Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 85

Deprecated: Implicit conversion from float 79.9 to int loses precision in /home/gharaati/public_html/wp-includes/class-wp-hook.php on line 87
اعتدال در امور دینی – درسهایی از قرآن
Warning: Undefined array key "beoreo" in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

Deprecated: md5(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-content/themes/publisher-child/functions.php on line 185

اعتدال در امور دینی

موضوع: اعتدال در امور دینی
تاریخ پخش: 20/09/80

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما سوره اسراء آیه 26 بود که در جلسه قبل مقداری صحبت کردیم، حرف هایمان ماند حالا باز هم همان آیه را می‌نویسیم، سر سفره وحی می‌نشینیم، خدا با ما چه می‌گوید؟ بالاخره ما مخلوقیم و خداوند متعال خالق ماست، و هر مخلوقی باید کتاب خالقش را بخواند. این دیگر حداقل است. مثل این که هر بچه‌ای اگر باباش شاعر بود کتاب شعر باباش را می‌خواند.
1- به چند گروه کمک کنید
اگر عرض کنم پدر یک وصیتی کرده هر بچه‌ای وصیت باباش را می‌خواند. این حداقل است که مخلوق کتاب خالقش را بخواند، حالا این بحث هم، تقریباً اواخر ماه رمضان پخش می‌شود، ما هم سر سفره وحی بنشینیم.
«وَ‌ات ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً» (اسراء/26)، در آیه قبل به یکتاپرستی فرمان داده بود، جز او را نپرستید و فرمان داده که به پدر و مادرتان احسان کنید و اگر پدر و مادر پیر شدند. تشر نزن و کریمانه با آنها حرف بزن، این آیه این رو می‌گوید، «وَ‌ات ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ»، حق فامیل‌ها را هم بده، حق مسکین را هم بده، «وَ ابْنَ السَّبیلِ»، حق کسانی هم که در راه مانده‌اند را بده، افرادی پولدار بوده‌اند، حالا وسط خیابان پنچر شده، ماشینش سقوط کرده، خطری کشتیش را غرق کرد، بالاخره در مسافرت جیبش را زده‌اند، ابن سبیل است، یعنی در راه مانده است، فعلاً کمکش کنید ولو در شهر خودش پولدار است ولی الآن ندارد، بهش بدهید و بریز و بپاش هم نکنید.
2- قضیه فدک
چند تا نکته هست که اینجا من خدمتتان می‌گویم 1- نکته اول بعد از والدین نوبت فامیل است. چون آیه قبل، والدین بود این آیه ذالقربی، فامیل بود این آیه نازل شد، خداوند به پیغمبر دستور داد فدک را بده به فاطمه زهرا، فدک یک مزرعه بسیار بزرگی بود که مال پیغمبر اسلام بود. پیغمبر دید این یک سرمایه خوبی است، گفت بدهم به کسی که زندگیش زاهدانه باشد، به هر کسی بدهم بخور بخور است. بدهم به امیرالمؤمنین که نان خالی می‌خورد، بدهم به فاطمه که بریز و بپاش ندارد، این را بدهم به اهل بیت که این پشتوانه مالی باشد برای نشر تبلیغات اهل بیت، پشتوانه اقتصادی، تفکر علوی، تفکر فاطمی، نه بخاطر این که دختر است، فاطمه زهرا کسی است که آن شبی هم که می‌برندش خانه داماد در راهی که می‌برندش خانه داماد، فقیری می‌بیند پیراهن عروسی‌اش را به فقیر می‌دهد. علی بن ابیطالب، این رو بگم مثل این که شما یک پولی دارید و می‌خواهید بروید مسافرت می‌گویید اینرا بدهم به کی؟ می‌دهید به کسی که زندگیش از همه ساده‌تر، دینش از همه قوی‌تر، می‌گویید پول را بدهم به این، این آدم سالمی است، هم دینش بالاست هم این مال خودش هم باشد، مصرفش کنترل شده است، فدک را داد به فاطمه ولی بعد از پیغمبر فدک را از فاطمه گرفتند.
