امام هادی(علیه‌السلام) و مبارزه با طاغوت

1- مبارزه با طاغوت و شهادت در راه خدا
2- كفر به طاغوت، شرط ايمان به خدا
3- مشكلات شيعيان براي دسترسي به امامان
4-امام هادي(عليه‌السلام) و زيارت جامعه كبيره
5- توسّل به اهل بيت(عليهم‌السلام) براي آمرزش الهي
6- بانو سمانه، مادر دانشمند امام هادي(عليه‌السلام)
7- فرزند ناصالح امام هادي(عليه‌السلام)
8- زمينه سازي براي غيبت امام زمان(عليه‌السلام)

موضوع: امام هادي(عليه‌السلام) و مبارزه با طاغوت

تاريخ پخش:  04/04/88

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

عزيزان پاي تلويزيون، بحث را در شب جمعه‌اي مي‌بينند كه شب شهادت امام هادي (ع) است. چند جمله‌اي راجع به امامت و امام هادي صحبت كنم. افراد سه گروه هستند. بعضي افراد دوران تلخي دارند، بعد تلخي تمام مي‌شود. مثل امام حسين، كربلا را دارد اما بعد از شهادت يك ذره يك ذره، همان‌هايي كه كربلا آمده بودند پشيمان شدند و مختار پيش آمد و توابيّن پيش آمد و به هر حال الآن هم زيارت امام حسين (ع) در بورس است و عاشق دارد. تلخي است اما بعد از آن تلخي‌ها تمام مي‌شود. بعضي افراد هيچ تلخي ندارند. بعضي افراد هم در زمان حياتشان تلخي دارند، هم بعد از شهادتشان. و امام هادي از آنها است. خود امام هادي تبعيد بود. زير نظر دستگاه بني‌عباس بود. زمان خفقان بود. بعد از شهادت‌شان هم هميشه سامرا مشتري‌اش كم بوده است.حتي زمان قديم كه ما بچّه بوديم، كربلا مي‌رفتيم، خدا پدر و مادرمان را رحمت كند و همه‌ي آنهايي كه رفتند و دوست دارند بروند، مثلاً كربلا ده روز مي‌ماندند. نجف ده روز مي‌ماندند. مدينه ده روز مي‌ماندند، سامرا يك هفته. و الان هم كه قبر مطهرش منفجر شده است، الآن هم گفتند: بلوك سيماني گذاشتند، اين زوّارها از بين بلوك مي‌روند سلام مي‌دهند و برمي‌گردند. يعني دو ساعت. يعني هم در زمان حياتشان، هم بعد از شهادتشان، مظلوم بودند.

1- مبارزه با طاغوت و شهادت در راه خدا

راجع به امام هادي چند نكته خدمتتان بگويم. يكي اينكه ما سه رقم مبارزه داريم. امامان ما همه اهل مبارزه بودند. اگر اهل مبارزه نبودند، به مرگ طبيعي از دنيا مي‌رفتند. تمام امامان ما شهيد شدند. اين دليل بر اين است كه امامان ما هيچ‌كدام آرام نبودند. يعني با طاغوت كنار نمي‌آمدند. منتهي شيوه‌ي مبارزه‌‌‌ي آنها فرق مي‌كرد. ببينيد گاهي وقت‌ها يك پارچه را در آب مي‌گذاريم. وقتي از آب بيرون مي‌كشيم اين دست من سمت شما حركت مي‌كند. رو به شما مي‌آيد. اين دست رو به خود من مي‌آيد. حركت فرق مي‌كند. اين دست از اين طرف مي‌پيچد، اين دست از اين طرف مي‌پيچد. با اين كه حركت‌ها فرق مي‌كند اما نتيجه‌اش يكي است. يا مثلاً دو لب قيچي، دو لب قيچي يكي پايين مي‌آيد، يكي بالا. ضد هم حركت مي‌كنند. اما هدفشان، بريدن پارچه است. امامان ما هم حركت‌هايشان فرق مي كرد، اما هدفشان يكي بود و آن مبارزه با طاغوت است. چون قرآن مي‌فرمايد: تمام انبياء دو تا كار اصلي داشتند. يكي «أَنْ أَعْبُدوا اللَّه‏» مردم را به يكتا پرستي دعوت كنند، يكي «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت‏» با طاغوت مبارزه كنند. ولذا متوكّل عباسي يك جا گفت: «اَعياني»، يعني از دست امام هادي جانم به لبم رسيد. يكبار منصور دوانقي گفت: اين امام صادق استخوان در گلوي من است. خلاصه‌اش ما بايد هميشه يك طوري باشيم، طاغوت از دست ما در عذاب باشد. اين علامت اسلام هست.

