انفاق و کمک رسانی
امروز در خدمت جمعی از برادران و خواهران کمیته امداد هستیم و بحث اصلی ما هم دربارهی مسألهی کمک رسانی است. کمیته امداد در اسفند ماه تأسیس شده است و امام بزرگوار و دولت و مردم روی مسئله کمک رسانی بسیار نظر دارند. مسألهی کمک رسانی مسئلهای عاطفی، اقتصادی، سیاسی است. امروز در مورد کمک، انفاق، صدقه، زکات صحبت میکنیم. از جمعی از نوسوادها که در این جمع حضور دارند، تشکر میکنم.
امروز که شورای مرکزی کمیتهی امداد خدمت امام رسیدند، من یک قالیچهای را آوردم و روی میز انداختم. ممکن است بگویند: آقای قرائتی! امروز بحث از محرومین میکنی ولی خودت طاغوتی شدهای. روی میز خودت یک قالیچهی هزار تومانی است. این قالیچهی برادران کمیتهی امداد در منطقهی هرمزگان است. منطقهای که اصلاً قالی بافی بلد نبودند و نیازمند به کمک کمیته امداد بودهاند. اینها به خاطر تعلیم قالی بافی و در اختیار گذاشتن جنس وامکاناتی که به آن منطقه شده است، به دست ما رسیده است. یک خواهری این قالی را بافته است و روی آن هم آرم کمیته امداد است. وقتی امام این قالیچه را دیدند، خیلی خوشحال شدند. این قالیچه خیلی هم ریزباف است. خواهری که دیروز نیازمند به ماهی صد تومان بوده است، امروز خودش میتواند تولید کنندهی سی هزار تومان باشد. این که انسان چشمه باشد تا خودش بجوشد، بهتر از این است که نیازمند دیگری شود. این کار کار مهمی است. کار کلیدی است و از کارهایی است که امام از آن خیلی راضی هستند.
امام فرمودند: باقی کمک رسانیها هم باید این گونه باشد. در کمیتهی امداد یک سوم پرسنل آن بدون حقوق کار میکنند. یعنی برادان فرهنگی، بازاری، روحانی، کارمندهای دولت ساعتهایی از وقت بیکاریشان را به کمک رسانی میآیند. شاید درهمهی این ارگانها و سازمانها کمیته امداد تنها جایی است که بیست درصد بودجهاش صرف پرسنل آن میشود. گاهی وقتها صد تومان خرج میکند که سی تومان کمک کند. این ها20 تومان خرج خودشان میکنند تا هشتاد تومان کمک کنند و خدمات ارزندهای کردند که ان شاءاللّه روز جمعه کامیونی که از نماز جمعه به طرف جبهه حرکت میکند، خواهید دید.
لازم است که اهمیت این کار را از نظر اسلام بررسی کنیم. در مورد انفاق روایات زیادی داریم. حدیثهایی که یادداشت کردم، شاید بیش از سیصد حدیث باشد. من این سیصد حدیث را انتخاب کردم و باید به طور فشرده برایتان بگویم. میگویید: آقای قرائتی خودمان هم نداریم. قرآن میگوید: هرکس پول ندارد، پول بدهد. «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً»(طلاق/7) هرکس وضعش بد است، انفاق کند. چون گاهی وقتها انفاق کردن کلیدی است که باعث میشود وضع خود آدم هم خوب شود. ما در بحث انفاق مسائل مهمی داریم که میخواهیم مطرح کنیم.
اهمیت انفاق: به چه کسی و چه قدر، با چه هدفی و چگونه انفاق کنیم؟ در قرآن یک آیه است که تقریباً همه مردم ایران آن را میدانند. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً»(احزاب/56) ترجمه: خدا و فرشتهها بر پیغمبر صلوات میفرستند. اما پیغمبر از جانب خدا مأمور میشود که وقتی کسی میاید که زکات بدهد، پیغمبر بر او سلام و صلوات بفرستد. خدا و فرشتهها برپیغمبر صلوات میفرستند و پیغمبر مأمور میشود که به دهندهی زکات صلوات بفرستد. این ارزش زکات است. به همین خاطر است که همه جا «أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ»(بقره/43) در کنار هم هست. به همین خاطر است که حدیث داریم کسی که نماز بخواند و زکات ندهد، نمازش قبول نیست. البته قانون زکات در مدینه بود. تمام آیاتی که درباره زکات است و در مکه نازل شده است یعنی از چهل سالگی تا حدود پنجاه و پنج سالگی، دربارهی انفاق مستحبی است و تنها که آیات مکی و یکی دو سال آیات در مدینه بود، هر چه آیات در این سال نازل شده است، هر چه کلمهی زکات و صدقه در این سال است همهاش برای انفاق مستحبی است. زکات خیلی مهم است. روایت داریم خدا میداند که شکمهای گرسنه چقدر بسیار است و به همان مقدار که بسیار است در اموال اغنیا زکات مقرر کرد و اگر خدا میدانست این مقدار کم است، زکات را بیشتر میکرد. «السخاء یثمر الصفاء»(غررالحکم، ص378) پول خرج کنید تا صفا و محبت زیاد شود. «السخاء ستر العیوب»(غررالحکم، ص379) یعنی کسی که پول خرج میکند اگر یک عیب هم داشته باشد، مردم عیبش را نادیده میگیرند. «السخاء یمحص الذنوب و یجلب محبه القلوب»(غررالحکم، ص378) در راه خدا پول خرج کنید، خدا گناهانتان را میبخشد.
