جهاد علمی و فرهنگی برای نجات نسل جوان (2)
موضوع: جهاد علمی و فرهنگی برای نجات نسل جوان (2)
تاریخ پخش: 15/06/1403
عناوین:
1- تحکیم نظام خانواده از سوی همسران
2- وظیفه دانشمندان دینی در برابر بدعتها
3- تحصیل علم و مهارت، جهاد علمی اهل ایمان
4- خطر کتمان علم و حقیقت برای جامعه
5- بیان معارف دینی به دور از عوامزدگی
6- جهاد علمی و فرهنگی در برابر شایعات و اخبار نادرست
7- خطر سکوت در برابر ظالمان و ستمگران
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحث امروزمان انواع جهاد است. جهاد علمی، انواعش، چون جهاد یک جهادی هست رسمی که همه میفهمیم، شرکت در جبهههاست که آن با این حملهای که هشت سال به ما شد در دفاع مقدّس، صدها هزار جوان و جانباز و اسیر، خانوادهای نیست که خبر نداشته باشد. در این جلسه، در این بیست و پنج، شش دقیقه میخواهم بگویم جهاد یک رقمشان هست، رقمهای دیگر هم هست.
جهاد علمی، جهاد فرهنگی. جهاد علمی یک پایهاش روی آموزش و پرورش و دانشگاه و تحقیقات و حوزههای علمیه هست، جهاد علمی. به ما گفتند: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» (نحل/ 43)، وقتی یک چیزی را نمیدانی، برو از یک دانشمند بپرس.
1- تحکیم نظام خانواده از سوی همسران
جهاد زن در خانه آیین همسرداری هست، «جِهَادُ الْمَرْأَهِ حُسْنُ التَّبَعُّل» (الکافی، ج 5، کتاب النکاح، بَابُ حَقِّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَه، ح 4، ص 507)، زن اگر میخواهد جهاد کند، آیین همسرداری را مراعات کند، جهاد کرده است. مرد میخواهد جهاد کند، در خانهاش خدمت به خانمش کند. خدمت مرد به زن در خانه، خدمت مرد به زن، زن به مرد در خانه اینها جهاد هست. منتها یک لطیفه اینجا هست که یک وقت گفتم، یک بار دیگر تکرار کنم. میگوید اگر مردی در خانهاش کمک زنش کند، «الکادُّ لِعَیالِهِ کَالْمُجاهِدِ» (شرح أصول الکافی (صدرا)، ج 1، ص 433)، کسی که در خانه کمک خانم کند، گویا، «کَالْمُجاهِدِ»: یعنی گویا مجاهد در راه خداست، این جهاد کرده. امّا اگر زن در خانه کمک شوهرش کند، نمیگوید: «کَالْمُجاهِدِ»، میگوید: «جِهَادُ الْمَرْأَهِ حُسْنُ التَّبَعُّل»، گرفتی چی میگویم؟ یک وقت میگویم این عسل هست، یک وقت میگویم مثل عسل هست، خاصیت عسل را دارد. اگر زن در خانه کار بکند جهاد است، «کَالْجهاد» نه، «جِهَادُ الْمَرْأَهِ حُسْنُ التَّبَعُّل»، جهاد خانم کمک در خانه هست، امّا اگر مرد برای خرجی زن و بچّه کار کند، این را نمیگوید جهاد است، میگوید: «کَالْمُجاهِدِ». از این دو تا تعبیرها معلوم میشود که خدمت مرد در خانه مهمتر از خدمت زن در خانه هست.
خطر سکوت در مقابل بدعتها.
یک روایت داریم که اگر دیدید یک چیزی «بدعت» هست، «بدعت» یعنی چه؟ «بدعت»، «بَدیع» یعنی نو، «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (بقره/ 117، انعام/ 101) یعنی خداوند آسمانها و زمین را نو آفریده، چیز نو هست. «وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ» (ذاریات/ 47)، گسترشش هم میدهیم. یعنی اینطور نیست که ما یک مقداری خلق کنیم، دیگر وایسیم، «إِنَّا لَمُوسِعُونَ» یعنی دائماً این هستی در حال گسترش هست، «بَدیع».