2- كفر به طاغوت، شرط ايمان به خدا

در آية الكرسي يك آيه‌اي است همه حفظ هستيد. «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ» قاري: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏» (بقره/256) ببينيد «وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ»، «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» يعني نسبت به طاغوت، كفر. ولي نسبت به خدا ايمان.يعني اول بايد با طاغوت بد بود، بعد… حالا بعضي‌ها مي‌گويند: خوب حالا ما نمازمان را مي‌خوانيم با آمريكا هم باشيم. اين يعني «يُؤْمِنْ بالطاغوت»، يُؤْمِنْ به خدا! نمي‌شود. اگر «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» بود، اول بايد گفت: «لا اله»، بعد گفت: «الا الله»! «لا اله» يعني هيچ بتي را قبول ندارم. هيچ شاهي را قبول ندارم. هيچ زورگو را قبول ندارم. هيچ مقامي را قبول ندارم. «لا اله الا الله» يعني او نه، خدا آره! اما اگر بگوييم: هم تو، هم او. خوب اينطوري نشد كه.

در يك جلسه‌اي بوديم يك افرادي، حرف‌هاي متضّادي مي‌زدند، يك نفر گفت: من همه را قبول دارم. گفتم: غلط كردي. يكي مي‌گويد: جفت، يكي مي‌گويد: طاق. شما مي‌گويي: هردو درست مي‌گوييد. معلوم مي‌شود هر دو را دست انداختي. يا جفت، يا طاق. ما بياييم بگوييم كه هركس هر راهي مي‌رود درست است. غلط است. اگر هركس هر راهي مي رود درست است، خوب پس ما بايد حرف‌هاي ضدّ و نقيض را قبول كنيم. ايشان هم مسجد مي‌رود. هم جاهايي كه ضدّ مسجد است. خوب اين… ايشان هم به اين كمك مي‌كند، هم به او كمك مي‌كند. خوب اين «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» متوكل عباسي، گفت: هركس برود قبر امام حسين، دستش را قطع مي‌كنم. پايش را قطع مي‌كنم. امام هادي فرمود: با اينكه خودم امام هستم، دعايم هم مستجاب مي‌شود، اما شما برويد سر قبر امام حسين دعا كنيد. يعني آن زماني كه مي‌گفت، امام حسين زائر و زوّار نداشته باشد، امام هادي پول مي‌داد كه زوّار داشته باشد.

اين تضاد بايد باشد. تضاد بين حق و باطل. منتهي كارها گاهي علني است، گاهي مخفيانه. يكوقت امام هادي يك نامه‌اي نوشت، نامه‌ي خيلي عجيب و غريبي، منتهي ديد نامه را اگر مأمورين دولت بگيرند، اين طرف را مي‌كشند. يك چوبي درست كرد شبيه عصا. خوب چوب هم خيلي‌ها دست مي‌گيرند، در فيلم حضرت يوسف ديديد كه حضرت يعقوب هميشه يك چوبيدر دست داشت. امام هادي داخل چوب را سوراخ كرد. اين نامه را همينطور لوله كرد، در اين چوب جاسازي كرد. بعد به طرف هم نگفت، در اين چوب نامه است. گفت: اين عصا را به فلاني بده. خوب آن طرف هم نمي‌دانست. چون لابد ظرفيت نداشته كه به او بگويند: اسراري در اين چوب است. همينطور كه مي‌رفت با كسي دعوايش شد و چوب را بلند كرد بزند، تا زد، چون در چوب خالي بود، شكست. چوب كه شكست نامه لو رفت. معلوم مي‌شود مثلاً اينها ياران خودشان را با نامه، حتي اگر در قالب جاسازي در چوب باشد. خيلي زحمت كشيدند تا اسلام را به ما رساندند. ما نمي‌فهميم.

3- مشكلات شيعيان براي دسترسي به امامان

امام كاظم زندان بود يك شيعه مي‌خواست سؤال كند. از خود امام سؤال كند، عاقبت به اسم خيارفروش، يك سبد خيار همينطور دائم دور زندان راه مي‌رفت و جار مي‌زد تا ديد مأمور نيست، پشت زندان رفت، گفت: اي امام كاظم من خيار فروش نيستم. از شيعيان شما هستم. جواب اين سؤال چيست؟ يعني لا به لاي جار… رضاشاه گفته بود: حجاب نباشد، روضه هم نباشد. پدر من مي‌گفت:كاشان كه مي‌خواستيم روضه بخوانيم، در خانه‌ي ما روضه مي‌شد. چون خانه‌ي ما آخرين خانه‌ي بن بست يك دربندي بود. بعد مي‌گفت: يك دو سه نفر هم پست مي‌دادند، كه يكوقت آن زمان شهربان چي‌ها نيايند. ما نمي‌دانيم چقدر، خيلي از اين… ما افرادي هم داريم كه مثلاً خودش در شهرباني همان زمان رضاشاه بود. پسرش هم آيت الله شد. يعني ذاتش مسلمان بود. خانواده‌اش هم مسلمان بود. اما رژيم، رژيم سفّاكي بود.

