ازدواج

موضوع بحث: ازدواج
تاریخ پخش: 13/12/66

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

در خدمت برادران و خواهران و اساتید دانشگاه و در خدمت جمعی از عزیزان کمیته‌ی امداد هستیم. بحث ما درباره‌ی ازدواج است. که برای همه‌ی مردم، چه آن‌هایی که می‌خواهند ازدواج کنند و چه آن‌هایی که ازدواج کرده‌اند، مطالبی از اسلام عرض می‌کنم. عقد و عروسی در ازدواج مهم است و از مطالبی که باید گفته شود اهمیت ازدواج است که بعد از انتخاب همسر روی این مسائل ان شاءالله صحبت می‌کنیم. ان شاء الله مقداری درباره‌ی خواستگاری صحبت می‌کنیم و بعد درباره‌ی جلسه‌ی عقد هم صحبت می‌کنیم.
1- توجه به جامعیت اسلام
بعد هم ماه عسل که درباره‌ی ماه عسل حدیث داریم. هفته‌ی گذشته حدیثش را من دیدم که امام وقتی می‌خواهد بگوید: عروس و داماد، می‌گوید: «تَذُوقَ عُسَیْلَتَهُ وَ یَذُوقَ عُسَیْلَتَهَا» (وسایل‌الشیعه،ج22،ص122) اینها عسل همدیگر را بچشند. من فکر می‌کردم چون سرجلسه‌ی عقد، عروس و داماد عسل دهان هم می‌گذارند، بعضی به خاطر این موضوع به آن ماه عسل می‌گفتند و یا چون ماه اول است همین طوری به آن ماه عسل می‌گویند. بعد می‌بینیم که ماه عسل یک ریشه‌ی حدیثی هم دارد.
برادرها و خواهرهای دانشجو یک جمله بگویم و خیلی راحت و با شجاعت می‌گویم، من می‌گویم و شما هم قبول کنید. ما اسلام را نشناخته‌ایم. پریروز تیتر حدیث‌های لباس را مطالعه می‌کردم، رنگ لباس سیاه، رنگ لباس قرمز، رنگ لباس سبز، رنگ لباس زرد، لباس سفید، جنس لباس، پشم، پوست، فرم لباس، دوخت لباس، این قدر مطالب جالبی در اسلام هست که اگر یک دانشکده چند ترم فقط در مورد این حدیث‌ها تحقیق کند، باز هم جای تحقیق هست. حدود سه هزار حدیث در رابطه انواع غذاها، نام غذاها، اثر غذاها، خاصیت غذاها، چه غذایی با چه غذایی مفید است؟ چه غذایی با چه غذایی مضر است؟ راجع به آشامیدنی‌ها، آب‌های معدنی، مقدار غذا و. . . حدیث است. راجع به پیاز، سیب درختی، به گلابی، برنج، گندم، جو، هم حدیث داریم.
من خدمت یکی از علمای قم گفتم: آقا سند این روایات را ببین، هر کدام خوب است به دانشگاه بدهیم تا روی آن تحقیق کنند و به جای معارف دینی این‌ها را بخوانند، به خصوص دانشکده‌ی پزشکی. دانشکده‌ی افسری آیات و روایات جبهه و جنگ را بخواند و دانشکده چشم، حدیث در مورد رنگ‌ها را بخواند. دانشکده‌ی دندان پزشکی، روایت خودش را بخواند. اگر هر دانشکده‌ی ما آن چیز که مربوط به خودش است را بخواند، عشقشان نسبت به اسلام بیش‌تر می‌شود. ولی فعلاً یک درس معارف هست. می‌گویند: هر رشته‌ای هست باید همین را بخواند. می‌خواهی مهندس راه و ساختمان، ماما، دکتر در الهیات، هرکس هرچه هست باید همین را بخواند. این معارف، معارف ایده آل و نرمالی نیست. البته الآن یک عده‌ای دارند تلاش می‌کنند، ان شاءالله خدا موفقشان بدارد که یک معارفی باشد که سنخیتی با رشته‌های دانشگاهی داشته باشد. علاوه بر این که، چهل، پنجاه درصد مشترکات داریم. تمام خواهرهای ما یک ترم حجاب زن و نظام حقوق زن را بخوانند. دو کتاب علامه شهید مطهری درباره‌ی حقوق زن نوشته است. خانمها این را بخوانند و امتحان بدهند و چه مانعی دارد که در دانشگاه یک ترم روخوانی قرآن باشد؟ زشت است فارغ التحصیل لیسانس ما، قرآن را باز می‌کند و بلد نیست از روی آن بخواند. یک ترم بگذارید، هرکس می‌تواند بخواند که هیچ، نمره می‌گیرد و هرکس هم که نمی‌تواند بخواند، ماه رمضان است، دو، سه نفر از جهاد دانشگاهی‌ها، انجمن اسلامی‌ها، دفتر آیت الله العظمی منتظری، نمایندگان محترم ایشان بیایند و در کلاس‌های بیست روزه که تشکیل می‌شود، بتوانند قرآن را بخوانند. و اگر خود دانشجو هم ببیند که قرآن را یاد گرفته است، خوشحال می‌شود. روخوانی قرآن یک ترم از درس شود. یک کتاب‌هایی خواندنش مفید است تو بخوان و امتحان بده، لازم نیست که آنها درس بشود. خیلی چیزها درس که شد، استاد به خاطر اسکناس درس می‌دهد، شاگرد به خاطر نمره درس می‌خواند. هیچ کدام همدیگر را تحویل نمی‌گیرند. درس باید یک طوری باشد که من بدانم که نیاز من است و باعث رشد من است و من وقتی این را بخوانم رشد پیدا می‌کنم. ان شاءالله یک تحولی در معارف بشود. حالا ما معارف اسلامی را نشناخته‌ایم.
2- اهمیت ازدواج و انتخاب همسر
مسئله‌ی ازدواج چند مسئله دارد. اهمیت ازدواج از نظر تقوا، از نظر تربیت نسل، از نظر اجتماعی، از نظر روانی، از نظر اقتصادی، ازدواج در هریک از این‌ها مؤثر است.