«و یجلب محبه القلوب» در راه خدا پول خرج کنید، محبوبیت پیدا میکنید. سعی کنید قبل از آن که مردم بیایند بگویند: ما فقیر هستیم به آنها کمک کنید. همین کاری که برادران و خواهران کمیته امداد میکنند. اینکه فقیر را پیدا کردید و به آن کمک کردید مهم است. اگر فقیر آمد یک کیلو آبرویش ریخت و شما یک سیر به او پول دادید، سخاوت نیست. سخاوت با ارزش این است که قبل از آن که او اظهار کند، شما کمک کنید.
«یزید الّرزق» پول خرج کنید تا خدا رزقتان را زیاد کند. وقتی کشاورز میوه هایش را صندوق میکرد، 4 صندوق از میوه هایش را به چهار فقیر میداد. حالا اگر باران میآمد بهتر میشد یا باد نمیآمد گلهای درخت هایش نمیریخت؟ اینطور نیست که هرکس که زرنگتر باشد، روزیاش بیشتر است. قرآن از باغدارهایی که تصمیم گرفتند از میوههای باغ به فقیر ندهند، قصهای را نقل میکند و میگوید که خداوند تمام باغ آنها را سوزاند. روایت داریم اگر دلت بخواهد به کسی خیر برسانی، خدا هم به تو خیر میدهد. به خاطر مکیدن بچه است که از پستان مادر هم شیرمیاید. به خاطر آب رسیدن به مزرعه است که جوی هم خیس میشود. خداوند در قرآن میگوید: به خاطر بچهها به پدر و مادرها یک چیزی میدهیم. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ»(اسراء/31) به خاطر صدقه سر بچه هاست که پدر و مادرها درآمد دارند. داریم که بعضی وقتها خداوند به خاطر تشنگی بزغالهها باران میفرستد. رحم کنید تا مورد رحم واقع شوید. اگر یادتان باشد قرآن در سورهی فجر که آن را تفسیر کردم میفرماید که عدهای میگویند: چرا وضع ما بد شد؟ «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ»(فجر/16) بعضیها که وضعشان بد است میگویند: خدا کم گذاشته است. نه! خدا کم نگذاشته است. «کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ»(فجر/17) شما کوتاه آمدید. شب عید است برای بچههای خودت لباس و کفشی میخری. پس محرومین چه؟ شما که بچهات لباس نو میپوشد، بچههای دیگر هم لباس نو میخواهند. محرومینی که واقعاً در عین محرومیت هستند، بزرگ ترین ایثار را دارند.
«بشاگرد» منطقهای واقعاً محروم است. از آنجا پیرزنی برای جبهه یک بزغاله آورده است. هر کاری کردند که از او بزغاله را نگیرند، گریه کرده و گفته: چرا از من نمیگیرید. مگر من چه هستم؟ دلم میخواهد به جبهه بدهم. آن وقت کسی که ماهی فلان قدر درآمد دارد، کمک نمیکند. کسی که تمام هستیاش یک بزغاله است، بزغالهاش را برای جبهه میدهد. مگر نه این که شما در خط علی بن ابیطالب هستید؟ مگر علی بن ابیطالب سحرها بار بر دوش نمیکشید و درخانهی فقرا را میزد؟ شب عید است سعی کنیم که بیشتر کمک کنیم. رزمندههای عزیز یک کاری را میکنند، یک کاری را هم ما باید بکنیم. یک طوری عمل کنیم که وضعشان خوب باشد. ما چقدر دانشجو داریم که تا حالا با تمام سنگینی درس قبول شدهاند. من کسانی را میشناسم که از نظر فکری و مغزی در سطح بسیار بالایی هستند و در دانشگاه قبول شدند، اما پول ندارند که به دانشگاه بروند. باید یک مقداری کمک کنیم. همینطور که به جبهه کمک میکنیم، به غیر جبهه هم کمک کنیم. یک مکانیک میتواند بیست نفر را که درآمدی ندارند، به مکانیکی بیاورد و به آنها مکانیکی یاد بدهد. یک نجار میتواند ده نفر را به نجاری بیاورد و به آنها نجاری یاد بدهد. پیرمرد آهنگری میگفت: من هزارها آدم را با آهنگری و مکانیکی آشنا کردم و اینها صدقهی همیشگی است.