2- وظیفه دانشمندان دینی در برابر بدعتها
«بدعت» یعنی چه؟ یعنی یک چیزی که جزء دین نیست را جزء دین بیاوریم. باید مواظب باشیم، این مربوط به همه هست، مذهبی و غیرمذهبی و دانشجو و همه، همهی مان گرفتار هستند، یک چیزی را به اسم دین، به اسلام، به دین فرو میکنند. ما اگر خواستیم، یک کسی، برای یک کاری دعوتمان کرد، باید ببینیم دلیلش چیه؟ چه کسی گفته؟ چه کسی گفته؟ بعضیها برمیدارند یک مفاتیح میخرند، مثلاً مینویسند: «صفحهی شانزده این مفاتیح را هفت دفعه بخوانید، حاجتتان را میدهد»، چه کسی گفته هفت دفعه؟ به من چه هفت دفعه، یا هشت دفعه، یا شش دفعه؟ یعنی یک چیزهایی را از خودمان، سلیقه هست.
در عزاداریها، عزاداری میکنیم ولی یک چیزهایی هم کنار عزاداری، سلیقهی شخصی هست. این خیلی مهم هست که انسان در مقابل بدعت. آن وقت حدیث داریم اگر یک بدعتی پیدا شد، عالم شنید و تکان نخورد و گذاشت این بدعت بِماسد، ثابت بشود، جا بیفتد، لعنت خدا بر این عالمی که بدعت را دید و حرف نزد و ساکت شد. در مقابل بدعت انسان باید حسّاسیت داشته باشد.
به ما گفتند اذان را اینطوری بگو، نماز را اینطوری بخوان، مسافر این طوری هست. ما در عبادات باید تعبّد داشته باشیم، هر چی او گفته، اضافه نکنیم. حتّی دعا که میخوانیم، به دعای کمیل میرسیم، میگوییم: «ظَلَمْتُ نَفْسِی»، همین، یک بار بس هست. چرا مثلاً این را چهار بار میگویی؟ حالا یک نفر از این جمله خوشش آمده و جمله، جملهی خوبی هست، آن آقایی هم که این را میخواند آدم خوبی هست، امّا به اسم دعا نباید گفت که به این جمله سه بار بگوییم، این را هفت بار بگوییم.
به ما گفتند دعا که میکنید، دستت را بالا بگیر، مقابل صورت. یک کسی میگفت: «مگر خدا بالای آسمان هست؟!»، گفتیم: «نه»، گفت: «اِه، پس چرا دستت را بالا میکنی؟!»، گفتیم: «اگر برای آسمان بود، خب همچین میکردیم. این آسمان هست. این همچین یعنی من سائل هستم، آدمی که سؤال میکند، دستش را دراز میکند. این دستمان را بالا میبریم، علامت این هست که من سؤال میکنم، نه از باب اینکه خدا کجاست، اگر برای جا و مکان خدا بود، همچینی میکردم.»
به ما گفتند در گفتن «یا الله» ده مرتبه بگویید: «یا اللهُ یا اللهُ یا الله» (وسائل الشیعه، ج7، ح 8796، ص 85)، حالا یک کسی میآید میگوید ده مرتبه هم این را بگویید، پنج مرتبه هم این را بگویید، اینها دلیل میخواهد، چه در دعا، چه در عبادت. دین ظریف هست، عین آمپول میماند، آمپول را اگر شما توی رگ زدی، شفاست، یک سانتیمتر، یک میلیمتر این طرف رگ بزنی، آن طرف رگ، آخ بلند میشود، همان … .
میگویند سی و چهار بار بگو «اللَّهُ أَکْبَرُ»، سی و سه بار «الْحَمْدُلِلَّهِ»، سی و سه بار «سُبْحانَ اللَّهِ»، بگو: «حالا ما چانهی مان چون گرم شده، چرا سی و چهار بار؟ یکمرتبه تا چهل تا بگوییم.»