از نظر تقوا، حدیث داریم هرکس ازدواج کند، 50 درصد دینش را حفظ کرده است، نصف دینش را حفظ کرده است. البته معنایش این نیست که پس دو زن بگیریم که یکباره همه‌ی دینمان را کامل کنیم. گفت: سرکه عقل را زیاد می‌کند، گفت: به شرطی که عقلی باشد. هرکس ازدواج کند، نصف ایمانش را حفظ کرده است، یعنی پنجاه درصد از خطرات دور شده است. چون گناهان ما یا از شهوت و یا از روی غضب است. قرآن هم می‌گوید: روزه بگیرید «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/183) چون گرسنگی مقدار زیادی شهوت را کم می‌کند. یعنی پنجاه درصد آمار جنایت کم می‌شود. حتی زمان طاغوت، در ماه رمضان آمار جنایت کم بود. هرکس ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است.
قَالَ رَسُولُ اللَّه(ص): «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی»(کافى، ج‏5، ص‏328) درباره‌ی نسل روایت می‌گوید: شما می‌خواهید نسل آینده را تربیت کنید.
در دانشگاه‌های تربیتی دنیا، تمام کارشناسان تربیتی، بعد از تولد بچه را در خط تربیت می‌برند، اما اسلام قبل از تولد بچه، درباره‌ی انتخاب همسر می‌گوید: مواظب باش، این زنی که تو امروز می‌گیری فقط زن تو نیست، مادر بچه‌های تو است. نگو: می‌خواهم داماد شوم. خواهر نگوید: می‌خواهم عروس شوم. یک وقت آدم می‌گوید: این اتاق گرم است، فعلاً داخل آن می‌رویم تا در آن زندگی کنیم. یک وقت می‌گوید: چون می‌خواهم روی آن آپارتمان بسازم، پس از اول پایه‌های آن آهن باشد.
3- سنت پذیری و سنت شکنی در ازدواج
ازدواج از نظر اجتماعی چند مسئله دارد:
سنت پذیری اجتماعی و سنت شکنی: ما هم باید سنت‌های خوب پدران را قبول کنیم و هم باید سنت‌های بد را بشکنیم. بعضی از کارهای قدیمی‌ها خوب بوده است و بهتر است که قبول کنیم. عروسی‌ها در خانه بوده است، بهتر از تالار است. الآن همسایه عروس و داماد می‌شود، چون در تالار می‌اندازند، کسی خبردار نمی‌شود. مگر آن‌هایی که می‌خواهند در یک محله عروسی بگیرند، همسایه‌ها جمع می‌شوند، یکی فرش می‌آورد، یکی ظرف می‌آورد، یکی صندلی می‌آورد و کمک می‌کنند و تعاون می‌شود. گاهی بیش ترخرج می‌شود، زحمت هم بیش‌تر است. اما یک الفتی، یک ولوله‌ای در مردم می‌افتد و آن الفت ارزش دارد. بسیاری ازآدم‌هایی که قهر هستند برای عروسی آشتی می‌کنند. ولی وقتی تالار بود نیازی نیست. همین داد و ستدهای در خانه، سنت‌های خوبی هست که باید به آن توجه کرد.
یک سنت شکن‌هایی هم هست که باید شکست. متأسفانه در بعضی از قسمت‌های ایران، یک سنت‌های غلطی هست که می‌گویند: دختر عمو، برای پسر عمو است. چه کسی این را گفته است؟ این بسیار غلط است. پسر خاله، دختر خاله غلط است. پدرش وصیت کرده است، بی خود وصیت کرده است. ازدواج کار به وصیت ندارد. بسیاری از سنت‌های غلط را باید شکست. دخالت پدر بزرگ‌ها، باید از میان برود. یک سری از آن‌ها درست است ولی یک سری از آن‌ها غلط است. مسائل اجتماعی این طور‌ی هم داریم. سادگی، یک مسئله‌ی اجتماعی است. یک عقد و عروسی مجلل بسیاری از جوان‌ها را از ازدواج کردن پشیمان می‌کند. یک جهازیه‌ی مفصل، بسیاری از دخترها را از عروس شدن پشیمان می‌کند. باید حساب داشته باشیم که فرم یک عروس در جامعه اثر می‌گذارد. مردم هر چه ببینند به همان قیافه در می‌آیند. (من نمی‌دانم این را گفتم یا نه؟ دو نفر در خیابان دعوا می‌کنند. او آن طرف خیابان است و شما این طرف خیابان هستی. آن دو نفر با هم دعوا می‌کنند، مگر به تو نگفتم، چند دفعه بگویم؟ همین طور که دارد عصبانی می‌شود، شما هم این طرف خیابان چنین می‌شوی. طرف مقابل آن طرف خیابان می‌گوید: خدا می‌داند متوجه نشدم، خیلی معذرت می‌خواهم. یک مرتبه شما این طرف خیابان آرام می‌شوی.) یعنی تمام کارهایی که در جامعه می‌شود، بخواهیم یا نخواهیم اثر می‌گذارد.
بیاییم عقد و عروسی را ساده برگزار کنیم. سنت‌هایی را بشکنیم. چه مانعی دارد پدر عروس خودش خطبه بخواند. پیغمبر اسلام خودش، خطبه‌ی عقد فاطمه‌ی زهرا(س) را خواند. ولی الآن در جامعه‌ی ما می‌گویند: زشت است که پدر عروس خطبه بخواند. چه مانعی دارد آن که پدرش مرده است، خودش سخنرانی کند؟ آن کسی که پدرش از دنیا رفت خودش به منبر برود. چون داغ پدر دیده است، حرف‌های او از دل بلند می‌شود. ولی آن آقای غریبه‌ای که به منبر می‌آید، آن سوز صاحب عزا را ندارد. یک سری از سنت‌ها را قبول کنیم، یک سری سنت‌ها را بشکنیم.
قرآن درباره‌ی سنت پذیری یک آیه دارد. درباره‌ی سنت شکنی هم یک آیه دارد. آیه‌ی سنت پذیری این است که خدا به پیغمبر می‌گوید: سنت پیغمبران قبلی را حفظ کن. «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه‏»(انعام/90) یعنی هدایت انبیای پیشین را قبول کن. خدا در قرآن یک سنت شکنی را به پیغمبر می‌گوید. به پیغمبر می‌گوید: همسر زید را بگیر، که این سنت جاهلی که خیال می‌کنند نمی‌شود زن پسر خوانده را گرفت، از میان برود. اما تو بگیر، تا این سنت به دست تو بشکند. سنت شکنی ازدواج با همسر زید، که زید او را طلاق داده بود. پیغمبر او را گرفت، زید پسر خوانده‌ی پیغمبر بود. همین طور که پدر شما نمی‌تواند زن شما را بگیرد، در زمان جاهلیت خیال می‌کردند که زن پسر خوانده را نمی‌شود گرفت. فرمود: سنت جاهلی را بشکن. سنت شکنی کن. الان هم در جامعه ما یک خانم شیرزنی پیدا شود و سنت را بشکند. بگوید: من با همان لباسی که دارم می‌آیم، برای عروسی که لباس نو ندوخته¬ام. الآن بسیاری از زن‌ها خیال می‌کنند هر عروسی لباسی را که پوشیدند، باید برای عروسی دیگر لباس دیگری بپوشند. هم زنان ما و هم مردان ما باید سنت شکن باشند و. .
