ازدواج

موضوع بحث: ازدواج
تاريخ پخش: 13/12/66

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم

در خدمت برادران و خواهران و اساتيد دانشگاه و در خدمت جمعي از عزيزان كميته‌ي امداد هستيم. بحث ما درباره‌ي ازدواج است. كه براي همه‌ي مردم، چه آن‌هايي كه مي‌خواهند ازدواج كنند و چه آن‌هايي كه ازدواج كرده‌اند، مطالبي از اسلام عرض مي‌كنم. عقد و عروسي در ازدواج مهم است و از مطالبي كه بايد گفته شود اهميت ازدواج است كه بعد از انتخاب همسر روي اين مسائل ان شاءالله صحبت مي‌كنيم. ان شاء الله مقداري درباره‌ي خواستگاري صحبت مي‌كنيم و بعد درباره‌ي جلسه‌ي عقد هم صحبت مي‌كنيم.
1- توجه به جامعيت اسلام
بعد هم ماه عسل كه درباره‌ي ماه عسل حديث داريم. هفته‌ي گذشته حديثش را من ديدم كه امام وقتي مي‌خواهد بگويد: عروس و داماد، مي‌گويد: «تَذُوقَ عُسَيْلَتَهُ وَ يَذُوقَ عُسَيْلَتَهَا» (وسايل‌الشيعه،ج22،ص122) اينها عسل همديگر را بچشند. من فكر مي‌كردم چون سرجلسه‌ي عقد، عروس و داماد عسل دهان هم مي‌گذارند، بعضي به خاطر اين موضوع به آن ماه عسل مي‌گفتند و يا چون ماه اول است همين طوري به آن ماه عسل مي‌گويند. بعد مي‌بينيم كه ماه عسل يك ريشه‌ي حديثي هم دارد.
برادرها و خواهرهاي دانشجو يك جمله بگويم و خيلي راحت و با شجاعت مي‌گويم، من مي‌گويم و شما هم قبول كنيد. ما اسلام را نشناخته‌ايم. پريروز تيتر حديث‌هاي لباس را مطالعه مي‌كردم، رنگ لباس سياه، رنگ لباس قرمز، رنگ لباس سبز، رنگ لباس زرد، لباس سفيد، جنس لباس، پشم، پوست، فرم لباس، دوخت لباس، اين قدر مطالب جالبي در اسلام هست كه اگر يك دانشكده چند ترم فقط در مورد اين حديث‌ها تحقيق كند، باز هم جاي تحقيق هست. حدود سه هزار حديث در رابطه انواع غذاها، نام غذاها، اثر غذاها، خاصيت غذاها، چه غذايي با چه غذايي مفيد است؟ چه غذايي با چه غذايي مضر است؟ راجع به آشاميدني‌ها، آب‌هاي معدني، مقدار غذا و. . . حديث است. راجع به پياز، سيب درختي، به گلابي، برنج، گندم، جو، هم حديث داريم.
من خدمت يكي از علماي قم گفتم: آقا سند اين روايات را ببين، هر كدام خوب است به دانشگاه بدهيم تا روي آن تحقيق كنند و به جاي معارف ديني اين‌ها را بخوانند، به خصوص دانشكده‌ي پزشكي. دانشكده‌ي افسري آيات و روايات جبهه و جنگ را بخواند و دانشكده چشم، حديث در مورد رنگ‌ها را بخواند. دانشكده‌ي دندان پزشكي، روايت خودش را بخواند. اگر هر دانشكده‌ي ما آن چيز كه مربوط به خودش است را بخواند، عشقشان نسبت به اسلام بيش‌تر مي‌شود. ولي فعلاً يك درس معارف هست. مي‌گويند: هر رشته‌اي هست بايد همين را بخواند. مي‌خواهي مهندس راه و ساختمان، ماما، دكتر در الهيات، هركس هرچه هست بايد همين را بخواند. اين معارف، معارف ايده آل و نرمالي نيست. البته الآن يك عده‌اي دارند تلاش مي‌كنند، ان شاءالله خدا موفقشان بدارد كه يك معارفي باشد كه سنخيتي با رشته‌هاي دانشگاهي داشته باشد. علاوه بر اين كه، چهل، پنجاه درصد مشتركات داريم. تمام خواهرهاي ما يك ترم حجاب زن و نظام حقوق زن را بخوانند. دو كتاب علامه شهيد مطهري درباره‌ي حقوق زن نوشته است. خانمها اين را بخوانند و امتحان بدهند و چه مانعي دارد كه در دانشگاه يك ترم روخواني قرآن باشد؟ زشت است فارغ التحصيل ليسانس ما، قرآن را باز مي‌كند و بلد نيست از روي آن بخواند. يك ترم بگذاريد، هركس مي‌تواند بخواند كه هيچ، نمره مي‌گيرد و هركس هم كه نمي‌تواند بخواند، ماه رمضان است، دو، سه نفر از جهاد دانشگاهي‌ها، انجمن اسلامي‌ها، دفتر آيت الله العظمي منتظري، نمايندگان محترم ايشان بيايند و در كلاس‌هاي بيست روزه كه تشكيل مي‌شود، بتوانند قرآن را بخوانند. و اگر خود دانشجو هم ببيند كه قرآن را ياد گرفته است، خوشحال مي‌شود. روخواني قرآن يك ترم از درس شود. يك كتاب‌هايي خواندنش مفيد است تو بخوان و امتحان بده، لازم نيست كه آنها درس بشود. خيلي چيزها درس كه شد، استاد به خاطر اسكناس درس مي‌دهد، شاگرد به خاطر نمره درس مي‌خواند. هيچ كدام همديگر را تحويل نمي‌گيرند. درس بايد يك طوري باشد كه من بدانم كه نياز من است و باعث رشد من است و من وقتي اين را بخوانم رشد پيدا مي‌كنم. ان شاءالله يك تحولي در معارف بشود. حالا ما معارف اسلامي را نشناخته‌ايم.
2- اهميت ازدواج و انتخاب همسر
مسئله‌ي ازدواج چند مسئله دارد. اهميت ازدواج از نظر تقوا، از نظر تربيت نسل، از نظر اجتماعي، از نظر رواني، از نظر اقتصادي، ازدواج در هريك از اين‌ها مؤثر است.
