امامت امری انتصابی نه انتخابی

1- تولد حضرت علی(علیه‌السلام) در خانه کعبه
2- بهره‌گیری از فرصت اعتکاف در مساجد
3- کمالات بی‌شمار حضرت علی(علیه‌السلام)
4- نصب امام از جانب خدا، نه پیامبر
5- عصمت امام، دلیل انتصابی بودن امام
6- انتخاب جانشین در زمان حضرت رسول خدا
7- مراسم جشن در ایام میلاد بزرگان دین
8- رابطه‌ی اولین امام با آخرین امام در شیوه‌ی انتخاب

موضوع: امامت امری انتصابی نه انتخابی
تاریخ پخش: 02/02/95

بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در محضر مبارک برادران و خواهران آموزش و پرورش و امور تربیتی هستیم. ولی بیننده‌ها بحث را روز و غروب سیزدهم رجب می‌بینند. خود سیزده رجب یک درس به ما می‌دهد. یک فکری در دنیاست، یک فکر غلطی هم در ایران است، هم در بیرون ایران است. در کشورهای خارج هم هست. می‌گویند: سیزده نحس است. مثلاً می‌نویسند: 1+12 حالا این هم از خرافات است. که اگر اینجا نوشتیم، 1+12 این نحس نیست، اما اگر 13 گفتیم، این یک دندانه نحس است. یک سانت است، ولی یک الف پنج سانتی نحس نیست. مبنایش چیست؟ چه کسی گفته است که سیزده نحس است؟ حضرت علی(علیه‌السلام)‌سیزده رجب به دنیا آمد. از دروغ‌های شاخدار این است که می‌گویند: سیزده نحس است. آخر بعضی از دروغ‌ها شاخدار است. صلواتی بفرستید.
1- تولد حضرت علی(علیه‌السلام) در خانه کعبه
یک شعری است، من سال‌های قبل هم خوانده‌ام. برای بعضی‌ها که تازه بحث را می‌بینند، یکی از آقایان شعرای والامقام راجع به کعبه شعر گفته است. شعر مفصل است. من یکی دو سطرش را همینطور ناقص حفظ هستم. می‌گوید: ای کعبه! این خانه‌ی تو، یعنی خانه‌ی کعبه، طراحش خدا بوده است، معمارش حضرت آدم بوده است، پایه‌هایش را حضرت ابراهیم بالا برده است، کارگرش حضرت اسماعیل بوده است، همه‌ی این انبیای اولی الامر و اولی العزم و همه دست به دست کرده‌اند، همه به خاطر اینکه خدا یک مهمان دارد. مهمانش کیست؟ تولد حضرت علی(علیه‌السلام) سیزدهم رجب در کعبه! شعرش این است:
این خانه را باید خدا در اصل معماری کند *** آدم بنایش برنهد جبریل هم یاری کند
آید اولی العزمی دگر یک چند حجاری کند *** آن را اولی الامری دگر منقوش و گچکاری کند
اینسان خدا از خانه اش چندی نگهداری کند *** تا ساعتی از دوستی یک مهمانداری کند
یک بار دیگر بخوانم… (خواندن شعر)
این مربوط به شیعه هم فقط نیست. اهل سنت هم این را قبول دارد. یکی از علمای بزرگوار عبدالفتاح، عبدالمقصود از علمای درجه‌ی یک اهل سنت است. ایشان از مصر زمان شاه آخرهای زمان شاه بود. به دعوت مرحوم مطهری و بهشتی و مفتح و علمای ایران این عالم مصری را دعوت کردند. ضمناً غیر از اینکه تهران آمدند، این عالم مصری عبدالفتاح عبدالمقصود یک سفری هم به قم آمدند. ایشان کتاب‌های مهمی نوشته است. یک جلسه هم با جامعه‌ی مدرسین داشت. ایشان در جلسه‌ی جامعه‌ی مدرسین گفت که شما تحلیلتان چیست که حضرت علی(علیه‌السلام) در کعبه متولد شد؟ گفتند: شما قبول دارید؟ گفت: بله من هم قبول دارم. حضرت علی(علیه‌السلام) در کعبه متولد شده است، منتها دلیل؟ تحلیلتان چیست؟ علمای شیعه ماندند؟ تحلیل نداریم، ولی خوب ما عقیده داریم. ولی حالا تحلیلی به آن فکر نکرده‌ایم. تحلیل من این است. من سنی هستم ولی تحلیل من این است. چون همه‌ی مسلمان‌ها رو به کعبه نماز می‌خوانند، خدا علی(علیه‌السلام) را در کعبه گذاشت تا هر کس که رو به کعبه نماز می‌خواند، ضمن اینکه توجه به کعبه می‌کند، یاد علی هم بیافتد. چون همه‌ی مردم رو به کعبه می‌ایستند. خدا علی را در کعبه گذاشت تا توجه به کعبه یعنی توجه به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) حرف قشنگی است.
