فرصتها و آسیبهای فضای مجازی (2)
موضوع: فرصتها و آسیبهای فضای مجازی (2)
تاریخ پخش: 10/03/1403
عناوین:
1- شرایط فعالیت در فضای مجازی
2- نقل مطالب مفید برای جامعه
3- دوری از توهین و ناسزا، در فضای مجازی
4- دوری از نقل اخبار و مطالب تفرقه انگیز
5- خطر مراکز دورغ پراکنی و شایعهسازی
6- سوء ظن به خود، نه دیگران
7- خطر تجسس برای کشف عیبهای دیگران
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثمان در جلسهی قبل دربارهی اخلاق فضای مجازی بود که حالا که اینترنت و ماهواره و امکانات ساخته شده، ما چه چیزی ردّ و بدل میکنیم؟ چه عکسی؟ چه فیلمی؟ چه سخنی؟ چه شایعهای؟ چه شعری؟ چه جوکی؟ مواظب باشیم.
انتقال اخبار در فضای مجازی، انتقال اطّلاعات شرایطی دارد:
1- واقعگویی باشد، واقعگویی باشد، خلاف نگوییم. «آقا خیلی دلتنگ شما بودم»، دروغ میگویی، تو کی دلتنگ من بودی؟! «فدایت بشوم»، تعبیراتی میکنم که … واقعگویی باشد. اگر کسی، یک چیزی را بادش کند، هی تملّق بگوید، این تملّق است. نیم کیلو میارزد، شما یک کیلو ستایش میکنی، این تملّق است، مال خودم نیست هان، امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید که اگر بیش از اندازه تجلیل کردی، چاپلوسی، «الثناء باکثر ملق»، یعنی حمد و ثنا، ستایش اکثر از حق «مَلَق»، «مَلَق» یعنی تملّق است. اگر یک نیم کیلو خوبی دیدی، یک کیلو گفتی، تملّق است، اگر نیم کیلو خوبی دیدی، ده گرم گفتی، صد گرم گفتی، کماش گذاشتی، این هم حسادت است. حسادت، یعنی خوبی مردم را نمیتوانی تحمّل کنی، کماش میگذاری. مثلاً فلانی مبلغ خوبی داده برای فلان کار خیر، «اَی بابا! اینها میلیارد میلیارد میچاپن، حالا ده میلیون هم بده!»، یعنی آن ده میلیونش را تحقیر میکن، میگویی چاپیدند، دزدیدند، از خودش نیست. اگر کماش گذاشتی حسادت است، معلوم میشود تو تحمّل نداری که مردم پولدار بشوند، اندازه باشد، به اندازهی خودش.
هر چیزی اندازه دارد. یک پدر و پسری آمدند مهمان امیرالمؤمنین علیهالسلام شدند. حضرت آب آورد دست پدر را بشوید. شست، به پسرش گفت که، امام حسن، فرمود: «پسر جان، تو هم بگیر دست پسرش را بشوی»، گفت: «اینها چون پدر و پسر با هم آمدند، پدر دست پدر را بشوید، پسر دست پسر را بشوید.» یعنی سلسله مراتب حفظ بشود، هر کسی جایگاهی دارد، جایگاه پدر با جایگاه پسر فرق میکند.
1- شرایط فعالیت در فضای مجازی
1- واقعگویی باشد.
2- حقگویی باشد. گاهی چیزها واقعیت دارد، ولی حق نیست، واقعیت دارد، ولی حق نیست.
3- مستندگویی باشد. بیدلیل حرف نزند.
4- ضرورت داشته باشد.
مستندگویی، حرفی که میزنید، سندش چیه. یک چیزی را شنیدی، حق نداری بگویی، چه کسی گفته؟ تازه آدم را شناختی، به چه غرضی گفته؟ غرضش چی بوده؟ چه کسی بوده؟ با چه تعبیری گفته؟ ما در دنیای حوزهی علمیهی قم یک جملهای داریم، میگوید: «ما هذا لَفظُه؟»، یعنی با همین عبارت گفته. گاهی وقتها، یک کسی، یک چیزی را نقل میکند، میگوییم: «آقا من نگفتم»، میگوید: «با عبارت دیگر گفتی، ولی من با این عبارت نقل کردم.»
