امام هادی(علیهالسلام) و مبارزه با طاغوت
2- کفر به طاغوت، شرط ایمان به خدا
3- مشکلات شیعیان برای دسترسی به امامان
4-امام هادی(علیهالسلام) و زیارت جامعه کبیره
5- توسّل به اهل بیت(علیهمالسلام) برای آمرزش الهی
6- بانو سمانه، مادر دانشمند امام هادی(علیهالسلام)
7- فرزند ناصالح امام هادی(علیهالسلام)
8- زمینه سازی برای غیبت امام زمان(علیهالسلام)
موضوع: امام هادی(علیهالسلام) و مبارزه با طاغوت
تاریخ پخش: 04/04/88
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان پای تلویزیون، بحث را در شب جمعهای میبینند که شب شهادت امام هادی (ع) است. چند جملهای راجع به امامت و امام هادی صحبت کنم. افراد سه گروه هستند. بعضی افراد دوران تلخی دارند، بعد تلخی تمام میشود. مثل امام حسین، کربلا را دارد اما بعد از شهادت یک ذره یک ذره، همانهایی که کربلا آمده بودند پشیمان شدند و مختار پیش آمد و توابیّن پیش آمد و به هر حال الآن هم زیارت امام حسین (ع) در بورس است و عاشق دارد. تلخی است اما بعد از آن تلخیها تمام میشود. بعضی افراد هیچ تلخی ندارند. بعضی افراد هم در زمان حیاتشان تلخی دارند، هم بعد از شهادتشان. و امام هادی از آنها است. خود امام هادی تبعید بود. زیر نظر دستگاه بنیعباس بود. زمان خفقان بود. بعد از شهادتشان هم همیشه سامرا مشتریاش کم بوده است.حتی زمان قدیم که ما بچّه بودیم، کربلا میرفتیم، خدا پدر و مادرمان را رحمت کند و همهی آنهایی که رفتند و دوست دارند بروند، مثلاً کربلا ده روز میماندند. نجف ده روز میماندند. مدینه ده روز میماندند، سامرا یک هفته. و الان هم که قبر مطهرش منفجر شده است، الآن هم گفتند: بلوک سیمانی گذاشتند، این زوّارها از بین بلوک میروند سلام میدهند و برمیگردند. یعنی دو ساعت. یعنی هم در زمان حیاتشان، هم بعد از شهادتشان، مظلوم بودند.
1- مبارزه با طاغوت و شهادت در راه خدا
راجع به امام هادی چند نکته خدمتتان بگویم. یکی اینکه ما سه رقم مبارزه داریم. امامان ما همه اهل مبارزه بودند. اگر اهل مبارزه نبودند، به مرگ طبیعی از دنیا میرفتند. تمام امامان ما شهید شدند. این دلیل بر این است که امامان ما هیچکدام آرام نبودند. یعنی با طاغوت کنار نمیآمدند. منتهی شیوهی مبارزهی آنها فرق میکرد. ببینید گاهی وقتها یک پارچه را در آب میگذاریم. وقتی از آب بیرون میکشیم این دست من سمت شما حرکت میکند. رو به شما میآید. این دست رو به خود من میآید. حرکت فرق میکند. این دست از این طرف میپیچد، این دست از این طرف میپیچد. با این که حرکتها فرق میکند اما نتیجهاش یکی است. یا مثلاً دو لب قیچی، دو لب قیچی یکی پایین میآید، یکی بالا. ضد هم حرکت میکنند. اما هدفشان، بریدن پارچه است. امامان ما هم حرکتهایشان فرق می کرد، اما هدفشان یکی بود و آن مبارزه با طاغوت است. چون قرآن میفرماید: تمام انبیاء دو تا کار اصلی داشتند. یکی «أَنْ أَعْبُدوا اللَّه» مردم را به یکتا پرستی دعوت کنند، یکی «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت» با طاغوت مبارزه کنند. ولذا متوکّل عباسی یک جا گفت: «اَعیانی»، یعنی از دست امام هادی جانم به لبم رسید. یکبار منصور دوانقی گفت: این امام صادق استخوان در گلوی من است. خلاصهاش ما باید همیشه یک طوری باشیم، طاغوت از دست ما در عذاب باشد. این علامت اسلام هست.
