امام حسین (علیه السلام)- 4، اصحاب

موضوع بحث: امام حسين(عليه السلام)- 4، اصحاب، محرم 65
تاريخ پخش: 17/7/65

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

بحث ما در هفته‌هاي قبل در مورد اصحاب امام حسين(ع) بود. امسال محرم، ياران امام حسين را مطرح مي‌كنيم. يكي از ياران امام حسين شخصي است به نام قيس، كه كارش نامه رساني بود و امروز زندگي و نقش ايشان را برايتان مي‌گويم. البته كمي هم درباره‌ي نامه و نامه رساني صحبت كنم. برادران و خواهراني كه در اين جلسه هستند، مسئولين وزارت پست و تلگراف و تلفن هستند. در مورد نامه و نامه رسان اسلام بسيار مايه گذاشته ودستورات جالبي هم براي نامه نوشتن داريم. چرا نامه بنويسيم؟ به چه هدفي بنويسيم؟ چگونه بنويسيم؟ فيلمي در مورد زندگي قيس به نام سفير ساخته شد كه انصافاً مايه گذاشته بودند.
1- قيس سفير كربلا
«قيس بن مسهر صيداوي» يعني همداني كه اگر اين چنين باشد از افتخارات ايران هم هست. ايشان در ماجراي كربلا سي صد كيلومتر راه را بين كوفه و مكه پياده يا با حيوان پيمود. امام حسين از مكه به كوفه مي‌رفت. وقتي امام حسين در مكه بود، دعوتش كردند كه به كوفه بيايد، قبل از اين كه بيايد كوفه، مسلم را به همراه قيس به كوفه فرستاد. البته قيس را به عنوان نامه رسان فرستاد. در راه كوفه دو نفر از ياران مسلم از دنيا رفتند. حضرت مسلم نگران شد، به فال بد گرفت و به قيس گفت: «من حادثه‌ي كوفه را تلخ مي‌بينم، چون همين كه راه افتاديم دو نفر از دنيا رفتند. » قيس را فرستاد و گفت: برو به امام حسين بگو من به فال بد گرفتم سفر را ادامه بدهم يا نه؟ قيس زود آمد و به امام حسين گفت و امام حسين در جواب گفت: ادامه بده! ايشان خبر را به حضرت مسلم رساند و حضرت مسلم به كوفه آمد، در كوفه مردم كوفه اول نامرد نبودند. هجده هزار نفر با مسلم بيعت كردند. قيس هم نامه را برد خدمت امام حسين، امام حسين هم دومرتبه نامه‌اي نوشت و تشكري كرد. نامه‌ي تشكر را باز آورد، ولي همين كه مردم نامردي كردند خواست نامه را برساند، ديگر موفق نشد. در يكي از دفعه‌هايي كه نامه مي‌آورد، مأمورين ابن زياد، اين آقاي نامه رسان امام حسين يعني «قيس بن مسهر» را گرفتند، دست بند زده پهلوي حكومت بردند. فرماندار ابن زياد گفت: كجا بودي؟ گفت من نامه رسان ويژه‌ي حضرت امام حسين هستم. گفت نامه‌ها كجاست؟ گفت: محو كرده‌ام، و همه نامه‌ها را جويده بود. حكومت گفت: چرا محو كردي؟ گفت براي اين كه به دست تو نيفتد. گفت: دو راه داري؛ يا بايد تكه تكه‌ات كنم و يا بايد همه‌ي مردم كوفه را جمع كنم و روي منبر بروي و عليه امام حسين حرف بزني! گفت: تو مردم را جمع كن، من برنامه‌ي دوم را انجام مي‌دهم. حكومت و جارچي‌هايش تبليغات كردند. مردم را جمع كردند كه جناب آقاي قيس روي منبر برود و عليه امام حسين صحبت كند. رفت و گفت: بهترين خلق خدا امام حسين است. مردم امام حسين از شما دعوت كرد، لعنت بر ابن زياد، لعنت بر يزيد، صلوات بر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب. مسئولين حكومتي آن جا نشسته بودند مردم را جمع كردند كه قيس در آن جا انزجار و بيزاري بجويد ولي رفت بالاي منبر و. . . و در يك كلام مرد بود.
