آسیب های مذمت و سرزنش

برنامه سمت خدا 13 شهریور 1400

حجت الاسلام قرائتی: «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم/ الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین بَعَدَدِ ما احاطَ بَه عِلمُه» «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» «الهی أَنطِقنی بِالهُدی وَ أَلهِمنی التَقوی». بحث امروز ما راجع به توبیخ و سرزنش است که چون هست، در خانه ها هست، در جامعه هست. این می گوید تو بودی، او می گوید تو بودی. یک مقداری تحقیر می کنیم همدیگر را، یا سیاه نمایی می کنیم یا حق و باطل را قاطی می کنیم.

حالا فرض کنید بنده یک غلطی کردم، اشتباهی کردم، چقدر باید سرزنش کنند، چه کسی سرزنش کند، سرزنش بشود یا نشود. بعد چه کسی سرزنش کند، با چه بیانی، در چه مکانی، در چه زمانی. این ها همه فرمول دارد. فرمول هایش را امروز می گویم. اول این که نباید ما توقع عصمت داشته باشیم. معصوم 14 نفر هستند. انسان معصوم نیست، ممکن است اشتباه کند. منتها این اشتباه دست بگیریم، هو کنیم، خوبی هایش را نادیده بگیریم، این نامردی است.
شریعتی: این بدی ها را پررنگ کنیم.
حجت الاسلام قرائتی: بعضی انزال بلال را سرزنش می کردند چون بلال حبشی هیچ کسی نمی توانست بگوید. من اول فکر کردم که برای بلال است. بعد در مکه بودم، یک سیاه پوست کنارم نشسته بود دیدم او هم سین می گوید. فهمیدم مثل این که، اشهد را می گفت اسهدُ. بعد گفتم که آقا این سخنگوی حکومت اسلامی شما بیانش گیر دارد. می گوید اسهدُ به جای اشهدُ. حضرت فرمود بلال یک کمالاتی دارد که ما به خاطر این کمالات نباید بگوییم. گاهی وقت ها یک سری، یک کارمندی یک کار غلطی می کند. این را نباید چنان بکنیم که فکر کنیم مجرم حرفه ای است. این ها مهم است. فرمول همه ی این ها در قرآن است. گاهی سرزنش طرف را یک وقت می گوید تو بودی بد کردی، سرزنش کلی. مثلاً خدا رحمت کند حاج مهدی آقای طباطبایی را. روی منبر می دید یک نفر وارد مسجد شد، روی منبر او را دید. مثلاً می دانست این با زنش قهر است. می گفت تو که آمدی مجلس چرا با خانمت این گونه حرف زدی. لا به لای حرف هایش حرف اش را می زند. می گفت مثلاً کسی زن دارد به زنش نیش بزند نمازش قبول نمی شود.
شریعتی: غیر مستقیم می گفت.
حجت الاسلام قرائتی: بله. یعنی همه حرف هایش را می زد، ولی نمی گفت تو بودی. قرآن وقتی انتقاد می کند، سرزنش می کند، اسم کسی را نمی برد. «أَفَلا تَعقِلُون» عقل نکردی، فکر نکردی. «أَفَلا تُبصِرُون»، «أَفَلَم یَسیرُوا»، «لِما تَقُولون»، «أَفَلا یَتَدّبّرون».نمی گوید تو تدبر نکردی.
شریعتی: غیر مستقیم کلی بیان می کند.
حجت الاسلام قرائتی: «أَفَلا یَتُوبون» برنمی گردند از راه شان، راه غلط شان. «أَفَلا تَتَفَکَرُون»، «اَلَم تَکُن اَرضُ اللهِ واسِعَه». این ها همه توبیخ است. «أَفَلا تَتَقُون»، «أَفَلا تَشکُرُون»، «أَفَلا تَسمَعُون»، «أَفَلا تُبصِرُون». توبیخ است، ولی توبیخ خالق از خلق، آن هم بدون اسم. غیر این که شخص من به شخص شما توبیخ کنم. این یک مسئله است. بعضی وقت ها هم توبیخ را باید اندازه گیری کرد. یک خاطره مدیریتی بگویم. از استوار حسن اصفهانی که قبل از امام، آقای بروجردی بود، قبل از آقای بروجردی استوار حسن اصفهانی مرجع درجه یک بود. ایشان یک آقایی را حکم داد نماینده ایشان در فلان منطقه شد. با سلام و صلوات به آن جا فرستادند. این آقایی که نماینده مرجع تقلید در آن منطقه بود یک کار خلافی کرد. کار خلافش دو تا شد، سه تا شد. مردم می گفتند که حضرت آیت الله العظمی سید حسن اصفهانی، نماینده شما دسته گل آب می دهد. گفت می دانم. گفتند او را بردار. جمله مدیریتی این است. آقایان مدیر، گر چه حالا مدیران سر کار هستند خانم هایشان به آن ها بگویند. ایشان فرمود که می دانم منتها ایشان نماینده من نبود، مثلاً نیم کیلو آبرو داشت. وقتی من حکم دادم نماینده من شد نیم کیلوی او شد 10 کیلو. ولی الان اگر حکم را پس بگیرم 10 کیلو می ریزد.
نیم کیلوی خودش را برایش نگه دارم که این حالا مثلاً وکیل بوده نیست، وزیر بوده، شهردار بوده، نیست.
شریعتی: همان نیم کیلو برایش بماند.
