امداد رسانی در امور جامعه (1)
موضوع: امداد رسانی در امور جامعه(1)
تاریخ پخش: 18/11/86
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز در دههی فجر بحث را پای تلویزیون تماشا میکنند. مخاطبین ما برادران و خواهرانی هستند که در هلال احمر خدمت میکنند. موضوع بحث من هم کمک رسانی و امداد است. منتها بحث اینطوری است که بچهی ده ساله هم اگر نشسته باشد، بگوید: پس من هم میتوانم خدمت کنم. امداد فقط در سیل و زلزله با پتو وخرما و نمیدانم اینها نیست. هرکسی در هر مرحلهای، در هر شرایطی میتواند کمک کند. موضوع بحث ما کمک است. خوب دربارهی کمک من یازده رقم کمک نوشتم. ممکن است شما هم اضافه کنید. یازده آیه قرآن هم نوشتم.
کمک رسانی در قرآن! و هلال احمر این را میتواند به صورت یک جزوه دربیاورد، هم در کتابهای درسی، هم در بروشورهایش، هم در روزنامههایش، اصلاً تابلو کند. یعنی بحث ما از یکبار مصرف بیرون بیاید. این را سیدی کند، نوار کند. این بحث مفید است. و نه هلال احمر بلکه همهی افرادی که وقت خطر کمک میکنند، چون وقتی سیلی آمد، زلزلهای شد، همهی مردم بسیج میشوند و همهی گروههایی که به نحوی کمک میکنند. یازده نوع کمک با یازده آیهی قرآن! البته میگویم: «یازده» علم خودم را نوشتم. شاید بیش از اینها باشد.
1- نقش عالمان دین در نجات جامعه
پس موضوع: کمک رسانی! امام عسکری(ع) میفرماید: «الفقیه» مجتهد جامع الشرایط «من» کسی است که «انقذ الناس» مردم را نجات بدهد، «من شر اعدائهم». ممکن است کسی استاد دانشگاه، پروفسور یا آیت الله باشد، اما هیچ مشکلی را حل نکند. امام عسکری(ع) میفرماید: فقیه کسی است که مردم را از شر دشمنان نجات بدهد. به حق باید گفت: امام بود که در دههی فجر و قبل از دههی فجر مقدماتی که جور کرد، باعث شد که ایران را از شر آمریکا و از شر شاه نجات بدهد. «الفقیه من انقذ» «انقاذ» یعنی نجات دادن. «انقاذ غریق» یعنی غرق دارد میشود، نجاتش بده. «الفقیه» فقیه کسی است که… پس علم فایده ندارد، یک دانشجو، یک استاد دانشگاه، یک طلبه، احساس نکند چقدر چیز در کلهاش است. ممکن است رسالهی دکترا نوشته یا اجازهی اجتهاد هم دارد، اما زلزلهی بم چه کرد؟ بعد از انقلاب هم دشمن ما بعث و صدام بودند. باز رزمندهها آمدند ما را نجات دادند. بهترین کمک رسانی، عدهای در شهرها و روستاها خوابیدند، عدهای هم رفتند لب مرز سینه سپر کردند نگذاشتند دشمن تا خانهی ما بیاید. آنها کمک رسانی کردند، جان دادند که ما راحت بخوابیم، که ما راحت زندگی کنیم. برای شادی روح آنهایی که فدا شدند تا ما زنده باشیم باز هم یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار) بله، حالا این موضوع بحث امروز ما که انواع کمک رسانی است برای شما بگوییم: چیست؟ کمک چند رقم است.
انواع کمک؛ 1- کمک فکری، بعد آیهاش را مینویسم. 2- کمک با زبان، زبانی، کمک مالی، کمک نظامی، کمک علمی، کمک عملی، کمک عاطفی، کمک آبرویی، کمک قلمی، کمک زمانی، کمک اطلاعاتی و غیره. حالا یک و غیره هم بنویسیم چون چیزهایی هم بوده به ذهن بنده نیامده. ممکن است اینهایی که پای تلویزیون نشستند، بگویند: یک کمکهای دیگر هم هست تو حالیت نیست.