ما در تاريخ داريم كه گاهي وقت‌ها بعضي مردها يك مردانگي‌هايي داشته‌اند. در اواخر حكومت شاه و شاپور، يك عده‌اي را يك جايي بردند كه براي قانون اساسي زمان شاه يك حمايتي بشود. توي اين‌ها يك مردي پيدا شد و آن جلسه را با صلوات خراب كرد و بعد هم كه از دنيا رفت چند شب پيش يك نفر خواب او را ديده بود، در خواب گفته بود كه همان صلواتي كه جلسه شاپور را به هم زد، (من خيلي آدم حزب اللهي نبودم، آدم لاتي بودم) و خلاصه با هيجاني كه در جلسه بود جلسه را خراب كردم. همين خراب كردن جلسه من را نجات داد. گاهي آدم دو بار مي‌ميرد. يك بار انسانيت را مي‌ميراند، بعد هم خودش مي‌ميرد. قيس ديد كه اگر خواسته باشد افرادي كه در نامه امام حسين هستند را بگويد، بالاخره ابن زياد كار خودش را مي‌كند و هم امام حسين و هم يارانش را مي‌كشد. گفت: بگذار من هيچ نگويم و شهيد بشوم. يك بار بميرم بهتر از اين است كه دو بار بميرم. افرادي دو بار مي‌ميرند. اول مردم يك بار بي‌حيثيت مي‌شوند. مردانگي و شرف و انسانيت را مي‌ميرانند و بعد لاشه‌ي خودشان از بين مي‌رود و از دنيا مي‌روند. افرادي هستند روي كلمه‌ي حق مي‌ايستند و حمايت مي‌كنند ولي فقط خودشان مي‌روند و نمي‌گذارند حق پايمال شود.
پس دو رقم آدم داريم. آدم‌هايي كه حق را زنده نگه مي‌دارند. فقط خودشان مي‌ميرند يا شهيد مي‌شوند. آدم‌هايي هستند اول دروغ مي‌گويند، لو مي‌دهند، خيانت مي‌كنند. اول شرف را مي‌كشند بعد خودشان مي‌ميرند. بهتر اين است كه شخصيت و شرف را حفظ كنند و فقط خودش بميرد.
قيس ديد حالا كه نامه رسان امام حسين است و مأمورين ابن زياد او را گرفته‌اند و پيش ابن زياد بردند، اگر مطلبي را بگويد و لوبدهد هم شرف و انسانيت را مي‌كشد و هم خودش كشته مي‌شود گفت: بگذار امام زنده بماند من از بين بروم. يك بار مردن بهتر از دو بار مردن است. اين جواب كساني است كه مي‌گويند: اگر اين كار را بكنيم، ما را مي‌كشند، نانمان قطع مي‌شود. بگذار قطع بشود. شخصيت گرسنه بهتر از شخص سير است. قيس وقتي بر حكومت ابن زياد لعنت كرد و بر خاندان اهل بيت درود فرستاد، گفتند برويد از بلندترين ساختمان‌هاي كوفه او را به پايين پرت كنيد، بردند و شهيدش كردند. خبر شهادتش را كه پهلوي امام حسين بردند، امام حسين نزديك كربلا رسيده بود. به قدري امام حسين چشم هايش پر اشك شد كه نتوانست تحمل كند و خيلي امام حسين براي قيس گريه كرد.
نامه رساني كار مهمي است، بخصوص وزارت خانه‌ي شما كه با ارزان ترين قيمت نامه را از اين طرف ايران به آن طرف ايران مي‌رساند و حديث داريم، اگر كسي نامه‌ي يك رزمنده را بخصوص به مادرش برساند در اجر آن رزمنده شريك است. من در باره‌ي نامه و نامه نويسي يك سري چيزهايي را مي‌گويم. در باره‌ي نامه چند تا مسئله هست: اهميت نامه، تاريخ نامه نگاري، اهداف نامه، چگونگي نامه نگاري و در پايان تذكرات.