در قم يك روضه‌خواني بود، آيت الله العظمي خوانساري را مي‌خواستند روضه ببرند گفتند: صاف روضه بروي، تو را مي‌گيرند. در كوچه‌ي بعدي برو از آن كوچه خانه‌ي فلاني برو. از خانه‌ي فلاني، خانه‌ي فلاني برو. از خانه‌ي فلاني خانه‌ها را به هم سوراخ كرده بودند، كه آيت الله العظمي خوانساري وقتي خانه‌ي چندم رسيد، از داخل آشپزخانه رفت، در آشپزخانه افتاد و غش كرد. مي‌گفت: آخر من براي امام حسين بايد اين رقمي روضه بخوانم؟ يك طوري اين دين را نگه داشتند. اين كه مي‌گويند: ابالفضل، دست راستش را قطع كردند. مشك را دست چپ گرفت، دست چپ را قطع كردند، به دندان گرفت، يعني اين رقمي دين را نگه داشتند. اين براي ابالفضل تنها نبود، ابالفضل قهرمان اين كار بوده، اما خيلي‌ها با زجر دين را نگه داشتند.

يكي از علماي شيعه‌ي هندوستان، يك كتابي مي‌خواهد هيچ جاي دنيا نبوده جز در حجاز. حجاز هم آمده گفتند: اين كتاب در رابغ است. رابغ بين مكّه و مدينه يك منطقه‌اي است. آنجا مي‌رود و كتاب را به او نمي‌دهند. گفته: من آمدم نوكري كنم. نوكري مفت، گفتند: خوب باشد. ايشان عالم بوده، از هندوستان عالم شيعه. در قالب نوكري، در مكّه، در روستا، مدّت‌ها نوكري كرده است. آنوقت شب‌ها يواشكي آن  كتاب را در خانه پيدا كرده و از روي آن مي‌نوشته. يك رونويس كه از كتاب كرده است، بعد خواسته برود، اجازه گرفته رفته و بعد در راه، در كشتي گفتند: كشتي سنگين است. اثاثيه‌تان را در دريا بياندازيد. ايشان گفت من اين كتاب را با جان كندن نوشتم، حالا… گفتند: چاره نيست. يا خودتان را بياندازيد. يا بارتان را بياندازيد. ايشان كتاب را كه مي‌اندازد، خودش هم لخت مي‌شود و مي‌افتد. يك دستش به كتاب است و يك دستش به قايق، تا مدتي كه آرام مي‌شود دوباره سوارش مي‌كنند، و آن كتاب هنوز هم هست. كه بخشي از كتاب با آب نمك دريا قاطي شده است. يعني نصفي از اين كتاب با آب دريا، يعني ته كتاب مانده است. ببينيد چه بوده، من حالا عرض كردم، نمي‌فهميم يعني در چه شرايطي هستيم. من ديدم پيرمردهايي كه يك خرده نان، در خاك بود فوتش مي‌كرد، مي‌خورد. گفتيم: آقا نخور. گفت: شما قحطي نديديد، من در همين شهر كاشان، راه مي‌رفتم. همينطور مرده‌ها كنار خيابان بودند. كنار كوچه بودند. گاري مي‌آمد اينها را مي‌برد. گرسنگي نچشيديد. يعني قحطي‌هايي بوده، قحطي علمي، قحطي انقلاب، ما الآن در عصري هستيم كه متوّجه نيستيم چه مي‌شود. يك نوزاد، براي لباس شستن مثلاً لباس‌هايش را برمي‌داشتند مي‌رفتند چند كيلومتري، يك چشمه‌ي آب بود آنجا خيلي با زحمت. امام هادي يك نامه مي‌خواست بنويسد، الآن شما پاي كامپيوتر مي‌نشيني، پاي اينترنت مي‌نشيني، از آن طرف به آن طرف دنيا صحبت مي‌كني. در كامپيوتر فلزي درست شده به اندازه‌ي يك بادام، يا كوچكتر از يك بادام، اين فلز را در اين كامپيوتر مي‌گذارند، به اندازه‌ي يك كتابخانه مطلب وارد اين فلز مي‌شود، اين را مي‌برند به كامپيوتر ديگر وصل مي‌كنند، يعني يك وقت مي‌بيني چهل هزار جلد كتاب در فاصله‌ي نيم دقيقه، چهل هزار جلد كتاب، نيم دقيقه، از اين كامپيوتر به آن كامپيوتر منتقل مي‌شود. شما ببينيد شرايط اين رقمي شده است. چه مسائل اقتصادي، چه مسائل سياسي و چه مسائل…

