امام علی (علیه السلام)،نامه به مالک اشتر-4

موضوع بحث: امام علي(عليه السلام)، نامه به مالک اشتر-4
تاريخ پخش: 12/1/69

بسم الله الرحمن الرحيم

1- مأموريت خودسازي اطاعت و قرآن محوري
«أَمَرَهُ بِتَقْوَي اللَّهِ» (مستدرك‌الوسائل/ ج13/ص160) امر كرد اميرالمؤمنين علي استاندار را به تقوي چون استاندار حاكم بر مال و ناموس مردم، زندگي مردم، حكومت مي‌كند و كسي که برجان و مال مردم حكومت مي‌كند چون خيلي بارش سنگين است بايد ترمزش را خوب بكشد. هرچه قطار سرعت و مسافر و بارش بيشتر است بايد ترمزش قويتر باشد.
«وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ» تو بايد طاعت خدا را مقدم بداري. ايثار مثلا مي‌گويند فلاني ايثار كرد يعني حق ديگران را برخودش مقدم كرد. «وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ» يعني طاعت خدا بر انجام هر كاري مقدم بداريم تا مي‌گويند « قد قامت الصلوة» نماز بر هر چيزي مقدم است. از شهيد رجايي نقل شده است كه به نماز نگوييد كار دارم به كار بگوييد نماز نماز دارم.
«وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَهُ بِهِ فِي كِتَابِه» (مستدرك‌الوسائل/ ج13/ص160) تو بايد پيروي و تبعيت كني آنچه را كه خداوند به تو امر كرده در كتاب آسماني. كتاب آسماني را بخوان و طبق آن عمل كن.
كارگزار حكومت اسلامي در جمهوري اسلامي بايد بتواند حداقل قرآن را بخواند. چقدر زشت است كساني كه 10 سال در اداره‌ها و سر سفره بيت المال هستند و خيلي راحت مي‌توانند قرآن را ياد بگيرند اما اين كار را نمي‌كنند.
ماه رمضان ماه قرآن و فقط يك برنامه ريزي مي‌خواهد كه چند نفر 5 يا 10 نفر بگويند آقا ما بلد نيستيم قرآن بخوانيم تو كه بلدي نيم ساعت خارج از وقت اداري به ما ياد بده. تحمل كنيم شاگردي را، حديث داريم امام فرمود: كسي كه يك ساعت عار شاگردي را تحمل نكند عمري بايد عار ناداني را تحمل كند. چه اشكال دارد بگوييم؟ اميرالمؤمنين فرمان داد تو بايد «وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَهُ بِهِ فِي كِتَابِه» آنچه خدا در قرآن گفته ما بيايم پيروي كنيم.
قرآن كتاب عمل است نه اينكه ما روي سر بگيريم و بگوييم(بك يا الله) مگر نسخه را بايد سر گرفت يانه بايد عمل كرد؟ مريض اگر نسخه را سر بگيرد و 10 بار هم بگويد قرص، آمپول كه خوب نمي‌شود.
«مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ» واجبات و مستحباتي دارد واجبات و مستحباتي كه «لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ» سعادتمند نمي‌شود هيچ كس مگر اينكه پيروي كند سعادت در اين است كه فقط بايد قانون خدا را عمل كنيم.
2- نصرت خدا در ياري خدا و مؤمنان
«وَ لَا يَشْقَي» شقاوت پيدا نمي‌كند كسي مگر اينكه انكار كند و ضايع كند «جُحُودِهَا» انكار كند «إِضَاعَتِهَا» ضايع كند. هركس شقاوت مي‌خواهد حكم را ضايع كند و هركس سعادت مي‌خواهد پيروي كند حكم خدا را. ‌
اي استاندار من اميرالمؤمنيتم اگر مي‌خواهي مملكت داري كني تقوي لازم است، ايثار طاعت خدا لازم پيروي از آنچه در كتاب خدا هست لازم است.
«أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ» (مستدرك‌الوسائل/ ج13/ص160) تو كه در مملكت اسلامي مسئولت داري بايد ياري كني خدا، اولياي خدا را، بچه مسلمانها و حزب الهي‌ها را قانون خدا و خانواده شهدا را بايد ياري كني. نصرت خدا در اين است كه آدم نصرت كند و ياري كند قانون خدا را، بندگان خدا را و بايد قلبا دوست داشته باشي با دستت و عملت حمايت كني خدا حق را با زبانت حمايت كني.
«فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ تَكَفَّلَ بِنُصْرَة»(مستدرك‌الوسائل/ ج13/ص160) خداوند قول داده ضامن شد. ياري كند هركس او را ياري كند‌. اي امام خميني چون تو سوختي براي اسلام با قلبت با قلمت با بيانت چون نصرت كردي خدا را خدا هم تو را نصرت كرد. تمام ابر قدرتها گفتند: خميني نه، اما خدا گفت: خميني بله «قَدْ تَكَفَّلَ» تمام ابر قدرتها گفتند حضرت رسول نه، خدا گفت بله. تمام ابرقدرتها گفتند حسين(ع) نه اما خدا گفت بله.
خدا قول داده كمكت مي‌كند، نگو حرف حق زدم كسي گوش نكرد دوبار بگو، 10 بار، بگو كسي گوش نكرد 11 بار بگو دلسرد نشو بگو و از بي عملي در بيابان «ربذه » بميريم و يك زماني خواهد شد كه بگويند ابوذر حق گفت و تبعيد شد و در بيابان غريبانه مرد.
مالك اشتر استاندار نشد حكم را گرفت و در وسط راه او راكشتند اما طرحش الان دارد حكومت مي‌كند و بايد پياده شود مهم نيست من عمل مي‌كنم يا نه راه كه درست باشد من نتوانستم ديگران مي‌روند و خواهند رفت.
«قَدْ تَكَفَّلَ بِنُصْرَةِ مَنْ نَصَرَهُ» خدا ضامن شده كه هركس او را ياري دهد خدا نيز او را ياري مي‌كند. «وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّه» خدا قول داده عزيز كند هركس او خدا را عزيز كند.
«أَمَرَهُ بِتَقْوَي اللَّهِ» تو بايد تقوي داشته باشي تراكم كار مانع خود سازي تو نشود، بگويي آقا گرفتارم نه قرآن نه دعائي، هركس ديد زيادي كار دارد از كارش كم كند. حضرت امام از همه بيشتر كار داشت واز همه هم بيشتر به مستحبات مي‌رسيد. حضرت امير مي‌فرمايد: روز قيامت مسئول را مي‌آورند همين مسئولي كه اتاقش بالاتر است و ميزش درازتر است و لوستر و قالي آنچناني دارد. حديث داريم كه روز قيامت مسئول را مي‌آورند «مَغْلُولَةً يَدُهُ إِلَي عُنُقِهِ» (بحارالأنوار/ج32/ص62) دستهايش به گردنش بسته «عَلَي رُءُوسِ الْخَلَائِقِ» (بحارالأنوار/ج32/ص62) مي‌گويند ايشان رئيس است «ثُمَّ يُنْشَرُ كِتَابُهُ»(بحارالأنوار/ج32/ص62) سپس كتاب عملش باز مي‌شود «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تكوير/10) «فَإِنْ كَانَ عَادِلًا نَجَا»(بحارالأنوار/ج32/ص62) اگر عادل بود دستش را باز مي‌كنند «وَ إِنْ كَانَ جَائِراً هَوَي» اگر ظالم بود مي‌كنند. «أَن يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِيَدِهِ وَ قَلْبِهِ وَ لِسَانِه»(بحارالأنوار/ج33/ص599).
3- ذلت در عزت‌خواهي از غير خدا
قرآن مي‌فرمايد «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» (محمد/7) اگر شما خدا را ياري كنيد خدا شما را ياري مي‌كند «وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّه» اي استاندار در فكر اين باشي كه خدا را عزيز كني «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّة» (نساء/139).