2- اهميت نامه و ماندگاري در تاريخ
اهميت نامه:
امام صادق فرمود: دوستان بايد وقتي حضور دارند، ديد و بازديد بروند و وقتي دور هستند با نامه پيوند خودشان و عواطف و احساسات خودشان را حفظ كنند. نامه نشانه‌ي عقل انسان است. نامه زبان ماندني انسان است. نامه گفت وگو با مخاطبان ناپيداست. و شما حساب كنيد اين نامه‌هايي كه پيغمبر به شاه‌ها مي‌نوشت دو جلد كتاب است به نام مكاتيب‌الرسول، نامه‌هايي كه پيغمبر به افراد مي‌نوشت جمع كرده‌اند، حدود شش صد و پنجاه صفحه است. پيغمبر نامه‌هاي زيادي به سران مي‌نوشت. نامه‌هاي حضرت علي هفتاد و هفت نامه در نهج البلاغه هست كه يكي از آن نامه‌ها(نامه‌ي مالك اشتر) براي استاندارها و فرماندارها كافي است. هفتادوهفت نامه اميرالمؤمنين به مسئولين مملكتي نوشت و مي‌فرمود: اينطوري بايد حكومتداري كنيد. به غير از اين هفتاد و هفت نامه كه در نهج البلاغه هست صد و هشتاد و شش نامه هست كه مرحوم سيد رضي در نهج البلاغه نياورده است. يكي از علماي عرب نامه‌ها را جمع كرده، كتابي مثل نهج البلاغه نوشته است، اسمش را «نهج السعاده» گذاشته است. نامه‌هايي كه از دست سيد رضي افتاده او جمع كرده است. اصولاً يك كتاب كه آدم‌ها مي‌نوشتند بعضي چيزها از ذهنشان مي‌پريد، مثل خود بنده، الآن خود بنده كه مسئله‌ي قيس و نامه رسان پيغمبر را گفتم يك مسئله يادم افتاد. قيس وقتي سخنراني كرد شش نفر تحت تأثير سخنراني‌اش طرفدار امام حسين شدند و خلاصه به هر نحوي بود خودشان را به امام حسين در كربلا رساندند.
آن كتاب‌هايي كه اسمش را «مستدرك» مي‌گذارند، يعني آقايي كتابي نوشته مطالبي از دستش افتاده، يك آقاي ديگري برمي‌دارد و مي‌نويسد.
خدا علامه طباطبايي را رحمت كند، ايشان مي‌گفتند هر دو سال يك بار بايد تفسير قرآن عوض بشود. چون هر تفسيرنويسي يك چيزهايي مي‌نويسد.
يك كسي از من سؤال كرد؛ آقاي قرائتي خودت پاي برنامه تلويزيوني خودت مي‌نشيني؟ گفتم: مي‌نشينم، خوب هم گوش مي‌دهم براي اين كه وقتي گوش مي‌دهم به كم و زياد سخنراني پي مي‌برم.
اجمالاً در سفينة البحار حديثي داريم كه حضرت آدم ابوالبشر نامه نوشت. در قرآن داريم كه سليمان به بلقيس كه يك خانم ملكه‌اي بود نامه نوشت. پس سليمان، آدم ابوالبشر، اميرالمؤمنين نامه نوشتند. در «نهج السعاده» صد و هشتاد و شش عدد از آن‌ها هست. پيغمبر نامه نوشته و در مكاتيب الرسول در شش صد و پنجاه صفحه جمع آوري شده است. يك كتابي است به نام معادن الحكمة. نامه‌هاي ائمه را غير از اميرالمؤمنين فرزند فيض كاشاني نوشته است. خيلي از نامه‌هاي علما را كه جمع مي‌كنند و كتاب مي‌شود. مثلاً «المراجعات» كتابي است كه يكي از علماي شيعه با يكي از علماي سني نامه رد و بدل مي‌كنند و نامه‌هايشان را جمع كردند، بسيار كتاب خوبي است. ما سه رقم كتاب داريم. كتابهاي جويدني، مكيدني، بلعيدني. بعضي كتاب‌ها بلعيدني است و يكي از كتاب‌هاي بلعيدني «المراجعات» است به فارسي هم ترجمه شده است.