4- آثار و برکات ازدواج
اما از نظر روانی، قرآن می‌گوید: «لِتَسْکُنُوا إِلَیْها»(روم/21) برای این که آرامش پیدا کنید. آدمی که ازدواج نکرده است، زن وسیله‌ی سکون است، چنانکه شب وسیله‌ی سکون است. همان گونه که مسکن وسیله‌ی سکون است. شب، مسکن، همسر همه آرامش بخش است.
از نظر اقتصادی، قناعت همسر، خیلی مهم است. بسیاری از افراد می‌خواهند ازدواج کنند، پول ندارند. همسر قانع نیست و توقع بالاست. حالا نمی‌دانم بگویم، زشت است یا مقبول است؟ من به زن شما و مقبولیش کار ندارم. من خودم وقتی می‌خواستم داماد بشوم، بیست سال پیش بود، پنجاه جا رفتم، هیچ کس زنم نمی‌شد. یعنی می‌گفتند: داماد چه کاره است؟ پدرم می‌گفت: طلبه است، ما آن زمان پول زیادی نداشتیم. البته حالا هم که پول داریم، معمولی هستیم. یک وقت نگویند: حکومت آخوندی است، خیلی پول دارند. زندگیمان عادی است. البته معمولاً یک وقت یک کسی وضعش خیلی خوب است، کار ندارم. «لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» ازدواج برای آرامش است.
سنت پذیری «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»(انعام/90) سنت شکنی «لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‏ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ»(احزاب/37) تربیت نسل…
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْآخَرِ أَوِ الْبَاقِی»(کافى، ج‏5، ص‏328) ازدواج از نظر حفظ دین، نسل آینده، سنن اجتماعی، آرامش روانی، مسئله سادگی زندگی و. . . اهمیت دارد.
5- شرایط انتخاب همسر
اما انتخاب همسر از نظر مال و جمال: من هر وقت یاد جمال می‌افتم، یاد یک دوست می‌افتم. یک دوستی داشتیم دو تا پسر داشت، یکی کمال بود و دیگری جمال بود. می‌گفت: کمال را جمالی نیست و جمال را کمالی نیست. درباره‌ی مال و جمال حدیث داریم، اگر کسی انتخاب همسرش به خاطر مال او باشد، این شرک است. جوانی ایستاده بود، به او گفتم: چرا داماد نمی‌شوی؟ بغل دستی‌اش گفت: آقای قرائتی ایشان مدت هاست می‌خواهد داماد شود، منتها دنبال دختری می‌گردد که پدرش پیر باشد، میلیاردر باشد، دو دفعه هم سکته ناقص کرده باشد، که وقتی عقد را بست، یک ارثی از پدر زن گیر این بیاید. من گفتم: جوانی که امیدش به ارث پدر خانمش است، این جوان مثل پسر نوح است. پسر نوح که می‌گویم بد بود، به خاطر این است که می‌گفت: «سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی‏ مِنَ الْماءِ»(هود/43) پدرش گفت: ایمان بیاور وگرنه غرق می‌شوی! گفت: «سَآوی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنی» سر کوه می‌روم. «یَعْصِمُنی» کوه مرا حفظ می‌کند. این هم می‌گوید: «سَآوی إِلى» به ارث پدرزن پناه می‌برم. یعنی کسی که تکیه گاه «دُونِ اللَّهِ» داشته باشد، این شرک است. دویست و یک مرتبه «دُونِ اللَّهِ» و «دُونِهِ» در قرآن است. یعنی هرکس به جای ایمان به خدا، به چیز دیگری تکیه کند، شرک است. بسیار دختران گمنامی هستند، همه کمالی دارند و بسیار دختران با مال و با جمالی هستند و به عکس پسران با کمالی هستند که فقیر هستند. پسران خوشگل و خوش پولی هستند که کمال ندارند. زیبایی‌ها به کمال است. البته باید مقداری هم روی زیبایی عنایت شود. چون گاهی هم بچه‌ها به قدری حزب اللهی می‌شوند، می‌گوید: آقا من به خاطر نماز شبش قبولش دارم. آخر این هیچ رنگ و آبی ندارد. خیلی حزب اللهی می‌شود، بعد وقتی ازدواج کرد، یک خرده عطشش کم می‌شود، آرامش که پیدا کرد، در یک جلسه نگاه می‌کند، می‌بیند تمام دیگران وضعشان یک طور دیگر است، این یک طور دیگر است. آن وقت بنا بر ناسازگاری می‌گذارد.
یک طوری اندازه گیری کنیم که بعد پشیمان نشویم. نه صد در صد کمال و نه منهای کمال، باید طبیعی و متعادل باشد. ولی حدیث داریم که اگر کسی، کسی را ببیند و او را بپسندد، کمال نداشته باشد، اما مال و جمال دارد می‌گوید: با این ازدواج نکن. در نماز جمعه و جماعت نمی‌آید، با او ازدواج نکن. البته نمی‌خواهیم بگوییم که مرتب بیاید، اما گاهی بیاید و در نماز شرکت کند. آن کسی که نمی‌آید، یعنی امت اسلامی را بایکوت می‌کند، شما هم بایکوت کنید و به او دختر ندهید. حدیث داریم، کسی که در جمعه و جماعت حاضر نمی‌شود، چون امت را بایکوت کرده است، شما هم او را بایکوت کنید. آن کس که امت را قبول ندارد، تو هم او را قبول نداشته باش. پس نمی‌خواهم بگویم که مرتب به نماز جمعه وجماعت بروید، و از آن طرف نمی‌خواهم بگویم: کسی که فقط هیکل دارد، هشتاد و دو کیلو است، خیلی هم سوپر دو لوکس است و هیچ کمالی ندارد. حدیث: اگر کسی به خاطر کمال و جمال زن بگیرد، خدا هر دو را از او می‌گیرد.
