آثار و عواقب گناه در دنیا و آخرت
1- بیحیایی و بیپروایی در اثر تکرار گناه
2- فساد و فحشاء از عوامل سقوط جامعه
3- شیوههای متفاوت در برخورد با گناه
4- کفر و قساوت قلب، از آثار اصرار بر گناه
5- انواع حساب در دادگاه قیامت
6- ترک مجلس گناه و اعراض از گنهکار
7- سکوت و بیتفاوتی در برابر گناه ممنوع
8- قاطعیت در برخورد با مجرم و جانی
موضوع: آثار و عواقب گناه در دنیا و آخرت
تاریخ پخش: 07/07/87
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز بحث را روز 27 ماه رمضان پای تلویزیون میبینند. برای شما عزیزانی که پای تلویزیون هستید، به هر حال ماه رمضان روزهای آخرش را میگذراند، در ماه رمضان انسان به طور طبیعی از خیلی از خلافها دست برمیدارد چون ماه خداست، ماه قرآن است، ماه دین و روزه است. ولی حالا چند جلسهای هم من میخواهم راجع به بعد از ماه رمضان که ما به هر حال… چون قالی بافتن، چند ماه طول میکشد، اما حفظ قالی سالها! در ازدواج یک مدتی طول میکشد که تا همسر پیدا کند، اما وقتی ازدواج کرد، هسمرداریاش دهها سال طول میکشد. در زاییدن آدم 9 ماه حامله است، اما وقتی زایید و بچهدار شد، دهها سال باید بچهداری کند. یعنی همیشه حفظ یک چیز از تولیدش، طولانیتر و سختتر است. گناه یک آثاری دارد، در این جلسه میخواهم آثار گناه را بگویم.
آثار گناه را بلد هستید، برویم و دعای کمیل را بگیریم. بسم الله الرحمن الرحیم. «اللّهُمَ اغْفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَهّتِکُ العِصَم» خدایا بیامرز گناهانی که پرده را پاره میکند. یعنی آدم را بیحیا میکند. یکی از آثار گناه بیحیا شدن است.
بسم الله الرحمن الرحیم.
موضوع بحث: آثار گناه!
1- بیحیایی و بیپروایی در اثر تکرار گناه
1- بیپروا شدن! چون در سیگار اول آدم سرفه میکند، بعد وقتی پشت سر هم سیگار کشید، اصلاً دیگر معتاد میشود و دیگر باکی ندارد. من سفارش میکنم به پدر و مادرها که ازدواج بچهها را عجله کنند. چون اگر بچهشان خدای ناکرده آلوده شد، دفعهی اول که آلوده شد غصه میخورد. بعد دیگر غصه نمیخورد. اصلاً کمکم غصهاش برطرف میشود و معتاد میشود و بعداً کیف میکند و بعداً اگر یک روز به گناه نرسد، میگوید: امروز چیزی گیرمان نیامد. یعنی دیگر فکر میکند که مثلاً امروز باخته است. «تَهّتِکُ العِصَم»! «العِصَم» عصمت برداشته میشود. یک تروریست 18 نفر را ترور کرده بود، قاضیاش به من میگفت: از او پرسیدم در دادگاه تو چطور 18 نفر را ترور کردی؟ دلت نلرزید؟ گفت: چرا اولی را که زدم و افتاد، دلم لرزید. دیگر بعداً عادی شد. نگذاریم گناه عادی شود.
قساوت قلب! «اللّهُمَ اغْفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی…» یکی دیگر! حالا دعای کمیل را آن مقداری که یادم هست… «اللّهُمَ اغْفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِعَمْ» نعمتها عوض میشود. یعنی خدا یک نعمتی را میدهد، به خاطر گناه نعمت را میگیرد. «اللّهُمَ اغْفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعَاء» به خاطر گناه دعا مستجاب نمیشود. اینها آثار گناه است. اینکه میگویند: دعاها را ساده نگیرید، در دعاها خیلی چیزی است. در دعاها خیلی چیزی است. وقتی انسان دعا را میخواند انگار یک کتاب معارف میخواند. همین ماه رمضان یک دعایی هست سحرها میخوانند، دعای ابوحمزه ثمالی! یک سطرش را من در یکی از کشورهای غربی – کانادا – در یک ظهر صحبت کردم، یکی از پروفسورهایی که سه روز آمریکا درس میدهد، سه روز کانادا، ایرانی بود. ایرانی الاصل! آمد و گفت که این دعا چه بود؟ گفتم: دعای ابوحمزه! گفت: خیلی مهم بود. مثلاً عوامل سقوط یک جامعه را در یک سطر دعا امام بیان کرده است.
