گناه شناسی، زمینه های سیاسی گناه
موضوع بحث: گناه شناسی، زمینههای سیاسی گناه، رمضان 62
تاریخ پخش: 8/4/62
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین»
1- زمینههای گناه
بحث ما در مورد زمینههای گناه است. اصولاً از اول ماه رمضان تا حال میدانید گناه شناسی بحثهایی که کردهایم(اهمیت گناه، تظاهر به گناه)اصرار به گناه، گناهان بزرگ، گناهان بزرگان، گناهان کلیدی. زمینههای گناه، زمینههای اقتصادی گناه، زمینههای خانوادگی گناه.
اکنون بحث این است. زمینههای سیاسی گناه، یعنی گاهی مسائل سیاسی انسان را وا میدارد که به گناه کشیده شود. قرآن که کتاب آدمسازی است میخواهد ما را بسازد که میگوید در مرز حق راه بروید و گناه نکنید. خیلی هشدار میدهد که این زمینههای سیاسی را بخشکاند چون زمینه باشد.
2- زمینه سیاسی گناه
تا ریشه در آب است، امیدِ ثمری هست. تا زمینه گناه باشد، گناه هم هست و این است که باید زمینهها خشکانده شوند. بحث ما زمینههایی سیاسی گناه. به نظرم پخش این فیلم هم روزی باشد که بنی صدر عزل شد. و بنی صدر هم بخاطر مسائل سیاسی سقوط کرد. و لذا امام عزیز وقتی حکم ریاست جمهوری را میخواست به بنی صدر بدهد غیر حکم ریاست جمهوریی است که به رجایی و حضرت آقای خامنهای دادند. به بنی صدر وقتی میخواست حکم ریاست جمهوری را بدهد، نوشت بسم الله الرحمن الرحیم «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ»(کافى، ج2، ص130) یعنی دنیا پدر همه را در میآورد. بعد نوشت که شما رئیس جمهور هستی. این جملهای که امام در حکم ریاست جمهوری نوشت. این درس بود ای کاش گوش میداد.
زمینهی سیاسی گناه که مسائل حکومتی، سلطنت، ریاست، مقام و پست و موقعیت و رقابت انسان را به کجا میکشاند در این باره آیات و روایات ماشاءالله زیاد داریم و من به مقداری که بینندهها با حال روزه گوش میدهند و توجه دارند و بعضی نیز خودکار دستشان نیست که بنویسند، در حد آدمهای کم حوصله چند آیه و حدیث مینویسم.
الفبای قرآن را درس میدهیم، مثل افرادی که هنوز غذا نمیتوانند بخورند آب جوش میخورند تا یک مقدار که معدهشان قوی شد غذا بخورند. تادندانهایشان درد نیاید و خودشان بجوند. اینها مثل آب جوش است که به همه معدهها میسازد، کم حوصله، پرحوصله و. . . چند آیه و چندحدیث شریف بیان کنم.
قرآن میفرماید «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ» (محمد/22) «إِنْ تَوَلَّیْتُمْ» اگر تولیت و ولایت پیدا کنید «أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ» در یک آیه جلو و بقیه آیه را قیچی میکنم و همان بخش از آیه را که مورد نظر است مینویسم. «إِنْ تَوَلَّیْتُمْ» میگویند ولایت فقیه یعنی حکومت فقیه، تولیت مدرسه یعنی حکومت مدرسه دست فرداست میگویند والی شهر است، یعنی حاکم شهر است. رفت نزد والی، یعنی رفت پهلوی حاکم تولیت یعنی حاکم. اگر حکومت پیدا کردید و حاکم شدید «تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ» یعنی شما اگر حکومت پیدا کنید در زمین فساد میکنید.