مقداری دربارهی اهمیت انفاق بگویم. خدا و ملائکه بر پیغمبر صلوات میفرستند و این پیغمبر به دهندهی زکات صلوات میفرستد. اصولاً چرا به کمک کردن انفاق میگویند؟ انفاق از نفاق یک الف بیشتر دارد. نفاق به معنی چاله و سوراخ است. چون حیوانهایی هستند که روی زمین چاله میکنند. روی زمین کانال میزنند. به این کانالهای زمینی نفاق میگویند. چون منافق از راه اسلام داخل میشود و از راه کفر بیرون میرود، به او منافق میگویند. خلاصه مایه نفاق، سوراخهای زیرزمینی است. انفاق به معنی پر کردن چالهها است. اصولاً کل اسلام مثل یک حرکت است. خمس و زکات برای پر کردن این چاله هاست. باید دزدها و مفسدان را دفع کرد. لازمهی یک حرکت دسته جمعی این است که قویها، کوچکها را بکسل کنند. به چه کسی کمک کنیم؟ به افرادی که لب چهارراه شیشهی ماشین پاک میکنند؟ گدایی حرفهای ممنوع است. برای این که با اینهایی که لب چهارراه میایستند مبارزه کنیم نباید به اینها کمک کنیم. مملکت ما به جوانهایی که بادکنک میفروشند، به جوانهایی که شغل کاذب دارند به اینها نباید کمک کند. حتی اگر اینها مستضعف هستند. اگر به اینها پول بدهند گدا پرور میشوند. باید با اینها مبارزه کرد.
شخصی پهلوی پیامبر آمد. به پیغمبر گفت: وضع من خوب نیست. حضرت فرمود: برو چیزهای داخل خانهات را بفروش و کاسبی کن. گفت: من هیچ چیز ندارم. پیغمبر گفت: هرچه داری. گفت: من فقیر فقیر هستم. فرمود: در خانهات هیچ چیز نیست که با آن کاسبی کنی؟ گفت: نه! هیچ چیز نیست. ناراحت شد و رفت یک پلاس پاره و یک ظرف آورد و گفت: یا رسول اللّه! اینها هم چیزهای خانهام است. گفت: صبر کن. حضرت فرمود: چه کسی حاضر است این هارا بخرد؟ یک نفر از اصحاب گفت: من یک درهم میخرم. حضرت فرمود: چه کسی بیشتر میخرد؟ یک نفرگفت: من دو درهم میخرم. حضرت دو درهم را فروخت. یک درهم را به فقیر داد وگفت: آقاجان یک درهم آن را نان و گوشت بخر و به زن و بچهات بده. یک درهم آن را هم یک تبر بخر و بیا. گفت: آقا با یک درهم تبر نمیدهند. رفت و یک سر تبر خرید که دسته چوب نداشت. گفت: یا رسول اللّه! با یک درهم یک تبر بی دسته خریدم. حضرت فرمود: چه کسی یک دستهی تبر در خانهاش دارد؟ یکی گفت: ما یک دستهی تبر در خانه داریم. رفت و دسته را آورد. بعد خود پیغمبر نجار شد. این دستهی تبر را با سر تبر با هم میخ کوب کرد و فرمود: این را بگیر و برو هیزم بیاور و بفروش و گدایی نکن.
از این حدیث چه میفهمیم؟
1- مردم فقرشان را به مسئول حکومت میگفتند.
2- رسول خدا در امداد شغل کلیدی میداد. پا میداد ولی کسی را بغل نمیکرد. چون اگر کسی را بغل کنی، همیشه باید بغلش کنی، اما وقتی به او پا دادی دیگر خودش راه میرود.