6- اهمیت واسطه‌گری در ازدواج
و اما دلالی در امر ازدواج: در این که ما دلالی بکنیم یا نه؟ اول این که دلالی خیلی ثواب دارد به شرط این که دلال هرچه هست بگوید. حدیث داریم «مَنْ عَمِلَ فِی تَزْوِیجٍ بَیْنَ مُؤْمِنَیْنِ حَتَّى یَجْمَعَ بَیْنَهُمَا زَوَّجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَ امْرَأَهٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ کُلُّ امْرَأَهٍ فِی قَصْرٍ مِنْ دُرٍّ وَ یَاقُوتٍ وَ کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ خَطَاهَا أَوْ بِکُلِّ کَلِمَهٍ تَکَلَّمَ بِهَا فِی ذَلِکَ عَمَلُ سَنَهٍ قِیَامٌ لَیْلُهَا وَ صِیَامٌ نَهَارُهَا»(ثواب‏ الأعمال، ص‏288) اگر کسی بین عروس و داماد دلالی کند، خیلی مهم است «وَ کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ خَطَاهَا أَوْ بِکُلِّ کَلِمَهٍ تَکَلَّمَ بِهَا فِی ذَلِکَ عَمَلُ سَنَهٍ قِیَامٌ لَیْلُهَا وَ صِیَامٌ نَهَارُهَا» و هر کاری که می‌کند و هر گامی که بر می‌دارد، خدا به او ثواب یک سال عبادت را می‌دهد، به اندازه‌ای ثواب دارد که شب هایش را تا صبح عبادت کند و روز هایش را روزه بگیرد. این قدر، دلالی برای ازدواج ارزش دارد، ولی به شرطی که دلال راستش را بگوید. گاهی دلال‌ها می‌گویند: بگویم: بچسبد. خوب تو راست بگو و دعا کن. بگو: خدایا دل این‌ها را به هم نزدیک کن. خدا مقلب القلوب است. باید دل‌ها را به هم نزدیک کند. گاهی دو دختر و پسر خیلی خوب هستند، همدیگر را دوست ندارند. گاهی بسیار ترکیب ندارند، همدیگر را هم دوست دارند. می‌گویند: یک پیرمردی هشتاد ساله بود. خیلی بدشکل بود. دماغش مثل لامپ، لب هایش برگشته بود، بدترکیب ترین، زشت ترین آدم‌ها بود. ایشان داماد شد، گفتند: از عروس راضی هستی؟ گفت: خیلی، گفت: هم او به من احترام می‌گذارد و هم من به او. گفتند: چه طور؟ گفت: من به خانم احترام می‌گذارم، چون احترام بزرگ‌تر واجب است، چون او از من بزرگ‌تر است اما او به من احترام می‌گذارد، چون من از او خوشگل‌تر هستم. گاهی وقت‌ها، دو نفر همدیگر را دوست دارند و مشکل هم نیست. «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً»(انفال/63) دل به هم بچسبد یا نچسبد، مربوط به خداست.
خدا در قرآن به پیغمبرش می‌گوید: بین اوس و خزرج و قبایل عرب، سال‌ها جنگی بود که خدا در قرآن می‌گوید: «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» نمی‌شد که این‌ها را آشتی بدهی، اما من آشتی دادم. دلال راست بگوید و هرچه هست بگوید. دلالی خیلی ثواب دارد. به شرطی که دلال کتمان نکند. نباید مال و جمال هدف باشد. دلالی ارزش دارد که راست بگوید. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): «أَفْضَلُ الشَّفَاعَاتِ أَنْ تَشْفَعَ بَیْنَ اثْنَیْنِ فِی نِکَاحٍ حَتَّى یَجْمَعَ اللَّهُ بَیْنَهُمَا»(کافى، ج‏5، ص‏331) بهترین دلالی‌ها، دلالی بین ازدواج است.
7- ویژگی‌های همسر شایسته
خوب بعد از انتخاب همسر، حالا همسر خوب چه کسی است؟ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِی أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً»(کافى، ج‏5، ص‏324) بهترین زن، زنی است که مهرش کم باشد، الآن مهریه دارد غوغا می‌کند. چه خبر است مگر فروشی است؟ کمال، کار به مهریه ندارد. آقا مهریه دختر فلانی صد تومان است، من هم کمتر از سی صد تومان نمی‌دهم. مگر ارزش انسان به اسکناس است؟ مهریه‌ی کم دلیل بر کمال است. به ما نمی‌خورد، نمی‌خورد و می‌خورد یعنی چه؟ حالا من می‌گویم: «فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ»(انفال/73) این آیه‌ی قرآن است این آیه را داشته باشید و در حدیث هم داریم «فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ» (کافی،ج5،ص347) یک تکه ادبی است، عنایت کنید، لطیف و شیرین است. فتنه‌ی بزرگ در زمین است. فتنه و فساد بزرگ در زمین می‌شود. در قرآن کجا گفته است، درحدیث کجا گفته شده است؟ قرآن می‌گوید: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْر»(انفال/72) اگر مسلمانانی گفتند: فریاد! فریاد! اگر شما بی تفاوت بودید، فتنه و فساد بزرگی در زمین می‌شود، که مسلمانی ناله می‌کند و شما اعتنا نمی‌کنی. این آیه برای زمانی است که انسان به فریاد مظلوم نرسد. الآن مسلمان‌های فلسطین همه رقم فشار رویشان هست. نامردهای کویت و حجاز و اردن و مصر، خم به ابرو نمی‌آورند. اگر مسلمانانی تحت چکمه‌ی اسرائیل بودند و بقیه‌ی مسلمانان بی غیرت بودند «فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ» است. این برای مسئله‌ی سیاسی، نظامی، اجتماعی است. بعد حدیث داریم، اگر دختر بزرگ شد و برای او خواستگار آمد و خواستگار پسرخوبی است، اما به خاطر این که پول ندارد دخترت را به او ندادی، امام می‌فرماید: «فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ» فتنه و فساد بزرگی است. در مسائل سیاسی، نظامی، نجات مسلمانان مظلوم، در مسائل خانوادگی، رد کردن داماد خوب «فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ» است.