4-امام هادي(عليه‌السلام) و زيارت جامعه كبيره

امام هادي در شرايط خيلي سختي زندگي كرد. نامه‌اش را بايد بين عصا جاسازي كند. بعد بنا داشتند امامت را بكويند. در زماني كه سعي بر اين بود كه امامت حذف شود، زيارت جامعه را امام هادي گفت. زيارت جامعه از امام هادي است. بهترين زيارت‌هايي كه براي امام‌ها گفته مي‌شود يا از بهترينش زيارت جامعه است. قشنگ امام را معرفي مي‌كند. امام تو چه كسي هستي؟ تو چه هستي؟ امام را معرفي مي‌كند. يعني وقتي مي‌گويند: امام حسين زوّار نداشته باشد، ايشان به نماينده مي‌گويد: برو زيارت. وقتي مي‌گويند: كسي راجع به امامت صحبت نكند، ايشان زيارت جامعه تشكيل مي‌دهد. وقتي مي‌گويند: روضه نخوانيد اينها خانه به خانه روضه مي‌خواندند. وقتي مي‌گويند: با امام كاظم حرف نزنيد. او در قالب خيارفروش مي‌رود گفتگو مي‌كند. يعني كسي نمي‌تواند از هدفش دست بردارد به خاطر اينكه اعلي حضرت گفته است.

منتهي در قرآن يك آيه داريم، گفته: بالاخره حق پيروز است. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين‏» آيه‌ي قرآن است. «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏» (طه/132) آيه‌ي قرآن است. يعني بالاخره حق پيروز است و باطل رفتني است. قرآن يك آيه داريم مي‌گويد: حق آب است و باطل كف، كف بالا مي‌نشيند، جَوَلاني هم دارد. اما دير يا زود كف از بين مي‌رود و آب مي‌ماند. بالاخره امام هادي…قبر امام هادي را منفجر كردند. به كوري چشم آنها دو مرتبه خيلي بهتر طلاسازي مي‌شود. رو سياهي مي‌ماند به آن كسي كه… شما در فيلم يوسف ديديد، قرآن هم همين را مي‌گويد. قرآن مي‌گويد:حضرت يعقوب پيراهن را به چشمش ماليد… متن قرآن است.

حالا يك گروه وهابّي‌ها، ما مي‌رويم ضريح را ببوسيم، مي‌گويد: اين شرك است. اين آهن است. ضريح آهن است. خوب آهن را بوسيده. خود وهاّبي به من گفت. گفت: «هذا حديد» يعني اين ضريح آهن است. «لا يُفيدك» اين آهن به درد تو نمي‌خورد. تو مشرك هستي. شيعه‌ها را مسخره مي‌كنند، كه چرا ضريح را مي‌بوسيد؟ چرا در و پنجره‌ي امام را مي‌بوسيد؟ گفتم: پيراهن يوسف هم پنبه است، اما چون اين پنبه به بدن يوسف ماليده شده است، اين پنبه چشم را شفا مي‌دهد. تو كه قرآن را قبول داري. حالا سنّي و وهاّبي هرچه هستيد، همه قرآن را قبول داريم. هم آنها و هم ما. قران مي‌گويد: پيراهن يوسف چشم را شفا داد. ما توّسل را قبول داريم. علاوه بر اينكه مردم يك گوشواره براي دخترشان نمي‌خرند. چطور شد كه گنبدي به اين بزرگي را طلا مي‌كنند؟ مردم تا حاجت نگيرند، چيزي نذر نمي‌كنند. اول به امام مي‌گويند: اگر بچه‌ام را شفا دادي، گوشواره‌هايم را مي‌دهم. يعني تا نگيرند… اگر واقعاً شرك است چرا امام‌ها واسطه مي‌شوند و مردم شفا مي‌گيرند، كه مردم طلا بدهند و مردم گنبد اينها را طلا كنند.