آیه دیگر میفرماید(آیه بالا رابطهی بین حکومت و فساد را بیان کرده است)در افرادی که خود را نساخته باشد مقام این افراد را بد مست میکند) «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ» (بقره/205) «وَ إِذا» زمانی که تولی ولایت پیدا کند و حکومت پیدا کند وقتی رئیس شد «سَعى» سعی میکند «فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها» بعد نیز دارد «وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» در سوره بقره آیه «إِذا» زمانی که «تَوَلَّى» ولایت و حکومت پیدا میکند. «سَعى فِی الْأَرْضِ» سعی میکند در زمین «لِیُفْسِدَ فیها» افرادی هستند که خود را نساختهاند، ظرفیت ندارندرئیس که میشوند زور میگویند و از بین میبرند حرث ونسل را حرث یعنی کشاورزی را از بین میبرند. زمان شاه کشاورزی از بین رفته بود و نزد یک بود بکلی از بین برود و نسل بچهها را هم از بین میبرند. حالایا تحت تبلیغات طرح اسرائیلی اولاد کمتر زندگی بهتر جلو بچه را میگیرد و یا بچهها را از لحاظ شخصیتی و روحی و اخلاقی فاسد میکنند حکومت فاسد نسل را فاسد میکند حکومت فاسد کشاورزی را فاسد میکند و بالاخره حکومت فاسد و حاکم فاسد «سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها»
3- آفات قدرت
آیه سوم که خاصیت حکومت شاهنشاهی است و حکومت برای افراد عادی ظلم است جز کسی که خودش راساخته باشد. قرآن در سوره نمل میفرماید «قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِها أَذِلَّهً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ» (نمل/34) بدرستیکه ملوک جمع ملک، و ملک یعنی شاه «دَخَلُوا» یعنی داخل میشوند اذا یعنی وقتی که «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِها أَذِلَّهً» شاه وقتی وارد قریهای میشود فساد میکند افسدوها و عزیزهای منطقه راذلیل میکند مردان خدا وقتی دیدند که شاه میآید باید از ده بیرون بروند چون ساواک اجبار میکند که بیایید استقبال شاه و اینها مجبور میشوند برای اینکه مثلا بگویند ما نبودهایم از ده بیرون بروند. عزیزان ذلیل میشوند «وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ» این قسمت آیه میگوید خیال نکنید که این وضع مربوط به یک شاه و دو شاه و. . . است «وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ» اصولاً آدمهایی که رگ شاهی در مغزشان است این خاصیت را دارند. افراد سرمایه دار، طاغوت زدهها و طاغوت صفتها هم وقتی وارد یک ده میشوند واقعاً آن ده را فاسد میکنند ما روستاهایی در ایران داشتهایم که واقعاً اخلاق آنها خوب بوده است، دخترانشان عفیف بودهاند، پسرانشان چشم پاک بودهاند، بخاطر یک سیزده بدر، یک ایام عید که یک طاغوتی با دختر و پسر که تربیت اسلامی نداشته است به آن ده رفته است همینکه مردم روستا میبینند که جناب فلان آمد و زن و بچهاش این رقم بودند. میبینی این یک نفر و یک برخورد در روستا اثر میگذارد، که اینکه در جمهوری اسلامی میبیند که در یک روستا یک شهید میدهد. این شهید تمام روستا را منقلب میکند. به گونهای روستا یک دست و حزب الهی میشود و ایثارگر میشود بخاطر این جوان که شهید شده، که وقتی جنازهاش را دفن میکنند از آن روستا یا جوان در بسیج اسم نویسی میکند. کما اینکه بعد از ماجرای حزب جمهوری اسلامی و شهادت 72 تن بزرگوار بسیاری از نیروهای مومن که تا آن قبل بخاطر سم پاشیها حاضر نبودند کمک کنند بعد از مظلومیت اینها و جنایت رقیب اینها رفتند و حزب جمهوری عضو شدند و خود را معرفی کردند.