پس در قرآن برای نجات محروم یک تعبیری است. اگر طرف وقت ازدواجش است و پدر و مادری چوب لای چرخ او می‌گذارند، می‌گویند: حالا برای بعد باشد. اگر پسر و دختر خلاف بکنند، پدر و مادر هم در گناه شریک هستند و بعضی وقت‌ها هم پسر باید خجالت را کنار بگذارد، پیشنهاد ازدواج بکند و به پدر و مادرش بگوید هیچ اشکالی هم ندارد. بهترین زن‌ها آن زنی است که مهرش کم باشد.
خواستگاری دختر خودم آمدند، ما دو، سه سؤال از این داماد کردیم. خرج عقدمان پنج هزار تومان شد. حدود سه سال و نیم پیش، مهریه‌اش هم چهارده سکه بود. آن زمان سکه سی و پنج تومان بود. وقتی بلند شدیم رفتیم، پدر داماد گفت: ماخودمان را بیش از این برای مهریه آماده کرده بودیم. آدم که دخترش را نمی‌فروشد. اگر واقعاً پسر مسلمانی است، عیب ظاهری ندارد، آدم تحقیق می‌کند، اگر یک پسر سالم و خوب است، دخترت را به او بده. آدم برای پول و طلا که دخترش را نمی‌دهد، اگر تو انسان هستی، قالی پشم ارزش ندارد. طلا خیلی پایین‌تر است که من به خاطر طلا فکر کنم، طلا باید دنبال تو بیاد، نه این که تو دنبال طلا تصمیم بگیری. اصلاً خیلی ننگ است، بنشینند چانه بزنند.
8- پدر عروس و داماد
وظیفه‌ی پدر عروس چیست؟ آیه‌ی پدر عروس را دو سال پیش در تلویزیون نوشتم. می‌خواهید تکرار کنم؟ آیه‌ی پدرعروس این است «وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ»(قصص/27) شعیب به موسی گفت: دخترم را به تو می‌دهم. گفت: مهریه چقدر است؟ فرمود: هرچه دادی « عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً»(بقره/236) خرج کند، ندارد خرج نکند. «ما أُریدُ» من اراده نکردم. این حرف شعیب است. پیغمبر، پدرزن پیغمبر است. داماد هم حضرت موسی است. «ما ارید» من اراده نکرده‌ام «أَشُقَّ عَلَیْکَ» یعنی بر تو مشقت بدهم. هرطوری راه دستت است، پنج سکه، پانزده سکه، سی سکه، آن‌هایی هم که سکه را به اسم اهل بیت زیاد می‌گیرند، آن‌ها هم سر خودشان کلاه می‌گذارند. می‌گفت: هفتاد و دو سکه. می‌گفتیم: پولش خیلی می‌شود. به نام نامی هفتاد و دو تن، مهر او هفتاد و دو سکه باشد. خوب بگو صد و بیست و چهار هزار سکه، به نام نامی صد و بیست و چهار هزار پیغمبر مهر او باشد. این‌ها شوخی است. هم می‌خواهد پول بگیرد، هم می‌خواهد چهره‌ی مذهبی‌اش را حفظ کند. آقا اگر آدم داماد خوبی هست، داماد را رد نکن. بعضی‌ها به استخاره معتقد هستند. بعضی‌ها تحقیق می‌کنند. بعضی‌ها هم مسائلی دارند که اگر دقت نکند ممکن است باعث فتنه‌های بدی بشود. آن یک حرف دیگر است. ممکن است کسی، دو داماد داشته باشد، نمره‌ی سیزده دارند، اگر داماد سومیش نمره‌ی ده باشد، ممکن است بعد هم این دخترها بگویند: پدر ما فرق می‌گذارد. حدیث در ما یحضر از کتب اربعه شیعه است، اگر پدری حتی در وصیت فرق بگذارد، که به این بچه یک قالی بدهید و به آن بچه دو قالی بدهید، گناه کبیره کرده است. چون گاهی وقت‌ها، بچه‌های دوم، مثل اسکورت می‌ماند. باید دنبال ماشین اول برود. باید یک مقدار ملاحظات داخلی را کرد. اما اگر پسر، پسر خوبی است، او را رد نکنید. چقدر پسر فقیر و دختر فقیر داریم که مملو از کمال هستند ولی مشکلشان نداشتن اسکناس است؟ این زن تو برای جمهوری اسلامی است.
خوب حالا داماد احترام دارد یا نه؟ بله حدیث داریم. امام سجاد(ع) و امام کاظم(ع) تا دامادش می‌آمد، عبایش را پهن می‌کرد، می‌انداخت و می‌گفت: بفرمایید بنشینید. می‌فرمود: تو هم دین دختر من را حفظ می‌کنی و هم خرج دختر من را می‌دهی، بفرمایید. حالا من که می‌گویم ما اسلام را نمی‌دانیم، این خنده‌های شما برای این است که بعضی از این حدیث‌ها را هنوز نشنیده‌اید. حتی حضرت سجاد عبایش را نیز برای شوهر خواهرش و شوهر دخترش نیز پهن می‌کرد و می‌گفت: بفرمایید روی عبا بنشینید. می‌گفت: تو دین خواهر من و دختر من را حفظ می‌کنی و خرجش را هم می‌دهی. «ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ» پدرزن بگوید: آقا پول نداری تالار نگیر، شام نده، بعضی از دامادهای بیچاره از همه‌ی صندوق‌های قرض الحسنه، از همه‌ی بانک‌ها، جز بانک خون، وام می‌گیرد. آخر‌ای پدر زن! خوشت می‌آید مردم پلو بخورند که دامادت بدهکار شود؟
چند چیز آدم را پیر می‌کند، که یکی از آنها قرض است. این که به قرض عاریه گفتند چون در گرفتنش عار است. آدم باید گردنش را خم کند. می‌خواهی دو سه کیلو نقل بگیر همه بیایند، اما جمعیت را دعوت کنید، جمعیت بیایند، لازم نیست تشکیلاتی باشد. این‌ها برکت است، چون حدیث داریم دعا در جلسه عقد مستجاب می‌شود. حدیث داریم، عقد مجلسی مقدس است. پدرزن به داماد بگوید: هر طوری که دوست دارید، من نمی‌خواهم به شما سخت بگیرم. احترام همدیگر را باید داشته باشند.