5- توسّل به اهل بيت(عليهم‌السلام) براي آمرزش الهي

در همين فيلم يوسف، داريم كه بچه‌هاي يعقوب گفتند: «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ» بشنويد. قاري: «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئين‏» (يوسف/97) «يا أَبانَا» يعني اي بابا! «أَب» يعني پدر. بابا، «اسْتَغْفِرْ لنا» در حق ما استغفار كن. «إِنَّا كُنَّا خاطِئين‏» ما خطا كار هستيم. خوب اينجا اين آيه متن قرآن است. شيعه و سني هم قبول دارد. اينجا پسرها متوّسل شدند به پدر. همينطور كه مي‌گويي: «يا أَبانَا» ما هم مي‌گوييم: يا فاطمه! يا حسين، يا ابالفضل، چه اشكالي دارد؟ آنها مي‌گويند: يعقوب زنده بود، ما هم مي‌گوييم: شهيد هيچ‌وقت نمي‌ميرد. متن قرآن است. شهيد زنده است. شهيد نمي‌ميرد. از همه گذشته گيرم شهيد مرد، ما به پوست و گوشت متوّسل مي‌شويم يا به مقام؟ اگر مي‌خواهي به گوشت متوّسل شويد كه آدم‌ها هم همه گوشت دارند. حيوان‌ها هم گوشت دارند. ما وقتي متوّسل مي‌شويم به مقام متوّسل مي‌شويم. مقام زنده و مرده ندارد. اينكه قبر امام هادي را منفجر مي‌كنند، به خيال اينكه مثلاً شرك است، كجا شرك است؟ مدت‌ها است آيت الله العظمي مكارم دعوت كرده گفته: بالاترين مغز وهابّي‌ها، بيايد در يك مصاحبه‌ي تلويزيوني بين المللي گفتگو كنيم ببينيم حق با ما است، يا آنها. از متن قرآن. يكي از مراجع ديگر هم اعلام كرده گفته: بنده هم حاضر هستم كه خودم بيايم، چه شاگردم را بفرستم. در قرآن توّسل داريم.

امام هادي و همه‌ي امام‌ها نورشان يكي است. يك حديث بخوانم. كسي آمد به امام گفت: آقا من حديث را از امام صادق شنيدم، اشتباه مي‌گويم امام باقر. طوري است؟ امام فرمود: اگر حديثي را ما گفته باشيم، به هركس مي‌خواهي نسبت بدهي، نسبت بدهي. من مي‌گويم: بيا نماز جمعه وضو بگير، حالا از هركدام شيرها وضو گرفتي آب آن يكي است.

6- بانو سمانه، مادر دانشمند امام هادي(عليه‌السلام)

خوب امام هادي مادري به نام سمانه داشت، زن دانشمندي بود. زن دانشمندي بود و مقامي داشت. اسلام مي گويد: زن در خانه‌اش بنشيند، حتي المقدور بيرون نيايد اما اُمّل نباشد. دو تا آيه كنار هم داريم. يكي مي‌گويد: «وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِكُن‏» (احزاب/33) يكي مي‌گويد: «وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏» (احزاب/34) در سوره‌ي احزاب هر دو با هم آمده است. ببينيد «قرْنَ» يعني قرار بگيريد، «قرْنَ» «في» يعني چه؟ «بُيُوتِك» يعني چه؟ «بُيُوتِكُن»، «قرْنَ» يعني در خانه‌تان قرار بگيريد. بعد مي‌گويد: «وَ اذْكُرْنَ» آيه‌ي بعدش مي‌گويد: «وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏» ولي آنچه تلاوت مي‌شود، ياد كنيد و درس بخوانيد. قرار بگيريد، درس هم بخوانيد. يعني چه؟ يعني زن بايد هم باسواد باشد، هم عفيف. اينكه ما فكر كنيم اگر مي‌خواهيم دانشجو شويم، حتماً بايد مثلاً لباسمان چنين باشد، اگر در خانه بنشينيم اُمّل هستيم. نه! نه! فاطمه‌ي زهرا كتابي داشت به نام مَصحَف. كه اينقدر مطالب علمي آينده در آن بود، كه گاهي از امام صادق سؤال مي‌كردند آينده چه مي‌شود، امام صادق مي‌گفت: بگذاريد بروم كتاب مصحف مادرم را ببينم به شما بگويم. مي‌رفت كتاب مطالعه مي‌كرد، مي‌گفت: آينده اين مي‌شود. يعني حتي يكي از منابع علمي امام صادق، كتاب فاطمه‌ي زهرا بود. از طرفي هم مي‌گفت كه: زن خوب اين است كه مردي او را نبيند. نيازي به مرد نداشته باشد. او مرد را نبيند، مرد هم او را نبيند. حالا اين يعني چه؟ يك معنا هم دارد كه زن، مرد را نبيند، مرد هم زن را نبيند، معنا دارد. يعني اينقدر زن متخصّص داشته باشيم، كه در بيمارستان همه رقم تخصّص‌ها را خانم‌ها داشته باشند، نيازي به شركت مردها نباشد. يك معنايش هم اين است. نه معنايش اين است كه بالاخره، وقتي زن مكّه مي‌آيد زن واجب الحج كه شد بايد مكّه برود ولو شوهرش اجازه ندهد. زن در نماز جمعه مي‌آيد. در راهپيمايي مي‌آيد. اين حديث يعني چه؟ كه فاطمه‌ي زهرا فرمود: بهترين زن اين است كه نه مرد او را ببيند، نه او مرد را ببيند، يعني بايد زن‌هاي جامعه در همه‌ي رشته‌ها آنقدر كامل باشند، كه نيازي به حضور مردها نباشد. و مردها هم بايد آموزش آنها طوري باشد كه نيازي به كمك زن‌ها نباشد. مثل زن و شوهري كه هردو آشپزي بلد هستند. حالا خانم هم نبود، مرد دست بالا مي‌كند كه مثل من نباشند. ما يك مرتبه خواستيم آش بپزيم، در قابلمه سه رقم غذا درست شد. ته آن سوخت. وسطش چيز بود، روي آن آبكي. گفتم: اين را هنرمند مي‌گويند كه در يك قابلمه بتواند سه رقم غذا بپزد. اين شايد معناي حديث اين باشد.  گاهي وقت‌ها از حديث‌ها مي‌شود يك معناي جنبي هم گرفت.