گاهی. بدعت، جهاد علما این هست که در مقابل بدعتها بایستند.
3- تحصیل علم و مهارت، جهاد علمی اهل ایمان
دیگر. سفارش به تحصیل علم. در زمین، یا در آسمان؟ میگوید: هر دو. در زمین: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» (مصباح الشریعه، الباب الخامس فی العلم، ص 13)، برو کشور چین، چیزی یاد گیر، این مال زمینیاش. آسمان، حدیث داریم: «وَ لَوْ بِالثُّرَیَّا»، برو سراغ تحصیل، گرچه در کرات آسمانی هست. یعنی تحصیل علم در زمین گسترشش محدود نیست، در آسمانها هم گسترشش محدود نیست. اگر گفته «وَ لَوْ بِالثُّرَیَّا»، «وَ لَوْ بِالصِّینِ» از باب نمونه گفته.
سن شرط نیست، استاد چیز هست، سن شرط نیست.
نژادش شرط نیست، سفیدپوست هست، یا سیاهپوست، یا زردپوست.
جنسیت مطرح نیست، زن هست یا مرد، زن هست یا مرد.
دین مطرح نیست، مسلمان هست یا کافر، اگر استاد هست، برو پهلویش درس بخوان.
این، نگاه اسلام که این، این را جهاد علمی میگویند. در جهاد علمی سن شرط نیست، عدد شرط نیست. عدد هم شرط نیست. قرآن میگوید: «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً» (بقره/ 249)، گاهی یک گروه کم پیروز میشوند، یک گروه زیاد شکست میخورند.
آیاتی داریم که این جمعیت شما، یک وقتی زیاد بود، شما را غرور گرفت، حالتان گرفته شد.
4- خطر کتمان علم و حقیقت برای جامعه
اگر کسی یک چیزی را میداند نگوید، مثلاً من خبر دارم که این اختراع، این اکتشاف، این معدن، این گنج، این نابغه، اگر اطّلاع دارید از چیزهایی که کتمانش ضربه به جامعه میخورد، اگر که، قرآن راجع به کتمان یک آیهای دارد، خیلی آیهی تندی هست، این آیه راجع به هیچ گناهی نیست، هیچ گناهی را خدا این رقمی بیان نکرده، میگوید اگر کسی حقیقت را کتمان کند، «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ»: خدا لعنتش کند؛ «وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره/ 159): همهی لعنت کنندگان از انس و جن و مَلَک، همه به این لعنت میکنند، تو که فهمیدی چرا نگفتی؟ فهمیدی چرا نگفتی؟
حالا ما گفتیم: «یک اجازهاش بده، یک کارتش بده، گواهی رانندگی بهش بده»، خب بابا این راننده نبود، گواهینامه بهش میدهی روی دلسوزی، این میرود ماشین را، مردم را به عنوان مسافر سوار میکند، توی درّه میاندازد. ما یک جاهایی باید داد بزنیم. «این آقا راننده نیست، این آقا اهلیت ندارد.»
یک کسی ادّعا میکند، میگوید: «من سیّد هستم»، شما میدانی سیّد نیست، اعلام کن: «آقا این سیّد نیست.» ممکن است به اسم سیّد، یک دریافتهایی داشته باشد، شما که میدانی سیّد نیست اعلام کن، «حالا بگذار یک فقیر هست، به اسم سیّدی یک چیزی بهش میدهند»، لقمهی نان، به چه قیمتی؟! به قیمتی که دروغ بگویید، دروغ پخش کنید؟! دکتر نیست میگویند دکتر هست، آیت الله نیست میگویند آیت الله هست، سیّد نیست میگویند سیّد هست، گواهینامه را بلد نیست، گواهینامهی رانندگیاش میدهند. اینها همه مبارزه میخواهد، چون وقتی هم شما گفتی سیّد نیست، دکتر نیست، آیت الله نیست، یک عدّه باهات بد میشوند، وقتی بد میشوند، آن وقت فتنه میشود، گاهی خانوادهها، فامیلها، محلها، قبیلهها به هم میریزد، در عین حال باید جهاد کرد، گفت، اغراء به جهل نباشد.