گاهی وقتها صحنههایی است که بعد از آن صحنه بیشتر شکوفایی ایجاد میشود، یعنی رشد مردم زیاد میشود. خون عامل رشد است. ان شاءالله رزمندگان ما هرچه زودتر پیروز شوند و بروند کربلا و این جمله را درزیارت امام حسین(ع) بخوانند. میخوانند حسین جان «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ»(تهذیب الأحکام، ج6، ص113) حسین جان تو و یارانت خون دادید تا مردم از حیرت بیرون بیایند. گاهی سمپاشیها مردم خوب را متحیر میکنند که کدامها درست میگویند و یک مرتبه یک جریان شهادت که پیش میآید «وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ» در زیارت اربعین میخوانیم که مردم از حیرت بیرون میآیند یعنی میفهمند که صد در صد حق با کیست ماباطل کیست؟
به نظر شما چرا امام حسین(ع) باید شهید شود؟ ریشه بزرگترین گناه در تاریخ شاید واقعهی کربلا بود، واقعهی کربلا زمینهاش زمینه سیاسی بود. به عمربن سعد گفتند برو کربلا اگر حسین(ع) را کشتی ما ریاست و حکومت ری را به تو میدهیم.
4- ریاست طلبان در تاریخ
حب ریاست بزرگترین جنایات تاریخ را رقم زده است. افرادی که در جنگ جمل شرکت کردند آمدند نزد امیر المومنین گفتند ما یک پستی از شما میخواهیم دیدند که امیر المومنین از آن آقاهایی است و از آن حاکمهایی است که وقتی کار خصوصی دارد چراغ را خاموش میکند و چراغ را خاموش میکند و چراغ دیگر روشن میکند. آقا چرا این چراغ را خاموش کردی و این چراغ را روشن کردی میگوید آن از بیت المال است و این مال شخصی خودم است و چون شما کار شخصی داشتید من چراغ بیت المال را نگذاشتم روشن بماند چراغی باید روشن باشد که ملک خودم باشد.
اینها گفتند عجب آدمی که از ده شاهی مال بیت المال نمیگذرد با این فرد که نمیشود سبیلی چرب کرد. ما آمدهایم یک پستی و خلاصه دستشان به جایی باز شود، دستمان را به جایی بند کن، وقتی شما از ده شاهی بیت المال نمیگذری چگونه حکومت میدهی؟ بالاخره نزد امیرالمومنین(ع) آمدند و گفتند اجازه میدهی که ما به مکه برویم حضرت فرمودند که مکه نمیروید. شخصی است در مکه و شما میروید سه نفری بشوید که فسادی علیه حکومت من بپا کنید مکه شده پاریس شما و یکی، یکی در میروید به آنجا و آنجا یک گروه مشترکی میشوید وهدف همه شما براندازی حکومت علی بن ابیطالب است. گفتند نه آقا اختیار دارید ما برای زیارت به مکه میرویم.
آنهایی که آمده بودند پست بگیرند رفتند چون امیر المومنین به آنها پست نداد حتی گفتند با ما مشورت کن فرمودند شما نیز مانند بقیهی مسلمانها هرجا لازم باشد که مشورت کنم با همه مسلمانها مشورت میکنم. شما امتیازی ندارید. گفتند فلانی و فلانی وقتی حکومت کردند به ما میرسیدند. بله آن نور چشم بازیها تمام شد. امیرالمومنین وقتی به حکومت رسید. گفت آن نور چشم بازیها تمام شد. امیر المومنین فرمود آنچه زمین بعنوان نور چشمی به شاپورها داد. از درون حلقشان بیرون میکشم حتی اگر مهریه خانم آنها باشد از آنها پس میگیرم. حضرت علی(ع) فرمانده کل قوا بود. در یک جا دشمن را مغلوب کردند و شکست دادند یک اورکتهای خوبی به قول امروزیها یک لباسهای خوبی بود، بلوزهایی بود در تن دشمن و اینها را یکی یکی سربازان اسلام از تن دشمن درآوردن و پوشیدند گفتند خوب است. امیر المومنین فرمود که اینها را درآورید؟ گفتند آقا ما اینها را کشتهایم حقمان است، فرمود نه بیرون بیاورید ببرید نزد پیامبر اگر ایشان دستور دادند که بپوشید، بپوشید. چون اینها مال شما نیست. خیلی تو ذوق اینها خورد.