حجت الاسلام قرائتی: بله خودش را یک آدم حسابی بوده است، بالاخره یک زمانی رای آورده، فکر داشته، سیاست داشته، دلسوز بوده، سابقه جبهه خیلی هایشان دارند. یک جوری کسی را عزل نکنیم که این جر بخورد. این مدیریت استوار حسن اصفهانی است. این مراجع ما یک مدیریت های عجیبی دارند که در کتاب های مدیریت نیست. یک وقتی علمایی که بعضی هایشان هم الان مراجع هستند، مجله ای به نام مکتب اسلام داشتند. یک مجله را به آیت الله العظمی بروجردی دادند، ایشان هم مرجع درجه یک بودند. خواند و گفت خیلی خوب است. گفتند آقا یک چیزی بنویسید که این مجله خوب بود. گفت نمی نویسم. گفتند شما فلان کتاب را بدهید تقریظ نوشتید که این کتاب خوبی است، یک تقریظ هم برای این مجله بنویسید. این جا مدیریتی است. گفت کتاب را از اول تا آخر خواندم تقریظ است. مجله را نمی دانم شما برای چه چاپ می کنید. این ها یک سری چیزها است که طبیعی است. باز خدا رحمت کند آقای پرور، وزیر آموزش پرورش بود. زمان وزارت جناب آقای دکتر فانی، که آن هم مدتی وزیر بود، آقای پرور به آقای فانی گفت تو را می خواهم مدیر کل آموزش و پرورش کردستان حکم بدهم. الان حکم نمی دهم. شما به عنوان بازرس ویژه ای برو در کردستان، بازرسی کن، یک مدتی بمانم، آدم ها را، حرف ها را، گفتنی ها را بگو، شنیدنی ها را بشنو. خوب که سوار بر مسائل شدی، حالا من به تو حکم می دهم. چون من اگر حکم بدهم بعد شما بگویید مشکل است، گره کور را نمی توانم باز کنم، این خوب نیست. یک مدیر کل بفرستید که نتواند مشکلات را حل کند. برو ببین می توانی حل کنی، یا نه. من غصه می خورم. من شش کلاس بیشتر درس نخواندم، من سیکل هم ندارم. اما به خاطر ذره ای که رابطه با قرآن پیدا کردم، الان حدود 500 آیه مدیریتی در قرآن داریم. ولی فکر کنیم مدیریت همین است که در کتاب های دانشگاهی است. این هم است، آن هم است. ما نمی گوییم آن ها نه. شما کتاب های دانشگاه را هم بخوانید، مدیریت، دکتری مدیریت، مدیریت بحران، مدیریت صنعتی، مدیریت بازرگانی.
شریعتی: یک بخشی اخلاق مدیریت است.
حجت الاسلام قرائتی: اصلاً خودِ مدیریت است. مثلاً ما فکر می کنیم یک چیز نو است. که فرض کنید که نوبت در کارهای اداری، مثلاً فکر می کنند نوبت چیست. نه، پیغبر خانه فاطمه زهرا (س) خوابیده بود، امام حسن از خواب بیدار شد گفت آب. پیغمبر سر فاطمه و امیرالمومنین نزد. خودش پاشد یک ظرف آبی را آورد داد به امام حسن. وقتی امام حسن رفت بگیرد، امام حسین هم بیدار شده بود، او دست برد ک ظرف را بگیرد. پیغمبر ظرف را کشید کنار، به امام حسن داد. صحنه را حضرت زهرا دید. گفت امام حسن را بیشتر دوست داری؟ گفت نه. هر دو را یک جوی دوست دارد. منتها چون اول حسن گفت آب، نوبت نوبت است. یا مثلاً روز کودک؛ مجله کیهان بچه ها. برای بچه ها غصه دارد. این برنامه خیلی برنامه برای کودکان دارد. شما نگاه کنید، پیغمبرما سجده رفت، بچه ها روی کمرش رفتند بازی کند، پیغمبر چیزی نگفت. آن قدر طول داد آن ها بازی شان تمام شد، پایین آمدند. بعد سرش را برداشت. گفتند یا رسول الله چقدر سجده را طول دادی. گفت بچه ها روی کمر من بازی می کردند، خواستم بازی بچه ها به هم نخورد. در کدام کتاب تربیتی هست؟ خدا می داند گاهی یک چیزهایی را می شنوم که اول انقلاب بود، منافقین فعالیت داشتند، من داشتم در خیابان مشهد راه می رفتم، یکی از این منافقین هم آمد یک اعلامیه به من داد. اهدافش که ما طرفداریم. مثلاً نوشته است که ما خواهان رفاه کارگران هستیم، ما خواهان توزیع ثروت هستیم، ما خواهان شریک شدن کارگران در سود کارخانه هستیم. بعد هم گفت یکی از آن ها را به قرائتی دادم. در تلویزیون بودم، آن ها هم آزاد بودند. گفتم خدا کند به من بدهد که بتوانم بخشی از آن را جواب بدهم. نامه را در تلویزیون بردم گفتم این ها فکر می کند خیلی روشن فکر و انقلابی هستند. نه روشن فکر هستند نه انقلابی. بله انقلابی هستند برام ترور امام جمعه هایی مثل اشرفی و صدوقی و دستغیب و باهنر و رجایی. بله انقلابشان کشتن این ها است. شعارهایش را می گویم. ما خواهان رفاه کارگران هستیم. گفتم نهج البلاغه را دیدی؟ نامه 25 نهج البلاغه به زکات می پردازد. تو که می روی در یک منطقه ای زکات بگیری، شتر زکات دارد، گاو، گوسفند. در راه خسته نکنی. «وَ لیُرَفَّه عَلَی الاّغِبِ». «وَ لیُرَفَّه» یعنی رفاه بده. لغوب یعنی خسته. «ما مَسَّنا مِن لُغُوبِ» در قرآن است. به حیوان های خسته رفاه بده. 1400 و قبل از این که پدر بزرگت، پدر هجده ات به دنیا بیاید، حضرت امیر به حیوان رفاه بدهد حالا تو می گویی خواهان رفاه کارگران عزیزم، نور چشمم، انسان هستم. آن چیزی که تو برای آدم ها می گویی حضرت 1400 سال پیش برای حیوانات گفته است.