2- فساد و فحشاء از عوامل سقوط جامعه
یک سؤال: اگر به اساتید دانشگاهها، به دانشجوها گفتند یک پروژهی تحقیقاتی! «چطور یک جامعه سقوط میکند؟» عوامل سقوط یک جامعه چیست؟ شش ماه بروید و تحقیق کنید، بعد از شش ماه میآیند و میگویند: عوامل سقوط جامعه 1- مردم ترسو باشند، جامعه سقوط میکند. فقر جامعه را سقوط میدهد. فحشاء و منکر و لاابالیگری جامعه را سقوط میدهد. سنگدلی که به همدیگر رحم نمیکنند، جامعه را سقوط میدهد. تنپروری جامعه را سقوط میدهد. همهی عوامل را بنویسیم. بعد میبینیم تمام عواملی که رسالههای دانشگاهی و پژوهشها و تحقیقاتها جمع کرده است، عصارهاش در یک سطر دعای ابوحمزه است. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک…» خدایا پناه میبرم به تو! از چه؟ «مِنَ الْکَسَل» «کَسَل» یعنی کسالت و بیحالی! «وَ الْفَشَل وَ الْهَمِّ وَ الْغمِّ وَ الجَهلِ» جَهل هم میدانید یعنی چه! «وَ الْجُبْنِ وَ الْغَفْلَهِ» غفلت! «وَ الْقَسْوَهِ» قساوت! «والشَّهوهِ وَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَهِ» یک «اللَّهُمَّ» گذاشته است، آدم فکر میکند که امام دعا میخواند. دعا نیست و «اللَّهُمَّ» اش دعاست. باقیاش میخواهد بگوید که جامعهای اگر اهل غفلت بود، اهل شهوت بود، بیرحم و سنگدل بود، بیسواد بود، غافل بود، بیحال بود، این جامعه سقوط میکند. عوامل سقوط را امام سجاد یک اللَّهُمَّ جلویش گذاشته است. ما نگاه که میکنیم، نگاه دعا است، اما واقعش عوامل سقوط است. دعاها را خیلی عنایت داشته باشیم. اول دعای کمیل میگوید که گناه چه کار با آدم میکند. «تَحْبِسُ الدُّعَاء» دعا مستجاب نمیشود. «تُغَیِّرُ النِّعَمَ»، «تَهْتِکُ الْعِصَم»، «تُنْزِلُ الْبَلَاء» بلا نازل میشود.
3- شیوههای متفاوت در برخورد با گناه
منتها حالا بعضی وقتها شما ممکن است که بگویی خیلی آدمها از ما گناهانشان بیشتر است، چرا بلا به آنها نازل نمیشود؟ هر چه سنگ است برای پای لنگ است؟ هر چه بلاست سر من میآید؟ آدمهایی هستند که صد برابر من جنایت میکنند، خوشِ خوش هم هستند. خدا آنها را گذاشته است برای آخر سال! شما… اگر یک قطره چای به عمامه من یا به لباس من بچکد، زود میشویم. اما اگر به قالی بچکد، کاری به آن ندارم. میگذارم برای آخر سال که بشوریم. یعنی بنا نیست که… اگر شیشه عینک من آلوده شد، فوراً دستمال کاغذی در میآورم و پاک میکنم. اگر شیشه عینک بود، فوری آن را پاک میکنم، اما اگر قالی بود، کاری به آن ندارم و میگوییم خوب باشد برای آخر سال دیگر! خیلیها را خدا برای آخر سال گذاشته است. نگو قالی چرکش از عینک بیشتر است، چرا کاری به آن نداری؟ عینک را چون بلوری است، فوری پاک میکنم، قالی چون از بلوریاش گذشته است… منتها اگر عینک را با دستمال کاغذی پاکش میکنم، قالی را با دسته بیل به سراغش میروم. شب عید که میخواهم قالی را بشویم، دمر میکنم ولگد میزنم، و با دسته بیل میشویم. یعنی اگر به قیامت بخورد دیگر خدا با دستمال کاغذی برخورد نمیکند. هر چه عقب بیفتد، کیفرش بیشتر است. و خیلیها میپرسند که آقا اگر ما گناه کردیم، چنین میشود. خوب فلان کشور که گناهش از ما بیشتر است؟ بله! خدا گذاشته است برای آخر سال! ممکن است که اگر بنده یک سیگار بکشم، یا اگر بنده یک خلاف جزئی بکنم، ممکن است به من اطلاع بدهند که آقای قرائتی! ما از شما توقع نداشتیم. ولی ممکن است یک افرادی خطرهای اضافه هم بکنند، منتها اینها را تعقیب و مراقبت میگذارند، برای اینکه ببینند سر نخ کجاست! بگذاریم تا آخر پیمانهاش پر بشود، بعد یک مرتبه به حسابش میرسیم.