2- مشورت، راه کمک فکری به دیگران
اما کمک فکری: قرآن راجع به کمک فکری میگوید: «وامرهم شوری بینهم» (شوری/38) «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» (آلعمران/159) مشورت برکات زیادی دارد. آدم اگر مشورت کرد و به جایی رسید حسود ندارد. مثلاً من به شما میگویم: آقا من میخواهم این قطعه زمین را بخرم. شما میگویی: بله! به نظر من بخر. خوب است. حالا اگر خریدم و این زمین ترقی کرد، ترقی طبیعی نه تورم. اگر این زمین بعداً به یک خیابانی خورد و مرغوب شد، من پولدار شدم، شما حسود نیستی. میگویی: من به او گفتم: این کار را بکن. این وضعش خوب شد به خاطر فکر من بود. من به او مشورت دادم. چون رشد من را در اثر فکر خودت میدانی، حسادت نمیکنی. یعنی مشورت جلوی حسادت را میگیرد. اگر هم مشورت کردم این زمین ضربه خورد، یعنی در خیابان افتاد و هیچ شد. باز هم وقتی من غصه میخورم شما غمخوار من هستی. میگویی: بیچاره، من به او گفتم این کار را بکن. با طناب من در چاه رفت، اینطور شد. یعنی این فایده مشورت این است که رشد کنی، حسود نداری. ضربه بخوری، غمخوار داری.
آدم با مشورت دوست و دشمنش را میشناسد. مشورت هم مربوط به تحصیلات نیست. خدا وقتی به پیغمبر میگوید: تو با مردم مشورت کن. یعنی یک وقت یک کسی نگوید: من آیت الله هستم یا استاد دانشگاه هستم، نیاز به مشورت ندارم. هرکسی به مشورت نیاز دارد. یک چراغ یک چراغ است. ده تا چراغ، ده تا چراغ است. حتی یک چراغ قوه را زیر خورشید بگیری به همین مقدار که چراغ قوه هست نور اضافه میشود. نمیشود گفت: با بودن خورشید تو چرا چراغ قوه روشن میکنی؟ چراغ قوه هم در جایگاه خودش نوری دارد که خورشید ندارد. مشورت «وشاورهم» «هم» هم برای خواص نیست. گاهی عوام یک چیزهایی میفهمند که خواص نمیفهمند. شده گاهی وقتها من یک بحثی را بین یک مشت آدمهای عادی، بین بچهها طرح کردم، بچهها یک پیشنهادهایی کردند گفتم: من اصلاً به این توجه نداشتم. کمک فکری!
3- نقش زبان، در نجات پیامبران
2- کمک زبانی: گاهی یک کمک زبانی یک جامعه را نجات میدهد. فرعون لب دریا نشسته بود جعبهای را روی آب دید. جعبه را گرفتند، در را باز کردند دیدند یک نوزاد است. هر زنی پسر میزایید فرعون او را میکشت. چون به او گفته بودند: امسال زنی یک پسر میزاید کاخ تو را زیر و رو میکند. این هم دستور داد هر مادری پسر زایید بچه را بکشند، مادر موسی هم موسی را زایید وحشت زده شد. «وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى» به مادر موسی وحی کردیم، الهام کردیم بچهات را شیر بده در دریا بیانداز. «إِنَّا رَادُّوهُ» (قصص/7) برمیگردانیم. فرعون هم کنار رودخانه جعبهای را دید و فرستاد. کارگزارانش جعبه را گرفتند و دیدند بچه است. خواست او را بکشد، این زن آمد یک حرف زد. زن فرعون گفت: «لا تَقْتُلُوهُ» او را نکش. من و تو که پیر شدیم بچهدار نشدیم، این بچهی ما، این بچه را آب آورده است. معلوم نیست که چه کسی او را زاییده است. «َنتَّخِذَهُ وَلَدا» این را به عنوان بچهی خودمان نگه میداریم. «عَسى أَنْ یَنْفَعَنا» (قصص/7) شاید به درد ما بخورد. یک رایزنی کرد، چه میگویند: لابی، امروزیها میگویند؟ لابی، یک رایزنی کرد. یک گفتگو کرد و یک نهی از منکر کرد. گفت: «لا تَقْتُلُوهُ» این «لا تَقْتُلُوهُ» یک کلمهی این خانم باعث شد که رای فرعون را زد. فرعون موسی را نکشت. موسی بزرگ شد. بنی اسرائیل را از شر فرعون نجات داد. یعنی یک کلمه، یک نهی از منکر، یک پیغمبر را نجات داد. یک پیغمبر یک امت را نجات داد. این برای یک خانم. یک آقا را هم بگویم.
