امام علی (علیه السلام)، نامه به مالک اشتر – 22

بسم الله الرّحمن الرّحیم

خداوند لطف کرد که ماه رمضان امسال بحثمان درباره تفسیر نامه 53 نهج البلاغه نامه‌ای که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مالک اشتر می‌نویسد. ‌ای مالک خیلی لیاقت داری خیلی شجاعت داری تو بخاطر قدرتت و سابقه درخشانت قدرت و افتخاری که داری فرماندار مصر می‌شوی. مصر جای حساسی است من شرح وظایف برایت می‌نویسم که عمل کنی. . . .
(ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ) اى استاندار وصیت كن و سفارش كن تاجرها را. خود حضرت امیر(علیه السلام) شلاق دست مى‏گرفت و مى‏آمد توى بازار و وسط بازار سخنرانى مى‏كرد. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) وقتى به مدینه آمدند اول مسجد ساخت بعد كنار مسجد بازار ساخت و فرمود تمام مسلمانان تولیدشان را بیاورند توى همین بازار و نیازهایشان را هم از همین بازار تهیه كنند تا نیازى به بازار یهودى‏ها نداشته باشیم یعنى استقلال اقتصادى، الان كسى بیاید مكّه انگار تمام كشورهاى غربى آمده‏اند كه تا بازار مكه را پر كنند از یكى از كشورهاى اسلامى جنس توى بازار مكه نیست و حال مى‏شد چونكه در مكه تمام دنیا جمع مى‏شوند مسلمانها تولیداتشان را آنجا بیاورند و بازار مشترك و نمایشگاه بین المللى مال مسلمانها باشد.
اسلام راجع به بازار عنایت دارد و حتى كلنگ بازار را پیغمبر(صلی الله علیه و آله) زد و جایش را مشخص كرده. سفارش كن تجار را(وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ) و اهل صناعات را(وَ أَوْصِ بِهِمْ خَیْراً) و اینها را وصیت خیر بكن(الْمُقِیمِ مِنْهُمْ) چه آنها كه مغازه دارند و مقیمند و چه اینهایى كه چرخ دستى دارند(حالا ممكن است شهردار بگوید ما داریم چرخ دستى‏ها را جمع مى‏كنیم ماكارى به شهردار نداریم) بازارى‏ها دو نوعند بعضى‏ها مغازه‌شان ثابت است و بعضى هم خیر، آخوندها هم همینطور هستند بعضى مسجد ثابت دارند و بعضى هم مثل من دوره گرد هستند. (وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ) آنكه دارد با بدنش جان مى‏كند شغل بازویى دارد. بد نیست بگویم شغل بازویى از نظر قرآن و حدیث از تجارت ارزشش بیشتر است تمام امامان ما شغلشان بازویى بوده و تمام انبیاء هم یا چوپان بوده‏اند یا كشاورز یك پیغمبر داشتیم كه خیاط بود و یك پیغمبر هم داشتیم كه آهنگر بود و مابقى همه كشاورز.
(فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ) این آقایان منافع را مى‏كشانند. بالاخره جنس از كجاى دنیا این آقا مى‏كشاند مى‏آورد اینجا(وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ) اسباب راحتى مردم را فراهم مى‏كنند(وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ) جلب مى‏كند و مى‏كشاند از راههاى دور و پرت شده یعنى از هر سوراخ و سمبه‏اى كه هست جنس‏هاى مورد نیاز مردم را مى‏آورد دم خانه‏اش(فِی بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ) گاهى جنس را از راه خشك و یا از راه دریا گاهى توى جاده‏هاى كویرى و دره‏ها و بالاخره اینطور نیست كه كاسبها مفت خور باشند. شخصى به یك طلبه گفت تو مفت خورى گفت چطور گفت دیدى افطارى دعوتت كردند مفت خوردى گفت خدا مى‏داند كلى مطالعه كردم عرق ریختم حدیث پیدا كردم كه سور دادن چقدر ثواب دارد تو آمدى سور خوردن مرا دیدى اما حدیث‏هایى كه برایش خواندم را ندیدى. الكى كه سور نمى‏دهد كلى باید آدم برایش حدیث بخواند تا یك سور بدهد. (وَ حَیْثُ لَا یَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا) اصلاً مردم خبر ندارد چى، چى كجاست. مى‏گویند به یك شخصى گفتند هر كه یك جفت كفش از بیرون از ایران وارد كند لب مرز كفشى 5 تومان باید گمرك بدهد. یك آدم زرنگى كه خوشبختانه مسلمان نبود خواست كفش وارد كند 10 هزار جفت كفش وارد كرده بود. 10 هزار لنگه را از مرز بازرگان آورده بود 10 هزار لنگه‏اش را از جنوب آورده بود. لب مرز گفت قانون مى‏گوید هر كس یك جفت كفش وارد كند. خیلى خوب شما یك جفت كفش را پیدا كنید خوب ده هزار تا پا به پا بعد آورده بود تهران اینها را با هم جفت كرده بود خوب اینكه مى‏تواند سر دولت را كلاه بگذارد این شیطنتى را كه این دارد هیچ كس ندارد افرادى هستند كه مى‏دانند چطور و از كجا و به چه روشى و با چه شیوه‏اى جنس را تهیه كنند كه گاهى افراد تحصیل كرده هم نمى‏دانند گاهى یك نفر با تجربه به اندازه چند تحصیل كرده كارشناس تجربى است.
روایت داریم كه آدمهایى كه جرأت دارند در آمد هم پیدا مى‏كنند آدمهاى ترسو هیچ وقت در آمد پیدا نمى‏كنند چونكه هر وقت مى‏خواهد جنسى بخرد مى‏گوید نكند ضرر كنم و هى شك مى‏كند در هنر هم اینطور است هر كس بترسد شناگر نمى‏شود بالاخره آن كسى شناگر مى‏شود كه خودش را به آب و آتش بزند. حالا بازارى‏ها چطور آدم هایى هستند(فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) اینها توسعه گر نیستند بازارى فقط یك خطر دارد كم فروشى، گران فروشى، احتكار این خطر را دارد كه می‌شود جلوى آنرا گرفت اما دست به اسلحه ببرند، نه اینها دنبال زندگیشان هستند بنابراین(فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) هیچوقت یك گروه مسلح از توى بازار پیدا نمى‏شود(لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ)(بائقتة) یعنى شر اینها از شرشان نمى‏ترسیم. (وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ) اینها اهل زندگى هستند یعنى اینها نه غائله دارند یعنى فساد و نه بائقه دارند یعنى شر، شر و فساد توى بازارى نیست(وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ)(وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ) خوب كارهایشان را تفقد كن انبارهایشان را سر كشى كن ناظر بفرست نرخشان را كنترل كن حالا چه اینهایى كه در متن هستند و چه اینهایى كه(وَ فِی حَوَاشِی بِلَادِكَ) در اطراف شهر دكه و دكان مى‏زنند.
(فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ) اگر دیدى احتكار مى‏كنند منعش كن براى اینكه(فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَنَعَ مِنْهُ) پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود كه(مَنَعَ مِنْهُ) احتكار را منع كرد تو احتكار را منع كن براى اینكه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) «منع منه» منع كرده.
(وَ لْیَكُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً) در معاملات مواظب باش كه معامله‏اى باشد(سَمْحاً) معامله خوبى باشد(بِمَوَازِینِ عَدْلٍ) عادلانه باشد «واسعار» نرخ گذارى طورى باشد كه(وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ) به خریدار و فروشنده اجحاف نشود نه سیخ بسوزد و نه كباب نه او را آزاد بگذار كه هر طور دلش خواست بفروشد و نه جیره بندى كن كه مجبور بشود دروغ بگوید چون اول انقلاب طورى برنامه ریزى كردند كه تقریباً تمام بازارى‏ها دروغگو شدند. ما خودمان رفته بودیم توى بازار بعضى‏ها مى‏گفتند: آقا اینقدر جنس به ما داده‏اند و گفته‏اند هر كیلویى اینقدر بفروشید حساب كرده‏ام دیدیم ماهى 3700 تومان گیر من مى‏آید 45 سال است كه توى بازارم بعد از 45 سال جیره بندى من شده ماهى 3700 تومان این آقایى كه دیروز آمده در نظام جمهورى اسلامى استخدام شده بگو ماهى چقدر مى‏گیرى این آقا خودش ماهیانه 9000 هزار مى‏گیرد اما من 3700 تومان با اینكه باید مالیات بدهم، آب، برق، كرایه و. . (مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ) فروشنده و خریدار برنامه‏اش خوب باشد(فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً) اما اگر بعد كسى مرتكب احتكار شد(بَعْدَ نَهْیِكَ) با اینكه مى‏گویى جنست را احتكار نكن باز هم مى‏بینى گوش نمى‏دهد این دنبال سودش است(إِیَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ) قفلش را بكش انبارش را پلمپ كن سخت‏گیرى كن(وَ عَاقِبْ) تحت تعقیب قرارش بده(فِی غَیْرِ إِسْرَافٍ) تحت تعقیب هم بایستى به اندازه باشد یعنى به همان مقدارى كه احتكار كرده.