یک نفر دیگر آمد و گفت: وضعم خوب نیست به من کمک کن. فرمود: که سرت سالم است. حضرت فرمود: برو تجارت کن. گفت: پول ندارم. گفت: کارگری کن. گفت: دستم فلج است. حضرت فرمود: سرت را بجنبان. سرش را جنباند. حضرت فرمود: خوب سرت که سالم است باسرت حمالی کن، گدایی نکن.
از این حدیثها چه میفهمیم؟ همان چیزی که در نظر اسلام است. این که ما به کسی که واقعا توان کار کردن را ندارد و محتاج است کمک کنیم و به فقیرهای حرفهای کمک نکنیم. قرآن میگوید: به افرادی کمک کنید که «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاء»(بقره/273) دیگران خبر ندارند و خیال میکنند که وضعشان خوب است. در فارسی خودمان میگوییم: به کسانی که صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشتهاند. چقدر کمک کنیم؟ یک مقدار عادی. قرآن میگوید: مسلمانهای معمولی کسانی هستند که «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»(فرقان/67) وقتی انفاق میکنند هر چه دارند نمیدهند. نه کم میدهند و نه زیاد میدهند. وقتی میخواهی پول خرج کنی، میزان دستت باشد. هرکاری اندازه دارد. عبادت هم اندازه دارد. ما در روایات داریم «باب الاقتصاد والعبادات» عبادت اندازه دارد. اگر شب به دعای کمیل رفتی، صبح به دعای ندبه نرو. زن و بچهات هم حق دارند. اینطور نباشد شب دعای کمیل بروی، صبح برای دعای ندبه به بهشت زهرا بروی. ظهر نماز جمعه بروی. عصر به دعای سمات بروی. «باب الاقتصاد والعبادات»
شخصی طواف میکرد به نفس نفس افتاده بود. حضرت فرمود: چرا اینقدر این بنده خدا را اذیت میکنید؟ یک بار پیغمبر در خانه نشسته بود. بچهای آمد و گفت: مادرم سلام رسانده و گفته به پیغمبر بگو: من میخواهم پیراهنت را برای تبرک داشته باشم. پیغمبر پیراهنی که پوشیده بود به او داد و رفت. هنگام اذان ظهر بود که پیغمبر خواست به مسجد برود. پیراهن نداشت. لخت نشسته بود که آیه نازل شد، چه کسی به تو گفته است که پیراهنت را بدهی؟ «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِک وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29) ما انفاق عمومی داریم که باید اندازه داشته باشد. البته گاهی هم جای ایثار است.
من به خانه پدر شهیدی رفتم، پدر شهید گریه میکرد. گفت: آقای قرائتی برای شهادتش دلم نمیسوزد. دلم برای این میسوزد که چقدر خوب بود. پسر من پانزده سال داشت. میخواست به جبهه برود وصیت کرده که من از مال دنیا یک دوچرخه بیشتر ندارم. دوچرخهام را بفروش و پول آن را به جبهه بده. آخر این چه وصیت نامهای است؟ من این وصیت نامه را میخوانم کلافه میشوم. آنها که یک دوچرخه دارند آن را هم در راه خدا میدهند.
کمیته امداد به دختر خانمی حواله داده است که به ستاد جهیزیه برود و جهیزیه بگیرد. دختر جوانی که میخواهد به خانه داماد برود با مادرش به ستاد جهیزیه میرود. به آنها چینی مجانی میدهند. دختر میگوید: ما که ملامین داریم، چینی برای یک دختر دیگر باشد. از این دختر خانمها در ایران زیاد است. ولی واقع آن این است که این دخترخانم صد سال از من طلبه جلوتر است. دختر جوان که بزودی عروس میشود، میگوید: چینی مجانی را به فلانی بدهید. یک نوع ایثار داریم برای آنهایی که ظرفیت دارند. برادرها ما باید به ظرفیتمان نگاه کنیم. بنابر ظرفیتمان کار کنیم و انفاق کنیم. چون افرادی هستند که ظرفیت ندارند و بیرون میروند و بستنی میخورند، چلوکباب میخورند، وقتی هم میخواهند پول بدهند، مرگ من، جان تو، میگویند. پول چلوکباب را که میدهد، میگوید: چه غلطی کردیم. کسی که ظرفیت ندارد از اول کمک نکند. «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا» به اندازهای که ظرفیت دارید. اگر نیم کیلو میتوانی کمک کنی، نیم کیلو کمک کن. اگر یک کیلو کمک میکنی ولی میخواهی بعداً منت بگذاری و پز بدهی و با خانمت دعوا کنی خوب نیست. بعضیها هیجانی میشوند. یک عملی را انجام میدهند و بعد غر میزنند. باید ببینید که چقدر ظرفیت دارید. به اندازهای که «لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا» اسراف نکنند. نه زیادی و نه کم «وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»
با چه هدفی باشد؟ هدف از پول دادن چند شکل است. ارزش کارها روی هدف است. چاقوکش و جراح هر دو شکم پاره میکنند. از چاقوکش بیست هزار تومان میگیرند. به جراح بیست هزار تومان میدهند. هدفها به کارها ارزش میدهد. بعضی هدفشان خداست. پول هم که به او میدهند، میگویند: رسید بدهیم؟ میگوید: رسید نمیخواهد خدا که میداند.