از نظر تقوا، حديث داريم هركس ازدواج كند، 50 درصد دينش را حفظ كرده است، نصف دينش را حفظ كرده است. البته معنايش اين نيست كه پس دو زن بگيريم که يكباره همه‌ي دينمان را كامل كنيم. گفت: سركه عقل را زياد مي‌كند، گفت: به شرطي كه عقلي باشد. هركس ازدواج كند، نصف ايمانش را حفظ كرده است، يعني پنجاه درصد از خطرات دور شده است. چون گناهان ما يا از شهوت و يا از روي غضب است. قرآن هم مي‌گويد: روزه بگيريد «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/183) چون گرسنگي مقدار زيادي شهوت را كم مي‌كند. يعني پنجاه درصد آمار جنايت كم مي‌شود. حتي زمان طاغوت، در ماه رمضان آمار جنايت كم بود. هركس ازدواج كند، نصف دينش را حفظ كرده است.
قَالَ رَسُولُ اللَّه(ص): «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِي»(كافى، ج‏5، ص‏328) درباره‌ي نسل روايت مي‌گويد: شما مي‌خواهيد نسل آينده را تربيت كنيد.
در دانشگاه‌هاي تربيتي دنيا، تمام كارشناسان تربيتي، بعد از تولد بچه را در خط تربيت مي‌برند، اما اسلام قبل از تولد بچه، درباره‌ي انتخاب همسر مي‌گويد: مواظب باش، اين زني كه تو امروز مي‌گيري فقط زن تو نيست، مادر بچه‌هاي تو است. نگو: مي‌خواهم داماد شوم. خواهر نگويد: مي‌خواهم عروس شوم. يك وقت آدم مي‌گويد: اين اتاق گرم است، فعلاً داخل آن مي‌رويم تا در آن زندگي كنيم. يك وقت مي‌گويد: چون مي‌خواهم روي آن آپارتمان بسازم، پس از اول پايه‌هاي آن آهن باشد.
3- سنت پذيري و سنت شكني در ازدواج
ازدواج از نظر اجتماعي چند مسئله دارد:
سنت پذيري اجتماعي و سنت شكني: ما هم بايد سنت‌هاي خوب پدران را قبول كنيم و هم بايد سنت‌هاي بد را بشكنيم. بعضي از كارهاي قديمي‌ها خوب بوده است و بهتر است كه قبول كنيم. عروسي‌ها در خانه بوده است، بهتر از تالار است. الآن همسايه عروس و داماد مي‌شود، چون در تالار مي‌اندازند، كسي خبردار نمي‌شود. مگر آن‌هايي كه مي‌خواهند در يك محله عروسي بگيرند، همسايه‌ها جمع مي‌شوند، يكي فرش مي‌آورد، يكي ظرف مي‌آورد، يكي صندلي مي‌آورد و كمك مي‌كنند و تعاون مي‌شود. گاهي بيش ترخرج مي‌شود، زحمت هم بيش‌تر است. اما يك الفتي، يك ولوله‌اي در مردم مي‌افتد و آن الفت ارزش دارد. بسياري ازآدم‌هايي كه قهر هستند براي عروسي آشتي مي‌كنند. ولي وقتي تالار بود نيازي نيست. همين داد و ستدهاي در خانه، سنت‌هاي خوبي هست كه بايد به آن توجه کرد.
يك سنت شكن‌هايي هم هست كه بايد شكست. متأسفانه در بعضي از قسمت‌هاي ايران، يك سنت‌هاي غلطي هست كه مي‌گويند: دختر عمو، براي پسر عمو است. چه كسي اين را گفته است؟ اين بسيار غلط است. پسر خاله، دختر خاله غلط است. پدرش وصيت كرده است، بي خود وصيت كرده است. ازدواج كار به وصيت ندارد. بسياري از سنت‌هاي غلط را بايد شكست. دخالت پدر بزرگ‌ها، بايد از ميان برود. يك سري از آن‌ها درست است ولي يك سري از آن‌ها غلط است. مسائل اجتماعي اين طور‌ي هم داريم. سادگي، يك مسئله‌ي اجتماعي است. يك عقد و عروسي مجلل بسياري از جوان‌ها را از ازدواج كردن پشيمان مي‌كند. يك جهازيه‌ي مفصل، بسياري از دخترها را از عروس شدن پشيمان مي‌كند. بايد حساب داشته باشيم كه فرم يك عروس در جامعه اثر مي‌گذارد. مردم هر چه ببينند به همان قيافه در مي‌آيند. (من نمي‌دانم اين را گفتم يا نه؟ دو نفر در خيابان دعوا مي‌كنند. او آن طرف خيابان است و شما اين طرف خيابان هستي. آن دو نفر با هم دعوا مي‌كنند، مگر به تو نگفتم، چند دفعه بگويم؟ همين طور كه دارد عصباني مي‌شود، شما هم اين طرف خيابان چنين مي‌شوي. طرف مقابل آن طرف خيابان مي‌گويد: خدا مي‌داند متوجه نشدم، خيلي معذرت مي‌خواهم. يك مرتبه شما اين طرف خيابان آرام مي‌شوي.) يعني تمام كارهايي كه در جامعه مي‌شود، بخواهيم يا نخواهيم اثر مي‌گذارد.
بياييم عقد و عروسي را ساده برگزار كنيم. سنت‌هايي را بشكنيم. چه مانعي دارد پدر عروس خودش خطبه بخواند. پيغمبر اسلام خودش، خطبه‌ي عقد فاطمه‌ي زهرا(س) را خواند. ولي الآن در جامعه‌ي ما مي‌گويند: زشت است كه پدر عروس خطبه بخواند. چه مانعي دارد آن كه پدرش مرده است، خودش سخنراني كند؟ آن كسي كه پدرش از دنيا رفت خودش به منبر برود. چون داغ پدر ديده است، حرف‌هاي او از دل بلند مي‌شود. ولي آن آقاي غريبه‌اي كه به منبر مي‌آيد، آن سوز صاحب عزا را ندارد. يك سري از سنت‌ها را قبول كنيم، يك سري سنت‌ها را بشكنيم.
قرآن درباره‌ي سنت پذيري يك آيه دارد. درباره‌ي سنت شكني هم يك آيه دارد. آيه‌ي سنت پذيري اين است كه خدا به پيغمبر مي‌گويد: سنت پيغمبران قبلي را حفظ كن. «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه‏»(انعام/90) يعني هدايت انبياي پيشين را قبول كن. خدا در قرآن يك سنت شكني را به پيغمبر مي‌گويد. به پيغمبر مي‌گويد: همسر زيد را بگير، كه اين سنت جاهلي كه خيال مي‌كنند نمي‌شود زن پسر خوانده را گرفت، از ميان برود. اما تو بگير، تا اين سنت به دست تو بشكند. سنت شكني ازدواج با همسر زيد، كه زيد او را طلاق داده بود. پيغمبر او را گرفت، زيد پسر خوانده‌ي پيغمبر بود. همين طور كه پدر شما نمي‌تواند زن شما را بگيرد، در زمان جاهليت خيال مي‌كردند كه زن پسر خوانده را نمي‌شود گرفت. فرمود: سنت جاهلي را بشكن. سنت شكني كن. الان هم در جامعه ما يك خانم شيرزني پيدا شود و سنت را بشكند. بگويد: من با همان لباسي كه دارم مي‌آيم، براي عروسي كه لباس نو ندوخته¬ام. الآن بسياري از زن‌ها خيال مي‌كنند هر عروسي لباسي را كه پوشيدند، بايد براي عروسي ديگر لباس ديگري بپوشند. هم زنان ما و هم مردان ما بايد سنت شكن باشند و. .