گاهى وقتها حق یك كسى این است كه انسان مالش را بگیرد و بقیمت عادلانه بفروشد گاهى وقتها نه باید اسمش را توى روزنامه‏ها نوشت گاهى باید اعدامش كرد یك وقت دارو است یك وقت گندم است یك وقت نایلون است، نوع جرم در نوع عقوبت فرق مى‏كند یك وقت دفعه اولش است یك وقت دفعه دهم است یك وقت یك آدم حزب الهى اشتباهى كرده، گول خورده یك وقت نه ذاتاً با طاغوتى‏ها سروسامان دارد تمام برنامه هایش را روى تلفن با شرق و غرب برنامه ریزى مى‏كند كه آقا بیاید براى اینكه مردم را ناراضى كنیم مسأله شكر را همچین برنامه‏اى اجرا كنیم.
 بعضى احتكارها بند به جاهایى است. (فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) من گفتم این بازارى‏ها آدم‏هاى خوبى هستند اما با اینكه گفتیم خوبند(وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِی كَثِیرٍ مِنْهُمْ ضَیْقاً) بعضى‏ها‌شان تنگ نظرند و بعضى از این بازارى‏ها خیلى بخیلند یك بخل قبیحى دارند(ضَیْقاً فَاحِشاً) یعنى تنگ نظرى شدیدى دارند(وَ شُحّاً قَبِیحاً) خیلى بخیلند(وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ) كثیرى از اینها احتكار مى‏كنند منافع مردم را(وَ تَحَكُّماً فِی الْبِیَاعَاتِ) بعضى از اینها تحكم مى‏كنند یعنى جنس آشغال را غالب مى‏كنند و این قبیل كارها(وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ) ضرر براى عموم است(وَ عَیْبٌ عَلَى الْوِلَایَةِ) واى بر والى كه بازارى بتواند در حكومتش بخل كند، احتكار كند.
اى مالك اشتر تو كه استاندار هستى در زمان حكومت تو اگر بازارى توانست احتكار كند اگر بازارى توانست تنگ نظر باشد، اگر بازارى توانست جنسش را غالب كند(مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ) براى عموم ضرر دارد و عیب است بر(ولاة) یعنى والى حكومت زشت است در نظامش اینطور باشد. بعضى‏ها سودهاى مفت مى‏خورند، مفت ‏خورى ممنوع و حرام. دانشجوها خوابگاه مى‏خواهند. یك آدم زرنگى پیدا مى‏شود قبل از شروع ترم در دانشگاه، بیست واحد خانه اجاره مى‏كند 20*20 مى‏شود 400 هزار تومان بعد این خانه‏ها را اجاره مى‏دهد پانصد هزار تومان صد هزار تومان این وسط مى‏خورد حلال است فرمود: نه مگر اینكه یك نقشى داشته باشد مثلاً خانه كاه گلى را سفید كارى كند، بى آب را بگیرد لوله كشى كند.
اصل تجارت چیز خوبى است و سفارش هم شده حدیث داریم اگر توى جبهه جنگ كه دارند درگیر مى‏شوند اگر ده دقیقه وقت دارى و در آنجا مى‏توانى چیزى بفروشى، بفروش. البته نه اسلحه و خشاب چیزهاى دولتى را نمى‏شود كش رفت به هر حال تجارت را ما خیال مى‏كنیم بد است نه خیر بد نیست امام صادق(علیه السلام) تجارت مى‏كرد ما فكر مى‏كنیم طلبه و دانشجو نباید تجارت كنند كما اینكه كار هم اشكال ندارد.