تقریباً یک صد سالی گرفتند عمر بن عبدالعزیز بود ظاهراً، پس داد، باز چند سالی دست اهل بیت بود، دو مرتبه زمان مأمون الرشید و هارون الرشید گرفتند و بعد هم وقتی گرفتند، گفتند پیغمبر ارث نمی‌گذارد که فاطمه زهرا یک سخنرانی کرد، گفت نفهمیدم چی شد؟ این چه دینی است که تو ارث ببری، من ارث نبرم؟ گفتند انبیاء ارث نمی‌گذارند، گفت این ضد قرآن است. چون قرآن می‌فرماید «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» (نمل/16)، یعنی حضرت داوود از سلیمان ارث برد، یعنی چه؟ مگر پیغمبر…، مثل اینکه پیغمبر‌ها غذا نمی‌خورند، نفس نمی‌کشند، زندگی عادی پیغمبرها با ما یک جور است یعنی چه؟ اصلاً هر چه خواستند توجیه کنند این حق فاطمه زهرا گرفته شد، حالا عرض کردم بخاطر این که فاطمه، فاطمه است‌! نه بخاطر این که دختر پیغمبر است، پیغمبر با کسی رودربایستی ندارد عمویش هم باشد می‌گوید «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَب‏» (مسد/1) خدا بکشد ابی لهب را، خدا بکشد عموی مرا، پیغمبر ما اگر به دخترش فدک می‌دهد بخاطر این است که می‌داند این درآمدها بریز و بپاش نمی‌شود، خوب پس درس اول بعد از والدین نوبت بستگان است، در انفاق، اولویت‌ها را رعایت کنید، اصلاً یک حدیثی داریم، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» (من‏لایحضره‏الفقیه/ج‏2/ص‏68) افرادی از روستا به شهر آمدند. روستایشان مدرسه ندارد، دبستان ندارد، درمانگاه ندارد، مسجد ندارد، روحانی ندارد، دکتر ندارد، این آمده در شهر پولدار شده است، حالا مثلاً در مسجد محله‌شان دو تا منار می‌سازد، کاشی کاری می‌کند، محراب را کاشی کاری می‌کند، چند میلیون خرج می‌کند.
3- رعایت اولویت در کمک کردن
شما واقعاً چرا اولویت را رعایت نمی‌کنی؟ اولویت مهم است، یک چیزی برایتان بگم، یک عملی است که در جمهوری اسلامی هم رواج پیدا کرده است، برای اعتکاف، سه روزه می‌روند در مسجد، امام حسن مجتبی و معتکف می‌شوند، چند دقیقه مانده بود به آخر اعتکافش که تمام بشود یک مرتبه دید یک کسی کارش دارد اعتکافش را به هم زد و رفت بیرون مثل آدمی که روزه گرفته‌تر تا ده دقیقه دیگر افطار است، می‌گویند بخور، می‌گوید صبح تا حالا گرسنگی حالا ده دقیقه دیگر افطار، نه باید بخوری دکتر گفته باید الآن آمپول بزنی، گفتند آقا شما یک روز هست که در مسجد مانده‌ای، حالا چند دقیقه دیگر صبر کن، فرمود حاجت مسلمان، ثوابش از اعتکاف بیشتر است، من بروم مشکل این را حل کنم، اولویت‌ها را رعایت کنیم.
می‌فرماید که در پرداخت حق فامیل فقر شرط نیست، ممکن بگوید آقا در فامیل ما فقیر نیست، فقیر هم نباشد، چون چشم دارند کمک کنید، منتها بعد می‌گوید «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، اعتدال، این بحث اعتدال بحث مهمی است، اعتدال می‌گویند کمک کن، فامیل، به مسکین، به فقیر، به کسی که در راه مانده کمک کن. بعد می‌گوید: بریز و بپاش نکن، یعنی چه؟ مگر اعتدال در کمک، و اسلام دین اعتدالی است، در همه چیز می‌گه اعتدال باشد، اینها که زیادی درس می‌خوانند، میزان نیستند، زیادی ورزش می‌کنند، میزان نیستند، زیادی تفریح می‌کنند میزان نیستند، زیادی می‌خوابند میزان نیستند، در علاقه، یک کسی آخ قربانت برم، حالا دیگر بستنی هم می‌خورند باید با هم بخورند.