سمانه زني دانشمند بود. خود امام هادي درباره‌ي او صحبت مي‌كند. از جمله مي‌گويد: «لا يقربها شيطان مارد» (دلائل‌الامامه/ص216) زني بود كه شيطان حريفش نمي‌شد. چهار رقم نفوذ شيطان داريم. قرآن مي‌گويد كه: اولياي خدا را شيطان مي‌آيد «أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِه‏» (حج/52) يعني شيطان مي‌آيد يك چيزي را القا مي‌كند. بعضي‌ها را نمي‌تواند نزديكش بيايد. از دور مرتّب يك چيزي را پرت مي‌كند. بعضي‌ها را شيطان كنارش مي‌آيد و او را هُل مي‌دهد. «مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطان‏» (اعراف/201) «مَسَّ» يعني تماس مي‌گيرد. بعضي‌ها را شيطان در روحشان مي‌رود. «يُوَسْوِسُ في…» «في» چه؟ « صُدُورِ النَّاس‏» (ناس/5) «في صُدور» يعني در، اصلاً شيطان در سينه‌ي او رفته است. شيطان درون مي‌رود. بعضي وقت‌ها شيطان داخل مي‌رود ديگر بيرون هم نمي‌آيد. «فَهُوَ لَهُ قَرينٌ» (زخرف/36) قرين يعني همانجا ديگر مي‌ايستد. بعد كم‌كم اولياي شيطان مي‌شود، حزب شيطان مي‌شود، «إِخْوانَ الشَّياطين‏» مي‌شود. مثلاً آنهايي كه ولخرجي مي‌كنند، در مصرف الگويشان الگوي غربي است. مي‌گويند: ماشين ما بايد مثل او باشد. يخچال ما بايد مثل او باشد. آنهايي كه در الگوي مصرف ولخرجي مي‌كنند، بريزو بپاش مي‌كنند، قرآن مي‌گويد: اينها «إِخْوانَ الشَّياطين‏» (اسراء/27) برادر شيطان هستند. برادر شيطان داريم. در قرآن «إِخْوانَ الشَّياطين‏» در قرآن «حِزْبُ الشَّيْطان‏» داريم. در قرآن «أَوْلِياءَ الشَّيْطان‏» داريم. «قرين الشيطان» در قرآن داريم.

امام هادي(ع) مي‌گويد: مادر من زني بود كه شيطان دور او نمي‌رفت. چون شيطان مثل سگ‌ها مي‌ماند. سگ‌ها به غريبه‌ها مي‌پرند. سگ به اهل خانه كار ندارد. شيطان آنهايي كه از اولياي خدا هستند، حريفشان نمي‌شود. «إِلاَّ عِبادَكَ…»

7- فرزند ناصالح امام هادي(عليه‌السلام)