«مكاتيب الميرداماد» كتابي است كه نامه‌هاي ميرداماد يكي از بزرگان فلاسفه در آن نوشته شده است. الان وزارت ارشاد نامه‌هاي حضرت امام را جمع كرده و كتابي به نام «صحيفه‌ي نور» به چاپ رسانده است.
اگر نامه‌ها خوب باشد و كنار هم گذاشته شود و خود انسان بخواهد رشد خودش را ببيند نامه‌هاي قبلش را با نامه‌هاي بعدش كنار هم بگذارد، خودش هم رشد خودش را مي‌فهمد. و يكي از معجزات قرآن اين است كه آياتي كه در سن چهل سالگي بر پيغمبر نازل شد با آيه‌هايي كه در سن شصت و سه سالگي نازل شده در اين بيست وسه سال و با اين همه تلخي و شيريني، هيچ آيه‌ها با هم مو نمي‌زند. و اين نشان دهنده‌ي اين است كه اين آيه‌ها براي خداست. بشر طبيعي بعد از چند سال تلخ و شيرين طرز تفكر و نامه نويسي‌اش تغيير مي‌كند. از معجزات قرآن اين است كه تمام آيات حال و هوايش يك جور است. اجمالاً نامه نوشتن ثواب دارد.
نامه مثل زبان مي‌ماند. آقايي به زير دست خود گفت: بهترين غذا را درست كن، رفت و زبان درست كرد. بعد گفت: بدترين غذا را درست كن، رفت و باز هم زبان درست كرد. گفت ما نفهميديم، گفت براي اين كه زبان خوب خيلي خوب است و زبان بد خيلي بد است. نامه هم همينطور است.
3- هدف‌ از نامه‌نگاري: 1- خوبي‌ها را بگويند
و اما اهداف نامه
هدف‌هاي مقدس: 1- صله‌ي رحم، به پدر و مادرش نامه مي‌نويسد. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»(بقره/83) چهار بار اين آيه در قرآن آمده است. من هر وقت به زيارت رزمندگان رفته‌ام به آن‌ها گفته‌ام كه حتماً نامه بنويسند. دانشجويان چرا نامه نمي‌نويسند؟ خدا نكند در ذهن آدم چنين ذهنيتي باشد كه نامه ننويسم در عوض مادرم خوب دلتنگ بشود، يك مدتي دلش بسوزد و وقتي رفتم بگويد الهي فدايت شوم. متأسفانه بعضي‌ها اين گونه هستند. بعضي‌ها هم كه نامه مي‌نويسند در نامه خودشان را لوس مي‌كنند «اي مادر اگر سر بريده‌ي من را آوردند، اگر. . . اگر. . . »‌اي مادر اين جا خوابگاه دانشجويي چنين است. صابون گير نياورديم. گوشت چنين بود. بله تلخي هست، منكر نمي‌شويم، اما اين تلخي‌ها را به مادرت چرا مي‌نويسي؟ اين كار و «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» نيست «و بالوالدين اضراراً» است، يعني مثل بمب شيميايي است. فرق نامه و بمب شيميايي اين است كه بمب شيميايي پوست صورت را مي‌سوزاند، اما اين نامه‌ها دل مادر را مي‌سوزاند «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتي‏ تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»(همزه/7-6) «افئده» يعني دل را مي‌سوزاند، اگر مشكلات است قورت بده، چرا براي او مي‌نويسي؟ وقتي مشكلات را براي او مي‌نويسي دو برابر مي‌شود، چون او هم مي‌سوزد. بنابراين نامه بنويسيد، و در نامه‌ها شيرين بنويسيد.