برادر یوسف، برادرها میخواستند یوسف را در چاه بیاندازند. یکی از برادرها گفت: «لا تَقْتُلُوا» او را نکشید. «وَ أَلْقُوهُ فی غَیابَتِ الْجُب» (یوسف/10) او را در چاه بیاندازید. یک «لا تَقْتُلُوا» گفت، رای برادرها را زد. یوسف را نکشتند، بعد همین یوسف جامعه را از قحطی نجات داد. یعنی گاهی یک کلمه، یک نهی از منکر، یک پیغمبر را نجات داد. دو تا نهی از منکر، دو تا پیغمبر را نجات داد، نهی از منکر زن، زن فرعون، نهی از منکر مرد، برادر یوسف. دو تا نهی از منکر دو تا پیغمبر را نجات داد، دو تا پیغمبر دو تا امت را نجات دادند. او بنی اسرائیل را نجات داد. او هم مردم را از قحطی نجات داد.
کمک زبانی، به یکی از منبریها گفتند: چطور تو اینقدر منبرت خوب شد؟ گفت: اولین منبری که رفته بودم داشتم میلرزیدم. وحشت کرده بودم. یک نفر از پایین منبرم گفت: احسنت! تا گفت: احسنت، آرام شدم. فهمیدم نه منبرمان خوب بوده است. دیگر تمام شد و رفت. گاهی وقتها یک تشویق… خوب، «وَ صَلِّ عَلَیْهِم» قرآن به پیغمبر میگوید: از آنهایی که زکات میگیری بر آنها درود بفرست. «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم» (توبه/103) عربیهایی که میخوانم قرآن است. این کلمهی تشکر خیلی بار دارد. به هر حال چه کسی باعث شد که دولتی که شاه بعد از خودش تعیین کرد، بختیار، فرار کند. مردم در خیابان ریختند، گفتند: مرگ بر بختیار، مرگ بر بختیار، بختیار ول کرد رفت. اصلاً چه کسی شاه را بیرون کرد؟ مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، شاه رفت. دههی فجر یادمان نرود. با همین کلمات، با همین کلمات، بیخود نیست که امام فرمود: اگر هر مسلمانی یک سطل آب سر اسرائیل بریزد، اسرائیل غرق میشود. یک سید حسن نصرالله پیدا میشود، این حرکت را در لبنان انجام میدهد.
4- کمک به مظلومان با حضور در دادگاه
حالا، قرآن یک آیه دارد میگوید: در داد و ستد شاهد بگیرید. حالا اگر به یک شاهدی گفتند: بیا شهادت بدهد، ناز نکند. «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» (بقره/283) شاهدهایی که جریان را خبر دارند اگر گفتیم: بیا در دادگستری شهادت بده، بگوید: حوصلهام نمیرسد. راه دور است. ترافیک است. بابا حقی از بین میرود. برو یک کلمه بگو. هرچه میدانی بگو. «وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا» یعنی ناز نکنند اگر گفتند: یک کلمه بگو.
کمک مالی، کمک مالی تمام آیات انفاق، تمام آیات قرض الحسنه، این قرض الحسنه را میدانید چرا میگویند: حسنه؟ حسنه چیست؟ قرض دیگر. این حسنه چیست؟ دربارهی اینکه قرض الحسنه چیست، ده تا شرط دارد. حالا دیگر ده تا شرطش فکر نمیکنم یادم باشد. حالا چند تا را که یادم است میگویم. یعنی قرض فوری، قرض بی منت و بیآزار، قرضی که برای کار خوب قرض کنیم نه اینکه مثلاً من میخواهم پشت دیوار خانهام را سنگ مرمر کنم. قرض بدون سود، بدون آزار، بدون منت، بدون سود، فوری، برای کار مهم، خوب!