در جبهه یک جوان یک نفر را کشته است، حالا شما سخت گیری نکنید. فرمود نه، حساب حساب است و کاکا برادر. وقتی نزد پیامبر رسیدند گفتند یارسول الله این فرمانده کل قوا خیلی خوب است و واقعاً عرضه دارد، ولی یک مقدار سختگیر است. حضرت علی(علیه السلام)سخت است. با اینکه ایشان سختگیر نیست. هرکس میخواهد ببیند حضرت علی سخت است و یا سخاوت و دارد از معاویه بپرسد.
معاویه گفت اگر اتاقی پر از کاه باشد و یک اتاق پر از طلا باشد، برای امیرالمومنین در بخشش فرقی ندارد و طلا را قبل از کاه میبخشد. و امیر المومنین آنقدر سخاوت دارد که با دسترنج خودش برده را خرید و آزاد کرد. سخت نیست منتها بیت المال را باید سخت با آن رفتار کرد. ارث پدرم که نیست.
گاهی امیرالمومنین میفرماید اگر مال مال شخصی من هم بود که یک جور تقسیم میکردم تا چه رسد به اینکه مال، مال بیت المال است.
«لَا تَشْکُوا عَلِیّاً فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ»(المناقب، ج2، ص110) گفتن این یک مقدار سخت است بله سخت است ولی در راه خدا سخت است. و سختی برای خدا و در راه خدا خوب است. یک رئیس اداره باید وقت اداری سختگیر باشد. حالا آن کارمند بیست دقیقه دیر آمد کارمند دیگر 1 ساعت دیر آمد. دیگری نیامد و آن تلفن کرد که نمیآیم باید مدارا کرد اینگونه نیست رئیس اداره اگر خیلی آدم خوبی است برود خانهاش را به اسم این آقای کارمند بکند اما ده تومان از اداره نباید ببخشد.
چه دارم میگویم عدهای تازه پای تلویزیون نشستهاند بحث تلویزیونی باید بحثی باشد که هر سه دقیقه یک مطلب جدید در آن باشد چون بعضیها به تلویزیون نگاه میکنند و اگر چیزی نفهمیدند میگویند خاموش کن. این هم که خاموش میکند نه برای یکشنبه و دوشنبه و. . . دیگر هر وقت قیافه فرد را میبینید میگوید ما چیزی نمیفهمیم خاموش کنید این است که بحث تلویزیون هر سه دقیقه باید قابل فهم باشد. یعنی باید مثل ساندویچ باشد که هر گوشهی آن را گاز میزنیم گوجه و تخم مرغ درونش باشد.
شیخ دارد میگوید زمینههای گناه چیست؟ یعنی یک چیزهایی جور شود، آدم گناه میکند 1- مسائل اقتصادی 2- مسائل خانوادگی 3- مسائل سیاسی، گاهی مسائل سیاسی جنایت ساز است و مسائل سیاسی مهمتر از مسائل اقتصادی است چون آدم گرسنه وقتی داد میزند دو تا فحش میدهد آدم گرسنه فقر به او فشار آورده است دزدی میکند البته نباید دزدی کند.
حال این توجیه نشود که گرسنه بود و دزدی کرد، زمینههای سیاسی خطرش از زمینههای خانوادگی خیلی بیشتر است. شاهرگ قصه این است.
سه آیه نوشتم دو قصه نیز گفتم یک قصه که همه میدانید فلسفه اینکه حسین بن علی(ع) باید در کربلا با بهترین یارانش بالب تشنه شهید بشود آن هم شهادتی که در طول تاریخ نمونه ندارد. یعنی دومی ندارد. از اول خلقت هستی تاکنون شاید تنها کسی است که بعد از شهادت اسب به بدنش بتازانند. شاید اول شهیدی باشد که در طول تاریخ به قبرش آب بستند و کشاورزی کردند که قبرش مخفی باشد. شاید تنها شهیدی است که بچهاش را روی دستش بکشند. این چنین بزرگترین ولی خدا را با فجیعترین وضع شهید میشود ریشهاش حکومت ری است. مسئله دیگر به امیرالمومنین گفتند به فلانی یک پست بده آرام میگیرد. این دلش آرام نیست و توطئه میکند برای این است که بایکوت شده است. کنارش زدهاند این را بیاورید در گود یک پستی به او بدهید دیگر کار شکنی نمیکند. حضرت فرمود چون من فهمیدهام فلانی ریاست طلب است من به ریاست طلب پست نمیدهم. آقا زبانش را با این میبندی؟ فرمودند من باج به کسی نمیدهم. نه باج به بزرگهای میدهم و نه زور به کوچکها میگویم. هیچکدام.