خدا آیت الله حائری پسر مؤسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم را رحمت کند. ایشان یک جمله گفت. آن هم خیلی برای ما عزیز بود. چون اینکه یک عالمی از مصر بیاید و به جامعه‌ی مدرسین پاتک بزند، خوب این برای جامعه‌ی مدرسین بد می‌شد. این عالم هم یک چیزی گفت: ایشان دست‌هایش را بالا گرفت. گفت: شما که هفتاد هشتاد سالت هست. این همه کتاب راجع به حضرت علی(علیه‌السلام) نوشته‌اید، یک سؤال؟ شما می‌دانید که تمام خطبه‌های حضرت علی‌(علیه‌السلام) بعد از فوت پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است؟ گفت: نه! من به این توجه نداشتم. گفت: تا پیغمبر زنده بود، حضرت علی‌(علیه‌السلام) سخنرانی نمی‌کرد. می‌گفت: احترام معلم را باید گرفت. پیغمبر معلم من است. من در برابر معلم سخنرانی نمی‌کنم. تمام خطبه‌های حضرت علی‌(علیه‌السلام) بعد از فوت پیغمبر بود. آن عالم هم گفت: نه! من به این نکته توجه نداشتم. یک تک و پاتک علمی در قم آخرهای زمان شاه شد.
2- بهره‌گیری از فرصت اعتکاف در مساجد
سیزده رجب را تبریک می‌گویم. خوشا به احوال کسانی که معتکف شدند. مهمان خدا هستند. ببینید روی این اعتکاف‌ها هم می‌شود برنامه ریزی کرد. چون بالاخره جوان‌ها که مسجد می‌روند، یک ساعت و نیم ساعت که دعا بخوانند، خسته می‌شوند. حالا نیم ساعت هم قرآن بخوانند، خسته می‌شوند. یک واجباتی باید در این اعتکاف‌ها حل بشود. حالا چون روز سیزده رجب یک روزش رفت، این دو روزی که مانده است، هر کس که حرف من را می‌شنود، به اعتکاف‌ها بگوید. در ایام اعتکاف هفت دقیقه از روی ساعت، حالا بگویید ده دقیقه؛ بین پنج دقیقه تا ده دقیقه نمازتان را درست کنید. بعضی عزیزان معتکف می‌شوند، ولی ممکن است نمازشان غلط باشد. شما اگر بگویید: اللهم سل علی محمد، همینطور ساده با سین بگویی: اللهم سل علی محمد، سل با سین یعنی خدایا او را بکش. اما اگر گفتی: اللهم صل، سل، سین و صاد فرق می‌کند. اگر گفتی اللهم صل علی یعنی خدایا درود بفرست.  اگر گفتی: عالم یعنی سواد دارد. اما اگر گفتی آلم یعنی مرض دارد. مثل آمپول است، اگر آمپول را در رگ بزنید، دواست، در گوشت بزنید درد است. مثل سوئیچ ماشین است. اگر دندانه درست باشد، قفل باز می‌شود. نمازتان را درست کنید.
شبهه‌ای دارید، از یک عالمی بیاید معتکفین بگویند، ده تا شبهه داریم. شبهه‌های ما را در این دو سه روزی که در مسجد هستیم، شبهه‌مان را حل کنیم. یک برنامه‌ای باشد که به واجبات برسیم. نمازمان درست شود، شبهه‌هایی اگر داشته باشیم، شبهه‌هایی در خصوص مسایل سیاسی اگر داشته باشیم. شبهه‌هایی در خصوص مسایل اعتقادی داشته باشیم. شبهه‌هایمان را جواب بدهیم. این اعتکاف هم چیز خوبی است. ولی قابل این هست که استفاده‌های زیادتر و بهتری از آن بشود.
و اما حضرت علی(علیه‌السلام)… فرق حضرت علی(علیه‌السلام) با تمام مظلوم‌های تاریخ چیست؟ مظلومان تاریخ وکیل می‌گیرند، یا خودشان با دو شاهد حقشان را می‌گیرند. یک چیز بدی شنیدم، خدا کند دروغ باشد. ولی دروغ نیست. می‌گویند اخیراً در بعضی از دادگستری‌ها چند نفر آدم بیکار دم دادگستری هست. قاضی می‌گوید: شاهدت کیست؟ این می‌آید و مبلغی کف دست این‌ها می‌گذارد و می‌گوید: بیایید و شهادت بدهید که ایشان عطسه کرد یا سرفه! این‌ها این پول را می‌گیرند و شهادت قلابی می‌دهند. ما تشییع جنازه‌ی قلابی در ایران پیدا کردیم، که پول بگیرد و سر مزار بیاید و تشییع جنازه کند و گریه کند، پیراهن سیاه بپوشد. اصلاً نمی‌داند که این چه کسی هست؟ یک پولی به او داده‌اند، می‌گوید: پیراهن سیاه این مقدار. اگر می‌خواهی گریه هم بکنم، این مقدار. می‌خواهی سینه هم بزنم، این مقدار. تشییع جنازه‌ی قلابی، شاهد قلابی، این‌ها نمی‌دانند که چه پولی می‌خورند؟
پایان‌نامه‌هایی که برای فوق لیسانس و لیسانس می‌نویسند، به دروغ یک پولی می‌دهند، آقا ده میلیون بگیر و این پایان‌نامه را بنویس. خیانت در طول تاریخ است. اگر به یک افسری پول دادم و گواهینامه رانندگی گرفتم، فردا اگر ماشینم را چپ کردم و هر کسی مرد، آن افسر هم باید قیامت جواب بدهد. تو به ایشان گواهینامه دادی، ایشان پشت فرمان نشست و مردم را کشت. این گواهینامه‌ها از دزدی بدتر است. چون دزد مال خودش را می‌دزدد. دیگر در طول تاریخ اثر ندارد. می‌رود و یک قالیچه برمی‌دارد. یک سکه‌ای می‌دزدد. ولی این آقایی که پایان‌نامه می‌نویسد، به یک دانشجو مدرک قلابی می‌دهد، شهادت قلابی می‌دهد، این در طول تاریخ اثر دارد.