5- انواع کمک مالی در قرآن
کمک مالی آیات انفاق، ما تقریباً پانصد تا آیه در قرآن داریم راجع به کمک مالی، آیات زکات، سی و دو تا است. آیه خمس یکی است. آیات انفاق زیاد است. آنوقت در کمک رسانی از خریدن برده و آزاد کردن، آیه داریم تا عاریه دادن تا… انواع کمکها، کمک مالی، گاهی هم میگویند: حالا بچه پای تلویزیون نشسته است میگوید: حالا ما که پول نداریم آقای قرائتی تو هم برای ما یک چیزی میگویی. کمک مالی معنایش پول زیاد نیست. گاهی یک برگ زرد در حوض میافتد. همین برگ زرد کشتی پنجاهتا مورچه میشود. یعنی گاهی کمک کم، اما یک افرادی را نجات میدهد. به قول یکی از برادرها قبل از سخنرانی من میگفت: وقتی حادثه رخ میدهد، پولدارترین آدمها محتاجترین آدمها هستند. همین فرعونی که بچه را گرفت، «وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِع» تمام دایهها آمدند، بچه سینهی دایهها را نمکید. فرعون بیچاره شد. آن وقت یک بچه آمد گفت: « هَلْ أَدُلُّکُم» اجازه میدهید من شما را راهنمایی کنم «على أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ» (قصص/12) من بروم سراغ یک خانوادهای که او اگر بیاید تکفل میکند. غیر از اینکه شیر میدهد، اصلاً متکفل تربیت بچه میشود. گفتند: بگو بیاید. یعنی فرعونی که میگفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» (نازعات/24) من پروردگار بزرگ شما هستم، وقتی بیچاره میشود. میبیند یک نوزاد را نمیتواند، در تغذیهی یک نوزاد بیچاره شد. بیچاره که شد یک بچه که حرف به او زد، گفت: چشم، هرچه تو میگویی. برو بگو بیاید. رفت به مادرش گفت: بیا. چه میگویم؟ توجه کنید. فرعون گردن کلفت وقتی مضطر شد محتاج به راهنمایی یک بچه میشود. محتاج به یک… میگویند: یک مهمی یک جایی مهمان شد، خیلی میلرزید. صاحبخانه گفت: والله من هرچه داشتم روی تو انداختم ولی باز هم میلرزی. من چه خاکی بر سرم کنم. اینجا یک پالون خر هست. میخواهی روی تو بیاندازم؟ گفت: اسمش را نگو، ولی خودش را بیا بیانداز. من فعلاً دارم میلرزم. اسمش را نگو. ولی خودش را بیاور. وقتی انسان سرما خورد، دیگر حالا اگر شاه هم هست، باید زیر پالون الاغ برود. محتاج است.
یک روز شاه میخواست به قم بیاید. امام فرمود: هیچکس از خانهاش بیرون نیاید. انصافاً قمیها مردانگی کردند و هیچکس از خانهاش بیرون نیامد. یک مرتبه دیدند شاه آمده، هیچکس در خیابانها نیست. نمیدانید دولت شاه به چه پیسی افتاد. چند تا اتوبوس از افراد مختلف از این طرف و آن طرف جمع کردند یک جمعیت دو هزار نفری را با عمل سزارین جمع کردند. یعنی گاهی وقتها شاه… زور ولایت فقیه این است. شیر نفت را ببندید. خلاص میشود. رگ حیات شاه قطع شد. سربازها از پادگان فرار کنند. ارتش شاه متلاشی شد. این ولایت فقیه خیلی به ما حق دارد.