امام هادي پسردار شد، همه تبريك مي گفتند، ولي امام هادي ناراحت بود. گفتند: آقا خانم شما پسر زاييده است. تبريك مي‌گوييم. آخرش گفتند: چرا شما عبوس هستي؟ گفت: من علم غيب دارم. مي‌دانم اين بچّه، يك بچّه‌ي بدي است. جعفر كذاّب، عموي امام زمان است ولي آدم منحرفي بود. جدّي چرا آدم‌هاي خوب بچّه‌هايشان بد مي‌شود؟ عكسش هم هست. هم داريم آدم خوب، بچّه‌اش فاسد است. هم داريم آدم فاسد بچّه‌اش خوب است. يعني «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»، و «يُخرِجُهُم النُّورِ مِنَ الظُلُمات» ببخشيد، «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ» (يونس/31) و «يُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيَّ» (يونس/31) ما در تاريخ آدم داريم كه پدرش كافر است، پدر زنش هم رهبر منافقين است، ولي خودش از اولياي خدا شد. چون آنچه كه در اولاد اثر مي‌كند، فقط پدر و مادر نيست. «پسر نوح با بدان بنشست» پدر و مادر يك سهم دارند. رفيق هم يك سهم دارد. خود بچّه هم يك سهم دارد. محيط هم يك سهم دارد. گاهي محيط آدم راعوض مي‌كند. اين بچّه يك جايي كار مي‌كند كه همه‌ي اينهايي كه دورش هستند فاسد هستند. محيط اثر مي‌كند. قرآن بخوانم.

قرآن مي‌گويد كه: فرعون، موسي را تعقيب كرد. موسي با يارانش ديد جلويش دريا است، پشت سرش لشگر فرعون است. گفت: خدايا چه كنم؟ گفت: جلو برو يك طور مي‌شود. عصايت را به آب بزن، عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «اضْرِبْ»، «اضْرِبْ» يعني عصا، «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْر» (شعرا/63) عصايت را به دريا بزن. آب‌ها روي هم سوار مي‌شود. كف دريا خشك مي‌شود عبور كن. معجزه شد. عصايش را به آب زد، آب دريا كنار رفت، موسي و فرعون رفتند، موسي و لشگرش رفتند، فرعون را كه آمدند دنبالش بروند،آب‌ها روي هم سوار شد و فرعون و لشگرش غرق شدند. آنطرف رودخانه طرف‌دارهاي موسي ديدند يك عدّه مجّسمه پرست هستند، بت پرست هستند. گفتند:يا موسي! اي موسي، «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف/138) براي ما هم يك بت درست كن. اِ! اصلاً خيلي بي‌حيا بودند. واقعاً بي‌حيا بودند. مثل اينكه آدم به امام خميني بگويد: خواهش مي‌كنم شاه را برگردان. اصلاً امام آمده كه شاه را بردارد. حالا شما به امام مي‌گويي: خواهش مي‌كنم شاه را… به كسي كه با بت مبارزه مي‌كند،حالا گفتند: خواهش مي‌كنيم يك بت براي ما بساز. ببين چطور اينها بت پرست هستند؟ اين يعني چه؟ اين يعني محيط در آدم، اين طرف آب مؤمن بودند، آن طرف آب نگاهش خورد… ماجوان داريم يك مهماني مي‌رود و برمي‌گردد عوض مي‌شود. مي‌رود با رفيقش يك بستني بخورد عوض مي‌شود. يك فيلم مي‌بيند عوض مي‌شود. يك شعر، يك تلفن به او مي‌كنند، عوض مي‌شود. بنابراين نگوييد: امام هادي چرا بچّه‌اش بد بود؟ امام هادي فرمود: عاقبت اين اولاد خوب نيست.

8- زمينه سازي براي غيبت امام زمان(عليه‌السلام)

عرض كنم به حضور شما كه امام هادي هم رساله‌ي علمي در جبر و اختيار دارد، در جبر و تفويض، و هم پاسخ‌هاي علمي به سؤالات مي‌دادند و هم بيست نفر از اصحاب امام هادي در تاريخ اسمش ثبت شده است كه از شاگردان امام هادي بودند. روزها عرق مي‌ريخت، شب‌ها اشك مي‌ريخت. يعني هم كار و هم مناجات.امام هادي و امام عسگري اين زمينه را براي امام زمان فراهم كردند. چون امام زمان غائب بود، يك ذره يك ذره رابطه‌شان با مردم كم بود بستر… و لذا يك سازماني درست شد از زمان امام جواد اين سازمان درست شد. سازمان وكلا، يعني وكيل مي‌فرستند، مثل اينكه الآن مثلاً امام خميني نماينده در… يا مقام معظم رهبري اين وكالت، يعني امامان ما از طريق وكيل با مردم تماس داشتند. سازمان وكالت درست شد براي اينكه كم‌كم اين دوره‌ي زمينه ساز غيبت بودند. متوّكل براي اينكه امام هادي را بشكند، او را سر سفره‌ي شراب دعوت كرد. امام آمد مطالبي را گفت كه متوّكل خبيث شروع به گريه كردن كرد.ظرف‌هاي شراب را شكستند. يعني اگر كسي آشپز خوبي باشد، مواد غذايي برنجش هم بد باشد مي‌تواند  اگر خياط خوب باشد، از گوني هم مي‌تواند چيز خوب درست كند و اگر خياط نباشد فاستوني هم به او بدهي، خرابش مي‌كند. هنر امام اين بود كه سفره‌ي شراب را به جلسه‌ي موعظه تبديل كرد. طوري كه متوكّل گريه كند، و ظرف‌هاي شراب را بشكند. وقتي امام هادي را مي‌آوردند پرده‌ها را برايش كنار مي‌كردند. گفتند: نه! يك خرده تحقير كنيم. پرده را كنار نكنيم. بگذاريم خودش در را باز كند. آنوقت امام هادي را كه آوردند همينطور به هر پرده‌اي كه مي‌رسيد خود پرده كنار مي‌رفت. نگاه كردند، بد شد. گفتند:     اين تصادف است. گفتند: امام هادي را مرتّب ببريم، بياوريم ببينيم واقعاً ديدند نه هروقت مي‌رود، هرجا مي‌رسد پرده كنار مي‌رود. گفت: چقدر تعجّب مي‌كنيد؟ مگر قرآن نمي‌گويد: «فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيح‏» (ص/36) براي حضرت سليمان بادها در اختيارش بود. اگر خداوند باد را در اختيار حضرت سليمان گذاشت، اشكال دارد كه او وزش باد را در اختيار ما هم بگذارد؟