4- آثار و بركات ازدواج
اما از نظر رواني، قرآن مي‌گويد: «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها»(روم/21) براي اين كه آرامش پيدا كنيد. آدمي كه ازدواج نكرده است، زن وسيله‌ي سكون است، چنانكه شب وسيله‌ي سكون است. همان گونه كه مسكن وسيله‌ي سكون است. شب، مسكن، همسر همه آرامش بخش است.
از نظر اقتصادي، قناعت همسر، خيلي مهم است. بسياري از افراد مي‌خواهند ازدواج كنند، پول ندارند. همسر قانع نيست و توقع بالاست. حالا نمي‌دانم بگويم، زشت است يا مقبول است؟ من به زن شما و مقبوليش كار ندارم. من خودم وقتي مي‌خواستم داماد بشوم، بيست سال پيش بود، پنجاه جا رفتم، هيچ كس زنم نمي‌شد. يعني مي‌گفتند: داماد چه كاره است؟ پدرم مي‌گفت: طلبه است، ما آن زمان پول زيادي نداشتيم. البته حالا هم كه پول داريم، معمولي هستيم. يك وقت نگويند: حكومت آخوندي است، خيلي پول دارند. زندگيمان عادي است. البته معمولاً يك وقت يك كسي وضعش خيلي خوب است، كار ندارم. «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» ازدواج براي آرامش است.
سنت پذيري «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»(انعام/90) سنت شكني «لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‏ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ»(احزاب/37) تربيت نسل…
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِي»(كافى، ج‏5، ص‏328) ازدواج از نظر حفظ دين، نسل آينده، سنن اجتماعي، آرامش رواني، مسئله سادگي زندگي و. . . اهميت دارد.
5- شرايط انتخاب همسر
اما انتخاب همسر از نظر مال و جمال: من هر وقت ياد جمال مي‌افتم، ياد يك دوست مي‌افتم. يك دوستي داشتيم دو تا پسر داشت، يكي كمال بود و ديگري جمال بود. مي‌گفت: كمال را جمالي نيست و جمال را كمالي نيست. درباره‌ي مال و جمال حديث داريم، اگر كسي انتخاب همسرش به خاطر مال او باشد، اين شرک است. جواني ايستاده بود، به او گفتم: چرا داماد نمي‌شوي؟ بغل دستي‌اش گفت: آقاي قرائتي ايشان مدت هاست مي‌خواهد داماد شود، منتها دنبال دختري مي‌گردد كه پدرش پير باشد، ميلياردر باشد، دو دفعه هم سكته ناقص كرده باشد، كه وقتي عقد را بست، يك ارثي از پدر زن گير اين بيايد. من گفتم: جواني كه اميدش به ارث پدر خانمش است، اين جوان مثل پسر نوح است. پسر نوح كه مي‌گويم بد بود، به خاطر اين است كه مي‌گفت: «سَآوي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُني‏ مِنَ الْماءِ»(هود/43) پدرش گفت: ايمان بياور وگرنه غرق مي‌شوي! گفت: «سَآوي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُني» سر كوه مي‌روم. «يَعْصِمُني» كوه مرا حفظ مي‌كند. اين هم مي‌گويد: «سَآوي إِلى» به ارث پدرزن پناه مي‌برم. يعني كسي كه تكيه گاه «دُونِ اللَّهِ» داشته باشد، اين شرك است. دويست و يك مرتبه «دُونِ اللَّهِ» و «دُونِهِ» در قرآن است. يعني هركس به جاي ايمان به خدا، به چيز ديگري تكيه كند، شرك است. بسيار دختران گمنامي هستند، همه كمالي دارند و بسيار دختران با مال و با جمالي هستند و به عكس پسران با كمالي هستند كه فقير هستند. پسران خوشگل و خوش پولي هستند كه كمال ندارند. زيبايي‌ها به كمال است. البته بايد مقداري هم روي زيبايي عنايت شود. چون گاهي هم بچه‌ها به قدري حزب اللهي مي‌شوند، مي‌گويد: آقا من به خاطر نماز شبش قبولش دارم. آخر اين هيچ رنگ و آبي ندارد. خيلي حزب اللهي مي‌شود، بعد وقتي ازدواج كرد، يك خرده عطشش كم مي‌شود، آرامش كه پيدا كرد، در يك جلسه نگاه مي‌كند، مي‌بيند تمام ديگران وضعشان يك طور ديگر است، اين يك طور ديگر است. آن وقت بنا بر ناسازگاري مي‌گذارد.
يك طوري اندازه گيري كنيم كه بعد پشيمان نشويم. نه صد در صد كمال و نه منهاي كمال، بايد طبيعي و متعادل باشد. ولي حديث داريم که اگر كسي، كسي را ببيند و او را بپسندد، كمال نداشته باشد، اما مال و جمال دارد مي‌گويد: با اين ازدواج نكن. در نماز جمعه و جماعت نمي‌آيد، با او ازدواج نکن. البته نمي‌خواهيم بگوييم كه مرتب بيايد، اما گاهي بيايد و در نماز شركت كند. آن كسي كه نمي‌آيد، يعني امت اسلامي را بايكوت مي‌كند، شما هم بايكوت كنيد و به او دختر ندهيد. حديث داريم، كسي كه در جمعه و جماعت حاضر نمي‌شود، چون امت را بايكوت كرده است، شما هم او را بايكوت كنيد. آن كس كه امت را قبول ندارد، تو هم او را قبول نداشته باش. پس نمي‌خواهم بگويم که مرتب به نماز جمعه وجماعت برويد، و از آن طرف نمي‌خواهم بگويم: كسي كه فقط هيكل دارد، هشتاد و دو كيلو است، خيلي هم سوپر دو لوكس است و هيچ كمالي ندارد. حديث: اگر كسي به خاطر كمال و جمال زن بگيرد، خدا هر دو را از او مي‌گيرد.