چند روز پیش یک کسی آمده بود و میخواست بگوید که من آدم خوبی هستم. گفت: 20 سال پیش300 تومان خمس دادهام. فتوکپیاش را هم نگه داشتم. آدمی هست یک میلیون خمس میدهد و میگوید: اسم نبر. آدمی هست که چند تومان میدهد و میگوید: خواهش میکنم بگو. آدمی هست که یک سطل زباله را وقف میکند و میگوید: بر پدر و مادر کسی لعنت که خرده کاغذ در آن بریزد.
گاهی هدفها خداست. گاهی خودمان هدف هستیم. گاهی میخواهد شکم او را سیر کند. گاهی میخواهد وجدان خودش را راحت کند. بد نیست این جا یک مسألهای را بگویم. البته فتوای امام نیست اما درمیان فقها کسانی بودند که چنین عقیدهای داشتند. میگوید: اگر سیدی را دیدی و دلت سوخت، خمس قبول نیست. برای اینکه خمس را برای خدا ندادی. برای این که جلوی سوز دلت را بگیری دادی. ما در تاریخ فقه چنین چیزی را هم داشتیم.
گاهی آدم پول میدهد برای این که بالا بیاید. گاهی هم پول میدهد برای این که خودش به دل بنشیند. گاهی برای خدا انفاق میکند. گاهی برای هوا انفاق میکند. گاهی برای سوز دلش انفاق میکند. گاهی برای دوست گیری انفاق میکند. آدم برای این که دوست هایش زیاد شوند عیدی میدهد. این کار خوبی است. به همین خاطر به آن ولیمه میگویند، چون از ریشهی «ولم» میآید. چون آدم که بچه دار میشود، خانه خرید یا دختر شوهر داد، در عروسی و ازدواج سور میدهد به سور آن ولیمه میگویند، یعنی او را جذب کرد.
گاهی برای اصلاح ذات البین و برای این که دو نفر آشتی کنند، پول میدهد. امام صادق(ع) در اختیار یک نفر بودجهای گذاشته بود، اگر دیدی دو نفر سر پول با هم قهر هستند، پول را از جیبت بده تا با هم آشتی کنند. برای اصلاح، پول خرج کردن مانعی ندارد. برای رفع تهمت پول خرج کردن مانعی ندارد. رفع کینه از دوستان قدیمی خوب است. دستگیری خوب است. پر کردن خلأها خوب است. خدا هم که اعلاء است و اینها هدفهای مقدس است.
اما هدفهای نامقدس هم داریم، مثلاً برای چشم و هم چشمی پول میدهد. از روی چشم و هم چشمی یک تومان به دیگری میدهد. برای چشم و هم چشمی یک حدیث بخوانم. دو تا قبیله بودند. یکی از قبیلهها شتری کشت و آب گوشتی هم داد و پخش کرد. ضمناً یک قابلمه آب گوشت را هم در خانهی رئیس قبیلهی دیگر فرستاد. رئیس قبیله گفت: رئیس قبیلهی شما برای من آب گوشت میفرستد؟ یک لگد به آب گوشت زد و گفت: برو! برای من قابلمه آب گوشت میفرستی؟ بعد خودش هم یک شتر کشت. رئیس قبیله گفت: حالا که او یک شتر کشته من دو تا میکشم. آن یکی گفت: من سه تا میکشم. روی چشم و هم چشمی رسید تا جایی که صد شتر کشت و حضرت علی فرمان داد، گوشت این شترها را نخورید، این شترها در راه خدا نحر نشدند. رقابت، تشریفات، کلاه برداری و. . . هدفهای نامقدس هستند. گاهی آدم برای کلاه برداری پول خرج میکند. میگفت: داشتم میرفتم، یک آدم مقدسی لب دکانش نشسته بود و سبحان اللّه میگفت. ما دیدیم خیلی آدم خوبی است. گفتیم: از او یک دست استکان و نعلبکی بخریم، چون خیلی آدم خوبی است. میگفت: وقتی خریدیم، گفت: آقامن به روحانیت علاقه دارم، این را قیمت خرید حساب کرد، بعد دیدیم حالا که این به من علاقه دارد برویم و یک سماور هم از آن بخریم بعد دیدیم روی سماور صد تومان کلاه سر ما گذاشت. گاهی وقتها فندقی میرود تا گردو برگردد. هدفهای نامقدس است که در همه چیز مطرح است.