5- مفید باشد، خیلی اطّلاعات را من بدانم، جایی آباد نمیشود، مثلاً مینشیند پای تلویزیون تبلیغات فلان جنس را میشنود، فرش است، رختخواب است، گاز است، چراغ است، برق است، یخچال است، هر چی هست، شما که یخچالت را خریدی، دیگر حالا تبلیغات یخچال را برای چی؟ هر شب پای تلویزیون مینشیند، تبلیغات ماکارونی گوش میدهد، تبلیغات نمیدانم رب گوجه گوش میدهد، مگر میخواهی …؟
باید مفید باشد. گاهی وقتها جایزه میدهند به یک کسی، جایزه به درد من نمیخورد. نگاه کنید جایزه میخواهید بدهید چیزی جایزه بدهید مفید باشد. الآن شما برای یک حجتالإسلام، آخوند، یک کروات هدیه کنید، او کراوات را میخواهد چه باهاش کند؟! او که اهل کروات نیست که.
این کتاب بهش بدی میخواند؟ یک وقت، یک جایی من را بردند، تجلیل کنند، دوربینها هم از چند تا شبکه آمدند، دوربینهای روی صورت ما زوم کردند و یک بستهی سنگینی را به ما دادند که نمیشد بلند کرد، سنگین بود، یک دسته نمیشد بلند کرد. چی چی هست توی این؟! شکستنی است؟! رفتیم خانه باز کردیم، دیدیم که چند جلد کتاب هست اسم کوههای ایران، مثلاً مراغه چند تا کوه دارد، سبزوار و جیرفت چند تا کوه دارد، دانه دانه اسم کوهها را برده، گفتم آخر نه نیاز من به کوههای دنیا، چهقدر مفید است. دگمههایی که اینجا لب کتشان میدوزند، من نفهمیدم این دگمهها تا حالا چه چیزی را دگمه کرده؟ خب دگمهی اینجا را میبندیم، خب دگمهی اینجا، کجا را میخواهی ببندی؟!
غذاهایی که ما میخوریم، میگوییم کاهو خوردی سردت شده، دارچین بخور. دارچین میخورد، میگوییم گرمت شده، خیار بخور. خیار خوردی سردت شده، زنجبیل بخور. زنجبیل خوردی گرمت شده، هندوانه بخور. هندوانه خوردی سردت شد، حلوا بخور. یعنی هی گرمش میشود، سردش میشود، اصلاً نخور خوب میشوی.
یک آدم خیلی زشتی دید بچّه گریه میکند. بچّه را بغلش کرد، گفت: «جون»، بیشتر جیغ میزد. گفت: «آقا، بچّه را بگذار زمین، خودش دیگر ساکت میشود.»، بچّه را زمین گذاشت، تمام شد رفت.
2- نقل مطالب مفید برای جامعه
مفید باشد. سند داشته باشد، چه کسی گفته؟ با چه نیّتی گفته؟ چه فایدهای این کار دارد؟ ضامن عمر مردم هستی؟ من اگر یک ساعت، یک ساعت که نیست، اگر بیست، سی دقیقهای که من صحبت میکنم، اگر حرف مفیدی نزنم، ضامن عمر مردم هستم، این عمر مردم را به آتش زدی، یک چیزهایی گفتی به درد نمیخورد.
حتّی مسئلهی مراجع تقلید، مسائلی که مورد نیاز هست، برای مردم بگوییم. شکیات میخواهیم بگوییم. شک یک و دو، آدم گاهی سر نماز شک میکند که رکعت اوّل هست، یا رکعت دوّم؟ بگو. دو و سو، شک بین سه و چهار، ولی شکّ بین دو و پنج، چه کسی در نماز یک همچین شکّی کرده در تاریخ؟ مفید باشد، مستند باشد، مورد نیاز باشد.
3- دوری از توهین و ناسزا، در فضای مجازی
6- ادبیاتش با ادب باشد. قرآن یک آیه دارد، میگوید به بتپرستها فحش ندهید. بتپرست هست، منحرف هست، ولی فحشش نده، «لا تَسُبُّوا»، «سَبّ» نکنید، «سَبّ» یعنی فحش، «لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (انعام/ 108)، به بتپرستها شما بگو بتپرستی درست نیست، انحراف است، امَّا فحش نده.