6- اهميت واسطه‌گري در ازدواج
و اما دلالي در امر ازدواج: در اين كه ما دلالي بكنيم يا نه؟ اول اين كه دلالي خيلي ثواب دارد به شرط اين كه دلال هرچه هست بگويد. حديث داريم «مَنْ عَمِلَ فِي تَزْوِيجٍ بَيْنَ مُؤْمِنَيْنِ حَتَّى يَجْمَعَ بَيْنَهُمَا زَوَّجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَ امْرَأَةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ كُلُّ امْرَأَةٍ فِي قَصْرٍ مِنْ دُرٍّ وَ يَاقُوتٍ وَ كَانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا أَوْ بِكُلِّ كَلِمَةٍ تَكَلَّمَ بِهَا فِي ذَلِكَ عَمَلُ سَنَةٍ قِيَامٌ لَيْلُهَا وَ صِيَامٌ نَهَارُهَا»(ثواب‏ الأعمال، ص‏288) اگر كسي بين عروس و داماد دلالي كند، خيلي مهم است «وَ كَانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا أَوْ بِكُلِّ كَلِمَةٍ تَكَلَّمَ بِهَا فِي ذَلِكَ عَمَلُ سَنَةٍ قِيَامٌ لَيْلُهَا وَ صِيَامٌ نَهَارُهَا» و هر كاري كه مي‌كند و هر گامي كه بر مي‌دارد، خدا به او ثواب يك سال عبادت را مي‌دهد، به اندازه‌اي ثواب دارد كه شب هايش را تا صبح عبادت كند و روز هايش را روزه بگيرد. اين قدر، دلالي براي ازدواج ارزش دارد، ولي به شرطي كه دلال راستش را بگويد. گاهي دلال‌ها مي‌گويند: بگويم: بچسبد. خوب تو راست بگو و دعا كن. بگو: خدايا دل اين‌ها را به هم نزديك كن. خدا مقلب القلوب است. بايد دل‌ها را به هم نزديك كند. گاهي دو دختر و پسر خيلي خوب هستند، همديگر را دوست ندارند. گاهي بسيار تركيب ندارند، همديگر را هم دوست دارند. مي‌گويند: يك پيرمردي هشتاد ساله بود. خيلي بدشكل بود. دماغش مثل لامپ، لب هايش برگشته بود، بدتركيب ترين، زشت ترين آدم‌ها بود. ايشان داماد شد، گفتند: از عروس راضي هستي؟ گفت: خيلي، گفت: هم او به من احترام مي‌گذارد و هم من به او. گفتند: چه طور؟ گفت: من به خانم احترام مي‌گذارم، چون احترام بزرگ‌تر واجب است، چون او از من بزرگ‌تر است اما او به من احترام مي‌گذارد، چون من از او خوشگل‌تر هستم. گاهي وقت‌ها، دو نفر همديگر را دوست دارند و مشكل هم نيست. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً»(انفال/63) دل به هم بچسبد يا نچسبد، مربوط به خداست.
خدا در قرآن به پيغمبرش مي‌گويد: بين اوس و خزرج و قبايل عرب، سال‌ها جنگي بود كه خدا در قرآن مي‌گويد: «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» نمي‌شد كه اين‌ها را آشتي بدهي، اما من آشتي دادم. دلال راست بگويد و هرچه هست بگويد. دلالي خيلي ثواب دارد. به شرطي كه دلال كتمان نكند. نبايد مال و جمال هدف باشد. دلالي ارزش دارد که راست بگويد. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع): «أَفْضَلُ الشَّفَاعَاتِ أَنْ تَشْفَعَ بَيْنَ اثْنَيْنِ فِي نِكَاحٍ حَتَّى يَجْمَعَ اللَّهُ بَيْنَهُمَا»(كافى، ج‏5، ص‏331) بهترين دلالي‌ها، دلالي بين ازدواج است.
7- ويژگي‌هاي همسر شايسته
خوب بعد از انتخاب همسر، حالا همسر خوب چه كسي است؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً»(كافى، ج‏5، ص‏324) بهترين زن، زني است كه مهرش كم باشد، الآن مهريه دارد غوغا مي‌كند. چه خبر است مگر فروشي است؟ كمال، كار به مهريه ندارد. آقا مهريه دختر فلاني صد تومان است، من هم كمتر از سي صد تومان نمي‌دهم. مگر ارزش انسان به اسكناس است؟ مهريه‌ي كم دليل بر كمال است. به ما نمي‌خورد، نمي‌خورد و مي‌خورد يعني چه؟ حالا من مي‌گويم: «فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ»(انفال/73) اين آيه‌ي قرآن است اين آيه را داشته باشيد و در حديث هم داريم «فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ» (كافي،ج5،ص347) يك تكه ادبي است، عنايت كنيد، لطيف و شيرين است. فتنه‌ي بزرگ در زمين است. فتنه و فساد بزرگ در زمين مي‌شود. در قرآن كجا گفته است، درحديث كجا گفته شده است؟ قرآن مي‌گويد: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْر»(انفال/72) اگر مسلماناني گفتند: فرياد! فرياد! اگر شما بي تفاوت بوديد، فتنه و فساد بزرگي در زمين مي‌شود، كه مسلماني ناله مي‌كند و شما اعتنا نمي‌كني. اين آيه براي زماني است كه انسان به فرياد مظلوم نرسد. الآن مسلمان‌هاي فلسطين همه رقم فشار رويشان هست. نامردهاي كويت و حجاز و اردن و مصر، خم به ابرو نمي‌آورند. اگر مسلماناني تحت چكمه‌ي اسرائيل بودند و بقيه‌ي مسلمانان بي غيرت بودند «فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ» است. اين براي مسئله‌ي سياسي، نظامي، اجتماعي است. بعد حديث داريم، اگر دختر بزرگ شد و براي او خواستگار آمد و خواستگار پسرخوبي است، اما به خاطر اين كه پول ندارد دخترت را به او ندادي، امام مي‌فرمايد: «فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ» فتنه و فساد بزرگي است. در مسائل سياسي، نظامي، نجات مسلمانان مظلوم، در مسائل خانوادگي، رد كردن داماد خوب «فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ» است.
پس در قرآن براي نجات محروم يك تعبيري است. اگر طرف وقت ازدواجش است و پدر و مادري چوب لاي چرخ او مي‌گذارند، مي‌گويند: حالا براي بعد باشد. اگر پسر و دختر خلاف بكنند، پدر و مادر هم در گناه شريك هستند و بعضي وقت‌ها هم پسر بايد خجالت را كنار بگذارد، پيشنهاد ازدواج بكند و به پدر و مادرش بگويد هيچ اشكالي هم ندارد. بهترين زن‌ها آن زني است كه مهرش كم باشد.