2- کفر به طاغوت، شرط ایمان به خدا
در آیه الکرسی یک آیهای است همه حفظ هستید. «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ» قاری: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى» (بقره/256) ببینید «وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ»، «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» یعنی نسبت به طاغوت، کفر. ولی نسبت به خدا ایمان.یعنی اول باید با طاغوت بد بود، بعد… حالا بعضیها میگویند: خوب حالا ما نمازمان را میخوانیم با آمریکا هم باشیم. این یعنی «یُؤْمِنْ بالطاغوت»، یُؤْمِنْ به خدا! نمیشود. اگر «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» بود، اول باید گفت: «لا اله»، بعد گفت: «الا الله»! «لا اله» یعنی هیچ بتی را قبول ندارم. هیچ شاهی را قبول ندارم. هیچ زورگو را قبول ندارم. هیچ مقامی را قبول ندارم. «لا اله الا الله» یعنی او نه، خدا آره! اما اگر بگوییم: هم تو، هم او. خوب اینطوری نشد که.
در یک جلسهای بودیم یک افرادی، حرفهای متضّادی میزدند، یک نفر گفت: من همه را قبول دارم. گفتم: غلط کردی. یکی میگوید: جفت، یکی میگوید: طاق. شما میگویی: هردو درست میگویید. معلوم میشود هر دو را دست انداختی. یا جفت، یا طاق. ما بیاییم بگوییم که هرکس هر راهی میرود درست است. غلط است. اگر هرکس هر راهی می رود درست است، خوب پس ما باید حرفهای ضدّ و نقیض را قبول کنیم. ایشان هم مسجد میرود. هم جاهایی که ضدّ مسجد است. خوب این… ایشان هم به این کمک میکند، هم به او کمک میکند. خوب این «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» متوکل عباسی، گفت: هرکس برود قبر امام حسین، دستش را قطع میکنم. پایش را قطع میکنم. امام هادی فرمود: با اینکه خودم امام هستم، دعایم هم مستجاب میشود، اما شما بروید سر قبر امام حسین دعا کنید. یعنی آن زمانی که میگفت، امام حسین زائر و زوّار نداشته باشد، امام هادی پول میداد که زوّار داشته باشد.
این تضاد باید باشد. تضاد بین حق و باطل. منتهی کارها گاهی علنی است، گاهی مخفیانه. یکوقت امام هادی یک نامهای نوشت، نامهی خیلی عجیب و غریبی، منتهی دید نامه را اگر مأمورین دولت بگیرند، این طرف را میکشند. یک چوبی درست کرد شبیه عصا. خوب چوب هم خیلیها دست میگیرند، در فیلم حضرت یوسف دیدید که حضرت یعقوب همیشه یک چوبیدر دست داشت. امام هادی داخل چوب را سوراخ کرد. این نامه را همینطور لوله کرد، در این چوب جاسازی کرد. بعد به طرف هم نگفت، در این چوب نامه است. گفت: این عصا را به فلانی بده. خوب آن طرف هم نمیدانست. چون لابد ظرفیت نداشته که به او بگویند: اسراری در این چوب است. همینطور که میرفت با کسی دعوایش شد و چوب را بلند کرد بزند، تا زد، چون در چوب خالی بود، شکست. چوب که شکست نامه لو رفت. معلوم میشود مثلاً اینها یاران خودشان را با نامه، حتی اگر در قالب جاسازی در چوب باشد. خیلی زحمت کشیدند تا اسلام را به ما رساندند. ما نمیفهمیم.
3- مشکلات شیعیان برای دسترسی به امامان
امام کاظم زندان بود یک شیعه میخواست سؤال کند. از خود امام سؤال کند، عاقبت به اسم خیارفروش، یک سبد خیار همینطور دائم دور زندان راه میرفت و جار میزد تا دید مأمور نیست، پشت زندان رفت، گفت: ای امام کاظم من خیار فروش نیستم. از شیعیان شما هستم. جواب این سؤال چیست؟ یعنی لا به لای جار… رضاشاه گفته بود: حجاب نباشد، روضه هم نباشد. پدر من میگفت:کاشان که میخواستیم روضه بخوانیم، در خانهی ما روضه میشد. چون خانهی ما آخرین خانهی بن بست یک دربندی بود. بعد میگفت: یک دو سه نفر هم پست میدادند، که یکوقت آن زمان شهربان چیها نیایند. ما نمیدانیم چقدر، خیلی از این… ما افرادی هم داریم که مثلاً خودش در شهربانی همان زمان رضاشاه بود. پسرش هم آیت الله شد. یعنی ذاتش مسلمان بود. خانوادهاش هم مسلمان بود. اما رژیم، رژیم سفّاکی بود.