4- اعتدال و میانه‌روی در کارها
اعتدال در تحصیل، در تفریح، در ورزش، در سرمایه گذاری، در عبادت، یک باب داریم، «بَابُ الِاقْتِصَادِ فِی الْعِبَادَهِ» (کافی/ج‏2/ص‏86)، اقتصاد یعنی میانه روی، در عبادت هم باید میانه روی باشد، خسته شدی، ده دقیقه دعا بخوان، لازم نیست دعای کمیل را تا آخرش بخوانی، ده دقیقه دعا بخوان خسته شدی، نخوان، هر چه نشاط داری، «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، «وَ‌ات ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، اعتدال در تشویق، ، مثلاً می‌گوید این کار را بکن، بعد می‌گوید «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/21)، «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره/189)، لعل یعنی امید است، هیچ وقت نمی‌گوید آفرین بیست، خوب وقتی یه یک کسی گفتی آفرین بیست، آن فکر می‌کنه که به آخرین درجه تکامل رسید، غلو نکنیم، بعد می‌فرماید «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً» (اسراء/27)، «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، بذر را که می‌دانیم چیست؟ می‌گویند بذر، دانه‌هایی را که می‌کارند، بذر می‌گویند بذر، چون ریخت و پاش می‌شود.
دانه را می‌ریزند روی زمین، «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، یعنی بریز و بپاش نکنید. بعد می‌گوید کسانی که بریز و بپاش می‌کنند، مبذرین، به درستی که آنها ریخت و پاش می‌کنند، ولخرجی می‌کنند آب و نان، پول، کتاب، ولخرجی می‌کند، اینها برادر شیطانند، خیلی زشت است، کسی که بریز و بپاش می‌کند، خیلی‌ها می‌خواهند پز بدهند، برای این که خودشیرینی کنند، در منطقه همه نگاه کنند، بریز و بپاش می‌کند که همه مردم نگاه کنند، قرآن گفته هر که بریز و بپاش می‌کند، شما نگاه عبوسانه بکن، چطور شیطان را می‌بینی عبوس می‌کنی؟ این برادر شیطان است، برادر مسلکی، یعنی هم فکر شیطانِ، بریز و بپاش نکنید، یعنی اینها که ولخرجی می‌کنند برادر شیطانند، در لباس، ماشین، هر چیزی که بریز و بپاش بکنند، «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ». در قرآن دوست شیطان داریم. ولی شیطان داریم و قرین شیطان.
5- انواع رابطه‌های شیطان با انسانها
اما کلمه برادر شیطان فقط برای آدم‌هایی آمده که بریز و بپاش دارند، حالا این بحث رو یک و فنی داشتم. شیطان چهار رقم با آدم رابطه دارد.
اول رابطه پرتاب، مثل آدمی که نمی‌تواند برود نزدیک از بیرون سنگ می‌زند، که می‌گوید «إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمْنِیَّتِهِ» (حج/52)، «أَلْقَى الشَّیْطانُ» یعنی شیطان نمی‌تواند برود پهلوی پیغمبرها، از دور به اهداف انبیاء سنگ پرانی می‌کند. «أَلْقَى الشَّیْطانُ فی‏ أُمْنِیَّتِهِ»، یعنی در آرزوهای انبیاء پرتاب می‌کند. وسوسه پرتاب می‌کند.
دوم رابطه تماس، از دور نه، یک مقدار جلوتر می‌رود یک هلش می‌دهد که قرآن می‌گوید «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ» (اعراف/201)، «مَسَّهُمْ» یعنی تماس می‌گیرد با این‌ها.
سوم رابطه ورود، که اصلاً شیطان می‌رود در روح آدم، که قرآن می‌گوید «الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ» (ناس/5). این «فی» یعنی می‌رود داخل.
چهارم شیطان می‌رود در روح آدم و همانجا می‌ماند، دیگر بیرون نمی‌آید که قرآن رابطه که می‌گوید رابطه اسکان، اصلاً می‌رود آنجا مسکن می‌کند، که قرآن می‌گوید که «فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» (زخرف/36).