روش پول دادن خیلی مهم است، در این رابطه خیلی حدیث داریم. یک طوری پول بدهید که منت نگذارید. اگرکسی کمک کند و منت بگذارد کمک و ثوابش از بین میرود. اصلاً اگر کمک نکنی بهتر از این است که کمک بکنی و نیش بزنی. بگو برادر شوهر، همسر، من از نظر توان بدنی نمیتوانم زیاد مهمانداری کنم، یا زیاد مهمان نیاور یا اگر میآوری دو، سه نفر بیاور. نمیتوانم از ده نفر پذیرایی کنم. اگر خانم به شوهرش اینطوری بگوید، ثوابش بیشتر از خانمی است که از بیست مهمان پذیرایی کند، بعد منتش را سر شوهرش بگذارد.
یک کسی اسمش مَحرم بود، میگفت: من در ماه مُحرم دیوانه میشوم. بعد برای خودش شعر ساخته بود میگفت: دیوانه شود مَحرم در ماه مُحرم. رفیقش گفت: در ماه صفر هم ده ماه دگر هم. یعنی چه؟ یعنی تو همیشه دیوانه هستی. هم زنها و هم مردها همیشه دیوانه هستند. اگر ظرفیت نداری انجام نده. منت نگذارید، عجب نگیرید.
خدا فقیری را که پهلوی تو میفرستد، حدیث داریم: «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ»(نهجالبلاغه، حکمت 304) یعنی مسکینی که آمد، فرستادهی خداست. این آمده بار قیامتت را بکشد. تو اگر صدتومان داری، باید روز قیامت جواب صد تومان را بدهی. «فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب» حدیث داریم فقیر فرستادهی خداست. فقیر احترام دارد. قرآن میگوید: «وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ»(توبه/104) یعنی وقتی در دست فقیر پول میگذارید، قبل از آن که فقیر پول را بگیرد، خدا میگیرد. این صندوقهایی که کمیته امداد برنامه ریزی کرده است، این صندوقها را پر کنید. پیرمرد، جوان، ده تومان، بیست تومان و. . . در آن بریزید. قطره قطره جمع شود وانگهی دریا شود.
حدیث داریم به فقیرپول میدهیم، دستتان را ببوسید. وقتی میخواهید پول بدهید به بچه پول بدهید تا بچه پول را در صندوق بیندازد، به بچهها یاد بدهید. نگو آقا یک تومان من چه دردی را دوا میکند؟ یک برگ زرد در دریا کشتی صد مورچه است. همینها دردهایی را دوا میکند. شاید باور نکنید کسانی هستند که در ماه گوشت نمیخورند. قالی روی قالی میاندازیم، هزار تومان میدهیم عکس خودمان را قاب میکنیم، منتی نگذارید، اذیت نکنید. ما کسی را داشتیم که وقتی میخواست خمس بدهد، زمستان خمس میداد، بعد وارسی کردیم. خمسش را روزهای برفی به چند سید فقیر میداد، بعد هم میگفت: این برفهای خانه ما را هم پایین کن. هم پول خمس است وهم پول برف روبی. «لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً»(دهر/9) اصلاً در دل هم نباید ارادهی تشکر داشته باشد، به همین دلیل میگویند: خمس باید پیش مرجع تقلید جمع شود، چون اگر بنده صد تومان به آقا خمس دادم، آقا وقتی من مردم باید بیاید و فاتحه بخواند. اما اگر من خمس را به صندوق بیت المال دادم، فقرا از صندوق بیت المال خمس را میگیرند و دیگر بله قربان گوی شما هم نیستند. این عزت است. به همین خاطر از امام استفتا کردند، فرمود: زکاتها در کمیته امداد جمع شود و به فقرا داده بشود، خوب است. باید سعی کنیم وقتی پول میدهیم یک ملاحظات اخلاقی را بکنیم.