5- حب ریاست از گرگ خطرناکتر است
«مَا ذِئْبَانِ ضَارِیَانِ فِی غَنَمٍ قَدْ تَفَرَّقَ رِعَاؤُهَا بِأَضَرَّ فِی دِینِ الْمُسْلِمِ مِنَ الرِّئَاسَهِ»(کافى، ج2، ص297) اگر گرگی را در گله رها کنند یاحب ریاست در شخصی باشد ضرر گرگ در کله از ضرر حب ریاست کمتر است حب ریاست در اینجا تشبیه شده است به گرگ اگر گرگی را در گلهای رها کنند چه میشود؟ میفرماید حب ریاست ازگرگ خطرش بیشتر است و خیال نکنید شما هم که نادان هستید و پای تلویزیون نشستهاید حب ریاست ندارید. آخر بعضیها میگویند ما که رئیس نیستیم. نه استاندار هستیم و نه مدیر کل هیچی نیستیم مهم نیست پست داری یا نه مهم این است که حب آن را داری یا خیر. و گاهی انسان خیال میکند حب ریاست ندارد. وفقط در مسجد یک «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» میگوید اما همینکه میخواهد «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» بگوید اگر دید کس دیگر دارد میگوید یک مرتبه مثل آدمی که سرما خورده و ترشی میخورد همه وجودش میلرزد که چرادیگری قد قامت الصلوه گفت یک کسی ریاستش با یک «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» است. ویکی ریاستش با فرم لباسش است پز او فرم لباسش است.
انسان دیر از این حرفها بیرون میرود. چون خیلی مشکل است. داریم آخرین چیزی که از دل انسان بیرون میرود حب ریاست است. یعنی حب شهوت آدم که پیر میشود دیگر پیرمرد دیگر شهوت ندارد. گرچه نمیشود هم گفت چون گاهی دود از کنده بلند میشود. ولی حالا روی حساب سن قاعدتاً آدمی که پیر شد دیگر شهوت ندارد پیرزن پیرمرد حب شهوت با سن در میرود حب لباس آدم بهترین لباسها را که پوشید(مثلا ابریشم البته برای مرد حرام است) گرانترین لباسها را هم که بپوشید دیگر تمام میشود بهترین غذا کباب برگ را بزند در عسل. با مغز پسته بخورد هرچی بخورد نمیدانم چه میشود؟ برای اینکه حد اعلای پرخوری را بگوییم این مثال را زدیم. بهترین لباس و غذا بهترین خانه، خانه هزار متری هر چیزی سیرمی شود اما ریاست سیر نمیشود آقا میخواهی رئیس ایران بشوی عراق وفلسطین و صعودی و. . . هم باشی اصلا میخواهی حاکم شرق باشی غرب هم باشد طوری نیست. حب ریاست غیر از معده است، معده یک کیلو غذا رفت داخلش میگوید بس است لباس هم اگر شما سه قالی رویت بیندازی میگویی بس خفه شدم. خانه را میگوید بس است نمیتوانم جارو کنم و. . .
هرچیزی بس دارد، جز ریاست، ریاست مثل دین است. آدم باپول کیسه هایش پر میشود اما با قرض کیسه هایش پر نمیشود میشود که انسان میلیون بدهکار باشد. میگوید دو میلیون بدهکارم، نسیه تمامی ندارد. اگر انسان تمام هستی را نیز نسیه بیاورد باز هم گردهاش جای نسیه کردن دارد. غیر پول نقد است پول نقد انسان کیسه هم که داشته باشد هرکیسه هم بیست کیلو اسکناس بگیرد پول نقد کیسه هارا پر میکند و میل طرف تمام میشود اما نسیه پایان ندارد. انسان میتواند به اندازهی صد تا وزن خودش نسیه بگیرد نسیه گرفتن پایان ندارد.