6- شیوه قرآن برای دل کندن از دنیا
قرض الحسنه، برای قرض الحسنه اصولاً آدمهایی که پولدار هستند، خدا یازده تا آمپول به آنها زده است. یازده تا را باز من بلد هستم. شاید بیشتر باشد. من یازده تا آمپول در قرآن پیدا کردم که به این آدمهای سخت میزند اینها را خرفت میکند که پولشان را بدهند. چون بعضی تاجرها پول دارند اما سخاوت ندارند. یعنی گاو صندوق گوشتی هستند. آمپولهایی که خدا به این میزند این است که 1- میگوید: دنیا ارزش ندارد. «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ» (نساء/77) دنیا ارزش ندارد. 2- میگوید: تو مهمتر از پول هستی. پول جماد است. تو انسان هستی. اسیر نباش. 3- میگوید: «یَتیماً ذا مَقْرَبَهٍ» (بلد/15) فامیلت است. یتیم است. «أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَهٍ» (بلد/16) روی خاک نشسته است. «مَتْرَبَهٍ» تراب، روی خاک نشسته است. تو برای رعیتی من رحم نمیکنی. تو برای کسی هم که روی خاک نشسته رحم نمیکنی. دیگران دادند تو عقب ماندی. اگر بدهی هفتصد برابر به تو میدهیم. اگر ندهی در همین دنیا مالت را میسوزانیم. هلال احمر و همهی مردم وظیفهاش این است وقتی آسیبی پیدا شد، کمک برساند. اما آسیب دیدگان هم بدانند امام صادق(ع) فرمود: «وَ مَا تَلِفَ مَالٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِمَنْعِ الزَّکَاهِ» (وسائلالشیعه/ج9/ص24) اگر یک جایی سیلی، زلزلهای میآید بنشینید فکر کنید عقلای قوم بنشینند فکر کنند آیا در این منطقه زکات دادند یا ندادند؟ امام صادق فرمود: هر کجا خطری پیش میآید به خاطر این است که زکات ندادند. یکبار دیگر عربیاش را میخوانم. «مَا تَلِفَ» تلف نشد. «مَالٌ» هیچ مالی تلف نمیشود. «فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ» نه در خشکی نه در دریا مالی تلف نمیشود «إِلَّا بِمَنْعِ الزَّکَاهِ» پدری از میوههای باغ به فقرا میداد، مرد. بچههایش گفتند: ما نمیدهیم. خوابیدند که سحر بروند میوهها را انبار کنند، سحر که رفتند دیدند باغشان سوخته است. نیت کردی ندهی خدا مالت را سوزاند. در حوادث غیر مترقبه باید هم مردم مواظب باشند، کمک کنند که این حادثه رخ ندهد و هم اگر رخ داد مردم نباید بگویند: چشمت کور! نه!
7- تأکید اسلام بر برخوردهای انسانی
در کمک به محرومین اسلام هم شرط نیست. امام صادق(ع) دید که کسی در جاده دائم چنین میکند. به اصحابش فرمود: بروید ببینید که او چه مشکلی دارد؟ رفتند و برگشتند، گفت: چه شده است؟ گفتند: آب میخواهد. گفت: به او دادید؟ گفت: نه! گفت: چرا به او ندادید؟ گفتند: یهودی بود. فرمود: یهودی باشد. مگر در کمک رسانی شرط اسلام است؟ به یهودی هم کمک کنید. به مسیحی هم کمک کنید. در بعضی کارها اسلام نیست. «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» (بقره/83) نمیگوید: «قولوا للمومنین حسنی» کمک رسانی برای همه، اصلاً خیلی افراد کافر بودند که وقتی ائمهی ما به آنها محبت میکردند این طرفی شدند. باور نمیکردند. کمک رسانی.
کمک نظامی، قرآن میگوید که: «فَإِنْ بَغَت» اگر یک گروهی گردن کلفتی میکنند، «فَقاتِلُوا» همهی شما بسیج شوید، در مقابل گردن کلفت بایستید، «حَتَّى تَفیءَ إِلى أَمْرِ اللَّه» (حجرات/9) تا گردن کلفت به دستور خدا برگردد. یعنی اگر یک قلدری مثل صدام پیدا شد، همهی کشورهای اسلامی باید به نفع جمهوری اسلامی بیایند و جلوی صدام را بگیرند. «فَقاتِلُوا» آیهی قرآن است. عربیهایی که میخوانم قرآن است. «فَقاتِلُوا» بکشید. جنگ کنید. «فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی» آن طایفهای که، گروهی که «تَبْغی» با غین، یعنی «بغی»، یعنی متجاوز است همه بسیج شوید. به نفع مستضعف، به نفع آن کسی که مورد حمله قرار گرفته است. در جای دیگر میفرماید: «ما لَکُم لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفین» (نساء/75) چرا شما به نفع مستضعفین بلند نمیشوید کمک نظامی کنید؟ هر جای کرهی زمین مستضعفی بود، جمهوری اسلامی بتواند کمک او بکند، باید کمک کند. ما مرز نمیشناسیم. چون ما مرز را قبول نداریم. از نظر قرآن در کمک رسانی مرز در اسلام نیست. ما در نماز نمیگوییم: «السلام علینا و علی ایرانیها» میگوییم: «وعلی عباد الله صالحین» بندگان خوب خدا هر جای کرهی زمین باشند. هرجای کرهی زمین مستضعفی بود باید کمک کنیم. اگر میتوانیم. بله، یک وقت هست که یک تعهدات سیاسی است، اگر تعهد داریم، آن تعهدات… چون یک وقت در اسلام قرارداد بستند که مثلاً اگر کافر آمد برگردان، یا مسلمان آمد برگردان، او را بله باید برگرداند. «إِلاَّ عَلى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاق» (انفال/72) آیهی قرآن داریم. اگر یک قرار قبلی است، حسابش جداست. اما اگر قرار نباشد، و یا اولویتی نباشد هر جا هست باید کمک کند.