«قَرینٌ» یعنی همانجا می‌ماند، پس ببینید، پرتابی، تماس، ورود، همنشین، اما این رابطه بک رابطه دیگر است. می‌گوید اخوان، کسی که ولخرجی می‌کند، نمونه‌هایی که اشاره شد این هست که یک پستی رو به یک آدم نااهلی بسپاریم، این هم تبذیر است. چطور؟ چون بالاخره بریز و بپاش است، شما یک کسی را رئیسش گذاشتی که نمی‌تواند جمع و جور کند. آدم نااهل رئیس بشود این هم تبذیرِ است. آدم چند تا پست بگیرد، می‌تواند اداره کند، این هم تبذیر است، آموختن آموزش مطالب غیر ضروری، این هم تبذیر است. چقدر در حوزه و دانشگاه و دبیرستان‌های ما یک علوم است که اگر نخوانیم طوری نمی‌شود، عوضش یک علومی جامعه نیاز دارد و نمی‌خوانیم.
6- علم مفید و غیر مفید
هر طلبه‌ای هر دانشجویی، هر دبیرستانیِ، هر محققی، یک چیزی مطالعه کند که این را بدونیم یا ندانیم فرق نمی‌کند. تحقیق کنیم مثلاً آجرهای سی و سه پل اصفهان، از اصفهان بود یا از قمشه، تحقیق کنیم مثلاً فرض کنید که اولین پرده کعبه را در یمن بافتند یا در شام، مثلاً که چی؟ یک سری اطلاعاتی است که مثلاً پیغمبر ما جمعه به دنیا آمده یا پنج شنبه؟ 9732 روز بود یا 9731 روز پیش از ظهر بود یا بعد از ظهر، که چی؟ مثل این که یک آدمی می‌گوید بوعلی سینا چند کیلوست این مثلاص چه اطلاعاتی است؟ یک سری آمار و ارقام و اطلاعاتی هست که واقعاً «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»، اگر تبذیر در آب و نان هست، در عمر ما هم بریز و بپاش هست، خیلی از ما عمرمون حرام می‌شود، جوان‌ها می‌نشینند پای تلویزیون، سه ساعت، ببینند توپ بلژیک رفت توی دروازه مکزیک یا نه، آقا جون آخر خط بپرس که بلژیک و مکزیک بازی می‌کردند چند به چند شد. شیر آب اگر باز باشد، می‌گویی اسراف، عمرت همینطور دارد هدر می‌رود، بله خودت پاشی بازی کنی طوری نیست، اصل ورزش رو من قبول دارم، اما تماشای ورزش اسراف عمر است، مثل اینکه شما نگاه کنید پول‌های من را بشمارم، پول‌های من را ببینید، خودت بلند شو، پول پیدا کن اما نگاه به پول مردم… به هر حال اسراف عمر، اسراف کاغذ، اسراف درس، ساعت‌های بی خودی، خلاصه‌اش اینکه تبذیر نشانه سخاوت نیست، خیلی‌ها که بریز و بپاش می‌کنند، همچنین بریز و بپاش می‌کنند که می‌گویند سخاوت دارید، قرآن می‌گوید مردم اینها برادر شیطانند، با نگاه، تحقیرانه، یعنی کسی که در یک منطقه محروم خانه‌ای می‌سازد که هرکه می‌آید برود، می‌خواهد دل شما رو ببرد، شما تا آن خانه را دیدید، سرتان را پایین بیاندازید و بروید، اصلاً سلامش هم نکن، شما شیطان را می‌بینی می‌گویی سلام علیکم، مخلصم، خدا سایه‌ات را از سر من کم نکند؟ نمی‌گویید، همینطور که به شیطان نمی‌گویید خدا سایه‌ات را از سر من کم نکند، به آدم‌ها هم که ولخرجند هیچ وقت سلام نکن، چون این ولخرجی می‌کند که خودش را نشان بدهد، شما وقتی به او محل نگذاشتی، خارش کن، شیطان خار است، برادر شیطان هم باید خار بشود، این همه نیاز، این همه گرسنه، این همه گرسنه، ما آدم داریم نان و سیب زمینی نمی‌تواند بخورد، آدم داریم نان خالی نمی‌تواند بخورد، ما آدم داریم جند تا دختر دارد، دخترهاش یکی صبح مدرسه می‌روند، یکی عصر، وقتی می‌آیند چادرشون را بهم قرض می‌دهند یعنی پول دو تا چادر نداره، برای چی این قدر ولخرجی می‌کنی، ولخرج برادر شیطان است.