4- کفر و قساوت قلب، از آثار اصرار بر گناه
قساوت قلب! «مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَهِ الذُّنُوبِ» (وسائلالشیعه/ج16/ص45) اینکه انسان سنگدل میشود به خاطر گناهان پیدرپی است. گناه آدم را بیرحم میکند. اِ… فقط میگوید: اِ… عجب! مرد؟
گناه باعث کفر میشود. قرآن بخوانم: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى» عاقبت کسانی که مرتب گناه، گناه، گناه، گناه! این است که: «أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّه» (روم/10) تکذیب میکنند. این آدم را یک ذره یک ذره به انکار میکشاند.
«فَإِنَّ الْمَعَاصِیَ تَسْتَوْلِی الْخِذْلَانَ عَلَى صَاحِبِهَا» گناه، گمراهی را بر صاحبش حاکم میکند. تا آنجایی که ولایت وصی خدا را رد میکند. اول امامت را رد میکند. بعد از امامت نبوت را رد میکند، بعد کم کم خدا را رد میکند. «حَتَّى تُوقِعَهُ فِی دَفْعِ تَوْحِیدِ اللَّه وَ الْإِلْحَادِ فِی دِینِ اللَّهِ» (بحارالانوار/ج70/ص360) گناه خطرناک است. ذره ذره … مثل خودمان! اول مرغ میکشد، بعد نمیدانم گوسفند میکشد، بعد نمیدانم گاو میکشد، بعد هم چاقو را در شکم آدم میزند. چاقو وقتی به حرکت عادت کرد، از مرغ شروع میشود و به آدمکشی تبدیل میشود. – اگر انسان جلوی خودش را نگیرد –
قطع روزی! «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْق» (اصولکافی/ج2/ص271) گاهی افراد رزقشان خوب است، به خاطر گناه رزقشان عوض میشود.
محرومیت از نماز شب! حدیث داریم: بعضی وقتها انسان اهل نماز شب است، گناه میکند و توفیق نماز شبش گرفته میشود.
قطع باران به خاطر گناه!
بیماریها بعضیهایش به خاطر گناه است.
تسلط اشرار! اینها همهاش حدیث است.
داریم اگر کسی نماز را سبک بشمارد، به یک گرفتاریهایی مبتلا میشود. بیاعتنایی به نماز در عمر، در رزق، در دعا مستجاب نشدن، در حساب سخت، آدمی که نسبت به نماز کم توجه باشد، حساب سخت دارد. در قرآن چهار رقم حساب داریم.
5- انواع حساب در دادگاه قیامت
انواع حساب در قیامت:
1- «حِساباً شَدیدا» (طلاق/8)
2- «حِساباً یَسیرا» (انشقاق/8)
3- بیحساب به جهنم میرود.
4- بیحساب به بهشت میرود.
«حِساباً شَدیدا» یک آیهی قرآن است. «حِساباً یَسیرا» یک آیهی قرآن است. بیحساب به جهنم میرود، آیهاش این است: «فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً» (کهف/105) میگوید که روز قیامت برای اینها وزن قائل نیستیم. یعنی بیحساب به جهنم میرود. بیحساب به بهشت میرود که «أُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ» (غافر/40) اگر«بِغَیْرِ حِسابٍ» را به «یَدْخُلُونَ» هم بزنیم. ممکن است بگوییم برای «یُرْزَقُونَ» باشد.