3- کمالات بی‌شمار حضرت علی(علیه‌السلام)
مردم با دو شاهد حقشان را می‌گیرند. ولی حضرت علی(علیه‌السلام) در غدیر خم حدود صدهزار شاهد داشت و حقش را نگرفت. این مظلومیت است. اولین مظلوم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است. هفتاد کمال حضرت علی(علیه‌السلام) دارد که روی کره‌ی زمین احدی ندارد. حتی پیغمبر هم ندارد. نمی‌خواهم بگویم که حضرت علی(علیه‌السلام) از پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالاتر است. نه حضرت علی(علیه‌السلام) از پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالاتر نیست. ولی خوب گاهی وقت‌ها ممکن است بچه کمالی داشته باشد. مثلاً این بچه‌ی من طبع شعر دارد. ممکن است پدرش طبع شعر نداشته باشد. هارون از موسی بالاتر نبود، اما بیانش قشنگ‌تر بود. خود قرآن می‌گوید، موسی گفت: «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی» (قصص/34) بیان داداشم هارون، ولو اینکه پیامبر اولوالعزم من موسی هستم، از من بهتر است. «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی» بهتر از من است. هفتاد کمال حضرت علی(علیه‌السلام) دارد که روی کره‌ی زمین هیچ کس ندارد.
امام در خصوص اصل مسأله‌ی امامت اینکه امامت را باید خدا تعیین کند. بسم الله الرحمن الرحیم. یک بحثی است که یک مقداری فنی است. ان شاء الله که هم بتوانید بگویید و هم بتوانید که منتقل کنید. بسم الله الرحمن الرحیم.
موضوع: به مناسبت سیزده رجب! امامت فقط از طریق وحی. باید خدا تعیین کند. یعنی انتصابی است نه انتخابی!
4- نصب امام از جانب خدا، نه پیامبر
دلیل: ما باید یک طوری بگوییم که همه‌ی آن‌هایی که، همه‌ی فرقه‌های اسلامی قصه را بپذیرند. آیه‌اش را… یک صلوات بفرستید.
یک: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/124) این آیه‌ی قرآن است. خدا به ابراهیم گفت: «إِنِّی» من تو را برای مردم امام قرار دادم. «إِنِّی جاعِلُکَ» یعنی امامت را باید خدا تعیین کند.
دو: «نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً» (قصص/5) یعنی ما این‌ها را امام قرار دادیم.
سه: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً» (انبیاء/73)
ببنید: «جاعِلُکَ»، «نَجْعَلَهُمْ»، «جَعَلْنا» یعنی ما قرار دادیم. امام را باید خدا تعیین کند.
پس اینکه می‌گویند: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ» (شوری/38) چیست؟ «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ» یعنی با مردم مشورت کن. اگر گفتند: علی! علی! اگر گفتند: غیر علی! غیر علی! می‌گوییم: بله! اینجا هم قرآن می‌گوید: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ» یعنی امر مردم. «أَمْرُهُمْ» یا مثلاً قرآن می‌فرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آل‌عمران/159) اینجا «الْأَمْرِ» است، آنجا «أَمْرُهُمْ» است. یعنی امور. در امور مردمی. نتیجه اینکه در امور مردم باید مشورت شود. اما امامت امور مردم نیست. امامت عهد الله است. چطور؟ چون خدا وقتی به ابراهیم گفت که «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» ابراهیم من تو را برای مردم امام قرار دادم دنباله‌ی آیه این است. «قَال وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» این امامت را به نسل من هم بده. به ذریه‌ی من هم بده. حالا که من امام شدم، بچه‌های من هم امام باشند. فرمود وراثتی نیست. «قالَ لا یَنالُ» هرگز نایل نمی‌شود، نمی‌رسد. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین‏» امامت عهد خداست و عهد خدا به ظالم نمی‌رسد. ببینید «عَهْدِی» یعنی عهد خدا. اگر کار، کار خدایی باشد، مردم حق رأی دادن ندارند. «لا یَنالُ عَهْدِی» امامت عهد من است. عهد من به ظالم نمی‌رسد.