میگویند آخرین چیزی که از انسان دور میشود، حب ریاست است. ریاست هرچیزی به یک صورتی است شما باید دعا کنید و ما باید دعا کنیم برای خودمان که اگر تلفن کردند الو آقای قرائتی برنامههای تلویزیون شما قطع شد از این شب جمعه کس دیگر صحبت میکند. آنوقت من میفهمم که دین دارم یا ندارم ما اکنون در سرازیری راه میرویم. آدم صبح تا شب روزه باشد وچیزی نگوید طوری نیست مهم این است که غروب چه میگویی؟ آخر چیزی که از دل انسان بیرون میرودحب ریاست است و حب ریاست سلطنت و وکیلی نیست. گاهی ریاست به اینکه شما را رئیس یک انبار گندم میکنند گاهی ریاست به اینکه رئیس دیگ حلیم میشوی. آقا حلیم را تو تقسیم کن. آنوقت بیا و ببین آنوقت یک ژستی سر دیگ حلیم میگیری که انگار این دیگ دنیاست.
حدیث آیا رئیس شدن بد است یارئیس تراشی؟ بعضی خودشان رئیس میشوند اما بعضی خود گدا هستند. رئیس درست میکنند دور هم جمع میشوند و رئیس تراشی میکنند حدیث داریم هم رئیس شدن خراب است و هم رئیس تراشی.
حدیث «إِیَّاکَ وَ الرِّئَاسَهَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَطَأَ أَعْقَابَ الرِّجَالِ»(کافى، ج2، ص298) مواظب باش از ریاست مواظب باش عقب کسی بله قربان نگویی که رئیس درست کنی هم آدم خودش رئیس شود بد است و هم آدم رئیس تراشی کند بد است بله اگر کسی را خدا بالا برد ما هم اورا قبول میکنیم.
پیامبر فرمود: «إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِیَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَهِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَهِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ»(کافى، ج2، ص289) اول دفعهای که خدا در زمین معصیت شد به شش چیز یعنی شش عامل برای معصیت خدا در روز اول بوجود آمد. یکی از آنها حب ریاست است.
6- ریاست و خدمت از دیدگاه امام علی
امیر المومنین به اشعث بن قیس میفرماید: «إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ»(نهج البلاغه، نامه 5) این حکومت و پستی که داری طعمه نیست لقمهی چربی نیست «وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ» این امانت خدا است روی گردن تو پست نیست مسئولیت است. و خوشبختیم که در جمهوری اسلامی میتواند انسان بگوید 95 درصد کسانی که رئیس هستند دلشان مسئولیت نمیخواهد برای اینکه پیپ ریاست را هویدا کشید و در رفت. نه در نرفته است گیراست.