صراحت، اینها خیلی جهاد هست هان. پشت سر عالمی نماز میخواندم، ایشان سر نماز گفت: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ. إِیَّاکَ نَعْبُدُ»، متوجّه شد وضو ندارد، وسط نماز رویش را برگرداند، گفت: «آقایان، وضو ندارم، خودتان قصد فرادی کنید، از «مالِکِ یَوْمِ الدِّین» را خودتان بخوانید بروید.» این خیلی مشکل هست، یک پیشنماز رویش را برگرداند بگوید من وضو نداشتم، همهی مردم به او میخندند، میگویند: «پیشنمازمان وضو نداشت»، خب این جهاد هست، جهاد همهاش در جبهه نیست.
گاهی وقتها میگویند: آقا از این جنس بهتر هست، شما از این بهتر جنس در بازار گیرت نمیآید، از این دکتر بهتر نیست. همین کلماتی را که میگویی بار دارد، اگر خلاف باشد، عوارضش گیر شما هم میآید.
همیشه آدم خوب بودن به این نیست که ساکت هست، هیچیاش نمیگویند، بعضیها میگویند: «فلانی آدم خوبی هست، خیلی آدم خوبی هست»، میگوییم: «چه کرده؟»، میگوید: «هیچی نمیگوید، هیچ وقت موضع نمیگیرد»، خب خیلی آدم بدی هست. خدمت بزرگواری گفتند: «آقا، فلانی آدم خوبی هست»، گفت، فرمود: «به چه دلیل؟»، گفتند: «هیچی نمیگوید»، گفت: «خب، آجر هم هیچی نمیگوید.»
انسان یک جاهایی باید داد بزند، یک جایی باید هیچی نگوید، یک جایی باید کتمان کند. ما اگر دستمان توی دست عالم نباشد، دوشاخه تلفن را توی برق میزنیم، دوشاخهی برق را توی تلفن میزنیم، آنجایی که باید داد بزنیم ساکت هستیم، آنجایی که باید ساکت باشیم داد میزنیم. اینها اسمش را گذاشتند جهاد، جهاد علمی، جهاد فرهنگی.
خب، قدیمها که دانشگاه و آموزش و پرورش توسعه نداشت، خیلی مذهبیها در خانههایشان جلسه داشتند. من بچّه بودم، پنج، شش سالم بود، یادم هست که خانهی ما یک اتاق مهمانخوان داشتیم، اتاقش هم دوازده متر هم نبود که قالی دوازده متری در آن بیفتد، ده متر داشت. چند نفر میآمدند، دور تا دور مینشستند، گفتوگوهای علمی داشتند، بلند میشدند میرفتند.
5- بیان معارف دینی به دور از عوامزدگی
یک جاهایی باید حق گفت، گرچه تلخ باشد. حدیث هم داریم، در دعای مکارم الأخلاق میگوید: «وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ اسْتِکْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی»، خدایا یک جور کن من عقربک روحم حق باشد، کار نداشته باشم که جمعیت چی میخواهد، مردم چی میخواهند، توقّع چیه.
اوّل جوانی، حالا این خاطرهها مفید هست، بالأخره برای دانشجوها، برای طلبهها، برای معلّمین مفید هست. ما دعوت شدیم یک منطقهای، صاحب آن جلسه گفت: «شما راجع به شجاعت ابالفضل بگو»، گفتم: «من راجع به شجاعت ابالفضل غیر از اینهایی که توی مردم میگویند ابالفضل کربلا و تشنگی و وآب و وفا و علمداری و اخلاص و کمالات ابالفضل را که میدانید، من چیز نو ندارم.» اینها بهشان برخورد و شبی دیگر گفتند: «امشب راجع به چی بگو»، گفتم: «این را هم بلد نیستم»، گفتند: «خب پس چه کنیم»، گفتم: «والّا ما نمیدانیم، ما آمدیم اینجا تبلیغ دین بکنیم، حالا شما مورد خاصّی تعیین میکنید، من راجع به مورد خاص، چیزی ندارم.» آخرش گفتم: «من یک کار میکنم، شما هم یک کار کنید، من هر چی تشخیص میدهم همان را میگویم، آن را که تشخیص میدهم همان را میگویم، شما هم سال دیگر دعوتم نکنید.