فقیری پیش امام حسن مجتبی آمد، حضرت به او صد درهم داد و پیش امام حسین رفت، امام پرسید: برادرم چند تومان به تو داد؟ گفت: صد درهم. امام حسین50 درهم داد. گفت: چون برادر بزرگ من هستند من ادب کردم و از صد درهم کمتر دادم، در پول دادن مراعات کنید. گاهی اوقات در مسجد نشستهاند میگویند: چه کسی پول میدهد؟ همه نفری ده تومان میدهند یک کسی میگوید: برای بنده هم دو هزارتومان بنویس. این که میگویی: برای بنده هم بنویس، جلوی مردم ده تومان بده، میخواهی بیشتر بدهی، یواشکی بده طوری که کسی نفهمد. جایی که همه ده تومان میدهند، تو دوهزار تومان نده. حدیث داریم وقتی به مسافرت میروی با هم تیپ خودتان به مسافرت بروید. اگر یک چند نفر مستضعف با یک پولداری به مسافرت میروند، پول دار چلوکباب برگ میخورد، مستضعفها خورشت قیمه میخورند.
کسی خدمت امام آمد، امام راهش نداد. گفت: چرا من را راه نمیدهی؟ گفت: امسال هی گوسفند کباب کردی و به حاجیها دادی خوردند و حاجیها را به خاطر این که سر سفرهات نشاندی بله قربان گو بارآوردی. پول دادن باید یک طوری باشد، که مخاطب بله قربانگو بار نیایید. به همین دلیل حضرت علی(ع) شبها انفاق میکرد و صورت خودش را میپوشاند تا هم شکمها سیر شود و هم بله قربان گو بار نیایند.
شب عید است هفتهی گذشته گفتم که به عیادت بروید، شب عید خیلی از مریضها دلشان میخواهد که خانه باشند. ما یک کارهای غلطی میکنیم، مثلاً آقا میرود چند صد هزار تومان خرج مقبرهی پدرش میکند، در صورتی که با این که این چند صد هزار تومان، پانصد جوان، به یک نوایی میرسند. اگراز علیین است، پیش علیین میرود. اگر هم از فجار است پیش فجار میرود. «کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الفُجَّارِ لَفی سِجِّینٍ»(مطففین/7) آخر برای استخوان مرده پدرش مقبره بخرد. در مملکت ما آنقدر دختر جوان هست که جهیزیه ندارد، قلم و دفتر ندارد، پا برهنه هستند. شب عید لباس ندارد، آن وقت تو برای استخوان مرده هایت کلی خرج میکنی؟ این کار را نکنید.
من امسال عاشورا که هند رفتم، در روز عاشورا دیدم که عدهای از زنان شیعه دارند حسین حسین میکنند اما نه روسری، نه مقنعه، نه چادر، هیچ چیز به سر ندارند. این چه حکمتی دارد؟ آخر یک سال عید و محرم با هم قاطی شده بود، هم سینه میزدند و هم بشکن میزدند. ما نفهمیدیم فلسفهاش چیست؟ هم بی حجاب است و هم حسین حسین میکنند، آخه اینها چه هستند؟ بعد حساب کردم همان زمانی که اروپا و آمریکا مشغول استعمار کشورهای آفریقایی بودند، در همان تاریخ ما تحت عنوان آثار باستانی عتیقه و کتیبه و کاشی کاری، گچ بری، یک سری پولهای الکی داشتیم. اگر ما بخواهیم انقلابمان را داشته باشیم، باید فقرا را ریشه کن کنیم. امروز چند چیز را بررسی کردیم. یکی ازفعالیتهای کمیته امداد که صحبت شد، دیدیم حتی به بعضی از کشورهای همسایه هم که پول دار هست، هم برای فقیر یک برنامهای ریخته شد و هم از پول دارها گرفته شد و خرج فقیرها شد. از کارهای خوب جمهوری اسلامی این بود که اموال غیر از خاندان سلطنتی ملعون، باقی طاغوت شاهها و افراد فراری اموالشان که مصادره میشد به نفع کمیته امداد بود. از کارهای بسیار مثبت بود.
علی بن ابیطالب فرمود: از حلقومتان مالهای حرامی را که خوردید در میآورم، گرچه مهریه زن هایتان باشد. نمیگذارم از گلویتان پایین برود. کمیته امداد را حمایت کنید، پول دارید در قلک بریزید، یک بچه دهها هزار جمع کرده بود و از قلک خود گذشت، نکند از کوچکها عقب بمانید. اگر هر کدام از شما از صندوقهای کمیته امداد را داشته باشید و پر کنید و اول صبح هم صدقه بدهید. روایت داریم صدقه صبح تا شب بلا را دفع میکند، صدقه بدهید.