در قم یک روضهخوانی بود، آیت الله العظمی خوانساری را میخواستند روضه ببرند گفتند: صاف روضه بروی، تو را میگیرند. در کوچهی بعدی برو از آن کوچه خانهی فلانی برو. از خانهی فلانی، خانهی فلانی برو. از خانهی فلانی خانهها را به هم سوراخ کرده بودند، که آیت الله العظمی خوانساری وقتی خانهی چندم رسید، از داخل آشپزخانه رفت، در آشپزخانه افتاد و غش کرد. میگفت: آخر من برای امام حسین باید این رقمی روضه بخوانم؟ یک طوری این دین را نگه داشتند. این که میگویند: ابالفضل، دست راستش را قطع کردند. مشک را دست چپ گرفت، دست چپ را قطع کردند، به دندان گرفت، یعنی این رقمی دین را نگه داشتند. این برای ابالفضل تنها نبود، ابالفضل قهرمان این کار بوده، اما خیلیها با زجر دین را نگه داشتند.
یکی از علمای شیعهی هندوستان، یک کتابی میخواهد هیچ جای دنیا نبوده جز در حجاز. حجاز هم آمده گفتند: این کتاب در رابغ است. رابغ بین مکّه و مدینه یک منطقهای است. آنجا میرود و کتاب را به او نمیدهند. گفته: من آمدم نوکری کنم. نوکری مفت، گفتند: خوب باشد. ایشان عالم بوده، از هندوستان عالم شیعه. در قالب نوکری، در مکّه، در روستا، مدّتها نوکری کرده است. آنوقت شبها یواشکی آن کتاب را در خانه پیدا کرده و از روی آن مینوشته. یک رونویس که از کتاب کرده است، بعد خواسته برود، اجازه گرفته رفته و بعد در راه، در کشتی گفتند: کشتی سنگین است. اثاثیهتان را در دریا بیاندازید. ایشان گفت من این کتاب را با جان کندن نوشتم، حالا… گفتند: چاره نیست. یا خودتان را بیاندازید. یا بارتان را بیاندازید. ایشان کتاب را که میاندازد، خودش هم لخت میشود و میافتد. یک دستش به کتاب است و یک دستش به قایق، تا مدتی که آرام میشود دوباره سوارش میکنند، و آن کتاب هنوز هم هست. که بخشی از کتاب با آب نمک دریا قاطی شده است. یعنی نصفی از این کتاب با آب دریا، یعنی ته کتاب مانده است. ببینید چه بوده، من حالا عرض کردم، نمیفهمیم یعنی در چه شرایطی هستیم. من دیدم پیرمردهایی که یک خرده نان، در خاک بود فوتش میکرد، میخورد. گفتیم: آقا نخور. گفت: شما قحطی ندیدید، من در همین شهر کاشان، راه میرفتم. همینطور مردهها کنار خیابان بودند. کنار کوچه بودند. گاری میآمد اینها را میبرد. گرسنگی نچشیدید. یعنی قحطیهایی بوده، قحطی علمی، قحطی انقلاب، ما الآن در عصری هستیم که متوّجه نیستیم چه میشود. یک نوزاد، برای لباس شستن مثلاً لباسهایش را برمیداشتند میرفتند چند کیلومتری، یک چشمهی آب بود آنجا خیلی با زحمت. امام هادی یک نامه میخواست بنویسد، الآن شما پای کامپیوتر مینشینی، پای اینترنت مینشینی، از آن طرف به آن طرف دنیا صحبت میکنی. در کامپیوتر فلزی درست شده به اندازهی یک بادام، یا کوچکتر از یک بادام، این فلز را در این کامپیوتر میگذارند، به اندازهی یک کتابخانه مطلب وارد این فلز میشود، این را میبرند به کامپیوتر دیگر وصل میکنند، یعنی یک وقت میبینی چهل هزار جلد کتاب در فاصلهی نیم دقیقه، چهل هزار جلد کتاب، نیم دقیقه، از این کامپیوتر به آن کامپیوتر منتقل میشود. شما ببینید شرایط این رقمی شده است. چه مسائل اقتصادی، چه مسائل سیاسی و چه مسائل…