خواستگاري دختر خودم آمدند، ما دو، سه سؤال از اين داماد كرديم. خرج عقدمان پنج هزار تومان شد. حدود سه سال و نيم پيش، مهريه‌اش هم چهارده سكه بود. آن زمان سكه سي و پنج تومان بود. وقتي بلند شديم رفتيم، پدر داماد گفت: ماخودمان را بيش از اين براي مهريه آماده كرده بوديم. آدم كه دخترش را نمي‌فروشد. اگر واقعاً پسر مسلماني است، عيب ظاهري ندارد، آدم تحقيق مي‌كند، اگر يك پسر سالم و خوب است، دخترت را به او بده. آدم براي پول و طلا كه دخترش را نمي‌دهد، اگر تو انسان هستي، قالي پشم ارزش ندارد. طلا خيلي پايين‌تر است كه من به خاطر طلا فكر كنم، طلا بايد دنبال تو بياد، نه اين كه تو دنبال طلا تصميم بگيري. اصلاً خيلي ننگ است، بنشينند چانه بزنند.
8- پدر عروس و داماد
وظيفه‌ي پدر عروس چيست؟ آيه‌ي پدر عروس را دو سال پيش در تلويزيون نوشتم. مي‌خواهيد تكرار كنم؟ آيه‌ي پدرعروس اين است «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ»(قصص/27) شعيب به موسي گفت: دخترم را به تو مي‌دهم. گفت: مهريه چقدر است؟ فرمود: هرچه دادي « عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً»(بقره/236) خرج كند، ندارد خرج نكند. «ما أُريدُ» من اراده نكردم. اين حرف شعيب است. پيغمبر، پدرزن پيغمبر است. داماد هم حضرت موسي است. «ما اريد» من اراده نكرده‌ام «أَشُقَّ عَلَيْكَ» يعني بر تو مشقت بدهم. هرطوري راه دستت است، پنج سكه، پانزده سكه، سي سكه، آن‌هايي هم كه سكه را به اسم اهل بيت زياد مي‌گيرند، آن‌ها هم سر خودشان كلاه مي‌گذارند. مي‌گفت: هفتاد و دو سكه. مي‌گفتيم: پولش خيلي مي‌شود. به نام نامي هفتاد و دو تن، مهر او هفتاد و دو سكه باشد. خوب بگو صد و بيست و چهار هزار سكه، به نام نامي صد و بيست و چهار هزار پيغمبر مهر او باشد. اين‌ها شوخي است. هم مي‌خواهد پول بگيرد، هم مي‌خواهد چهره‌ي مذهبي‌اش را حفظ كند. آقا اگر آدم داماد خوبي هست، داماد را رد نكن. بعضي‌ها به استخاره معتقد هستند. بعضي‌ها تحقيق مي‌كنند. بعضي‌ها هم مسائلي دارند كه اگر دقت نكند ممكن است باعث فتنه‌هاي بدي بشود. آن يك حرف ديگر است. ممكن است كسي، دو داماد داشته باشد، نمره‌ي سيزده دارند، اگر داماد سوميش نمره‌ي ده باشد، ممكن است بعد هم اين دخترها بگويند: پدر ما فرق مي‌گذارد. حديث در ما يحضر از كتب اربعه شيعه است، اگر پدري حتي در وصيت فرق بگذارد، كه به اين بچه يك قالي بدهيد و به آن بچه دو قالي بدهيد، گناه كبيره كرده است. چون گاهي وقت‌ها، بچه‌هاي دوم، مثل اسكورت مي‌ماند. بايد دنبال ماشين اول برود. بايد يك مقدار ملاحظات داخلي را كرد. اما اگر پسر، پسر خوبي است، او را رد نكنيد. چقدر پسر فقير و دختر فقير داريم كه مملو از كمال هستند ولي مشكلشان نداشتن اسكناس است؟ اين زن تو براي جمهوري اسلامي است.
خوب حالا داماد احترام دارد يا نه؟ بله حديث داريم. امام سجاد(ع) و امام كاظم(ع) تا دامادش مي‌آمد، عبايش را پهن مي‌كرد، مي‌انداخت و مي‌گفت: بفرماييد بنشينيد. مي‌فرمود: تو هم دين دختر من را حفظ مي‌كني و هم خرج دختر من را مي‌دهي، بفرماييد. حالا من كه مي‌گويم ما اسلام را نمي‌دانيم، اين خنده‌هاي شما براي اين است كه بعضي از اين حديث‌ها را هنوز نشنيده‌ايد. حتي حضرت سجاد عبايش را نيز براي شوهر خواهرش و شوهر دخترش نيز پهن مي‌كرد و مي‌گفت: بفرماييد روي عبا بنشينيد. مي‌گفت: تو دين خواهر من و دختر من را حفظ مي‌كني و خرجش را هم مي‌دهي. «ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ» پدرزن بگويد: آقا پول نداري تالار نگير، شام نده، بعضي از دامادهاي بيچاره از همه‌ي صندوق‌هاي قرض الحسنه، از همه‌ي بانك‌ها، جز بانك خون، وام مي‌گيرد. آخر‌اي پدر زن! خوشت مي‌آيد مردم پلو بخورند كه دامادت بدهكار شود؟
چند چيز آدم را پير مي‌كند، که يکي از آنها قرض است. اين كه به قرض عاريه گفتند چون در گرفتنش عار است. آدم بايد گردنش را خم كند. مي‌خواهي دو سه كيلو نقل بگير همه بيايند، اما جمعيت را دعوت كنيد، جمعيت بيايند، لازم نيست تشكيلاتي باشد. اين‌ها بركت است، چون حديث داريم دعا در جلسه عقد مستجاب مي‌شود. حديث داريم، عقد مجلسي مقدس است. پدرزن به داماد بگويد: هر طوري كه دوست داريد، من نمي‌خواهم به شما سخت بگيرم. احترام همديگر را بايد داشته باشند.