باید تمام حسینیهها، تکیهها، کلاسها، سخنرانیها، جشنوارهها، اینها زیر نظر یک اسلامشناس باشد، یک اسلامشناس باشد. رودربایستی نداشته باشیم. شبهات جدید پیدا میشود، باید جواب جدید، هر کسی هم نمیتواند پاسخ به سؤالات بدهد. اصلاً بنده عقیدهام این هست، شبهاتی که در دانشگاهها پخش میشود، یا در دبیرستانها، شبهات را در یک صندوق بریزند، پاسخ به شبهات، تعلیمات دینی باشد.
یک شبههای توی ذهن دختر و پسر میرود، اینجا جهاد علمی. وظیفهی ما کتابهای دینی نیست فقط. برادران و خواهران آموزش و پرورشی، مربّیان، دانشگاه فرهنگیان، طلبههای عزیز در جریان باشید. الآن وظیفهی مسئولین فرهنگی این نیست که یک چیزی یاد بچّه بدهد، ببیند این گیر بچّه چیه، مشکل بچّه چیه، مشکلش را حل کنیم، مشکلش را حل کنیم. الآن وظیفهی آموزش و پرورش حلّ مشکل نسل نو هست، یعنی اینها جهاد هست.
با شایعاتِ اخبار فاسق. گاهی یک چیزی شایع میشود. اعلام کردند سیّد حسن نصرالله، ساعت شش و نیم فلان تاریخ میخواهد صحبت کند، صحبت هم کرد. تمام صحبتش این بود که تمام اخباری که صهیونیستها میگویند، همهاش دروغ هست، همچین کردیم، همچین کردیم، میگفت همهاش دروغ هست. خب این پخش میشود، یعنی او یک چیزی میگوید، اگر سیّد حسن نصرالله نیاید و بگوید که این حرفهایش دروغ هست، من هر چی میگویم راست میگویم، وعدهی من وعدهی صادق هست، صدق هست، شما هر چی میخواهید بگویید بگویید.
گاهی یک شایعهای هست، شایعهای هست. گاهی یک چیزی هم بهانه میشود. یک روحانی، بنده خدا رفت مسجد نماز بخواند، رفت وضو گرفت و دستشویی و وضو گرفت و آمد. وقتی آمد نماز بخواند، دماغش خون شد. برگشت دومرتبه سرویس، سر و صورتش را شست. دیگر وقتی شست، وضویش که باطل نشده، دماغش خون شده، ولی وضویش وضو دارد، با همان وضویی که داشت، رفت نماز را هم خواند. گفتند: «آقا بی وضو رفت از توی مستراح رفت تا محراب. آقا بیوضو!» آقا این را کلاغ پرش کردند، آقا بیوضو نماز میخواند. بابا بروید بپرسید: «بابا شما از دستشویی رفتید توی محراب؟»، بابا وضو داشتم، دستشویی که رفتم بینیام خون شد، رفتم سر و صورتم را بشویم، مردم دیدند من از مستراح توی محراب رفتم، این برایشان شک شد.»
6- جهاد علمی و فرهنگی در برابر شایعات و اخبار نادرست
خیلی وقتها یک چیزی موج میافتد، از بن دروغ هست، از بن دروغ هست. قرآن به ما گفته: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/ 6)، اگر فاسقی، یک خبری آورد، تحقیق کنید، هر چیزی را قبول نکنید. خیلی وقتها میگویند: «آقا در سایتها آمده»، خب سایتها مثل دیوار کوچه هست، حالا اگر به دیوار کوچه نوشتند: «مرگ بر قرائتی»، باید گفت «مرگ بر قرائتی» چون روی دیوار کوچه نوشتند، یا «زنده باد قرائتی»؟ دیوار کوچه، هر کسی، سایتی درست میکند، یک مطالب هم بار میگذارد، این جهاد فرهنگی هست که ما بگوییم: «آقا این حرف دروغ میگوید.»