4- موعظه و نكات آموزنده بنويسيم
2- پند و موعظه: در نامه گاهي آدم مي‌تواند موعظه كند چون قرآن مي‌فرمايد «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/3) «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»(بلد/17) يعني سفارش كنيد.
يك خانمي آمده بود سر كلاس سواد آموزي با سواد شد. با او مصاحبه كرديم و گفتيم: خانم! چطور شد با سواد شدي؟ گفت: راستش را بخواهي من حال نداشتم سر كلاس بيايم، پسرم از جبهه برايم نامه نوشته كه‌اي مادر عزيز، من در جبهه با صدامي‌ها مي‌جنگم، تو هم برو با بي‌سوادي بجنگ. بي‌سوادي دشمن چهل پنجاه ساله‌ي تو هست. و من ديدم چون حرف خوبي است گفتم باشد رفتم و با سواد شدم. يك نامه يك نفر را با سواد كرد. امام حسين وقتي مي‌خواست كربلا برود نامه مي‌نوشت، با ناله‌ها افرادي را دعوت مي‌كرد و يكسري هم آمدند.
5- خطر را گوشزد كنيم
3 – براي اخطار و هشدار: با نامه خطرها را توجه مي‌دهند. يك كسي در يك جايي است شما احتمال خطر مي‌دهيد و نامه مي‌نويسيد آقا اين ماشين كه شما سوارش شدي راننده‌اش مست است، سوار اين ماشين نشو. اين خانه چنين است و. . . نامه‌ي اخطاري مثل نامه‌هايي كه اميرالمؤمنين به عثمان بن حنيف مي‌نوشت. نماينده‌ي حضرت علي به بصره رفته و سر سفره‌اي كه همه پول دارها بودند، نشست. اميرالمؤمنين يك نامه مي‌نويسد كه خطر! چرا سر يك سفره‌اي مي‌نشيني كه فقرا در آن نيستند. اين نامه‌ي هشدار است.
6- نكات علمي را بنويسيم
4- نامه‌ي تعليم و تعلم است. قرآن مي‌فرمايد: «الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»(علق/4) آدم با قلم و نامه مي‌تواند يك چيزي را ياد بدهد.
7- دعوت به حق باشد
5- نامه دعوت به حق است. مثل نامه‌هايي كه پيغمبر به شاهان مي‌نوشت. مثل نامه‌اي كه سليمان به بلقيس مي‌نوشت «وَ أْتُوني‏ مُسْلِمينَ»(نمل/31) مثل نامه‌اي كه امام حسين به مسئولين مي‌نوشت.
8- آگاهي مي‌دهد
6- گاهي نامه خط سياسي مي‌دهد. مثل نامه‌اي كه اميرالمؤمنين به استانداران مي‌نوشت. گاهي اتمام حجت است، يعني اينرا گفتم تا فردا نگويي خبر نداشتم. قرآن مي‌فرمايد: «وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»(اسراء/15) اگر خدا خواست امتي راهلاك كند قبلاً بايد اتمام حجت كند. كه هر كس هلاك شد آگاهانه باشد. هر كس هم كه هدايت مي‌شود آگاهانه باشد.
گاهي نامه‌ها تبريك و تسليت است، گاهي هم نامه‌ها تشويقي است.
9- اهداف نامه مقدس با نامه‌نگاري
و اما هدف‌هاي نا مقدس:
اهداف نامقدس مثل نامه‌هايي كه اختلافاتي را نقل مي‌كند. عروس از بدي مادر شوهر براي مادرش مي‌نويسد. بعضي اصلاً نامه مي‌نويسند كه از آن بالا تا پايين فحش است.