فحش ندهید، حتّی به گنهکار. یک کسی خلاف کرده، میخواهند شلّاقش بزنند. این شلّاق را بزنید، امّا به او نگویید بدبخت. یک خاطره یادم آمد، برایتان بگویم. یک آقایی هست در یزد، استاد شایق اگر اشتباه نکرده باشم، ایشان استاد دانشگاه هست، ایّام جنگ هم هفت سال اسیر بود. یک خاطره برای من نقل کرد. میگفت وارد خانهی رفیقم شدم، تلویزیون را روشن کردم، دیدم تو توی تلویزیون هستی، به من میگفت، صاحبخانه گفت: «آقا، من برنامهی آخوندها را دوست ندارم، بدم میآید از آخوندها، خاموش کن»، گفتم: «چرا بدت میآید؟» یک قصّه نقل کرد، این آقایی که از آخوند بدش میآمد، گفت: «فلانی که با من آشنا بود، جرمی کرده بود، بنا بود چند تا ضربه شلّاق بخورد. این را توی بازار بردند، در مغازهی پدرش شلّاقش زدند که آبروی پدرش هم بریزد. وقتی هم شلَّاق را میزد، شلّاق را تاب میداد، مثل اینکه کلید فتح هندوستان است، وقتی هم میزد، «هـــی»، من از این شلّاق زدن این بدم آمد، شلّاقش بزن، امّا این تاب دادن و خوشحالی، تو خوشحالی مردم کتک میخورند؟! خوشحالی آبروی پدرش را هم ریختی؟! من از آن وقت دیگر گوش به حرف آخوند نمیدهم.»
از آخوندها گله داشت، این استاد دانشگاهی که هفت سال اسیر بود، گفت به او گفتم :«قرائتی نه دادستان است، نه قاضی، نه شلّاقزن. بحثش هم نیم ساعتی بیشتر نیست، حالا هم لابد تمام شده باشد، حالا اجازه بده ببینیم چی شیخ میگوید»، گفت: «والّا من خوشم نمیآید، امّآ شما اصرار میکنی، مهمان ما هستی چشم، روشن کن.» گفت تا روشن کرد این، دید قرائتی آمد در تلویزیون گفت: «آقا، گیرم میخواهی شلّاقش بزنی، چرا در دکّان پدرش؟!»، گفت: «اِه!، من هم همین را میگویم». «وقتی شلّاق میزنی چرا خوشحالی، باید غصّه بخوری شلّاق میزنی»، «اِه!»، تمام آن نالههای او به زبان من گفته شد. حالا ما این فیلمها را قبل پر میکنیم هان. ما گاهی وقتها یک فیلم میگیریم بعد چند ماه، مثل این خانمها، خانمها سبزی پاک میکنند توی یخچال برای شش ماه دیگر، فریزر میکنند، ما هم بحث داریم، میگذاریم، ذخیره میکنیم برای بعد.
این فیلم را چه زمانی گفتم؟ یعنی اینها چیزها دیگر خدا، مدیریت با خداست که این باید این ساعت بیاید، در همین دقیقه، تلویزیون را روشن کند، او ناراحت بشود، بگوید خاموش کن، او توجیهش کند، دومرتبه روشن کند، بعد همین کلمه را قشنگ همانی را که من گفتم، عین همان است.
7- آن که هست بگوییم، بیش از آن که …، هر آنچه هستمی بگو، هر آنچه نیستمی نگو. لازم نیست همهی اطّلاعات را نقل کنیم. اصلاً دلیلی ندارد که ما هر چه شنیدیم نقل کنیم. اگر موردی فایده ندارد، نقل نکنیم، اینها در فضای مجازی، رادیو، تلویزیون، ماهواره، هر چی میخواهد باش.
4- دوری از نقل اخبار و مطالب تفرقه انگیز
8- استنباط باشد، یعنی، قرآن یک آیه دارد، میگوید که: «اینها آدمهای بدی هستند»، میگوییم: «چرا بدند؟»، میگوید: «تا شنیدند نقل میکنند.» در جبهه پیروز شدیم، در جبهه شکست خوردیم، نمیدانم ناوگان آمریکا کجا آمد، اسرائیل چه کرد، غزّه چه کرد، قرآن میگوید چرا هر خبری را سریع، قبل از اینکه تحلیل بشود، نقل میکنید؟ استنباط یعنی فکر کنید این حرف، در این زمان …، مثلاً، باید آثارش را هم دید.
این مَثَل، یک مثال بزنم، مثلاً مسئول گندم میگوید که: «در سیلوها گندم نیست، ما تا یازده روز دیگر بیشتر گندم نداریم»، مَثَل میگویم. الحمدلله سیلوها پر هست هان، ولی حالا مَثَل میگویم. آن وزیری که مسئول گندم، خرید گندم هست، سازمانهایی، این اگر گندم نیست، گندم بخرد، گندم جور کند، اینکه قبل از اینکه هنوز قحطی نشده، شما میگویی یازده روز دیگر گندم کمبود خواهد شد، گفتن ندارد، برو حل کن، لازم نیست همه چیزی را نقل کنی.