گاهی وقتها در جلسههای علنی، حالا واعظ هست، منبری هست، مدّاح هست، هر که میخواهد باش، یک چیزی میگوید که این دروغ هست، اگر شما میدانید دروغ هست، بگویید: «آقا، اینطور نیست»، حالا نگو تو دروغگو هستی، بگو: «خلاف شنیدی»، جهاد فرهنگی، نگو آبرویش را میریزم، من اگر، با من قهر میشود، با من قهر میشود. جهاد فرهنگی یکی از جهادهاست.
با شایعات و اخبار فاسق. یک آیه در قرآن داریم، خیلی آیهی تندی هست، خیلی تند هست، سورهی احزاب (آیهی 60 و 61)، یک صلواتی هم بفرستید، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم. قرآن میفرماید که: «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ»، به منافقان میگوید دست بردارید از این کارها، دروغهایی که میگویید، «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ»، اگر منافقون دست برندارند؛ «وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»، افرادی که بیماردلاند، بددل، کینهایاند، عقدهایاند، اگر اینها دست برندارند؛ «وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَهِ»، «مُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَهِ» یعنی با شایعه در شهر ولوله میاندازند، بردند، خوردند، کشتی فلان، ناوگان فلان، گندم در سیلوها کم شده، زیاد شده، هر خبری که توی دل مردم را خالی کند، اگر دست برندارند چهار تا برخورد انقلابی:
1- «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ»، تو باید بر آنها بشورانی، یعنی قلع و قمع کنی.
2- دیگر چی؟ «لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ»؛ «لا یُجاوِرُونَکَ فیها»: حق ندارند اینها در مدینه زندگی کنند، باید تبعید بشوند؛
«مَلْعُونینَ»: اینها مورد لعنت خدا هستند؛
3- «أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا» (احزاب/ 60): هر جا اینها را دیدید، هیچ جای کرهی زمین نباید برای اینها امن باشد. یک منطقهای، یک شایعهای درست کند، فرار کند برود یک شهر دیگر، کشور دیگر. «أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا»، هر کجا دسترسی کردید اینها را بگیرید؛
4- «وَ قُتِّلُوا»: اینها را بکشید؛ «تَقْتیلاً» احزاب/ 61): سخت هم بکشید.
7- خطر سکوت در برابر ظالمان و ستمگران
اینقدر قانون سفت هست، حالا یک کسی آمد، یک شایعهای را پخش کرد، در ارتش، در سپاه، در بازار، در هر مسئلهای، اقتصادی، سیاسی، اینجا افرادی که باسواد هستند باید دست به قلم ببرند. وقتی اسرائیل غزّه را این رقمی تار و مار میکند، حقوقدانهای بشر باید یک فکری بکنند، خب شما دکترای حقوق دارید، خاصیت شما چیه؟! اینها، چندین ماه هست این رقمی مردم را میکشند، طفل و زن و مرد را میکشند، شما دکترای حقوق هستی، هیچ کاری، دکترای حقوق چه کردند؟ سیاسیون عالم چه کردند؟ اینها جهاد هست. اینکه میگویند: «مداد العلماء افضل من دماء الشّهداء»، قلم دانشمند از خون شهید برتر هست، دانشمندی هست که با قلمش افشاگری کند، مثل نامههایی که امام خمینی از نجف میفرستاد. امام خمینی نامه به ایران مینویسد، از راه دور انقلاب ایران را انداخت، این نامههاست وگرنه نامهای که عادی باشد که ارزشی ندارد، ممکن است انسان کتاب هم بنویسد، کتابش لغو باشد، خیلیها را داریم تحقیق میکنند، ولی تحقیقشان لغو هست.