8- کمکهای علمی و عملی در شرایط ویژه
کمک علمی، یک پرنده پهلوی سلیمان آمد، گفت: کجا بودی؟ «ما لِیَ لا أَرَى الْهُدْهُد» (نمل/20) هدهد کجا بودی؟ میکشمت. یا استدلال بیاور. مگر میشود در جایی که باید حضور داشته باشی بیخود غائب شوی؟ غیبت داشتی، باید توجیه کنی. اگر توجیه منطقی داشتی، عذر داشتی وگرنه «لَأُعَذِّبَنَّه» ذبحت میکنم. «أَوْ لَیَأْتِیَنى» (نمل/21) یا استدلال بیاور. هدهد آمد گفت: بله، من نبودم. اما میخواهم کمکت کنم. « أَحَطتُ بِمَا لَمْ تحُِطْ بِهِ» من هدهد یک چیزی بلد هستم که تو سلیمان بلد نیستی. گفت: چه بلد هستی؟ گفت: پرواز میکردم از منطقهای که مردم خورشید پرست بودند. پادشاهشان خانمی بود که روی تخت نشسته بود، خانم هم خورشید پرست بود. یعنی هدهد به سلیمان اطلاع داد و سلیمان هم نامه نوشت «إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» (نمل/30) به خانم نامه نوشت. خانم هم مشورت کرد و بعد از یکی، دو بار رفت و آمد هدهد بالاخره آن خانم مسلمان شد. مردمش هم مسلمان شدند. یعنی گاهی یک هدهد سبب اسلام یک کشور میشود. اطلاع رسانی، هدهد میگوید: احاطه دارم «بِمَا لَمْ تحُِطْ» سلیمان چیزی بلد هستم که تو بلد نیستی. گاهی یک افراد عادی یک چیزی میفهمند که افراد بزرگ نمیفهمند. کمک علمی.
کمک عملی، قرار شد که آن خانم از پایتختش نزد سلیمان بیاید. سلیمان گفت: یک نفر را میخواهم که اینجا در عملیات کمک کند. تخت بلقیس را در یک لحظه اینجا بیاورد. یک نفر در تشکیلات سلیمان بود، گفت: سلیمان، قبل از آنکه از جایت بلند شوی میآورم. یکی دیگر گفت آقا روی دستش، قبل از آن که چشمت به هم بخورد میآورم. «قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِک» (نمل/39) یعنی قبل از اینکه از جایت بلند شوی. یکی گفت: نخیر، من زودتر، قبل از اینکه چشمت را به هم بزنی. اینجا ایجاد رقابت کرد. در مدیریت میگویند: مدیر خوب کسی است که برای پیشرفت کار ایجاد رقابت کند. اینجا حضرت سلیمان از این اصل استفاده کرد. ایجاد رقابت، «أَیُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها» (نمل/38) چه کسی میتواند عرش و تاج، تخت بالقیس را بردارد بیاورد؟ یکی گفت: تا نشستی. یکی گفت: تا چشم بر هم بزنی. ایجاد رقابت یکی از اصول مدیریت است. کمک عملی، «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُون» (انبیاء/82) یک عده از جنیها کمک سلیمان میکردند. تماثیل و محاریب و… اصلاً کارگزارانی بودند که جن کمک سلیمان میکرد.