10- چگونه نامه بنويسيم
چگونه نامه بنويسيم؟ 1 – اول اين كه نامه را با بسم الله شروع كنيم. براي من نامه نوشته‌اند كه آقا بگوييد اين همه بسم الله و آيه قرآن در روزنامه‌ها ننويسند. چرا ننويسند؟ مي‌گوييم بنويسند ولي آقايان مواظب باشند و حفظ كنند. حضرت سليمان به يك زن كافر نامه نوشت ولي در عين حال قرآن مي‌گويد: «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»(نمل/30) يعني هيچ مانعي ندارد كه براي كافر هم نامه مي‌نويسد «بسم الله» را بگويد. حديث داريم كه حتي يك بيت شعر هم اگر مي‌خواهي براي كسي بنويسيد، اول «بسم الله» را بنويسيد. گاهي خيلي‌ها مي‌گويند به نام خدا. بگوييد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» دستور دوم: اگر يك چيزي را خواستيد وعده بدهيد، مي‌آيم نمي‌آيم. مي‌دهم، نمي‌دهم، همه‌ي اين‌ها را بايد با كلمه ان شاءالله همراه كنيد. قرآن در سوره كهف مي‌فرمايد: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‏ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»(كهف/24-23) پيغمبر هيچ وقت نگو من اين كار را مي‌كنم تا اين كه ان شاءالله هم بگويي. هم در قرآن داريم و هم حديث داريم كه اگر در نامه‌ها و حرف هايتان قول و قراري مي‌گذاريد، ان شاءالله بگوييد.
11- تفاوت بيت‌المال با اموال شخصي
اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ»(نهج‏‌البلاغه، حكمت 250) خدا را از اين طريق شناختم كه گاهي يك كاري مي‌خواهم بكنم نمي‌شود، خوب برنامه ريزي مي‌كنم، خراب در مي‌آيد.
دو تا حديث داريم، يك حديث داريم كه نامه‌ها را تنگ هم بنويسيد و يك حديث داريم كه نامه‌ها را گشاد، گشاد بنويسيم. بعد دقت كه مي‌كنيم مي‌بينيم كه در نامه‌هاي دولتي سطرها را تنك بنويسيم. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «أَدِقُّوا أَقْلَامَكُمْ وَ قَارِبُوا بَيْنَ سُطُورِكُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّي فُضُولَكُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِي وَ إِيَّاكُمْ وَ الْإِكْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَارَ»(خصال صدوق، ج‏1، ص‏310) زيادي ننويسيد «وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِي» حرف حسابي را در دو كلمه بگوييد. «فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِينَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَارَ» بيت المال نمي‌خواهد شما اين قدر بريز و بپاش كنيد. پس نامه‌هاي بيت المال و اداره‌ها، كاغذ كوچك و كوتاه و جمع و جور بايد باشد. معاويه مي‌گويد: اميرالمؤمنين به قدري سخاوت دارد كه اتاق كاه و اتاق طلا پهلوي آن يكي است. اما در بيت المال اين گونه نيست خيلي سخت گيري مي‌كند.
اميرالمؤمنين فرمود: «إذا كتبت كتابا فأعد فيه النظر قبل ختمه فإنما تختم على عقلك»(غررالحكم، ص‏49) نامه كه نوشتي آخر نامه را يك بار ديگر بخوان. يك حديث داريم از امام رضا، كه نامه را فتوكپي‌اش را بردار، يعني دو نسخه بنويسيد. اسرار را در نامه ننويسيد. نامه‌هاي ناسزا را هم محو كنيد، چرا نگه مي‌داريد؟
قران چند تا چيز جميل دارد، يكي مي‌گويد: «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً»(مزمل/10) قورتش بدهيد. يك جاي ديگر مي‌گويد: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»(فرقان/63) يك جا مي‌گويد: «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ»(مومنون/96) اگر يك كسي نامه‌ي بدي به تو نوشت تو هم نگو من هم دوتا بگذارم رويش و بگويم. بنابر اين نامه‌هاي فحش را محو كنيد. بعضي تنگ نظر هستند و نامه‌هاي جسارت را حفظ مي‌كنند و فتوكپي‌اش را نشان مي‌دهند. قرآن مي‌فرمايد: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»
امام سجاد مي‌گويد: خدايا! روحي به من بده كه هر كس به من فحش مي‌دهد من تعارفش كنم. باسوادها براي بي سوادها نامه بنويسند. آيه داريم كه اگر يك بي سوادي خواست يك سندي بنويسد، آمد پهلوي يك با سواد و گفت: آقا! اين را بنويس. نگو: آقا حوصله ندارم. بابا چقدر بي انصاف هستيد.