من که گاهی با بعضی از رئیسها کار دارم در رابطه با نهضت سواد آموزی گاهی اوقات هر وقت به آنها تلفن میزنم میبینم یک ساعتهایی را در اداره هستند که زمان شاه واقعاً محال بود سه ساعت چهار ساعت از شب رفته ایشان در وزارت خانه یا اتاق کارش باشد. اداره ساعت هشت باز میشود ولی میبینی جلسه شش ساعت شروع میشود. دو ساعت قبل از ساعت اداری و تازه بسیاری ازجلسات اداری را بیرون از ساعت اداری میگذارند. و از امتیازات انقلاب این است که این مردم جوانهایشان شهید میشوند مسئولین خوبی داریم البته گاهی هم ممکن است باز در یک جایی طفره بروند. یک کسی کاری را امروز میتواند بکند میگوید برو فردا بیا این از زیر کار در رفتنهای ادارهها چقدر گناه دارد نمیدانم آن کسی را که یک کاری را امروز میتواند انجام دهد و میگوید برو فردا بیا این ناراضی درست میکند ناراضی که درست میکند تمام، 300 هزار شهید را از خودش ناراحت میکند خدا ورسول خدا از او راضی نیستند. شهداء از او راضی نیستند شخص مقدس حضرت مهدی(ع) از او راضی نیست. خوش انصاف کارش را انجام بده چرا طفره میروی؟ و هنوز متاسفانه از زیر کار در رفتن هست. و گاهی هم سر هم بندی هست. یعنی میگوید آقا بروبه آن اداره بگو او هم میگوید برو به آن اداره بگو و. . . ما کوچک که بودیم و از مدرسه و دبیرستان بیرون میآمدیم، بعضیها سر به سر ما میگذاشتند یعنی رسم بود همیشه اخلاق فاسد بود که سالهها اینهایی را که یا 12 ساله هستند سربه سرشان میگذاشتند یک کلاه داشتم، آن را بر میداشتند و میگفتند بیا و بگیر میرفتم بگیرم میداد به کس دیگر و. . . یعنی همان فرهنگ شاهی که افراد فاسد روی بچههای مظلوم انجام میدادند که مسخره میکردند همان عکس العمل ممکن است اکنون در بعضی از ادارهها باشد. کار فرد را راه بینداز پاشو و دنبال کار او برود.
پیامبر ما وقتی میخواهد با دست نیم گوید ایشان اشاره کند با نوک انگشت نمیگوید ایشان. با همه دست میگوید ایشان. یا رسول الله چرا اشاره با نوک انگشت نمیکنید میفرمائید اینگونه سبک است انسان باید احترام مؤمن را نگه دارد. اگر شما امت آن پیامبر هستید بلند شو از پشت میز و کار او را راه بینداز. ولی ما آدمهای فداکاری نیز داریم. الان بسیاری از پزشکان که به جبهه میروند داوطلبانه میروند. وچندین برابر ساعت طبیعی کار میکنند پرستارهایمان نیز همینطور. در هر شغلی خوب و بد هست. خداوند ان شاءالله آبروی محمد و آل محمد آنهایی که برای جمهوری اسلامی ناراضی درست میکند هدایت کند و اتفاقاً آقایی که ناراضی درست میکند و میگوید برو فردا بیا. حقوق بگیر همین آقایی است که مراجعه کرده است.
این بنده خدا اگر کشاورز است باید بگوید لباسی که پوشیدهای از پنبهای است که من تولید کردهام. کفش تو از چرمی است که من گاو آن را بزرگ میکنم. اصلا وجود بنده که پشت میز نشستهام بخاطر این آقایی است که به من مراجعه کرده است. آنوقت ایشان ارباب من است و من شدهام ارباب او ایشان ارباب من است ولی اکنون آنقدر از زیر کار در میروم که انگار من ارباب او شدهام.
امیرالمومنین میفرماید: «إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ» جملهی خوبی است و خوب است در تمام اداره آن را بنویسند. (قال امیر المومنین(ع) به مسئولین مملکتی گفت به اشعث بن قیس فرمود «عَمَلَکَ» این عملی که تو انجام میدهی این مقام و مسئولیت تو «لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ» ترجمهاش معلوم است عمل تو طعمه تو نیست پست تو لقمه نیست پست تو لقمهی چربی نیست لکن پست تو در گردن تو امانت است پست تو امانت است و لقمه نیست. قَالَ الصَّادِقُ(ع): «لَا مُرُوَّهَ لِکَذُوبٍ وَ لَا إِخَاءَ لِمُلُوکٍ»(بحارالأنوار، ج72، ص338) امام صادق علیه السلام فرمود. نمیدانم برایتان گفتم یا خیر نهج البلاغه سه بخش است. بخش اول نهج البلاغه خطبه هاست. وسط نهج البلاغه نامه هاست و آخر نهج البلاغه نصیحت حکمت است. خطبهها، نامهها، حکمت. درنامهها 77 نامه است. در نامه پنجم این جمله آمده است.