شریعتی: چه حرف تازه ای گفتی.
حجت الاسلام قرائتی: ما خواهان عدالت اجتماعی هستیم. در همان نامه 25، حضرت امیر می گوید شترها را داری می آوری، شترهای زکاتی را مثلاً از یک منطقه ای می خواهی یک منطقه دیگر ببری، شترهای زکاتی را یک جور سوار شود. یک شتری یک ساعت سوار نشود، یک شتر ده دقیقه. عوارض اش این است: «یَعدِل بِینَ صَواحِباتِها فِی ذلِکَ وَ بَینَها». «یَعدِل» یعنی عدالت برقرار شود. «صَواحِباتِها» یعنی صاحب، آن کسی که سوارش شده است. یک جور سوارشان است. اگر ده شتر هستند، پنج ساعت سواری است، هر کدام نیم ساعت است. یَعدِل بِینَ صَواحِباتِها فِی ذلِکَ وَ بَینَها». عدالتی که تو برای انسان ها گفتی حضرت علی برای حیوان ها هم گفته است. ما خواهان حقوق انسانیت هستیم. حضرت امیر می گویید شترها را می خواهی بدوشی همه شیرش را ندوش، مقداری شیر در بدن گاو قرار بده برای گوساله اش. حق نداری همه شیر را بدوشی. هر چیز روشن فکرهای منافق گفته بودند من همه را شاهدهایش را پیدا کردم، در یک خطبه، در یک نامه. بعد یک وقت دیدم که یک بحثی گذاشتم بین دو بزرگان. حالا اسم نبرم. هر دو هم روحانی بودند. یک نفر می گفت باید آزادی هایی باشد، یک نفر می گفت نه، ما فقیه ایجاد کردیم که هیچ کس حرف نزند. هر چه آقا گفت انجام بدهیم. یکی می گفت نه، همه باید مشورتی باشد. در هر کاری شورایی باشد یا مثلاً تک نفری. یکی می گفت مردم، یکی می گفت خالق. خدا چه می گوید، مردم چه می گویند. خلاصه جمهوری یا اسلامی. هر دو باشد، هم جمهوری هم اسلامی. هم رای مردم بگیرید و هم وصل به غیب و وحی و قرآن باشد. گفت هندوانه بخوری یا خربزه، گفت خردوانه. پیرمردی خدا بیامرزتش، گفتند سرماخوردی خربزه نخور. گفت من هم سرما خوردم هم خربزه خوردم. این که یا این، یا این. طلبه از من می پرسد نماز شب بخوانیم یا مطالعه کنیم. هر دو. مگر این هایی که نماز شب خواندند عقب افتادند؟! ما آدم هایی مثل فیض کاشانی داریم که 200 کتاب نوشته است، با کم و زیادش. نماز شبش را هم می خواند. شما بگو فلان کار را بکنم یا نماز شب. چرا نماز شب را با مطالعه رقیب می کنی که می گویی این یا آن.
شریعتی: یا این یا آن.
حجت الاسلام قرائتی: اصلاً مگر نماز شب چند دقیقه طول می کشد. 11 رکعت است، بی قل هو الله می شود خواند. 11 سوره حمد، 7 دقیقه می کشد. آیا این 7 دقیقه نماز شب بخوانم یا نه؟! ما نمی خواهیم کاری کنیم دنبال بهانه بگردیم. من در تلویزیون نشستم مناظره را گوش دادم. یکی می گفت مردم یکی می گفت خدا. الله اکبر. حضرت امیر در همین چند سطری که برای زکات نوشته است، چقدر مردم گفته است. کلمات مردم را از این درمی آورم. مردم را در عربی یا می گویند «هُم»، یا می گویند «هِم». «فیهِم»، «مِنهُم». «فیهِم» یعنی در مردم، «مِنهُم» در از مردم. کلمه «هُم» یعنی مردم. می گوید به مردم بگو «اِنطِق عَلی تَقوَی اللهِ». تو که می روی به قصد پول نرو، به قصد این برو که مردم پاک شوند. زکات یعنی رشد. درخت را وقتی هرس کردی رشدش خوب می شود. یک مقدار زکات دهید مالتان رشد می کند، خودتان هم رشد می کنید، از بخل بیرون می آیید. برای خدا برو. یکی از مراجع بزرگ 100 ساله به بالا، می گفت کسانی که به من وجوهات می دهند خوشحال نمی شوم به من داد، خوشحال می شوم که این بدهی اش را داد.
شریعتی: بارش سبک شده است.
حجت الاسلام قرائتی: بدهند یا ندهند برای من فرقی نمی کند. این خیلی حرف مهمی است. زکات می دهی برای خدا برو. دوم به مردم بگو: «اَرسَلنی اِلَیکُم وَلِیُّ الله». نگو من را فرستاده است علی هستم. نگو علی بن ابی طالب. بگو رسول و فرستاده ی ولی الله هستم. یعنی علی ولی الله من را فرستاده است. الله را ببین.
شریعتی: به خدا منتقل می کند.