9- شرایط خواستگاری
درباره‌ی خواستگاری، یک حدیث بخوانم که نشنیده‌اید. پسر و دختر قبل از ازدواج می‌توانند همدیگر را ببینند، این حدیث را پیغمبر آن وقتی فرمود که هنوز در جامعه جا نیفتاده بود. آخر بعضی فرمان‌ها و حدیث‌ها و آیه‌ها تا در مردم جا بیفتد و با آن آشنا بشوند، یک خرده طول می‌کشد. حدیث آمد که پیغمبر فرمود: دختر و پسر که می‌خواهند ازدواج کنند همدیگر را ببینند. جابربن عبدالله انصاری، همان پیرمرد نابینایی بود که روز اربعین سر قبر امام حسین(ع) آمد، این حدیث را شنیده بود می‌خواست ازدواج کند، از آن طرف هم شرایطی بود که نمی‌توانست بگوید: من می‌خواهم دختر را ببینم. خلاصه می‌گفت: ما در یک باغ رفتیم، پشت درخت‌ها پنهان شدیم، عروس را دیدیم. چون حدیث را شنیده بود و برایش مجوز قانونی بود. اما ظاهراً مجوز اجتماعی نبود و جامعه نمی‌پذیرفت. عروس و داماد وقتی تصمیم دارند که با هم ازدواج کنند، همدیگر را باید ببینند.
دو حرف است. 1- ببینم تا تصمیم بگیرم 2- تصمیم بگیرم تا ببینم.
ببینم تا تصمیم بگیرم درست است. اول باید تصمیم گرفت و بعد دید. توجه داشته باشیم. چون بعضی از حرف‌ها را از این طرف بخوانی درست است، از آن طرف بخوانی غلط است. مثل این که دنیا برای ما، این درست است اما اگر از این طرف بخوانی جمله‌ی ما برای دنیا می‌شود. ما که برای دنیا نیستیم، ما برای خدا هستیم. ما برای اهداف عالیه هستیم. ما نباید به خاطر مهریه و مراسم، قهر کنیم. یک پیراهن عروس که این همه گران است، یک عروس که یک ساعت پوشیده است خوب بدهد بقیه‌ی خواهرها هم بپوشند. برای هر عروسی، چند هزار تومان باید بدهی، از کجا؟ این قدر مراسم بی خود است. خلاصه، جگری می‌خواهیم که سنت شکن باشد. اگر سنت‌ها بشکند، ازدواج خیلی آسان است.
در خواستگاری، همدیگر را ببینند. در خواستگاری هم، همه‌ی شرطها را نگویید. بعضی‌ها که به خواستگاری می‌روند، روی فاز حزب اللهی می‌روند. عروس خانم، ممکن است که من فردا به جبهه بروم و شهید بشوم. آخر این چه دینی است. خوب ممکن است که اگر هم به جبهه نروی، خدای نکرده زیر ماشین بروی. ولی حالا این که گفتن ندارد. می‌گویند: باید گربه را سر حجله کشت. من باید حرف آخر را بزنم. بگو: عروس خانم ما باهم ازدواج می‌کنیم ان شاءالله به سلامتی، الآن زندگیمان کم رنگ است، ممکن است پررنگ شود. مهم نیست که روی گونی بنشینیم یا روی فرش. مهم این است که همه با هم خیلی راحت زندگی کنیم. لازم نیست که آدم همه‌ی مصیبت‌ها را الآن بگوید. خوب اگر بنده بیایم بگویم، خوب آقایان توجه کنید: حرف‌هایی که من می‌زنم، ممکن است اشتباه کنم. ممکن است فردا بی دین بشوم. می¬گویند: پس آقا بلند شو دنبال کارت برو و خواهش می‌کنم سخنرانی نکن. بله هر امکانی دارد، گفتن ندارد. خوب، بعداً اگر بروم جایی سخنرانی کنم، بگویم: ممکن است فردا بی دین بشوم، مردم از مسجد بلند می‌شوند و می‌روند. لازم نیست آدم بگوید، کتمان نکنیم، عروس و داماد خیلی هم همدیگر را نترسانیم.
می‌گویند: مرد سراغ دختر برود، یا دختر سراغ مرد بیاید؟ غریزه چه می‌گوید؟ غریزه این است که مرد سراغ دختر می‌رود. اصولاً این غریزی است. به انسان‌ها کاری نداریم. حتی در عالم پرنده‌ها، درعالم پرنده‌ها و حیوان‌ها نر و ماده، این غریزه است. غریزه، مرد سراغ زن می‌رود. این یا به ما می‌خورد یا نمی‌خورد؟
یک قصه برایتان راجع به جویبر می‌گویم. جویبر یک جوانی در مکه بود، مسلمانان تحت شکنجه بودند. به مدینه آمد، راه به جایی نداشت. کنار مسجد یک سکویی به نام صفه بود که حدود شصت، هفتاد متر بود. آن جا نشسته بود، یک روز پیغمبر آمد برود، دید یک جوان مسلمان خوب، همین طور نشسته است و بسیار غم زده است. نشسته بود و زانوهایش را بغل گرفته بود و سرش را روی زانوهایش گذاشته بود و داشت فکر می‌کرد. پیغمبر آمد گفت: ‌ای جویبر! گفت: بله بفرمایید. حالت چطور است؟ الحمد لله. جویبر می‌خواهی داماد شوی؟ گفت: چه کسی به من زن می‌دهد؟ نه پول دارم، نه شکل و قیافه دارم. چون جویبر زشت هم بود. سیاه بود، کوتاه بود و فقیر بود. گفت: خیلی خوب، می‌خواهی داماد شوی؟ گفت: بله، می‌خواهم. اما چه کسی به من زن می‌دهد؟ گفت: بلند شو و به خانه فلانی که از پول دارهای درجه یک و مسلمان هم است برو و بگو: پیغمبر سلام رسانده است و گفته است دختر فلانی را به من بدهید. رفت در خانه را زد و آمد و بفرمایید: «إِنِّی رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَیْکَ»(کافى، ج‏5، ص‏341) من رسول پیغمبر هستم. من نماینده‌ی پیغمبر هستم. سلام رساندند، فرمودند: که این جانب جویبر آمدم داماد شما شوم. گفت: که پیغمبر تو را فرستاده است؟ اصلاً تو به ما نمی‌خوری. ما دخترمان را به کسی می‌دهیم که به ما بخورد. حالا اینکه به ما بخورد یعنی چه؟ قرآن می‌گوید: بله بخورد، اما خوردن معنایش این است که «الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ»(نور/26) آیه را غلط نخوانم، خوب‌ها برای خوب‌ها، بدها برای بدها. دین ما برا این است که چه کسی آدم خوبی است. نمی‌گویم: «السلام علینا و علی بنزدارها السلام علینا و علی سفید پوست ها» می‌گویم: «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ» خط ما عبدالله صالحین است حالا سفید پوست است، عرب است، عجم است، هر که می‌خواهد باشد.