حالا ما حسابمان چگونه است؟ روایت داریم کسانی که به مردم سخت میگیرند، خدا هم در قیامت به اینها سخت میگیرد. کسانی که به مردم نرم میگیرند، خدا هم با اینها نرم میگیرد. این هم حدیث داریم از خودم نیست. امام فرمود در قرآن هم داریم «حِساباً شَدیدا» هم داریم «حِساباً یَسیرا»! یک کسی از یک کسی طلب داشت، خیلی به طرف فشار میآورد. این بدهکار ناراحت شد و خدمت امام آمد. گفت: آقا فلانی از من طلب دارد و خیلی من را برای گرفتن پولش اذیت میکند. همینطور که گله میکرد، بستانکار هم وارد شد و گفت: سلامٌ علیکم! علیکم السلام و رحمه الله! گفت: آقا شما از ایشان طلب دارید؟ گفت: بله! گفت: به او سخت میگیری؟ گفت: بله! حقم است و حق گرفتنی است. باید از او بگیرم. امام فرمود این آیه را خواندهای که میفرماید: «وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب» (رعد/21) «سُوءَ» یعنی چه؟ «سُوءَ الْحِساب» یعنی بدحسابی! «یَخافُونَ» یعنی مؤمنین از بدحسابی خدا میترسند. گفت: بله! خواندهام. گفت: مگر خدا بدحساب است؟ گفت: تفسیرش را نمیدانم. گفت: بله! کسانی که مثل تو سخت میگیرند، خدا هم روز قیامت سخت میگیرد. سخت نباید بگیریم. البته مال شخصی را! برای دولت را باید سخت بگیریم. مال دولت را حساب کنیم. اگر کسی نسبت به نماز سهلانگاری و سر نماز سستی کند، حسابش سخت است. کارهایش بیپاداش است. خیلی جان میکند، خیلی جان میکند ولی حساب و اجر ندارد. مرگش ذلیلانه است. اینها باز روایت است. دیگر حالا اینها را رد میشود. باز دربارهی یک سری گناهان داریم که مثلاً این گناه… حالا بعداً انشاءالله یکی دو جلسه خواهم گفت که کسی که این گناه را بکند چه! کسی که این گناه را بکند… روزهای آخر ماه رمضان را برای این بحث گذاشتهام. یک حدیث بسیار مفصل داریم که کسی که اینکار را بکند… کسی که اینکار را بکند… یعنی عواقب گناه و هر گناهی هم یک اثر خاصی دارد. مثل اینکه… آنرا حالا انشاءالله مفصل خواهم گفت.
6- ترک مجلس گناه و اعراض از گنهکار
وظیفهی ما دربارهی گناه این است که برخورد کنیم. یک آیه داریم، بنویسم و تفسیرش را بگویم و خلاص! در قرآن یک آیه داریم میفرماید که «إِذا سَمِعْتُم» «إِذا» یعنی زمانیکه «سَمِعْتُم» یعنی استماع کردید، گوش دادید! «إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّه» «آیاتِ» یعنی نشانه! «آیاتِ اللَّه» یعنی نشانههای خدا! اگر شنیدید که نشانههای خدا «یُکْفَرُ بِها» مورد کفر قرار میگیرد. «یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ» و مورد مسخره میشود. «وَ یُسْتَهْزَأُ» «…فَلا تَقْعُدُوا» حق ندارید که در آن جلسه بنشینید. «فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ» حق ندارید که بنشینید. «حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ» تا در یک حرف دیگری سرگرم بشوند. «فی حَدیثٍ غَیْرِهِ» تا بحث را عوض کنند. ننشینید و بلند شوید و جلسه را ترک کنید تا اینها بحثشان را عوض کنند. «إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ» «إِنَّکُمْ» اگر ساکت بنشینید و مسخرهها و طنزها و کاریکاتورها و اس ام اسها را گوش بدهید، اگر بنشینید و گوش بدهید، «إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ» شما در این هنگام مثل خود آنها هستید. «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ» بدرستیکه خدا جمع میکند، چه کسانی را؟ «الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ» افراد منافق و افراد کافر را با هم جمع میکند در دوزخ! «فی جَهَنَّمَ جَمیعاً» (نساء/140) اگر شنیدید آیات خدا مورد کفر و مورد استهزاء و مسخره است، در یک جلسه دارند طنز میگویند، یک مرد خوبی را دست انداختهاند، یک خانم با تقوایی را دست انداختهاند، بعضی احکام دین را متلک میگویند، جک درست میکنند. اگر شنیدید آیات خدا مورد کفر و مسخره است، «فَلا تَقْعُدُوا» حق ندارید در آن مجلس بنشینید. باید بلند شوید و بروید، تا اینها در یک حدیث دیگری سرگرم شوند. اگر بنشینید و ساکت باشید، شما هم مثل آنها هستید، خدا هم منافق و کافر را با هم جمع میکند. حالا از این آیه، من 12 درس گرفتهام! درسهایش را دیگر تخته سیاه جا ندارد.