7- اگر ندارید برای نیازمند دعا کنید
«وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَیْسُوراً» (اسراء/28)، این آیه مال آنهایی است که پول ندارند کمک کنند، هی فقیر می‌آید، پول می‌خواهد یک کسی می‌آید وام می‌خواهد، آدم ندارد، خب با این‌ها چه بکنیم، می‌گوید «وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ»، اگر یک وقتی خواستی رویت را از مسکین برگردانی، ابن سبیل، فامیل، افرادی به شما مراجعه می‌کنند پول نداری، می‌توانی بگویی آقا من پول ندارم، اگر خواستی از اینها اعراض کنی، مثلاً برگردانی و بگویی ندارم، در دلت، «ابْتِغاءَ» یعنی به سراغ رحمت خدا برو، یعنی به فکری باش، حالا که نداری، لااقل یک تلاشی کنی یک جوری برایشون جور کنی، من الآن ندارم، ولی بگم من که ندارم، حالا که ندارم مسئولیتی ندارم، نه نداری الآن مسئولیت نداری، ولی باید یک جوری به فکرش باشی، «ابْتِغاءَ» یعنی برو سراغش، «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10)، یعنی بروید به سراغش برید سراغ چی؟
برو سراغ رحمتی که از طرف خداست، اگر نداری به سراغ رحمت خدا برو، به او تلفن کن، به اون یک نامه بنویس، با او تماس بگیر، یک چهار تا تماس بگیر، خودت نداری، می‌توانی با تماس… چون قرآن نمی‌گوید حتماً خودت داشته باش، می‌گوید «وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ» (حاقه/34)، یعنی اگر خودت نداری، خب دیگران را تشویق کن، بچه دبیرستانی‌ها بعضی‌ها خودشان پول ندارند، دانشجوها از خودشون پول ندارند اما باباش پولداره برود باباش را راضی بکند، صحبت کن، بگوید آقا جون من توی دبیرستان یک همشاگردی دارم وضعش ناجوره، یک پولی بده مدیر مدرسه، به این همشاگردی من بده، این پسر می‌تواند دلالی کند. از یک طریقی از باباش پول بکیره، نگذارد همشاگردیش اینطور در فقر بسوزد.
8- شیوه‌های سخن گفتن
اگر هم نداری به فکر و طلب باش، سراغ رحمت خدا برو. منتها رحمت خدایی که امید دارید، بعد هم «قَوْلاً مَیْسُوراً»، اگر پول نداری یک کلام نرمی به اون بگو، «قَوْلاً مَیْسُوراً». برو دیگه حوصله ندارم، آقا اینطور نگو، حالا که پول نداری بگو اقا جان خدا انشاءالله به شما می‌ده، من برای شما توی فکرم، برای شما تلاش می‌کنم، دعا، «قَوْلاً مَیْسُوراً» در قرآن راجع به حرف زدن هفت تا کلمه داریم، یک اینجا می‌گوید «قَوْلاً مَیْسُوراً»، آیه دیگر می‌گوید «قَوْلاً لَیِّناً» (طه/44)، لین یعنی حرف بزن، یعنی نرم، آیه دیگر خواندیم می‌گوید «قَوْلاً کَریماً» (اسراء/23)، حرفت کریمانه باشه. آیه دیگر می‌گوید «قَوْلاً سَدیداً» (نساء/9)، حرفت منطقی باشد، محکم باشد، آیه دیگه می‌گوید «قَوْلاً مَعْرُوفاً» (بقره/235)، طوری حرف بزن که مردم بفهمند چی می‌گی، آیه دیگر می‌گه «قَوْلاً بَلیغاً» (نساء/63)، حرفت رسا باشه، مبهم نباشد، ببینید آداب حرف زدن، چگونه حرف بزنیم، در قرآن یک آیاتی است این آیات اگر به بچسبانیم این می‌شود آداب سخن گفتند.