مي‌گويند: وقت تمام شد. چه گفتيم؟ مادر دانشمند، ولي عفيفه. اشكال ندارد زن بالاترين مدرك علمي را بگيرد، ولي عفتّش درجه‌ي عالي باشد. گفتيم: مي‌شود پدر خوب باشد، بچّه بد. كما اينكه مي‌شود پدر بد باشد بچّه خوب. يعني والدين يك سهم وراثت دارند. وراثت هست، تربيت هست. محيط هست. معلّم هست. زمان ما فيلم هست، شايعه هست. مي‌شود آدم با يك شايعه‌سازي آبروي كسي را بريزد. پدر و مادر تمام سهم را ندارند، بخشي از سهم را دارند. گفتيم: همه‌ي امامان ما ضّد طاغوت بودند. و لذا همه‌ي آنها شهيد شدند. گفتيم: مبارزه‌ها فرق مي‌كند. مثل چلاندن يك دست از اينطرف مي‌آيد، يك دست از آنطرف ولي هدف يكي است. گاهي شيوه‌ي مبارزه امام ها با هم فرق مي‌كند اما هدفشان، يكي است. گفتيم: وقتي متوكّل مي‌گويد: زيارت امام حسين نرويد، امام هادي مي‌گويد: برويد… گفتم: نامه را حتي لاي چوب جاسازي مي‌كردند، مي‌فرستادند گفتم: وهابّي‌ها توّسل را شرك مي‌دانند، حال آنكه توسّل متن قرآن ما است. ما به بوسيدن ضريح افتخار مي‌كنيم، و براي ضريح بالاتر از پيراهن يوسف ارزش قائل هستيم. اين مطالبي بود كه به مناسبت امام هادي گفتم.

خدايا!تو را به آبروي امام هادي روز به روز بر معرفت ما نسبت به خودت و پيغمبرت و پيغمبر اسلام و اهل بيت و قرآن و دين، روز به روز معرفت ما را بيشتر بفرما. بيماران ما را بيمار منظور نظر را شفاي عاجل مرحمت بفرما. امنيّت كامل بر عراق، حاكم و زيارت امام هادي را با معرفت كامل نصيب ما بفرما. نوه‌ي امام هادي، حضرت مهدي دلش را از ما راضي و ما را از ياران واقعي امام زمان قرار بده. يك سلام هم بدهيم. «السلام عليك يا علي بن محمد الهادي»

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- قرآن كریم، مهم‌ترین برنامه همه پیامبران را چه امری می‌داند؟
1) پرستش خداوند یكتا
2 ) مبارزه با طاغوت‌ها
3) هر دو مورد
2- امام هادی(علیه‌السلام) برای مبارزه با متوكّل عباسی، مردم را به چه امری سفارش می‌كرد؟
1) ختم قرآن و برگزاری مجالس دعا
2) انجام حج و عمره
3) زیارت قبر امام حسین(علیه‌السلام)
3- زیارت جامعه كبیره از كدام امام است؟
1) مام صادق(علیه‌السلام)
2) امام رضا(علیه‌السلام)
3) امام هادی(علیه‌السلام)
4- چه امری موجب شفای چشم حضرت یعقوب شد؟
1) پیراهن یوسف
2) دعای حضرت یوسف
3) دعای حضرت یعقوب
5- قرآن، چه كسانی را برادران شیطان نامیده است؟
1) اهل تهمت و غیبت
2) اهل اسراف و تبذیر
3) اهل قمار و شراب

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3216

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.