4-امام هادی(علیهالسلام) و زیارت جامعه کبیره
امام هادی در شرایط خیلی سختی زندگی کرد. نامهاش را باید بین عصا جاسازی کند. بعد بنا داشتند امامت را بکویند. در زمانی که سعی بر این بود که امامت حذف شود، زیارت جامعه را امام هادی گفت. زیارت جامعه از امام هادی است. بهترین زیارتهایی که برای امامها گفته میشود یا از بهترینش زیارت جامعه است. قشنگ امام را معرفی میکند. امام تو چه کسی هستی؟ تو چه هستی؟ امام را معرفی میکند. یعنی وقتی میگویند: امام حسین زوّار نداشته باشد، ایشان به نماینده میگوید: برو زیارت. وقتی میگویند: کسی راجع به امامت صحبت نکند، ایشان زیارت جامعه تشکیل میدهد. وقتی میگویند: روضه نخوانید اینها خانه به خانه روضه میخواندند. وقتی میگویند: با امام کاظم حرف نزنید. او در قالب خیارفروش میرود گفتگو میکند. یعنی کسی نمیتواند از هدفش دست بردارد به خاطر اینکه اعلی حضرت گفته است.
منتهی در قرآن یک آیه داریم، گفته: بالاخره حق پیروز است. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقین» آیهی قرآن است. «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى» (طه/132) آیهی قرآن است. یعنی بالاخره حق پیروز است و باطل رفتنی است. قرآن یک آیه داریم میگوید: حق آب است و باطل کف، کف بالا مینشیند، جَوَلانی هم دارد. اما دیر یا زود کف از بین میرود و آب میماند. بالاخره امام هادی…قبر امام هادی را منفجر کردند. به کوری چشم آنها دو مرتبه خیلی بهتر طلاسازی میشود. رو سیاهی میماند به آن کسی که… شما در فیلم یوسف دیدید، قرآن هم همین را میگوید. قرآن میگوید:حضرت یعقوب پیراهن را به چشمش مالید… متن قرآن است.
حالا یک گروه وهابّیها، ما میرویم ضریح را ببوسیم، میگوید: این شرک است. این آهن است. ضریح آهن است. خوب آهن را بوسیده. خود وهاّبی به من گفت. گفت: «هذا حدید» یعنی این ضریح آهن است. «لا یُفیدک» این آهن به درد تو نمیخورد. تو مشرک هستی. شیعهها را مسخره میکنند، که چرا ضریح را میبوسید؟ چرا در و پنجرهی امام را میبوسید؟ گفتم: پیراهن یوسف هم پنبه است، اما چون این پنبه به بدن یوسف مالیده شده است، این پنبه چشم را شفا میدهد. تو که قرآن را قبول داری. حالا سنّی و وهاّبی هرچه هستید، همه قرآن را قبول داریم. هم آنها و هم ما. قران میگوید: پیراهن یوسف چشم را شفا داد. ما توّسل را قبول داریم. علاوه بر اینکه مردم یک گوشواره برای دخترشان نمیخرند. چطور شد که گنبدی به این بزرگی را طلا میکنند؟ مردم تا حاجت نگیرند، چیزی نذر نمیکنند. اول به امام میگویند: اگر بچهام را شفا دادی، گوشوارههایم را میدهم. یعنی تا نگیرند… اگر واقعاً شرک است چرا امامها واسطه میشوند و مردم شفا میگیرند، که مردم طلا بدهند و مردم گنبد اینها را طلا کنند.