 قرآن مى‏فرماید مواظب باشید تجارت شما را گیج نكند »رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ« تا قد قامت الصلوة گفتند در را ببندید بروید نماز سنى‏ها در اینجا از ما بهترند. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود واى بر تجار از بس قسم مى‏خورند و واى بر كارگرها(وَ وَیْلٌ لِصُنَّاعِ أُمَّتِی مِنَ الْیَوْمَ وَ غَداً) وسائل‏الشیعة ج17 ص 420- هى مى‏گویند برو امروز بیا برو فردا بیا، امروز و فردا كردن مال نجارها و مكانیك‏ها و آره ولله، نه ولله، مال تاجرها.
تنظیم اسناد تجارى، در قرآن آیه‏اى داریم كه بسیار بزرگ است این آیه حدود یك صفحه و نیم و در سوره بقره است كه مى‏فرماید اگر یك جنسى را خواستید داد و ستدد كنید »یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا« اى مسلمانها «إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ» بقره282- وقتى به هم وام مى‏دهید «إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى» یا یك یا دو ماه «فَاكْتُبُوهُ» بنویسد، سواد ندارد؟ چرا سواد ندارد؟ نهضت سواد آموزى خبر تلخ هم برایتان بگویم بناست انشاءالله چند ماه دیگر هركس باسواد نیست و نمى‏آید سر كلاس، كوپن‌اش را قطع كنند. چون ماسه رقم آدم داریم. آدمهایى داریم توتى، تكانش كه مى‏دهى مى‏ریزد یك مشت مردم مثل توت شیرینند گفتیم بیاید سر كلاس آمدند سه میلیون نفر باسواد شدند. یك مشت آدم داریم گیلاسى كه باید تك تك چید، تك تك رفتیم در خانه هایشان و آمدند. یك مشت آدم داریم گردویى یعنى باید با چوب بزنیم پس كله‌شان تا بیایند. و یك جریمه دیگر اینكه اگر دخترش دیپلم گرفت به او مدرك ندهند چونكه مادرش بى سواد است 12 سال جمهورى اسلامى خرج دبیر و مدرسه شما را داده شما چهل روز خواندن و نوشتن را به مادرت یاد بده. حالا بى سوادها چى «وَ لْیَكْتُبْ بَیْنَكُمْ كاتِب» بى سوادها یك كاتب باید بیاید و بنویسد « وَ لا یَأْبَ كاتِبٌ أَنْ یَكْتُبَ» با سواد هم ناز نكند گفتند بیا بنویس بیاید و بنویسد بهر حال تنظیم اسناد تجارتى بزرگترین آیه است. اگر كسى وام داد رسید نگرفت بعد طرف بُرد خورد اسلام مى‏گوید بزن توى سر خودت كه چرا از او رسید نگرفتى «فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ» حدیث است یعنى بزن توى سر خودت نگو آقا این كه قابل نیست قرآن مى‏گوید «صَغیراً أَوْ كَبیراً« چه كم بود و چه زیاد از او رسید بگیرد «فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ« البقره(280) كسى كه ندارد به او وام بدهید نمى‏شود بدهكار را زندان كرد. هیچ بدهكارى به خاطر بدهى حق ندارد برود زندان مگر اینكه دروغ بگوید. اطلاعات لازم(مَنِ اتَّجَرَ بِغَیْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِی الرِّبَا) شرح‏نهج‏البلاغة ج20 ص97 حدیث داریم اطلاعات و احكام تجارت را بدانید و توجیه شوید بعد وارد بازار شوید.