بگذريم از افرادي كه مي‌خواستند با پرچم غير خدا عزيز بشوند. سلام بر آن آيت الهي كه دولت كفر به او گفت اگر ايران تو را اذيت مي‌كند، بيا تا ما پرچم خودمان را مي‌زنيم روي خانه‌ات تا تحت حمايت ما زندگي كن، گفت تكه تكه مي‌شوم، مي‌ميرم پرچم كفر بالاي سر خانه‌ام نمي‌زنم اين ذلت است. حسين جان دست با يزيد بده، فرمود: ولله قسم من با نا اهل دست نمي‌دهم سر مي‌دهم ن به ذلت نمي‌دهم «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّة» افراد عزتشان را از جاي ديگر مي‌خواهند اشتباه مي‌كنيم اگر فكر كنيم دختر به فلاني بدهيم يا دختر فلاني رابگيريم عزيزمي شويم انها شرك است، هر فكري غير خدا توي مغزمان باشد شرك است. مشركيم؟ باسمه تعالي بله خيلي از مسلمانها مشركند قرآن مي‌فرمايد «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ» (يوسف/106) ايمان ندارند اكثر مردم به خدا «إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» (يوسف/106) الاّ اينكه يك رگه شرك دارند يعني هم مسلمانند هم مشرك و هم قاطي براي چي با آن خانه ساختي؟ براي چي با اين وصلت كردي؟ اصلا ببين توي دلت چه مي‌گذرد؟ غير خدا شرك است.
بيش از 200 مرتبه قرآن فرمود « دونه» و «دون الله» يعني عزت مي‌خواهيد «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا» (يونس/65) قوت مي‌خواهيد «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعا» (بقره/165) آقا برو من پشتيبانتم، تو از ترس پشه داخل پشه بند مي‌روي من با تو هستم، تو كي هستي كه با من باشي؟ تو خودت را با يك تلفن بر ميدارند.
«لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ» (منافقون/8) خدا عزيز است و همه عزت پيش اوست به هركس بخواهد عزت بدهد «تُعِزُّ مَنْ تَشاء» و «تُذِلُّ مَنْ تَشاء» (آل عمران/26) «بِيَدِكَ الْخَيْر» (آل عمران/26) «لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نُقْصَانِي‌» (بحارالأنوار/ج87/ص80) زيادي من و نقص من فقط دردست توست. اميرالمؤمنين فرمود «لَا يَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ مَعِي عِزَّة وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَة» (بحارالأنوار/ج34/ص21) در نامه 36 فرمود: تمام مردم كره زمين دور من جمع شوند احساس عزت نمي‌كنيم و مردم كره زمين از دورم پخش بشوند احساس وحشت نمي‌كنم من خودم هستم. ما هستيم كه اگر 20 ماشين پشت سر عروس بوق زد عجب عروسي اگر با پيكان عروس را ببرند مي‌گويم‌اي بدبخت با پيكان. . . ما عزتمان را از بوق ماشين مردم مي‌خواهيم ريشه عزت آنست كه آدم بند به خدا باشد.
4- تقوا، اهميت و آثار آن
تقوا چيست؟ وقايه: يعني حفاظت چرا شما كفش مي‌پوشيد براي اينكه تيغ به پايتان نرود همانطور كه پا را محدود مي‌كنيم براي آنكه حفظ شود انسان نيز روح‌ را محدود مي‌كند تا تيغ‌هاي گناه به روحش نرود كلاه سر مي‌گيريم كه سرما نخوريم، خيلي‌ها يكي از انگشتانشان را انگشتانه مي‌گذارند تا سوزن توي انگشتشان نرود. زره، سپر، كلاه خود، همانطور كه انسان جسم خودش را حفظ مي‌كند، بايد يك حالتي هم داشته باشد كه خودش را از تركش گناه حفظ كند، اين معناي تقوي است.