5- توسّل به اهل بیت(علیهمالسلام) برای آمرزش الهی
در همین فیلم یوسف، داریم که بچههای یعقوب گفتند: «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ» بشنوید. قاری: «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئین» (یوسف/97) «یا أَبانَا» یعنی ای بابا! «أَب» یعنی پدر. بابا، «اسْتَغْفِرْ لنا» در حق ما استغفار کن. «إِنَّا کُنَّا خاطِئین» ما خطا کار هستیم. خوب اینجا این آیه متن قرآن است. شیعه و سنی هم قبول دارد. اینجا پسرها متوّسل شدند به پدر. همینطور که میگویی: «یا أَبانَا» ما هم میگوییم: یا فاطمه! یا حسین، یا ابالفضل، چه اشکالی دارد؟ آنها میگویند: یعقوب زنده بود، ما هم میگوییم: شهید هیچوقت نمیمیرد. متن قرآن است. شهید زنده است. شهید نمیمیرد. از همه گذشته گیرم شهید مرد، ما به پوست و گوشت متوّسل میشویم یا به مقام؟ اگر میخواهی به گوشت متوّسل شوید که آدمها هم همه گوشت دارند. حیوانها هم گوشت دارند. ما وقتی متوّسل میشویم به مقام متوّسل میشویم. مقام زنده و مرده ندارد. اینکه قبر امام هادی را منفجر میکنند، به خیال اینکه مثلاً شرک است، کجا شرک است؟ مدتها است آیت الله العظمی مکارم دعوت کرده گفته: بالاترین مغز وهابّیها، بیاید در یک مصاحبهی تلویزیونی بین المللی گفتگو کنیم ببینیم حق با ما است، یا آنها. از متن قرآن. یکی از مراجع دیگر هم اعلام کرده گفته: بنده هم حاضر هستم که خودم بیایم، چه شاگردم را بفرستم. در قرآن توّسل داریم.
امام هادی و همهی امامها نورشان یکی است. یک حدیث بخوانم. کسی آمد به امام گفت: آقا من حدیث را از امام صادق شنیدم، اشتباه میگویم امام باقر. طوری است؟ امام فرمود: اگر حدیثی را ما گفته باشیم، به هرکس میخواهی نسبت بدهی، نسبت بدهی. من میگویم: بیا نماز جمعه وضو بگیر، حالا از هرکدام شیرها وضو گرفتی آب آن یکی است.
6- بانو سمانه، مادر دانشمند امام هادی(علیهالسلام)
خوب امام هادی مادری به نام سمانه داشت، زن دانشمندی بود. زن دانشمندی بود و مقامی داشت. اسلام می گوید: زن در خانهاش بنشیند، حتی المقدور بیرون نیاید اما اُمّل نباشد. دو تا آیه کنار هم داریم. یکی میگوید: «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُن» (احزاب/33) یکی میگوید: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى» (احزاب/34) در سورهی احزاب هر دو با هم آمده است. ببینید «قرْنَ» یعنی قرار بگیرید، «قرْنَ» «فی» یعنی چه؟ «بُیُوتِک» یعنی چه؟ «بُیُوتِکُن»، «قرْنَ» یعنی در خانهتان قرار بگیرید. بعد میگوید: «وَ اذْکُرْنَ» آیهی بعدش میگوید: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى» ولی آنچه تلاوت میشود، یاد کنید و درس بخوانید. قرار بگیرید، درس هم بخوانید. یعنی چه؟ یعنی زن باید هم باسواد باشد، هم عفیف. اینکه ما فکر کنیم اگر میخواهیم دانشجو شویم، حتماً باید مثلاً لباسمان چنین باشد، اگر در خانه بنشینیم اُمّل هستیم. نه! نه! فاطمهی زهرا کتابی داشت به نام مَصحَف. که اینقدر مطالب علمی آینده در آن بود، که گاهی از امام صادق سؤال میکردند آینده چه میشود، امام صادق میگفت: بگذارید بروم کتاب مصحف مادرم را ببینم به شما بگویم. میرفت کتاب مطالعه میکرد، میگفت: آینده این میشود. یعنی حتی یکی از منابع علمی امام صادق، کتاب فاطمهی زهرا بود. از طرفی هم میگفت که: زن خوب این است که مردی او را نبیند. نیازی به مرد نداشته باشد. او مرد را نبیند، مرد هم او را نبیند. حالا این یعنی چه؟ یک معنا هم دارد که زن، مرد را نبیند، مرد هم زن را نبیند، معنا دارد. یعنی اینقدر زن متخصّص داشته باشیم، که در بیمارستان همه رقم تخصّصها را خانمها داشته باشند، نیازی به شرکت مردها نباشد. یک معنایش هم این است. نه معنایش این است که بالاخره، وقتی زن مکّه میآید زن واجب الحج که شد باید مکّه برود ولو شوهرش اجازه ندهد. زن در نماز جمعه میآید. در راهپیمایی میآید. این حدیث یعنی چه؟ که فاطمهی زهرا فرمود: بهترین زن این است که نه مرد او را ببیند، نه او مرد را ببیند، یعنی باید زنهای جامعه در همهی رشتهها آنقدر کامل باشند، که نیازی به حضور مردها نباشد. و مردها هم باید آموزش آنها طوری باشد که نیازی به کمک زنها نباشد. مثل زن و شوهری که هردو آشپزی بلد هستند. حالا خانم هم نبود، مرد دست بالا میکند که مثل من نباشند. ما یک مرتبه خواستیم آش بپزیم، در قابلمه سه رقم غذا درست شد. ته آن سوخت. وسطش چیز بود، روی آن آبکی. گفتم: این را هنرمند میگویند که در یک قابلمه بتواند سه رقم غذا بپزد. این شاید معنای حدیث این باشد. گاهی وقتها از حدیثها میشود یک معنای جنبی هم گرفت.