9- شرايط خواستگاري
درباره‌ي خواستگاري، يك حديث بخوانم كه نشنيده‌ايد. پسر و دختر قبل از ازدواج مي‌توانند همديگر را ببينند، اين حديث را پيغمبر آن وقتي فرمود که هنوز در جامعه جا نيفتاده بود. آخر بعضي فرمان‌ها و حديث‌ها و آيه‌ها تا در مردم جا بيفتد و با آن آشنا بشوند، يك خرده طول مي‌كشد. حديث آمد كه پيغمبر فرمود: دختر و پسر كه مي‌خواهند ازدواج كنند همديگر را ببينند. جابربن عبدالله انصاري، همان پيرمرد نابينايي بود كه روز اربعين سر قبر امام حسين(ع) آمد، اين حديث را شنيده بود مي‌خواست ازدواج كند، از آن طرف هم شرايطي بود كه نمي‌توانست بگويد: من مي‌خواهم دختر را ببينم. خلاصه مي‌گفت: ما در يك باغ رفتيم، پشت درخت‌ها پنهان شديم، عروس را ديديم. چون حديث را شنيده بود و برايش مجوز قانوني بود. اما ظاهراً مجوز اجتماعي نبود و جامعه نمي‌پذيرفت. عروس و داماد وقتي تصميم دارند كه با هم ازدواج كنند، همديگر را بايد ببينند.
دو حرف است. 1- ببينم تا تصميم بگيرم 2- تصميم بگيرم تا ببينم.
ببينم تا تصميم بگيرم درست است. اول بايد تصميم گرفت و بعد ديد. توجه داشته باشيم. چون بعضي از حرف‌ها را از اين طرف بخواني درست است، از آن طرف بخواني غلط است. مثل اين كه دنيا براي ما، اين درست است اما اگر از اين طرف بخواني جمله‌ي ما براي دنيا مي‌شود. ما كه براي دنيا نيستيم، ما براي خدا هستيم. ما براي اهداف عاليه هستيم. ما نبايد به خاطر مهريه و مراسم، قهر كنيم. يك پيراهن عروس كه اين همه گران است، يك عروس كه يك ساعت پوشيده است خوب بدهد بقيه‌ي خواهرها هم بپوشند. براي هر عروسي، چند هزار تومان بايد بدهي، از كجا؟ اين قدر مراسم بي خود است. خلاصه، جگري مي‌خواهيم كه سنت شكن باشد. اگر سنت‌ها بشكند، ازدواج خيلي آسان است.
در خواستگاري، همديگر را ببينند. در خواستگاري هم، همه‌ي شرطها را نگوييد. بعضي‌ها كه به خواستگاري مي‌روند، روي فاز حزب اللهي مي‌روند. عروس خانم، ممكن است كه من فردا به جبهه بروم و شهيد بشوم. آخر اين چه ديني است. خوب ممكن است كه اگر هم به جبهه نروي، خداي نكرده زير ماشين بروي. ولي حالا اين كه گفتن ندارد. مي‌گويند: بايد گربه را سر حجله كشت. من بايد حرف آخر را بزنم. بگو: عروس خانم ما باهم ازدواج مي‌كنيم ان شاءالله به سلامتي، الآن زندگيمان كم رنگ است، ممكن است پررنگ شود. مهم نيست كه روي گوني بنشينيم يا روي فرش. مهم اين است كه همه با هم خيلي راحت زندگي كنيم. لازم نيست كه آدم همه‌ي مصيبت‌ها را الآن بگويد. خوب اگر بنده بيايم بگويم، خوب آقايان توجه كنيد: حرف‌هايي كه من مي‌زنم، ممكن است اشتباه كنم. ممكن است فردا بي دين بشوم. مي¬گويند: پس آقا بلند شو دنبال كارت برو و خواهش مي‌كنم سخنراني نكن. بله هر امكاني دارد، گفتن ندارد. خوب، بعداً اگر بروم جايي سخنراني كنم، بگويم: ممكن است فردا بي دين بشوم، مردم از مسجد بلند مي‌شوند و مي‌روند. لازم نيست آدم بگويد، كتمان نكنيم، عروس و داماد خيلي هم همديگر را نترسانيم.
مي‌گويند: مرد سراغ دختر برود، يا دختر سراغ مرد بيايد؟ غريزه چه مي‌گويد؟ غريزه اين است كه مرد سراغ دختر مي‌رود. اصولاً اين غريزي است. به انسان‌ها كاري نداريم. حتي در عالم پرنده‌ها، درعالم پرنده‌ها و حيوان‌ها نر و ماده، اين غريزه است. غريزه، مرد سراغ زن مي‌رود. اين يا به ما مي‌خورد يا نمي‌خورد؟
يك قصه برايتان راجع به جويبر مي‌گويم. جويبر يك جواني در مكه بود، مسلمانان تحت شكنجه بودند. به مدينه آمد، راه به جايي نداشت. كنار مسجد يك سكويي به نام صفه بود كه حدود شصت، هفتاد متر بود. آن جا نشسته بود، يك روز پيغمبر آمد برود، ديد يك جوان مسلمان خوب، همين طور نشسته است و بسيار غم زده است. نشسته بود و زانوهايش را بغل گرفته بود و سرش را روي زانوهايش گذاشته بود و داشت فكر مي‌كرد. پيغمبر آمد گفت: ‌اي جويبر! گفت: بله بفرماييد. حالت چطور است؟ الحمد لله. جويبر مي‌خواهي داماد شوي؟ گفت: چه كسي به من زن مي‌دهد؟ نه پول دارم، نه شكل و قيافه دارم. چون جويبر زشت هم بود. سياه بود، كوتاه بود و فقير بود. گفت: خيلي خوب، مي‌خواهي داماد شوي؟ گفت: بله، مي‌خواهم. اما چه كسي به من زن مي‌دهد؟ گفت: بلند شو و به خانه فلاني كه از پول دارهاي درجه يك و مسلمان هم است برو و بگو: پيغمبر سلام رسانده است و گفته است دختر فلاني را به من بدهيد. رفت در خانه را زد و آمد و بفرماييد: «إِنِّي رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَيْكَ»(كافى، ج‏5، ص‏341) من رسول پيغمبر هستم. من نماينده‌ي پيغمبر هستم. سلام رساندند، فرمودند: كه اين جانب جويبر آمدم داماد شما شوم. گفت: كه پيغمبر تو را فرستاده است؟ اصلاً تو به ما نمي‌خوري. ما دخترمان را به كسي مي‌دهيم كه به ما بخورد. حالا اينكه به ما بخورد يعني چه؟ قرآن مي‌گويد: بله بخورد، اما خوردن معنايش اين است كه «الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ»(نور/26) آيه را غلط نخوانم، خوب‌ها براي خوب‌ها، بدها براي بدها. دين ما برا اين است كه چه كسي آدم خوبي است. نمي‌گويم: «السلام علينا و علي بنزدارها السلام علينا و علي سفيد پوست ها» مي‌گويم: «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» خط ما عبدالله صالحين است حالا سفيد پوست است، عرب است، عجم است، هر كه مي‌خواهد باشد.