آيه داريم «وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّه»(بقره/282) اگر به يك با سوادي مراجعه كردند و گفتند اين سند را بنويس، حق ندارد سرپيچي كند. «كَما عَلَّمَهُ اللَّه» خدا به تو ياد داده و بايد انجام بدهي، «زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ»(غررالحكم، ص‏44) در نامه‌ها مراعات تقوا بشود. دروغ نوشتن با دروغ گفتن فرق نمي‌كند. هر دو گناه است.
اگر كسي نامه‌ي كسي را به هر نحوي بخواند، گناه است. حديث داريم «مَنْ نَظَرَ فِي كِتَابِ أَخِيهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ فَكَأَنَّمَا يَنْظُرُ فِي النَّارِ»(عوالي‏‌اللآلي، ج‏1، ص‏181) پيغمبر فرمود: اگر كسي نگاه در نامه‌ي كسي بدون اجازه بكند «فَكَأَنَّمَا يَنْظُرُ فِي النَّارِ» مصداق «وَلا تَجَسَسوا» (حجرات/12) است. جواب نامه لازم است، البته با كمال شرمندگي، من نمي‌توانم تمام نامه‌ها را جواب بدهم. چون من مقام رسمي مملكتي نيستم و يك معلم قرآن هستم و آقاياني كه بي سواد هستند كلاس‌هاي سواد آموزي در پنج ماه و نيم خواندن و نوشتن ساده را به شما مي‌آموزند. و وقتي خوانديد و سواد را ياد گرفتيد، اگر مي‌خواهيد خاكستر نشود، اين سوادي كه ياد گرفتيد با نامه نوشتن شكوفا كنيد.
در نامه فكر انسان شكوفا مي‌شود. از طرز نامه نوشتن معلوم مي‌شود كه طرف چقدر فكر دارد. تمرها نشان دهنده‌ي مكتب است. تمرها نشان دهنده‌ي روح بزرگ ما است. از نسل نو، شهيد حسين فهميده و از قديمي‌ها سيد رضي، از دانشجويان، لانه جاسوسي، از ائمه جمعه شهداي محراب. از اقليت‌هاي مذهبي، حضرت مسيح. در زمان شاه همه تمرها يا شاه بود يا خانمش يا وزيرش يا تاج گذاري يا پسرش يا خواهرش و. . .
در جمهوري اسلامي الآن برايمان شخصيت و مكتب مهم است، عراق باشد يا مصر، لبنان يا سوريه، پسر سيزده ساله باشد يا آيت الله العظمي هيچ فرقي نمي‌كند. اين تمرها نشان دهنده‌ي فكر و بينش ما است. هر نامه رساني در ايران به طور متوسط دويست نامه مي‌رساند. به نامه رسان‌ها خسته نباشيد بگوييد، احترام بگذاريد. اميدوارم كه همه ما بتوانيم نامه‌هاي خوب بنويسيم.
خدا سلامت يكي از علما را بدارد، ايشان مي‌گفت وقتي سخنراني من را در راديو مي‌گذارند راديو را خاموش مي‌كنم براي اين كه نفهمم لقبم را استاد، حجة الاسلام يا آيت الله گفت. يعني راديو را خاموش مي‌كنم تا لقب خودم را نفهمم و اگر نامه‌ي فحش آمد همان دقيقه پاره كنيد و محوش كنيد. بمب شيميايي ننويسيد. بگو خواهر نماز اول وقت فراموش نشود، در نامه‌ها نصيحت داشته باشيد. «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر/3) نماز جمعه يادتان نرود!
در تاسوعا و عاشورا جمع كثيري از علما، مردم را دعوت به سوادآموزي كردند. از آن‌ها تشكر مي‌كنيم.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1696

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.