7- سکوت و بیتفاوتی در برابر گناه ممنوع
1- بیتفاوتی ممنوع!
2- سکوت در جلسهی گناه، گناه است.
3- یا محیط را عوض کنید و یا از محیط خارج شوید. اینها همه باز تفسیر بیتفاوتی است. یا محیط را عوض کنید و یا از محیط خارج شوید.
4- گناه نکردن کافی نیست، باید بساط گنهکار را هم بر هم زد. نباید بگوییم آقا ما گناه نکردیم! شما گناه نکردی، ولی…
5- سیاهی لشگر حرام است! بالاخره ایستادی و تماشا کردی! یک وقتی شعار میدادند و میگفتند: سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن! سکوت نباید بکنیم. لااقل اگر یک کسی یک حرکتی در خیابان میکند و گردنکلفت است، عبوس کن. عبوس کنید که این دیگر پزش بریزد. یعنی حالش گرفته بشود. چون این با این قیافه که در خیابان آمده است، این مثلاً میخواهد نگاهش کنند، تحقیرش کنید. «وجوه المکفهره» اینکه میگویند حضرت عباس… عباس یعنی عبوس میکند. یعنی یک آدمهای نااهلی که میدید، به او عبوس میکند. عبوس کردن به آدمهای نا اهل ارزش است. حالا بعضیها که ساکت میشوند، میگویند بابا آزادی است. معنای آزادی چیست؟
یک کبوتر پرانی پشت بام رفته بود، این همسایه گفت که تو وقتی به پشت بام میروی، کبوتر پرانی میکنی، خوب من در خانه، زن و بچهام، آسایش ندارند. گفت: آقا من پشت بام خانهی خودمان است. چهاردیواری و اختیاری است. گفت: خیلی خوب! ایشان هم یک حلب بزرگ با یک چوب برداشت و به پشت بام خانهی خودش رفت و هر وقت کبوترهایش میآمدند، به حلبها میزد و این کبوترها را رم میداد. گفت: آقا چرا چنین میکنی؟ گفت: اختیاری است و چهاردیواری است. معنای آزادی این نیست که شما آزادی من را بگیری! آزادی معنا دارد. پرسید چرا مرتد را در اسلام میکشند؟ مگر آزادی نیست؟ گفتم: نه! کجای کرهی زمین اجازه میدهند کسی با لباس شنا بیاید و سر کلاس دانشگاه بنشیند. یک جای کرهی زمین را بگو که این آقا حاضر شده با لباس شنا سر کلاس فیزیک بیاید. معنای آزادی این نیست که هر کس هر کاری دلش میخواهد بکند. شما میتوانی جلسهی من نیایی! اما اگر آمدی و در جلسهی من نشستی و مرتب مقابل من چنین کردی، خوب من میتوانم گوشت را بگیرم و تو را بیرون کنم. آقا من آزاد نیستم؟ بسمه تعالی: نهخیر! آزاد هستی که نیایی، آزاد هستی که بیایی! اما وقتی آمدی باید لوازم آنجا را مراعات کنی. کل کرهی زمین همینطوری است. اگر یک رئیس جمهور کشوری، وارد یک کشوری شد، میتواند بیاید و میتواند نیاید. اما اگر وارد کشور شد، رئیس جمهور ما میگوید که بفرمایید در این سالن. بگوید که ببین! آزادی است من می خواهم بروم پشت بام! اصلاً آزادی یعنی چه؟ ما اصلاً بعضی از کلمات را نمیدانم، چرا باید کج معنا کنیم؟ معنای آزادی یعنی چه؟ آزادی به چه قیمتی؟ یک مرتد، وقتی مرتد میشود، لطمهی عرضی به اسلام میزند. اگر شما در جلسهی من آمدید، در این وسط که همه نشستهاند، خوابیدید، نمیتوانی بگویی که من آزاد هستم و میخواهم بخوابم. بابا اینجا که همه نشستهاند و تو تنهایی میخوابی، این به جلسهی من لطمه میزند. من را مسخره کردهای! مسخره تضعیف مکتب است. شما میتوانی از اول مسلمان نباشی! اما وقتی اسلام را پذیرفتی، رها کردنت… این هم رها کردنهایی که چه عرض کنم! آخر بعضیها هیچ دلیلی ندارند جز اینکه میگویند بابا آنجا راحت است. نماز ندارند و دختر و پسر هم قاطی هم هستند، پس برویم و مسیحی شویم. به خاطر هوس که نمیشود مکتب را تضعیف کرد. بله اگر کسی منطقی دارد، خوب بیاید… یک کسی گفت آقا میشود من مسیحی شوم؟ گفتم: بله! با هم مسیحی بشویم. متنها بگو به چه دلیل؟ آخر شما مثلاً میگویید که حضرت عیسی با مادرش عروسی رفت، شراب کم آمد، صاحب خانه خجالت کشید، پهلوی حضرت عیسی آمد و گفت که چه خاکی بر سرم کنم؟ گفت: غصه نخور! ظرفها را پر از آب کن، من معجزه میکنم و شراب درست میکنم. آخر کتابی که در آن مینویسد پیغمبر شراب ساز است، آن وقت تو از قرآن دست میکشی و میخواهی مسیحی شوی؟ خوب باید تو را بکشند. اینقدر خل هستی! پیغمبر شراب ساز… یا در تورات میخوانیم که خدا از آسمان به پایین آمد و کشتی گرفت و حضرت یعقوب را به زمین زد. یعقوب شصت پای خدا را گاز گرفت. گفت: ولم کن! گفت: تا من را برکت ندهی، ولت نمیکنم. آخر مگر میشود یک کسی هر… شما اگر دیدی بچهات سر سفره غذا جلویش گذاشتهای، غذای تمیز را! حالا میخواهد لجن بخورد، خوب بر سرش میزنی! بچه میگوید مگر آزادی نیست؟ بسمه تعالی: نهخیر! آزادی نیست. معنای آزادی چیست؟ معنای آزادی این است که آدم حرف را بزند، گوش بدهد، و اصولی را باید حساب کند، هیچ کجای کرهی زمین با لباس شنا سر کلاس نمیآیند به اسم آزادی! هیچ کس سر کلاس نمیخوابد. ما نباید اجازه بدهیم که هر کس هر چه میخواهد بگوید، بگوید. جلسه را باید به هم بزنیم. حالش را باید بگیریم، نمیشود به اسم آزادی و به اسم سعهی صدر! نه ایشان سعهی صدر دارد. خوب معنای سعهی صدر چیست؟ یعنی هر کس هر چه دلش میخواهد بگوید، بگوید؟
8- قاطعیت در برخورد با مجرم و جانی
یک وقتی دربارهی قصاص بعضیها اشکال کردند. گفتند: آقا حالا این بابایی که یک آدم کشته است، نکشیدش! کمونیستها میگفتند. این بالاخره یک مرض روانی دارد. او را بفرستید که در یک کارگاه کار بکند. به نفع تولید و به نفع اقتصاد کار بکند. خوب به این ترتیب همهی آدمهایی که مغازه ندارند و جنس ندارند، در خیابان میزنند و یک نفر را میکشند و بعد هم میروند و اگر نجار است، هم جا به او میدهند و هم چوب به او میدهند و میگویند حالا بیا و نجاری کن! اصلاً خیلیها دیگر دنبال مغازه و چوب هم نمیگردند. هم یک آدم را میکشیم و هم ابزار تولید در اختیارمان است. و در ثانی این آقایی که مثلاً برادر من را کشته است، میگویند قاتل مرض روانی دارد، خوب اگر بگوییم مرض روانی دارد، آزاد باشد و کاری به کار او نداشته باشیم. خوب فردا خیلیها مرض روانی دارند. هر کس میخواهد هرکسی را میکشد و میگوید بنده مرض روانی داشتم. و در ثانی اگر برادر تو را هم بکشد، حاضر هستی بگویی برود و کار کند و نجاری کند؟ برود و در زندان نجاری کند؟ چون برادر من را کشت، میگویی کاری به او نداشته باشید و برود و تولید را اضافه کند. اگر تو را و زن تو و بچه تو را میکشت، حاضر بودی بگویی بله بچه من را کشته است، ولی فعلاً برود و نجاری کند؟ برای بچهی مردم میگویی که برود و نجاری کند. اگر بچهی خودت را میکشت، نمیگفتی! حرف میزنند! نمیشود به اسم اینکه روانی است، به اسم اینکه سعهی صدر است، به اسم اینکه آزادی است، به اسم خوش اخلاقی… نه آدم باید خوش اخلاق باشد. آدم نباید بداخلاق باشد. نهخیر ما باید بداخلاق باشیم.