ادبیات مؤدّبانه باشد، حتّی به بتپرست فحش ندهید. تحقیر را هم که جلسهی قبل گفتیم.
9- روانگویی. روان حرف بزن. «این طوری که پیش میرویم»، همانطور که پیش میرویم خب همه میفهمند. «در روند تکاملی تاریخ»، نمیفهمند چه میگویی، «روند تکاملی تاریخ»، یعنی همانطور که پیش میرویم. یک جوری حرف بزنید که عوام بفهمد، خواص بپسندد، اینقدر اصطلاحات غربی و شرقی را تزریق نکنیم به حرفهایمان.
اگر خبری از فاسق هست تحقیق کنید. آیهی قرآن است: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/ 6)، از ماهواره، از خبرها تحقیق کنید. گاهی هم اخبار را نقل میکنند برای خودشیرینی، میخواهند مشتری …، آقا به سایت ما اینقدر مراجعه میکنند. خب اگر به سایت شما اینقدر مراجعه میکنند، حق گفتی یا باطل گفتی؟ ممکن است مشتری جمع کنی، امّا با چه قیمتی؟! به چه قیمتی؟!
یک وقت یکی از شهردارهای سابق تهران، به مقام معظّم رهبری آن زمان به نظرم ایشان رئیس جمهور بود، گفت: «آقا، شهرداری بینیاز هست، یعنی از همان پولها و جریمهها و درآمدهای شهرداری شهر را اداره میکند»، آقا فرمود: «خب شهرداری بینیاز هست، به چه قیمتی؟!»، آثارش را هم باید دید. ممکن است شما یک کتاب مجّانی به من هدیه کنی، من خوشحال نباشم که الحمدلله چه کتابی، مجّانی به من داد! این کتابی که به تو مفت داد، مشتری بعداً اینکه میآید، پول کتاب را روی او میکشد، به تو کتاب را مفت میدهد، امّا پولش را میکشد روی مشتریهای بعد، چون مفت است، چون هدیه کرد.
– به هیچ اشکی تکیه نکنید. برادران یوسف، یوسف را انداختند توی چاه، شبانه آمدند زار زار گریه کردند، عربیاش را بخوانم، «وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً یَبْکُونَ» (یوسف/ 16). «جاؤُ» یعنی آمدند؛ «أَباهُمْ»: نزد أب، پدر؛ «عِشاءً»: نماز عشاء، یعنی شب؛ «یَبْکُونَ»، «بُکاء» گریه کردند. ممکن است است اشکشان قلّابی باشد، نمیگوییم هر اشکی قلّابی هست، نمیگوییم هم هر اشکی صداقت دارد، به اشک تکیه نکنید.
– به قسم تکیه نکنید، «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّهً» (منافقون/ 2)، قسم میخورد، «و الله»، «بالله»، قسم میخورد، به قسم تکیه نکنید.
حتّی حدیث داریم به نماز و روزهی کسی گول نخورید، ممکن است این عادت باشد. ببینید حرف که میزند راست میگوید یا نه، امانت را رد میکند، یا امانت را تصرّف میکند. (الأمالی، صدوق، المجلس الخمسون، ح 6، ص 303)
در نقلِ انتقال اخبار باید مواظب باشیم، «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/ 6).
5- خطر مراکز دورغ پراکنی و شایعهسازی
11- اصلاً گاهی وقتها اتاق فکر درست میکنند برای اینکه ایجاد تهمت کنند، یعنی کارخانهی سوءظنسازی، او هم همچین است، او هم همچین است، او هم همچین است، همینطور میگوید. در این چهل و چند سال تلویزیون مکرّر پیش آمده مواردی که گفتند اصلاً وجود خارجی ندارد، پسرش برد، دخترش خورد. حرفی که ثابت نشده نگویید، اگر ثابت شد بگویید، آن هم به قانونش بگویید، یعنی اگر من خراب کردم، به رئیسم بگویید، به دستگاهی که در دولت مسئول این کار هست، بگویید. فضای مجازی بستری است بری پخش دروغ، پخش تهمت، بستری برای پخش کارهای خیر، پخش کارهای خوب، اختراعات، ابتکارات. کلید است، از این طرف قفل میشود، از این طرف باز میشود، تا از فضای مجازی چه جور استفاده کنیم؟ فیلمی را ببینید که مورد نیاز باشد، هر اطّلاعاتی فایده ندارد، مورد نیاز باشد.