خدا در قرآن میگوید: «إِنَّا لِلَّه»(بقره/156) خداست. «مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّه»(مائده/88) میگوید: اگر ندهی روز قیامت طوق بر گردنتان میشود. به پیشانی و پاهایشان میزنیم و میگوییم: این پولهایی است که دلت نمیآمد بدهی. وضع خودتان هم خوب نیست. میدانم الان همه مملکت ما، کارمندهای دولت واقعاً خیلی حقوقشان کم است، آموزش و پرورش خیلی حقوقشان کم است، نهضت سوادآموزی ما خیلی حقوقش کم است، اما در عین حال برگ زرد در دریا کشتی مورچگان میشود.
امام صادق فرمود: به خویش و قومهای نزدیک واجبتر است. «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ»(منلایحضرهالفقیه، ج2، ص68) وقتی که مادرت، پدرت، عمه و خاله و داییات ندارند، درست نیست که شما این طرف و آن طرف پول خرج میکنی به خویش وقومهای نزدیک میرسد، به همسایهها میرسد. من یک بیستم حرف هایم را هم نگفتم. جایی که فقیر گیرتان نمیآید پولتان را کنار بگذارید. گاهی ممکن است آدم میخواهد صدقه بدهد، فقیر پیدا نمیکند. حدیث داریم کسانی که یک بچهشان از دنیا میرود برای بچههای دیگر صدقه بدهند. کمک رسانی از کارهای علی بن ابیطالب است، از کارهای فاطمه الزهرا است. خواهرها یاد بگیرید. فاطمه زهرا شب عروسی پیراهن عروسیاش را در راه خدا داد. فاطمه زهرا گردن بندش را در راه خدا داد.
حالا بگو: آقای قرائتی امشب بحث تو به درد ما نخورد به خاطر این که مال کسانی بود که پول داشتند، ما بچه دبیرستانی هستیم، ما که پول نداریم. پول سلمانی را هم از پدرمان میگیریم. این هم برای آقازادههایی است که پول ندارند. آقا زادههایی که پول ندارید این جمله را عنایت کنند که: صدقهی بی پولها «أفضل الصدقه اصلاح ذات البین» اگر پول نداری بدهی شب عیدی اگر دو نفر با هم قهر هستند، دعوتشان کن، این دو نفر را با هم آشتی بده. آقا کسی نیست که قهر باشد، چه کار کنم؟ یک لبخند بزن. حدیث داریم «تبسم الرجل فی وجه اخیه صدقه» اگر به یک مؤمن رسیدی و به او یک لبخند بزنی خدا ثواب صدقه را به تو میدهد. اگر پول نداری لبخند را فراموش نکن. این پلیسهای شهربانی، یک کسی سر چهار راه بایستد و مردم را به منزل راهنمایی کند. راهنمایی کردن ثواب صدقه را دارد.
اگر تیغی و سنگی را در جاده برداری ثواب صدقه را دارد و اگر از کسی پول میخواهی طرف ندارد هر شبی که به آن مهلت بدهی، به اندازهای که میخواهی صدقه میدهی.
و اگر شاگرد خوبی هستی همشاگردیات ضعیف است. شب عیدی در ایام تعطیلات، روزی یک ساعت به او کمک کن که درامتحانات آخر سال تجدید نشود. پس راه قرب به خدا روی هیچ کس بسته نیست. خواهرهای نهضت سواد آموزی و برادرانی که تشریف آوردید، تشکرمی کنیم، آموزش شما هم صدقه است. شب عیدی یک کاری کنید که همهی بچهها لباس نو داشته باشند.
خدایا تو را به حق محمّد و آل محمّد رزمندگان عزیز ما را همین شب عید پیروز بفرما. خدایا امدادگران عزیز ما را در جبهه هاو پشت جبههها امداد بفرما. ضعف هاو کمبودها و نقص هارا جبران بفرما. توطئه هاخنثی، توطئه گران را نابود بفرما و به رهبر عزیز انقلاب سلامتی و طول عمر عنایت بفرما.
نگذارید نماز جمعه خلوت شود. خلوت شدن نماز جمعه یعنی خندیدن آمریکا و نگذارید آمریکا بخندد. خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار. از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیافزا.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»