در مهماني هم بود و در خانه آمد اين را گفت. گفتم: شما به مسجد برويد تا من بيايم ببينم. پيغمبر چنين ديني آورده است، من كه از پول دارهاي درجه يك مدينه هستم، دامادي گدا بگيرم؟ دختر پشت پرده بود. گفت: بابا چه كسي بود؟ گفت: كه پيغمبر فرستاده كه شما زن يك آدم گداي سياه، فراري، آواره‌ي زشت بشوي. وقتي گفت: عروس خانم گفت: پيغمبر گفته است؟ گفت: بله! گفت: اگر پيغمبر گفته است او را رد نكن. زود برو كار خيلي بدي كردي كه فرستاده رسول الله را برگرداندي. بگو بيايد. عروس گفت: برو.
زن‌هايي هستند كه خيلي حزب اللهي‌تر از پدرهايشان هستند. برو بگو بيايد، پدر رفت و به پيغمبر گفت كه بيايد. پيغمبر آنها را عقد كرد. چون خواست پيغمبر است مهر اين عروس و داماد به هم يك طوري شد كه عاشق و معشوق همديگر شدند. بعد گفت: مهريه هيچي ندارم. گفت: مهريه‌اش را خودم مي‌دهم. گفت: ندارم. گفت: خانه‌اش را خودم مي‌دهم. جهازيه چه؟ گفت: ندارم. گفت: جهازيه‌اش را هم خودم مي‌دهم. يك جهاز و اتاق و خانه‌ي قشنگ به آنها داد و داماد را به حجله بردند. داماد آن شب نرفت كه بخوابد و تا صبح عبادت كرد. سه شب گذشت، خويش و قوم‌ها جمع مي‌شدند و به عروس مي‌گفتند: عروسي شد. مي‌گفت: نه، رفتند و به پيغمبر گفتند. پيغمبر داماد را خواست. گفت: چرا شما عروسي نمي‌كني؟ گفت: من برنامه‌ام اين است كه از امشب عروسي كنم. اما اين سه شب را گفتم: زنده باد ديني كه به يك آواره، فقير، سياه، غريب كمك مي‌كند و چنين زني مي‌دهد. من به شكرانه‌ي اين دين، مي‌خواستم سه شب عبادت كنم. دين ما اين است.
شخص اول عالم هستي، حضرت مهدي(عج) مادرش كنيز است. اين كه بچه دهاتي است. بچه شهري است. شهر چيست؟ دهات چيست؟ الآن دهاتي‌ها برسند مي‌توانند من را لخت كنند. عمامه‌ام را بر مي‌دارند مي‌گويند: پنبه‌اش براي ما روستايي هاست. مي‌گويند: چرم كفشم از پوست گاو است. يعني اگر يك روستايي به من آخوند برسد به من مي‌گويد: كه تو از سر تا پا به من بدهكار هستي. روستايي‌ها تاج سرمان هستند. ما هرچه داريم از آن‌ها داريم. اين شهري و دهاتي، پول دار و فقير اين‌ها را بايد بشكنيم. چون وقت تمام شده است من تذكرات را خيلي فشرده بگويم.
10- پرهيز از اختلاف افكني اطرافيان
عبدالملك مروان در مدينه جاسوس داشت، جاسوس به عبدالملك نامه نوشت كه امام سجاد(ع) يك كنيزي را گرفته است. امام زين العابدين رفته داماد كنيز شده است. نامه نوشت گفت: آقا «فَلَا لِنَفْسِكَ نَظَرْتَ وَ لَا عَلَى وُلْدِكَ أَبْقَيْتَ»(كافى، ج‏5، ص‏344) داماد اين شدي، رفتي كنيز گرفتي به تو مي‌گويند كه مادر بچه هايت كنيز است. اشكال ندارد. به امام باقر(ع) گفتند: مادرت آشپز است. گفت: افتخار مي‌كنم كه مادرم آشپز است. مگر آشپزي زشت است؟ مگر بد است؟ كمال است.
اما تذكراتي كه مي‌خواهم بدهم. يكي اين كه مردم بعد از ازدواج نيايند حرف بزنند. به سلامتي ازدواجي صورت گرفته است. چون بعد از عقد اميرالمؤمنين(ع) و فاطمه‌ي زهرا(س) مي‌آمدند مي‌گفتند: دخترت را به علي دادي؟ او فقير است. فرمود: هيچ نگوييد من عقد نكرده‌ام، خدا خواسته است.
بعضي از زن‌ها و مردها بعد از عقد مي‌آيند و دخالت مي‌كنند و بين عروس و داماد وسوسه بوجود مي‌آورند. اين گناه است. آن حديث دلالي كه هركس باعث ازدواج شود و دو نفر را به هم برساند، چقدر ثواب دارد به تعداد هر قدم و هر عملش ثواب يك سال عبادت را دارد. حديث دنبالش اين است: «مَنْ مَشَى فِي فَسَادِ مَا بَيْنَهُمَا وَ لَمْ يُفَرِّقْ كَانَ فِي سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَعْنَتِهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ حَرَّمَ(اللَّهُ عَلَيْهِ) النَّظَرَ إِلَى وَجْهِهِ»(ثواب‏ الأعمال، ص‏288) اگر زن و مردي يك جمله‌اي بگويند كه عروس و داماد را به هم بزند «وَ لَعْنَتِهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» خداوند در دنيا و آخرت به اين زن و مردي كه در دنيا فتنه به پا مي‌كند لعنت مي‌كند. «وَ حَرَّمَ(اللَّهُ عَلَيْهِ) النَّظَرَ إِلَى وَجْهِهِ»
11- اهتمام همگاني براي ازدواج جوانان
اگر پسر خوب بود، بايد داماد شود. پيغمبر به يك پسري رسيد، ديد هم سالم است و هم وضع ماليش خوب است. گفت: تو جوان هم سالمي و هم وضع ماليت خوب است، پدرت اتاق دارد، خوب، دختري بگير و زندگي كن. بعد وقتي رسيد گفت: ‌اي برادر شيطان حالت چطور است؟ به جوان سالم پول دار كه ازدواج نمي‌كند فرمود: برادر شيطان. حديث داريم بيش‌تر آدم‌هاي جهنم، آدم‌هاي عذب هستند. ازدواج خيلي مقدس است. يك كسي داماد نمي‌شد، گفتند: چرا؟ گفت: من بنا دارم سير ملكوتي كنم. گفت: دنبال كارت برو، اگر اين‌ها سير ملكوتي است، فاطمه‌ي زهرا بايد اين سير ملكوتي را بكند.