حجت الاسلام قرائتی: بله، با کلمه الله. «اِنطِق عَلی تَقوَی اللهِ» برای خدا برو، نه برای جمع کردن پول. به مردم بگو من امیرالمومنین نه، بگو من ولی الله هستم. ولی الله من را فرستاده است. نگو آمدم زکات بگیرم، بگو آمدم بگویم «حَقَّ الله». می خواهی در کتب چه کنی؟ نگفت «نُقَسِّمُ لِلناس» می خواهم بین مردم تقسیم کنم، گفت: «لِنُقَسِمَها فِی عِبادَ الله». چه گونه می خواهی تقسیم کنی؟ «لِنُقَسِمَها عَلی کِتابِ الله». دیگر چه؟ «وَ سُنَّهِ رَسولِ الله». یعنی همه الله الله است. یک بار دیگر بگویم. «اِنطِق عَلی تَقوَی اللهِ» به مردم بگو من فرستاده ولی الله، آمدم بگیرم «حَقَّ الله»، تقسیم کنم «فِی عِبادَ الله»، «عَلی کِتابِ»، «رَسولِ الله». 5 تا الله داریم. خدامحوری معنایش همین است. هر چه هست همه خدا. و اما مردم؛ مردم باید بهشان اعتماد کرد «تَقُوم بِینَهُم». «هُم» «هِم»، «هُم» «هِم»، «هُم» «هِم». مردم، مردم، مردم. 10-20 تا مردم در این 2-3 صفحه است. «تَقُوم فیهِم» تو برو در مردم. نروی در کاخ بنشینی مردم را احضار کنی. بلند شو برو درون مردم. «تَقُوم فیهِم» در مردم قیام کن. «تُسَلِّم عَلَیهِم» تو به آن ها سلام کن. نگو آن ها استقبال بیایند. تو برو به آن ها سلام کن، سرزده بود. «تَقُوم فیهِم»، «تُسَلِّم عَلَیهِم». «سَلهُم» سوال کن، می گویند نه ما بدهکار نیستیم. سوال کن، اگر گفتند زکات نداریم «فَلا تُراجِعهُ»، مراجعه نکن. نگو یک بار دیگر باید بازرس بفرستم. به حرفشان اعتماد کن. «تُسَلِّم عَلَیهِم»، «سَلهُم»، اگر گفتند «لا» زکات نداریم، «فَلا تُراجِعهُ» به او نگو من باید خودم بررسی کنم، بازرسی شود. بعد اگر زکات دادند، «وَ لا خَیِّرهُم» اختیار بده بگو این گوسفند را می دهید یا آن گوسفند، این شتر را می دهد یا آن شتر. اختیار با خودت هست، هر کدام را داری. اگر یک شتری، گوسفند، گوساله ای داد و بعد پشیمان شد، گفت برگردان، این را بده یک شتر دیگر بگیر. «مِن سَقالُوکَ» معامله را یکی دیگر برگردان. من چون می خواهم چیز دیگر بگویم.
شریعتی: مسیرمان این سمتی آمد.
حجت الاسلام قرائتی: مثل این راننده ها که جاده را گم می کنند.
شریعتی: بله، توبیخ و سرزنش را داشتید می فرمودید.
حجت الاسلام قرائتی: یعنی در یک نامه ای که نمی دانم 5 سطر، 7 سطر، با کم و زیادش در این حدود است، در این نامه 7-8 بار می گوید خدا، 14-15 بار هم می گوید مردم. بنابر این هم خدا محوری هستیم و هم مردم محوری هستیم. هم جمهوری هستیم، نظر مردم را حساب می کنیم و هم وحی خدا را نگه داریم.
شریعتی: یعنی یک جایی می گوییم یا این، یا این، همه را سردرگم می کنیم.
حجت الاسلام قرائتی: این طور نیست که یکی طرفدار جمهوری باشد، یکی طرفدار اسلام باشد.
شریعتی: این ها با هم قابل جمع است.
حجت الاسلام قرائتی: بحث سرزنش؛ ما مسئله ای را الان پیدا نمی کنیم یعنی مشکل پیدا کردن، من که گیرم نیامده است تا حالا، که یک مسئله ای برای اسلام جواب نداشته باشد. من بلد نیستم، نگو اسلام ندارد. این سرزنش یک مسئله است. زبان، فیض کاشانی می گوید 20 نوع گناه از آن درمی آید. بعضی از علما، آیت الله العظمی مکارم می گوید 30 تا. یکی دیگر می گفت نه 35 تا. یکی از گناهان زبان سرزنش بود. این بود آش، این خیاطی بود. کسی می خندید راه می رفت. گفتند چرا می خندی؟ گفت بچه کوچک گفته است بابا پول. گفتم ندارم. سرزنشم کرد. به مادرش گفت در کاشان گداتر از این نبود زن این شدی. گاهی بچه آدم را سرزنش می کند. گاهی هم باد می کنند. بچه ها روی کینه نیست، روی فطرتشان می گویند. سرزنش فرمولی دارد.
شریعتی: و آن کسی هم که می خواهد سرزنش کند باید صلاحیت اش را داشته باشد.
حجت الاسلام قرائتی: صلاحیت داشته باشد. برای آدم های معمولی؛ یک آدمی که اخلاقی باشد آدم نااهل هم که فحش می دهد، می گویند یکی از راه های تربیت این است که ببینید مخالف چه می گوید. چون مخالف از دست تو عصبانی است، دنبال عیب هایت می گردد. چون دنبال عیب هایت می گردد، سرزنش اش می کند.
شریعتی: گشته پیدا کرده است.