ببینید، حدیث داریم:‏ «الصلاه عهد الله» نماز عهد خداست. چون نماز عهد خداست، «عهد الله» است، شما حق ندارید که بگویید: مشورت کنیم، نماز صبح دو رکعت است، یا یک رکعت؟ انتخابات بشود. بابا نماز «الصلاه عهد الله» در عهد الله شما حق مشورت ندارید. در کارهای خودتان حالا مثلاً یک پولی دارید، بدهید به آموزش و پرورش یا به بهداشت بدهید، یا به وزیر راه برای جاده‌ها بدهید؟ جاده‌ها مهم‌تر است، یا آموزش و پرورش مهم‌تر است، یا بیمارستان مهم‌تر است؟ این را مجلس تصویب کند. چون این یک کار مردمی است. کار مردمی را انتخابات. اما یک کار اگر کار خدایی شد، کار خدایی را که دیگر مشورت نمی‌کنند.
آنجا که خدا صریحاً می‌گوید: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» انتخابات: به نظر شما مثلاً به پدر و مادر احسان بکنیم یا نکنیم؟ آنجایی که خداوند صریحاً یک چیزی را می‌گوید: در برابرش… مثل نماز، مثل «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»، مثل زکات، مثل حج، چیزهایی که فرمان صریح دارد، قرآن می‌فرماید: «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ» (احزاب/36) نه مرد با ایمان و نه زن با ایمان «إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً» اگر یک دستور صریحی آمد «أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ» اینها دیگر حق ندارند رأی جمع کنند. رأی برای آنجایی است که خدا دستوری ندارد، جامعه‌ی ما نیاز دارد، به جاده نیاز دارد، آموزش و پرورش نیاز دارد، بهداشت هم نیاز دارد. پول کم است و نیاز زیاد است، بنشینیم و ببینیم که اولویت با کدام است. کارهای خودتان را با مشورت حل کنید. اما دستور صریح خدا قابل مشورت نیست.
5- عصمت امام، دلیل انتصابی بودن امام
یک حرفی را هم بوعلی سینا دارد، حرف خوبی است. چون امام باید معصوم باشد. امام که باید معصوم باشد، عصمت یعنی یک حالتی داشته باشد که دور گناه… اول این سؤال را از شما بکنم، می‌شود انسان معصوم باشد؟ اصلاً معصوم یعنی چه؟ معصوم یعنی نه گناه کند نه فکر گناه کند. هیچ گناهی نکند و فکر گناه هم نکند!!! مگر می‌شود؟ بله! خود شما هم معصوم هستید. منتها در بعضی از گناهان. بگذارید امشب در تلویزیون چند گناه بشمرم که همه‌ی شما در آن گناه معصوم هستید. یکی از گناهان این است که انسان لخت مادرزاد در خیابان راه برود. این کار را در عمرمان نکرده‌ایم، فکرش را هم نکرده‌ایم. چون می‌دانیم که چقدر زشت است. یکی از گناه‌ها این است که روی منار برویم و خودمان را پرت کنیم. نه این کار را کرده‌ایم و فکرش را هم نکرده‌ایم. یکی از گناهان این است که خودمان را با بنزین آتش بزنیم. نه این کار را کرده‌ایم و فکرش را هم نکرده‌ایم. پس ببینید، پرت کردن از منار می‌دانیم چقدر زشت است. لخت مادرزاد… آب کثیف در جوی و خیابان را برداریم و بخوریم. آب‌های صددرصد ضد بهداشتی. پس ما هم یک سری از گناهان را تا به حال انجام نداده‌ایم، فکرش را هم نکرده‌ایم. منتها ما تا ده تا و بیست تا گناه اینطور هستیم، امامان ما در همه‌ی گناهان ما اینطور هستند. ما غیبت را نمی‌گوییم که زشت است. یعنی بدی از منار پرت شدن را… از روی منار پایین را که می‌بینیم اوه مسافت زیاد است. اوه با بنزین خودم را بسوزانم؟ هرجا برای ما یقین شد که چقدر زشت است، معصوم هستیم. ما باور نکرده‌ایم که غیبت بد است. دروغ بد است. ربا بد است. هر جا به یقین رسیدیم که چقدر زشت است، ما هم معصوم هستیم. پس عصمت یعنی نه گناه و نه فکر گناه. ما در بعضی از گناهان نه گناه کرده‌ایم و فکرش را هم نکرده‌ایم. امام در همه‌ی گناهان نه گناه کرده و نه فکر گناه کرده است.
عصمت یک چیز درونی است. بوعلی سینا می‌گوید و این را جز خدا کسی خبر ندارد. بنابراین باید خدا تعیین کند. این هم بیان بوعلی سینا.
اگر امام را مردم تعیین کنند… اصلاً امام را برای چه می‌خواهیم. امام را می‌خواهیم اگر اختلاف شد، امام حل کند. اگر امامت دست مردم باشد، هر کسی به یک کسی رأی می‌دهد. دومرتبه تازه خود امامت محل اختلاف می‌شود.