سمانه زنی دانشمند بود. خود امام هادی دربارهی او صحبت میکند. از جمله میگوید: «لا یقربها شیطان مارد» (دلائلالامامه/ص216) زنی بود که شیطان حریفش نمیشد. چهار رقم نفوذ شیطان داریم. قرآن میگوید که: اولیای خدا را شیطان میآید «أَلْقَى الشَّیْطانُ فی أُمْنِیَّتِه» (حج/52) یعنی شیطان میآید یک چیزی را القا میکند. بعضیها را نمیتواند نزدیکش بیاید. از دور مرتّب یک چیزی را پرت میکند. بعضیها را شیطان کنارش میآید و او را هُل میدهد. «مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطان» (اعراف/201) «مَسَّ» یعنی تماس میگیرد. بعضیها را شیطان در روحشان میرود. «یُوَسْوِسُ فی…» «فی» چه؟ « صُدُورِ النَّاس» (ناس/5) «فی صُدور» یعنی در، اصلاً شیطان در سینهی او رفته است. شیطان درون میرود. بعضی وقتها شیطان داخل میرود دیگر بیرون هم نمیآید. «فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» (زخرف/36) قرین یعنی همانجا دیگر میایستد. بعد کمکم اولیای شیطان میشود، حزب شیطان میشود، «إِخْوانَ الشَّیاطین» میشود. مثلاً آنهایی که ولخرجی میکنند، در مصرف الگویشان الگوی غربی است. میگویند: ماشین ما باید مثل او باشد. یخچال ما باید مثل او باشد. آنهایی که در الگوی مصرف ولخرجی میکنند، بریزو بپاش میکنند، قرآن میگوید: اینها «إِخْوانَ الشَّیاطین» (اسراء/27) برادر شیطان هستند. برادر شیطان داریم. در قرآن «إِخْوانَ الشَّیاطین» در قرآن «حِزْبُ الشَّیْطان» داریم. در قرآن «أَوْلِیاءَ الشَّیْطان» داریم. «قرین الشیطان» در قرآن داریم.
امام هادی(ع) میگوید: مادر من زنی بود که شیطان دور او نمیرفت. چون شیطان مثل سگها میماند. سگها به غریبهها میپرند. سگ به اهل خانه کار ندارد. شیطان آنهایی که از اولیای خدا هستند، حریفشان نمیشود. «إِلاَّ عِبادَکَ…»
7- فرزند ناصالح امام هادی(علیهالسلام)
امام هادی پسردار شد، همه تبریک می گفتند، ولی امام هادی ناراحت بود. گفتند: آقا خانم شما پسر زاییده است. تبریک میگوییم. آخرش گفتند: چرا شما عبوس هستی؟ گفت: من علم غیب دارم. میدانم این بچّه، یک بچّهی بدی است. جعفر کذاّب، عموی امام زمان است ولی آدم منحرفی بود. جدّی چرا آدمهای خوب بچّههایشان بد میشود؟ عکسش هم هست. هم داریم آدم خوب، بچّهاش فاسد است. هم داریم آدم فاسد بچّهاش خوب است. یعنی «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»، و «یُخرِجُهُم النُّورِ مِنَ الظُلُمات» ببخشید، «یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ» (یونس/31) و «یُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیَّ» (یونس/31) ما در تاریخ آدم داریم که پدرش کافر است، پدر زنش هم رهبر منافقین است، ولی خودش از اولیای خدا شد. چون آنچه که در اولاد اثر میکند، فقط پدر و مادر نیست. «پسر نوح با بدان بنشست» پدر و مادر یک سهم دارند. رفیق هم یک سهم دارد. خود بچّه هم یک سهم دارد. محیط هم یک سهم دارد. گاهی محیط آدم راعوض میکند. این بچّه یک جایی کار میکند که همهی اینهایی که دورش هستند فاسد هستند. محیط اثر میکند. قرآن بخوانم.