تجارت در محل زندگى خوشا به حال كسى كه پهلوى زن و بچه‏اش كاسبى بكند بعضى‏ها زنشان را مى‏گذارند ایران مى‏روند دبى زنش را مى‏گذارد توى ده مى‏آید شهر اینها ممكن است ده الى بیست هزار تومان اضافه گیرش بیاید ولى به همین خاطر خانمش به خاطر نداشتن شوهر و بچه هایش به خاطر بالا سر نبودن پدر یك مفاسدى ممكن است پیدا كنند كه از بیست هزار تومان. . . خوشا بحال كسى كه در آمدش كم است اما پیش زن و بچه‏اش باشد كارهاى دستى ارزشش بیشتر است زنها توى خانه كار كنند. در همه صداها حدیث داریم كه خداوند سه صدا را دوست دارد 1 – صداى چرخ پیرزنها، قدیم توى خانه‏ها پیرزنها پنبه و پشم را با چرخ توى خانه نخ مى‏كردند. 2 – صداى قلم دانشمند، قدیم با نى مى‏نوشتند تق تق مى‏كرد. 3 – صداى پاى سرباز كه بند كفشش را بسته و آماده باش است.
 الان چرخ پیرزن نیست كارخانه است، تق تق قلم نیست چاپخانه است. پاى سرباز هم توپخانه. به بیان دیگر یعنى جامعه‏اى مورد رضاى خدا است كه هم تولید و اقتصادش رو به پیشرفت باشد هم فرهنگش و هم قدرت نظامى ببینید حدیث پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چقدر قشنگ است. ما چند روز پیش جلسه داشتیم كه آقایانى كه باسواد مى‏شدند چطورى جایزه بدهیم قطع كوپن كه تهدید بود اما این تشویق است. گفتند رادیو و تلویزیون و امثال ذلك من گفتم یك حدیث بخوانیم. حدیث داریم وقتى كه تشویق مى‏كنید چیزى تشویق كنید كه خود تشویق دكور نباشد. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هر كس در مسابقه‏ها برنده مى‏شد شتر آبستن به او مى‏داد یا درخت خرما اما الان در والیبال و فوتبال یك چیز دكورى مصرفى مى‏دهند كه طرف آنرا در تاقچه مى‏گذارد اما خود درخت خرما هم تولیدى است و هم خود درخت خرما از آدم كار مى‏كشد گفتم چرخ خیاطى بدهیم، دوچرخه بدهیم كه لااقل مردم مسافت‏هاى دو، سه كیلومترى را با دوچرخه بروند كه یك خورده دود تهران كم بشود یك طورى باشد كه مسیرهاى دور را با ماشین برویم و مسافت‏هاى كوتاه را با دوچرخه كه خود دوچرخه هم كار طلب است هوا را سالم مى‏كند و انرژى بدن را هم بكار مى‏اندازد.
 رادیو ضبط و تلویزیون نمى‏گویم حرام است اما براى جایزه خوب نیست. چیزهاى كوچولو نفروشید، آدامس، قرقره، بادكنك، سیگار، روایت داریم در خرید و فروش نگوئید پولش خوب است و خودتان را با چیزهاى پست سرگرم نكنید. كم فروشى »وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ« المطففین(1) حدیث داریم محتكر ملعون است و یك حدیث شیرین، اگر كسى جنسى را احتكار كند و گران شود، بفروشد تمام پولش را در راه خدا بدهد ثواب در راه خدا دادن جبران گناه احتكارش را نمى‏كند. در معامله كسى وارد نشوید. دخترى را نامزد كرده‏اند براى كسى جوان دیگر نامه پرانى و تلفن، عجله نكند. با افراد پست معامله نكنید، در معامله قسم نخورید، جنستان را زینت ندهید، بین مشترى‏ها با یك چشم نگاه كنید. اگر خریدار پشیمان شد و جنسى را برگرداند آن را پس بگیرید حدیث داریم(أَقَالَ مُسْلِماً نَدَامَةً فِی الْبَیْعِ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ) من‏لایحضره‏الفقیه ج3 ص196- اگر مشترى جنسى را خریده برد خانه پدرش، شوهرش، برادرش، دعوایش كرده و گفته این جنس خوب نیست و اگر پس داده آنرا قبول كنید. و حدیث داریم اگر فروشنده و بازارى جنسى را پس برداشت خداوند روز قیامت گناهانش را بر مى‏دارد. اینها چند تذكر است به بازارى.
«والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1877

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.