امیرالمؤمنین… آمدند و گفتند یا رسولالله همه خوبی دارد فقط یک خورده خشن است. فرمود این خشنیاش ارزش او است. «إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ» (بحارالانوار/ج41/ص116) یک آیه در قرآن داریم که میفرماید: «لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَه» (نور/2) شلاق که میزنید غصهتان نشود. محکم بزنید و غصهتان هم نشود. همان دینی که در نمازش میگوییم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» « الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ» (فاتحه/2) دو مرتبه میگوید: «الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» (فاتحه/3) باز در «قُلْ هُوَ اللَّه» میگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» در یک حمد و قُلْ هُوَ اللَّه شش بار کلمهی رحم میگوییم. هفده رکعت ده تایش حداقل حمد و سوره است. ده تا شش تا میشود شصت تا! روزی شصت بار میگوید بگو «رحم»! «رحمان»! «رحیم»! «رحم»، «رحم»، «رحم»، «رحم»، «رحم»، «رحم»… شصت بار میگوید که بگو «رحم»! اما اینجا میگوید که جای رحم نیست.
«ترحم بر پلنگ تیز دندان *** ستمکاری بود بر گوسفندان»
تعصب لازم است. بعضیها میگویند که آقا تعصب نداشته باش! چرا نداشته باشم؟ تعصب روی باطل، باطل است. تعصب روی حق، حق است. اینکه میگویند تعصب بد است، تعصب بر باطل بد است. تعصب بر حق خوب است. آدم یک حرف حقی دارد… مثل اینکه بگویند آقا انحصار طلب است. چه کسی گفته است انحصار بد است! اول انحصار طلب خداست. میگوید: «لا اله الا الله» فقط خدا! هیچ معبودی را خدا قبول نمیکند. بگوییم: خدا بیین! خدایا انحصار طلب نباش! هم تو و هم بتها! انحصار طلب… اگر حرف حق بود ما باید روی حرف حق انحصار طلب باشیم. اینکه میگویند انحصار طلب بد است، این است که چند تا حق است، شما یکی از حقها را بگیری و باقی حقها را رها میکنی. این انحصار بد است. اما اگر یک حق بود. «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلال» (یونس/32) بعد از حق هر راهی را بروی گمراهی است. خلاصه این کلمات خیلی کلمات مهمی است. ما این مرزها را باید دقت کنیم. ما یکی از مشکلاتمان این است که مرز را نمیشناسیم. مثلاً گاهی وقتها افراد میگویند که آدم باید تواضع کند. بله! تواضع خوب است، اما مرز دارد، به شرطی که به تملق نرسد. بعضیها: سلام! مخلصم! قربانت بروم! خدا سایهات را از سر ما کم نکند. میگوییم: چه شد؟ میگوید: پول بستنیام را داد. اوه… اوه… حالا یک بستنی اینقدر بله قربان میخواست؟ چه خبر است؟ تواضع خوب است، نه به این حد که قربانت بروم، دستت را بوسیدم، پایت را بوسیدم، قربان کفشهایت بروم، خانم چه شده است؟ تواضع خوب است به شرطی که به تملق نرسد. عزت خوب است، به شرطی که به تکبر نرسد. بعضیها عزیز هستند، و ذره ذره از مرز عزت رد میشوند و باد میکنند. بله! نهخیر! نهخیر! برو به پدرت بگو که با من حرف بزند. عزت خوب است، به شرطی که به تکبر نرسد. یا مثلاً فرض کنید که قناعت خوب است، ولی به شرطی که به بخل نرسد. بعضیها اینقدر قناعت میکنند که دیگر مشتشان روی هم است. به بخل میرسند. این مهم است. سخاوت خوب است، اما به شرطی که به اسراف نرسد. بعضیها اینقدر بریز و بپاش میکنند که اسراف میشود. این مرزها باید معین بشود. تلاش خوب است، اما به شرطی که به حرص نرسد. بعضیها به قدری تلاش میکنند که دیگر حرص میزنند. استقامت خوب است، به شرطی که به لجاجت نرسد. این مرزها خیلی مهم است. خیلی وقتها این مرزها را قاطی میکنیم، دو شاخ تلفن را در برق میزنیم، دو شاخ برق را در تلفن میزنیم. رشوه میدهیم، منتها به او نمیگوییم که بسم الله الرحمن الرحیم. بنده میخواهم به شما رشوه بدهم. رشوه نیست، هدیه است. دست گل میبریم، هدیه میبریم. اسمش است دیگر! ولی واقعیتش رشوه است. جابجا کردن اسمها، مسئلهی مهمی است. خلاصه به اسم اینکه حالا آزادی است، به اسم اینکه باید با مردم مدارا کرد، به اسم اینکه حیا کنیم، به اسم اینها نمیشود. تعصب برای باطل بد است، تعصب برای حق خوب است. ما باید در کار حقمان تعصب داشته باشیم. تعصب داشته باشیم. حضرت امیر همهی بتها را شکست، حضرت ابراهیم همهی بتها را شکست. غیرت دینی لازم است.