قرآن میگوید که: فرعون، موسی را تعقیب کرد. موسی با یارانش دید جلویش دریا است، پشت سرش لشگر فرعون است. گفت: خدایا چه کنم؟ گفت: جلو برو یک طور میشود. عصایت را به آب بزن، عربیهایی که میخوانم قرآن است. «اضْرِبْ»، «اضْرِبْ» یعنی عصا، «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْر» (شعرا/63) عصایت را به دریا بزن. آبها روی هم سوار میشود. کف دریا خشک میشود عبور کن. معجزه شد. عصایش را به آب زد، آب دریا کنار رفت، موسی و فرعون رفتند، موسی و لشگرش رفتند، فرعون را که آمدند دنبالش بروند،آبها روی هم سوار شد و فرعون و لشگرش غرق شدند. آنطرف رودخانه طرفدارهای موسی دیدند یک عدّه مجّسمه پرست هستند، بت پرست هستند. گفتند:یا موسی! ای موسی، «اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ» (اعراف/138) برای ما هم یک بت درست کن. اِ! اصلاً خیلی بیحیا بودند. واقعاً بیحیا بودند. مثل اینکه آدم به امام خمینی بگوید: خواهش میکنم شاه را برگردان. اصلاً امام آمده که شاه را بردارد. حالا شما به امام میگویی: خواهش میکنم شاه را… به کسی که با بت مبارزه میکند،حالا گفتند: خواهش میکنیم یک بت برای ما بساز. ببین چطور اینها بت پرست هستند؟ این یعنی چه؟ این یعنی محیط در آدم، این طرف آب مؤمن بودند، آن طرف آب نگاهش خورد… ماجوان داریم یک مهمانی میرود و برمیگردد عوض میشود. میرود با رفیقش یک بستنی بخورد عوض میشود. یک فیلم میبیند عوض میشود. یک شعر، یک تلفن به او میکنند، عوض میشود. بنابراین نگویید: امام هادی چرا بچّهاش بد بود؟ امام هادی فرمود: عاقبت این اولاد خوب نیست.
8- زمینه سازی برای غیبت امام زمان(علیهالسلام)
عرض کنم به حضور شما که امام هادی هم رسالهی علمی در جبر و اختیار دارد، در جبر و تفویض، و هم پاسخهای علمی به سؤالات میدادند و هم بیست نفر از اصحاب امام هادی در تاریخ اسمش ثبت شده است که از شاگردان امام هادی بودند. روزها عرق میریخت، شبها اشک میریخت. یعنی هم کار و هم مناجات.امام هادی و امام عسگری این زمینه را برای امام زمان فراهم کردند. چون امام زمان غائب بود، یک ذره یک ذره رابطهشان با مردم کم بود بستر… و لذا یک سازمانی درست شد از زمان امام جواد این سازمان درست شد. سازمان وکلا، یعنی وکیل میفرستند، مثل اینکه الآن مثلاً امام خمینی نماینده در… یا مقام معظم رهبری این وکالت، یعنی امامان ما از طریق وکیل با مردم تماس داشتند. سازمان وکالت درست شد برای اینکه کمکم این دورهی زمینه ساز غیبت بودند. متوّکل برای اینکه امام هادی را بشکند، او را سر سفرهی شراب دعوت کرد. امام آمد مطالبی را گفت که متوّکل خبیث شروع به گریه کردن کرد.