حجت الاسلام قرائتی: یکی از راه های رسیدن این است که ببینی دشمن چه می گوید. همان را که او می گوید پیدا است نقطه ضعف است. باید آن جا را درست کنی. بچه آمد در دفتر مدیر، گفت آقا به چه مجوزی من را رفوزه کردی. می خواست بگوید به چه مجوزی، گفت به چه مجوزی. یک وقت ما رفتیم مجلس پول بگیریم کمیسیون بودجه برای نهضت سوادآموزی. یکی از نماینده ها پرسید شما چقدر سواد به این بی سوادها می دهید. که حالا مثلاً بودجه می خواهید. من توجه نداشتم. بعد دیدم خدا دهانم گذاشت. در این حدی که می گویم من مجلس را دوست دارم. عجب کلمه ای من آن جا گفتم. وگرنه می توانستم بگویم گیوه کفش راحتی است. آب غوره ترش است. اصلاً یک جمله دیگر بگویم. ولی گفتم من مجلس را دوست دارم. چون از مجلس می خواستم پول بگیرم. به هم مرتبط هستند. این تناسب بین حرف است. خودم را سرزنش کنم با این بحث سرزش. سرزنش گاهی به خاطر این که می خواهد بگوید من بودم، به کسی می گوید که می خواهد از خودش باز کند. دو نفر راه می رفتند در خیابان، یک چیز سفیدی دیدند. گفتند این صابون است، ترب است، شلغم است. نگاه کردند، گفتند نزدیک. گفتند آقا ببخشید این چیست؟ گفت بغلش بایست. گفت نمی دانی؟! چنین گفت نمی دانی مثل این که این خودش می داند. گاهی وقت ها می خواهد بگوید من نیستم آن است. او، تا بگوید من نبودم. گاهی سرزنش به خاطر، کارش خوب است منتها جامعه نمی پسندد. مثلاً عروس و داماد عقد کردند. بعد از صیغه عقد عروس و داماد می توانند با هم باشند، می گویند نه نمی شود. وقتی صیغه را خواندند دیگر کسی حق ندارد. دو بار در قرآن گفته است: «غیَر مَلُومین» ملامت نکنید. عروس است، داماد است، تازه به هم رسیدند می خواهند با هم باشند. شما چرا مانع می شوید؟ «یَصُدُّونَ أَن سَبیلِ الله» یکی از مصادیق این است. ازدواج راه خدا است. خدا به قوم لوط که می خواهد بگوید آدم بدی هستید می گوید: «تَقطَعُونَ السَّبیل» راه را قطع کردید. پیداست سبیل یعنی راه حق. به عروسی گفته است سبیل، یعنی «سَبیلُ الله» است. و شمایی که می گویید نه نمی شود این باید صبر کنیم تا محرم تمام شود، صفر تمام شود، پدرمان مریض شده است خوب شود، فلانی از سفر بیاید، فلانی حامله است بزاد، فلانی بنایی اش ناقص است. این عروس و داماد می خواهند همدیگر را ببینند، به یک مشکلاتی کشیده شد. یک اصفهانی بود، جوانی بود. من را گرفت بوسید. گفت خیلی به گردن من حق داری. ما گفتیم یا به خاطر کتاب هاست، یا به خاطر بحث هاست. گفتم دیگر لطف خداست. گفت نه، یک حق ویژه به گردن من داری. گفتم چیست؟ گفت من داماد شدم، پدر عروس نمی گذارد بروم عروس را ببینم. می گوید حالا وقت عروسی نیست، ما خانه مان پسر بزرگ داریم، شما می آیید اتاق خالی می خواهید، می خواهیدا شلوغ کنید، بی حیا می شوند. هر وقت خواستی عروس را ببرد، این که بیایی این جا اتاق خالی نداریم. عروس هم می خواست من را ببیند، من هم می خواهم عروس را ببینم. ولی این پدر نمی گذارد. آخرش گفتیم چه کنیم. به عروس بگو با پدرت می رویم جلسه قرائتی. اصفهان جلسه داشتیم قبل از انقلاب، شلوغ بود، جوان ها می آمدند. یک جمعی شد. گفتم می رویم جلسه قرائتی. گفت جلسه قرائتی مفید است، برو. گفت اسم جلسه شما می آید، من هم یک موتور دارد می نشینم پشت موتور می برمش. گفتم والا من فکر نمی کردم جلسه ما چنین برکاتی داشته باشد. این به خاطر این است که آداب و رسوم است. پدری در حرم امام رضا من را دید گفت جوان ها بی حیا شدند. شما در تلویزیون بگو. گفتم خبر تازه ای داری. گفت پسر من داماد شده، می گویم صبر کن محرم و صفر تمام شود، می گوید نه من می خواهم عروس را ببرم. حیا نمی کنند. گفتم این جا حرم امام رضا است، تو را به این امام رضا خودتان در محرم و صفر با خانم تان خلوت نمی کنید. گفت چرا. گفتم اگر بنا باشد حیا باشد تو پیرمرد باید حیا داشته باشی. تو حیا نمی کنی آن وقت به آن جوان می گویی تو حیا کن. یک آداب رسوم غلطی است. بنابر این یک مقدار در برابر آداب و رسوم بایستیم. الان ازدواجی که گیر کرده است، بخش عظیمش به خاطر آداب و رسوم است. عروس و داماد اول زندگی شان است، یک کیلو لباس بیشتر ندارند، حتماً باید ماشین لباسشویی باشد. بگذارید بزرگ شوید، پیر بشوید، دست هایتان خسته شود، بعد حالا یک ماشین هم بخرید. این ساعت اول یک کیلو لباس همان دقیقه اول باید ماشین لباسشویی باشد. ماشین بخرید گران است، قسط دارد. در این کرونا با این که خیلی عزیزان را از دست دادیم و خیلی ها مریض شدند که خدا ان شاءالله همه شان را شفا دهد، یکی از برکاتی که داشت این بود که این جشن ها کم شد. طوری نیست. باطل که نیست. آمد گفت ما تعزیه خواندیم اسب نداشتیم، شمر را سوار دوچرخه کردند. گفتند حلال است. آداب و رسوم چیست.
شریعتی: دست و پای خودمان را بستیم.