یک کسی آمد هندوانه بخرد، گفت: هندوانه کیلویی چند؟ آن هندوانه فروش گفت: کیلویی اینقدر. گفت: اوه اوه. گفت: چرا؟ گفت: این هندوانه را بخورم بیش‌تر عطش می‌کنم. من هندوانه برای رفع تشنگی می‌خواهم. با این قیمتی که تو می‌گویی تشنگی من زیادتر می‌شود. حالا ما امام می‌خواهیم برای اینکه امام اختلافات مردم را حل کند. اگر خود امامت را هم دست مردم بدهیم، اگر هر کسی یک کسی را تعیین کند، این چه می‌شود؟ آن کسی را که می‌خواهیم خود مرجع حل اختلاف بشود، کمک کنید، منشأ اختلاف می‌شود. امام را باید خدا تعیین کند.
6- انتخاب جانشین در زمان حضرت رسول خدا
از همه گذشته، می‌شود ما قبول کنیم که خدایی که در قرآن می‌گوید: «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» (توبه/128) پیغمبر برای هدایت شما حرص می‌زند. آخر ما که حرص می‌زنیم برای مال حرص می‌زنیم، پولمان جمع بشود. «حَرِیصٌ» خدا می‌گوید: پیغمبر برای هدایت شما حرص می‌زد. «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» ببینید سه صفت با هم آمده است. «حَرِیصٌ» پیغمبر برای هدایت شما حرص می‌زند. «رَؤُفٌ» رأفت دارد. «رَحِیمٌ» رحمت دارد. پیغمبری که برای هدایت ما حرص می‌زند، رأفت دارد و رحمت دارد، امت را رها کند و برود؟ جانشین تعیین نکند؟ یک چوپان بزغاله‌هایش را رها می‌کند برود؟ چرا شما قبول می‌کنید؟ پیغمبر دلش به حال مردم بیش‌تر می‌سوخت یا خلیفه‌ی اول؟ شما چرا می‌گویی خلیفه‌ی اول ابی‌بکر وقتی از دنیا رفت، عمر تعیین کرد!!! گفت: بعد از من عمر! چطور خلیفه‌ی اول دلش به حال مردم سوخت؟ که مردم بی‌خلیفه نباشند. پیغمبر دلش نسوخت، ولی ابی‌بکر دلش سوخت؟ یعنی رحم و رأفت ابی‌بکر بیش‌تر بود؟ خدایی که در قرآن می‌گوید: پیغمبر بود که حرص می‌زد، پیغمبر بود که رئوف است، این‌ها آیه‌های قرآن است. شیعه و سنی ندارد. چطور ما بگوییم: پیغمبر از دنیا رفت و کسی را تعیین نکرد؟ یک چوپان حاضر است دو تا بزغاله را رها کند و برود؟
یک  کسی یک کارخانه با پنجاه نفر پرسنل داشته باشد، یک کارخانه‌ی کوچک داشته باشد، با پنجاه نفر پرسنل. حاضر است کارخانه را رها کند و برود؟ پیغبر امت را رها کرد و رفت؟ هیچ به هیچ!!! این‌ها چیزهایی است… یک صلواتی بفرستید.
خود پیغمبر وقتی می‌خواست به جنگ تبوک برود، گفت من می‌خواهم به جنگ تبوک بروم، تبوک الان تقریباً مرز عربستان است. من به جنگ تبوک می‌روم، یک کسی باید در مدینه باشد. به حضرت علی(علیه‌السلام) گفت: تو در مدینه جانشین من باش، من به جنگ بروم. حضرت علی(علیه‌السلام) هم گفت: من به جنگ و جهاد علاقه دارم. گفت: تو دوست نداری مثل هارون خلیفه من باشی؟ «انت منّى بمنزله هارون من موسى» موسی که به کوه طور رفت، تا مناجات کند برای دریافت کتاب تورات، این چند روزی که در کوه طور بود، به هارون گفت: «هارُونَ اخْلُفْنِی» (اعراف/142) تو جانشین من باش. چطور موسی برای چند روزی که به کوه طور می‌رود، جانشین می‌خواهد، خود پیغمبر برای جنگ تبوک جانشین می‌خواهد؟ وقتی می‌خواهد… بله اگر پیغمبر سکته می‌کرد، خوب می‌گفتیم: نرسید! پیغمبر سکته کرد و نرسید که جانشین تعیین کند. ولی پیغمبری که شبانه‌روزهایی در بیماری بود. اینطور نیست که بگوییم سکته کرد و نرسید. از همه گذشته خدا در قرآن گفته است که هدایت با من است. آیه‌اش را بخوانم؟ «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى‏» (لیل/12) یعنی بر گردن ما است، که مردم را هدایت کنیم. اگر پیغمبر از دنیا برود، و کسی نباشد، «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى‏» چه می‌شود؟
یک چیزی دیگری بگویم؟ برای یک فرمانده نظامی، حالا نمی‌دانم بگویم سرهنگ، سرتیپ، سرلشکر… یک فرمانده نظامی می‌خواستند، که با رهبری او  بجنگند. به پیغمبر گفتند، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. شما هم می‌فهمید. «ابْعَثْ لَنا مَلِکاً» برای ما یک پادشاهی مبعوث کن، برانگیز «نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» بعد از حضرت موسی بنی اسراییل گرفتار یک طاغوت غیر از فرعون شد. یک طاغوت دیگری بود. فرعون که غرق شده بود. آمدند و گفتند: «إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ» به پیغمبر گفتند: «ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (بقره/246) یک فرمانده نظامی تعیین کن که ما به رهبری او بجنگیم. پیغمبر گفت: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً» (بقره247) اگر فرمانده می‌خواهید، «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ» خدا باید تعیین کند. چطور یک فرمانده نظامی را باید خدا تعیین کند؟ آن وقت فرمانده بشریت را به مردم بگوییم خودتان تعیین کنید؟ به هر حال امامت عهد الله است. «امرهم» نیست. اگر کار مردمی است، مشورت کنید. اما یک چیزی که پیمان خداست، پیمان خدا مشورتی نیست. زن و شوهر وقتی عقد می‌کنند یک مهریه می‌گیرند. این مهریه عهدی است که مرد به گردن گرفته است که من با این خانم ازدواج می‌کنم، به همین مقدار سکه مثلاً. این عهد است. پیمان خداست. حالا بعضی مردها می‌گویند: مردم! دیشب ما ازدواج کردیم، یک قراری هم با خانم گذاشتیم که مثلاً فلان مقدار سکه بدهیم، حالا بیایید مشورت کنیم که این سکه‌ها را بدهم یا ندهم؟ تو حق مشورت نداری!!! این عهد است. تو به خانمت قول داده‌ای و باید مهریه بدهی. یک چیزی که عهد خدا شد، تعهد که شکستنی نیست. من قول داده‌ام که ساعت هشت می‌آیم، بعد مشورت کنم که آقا من قول داده‌ام که ساعت هشت بیایم، به نظر شما ساعت هشت بروم یا ساعت نه؟ مشورتی نیست. شما قول داده‌اید باید عمل کنید. آخر «امرهم» کجا… این‌ها چیزهایی است که آدم دلش می‌سوزد که چرا در بدیهی‌ترین مسایل افراد این رقمی شده‌اند.
پیغمبر فرمود: «سلّموا على علىّ بامره المؤمنین» مردم به امیرالمؤمنین که رسیدید، بگویید: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» زمان پیغمبر…
7- مراسم جشن در ایام میلاد بزرگان دین
حالا شب تولد حضرت علی است. بگذارید این را بگویم. جشن گرفتن را ما افتخار می‌دانیم. برای تولد امیرالمؤمنین، امام حسین، ابالفضل، امام زمان(علیهم‌السلام). وهابی‌ها می‌گویند: این جشن گرفتن بدعت است. چرا عید می‌گیرید؟ جواب ما به وهابی‌ها چیست؟ ما می‌گوییم قرآن می‌فرماید… ما غیر از قرآن از هر چیزی حرف بزنیم، این وهابی‌ها ممکن است قبول نکنند. بگویند: حدیث شما را ما قبول نداریم. ما مجبور هستیم که با وهابی‌ها فقط از طریق قرآن سخن بگوییم. قرآن می‌فرماید: نزد عیسی آمدند و گفتند: ای عیسی! «أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (مائده/114) ای عیسی از خدا بخواه یک طبق غذا از آسمان بیاید، همانطور که باران می‌آید، یک طبق غذا بیاید. ما این را با چشم ببینیم، عجب یک غذای آسمانی آمد، اگر یک چنین صحنه‌ای بود، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» ما برای اول تاریخ تا آخر تاریخ یعنی در طول تاریخ این روز را روز عید قرار می‌دهیم. می‌گویم: پس نزول یک مائده آسمانی یعنی یک غذا، غذای الهی غذای آسمانی، عیدی برای اول تاریخ تا آخر تاریخ است. آیا تولد اولیاء خدا به اندازه یک غذای آسمانی نمی‌آرزد؟ چه اشکالی دارد که انسان برای یک کار الهی عید بگیرد؟ این‌ها اولیاء خدا هستند. رهبران الهی هستند. رهبران معصوم هستند. تولدشان را عید بگیریم، چه اشکالی دارد؟ اصلاً نعمت هست یا نه؟ وجود رهبر معصوم نعمت هست یا نه؟ آدم در برابر نعمت جشن بگیرد، اشکالی دارد؟ خدا به شما بچه می‌دهد، به خاطر تولد بچه‌ات جشن می‌گیری. چون بچه نعمت است. از نظر عقلی برای نعمت انسان جشن بگیرد، چه اشکالی دارد؟
این‌ها گریه کردن را بدعت می‌دانند، یعنی وهابی‌ها یک کسی هم می‌میرد، نمی‌دانم مکه رفته‌اید یا نه؟ مرده‌هایشان را روی یک تکه چوپ می‌برند، همینطور ساکت ساکت! انگار یک قاطر مرده است. ما الان یک الاغ اگر بمیرد، روی چوب می‌گذاریم و می‌بریم و آن را خاک می‌کنیم. آخر پدرت است، قاطر که نیست. نه اشک دارند و نه خنده. متحجر هستند. متحجر از حجر یعنی سنگ، یعنی سنگدل. البته این‌ها نعمت‌هایی است که خدا از آن‌ها گرفته است. انسان گریه دارد. فقط من وهابی‌ها را می‌گویم، نه سنی‌ها. حساب سنی‌ها از وهابی‌ها جداست. وهابی‌ها می‌گویند که اگر روی قبر امام حسن، بنویسید: «هذا قبر امام حسن» امامش را هم نگویید، بنویسید: «هذا قبر حسن بن علی» این قبر امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) است. می‌گوید: اگر روی سنگ قبر بنویسید شرک است. می‌گوییم چرا؟ می‌گوید: نوشتن شرک است. همانجایی که می‌گوید نوشتن شرک است، یک تابلو بالای سرت است، این تابلو به اندازه یک قالی دوازده متری است.