9- کمکهای عاطفی به یتیمان و مصیبتزدگان
کمک عاطفی، گاهی افراد باید کمک عاطفی شوند. افراد ضربه دیده، بابا ندارد. مادر ندارند. میگوید: «فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ» (ضحی/9) «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحی/10) مصیبت دیده را باید تفقد کرد. احوالش را پرسید. باید کنارش ماند. پدر و مادر وقتی پیر میشوند احتیاجشان بیشتر میشود. ولذا میگوید: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (نساء/36) احسان به والدین در چهار جای قرآن آمده است. اما برای پیریاش انگشت گذاشته است. «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ» (اسراء/23) عربیهایی که میخوانم قرآن است. «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما…» (اسراء/23) اگر پدر و مادر یکی از آنها یا هردو پیر شدند، وقت پیری نیازشان بیشتر است. چون آدم، پدر و مادر پیر… من یک وقت این «اعوذ»ها را بررسی میکردم. پناه به تو میبرم از فلان عیب، از فلان عیب، عیبها را بررسی میکردم. دیدم یکی از مشکلات این است که امام میگوید: خدایا، خدایا پناه میبرم به تو که پیر بشوم، بیپول بشوم، پسرم جوان پولدار، به پسرم بگویم: کمکم کن. خجالت میکشم. پسرم اگر هزار بار هم به من بگوید: پول بده. خجالت نمیکشد. اما پدر وقتی به بچهاش میخواهد بگوید: پول بده خجالت میکشد. خدایا آن روزی را نیاور که پدر محتاج شود. ولذا آقازادهها گاهی که از خانه بیرون میروید، یک پولی در جیب مادر بگذارید و بروید. مثلاً پول را روی تاقچه بگذارید. پول را در کیسهاش بگذارید. نگذارید پدرتان بگوید. چون پدر و مادر خیلی سختش است. خیلی سختش است و حالا یک خاطرههایی هم در این زمینه دارم، نمیخواهم بگویم.
کمک عاطفی، یتیم، داغ دیده، مصیبت زده، آسیب دیده، محتاج است. و ضمناً آسیب دیدهها هم… خودشان را نبازند. یک کسی بود آسیب دیده بود، چه آسیبی! چشم نداشت. دست نداشت. همینطور مثل یک تکه گوشت افتاده بود. به او نگاه کردم، گفتم: حال شما چطور است؟ گفت: خدا را شکر. خدا چیزی به من داده که به احدی نداده است. چه چیزی به تو داده است؟ نه دستی، نه پایی، آخر تو یک تکه گوشت روی زمین افتادی. مثلاً خدا به تو چه چیزی داده است؟ گفت: هرکس من را میبیند، میگوید: الحمدلله رب العالمین. من وسیلهی این شدم که مردم غافل را یاد خدا میاندازم. شما آیت اللهها خیلی که زور بزنید، بروید یک موعظهای بکنید، نامهای بنویسید و نصیحت کنید یک آدم غافل را متوجه خدا میکنید. این هم با درد سر، من هر کس میآید از کنار من بگذرد یاد خدا میافتد. یعنی هنر من از این آیت الله بیشتر است. عجب! یعنی آسیب دیدهها هم تلخیها، تلخ نیست. اگر لیموترشی گیرتان آمد دور نیاندازید. هنر دارید از همین لیمو ترش لیمونات درست کنید. از شرایط تلخ هم همیشه استفاده کن. نگوییم: همه این خوب است. صاف است. «دال» دولا است. بله، از همان اگر ادیب باشی از همان کمر خمیدهی «دال» کلمه میسازیم. میگوییم: ادب. الفش ایستاده است. دالش دولا است. «ب» هم افقی است. اگر کسی ادیب باشد از عمودی و افقی و دولا میتواند کلمهی ادب بسازد. الفش عمودی، دالش دولا. کمک عرضی، آبرو دارد. «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً» (نساء/85) دلالی میکند یک دختر و پسر را به هم میرساند. از طریق عقد شرعی، دلالی میکند. وام برای کسی میگیرد. افرادی با آبرویشان میتوانند کمک کنند، وقت تمام شد.