حجت الاسلام قرائتی: مثل بت پرست ها شدیم. بت پرست ها با دست خودشان سنگ می تراشیدند، مجسمه، بعد برایش گریه می کردند. قرآن می گوید خودت با دست خودت تراشیدی این مجسمه را، «أ تَعبُدُونَ ما تنحَتُون». عربی هایی که می خوانم قرآن است. چیزی را اشک می ریزی که خودت تراشیدی؟! یک سری سرزنش ها لغو است. خدا نگفته است، پیغمبر نگفته است. می گویند زشت است. چه کسی گفته است زشت است؟ زشت آن است که عقل بگوید زشت است، جامعه ما بگویند زشت است. محله ما این را زشت می دانند، قبیله ما این را زشت می دانند، آداب و رسوم. در مواردی هم باید خودمان، خودمان را سرزنش کنیم. حدیث داریم 8 جا خودت، خودت را سرزنش کن: یکی این که بی دعوت جایی رفتی، به ما گفتند بی دعوت حق ندارید جایی بروید. تازه اگر خودت را دعوت کرده بچه هایت را حق نداری ببری. گربه هر جا می رود بچه اش را هم می برد. گربه که نیستی. خودت را دعوت کرده است. به خصوص حالا که چیزها جیره بندی است، صندلی ها محدود است، بشقاب ها محدود است، بیشتر غذا از بیرون است. بی دعوت اگر رفتی تحقیرت کردند خودت را سرزش کن. جمله اش این است: «فَلا یَلُومُوا اِلّا اَنفُسَهُم». نهج را به سر خودت بزن. دو نفر حرف می زنند شما آمدید ببینید چه می گویند. می گوید آقا ببخشید ما با هم خصوصی حرف داشتیم، شما چرا کنار ما آمدید، بروید. اگر گوش ایستادی تحقیرت کردند خودت را سرزنش کن. از آدم پست تقاضا کردی. بعضی ها کوچک هستند. امام داریم که فرمود من دست بکنم در دهان افعی و مار بهتر است که دستم را دراز کنم به کسی که تازه به پول رسیده است. آن هایی که تازه به پول رسیدند بعضی هایشان ظرفیت ندارند. از یک کسی نااهل تقاضا کنی، این جا باید خودمان را سرزنش کنیم. این 8 مورد شد. بیش از اندازه سرزنش نکنیم. شورش را درنیاوریم. یعنی اگر کسی زنا کار است، اسلام گفته است شلاقش بزن، اما حق نداری سرزنش کنی. شما شلاق بزن اما نگو خاک بر سرت، بدبخت، نکبت. آقا من جرم کردم، شلاق بزن. شما حق ندارید من را سرنش کنید. حدیث داریم. خلاف کار را حد جاری کنید اما سرزنش نکنید. این ها خیلی مهم است. گاهی سرزنش دست این نیست، دست خدا است. چانه اش کج است، دستش کج است، یعنی نقص فنی دارد، یکی از اعضای بدنش مشکل دارد، خدا این را خلق کرده است. البته ممکن است خودش هم مقصر بوده ولی الان دیگر دست خودش نیست. چیزی که دست من نیست چرا من را سرزنش می کنی.
شریعتی: همین است که هست.
حجت الاسلام قرائتی: چرا من را سرزنش می کنی. من بیش از این نمی توانم. یا زبان یک کلمه را نمی تواند بگوید. چرا سرزنش می کنی؟ آن قصه که اول بحث گفتم بلال اشهد را می گفت، دست خودش نیست. لهجه اش این است. چرا سرزنشش می کنی؟ بعضی افراد هستند متاسفانه دو کلمه درس خواندند. به مادرش می گوید از اتاق بیرون نیا، مهمان های من آمدند تو لهجه داری یا لباس های خاصی داری یا شکل خاصی داری. می خواهم آن ها تو را نبینند. این مسئله مهمی است.
شریعتی: از این ژ ست های روشن فکری که بعضی هایمان می گیریم.
حجت الاسلام قرائتی: بله. امام وقتی وارد ایران شدند اول آیت الله پسندیده را گفتند بروند ایشان. این طور نباشد که من جلوی برادر بزرگم راه بروم. رفتند در هواپیما که امام را بیاورند اول فرمود ایشان بروند، بعد من پیاده می شود. در هواپیما فقط امام خمینی است. با دست او خلبان های فرانسوی. ولی آقای پسندیده را گفت ایشان برود که ما با هم نباشیم. دو نفر آمدند خدمت امام، یکی از مسئولین دانه درشت مملکتی بود، با پدرش. مسئولی مملکتی جلو بود، پدرش بعدش. آمد دست امام را بوسید و گفت ایشان پدر من است. امام فرمود پدر شماست چرا تو قبل از پدرت راه رفتی. اگر پدر شماست باید پدرت قبل از شما راه برود. بیش از اندازه نباشد. سرزنش مخفی باشد. این که خواستی بلند بگویی آهسته می گفتی. می نوشتی می دادی. چون وقتی علنی گفتی طرف احساس می کند شخصیت اش کوبیده شد دفاع می کند. جفا که می کند اثر نمی کند. در ماشین نشسته ای، یک آهنگ گذاشتند که به نظرت آن آهنگ شرعی نیست، حلال نیست. بلند شوی بگویی آقای راننده خاموش کن. او هم برمی گردد می گوید بله؟! تو یک نفر هستی، باقی مسافرها می خواهند گوش بدهند، به تو چه، بنشین سر جایت. چرا؟ برای این که سر او داد زدی. سر او داد زدی او هم می گوید نمی خواهم. آخر بعضی ها را سفت بگویی او هم سفت مقاومت می کند. یکی از آقایان منبری، بگویم می شناسید، می گفت روضه می خواندم همه مردم دست هایشان چنین بود. یک پا منبر نشسته بود. در همه ی این هایی که سرشان پایین بود این همین جوری نگاه می کرد. این هر چقدر نگاه می کرد حواسم پرت می شد. به او گفتم تو هم سرت را پایین بگیر. گفت نمی خواهم. یعنی وقتی گفتی لج می کند. حدیث هم داریم. «اَلاِفراطُ فِی المَلامَه یَشُب نارَ اللَّجاجَهِ» کسی اگر سرزنشش زیاد شود، طرف لجباز می شود. بعضی بچه ها که لجباز می شوند برای این است که پدرشان سفت می گوید، او هم سفت می گوید.
شریعتی: بله، این ها همه ظرافت تربیت است.