در مهمانی هم بود و در خانه آمد این را گفت. گفتم: شما به مسجد بروید تا من بیایم ببینم. پیغمبر چنین دینی آورده است، من که از پول دارهای درجه یک مدینه هستم، دامادی گدا بگیرم؟ دختر پشت پرده بود. گفت: بابا چه کسی بود؟ گفت: که پیغمبر فرستاده که شما زن یک آدم گدای سیاه، فراری، آواره‌ی زشت بشوی. وقتی گفت: عروس خانم گفت: پیغمبر گفته است؟ گفت: بله! گفت: اگر پیغمبر گفته است او را رد نکن. زود برو کار خیلی بدی کردی که فرستاده رسول الله را برگرداندی. بگو بیاید. عروس گفت: برو.
زن‌هایی هستند که خیلی حزب اللهی‌تر از پدرهایشان هستند. برو بگو بیاید، پدر رفت و به پیغمبر گفت که بیاید. پیغمبر آنها را عقد کرد. چون خواست پیغمبر است مهر این عروس و داماد به هم یک طوری شد که عاشق و معشوق همدیگر شدند. بعد گفت: مهریه هیچی ندارم. گفت: مهریه‌اش را خودم می‌دهم. گفت: ندارم. گفت: خانه‌اش را خودم می‌دهم. جهازیه چه؟ گفت: ندارم. گفت: جهازیه‌اش را هم خودم می‌دهم. یک جهاز و اتاق و خانه‌ی قشنگ به آنها داد و داماد را به حجله بردند. داماد آن شب نرفت که بخوابد و تا صبح عبادت کرد. سه شب گذشت، خویش و قوم‌ها جمع می‌شدند و به عروس می‌گفتند: عروسی شد. می‌گفت: نه، رفتند و به پیغمبر گفتند. پیغمبر داماد را خواست. گفت: چرا شما عروسی نمی‌کنی؟ گفت: من برنامه‌ام این است که از امشب عروسی کنم. اما این سه شب را گفتم: زنده باد دینی که به یک آواره، فقیر، سیاه، غریب کمک می‌کند و چنین زنی می‌دهد. من به شکرانه‌ی این دین، می‌خواستم سه شب عبادت کنم. دین ما این است.
شخص اول عالم هستی، حضرت مهدی(عج) مادرش کنیز است. این که بچه دهاتی است. بچه شهری است. شهر چیست؟ دهات چیست؟ الآن دهاتی‌ها برسند می‌توانند من را لخت کنند. عمامه‌ام را بر می‌دارند می‌گویند: پنبه‌اش برای ما روستایی هاست. می‌گویند: چرم کفشم از پوست گاو است. یعنی اگر یک روستایی به من آخوند برسد به من می‌گوید: که تو از سر تا پا به من بدهکار هستی. روستایی‌ها تاج سرمان هستند. ما هرچه داریم از آن‌ها داریم. این شهری و دهاتی، پول دار و فقیر این‌ها را باید بشکنیم. چون وقت تمام شده است من تذکرات را خیلی فشرده بگویم.
10- پرهیز از اختلاف افکنی اطرافیان
عبدالملک مروان در مدینه جاسوس داشت، جاسوس به عبدالملک نامه نوشت که امام سجاد(ع) یک کنیزی را گرفته است. امام زین العابدین رفته داماد کنیز شده است. نامه نوشت گفت: آقا «فَلَا لِنَفْسِکَ نَظَرْتَ وَ لَا عَلَى وُلْدِکَ أَبْقَیْتَ»(کافى، ج‏5، ص‏344) داماد این شدی، رفتی کنیز گرفتی به تو می‌گویند که مادر بچه هایت کنیز است. اشکال ندارد. به امام باقر(ع) گفتند: مادرت آشپز است. گفت: افتخار می‌کنم که مادرم آشپز است. مگر آشپزی زشت است؟ مگر بد است؟ کمال است.
اما تذکراتی که می‌خواهم بدهم. یکی این که مردم بعد از ازدواج نیایند حرف بزنند. به سلامتی ازدواجی صورت گرفته است. چون بعد از عقد امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه‌ی زهرا(س) می‌آمدند می‌گفتند: دخترت را به علی دادی؟ او فقیر است. فرمود: هیچ نگویید من عقد نکرده‌ام، خدا خواسته است.
بعضی از زن‌ها و مردها بعد از عقد می‌آیند و دخالت می‌کنند و بین عروس و داماد وسوسه بوجود می‌آورند. این گناه است. آن حدیث دلالی که هرکس باعث ازدواج شود و دو نفر را به هم برساند، چقدر ثواب دارد به تعداد هر قدم و هر عملش ثواب یک سال عبادت را دارد. حدیث دنبالش این است: «مَنْ مَشَى فِی فَسَادِ مَا بَیْنَهُمَا وَ لَمْ یُفَرِّقْ کَانَ فِی سَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَعْنَتِهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ حَرَّمَ(اللَّهُ عَلَیْهِ) النَّظَرَ إِلَى وَجْهِهِ»(ثواب‏ الأعمال، ص‏288) اگر زن و مردی یک جمله‌ای بگویند که عروس و داماد را به هم بزند «وَ لَعْنَتِهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» خداوند در دنیا و آخرت به این زن و مردی که در دنیا فتنه به پا می‌کند لعنت می‌کند. «وَ حَرَّمَ(اللَّهُ عَلَیْهِ) النَّظَرَ إِلَى وَجْهِهِ»
11- اهتمام همگانی برای ازدواج جوانان
اگر پسر خوب بود، باید داماد شود. پیغمبر به یک پسری رسید، دید هم سالم است و هم وضع مالیش خوب است. گفت: تو جوان هم سالمی و هم وضع مالیت خوب است، پدرت اتاق دارد، خوب، دختری بگیر و زندگی کن. بعد وقتی رسید گفت: ‌ای برادر شیطان حالت چطور است؟ به جوان سالم پول دار که ازدواج نمی‌کند فرمود: برادر شیطان. حدیث داریم بیش‌تر آدم‌های جهنم، آدم‌های عذب هستند. ازدواج خیلی مقدس است. یک کسی داماد نمی‌شد، گفتند: چرا؟ گفت: من بنا دارم سیر ملکوتی کنم. گفت: دنبال کارت برو، اگر این‌ها سیر ملکوتی است، فاطمه‌ی زهرا باید این سیر ملکوتی را بکند.