جهاد فقط جبهه نیست، معلّم سر کلاس باید جهاد کند. گاهی وقتها یک شبههای بچّه دارد، معلّم جوابش را بلد نیست، اینجا وظیفهاش این است که این آقای معلّم، این دبیر، استاد دانشگاه، طلبه، شبههی ایشان را بنویسد، برود با تلفن، با اسلامشناسها تماس بگیرد، جوابش را یاد بگیرد، فردا بیاید بگوید: «آقا دیروز یک همچین سؤالی کردی، جوابش این هست، جوابش این هست.»
آن وقت شبهه، گاهی وقت هم خیلی خطرناک هم هست، یعنی گاهی وقتها با یک شبهه، یک کسی را خراب میکنند، بعد هر کاریاش میخواهند میکنند. یک کسی میگفت: «چرا هواپیمای به این بزرگی را میدزدند؟ چه جوری میدزدند؟»، گفت: «هواپیما زمین که هست، بزرگ هست نمیشود دزدید، میگذارند برود آسمان، آنجا کوچک که شد، آنجا میدزدند.» گاهی هم یک کسی را میخواهند نابودش کنند، اوّل یک تهمت به او میزنند، تهمت که جا افتاد، بعد سرنگونش میکنند.
دفاع از مظلوم، ولو از بچّه، از بچّه. استکان از دست مهمان استکان افتاد شکست. پدر میآید توی اتاق میگوید: «استکان را شکستی؟ برو گمشو! کور بودی؟! ندیدی؟!» آقا، مهمان شکست، حالا این بچّه هم نگاه میکند هیچی نمیگوید.
میشود غیبت بچّه را کرد؟ این بچّهام هست، بچّهات باشد، شما حق نداری غیبتش را بکنی. بچّه هست، زبان ندارد از خودش دفاع کند، ولی شما که میدانی، این را او شکست، کسی دیگر نشکست.
یک کسی مظلوم هست، من یک جایی بودم، از یک شخصی غیبت کردند، گفتم: «حرفهایتان را شنیدید، امّا من، اینکه با چشمهایم دیدم، این هست، این هست، این هست، اینطور که شما میگویید نیست. ممکن است عیبهایی داشته باشد، ولی این دو تا عیبی که شما گفتید، من شاهدم هستم که این نیست.»
سکوت نابجا، بعضیها به خاطر کلام نابجا میروند جهنّم، بعضیها به خاطر سکوت نابجا میروند.
جهاد هم یکیاش جهاد فرهنگی هست، دفاع از حقیقت، دفاع از راستگویان، دفاع از قانون، دفاع از وحی الهی.
خدایا یادمان بده وظیفهی مان چی هست، دعای مهمّی دارم میکنم، این دعا مال امام جواد علیهالسلام هست، خدا قسمت کند کاظمین، زیارت امام جواد علیهالسلام، بعدش این دعا آمده است: «إلهی أَرِنِی الْحَقَّ حَقّاً فَأَتَّبِعَه». معنایش این هست: خدایا یادم بده وظیفهام چی هست، توفیق بده عمل کنم.
یادم بده وظیفهام چی نیست، توفیق بده دوری کنم.
من را در تشخیص حق و باطل سردرگم قرار نده.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در روایات مربوط به خانواده، چه امری به عنوان جهاد معرفی شده است؟
1) ازدواج و تشکیل خانواده
2) همسرداری و تحکیم خانواده
3) فرزندآوری و توسعه خانواده
2- در فرهنگ اسلامی، کدام قید و شرط در راه تحصیل علم برداشته شده است؟
1) جنس و نژاد
2) عقیده و ایمان
3) هر دو مورد
3- در آیه 159 سوره بقره چه کسانی مورد لعن خداوند قرار گرفتهاند؟
1) کتمانکنندگان حقیقت
2) ظالمان و ستمگران
3) کافران و منافقان
4- آیه 6 سوره حجرات به چه امری فرمان میدهد؟
1) تکذیب خبر فاسقان
2) تحقیق در خبر فاسقان
3) کنار گذاردن خبر فاسقان
5- بر اساس آیه 60 سوره احزاب، با چه کسانی باید برخورد سخت کرد؟
1) فراریان از جبهه
2) سارقان از بیتالمال
3) شایعهافکنان در جامعه