ازدواج كمال است. اين دين ما است كه مي‌گويد: ازدواج كمال است. البته مسيحيت عدم ازدواج را كمال مي‌داند. خانواده‌هاي شهيد ازدواج كنند. بد نيست يك حديث بخوانم. در جنگ احد مصعب شهيد شد. جوان رشيد از بهترين ياران پيغمبر است، جوان شهيد شده است، پيغمبر همسر اين شهيد را ديد. اين زن، زن شهيد بود، آهي كشيد پيغمبر فرمود: خدايا همسر اين خانم شهيد شد، خدايا يك شوهر خوب ديگر قسمت ايشان بفرما. در همان گير و دار جنگ، پيغمبر براي شوهر دومش دعا كرد. و خداوند هم همسري قسمتش كرد. هيچ اشكال ندارد و حالا نمي‌دانم برنامه‌ي بنياد شهيد چيست؟ ‌اي كاش برنامه اين طور باشد كه خانواده‌هاي شهيد بعد از ازدواج هم حقوقشان قطع نشود. چون اگر زن يك حقوقي داشته باشد، شانس ازدواجش بيش‌تر است. چون خيلي‌ها از ترس خرجي داماد نمي‌شوند، اما اگر بنياد شهيد درآمد خانواده‌ي شهيد را قطع نكند، اين شانس ازدواجش زيادتر است و كميته‌ي امداد هم كه ايام سالگردش است، نبايد آن را فراموش كنيم، بسيار عمل انساني، اسلامي، عاطفي، اجتماعي است. بخصوص اين شاخه‌اي كه پسرها راداماد كند و يا دخترها را جهاز بدهد.
آخر حرف من است. شما كه حرف‌هاي من را مي‌شنويد، از كار خير عقب نمانيد. بيا تصميم بگير. به كميته‌ي امداد نامه بنويس، بگو من با پنجاه تومان، صد تومان يك پسر را داماد مي‌كنم، دو تا دختر را عروس مي‌كنم. اگر به كميته‌ي امداد نامه‌هايي بنويسي، يك وقت مي‌بيني از صندوق كميته امداد، هجده هزار نامه از سراسر ايران آمده است. براي هجده پسري كه پو ل ندارد، يا دختري كه جهاز ندارد و شما هم كمك كن، طوري نمي‌شود. خيلي‌ها هستند كه اگر يك فرش بدهند، يك لحافي بدهند، دو پتو بدهند، خيلي‌ها هستند كه اگر يك خرده زندگيشان را قيچي كنند، يك زندگي راه مي‌افتد. مثل ماشيني كه در جوي آب افتاده است، مي‌آيي پايين و آن را مي‌گيري و بلند مي‌كني. از زور شما، كم نمي‌شود. خيلي‌ها مي‌توانند يك خانواده را راه بيندازند و در زندگي‌شان اثري هم ندارد. مثل يك سيگار است كه يك سيگاري به سيگاري مي‌دهد. البته سيگار به سيگاري دادن كار خوبي نيست. آخر ما بايد مواظب حرف هايمان باشيم. گاهي يك چيزي مي‌گويم، مي‌گويند: تبليغ شد.
در خطبه‌هاي عقد، آن كسي كه مي‌رود عقد بخواند، براي فرزند صالح دعا كند. يهودي‌هاي مدينه عروسي گرفتند، ولي شنيده بودند كه لباسهاي فاطمه زهرا(س) ساده است. عروسي گرفته بودند، آمدند به پيغمبر گفتند: دخترتان را در عروسي ما بفرستيد، فرمود: دختر من زن علي است. اختيار زن با شوهر است. گفتند: شما واسطه شويد. بالاخره واسطه شد وفاطمه‌ي زهرا(س) را به عروسي يهودي‌ها دعوت كردند، يهودي‌ها از اطراف مدينه با لباس‌هاي مجلل آمده بودند و مي‌خواستند كه وقتي دختر پيغمبر با لباس ساده مي‌آيد همه بخندند و آن را تحقير كنند. فاطمه‌ي زهرا را سبك كنند. جبرئيل لباسي آورد و فاطمه‌ي زهرا پوشيد كه وقتي به آنجا رفت تمام زن‌هاي يهودي دست‌ها بالا به سجده افتادند. ولي همين فاطمه‌ي زهرا(س) وقتي به خانه‌ي علي(ع) مي‌رود در مسير راه زن فقيري را مي‌بيند و لباسش را به او مي‌دهد. يعني يك جا لباس خودش را مي‌دهد. يك جا كه بايد حفظ آبرو كند، آبرو داري مي‌كند.
خوب، سالگرد كميته‌ي امداد را بار ديگر عرض مي‌كنم. به اين كميته مقدس كمك كنيد. برادرها و خواهرها، هركدام مي‌توانيد پسرهايتان را زودتر داماد كنيد، دخترهايتان را عروس كنيد كه اگر نكنيد «فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ»(انفال/73).
خدايا، تو را به مقام محمد و آل محمد ما را هر روز با معارف اسلام بيش‌تر آشنا و توفيق عمل مرحمت بفرما. خدايا خودت دختر و پسر ما را حفظ كن. رزمندگان عزيزمان را پيروزمندانه برگردان. خدايا عيدي ما را در اين ايام مقدس، سقوط صداميان و اسرائيليان قرار بده. رهبر عزيز انقلاب را مؤيد و منصور بدار. تمام كساني را كه به درد جمهوري اسلامي مي‌خورند، حفظشان كن. آبروي مارا در دنيا و آخرت نريز.
نماز جمعه يادتان نرود. گراني است. افرادي هستند، بچه‌هاي كوچك دارند، مي‌روند مي‌بينند بچه‌هاي مردم لباس نو دارند جگرشان مي‌سوزد. ‌اي كسي كه وضع ماليت خوب است، دو سه نفر از بچه‌هاي همسايه‌ها را بدون منت لباس بپوشان. بدون اين كه شناخته بشوند براي پدرش پولي را بفرست، مردم سر و وضعشان خوب باشد، خجالت زن و بچه سخت است. بسيار آدم‌ها هستند كه چيزي ندارند، حتي يك چادر براي دخترشان ندارند، آدم‌هايي ديگرهم هستند، سه رقم چادر دارد، يكي ديگر هم مي‌خرند. گناه سوز دل آن مردها به دوش آن‌هايي است كه تجمل پرستي مي‌كنند. به داد همديگر برسيم. از رزمنده‌ها ياد بگيريم.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگه دار.

«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1751

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.