12- گاهی وقتها خبر درست است، ولی آثاری هم دارد، قرآن میگوید: «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (یس/ 12)، حرف درست است، امّا این حرف الآن نباید پخش بشود، در این زمان نباید باشد. از مرحوم دکتر بهشتی، شهید مظلوم پرسیدند: «فلانی فلان کار را کرده»، فرمود: «کارش درست است، امّا این وقت، وقت خوبی نبود»، جملهی دکتر بهشتی را برایتان بگویم: «کار سعدی است در وقت نحس»، یعنی کار کار خوبی است، امّا اینجا جایش نیست.
میگویند طلبهای داماد شد، ساعت اوّل که رفت پهلوی عروس، به عروس گفت: «توحید یعنی چه؟»، گفت: «یعنی خدا یکی هست». گفت: «نبوّت یعنی چه؟»، «نماز یعنی چه؟» هی سؤال …، عروس بلند شد رفت، گفت: «نفهمیدیم، شب اوّل عروسیمان هست، یا شب اوّل قبرمان!»
13- گاهی وقتها حرف درست است، امّا اینجا جایش نیست. حرکت دست یک نعمت است، امّا به جا. یک کسی سخنرانی که میکرد، حرکت دستش ضدّ زبانش بود، مثلاً میگفت: «یوسف در چاه رفت، پیغمبر هم معراج رفت»، یعنی برای معراج همچین میکرد، برای چاه همچین میکرد. حرکتت درست باشد، امّا، بیربط حرف میزند.
14- چیزی دلیل چیزی نمیشود، چون پسرش بد است پس خودش بد است، چون خانمش بد است، چون دخترش بد است، دامادش، برادر زنش، شاگردش، پاسدارش. قرآن یک آیه هست، سه بار تکرار کرده، در سه تا سوره، «لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/ 164، إسراء/ 15، فاطر/ 18، زمر/ 7، نجم/ 38)، یعنی هیچ کس ضامن کار دیگری نیست، من دروغ گفتم، چه کار به خانمم داری؟ امام حسین علیهالسلام روز عاشورا یک تکانی خورد بعد از گودی قتلگاه، دید حمله کردند به خیمهها برای زن و بچّه، فرمود: اگر دین ندارید، مرد باشید، زن و بچّهی من که کاری نکرده، به نظر شما من گنهکارم، دخترهای من چه گناهی کردند.
«وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ»، این آیه سه بار در قرآن شده. مال اسلام هم نیست، مال ادیان قبل هم بوده، یعنی یکی از آیهها مال ادیان قبل هست، «فی صُحُفِ مُوسى. وَ إِبْراهیمَ» (نجم/ 36 و 37)، یعنی در کتابهای انبیای قبل هم آمده، «لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى» (نجم/ 38)، یعنی گناه کسی به گردن … این را ولش کن، زنش همچین کرد، برادرش همچین کرد، گناه … بروید با او صحبت کنید.
15- یک کسی اگر سه تا عیب دارد، نمیشود چهار تا گفت. فلانی دزد است، خب اگر ثابت شد، بگویید دزد است. بعد بگویید که اختلاسگر است، اختلاسش را از کجا میگویید؟ این فقط دزدی کرده، همان گناهی که ثابت شده بگویید.
16- زمان اثر دارد، در این زمان نباید گفت، در این مکان نباید گفت، به ایشان نباید گفت، با این وسیله نباید گفت، یکیاش را باید گفت، آن قسمت آخرش را نباید گفت. از زبان سی تا گناه برمیآید. راحت هر چی میخواهد میگوید، سی رقم هم گناه تولید میکند، اینترنت و فضای مجازی هم که در اختیار است، همین حرفها را منتقل میکنیم به او.
6- سوء ظن به خود، نه دیگران
17- گاهی وقتها یک چیزی میگویی، غرض یک چیز دیگری در نظرش هست، چیز دیگری میفهمد. درست فهمیدیم؟ شما اگر رفتی پشت سر یک آقایی نماز بخوانی، دیدی آقا نمازش اشکال دارد. دو تا حالت دارد: یا باید بگویی نمازش اشکال دارد، باطل است؛ یا باید بگویی شاید من کج میشنوم، شاید هم آقا نمازش درست است، من لفظ آقا را که مثلاً میگوید: «اهْدِنَا الصِّراطَ» (فاتحه/ 6)، این صاد صراط را درست نمیگوید به نظر من. اینجا وظیفهات چی هست؟ بگویی آقا نمازش غلط هست، یا بگویی من کج میفهمم؟ باید بگویی من کج میفهمم، من کج میفهمم.