ای زواران! سلام کردن به این امامان شما شرک است. می‌گوییم: چطور پایین بنویسی، «هذا قبر» شرک است. بالا تابلو بزنی که این کار را بکن و این کار را نکن شرک نیست؟ اگر نوشتن شرک است، چه نوشتن اینجا و چه نوشتن آنجا. چون در آستانه‌ی شعبان هم هستیم، ممکن است، بعد هم بگویم. اما الان بگویم شاید بعداً از یادم برود. حالا می‌گویم اگر شد بعداً یک بار دیگر هم می‌گویم.
8- رابطه‌ی اولین امام با آخرین امام در شیوه‌ی انتخاب
چند تا از این دانه درشت‌های این‌ها ایران آمدند، با علما بحث داشتند. به ما هم زنگ زدند که شما هم یک جلسه قم بیایید. گفتم: من فقیه نیستم. اما در تفسیر حرف دارم، در تبلیغ هم حرف دارم. تفسیر و تبلیغ من حرف و سبک دارم. من در این دو شاخه می‌توانم بیایم. رفتیم و یک جلسه چهارساعته با عربی ناقصی که بلد بودم، من با این‌ها صحبت کردم. این‌ها هم دانه‌درشت‌ها بودند. یعنی قاضی القضاتشان بود، امام جمعه مرکز و پایتختشان بود. وزیر اوقافشان بود. از آن دانه‌درشت‌هایشان بودند. حرف‌هایم که تمام شد، گفتم: یک سؤال! شما نظرتان راجع به امام زمان(علیه‌السلام) چیست؟ دیدم نظر آن‌ها هم مثل نظر ما است. گفتند: امام زمان(علیه‌السلام) امام آخرالزمان است. وقتی هم بیاید دنیا را پر از عدالت می‌کند. گفتم: خوب الحمدلله! اینجا از جاهایی است که مثل قبله که مشترک هستیم، نماز مشترک هستیم، روزه مشترک هستیم، حج مشترک هستیم، در امام زمان(علیه‌السلام) هم مشترک هستیم. گفتم: خوب! حالا که عقیده‌مان یکی است. بیایید با انتخابات امام زمان را تعیین کنیم. گفتند: امام زمان که انتخاباتی نیست. امام آخرالزمان را باید خدا تعیین کند. ما که با انتخابات نمی‌توانیم. گفتم: اگر امامت انتخاباتی نیست، پس چرا بعد از پیغمبر با انتخابات امام تعیین کردید؟ اگر انتخابی هست، همانطور که اولش را تعیین کردید، بیایید و آخرش را هم تعیین کنید. نه ببینید! ساکت هستید نمی‌دانم متوجه شدید یا نه؟ نصفش را من می‌گویم نصفش را شما بگویید. امامت یا انتخابی است، و یا انتخابی نیست. اگر انتخابی است، یعنی باید مردم با انتخابات امام را تعیین کنند، کما اینکه اول تاریخ هم شما بعد از پیغمبر با انتخابات رهبر تعیین کردید. اگر امامت انتخابی است، کما اینکه اولش را انتخاب کردید، شما که اولش را انتخاب کردید، بیایید و آخرش را هم انتخاب کنید. امام زمان را انتخاب کنید. یک مهدی پیدا کنید و به او رأی بدهید، ظهور تمام شد و رفت و ظهور کرد. اگر هم که انتخابی نیست، می‌گویید: امام زمان را ما نمی‌توانیم انتخاب کنیم، اگر انتخابی نیست و می‌گویید: امام آخرالزمان امام دوازدهم را ما حق نداریم انتخاب کنیم، اگر انتخابی نیست، و حق ندارید انتخاب کنید، معلوم می‌شود که اولش را هم حق انتخاب نداشتید. یک بار دیگر! اگر امامت انتخابی است. حالا که اولش را انتخاب کردید، آخرش را هم انتخاب کنید. و اگر انتخابی نیست که می‌گویید: امام آخرالزمان انتخابی نیست، معلوم می‌شود که اولش هم انتخابی نبوده است. این‌ها به هم نگاه کردند. دعوا با کسی نداریم، ولی بحث داریم. این‌ها به هم نگاه کردند. همینطور جلسه روی هوا رفت. خوب من هم جلسه را ترک کردم، تهران آمدم، زنگ زدم که چه شد؟ این‌ها گفتند که بیست روز در ایران به ما خوش گذشت، این دقیقه‌ی آخر این شیخ قرائتی حالمان را گرفت. ما با هیچ کس دعوا نداریم. در مشترکات هم مشترک هستیم، اما حرفمان را باید بزنیم. «الحق مع علی و علی مع الحق»