خوب! راضی بودن به گناه! قرآن میگوید که اگر نشستی در جلسهای که اولیای خدا را مسخره میکنند، نشستی و ساکت شدی، «إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُم» هر کس در یک جلسهای بنشیند که گناه بشود، جلوی گناه را نگیرد، «إِنَّکُمْ» شما هم که ساکت هستید، «إِذاً مِثْلُهُم» تو هم مثل آنها هستی. بعد میگوید که خدا منافق و کافر را جمع میکند. پیداست کسی که مسلمان است، و در جلسهای مینشیند که مسخره میکنند و ایشان ساکت است، ایشان منافق است. منافق کیست؟ یکی از مصادیق منافق این است که مسلمان است و در یک جلسه مینشیند که خلاف میشود، این خجالت میکشد. ساکت است و میگوید حالا بگذار خوش باشند. حالا اینها جوان هستند. تعصب نداشته باش. مدارا کن. مردمداری کن. خوش اخلاق باش. سعهی صدر داشته باش. با این اسمهای خوش اخلاقی و سعهی صدر بگذار هر کاری میخواهند بکنند. آن وقت اسلام به این میگوید منافق! خداوند منافق و کافر را یک جا جمع میکند. اگر ما غیرت دینی داشته باشیم، اینقدر فساد زیاد نمیشود. بیتفاوت شدهایم. به پدر و مادر میگوییم دخترت و پسرت فاسد شده است، میگوید: سخت نگیر، جوانی است. پدر و مادرها هم بیغیرت شدهاند، میگوید سخت نگیر جوانی است. اصلاً بعضی پدر و مادرها مثلاً وقتی میفهمند پسرشان یا دخترشان دوست دارد، اصلاً هیچ غصه نمیخورند. اصلاً گناه برایشان هیچی نیست. این گناهان باعث میشود که ما نفتمان، هر چه هم بالا برود، گیر هستیم. حوادث غیرمترقبه… بله عرض کردم ممکن است اگر کافر باشیم خدا کاری به کارمان نداشته باشد، مثل همان فرش. فرش هر چه هم لک چای به آن برسد، شما کاری به آن ندارید. چون آخرش شب عید به حسابش میرسید. یک عدهای را خدا گذاشته است برای امتحانات آخر سال. اما اینهایی که مثل ما و شما مسلمان هستند، اینها، این بیتفاوتیها برخورد دارد. باید ما در مقابل گناه یک مقدار حساس باشیم.
خدایا! تو شاهدی چقدر گناه دیدیم و بیتفاوت بودیم. مثلاً میفهمد که تریاک میآورد، میگوید بابا حالا خرجی زن و بچه است. چه کار داریم که نان مردم را آجر کنیم؟ زنگ بزن به پلیس و بگو آقا تریاک آورد. آخر پسر عمهی من پول بستنیام را داد. آخر بابا یک بستنی داد، ساکتت کرد؟ جوانهای مردم را با تریاک و هروئین نابود کرد. تو چرا به پسر عمهات رحم میکنی ولی به جوانها رحم نمیکنی؟ ما گاهی وقتها این سکوتها باعث میشود که متلاشی بشویم.
خدایا ما را از سکوت نابجا، از مدارای نابجا، از بیتفاوتیهای نابجا، هر چه خلاف کردیم ببخش، غیرت دینی و تعصب روی حق، انحصار طلبی روی حرف حق، رد کردن باطل به همهی ما مرحمت بفرما!