حجت الاسلام قرائتی: حتی المقدور مخفی باشد. سرزنش باید نسبت به عمل باشد، نه نسبت به آدم. بگویم خودت خوب هستی، این کار بد است. نگویم تو بد هستی. چون وقتی به طرف می گویی تو بد هستی احساس می کند کوبیده شد، تحقیر شد. بگویم نه شما خوب هستید، کار در شان شما نبود.
شریعتی: خودش را با کارش جدا کنی.
حجت الاسلام قرائتی: قرآن می گوید: «إنِّی لِعَمَلِکُم مِنَ القالِینَ». عملت بد است، خودت خوب هستی. یک روایتی هم داریم که خداوند گاهی انسان را دوست دارد، عملش را دوست دارد. و گاهی عمل را دوست دارد ولی آدم را دوست ندارد. حدیث داریم. گاهی خدا طرف را دوست دارد، پسر خوبی است، ولی این کارش خوب نبود. این دختر خوبی است ولی این کارش خوب نبود. گاهی وقت ها کارش را دوست دارد، خودش آدم خوبی نیست. مثلاً یک آدمی است که ریاکار است، برای خودنمایی، بر پوز دادن، یک خدماتی انجام می دهد. کارش خوب است، اما خودش می خواهد خودنمایی کند، برای خدا نیست، می خواهد خودش را نشان دهد. پس حدیث داریم. پس هر کس عملش بد است معنایش این نیست که خودش هم بد است. هر که خودش خوب است معنایش این نیست که کارش هم خوب باشد. ممکن است کارش خوب باشد. فلذا آخوندها می گویند حسن فعلی، حسن فاعلی. قرآن همان را گفته است. گفته است: «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات».«آمَنُوا» یعنی حسن فاعلی دارد، «عَمِلُوا الصّالِحات» یعنی حسن فعلی دارد. گاهی وقت ها عبارات آسان را پیچیده می کنیم.
شریعتی: سیر تکاملی تاریخ را.
حجت الاسلام قرائتی: مثلاً می خواهیم بگوییم پیش برویم، می گوییم در روند تکاملی تاریخ. باید فکر کنم چه گفت. من خودم پا منبر کسی بودم که هر چه حرف زد نفهمیدم چه می گوید. آخرش دعا کرد گفتم خدایا چیزی نمی فهمم، اگر حرفش خوب است الهی آمین. گفت خدایا انوار باطنیه ما را با ملکوت اعلی تطبیق بفرما. گفتم نمی دانم چه می گویم. الهی آمین، حالا اگر تو که می دانی حرفش خوب است، اگر خوب است الهی آمین. سرزنش از کار باشد، ولی از آدم نباشد. «إنِّی لِعَمَلِکُم مِنَ القالِینَ». سرزنش عادت کسی نباشد. البته بعضی ها با نیش زدن نان می خورند. ما داریم. مثلاً به روزنامه گفتم این ها چیست که می نویسی، ننویس. گفت اصلاً این روزنامه درست کردیم که این ها را بنویسیم. می خواهیم فلان خط را بکوبیم، به روزنامه جناح تابلو می ماند. جمع می شویم در هر روزنامه ای یک ستون باز می کنیم، می خواهیم رقیب را بکوبیم.
شریعتی: کارشان این است.
حجت الاسلام قرائتی: قرآن هم می گوید از این راه نان می خورند. آیه اش این است: «وَ تَجعَلُونَ رِزقَکُم أَنَّکُم تُکَذِبُونَ» رزق شان با تکذیب است. این را می گویی بدرد نمی خورد، آن هم بدرد نمی خورد، این فلان است، آن فلان است. یعنی اسم هر کس را می بری یک چیزی می گویند. اصلاً رزقش این است. «وَ تَجعَلُونَ رِزقَکُم أَنَّکُم تُکَذِبُونَ» این ها با این نان می خورند. من یک وقتی از یکی از خطوط سیاسی چند دانه درشت اش منزل ما آمدند. یک مقدار با آن ها صحبت کردم و قبول کردند. گفتم برگردید. شهامت داشته باشید بگویید موضع گیری ما غلط بود، مرد مردانه. یکی از آن ها که باز رئیس جناحی بود، گفت برگردیم این تشکیلاتی که درست کردیم چه کنیم. یار گرفتیم، مدیر کل داریم، نویسنده گرفتیم، بازرس داریم، عکاس داریم، فیلبردار داریم. یعنی من یک دیگی بار گذاشتم. مثل این که بگویی من دیگ را بار گذاشتم حالا اگر گوشت خوک هم است باید بپزم. می گوییم گوشت خوک نجس است، می گوید می دانم نجس است، دیگ بار گذاشتم.
شریعتی: تا ته این باید برویم.
حجت الاسلام قرائتی: خیلی وقت ها این طوری می شود. یک حرف غلطی در ایران هست، نمی دانم از کجا در بین ما آمد. می گویند حرف مرد یکی است. اصلاً این دروغ است. حرف صدتا است. اگر 99 تا دیدی غلط است، بگو 99 احکام غلط بود، حرف امروز من این است.
شریعتی: حرف حق یکی است.