اگر یک کسی یک لباس نجسی را برد توی یک اتاق و برگرداند، گفت: «شستم»، همین که مسلمان بگوید لباس را شستم کافی است، دیگر لازم نیست کجا شستی؟! با چه؟! شلنگ گرفتی؟ زیر شیر شستی؟ توی حوض شستی؟ توی رودخانه شستی؟ باید حساب کرد.
18- گاهی وقتها یک چیزی را خیال میکنیم خیر است. یک خانمی، یک سطل زباله داشت. ریخت توی مادی. مادی هست اصفهان، جویهای بزرگی هست توی کوچههای قدیمی اصفهان هست. نهر کوچک هست، از جوی بزرگتر هست، از نهر کوچکتر است. سطل زباله را توی این نهر آب ریخت. به او گفته شد که: «خانم، چرا سطل زباله و آشغالها را ریختی توی آب؟»، گفت: «خورده نان تویش بود!» خب خورده نان چهقدر میارزد، آب مردم و فضای سبز را خرابش کردی، چهقدر میارزد؟! پهلوی خودش خورده نان را میبیند که خورده نان احترام دارد، امّا آب روندهی توی جوی، با درختها و حیوانهایی که توش هستند، آدمهایی که استفاده میکنند، آن ارزش ندارد!
گاهی وقتها، میخواهیم دین داشته باشیم، نمیدانیم چه جوری دین داشته باشیم. اینکه گفتند تقلید کن، معنایش این است که از یک اسلامشناس درجه یک وارسی کن، این کار درست است، یا این کار درست نیست؟
7- خطر تجسس برای کشف عیبهای دیگران
19- گاهی وقتها شما غیبت هم نمیکنی، ولی گناه غیبت را پایت مینویسند. شما میگویی: «فلانی چه جور است؟»، «فلانی؟ «فوووووو، بگذار زبانم روی هم باشد!» پدر طرف درآمد، تو با این فوتش یعنی دزد است، چه هست، چیه؟ همینطور که میگفتی فلانی دزد است، معلوم میشد گناهش دزدی هست، امّا «فووووووو، بگذار ساکت باشیم، بگذار جلسهی ما غیبت تویش نباشد!»، این « بگذار غیبت نشود»، یعنی غیبت بکنیم.
گاهی «لا إله إلّا الله» میگوییم، گناه غیبت است. یک کسی میآید پهلوی شما، «عجب؟! ایشان؟! دیگر به هیچ کس نمیشود اطمینان کرد! ایشان؟! «لا إله إلّا الله»»، یعنی باقیاش را هم بگو. «تو را به خدا راست میگویی؟! جان من؟!»، یعنی هی میگویی: «لا إله إلّا الله»، «سبحان الله»، یعنی باقیاش را هم بده بیاید، با «سبحان الله» کوکش میکنی که باقیاش را هم بگوید. «لا إله إلّا الله» میگوید، ولی گناه غیبت پایش مینویسند، گناه غیبت پایش مینویسند.
خدایا هر چی لغزش از رفتار و گفتار و کردار و نیّات ما سراغ داری، عیبهای ما را برطرف و ما را عبد خالص خودت قرار بده.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 108 سوره انعام، از چه چیزی نهی میکند؟
1) ناسزاگویی به دیگر مسلمانان
2) ناسزاگویی به کفار
3) هر دو مورد
2- آیه 6 سوره حجرات، تحقیق درباره خبر چه کسی را لازم میداند؟
1) جاهل
2) کافر
3) فاسق
3- آیه 16 سوره یوسف، چه خطری را گوشزد میکند؟
1) اشک دروغین
2) سوگند دروغین
3) خبر دروغ
4- بر اساس آیه 12 سوره یس، چه اموری توسط فرشتگان ثبت میشود؟
1) همهی کارهای انسان
2) آثار و پیامدهای کارها
3) هر دو مورد
5- آیه 161 سوره انعام به چه امری اشاره دارد؟
1) هر کس مسئول کار خویش است
2) هر کس مسئول خانواده خویش است
3) هر کس مسئول جامعه خویش است
در متن سوال ۵، آیه ۱۶۴ سوره انعام درست است، لطفا اصلاح بفرمایید