سیزده رجب روز تولد آقا امیرالمؤمنین است. حق علی را بدهیم. اسم بچه‌هایتان را علی بگذارید. فاطمه و زهرا بگذارید. نگویید برادرم علی دارد. خواهرم هم فاطمه دارد. خوب برادرت یخچال دارد و خواهرت هم تلویزیون دارد، ما دیگر نمی‌خواهیم. چطور در تلویزیون و یخچال نمی‌گویی: خواهرم دارد و برادرم هم دارد. تا به علی رسیدی. وقتی در ایران سه هزار علی آباد ثبت شده است، پیداست کشور ایران شیعه است. سه هزار ده به نام علی آباد داریم. در همه‌ی خانه‌ها علی باشد. معاویه دستور داد که اسم علی روی بچه‌هایتان نگذارید. امام حسین(علیه‌السلام) گفت: معاویه دستور داده است؟ حالا که معاویه گفته است اسم علی نگذارید، من همه‌ی بچه‌هایم را علی می‌گذارم. امام حسین(علیه‌السلام) سه تا پسر داشت، همه را علی گذاشت. علی اکبر، که در کربلا شهید شد. علی اوسط که امام سجاد(علیه‌السلام) بود. علی اصغر که او هم شهید شد. گفت: حالا که او می‌گوید: نه! پس ما می‌گوییم: آری! ما باید نگاه کنیم و ببینیم دشمن چه می‌گوید؟ هر کاری را که او گفت ضدش را انجام بدهیم. آن که می‌گوید: علی نه! پس ما می‌گوییم: علی! دنبال اسم‌های مدرن و نامفهوم نگردید. اسم علی، فاطمه، داشته باشیم. افتخار کنیم به اینکه حرف داریم، استدلال داریم. قرآن داریم. ما از قرآن به راحتی می‌توانیم حرف‌هایمان را ثابت کنیم. در عین حال با احدی درگیر نیستیم و اختلاف نداریم. نظر داریم. درگیر نیستیم.
خدایا! به آبروی امیرالمؤمنین، کشور ما، امت ما، مسلمین جهان، مرزها، جوان‌ها، نسل‌ها، ناموس‌ها، آبروها و هر نعمتی که به ما داده‌ای به آبروی امیرالمؤمنین عیدی سیزده رجب را این قرار بده که این نعمت‌هایی که به ما داده‌ای در راه رضای خودت خرج شود. نعمت‌های ما از جمله عمر و جوانی ما، جوانی ما که رفت. حالا جوانی، جوان‌ها! نعمت‌هایی که به ما دادی، هدر و هرز نشود. یادمان بده وظیفه‌مان چیست، توفیق بده عمل کنیم. یادمان بده که وظیفه‌مان چه نیست، تقوا بده که دوری کنیم. قلب آقا امام زمان(علیه‌السلام) را از ما راضی بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


 «سؤالات مسابقه»

1- آیه 124 سوره‌ی بقره بر چه امری تأکید دارد؟
1) شورایی بودن امور جامعه
2) انتصابی بودن مسؤولان جامعه
3) انتصابی بودن امام و پیشوای معصوم
2- سفارش قرآن به شورایی بودن، در چه اموری است؟
1) امور مردم
2) امور دینی
3) امور خانوادگی
3- آیه 36 سوره‌ی احزاب بر چه امری تأکید دارد؟
1) دوری از قضاوت‌های نابجا
2) قطعی بودن احکام و دستورات الهی
3) بهره‌گیری از نظرات مؤمنان
4- رسول خدا در هنگام عزیمت به جنگ تبوک چه دستوراتی دادند؟
1) فرماندهی لشگر به دست حضرت علی(علیه‌السلام)
2) جانشینی حضرت علی(علیه‌السلام)  در مدینه
3) جانشینی حضرت علی(علیه‌السلام)  در فرماندهی جنگ
5- بر اساس قرآن، حضرت مسیح، روز نزول مائده آسمانی را چه روزی نامید؟
1) روز آمرزش گناه مسیحیان
2) روز عید مسیحیان
3) روز پذیرش دعای مسیحیان

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3704

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.