمی دانیم. زمینه انقلاب را اوامر خدا می‌دانیم. می‌گوییم خدا گفته قیام کن که زندگیت در فشار نباشد. مثل زن فرعون که در کاخ فرعون بود و در فشار نبود ولی خدا می‌گوید باید بر علیه او قیام کنی. به امام حسین (ع) گفتند هر چه می‌خواهی(کاخ و طلا و باغ و. . .) به تو می‌دهیم ولی قیام نکن، ولی امام حسین نپذیرفت زیرا حکم خداست که نبایدطاغوت بر مردم حکومت کند.
یعنی اگر تمام طلاهای روی زمین را به حزب اللهی‌ها بدهند و بگویند ریگان باشد، می‌گویند نه و دست نمی‌کشند.
7- روش انقلاب ما الهی است
6 – روش‌ها: روش غیر الهی‌ها این است که شهرهای ما را بمباران می‌کنند ولی ما چنین روشی نداریم. روش آنها این است که اسیران ما را زیر شکنجه می‌زنند ولی ما آب و غذا هم به آن‌ها می‌دهیم. روش ما این است که اسیران آن‌ها را مشهد و پیش امام رضا (ع) می‌بریم ولی آن‌ها اسیران ما را کربلا نمی‌برند.
روش ما این است که وقتی شیر آوردند، حضرت علی به ابن ملجم که قاتل او بود گفتند مقداری از این شیر را بدهید، گفتند او قاتل است. امام فرمودند: ولی چون اسیر است باید به او مقداری شیر بدهید.
ایران روی تمام کره‌ی زمین روسفید است که عراق شهرهای ما را بمباران کرد. آبادی‌های ما را ویران کرد. مامی توانستیم آبادی‌های عراق را ویران کنیم و نکردیم.
در مکتب مارکسیستی‌ها، این را بدانند که اسلام این گونه است که حضرت علی به دشمنان وقتی پیروزی شد آب می‌داد ولی دشمنان او آب را برویش می‌بستند. ما مَردیم و روسفید و دیگران نامرد و روسیاه.
«إِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً»(المناقب، ج‏4، ص‏68)
سلام ما به شهدائ اول انقلاب بشریت، کسانی که قیام کردند و به شهداء کربلا.
و سلام و درود خدا و فرشته‌ها و اولیاء وانبیا به رزمندگان ما در جبهه که آبروی پیغمبر و اسلام ما را زنده نگاه داشتند وخدایا به ما توفیق بده که پیش این شهدا عزیز شرمنده نباشیم و آرزو و حال آنها برایشان نگه دار.
و اگر جان ما را هم خواستی خط شکن باشیم که اگر جان و مال ما را خواستی با کمال عشق بدهیم.
و‌ای کسانی که گوش می‌دهید. جوان‌های ما جانشان را دادند و تو و من هنوز از کمک تکان نخورده‌ایم و ما مسئولیم که هر چه جان جوانی گرفته شد ه و شهید می‌شود و گلی بر زمین می‌افتد، مسئولیت ما سنگین‌تر می‌شود. سواد دارها مسئولیت سواد دار کردن بی سوادها و پول دارها مسئول پول دار کردن بی پول‌ها و قوی‌ها مسئولند به ضعیف‌ها کمک کنند و همه مسئولیم به هر نحوی کمک کنیم.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1553

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.