اما آثار تقوي و تقوي در اسلام خيلي به آن اهميت داده شده به نحوي كه امام جمعه هر جمعه در مورد تقوي لازم است صحبت كند همين روزه اين كه به ما مي‌گويند بگير «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/21) امير‌المؤمنين مي‌فرمايد: «التقوي عتق» يعني تقوي آزاديست، آدم وقتي بند به خدا شد ديگر اسير هركس و ناكسي نميشود اما دستش را كه از دست خدا كشيد بيرون هركسي مي‌تواند با يك پولي، زوري اورا مي‌خرد اما آدمي كه متقي است به هيچ قيمتي نمي‌شود او را خريد. آدم بي تقوي هر لحظه‌اي اسير آن جاذبه‌اي است كه او را مي‌كشد اما كسي كه بند به خدا شد آزاد است يعني دام‌ها ديگر او را نمي‌گيرند.
تقوي هدف بعثت است، تقوي هدف انبياست، قرآن مي‌فرمايد «جاءَكُمْ‌ رَجُلٍ» (اعراف/63) پيغمبر براي شما آمد «لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا» (اعراف/63) تا به شما روحيه تقوا بدهد. تقوي رمز قبولي عمل است ماه رمضان مردم تلفني به هم مي‌گويند(قبول باشد) اگر مي‌خواهيم عملمان قبول باشد بايد تقوي داشته باشيم. آقا جان آبي كه در آن مگس هست، شما قبول نمي‌كنيد عملي كه تقوي در آن نيست. يا آلوده به گناه هست مثل آبيست كه درآن مگس است «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ» (مائده/27) فقط از آدم با تقوا كار قبول است.
شخصي دو تا انار و دو دانه نان دزديد، داد به فقير رفت. امام صادق(ع) فرمود: چه كردي؟ گفت: دو تا دزدي كردم دو تا انار دو گناه و دو دانه نان اين هم دو گناه و جمعا 4 گناه مي‌شود، دادم به فقير. خدا در قرآن مي‌گويد هركس ثواب كند 10 تا به حسابش مي‌نويسم 4ضرب در10 چهل ثواب و چهار گناه از آن كسر پس 36ثواب به حسابم نوشته‌اند امام صادق(ع) فرمود: شنيدي هركس ثواب كند ده ثواب به حسابش مي‌نويسند به شرطي كه از خودت باشد سرمايه آن از دزدي نباشد.
آمدند سنگهاي مرمر مسجدالحرام را بدهند گفتند آقا ما قالي آنرا مي‌دهيم، كاشي كاري مي‌كنيم. فرمود نمي‌خواهد «إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّه»(توبه/18) فقط كسي مي‌تواند براي مسجد پول بدهد كه ايمان داشته باشد. فلان ارتشبدي كه زمان شاه جنايتي كرده بود به دستور شاه، حال هم برود كفاره بدهد و رفوي كارهايش فلان جا را سنگ مرمر بدهند فايده‌اي ندارد. «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ» از آدم با تقوي «مِنَ الْمُتَّقينَ» قبول مي‌کند.
امام حسين(ع) به شخصي فرمود: بيا كربلا گفت: ولله من خودم نمي‌ايم اما اسبم را مي‌دهم فرمود: اگر نمي‌خواهي بيايي اسبت را هم نده.
عاقبت رفاقت‌ها:
تقوي رمز بقاي رفاقت است. قرآن مي‌فرمايد: همه اينهايي كه با هم شريك مي‌شوند و مغازه مي‌زنند روز قيامت با هم شاخ شاخ مي‌شوند اين مي‌گويد تقصير تو بود اين مي‌گويد نه تقصير تو بود مي‌گويد من گفتم خمس بده‌ و… «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» (زخرف/67) تمام رفاقت‌ها تبديل به كينه مي‌شود «إِلاَّ الْمُتَّقينَ» (زخرف/67) تنها دوستيهايي كه مي‌ماند افراد با تقوا هستند، افراد با تقوا تا روز قيامت با هم شريكند و گرنه تا اينجا سود مي‌دهد با هم شريكند و رفيقند سود ندهد آنجا. . . تقوي ملاك ارزش است «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/13) «الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوي‌» (طه/132) پايان كار «الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» (قصص/83).