ازدواج کمال است. این دین ما است که می‌گوید: ازدواج کمال است. البته مسیحیت عدم ازدواج را کمال می‌داند. خانواده‌های شهید ازدواج کنند. بد نیست یک حدیث بخوانم. در جنگ احد مصعب شهید شد. جوان رشید از بهترین یاران پیغمبر است، جوان شهید شده است، پیغمبر همسر این شهید را دید. این زن، زن شهید بود، آهی کشید پیغمبر فرمود: خدایا همسر این خانم شهید شد، خدایا یک شوهر خوب دیگر قسمت ایشان بفرما. در همان گیر و دار جنگ، پیغمبر برای شوهر دومش دعا کرد. و خداوند هم همسری قسمتش کرد. هیچ اشکال ندارد و حالا نمی‌دانم برنامه‌ی بنیاد شهید چیست؟ ‌ای کاش برنامه این طور باشد که خانواده‌های شهید بعد از ازدواج هم حقوقشان قطع نشود. چون اگر زن یک حقوقی داشته باشد، شانس ازدواجش بیش‌تر است. چون خیلی‌ها از ترس خرجی داماد نمی‌شوند، اما اگر بنیاد شهید درآمد خانواده‌ی شهید را قطع نکند، این شانس ازدواجش زیادتر است و کمیته‌ی امداد هم که ایام سالگردش است، نباید آن را فراموش کنیم، بسیار عمل انسانی، اسلامی، عاطفی، اجتماعی است. بخصوص این شاخه‌ای که پسرها راداماد کند و یا دخترها را جهاز بدهد.
آخر حرف من است. شما که حرف‌های من را می‌شنوید، از کار خیر عقب نمانید. بیا تصمیم بگیر. به کمیته‌ی امداد نامه بنویس، بگو من با پنجاه تومان، صد تومان یک پسر را داماد می‌کنم، دو تا دختر را عروس می‌کنم. اگر به کمیته‌ی امداد نامه‌هایی بنویسی، یک وقت می‌بینی از صندوق کمیته امداد، هجده هزار نامه از سراسر ایران آمده است. برای هجده پسری که پو ل ندارد، یا دختری که جهاز ندارد و شما هم کمک کن، طوری نمی‌شود. خیلی‌ها هستند که اگر یک فرش بدهند، یک لحافی بدهند، دو پتو بدهند، خیلی‌ها هستند که اگر یک خرده زندگیشان را قیچی کنند، یک زندگی راه می‌افتد. مثل ماشینی که در جوی آب افتاده است، می‌آیی پایین و آن را می‌گیری و بلند می‌کنی. از زور شما، کم نمی‌شود. خیلی‌ها می‌توانند یک خانواده را راه بیندازند و در زندگی‌شان اثری هم ندارد. مثل یک سیگار است که یک سیگاری به سیگاری می‌دهد. البته سیگار به سیگاری دادن کار خوبی نیست. آخر ما باید مواظب حرف هایمان باشیم. گاهی یک چیزی می‌گویم، می‌گویند: تبلیغ شد.
در خطبه‌های عقد، آن کسی که می‌رود عقد بخواند، برای فرزند صالح دعا کند. یهودی‌های مدینه عروسی گرفتند، ولی شنیده بودند که لباسهای فاطمه زهرا(س) ساده است. عروسی گرفته بودند، آمدند به پیغمبر گفتند: دخترتان را در عروسی ما بفرستید، فرمود: دختر من زن علی است. اختیار زن با شوهر است. گفتند: شما واسطه شوید. بالاخره واسطه شد وفاطمه‌ی زهرا(س) را به عروسی یهودی‌ها دعوت کردند، یهودی‌ها از اطراف مدینه با لباس‌های مجلل آمده بودند و می‌خواستند که وقتی دختر پیغمبر با لباس ساده می‌آید همه بخندند و آن را تحقیر کنند. فاطمه‌ی زهرا را سبک کنند. جبرئیل لباسی آورد و فاطمه‌ی زهرا پوشید که وقتی به آنجا رفت تمام زن‌های یهودی دست‌ها بالا به سجده افتادند. ولی همین فاطمه‌ی زهرا(س) وقتی به خانه‌ی علی(ع) می‌رود در مسیر راه زن فقیری را می‌بیند و لباسش را به او می‌دهد. یعنی یک جا لباس خودش را می‌دهد. یک جا که باید حفظ آبرو کند، آبرو داری می‌کند.
خوب، سالگرد کمیته‌ی امداد را بار دیگر عرض می‌کنم. به این کمیته مقدس کمک کنید. برادرها و خواهرها، هرکدام می‌توانید پسرهایتان را زودتر داماد کنید، دخترهایتان را عروس کنید که اگر نکنید «فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ»(انفال/73).
خدایا، تو را به مقام محمد و آل محمد ما را هر روز با معارف اسلام بیش‌تر آشنا و توفیق عمل مرحمت بفرما. خدایا خودت دختر و پسر ما را حفظ کن. رزمندگان عزیزمان را پیروزمندانه برگردان. خدایا عیدی ما را در این ایام مقدس، سقوط صدامیان و اسرائیلیان قرار بده. رهبر عزیز انقلاب را مؤید و منصور بدار. تمام کسانی را که به درد جمهوری اسلامی می‌خورند، حفظشان کن. آبروی مارا در دنیا و آخرت نریز.
نماز جمعه یادتان نرود. گرانی است. افرادی هستند، بچه‌های کوچک دارند، می‌روند می‌بینند بچه‌های مردم لباس نو دارند جگرشان می‌سوزد. ‌ای کسی که وضع مالیت خوب است، دو سه نفر از بچه‌های همسایه‌ها را بدون منت لباس بپوشان. بدون این که شناخته بشوند برای پدرش پولی را بفرست، مردم سر و وضعشان خوب باشد، خجالت زن و بچه سخت است. بسیار آدم‌ها هستند که چیزی ندارند، حتی یک چادر برای دخترشان ندارند، آدم‌هایی دیگرهم هستند، سه رقم چادر دارد، یکی دیگر هم می‌خرند. گناه سوز دل آن مردها به دوش آن‌هایی است که تجمل پرستی می‌کنند. به داد همدیگر برسیم. از رزمنده‌ها یاد بگیریم.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=1751

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.