حجت الاسلام قرائتی: حرف حق یکی است، حرف مرد یکی نیست. ما قاطی می کنیم. دو شاخ تلفن را در برق می زنیم، دو شاخ برق را در تلفن می زنیم. سرزنش نباید نان باشد که با سیاه نمایی، نگاه انتقادی باشد. افرادی هستند که تا کنارش می نشینی یک ایرادی از کسی درمی آورد. فکر می کند که این را نقد کرد، آن را نقد کرد، این عیب دارد، آن عیب دارد، خودش بزرگ می شود. این مهم است. شعری هم است که:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
یعنی خردمندان نمی گویند به خاطر این که دیگران را تحقیر می کنی. در انتخابات می گوید او را بکوب که خودت رای بیاوری. آن را ضایع کن که خودت رای بیاوری. گاهی این گونه می شود. حدیث داریم: «الاَشرار» آدم های اشرار چه کسانی هستند. اشرار به چاقو کِش ها می گوییم. حدیث می گوید اشرار کسانی است که: «الاَشرار یَتَّبِعُونَ مُساویَ الناس» دنبال عیب مردم می گردند. یکی از نماینده های مجلس، خدا رحمتش کند، می گفت در شهر ما در کوچه ای که ما زندگی می کردیم در بچگی مان رفتم. گفتند این آقایی که کاندیدا کرده است کوچه اش این است، خانه اش این است. گفت این جا در جوانی اش کتک کاری کرده است. رفتند درِ خانه ما. باز خدا رحمت کند یکی از نماینده های مجلس بود، به شوخی گفتم شما بیا مسئول نماز فلان استان باش. گفت من در فلان استان یک گروه مخالف دارم که اگر بفهمند من مسئول نماز هستم از بغض من دیگر نماز نمی خوانند. من به یکی از این جناح های سیاسی گفتم یک حرفی می زنم راستش را بگو. گفت باشد، بپرس. گفتم اگر از این حلیم فروش محله شما بفهمد که این فلانی که از جناح شماست از این حلیم می خرد، دیگر از این حلیم می خرد. گفت نه. گفتم خط سیاسی چه ربطی به حلیم دارد. حلیمت را بخور. گوسفند خریده بود برای عید قربان، گوسفند کور بود. آمد گفت آقا گوسفندت کور بود، گفت مگر می خواهی برایت قرآن بخواند. بکش و بخور. حلیم اش که عیب ندارد.
شریعتی: امان از این حب و بغض ها.
حجت الاسلام قرائتی: حب و بغض ها تا کجا می رود. سرزنش شغل نشود. سرزنش کنترل شود.
شریعتی: هر وقت صلاح دانستید ما به قرار قرآن مان برسیم و آیات قرآن را بشنویم و دوباره برگردیم ببینیم چقدر فرصت داریم. اگر موافق هستید.
حجت الاسلام قرائتی: هر وقت که می خواهید. و السلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: و علیکم و السلام. حالا ان شاءالله بعد از قرآن خدمت عزیزانمان خواهیم رسید. خیلی ممنون و متشکرم. پر از نکته، پر از لطایف و ظرایف که حتماً، حالا یک خورده خندیدیم، ولی به نظرم خیلی پر نکته بود. ان شاءالله که با دقت نظر… . قرآن را بخواهیم آخر؟ چقدر وقت داریم؟ الان دوستان اگر به من بگویند. شما می خواهید جمع بندی کنید فرمایشات تان را. قرآن را حسن ختام برنامه بگذاریم.
حجت الاسلام قرائتی: یکی دیگر اگر خواستیم سرزنش کنیم خوبی هایش را هم بگوییم. مثل آینه باشیم. حدیث داریم مومن آینه است. یعنی چه؟ یعنی آینه می گوید این جا سیاه است، این می گوید این جا سیاه نیست. فقط عیب را نمی گوید. حدیث داریم مثل دکتر باشید، دکتر سراغ درد می رود. خوبی اش را هم می گوید. مثلاً قرآن می خواهد از شراب بدی بگوید، می گوید: «فِهِما مَنافِعُ لِلناسٍ» شراب و قمار یک منافعی دارد. خوبی های شراب چیست؟ انگورکار، تولید کشمش، تولید انگور، تولید خرما. همه ی این ها که مواد اولیه شراب است تولیداتش باغدارها سود می برند. پس یک عده کارخانه دارها، کارخانه هایی که شراب سازی می کنند کارگر دارد. دولت که مالیات می گیرد، کشورهایی که از شراب مالیات می گیرند، آن هم یک درآمدی است. کارتون سازی، بطری سازی، تولید شیشه.
شریعتی: هر چیزی که مرتبط است.
حجت الاسلام قرائتی: کارتون می رود در کامیون، کامیون می رود مسافرت به مغازه دارها می دهد. این ها هم نان می خورند. بنابر این شراب منافعی دارد، منتها «وَ اِسمُهُما اَکبَر» ضررش بیشتر است. نقش شراب در چشم، در اعصاب، در نسل، در حافظه، در تعقل، در سلامتی دارد. یعنی اگر خواستیم عیب کسی را بگوییم خوبی هایش را هم بگوییم.
شریعتی: ان شاءالله. خیلی از شما ممنون و متشکرم. خیلی نکته های خوبی را شنیدیم. متشکرم از شما. کوتاه دعا کنید و ان شاءالله مشرف شویم به ساحت قرآن.
حجت الاسلام قرائتی: خدایا هر چه در عمرمان سرزنش به ناحق کردیم هم ما را ببخش، هم آن کسانی که مورد سرزنش قرار گرفتند ببخش. خدایا ما را فکرمان را، زبانمان را، قلم مان را، سیاست گذاری مان را، اقتصادمان را، آن چه به ما دادی در مسیر راه مستقیم قرار بده. باعث شرمندگی و حسرت و خسارت ما قرار نده. و السلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: الهی آمین. خیلی از شما ممنون و متشکرم. دیگر ماه صفر دارد نزدیک می شود. برای شرکت در قربانی ماه صفر و اهدای نذورات و صدقات خود می توانید به کانال ما به سایت ما، مراجعه کنید یا صفحه 800 پیام نما یا تلتکست. فردا هم ان شاءالله با حضور حاج آقای میرهاشم خدمتتان خواهیم رسید و به شما سلام خواهیم کرد. صفحه 283 را دوستانم امروز تلاوت می کنند. آیات 8 تا 17 سوره مبارکه اسراء. لحظات زندگی تان منور به نور قرآن کریم باشد و به برکت بر صلوات بر محمد و آل محمد. «اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم». خداحافظ تا سلامی دوباره

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=9258

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.