ظرفهای شراب را شکستند. یعنی اگر کسی آشپز خوبی باشد، مواد غذایی برنجش هم بد باشد میتواند اگر خیاط خوب باشد، از گونی هم میتواند چیز خوب درست کند و اگر خیاط نباشد فاستونی هم به او بدهی، خرابش میکند. هنر امام این بود که سفرهی شراب را به جلسهی موعظه تبدیل کرد. طوری که متوکّل گریه کند، و ظرفهای شراب را بشکند. وقتی امام هادی را میآوردند پردهها را برایش کنار میکردند. گفتند: نه! یک خرده تحقیر کنیم. پرده را کنار نکنیم. بگذاریم خودش در را باز کند. آنوقت امام هادی را که آوردند همینطور به هر پردهای که میرسید خود پرده کنار میرفت. نگاه کردند، بد شد. گفتند: این تصادف است. گفتند: امام هادی را مرتّب ببریم، بیاوریم ببینیم واقعاً دیدند نه هروقت میرود، هرجا میرسد پرده کنار میرود. گفت: چقدر تعجّب میکنید؟ مگر قرآن نمیگوید: «فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیح» (ص/36) برای حضرت سلیمان بادها در اختیارش بود. اگر خداوند باد را در اختیار حضرت سلیمان گذاشت، اشکال دارد که او وزش باد را در اختیار ما هم بگذارد؟
میگویند: وقت تمام شد. چه گفتیم؟ مادر دانشمند، ولی عفیفه. اشکال ندارد زن بالاترین مدرک علمی را بگیرد، ولی عفتّش درجهی عالی باشد. گفتیم: میشود پدر خوب باشد، بچّه بد. کما اینکه میشود پدر بد باشد بچّه خوب. یعنی والدین یک سهم وراثت دارند. وراثت هست، تربیت هست. محیط هست. معلّم هست. زمان ما فیلم هست، شایعه هست. میشود آدم با یک شایعهسازی آبروی کسی را بریزد. پدر و مادر تمام سهم را ندارند، بخشی از سهم را دارند. گفتیم: همهی امامان ما ضّد طاغوت بودند. و لذا همهی آنها شهید شدند. گفتیم: مبارزهها فرق میکند. مثل چلاندن یک دست از اینطرف میآید، یک دست از آنطرف ولی هدف یکی است. گاهی شیوهی مبارزه امام ها با هم فرق میکند اما هدفشان، یکی است. گفتیم: وقتی متوکّل میگوید: زیارت امام حسین نروید، امام هادی میگوید: بروید… گفتم: نامه را حتی لای چوب جاسازی میکردند، میفرستادند گفتم: وهابّیها توّسل را شرک میدانند، حال آنکه توسّل متن قرآن ما است. ما به بوسیدن ضریح افتخار میکنیم، و برای ضریح بالاتر از پیراهن یوسف ارزش قائل هستیم. این مطالبی بود که به مناسبت امام هادی گفتم.
خدایا!تو را به آبروی امام هادی روز به روز بر معرفت ما نسبت به خودت و پیغمبرت و پیغمبر اسلام و اهل بیت و قرآن و دین، روز به روز معرفت ما را بیشتر بفرما. بیماران ما را بیمار منظور نظر را شفای عاجل مرحمت بفرما. امنیّت کامل بر عراق، حاکم و زیارت امام هادی را با معرفت کامل نصیب ما بفرما. نوهی امام هادی، حضرت مهدی دلش را از ما راضی و ما را از یاران واقعی امام زمان قرار بده. یک سلام هم بدهیم. «السلام علیک یا علی بن محمد الهادی»
1- قرآن کریم، مهمترین برنامه همه پیامبران را چه امری میداند؟
1) پرستش خداوند یکتا
2 ) مبارزه با طاغوتها
3) هر دو مورد
2- امام هادی(علیهالسلام) برای مبارزه با متوکّل عباسی، مردم را به چه امری سفارش میکرد؟
1) ختم قرآن و برگزاری مجالس دعا
2) انجام حج و عمره
3) زیارت قبر امام حسین(علیهالسلام)
3- زیارت جامعه کبیره از کدام امام است؟
1) مام صادق(علیهالسلام)
2) امام رضا(علیهالسلام)
3) امام هادی(علیهالسلام)
4- چه امری موجب شفای چشم حضرت یعقوب شد؟
1) پیراهن یوسف
2) دعای حضرت یوسف
3) دعای حضرت یعقوب
5- قرآن، چه کسانی را برادران شیطان نامیده است؟
1) اهل تهمت و غیبت
2) اهل اسراف و تبذیر
3) اهل قمار و شراب