9- خوب معرفی کردن مسلمانان به دشمنان
از این آیه معلوم می‌شود پیغمبر هم گاهی دستِ خالی بود، من یک سؤالی برایم پیش آمد که حضرت امیر گاهی از یهودی‌ها پول قرض می‌کرد، من برایم سخت بود، گفتم آخه الآن در کشور ما یک مسلمانی از یک یهودی پول قرض کنه، می‌گویند اِ، خیلی تحقیر می‌شود، از یهودی قرض کردی، از مسیحی قرض کردی، خوب تو مسلمانی چرا رفتی پهلوی او، از غیر مسلمان قرض کردی، این برایم مشکل بود. چرا حضرت امیر از آنها قرض می‌کرد. رفتم پهلوی یکی از علماء گفتم آقا یک سؤال دارم چرا حضرت امیر از آنها قرض می‌کرد، دیدم یک جواب خوبی داد، گفت ببین اونها جون علمای یهود و مسیحیت وضعشون خوب است، فکر می‌کردند رهبرهای اسلام هم مثل آنها چنین و چنانند، من به ایتالیا و واتیکان رفته‌ام، خبرهایی است، وقتی شاه یک دکتر مسیحی برای آقای بروجردی آورد، وقتی آمد قم، توی یک کوچه خیابان چهارمردان، وارد خانه آقای بروجردی شد، هی نگاه کرد و رفت داخل اطاق و دید یک اطاق ساده‌ای است و کرسی و لحاف، گفت اینِ، گفتند بله، رهبر ما اینِ است، بعد گفت توی ذهنم بود که وقتی من پهلوی رهبر شیعه‌ها وارد شوم. فکر می‌کنم دسته‌های تلفنش از پایه‌های طلا ساخته شده باشد، گفتند نخیر، این طور نیست، حسینیه جماران امام فرمود تا زنده هستم راضی نیستم سفید کنید، همان گچ و خاک بس است، ارزش ما به همین است، اینطور نیست که هر که آیت الله العظمی باشد، نمی‌دونم انگشترش گران‌تر باشد. خانه آیت الله العظمی با مردم عادی یک جور است، یا فقیر است یا عادی، فقیر الآن کمترند، ولی خانه‌های عادی است. این آیت الله به من گفت علت اینکه حضرت امیر از یهودی‌ها پول قرض می‌کرد، برای این بود که به یهودی‌ها بگوید زندگی رهبران ما با رهبران شما فرق می‌کند، دوم این که وقتی می‌گفت سر فلان روز می‌دهم، سر نوبت که می‌داد، این باز به وعده وفا می‌کرد و وفای به عهد باز اثر تربیتی داشت. هم گرفتنش هم پس دادنش، ما از خدا طلبی نداریم، «رَحْمَهٍ مِنْ رَبِّک»، آیه بعد، «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/29)، یک خانمی پسرش رو فرستاد پهلوی پیامبر، گفت پیراهنت را برای تبرک به من بده، برای یادگاری، می‌خواهم برای تبرک، پیغمبر هم پیراهنش را داد و ظهر شد و هی گفتند «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاه»، حضرت لباس نداشت بپوشد، همینطور توی خانه نشسته بود، آیه نازل شد کی گفت این رقم بریز و بپاش کنی؟ ما گفتیم انفاق کنی، نه این رقمی، «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ»، قرار نده، ید یعنی دستت را، مغلول یعنی غل شده، «إِلى‏ عُنُقِکَ»، عنق یعنی گردن، دستت را به گردنت غل نکن، دیدی آدم‌هایی را که دستشون به گردنشون غل شده، نمی‌توانند در جیبشون بکنند، یک جوری نکن که دستت در جیبت نرود، مثل اینهایی که دستشون به گردنشون غل شده، یعنی نه آنقدر سفت باشد که دست توی جیبت نرود «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ»، نه این رقمی؟ نه آن رقمی. دستت رو باز کن که ه چی داری یک جا بدهی، اعتدال، بعد می‌گوید «فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»، اگر ولخرجی کنی «فَتَقْعُدَ» می‌نشینی، «مَلُوماً مَحْسُوراً»، ملامت می‌کشی.
خدایا در فکر و عمل و تحصیل و کار و تفریح، در کاسبی و تجارت و در همه کارها ما را در راه مستقیم و دور از افراط و تفریط قرار بده، خدایا قلب آقا امام زمان (عج) را از ما راضی کن، در پناه حضرت مهدی(ع) رهبرما، دولت ما، امت ما، نسل و ناموس ما، دین ما، مرز ما، آب و خاک ما، انقلاب ما را حفظ بفرما. کسانی که بخاطر افراط و تفریط‌ها لغزش پیدا کردند توفیق برگشت و قرار گرفتن در راه مستقیم نصیب آنها هم بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=2705

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


Deprecated: stripos(): Passing null to parameter #1 ($haystack) of type string is deprecated in /home/gharaati/public_html/wp-includes/functions.wp-scripts.php on line 133