کمک قلمی، بزرگترین آیات قرآن راجع به تنظیم اسناد تجاری است. در قرآن یک آیه داریم، از همهی آیهها بزرگتر است. بزرگترین آیهی قرآن است. یک صفحهی کامل قرآن است. در آنجا میگوید: وقتی قرارداد میبندید، بنویسید. حالا اگر سواد ندارید، صدر اسلام انسان باسواد نبوده، میگوید: «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُب» (بقره/283) اگر گفتند: یک کلمه بنویس، ناز نکن. کمک قلمی.
کمک اطلاعاتی، دادگاه صحرایی تشکیل دادند موسی را اعدام کنند. یک نفر فهمید، دوید «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَهِ یَسْعى» یک نفر از دورترین نقطهی مدینه بدو آمد گفت: موسی برو. گفت: چه؟ گفت: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوک» (قصص/20) شورای نظامی تشکیل دادند، اعدام صحرایی، دستور اعدام دادند. سریع فرار کن. یعنی گاهی وقتها شما میدانی که تریاک جابه جا شد، نگو: حالا این پسر عمهی ما است. اگر به کلانتری بگویم، نانش آجر میشود. با ما قهر میکند. رابطه داریم. بابا! تریاک آوردند جوانها را نابود میکند، هرکس اطلاع دارد کمک کند. یک توطئهای که در کار است همه باید وزارت اطلاعات را کمک کنند. اگر یک خطری است همه باید پلیس را خبر کنند. فامیل است. به ما چه؟ کمک اطلاعاتی باید بکنیم. مگر میشود انسان بیتفاوت باشد؟
منتها کمک کردن خوب است. کمک گرفتن خوب نیست. سعی کنید کمک نگیرید. تا میتوانید روی پای خودتان بایستید. یک کسی آمد گفت: یا رسول الله پول به من بده، کمکم کنم. گفت: برو کار بکن. گفت: سرمایه ندارم. حضرت فرمود: سرت را تکان بده. گفت: خوب بیا. گفت: سرت سالم است. برو با سرت حمالی کن اما گدایی نکن. ما خیلی افراد مثلاً میآید میگوید: حاج آقا یک وام ضروری است، میتوانی به ما کمک کنی؟ پهلوی خودم آمده. گفتم: آقا میشود بگویی: ضرورت چیست؟ میگوید: تلویزیونم را میخواهم رنگی کنم. حالا مثلاً رنگی کردن تلویزیون خیلی ضرورت دارد؟ تا میتوانید وام نگیرید. کمک کردن خوب است. ولی کمک خواهی حتی القدور خوب نیست، منتها اگر خواستیم کمک کنیم، کمک کردن سخاوتمندانه ولی در کمک گرفتن، حداقل.
به هر حال اسلام ما چون دین جامعی است راجع به کمک، کمک فکری، زبانی، مالی، نظامی، علمی، عملی، عاطفی، عرضی، قلمی، زمانی، کمک زمانی را نگفتم. آقا بدهکار است، چرا او را در زندان میکنی؟ متن قرآن است. میگوید: «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَهٍ» (بقره/280) چکش برگشته یک ماه، دو ماه به او مهلت بده. چرا او را در زندان میکنی؟ «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَهٍ» متن قرآن است. تمام اینهایی که چک را برمیگردانند برگه میگذارند طرف را زندان میکنند، ضد قرآن هستند. «فَنَظِرَهٌ إِلى مَیْسَرَهٍ» متن قرآن است. یک مدتی به او مهلت بدهید. مگر اینکه بفهمی اختلاس است و تیز بازی است و رند است. حساب رندها جدا است. ولی آدمهای معمولی ندارد بدهد یک مدتی به او مهلت بده. کمک زمانی.
خدایا هرچه میتوانستیم کمک کنیم. نکردیم، گذشتهی ما را ببخش و بیامرز. از الآن تا ابد هر نوع کمکی که میتوانیم به هر مسلمانی بکنیم، توفیق این کمک را خالصانه، که ذخیرهی قیامت شود به ما مرحمت بفرما.