5- گستره و ابعاد تقوي
ابعاد تقوي، تقوي در مسايل مالي افرادي بودند كه مي‌رفتند جبهه مي‌جنگيدند شمشير مي‌زدند دشمن را مي‌كشتند اما همين كه غنيمت جنگي بدست مي‌آوردند آيه نازل شد خمس بده، حال نداشتند حاضر بودند جان بدهند اما حاضر نبودند خمس بدهند. خدا مي‌فرمايد اگر دين داريد بايد خمس بدهيد «واعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُم» (انفال/41) پشت سرش مي‌فرمايد اگر ايمان داريد، تقوي در خصوص مسائل مالي «وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئا» (بقره/282) اگر تقوي داريد كم فروشي نكنيد «اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا» (بقره/278) تقوي داريد نبايد ربا بگيريد.
«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلي‌ طَعامِهِ» (عبس/24) نگاه كنيد به غذايي كه مي‌خوريد؟ نگاه کنيد با چه چيزي افطار مي‌كنيد؟ كم فروشي نكرديم كم كاري نكرديم؟
مال حرام در بچه اثر مي‌گذارد اگرتقواي مالي نباشد من كه قرائتي‌ام اويك طلبه آيت الله، آيت الله چيست؟
امام حسين(ع) نصيحت كند اثر ندارد در روز عاشورا هرچه نصيحت كرد ديد فايده ندارد. فرمود «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ» (بحارالأنوار/ج45/ص8) لقمه حرام خورده‌ايد كه موعظه حسين در شما اثر نمي‌كند. و فوري نگوييم فلاني زد و برد عجب جايي چه دكاني چه خانه‌اي. شخصي در حكومت جور مامور دولت بود در دستگاه بني عباس، شيعه بود از ارادتمندان امام صادق(ع) بود ولي بالاخره توي آن دستگاه خيلي وضعش خوب شده بود. يك روز يكي از اين شيعه‌ها گفت نمي‌خواهي يك روز وقت بگيريم برويم محضر امام تو كه شيعه هستي برويم دست آقا را ببوس، بالاخره رابطه‌ات را قطع نكن. يك بيعتي، تجديد عهدي. گفت: ولله ما غرق شده‌ايم توي آن دستگاه نمي‌توانم. گفت: وقت مي‌گيرم وگفت: حالا كه وقت مي‌گيري حرفي ندارم اين رفيق خوبي داشت دلال خوبي بود خوش بحال آن كساني كه رفيق خوب دارند آدم را مي‌كشند به مسجد نماز جمعه بالاخره اين رفيق واسطه شد و يك وقتي از امام گرفت آدم آن طرفي را كشاند اين طرف، آمدند پيش امام صادق(ع) گفت سلام عليكم امام صادق(ع) نگاهي كرد و گفت آقا شما به ما اجازه بفرماييد ما توي آن دستگاه هستيم من علاقمند به شما هستم امام فرمود بلي اگر مثل شما‌ها دور بني عباس را نمي‌گرفتيد، بني عباس ما اهل بيت را خانه نشين نمي‌كرد. خانه نشستن ما بخاطر آنست كه شماها آنها را كمك كرديد كمك به ظالم بوده است. اين طرف يك كمي مبهوت شد. يك نگاهي به امام صادق(ع) كرد يك معنويتي حالي به او دست داد كلافه شد، گفت: آقا مي‌شود من توبه كنم راه توبه‌اي هست؟ فرمود: توبه تو دعاي كميل و گريه نيست. هرچه مال حرام است بايد پس بدهي توبه تو يك انفجار و انقلاب است. گفت مثلا؟ فرمود: تمام اموالي كه از راه ظلم گرفتي هر كه را صاحبش شناختي پس بده كه اين حلقه طلا را كي آورد اين ساعت را كي داد و. . . هرچه هم صاحبش را نمي‌شناسي من امام صادقم ولي امر هستم بده به فقرا. بايد يك انقلابي بوجود بياوري. گفت: حالا من يك همچين انقلابي كردم همچين توبه‌اي كردم چه مي‌كني گفت من امام صادق(ع) ضمانت مي‌كنم براي تو بهشت را. گفت باشد، عجب جوانمردي بود. گذاشت رفت يك پست حساسي داشت در دستگاه. اول استعفا داد، تمام اموالي كه مي‌دانست مال كي هست به صاحبش رد كرد. و آن مقداري هم كه صاحبش را نمي‌شناخت فروخت تبديل به پول كرد وبه فقرا داد. و در خانه نشست. گفت عجب برخوردي چه ملاقات با بركتي به نفسي چه تأثيري چه لياقتي. رفت توي بازار به رفقا و شيعه‌ها گفت: رفقا، يك نفر از آن خط آمده توي اين خط اين استعفاء داده و همه اموالش را هم داده بياييد برويم سراغش. دسته دسته مي‌آمدند سراغش مدتها گذشت تا اينكه ايشان در كوفه و امام صادق(ع) در مدينه. دلال هرچند وقت يك بار مي‌آمد ببيند اين پشيمان شده يا نه. آخر بعضي‌ها پشيمان مي‌شوند مي‌گويند: ‌اي كاش ما همان روز اول حواسمان را جمع كرده بوديم بي خود رفتيم جبهه كاش بجاي جبهه رفته بوديم دانشگاه يا دبيرستان. اصلا ما بيخود در راه حزب الهي كار كرديم از همان روز اول ما كلاه سرمان رفت. همينكه يك خرده نان و آبشان قطع مي‌شود و مي‌بينند كه هم دوره هايشان به يك جايي رسيده‌اند، پشيمان مي‌شوند.
دلال هرچه آمد پيش اين كه ببيند آيا پشيمان شده يا نه؟ ديد نه تا اينكه همين فرد مريض شد تند تند مي‌آمد عيادت. يك روز ديد عجب اين حالش بد است دارد مي‌ميرد پايش را كشيد طرف قبله ديد در لحظات آخر مرگ مي‌دويد بيرون مي‌گفت بدويد رفيق خودمان است.
آن خطي بود آمده اين خط اگر آن خط بود الآن با چه ماشين و تجملاتي مي‌رفتند عيادتش. يك روز مي‌گفت آمدم ديدم رو به قبله لحظات آخر دارد نفس مي‌كشد چشمش را باز كرد آخرين رمقش من را ديد گفت: خدا خيرت بدهد از امام صادق(ع) وقت گرفتي من را بردي خدا اجرت بدهد آفرين من را نجات دادي بعد از چند لحظه‌اي دوباره چشمش را باز كرد و گفت امام صادق به وعده خودش وفا كرد كه فرموده بود اگر تو به اين شكل توبه كني من بهشت را براي تو تضمين مي‌كنم. ايشان فوت كرد تشيع جنازه بعد مراسم، مراسم كه تمام شد اين دلال پا شد از كوفه رفت مدينه، تا در خانه امام صادق(ع) فرمود: فلان روز و ساعت و دقيقه ما به وعده‌مان وفا كرديم. يعني همان دقيقه‌اي كه ايشان در كوفه از دنيا رفته بود.
بالاخره معناي تقوي اين است كه گاهي انسان بگذرد، دلي از زني بكند دلي از خانهايي بكند. شما تا اين پست را داشته باشي گناه مي‌كني. استعفا بده نياز به انقلاب است، آنوقت خداوند جبران مي‌كند، چون يكي از اسمهاي خدا(جبار) است(جبار) يعني جبران مي‌كند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1860

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.