آدم دروغ گو مروت ندارد «وَ لَا إِخَاءَ لِمُلُوکٍ» شاه نیز برادری سرش نمیشود. یعنی ریاست چیزی است که حتی برادری را از بین میبرد امام صادق(ع).
حدیث برایتان بخوانم. اگر با کسی رفیق شدی و رفیقت رئیس شد اگر یک دهم دوستی قبلی را با توحفظ کرد باز هم امام میفرماید «فَلَیْسَ لَکَ بِصَدِیقِ سَوْءٍ»(أمالى طوسى، ص279) یعنی او رفیق بد نیست. یعنی رفیق بدی نیست. اگریک دهم دوستی را حفظ کرد باز هم رفیق خوبی است یعنی چه؟ یعنی ریاست، بقدری خطرناک است که وقتی آدم باکسی رفیق بود و او رئیس شد صددرصد رفاقت را از بین میبرد بطوری که اگر یک دهم درصد مانده است باز هم معلوم میشود که رفیق خوبی است یعنی تا نه دهم آن را امام صادق پیش بینی میکند برای آدم خوب. ریاست چیزی است که نه دهم خوبیها را معذرت میخواهم ریاست و سیاست چیزی است که نه دهم خوبیها در آدمهای خوب از بین میرود.
سعدی نیز جملهای میگوید جملهی خوبی است.
نصیحت پادشاهان کردن کسی را شود (کسی حق دارد برود پیش شاه و او را نصیحت کند) که نه بیم سردارد و نه امید زر یعنی تو که پیش شاه میروی که نصیحت کنی شاه به زلفش بر میخورد به شاه که نمیشود گفت تقوا داشته باش.
کسی که میخواهد شاه را نصیحت کند باید بیم سر نداشته باشد و امید زر نیز نداشته باشد یعنی پیش بینی کند هم حقوقش را قطع کنند و هم سرش را قطع کنند. اگر میخواهی بروی نزد شاه صحبت کنی باید مواظب باشی حقوق قیچی میشود و سرت هم بریده میشود. برو و نصیحت کن یعنی ریاست آنقدر نخوت میآورد که نسبت به نصیحت کنندگان و مصلحان جامعه این برخورد شدید را دارند.
یک روز خلیفه آمد لای قرآن را باز کرد و آیه آمد ما پدر ظالم را در میآوریم! به ارتش خود گفت قرآن راتیر باران کنید. چون قرآن مرا تهدید میکند یک روز خلیفه و شاه مست بود و آمد در محراب، نماز صبح دو رکعت است چهار رکعت خواند. به او گفتند چهار رکعت خواندی نماز صبح دو رکعت است گفت باشد من امروزحالم خوب بود چهار رکعت خواندم. حال خواستید بیشتر نیز میخوانم.
هیچ خبردارید یک روز معاویه چهارشنبه هوس کرد نماز جمعه بخواند همه مردم جمع شدند روز چهارشنبه نماز جمعه خواندند و هیچکس از ترس جرات نکرد بگوید امروز چهارشنبه است.
خدا رحمت کند مرحوم امینی را در الغدیر این قصه را مفصل از قول علمای سنی آورده است. پیامبر(ص) فرمود: هر چیزی آفتی دارد، آفت دین ولات سوء است یعنی رهبر بد آفت دین است.
حضرت یوسف چند صحنه برایش پیش آمد. قصهی یوسف را شنیدهاید یکی از صحنهها این بود که او را در چاه انداختند. یکی از صحنهها این بود که از چاه بیرون آمد و بعد هم به خانه دربار او را بردند و زن شاه عاشق او شد. یکی از صحنهها این بود که زندانش کردند یکی از صحنهها این بود که خودش شد اختیاردار مملکت. در هر دفعه حضرت یوسف دعایی میکرد. وقتی رئیس شد دعایش این بود «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ تَوَفَّنی مُسْلِماً» (یوسف/101) خدایا مسلمان مرگم بده. یعنی ریاست چیزی است که حضرت یوسف هم میترسد بی دین بمیرد. حضرت یوسف(ع) چند صحنه داشت یوسف در چاه، یوسف در زندان هر کدام یک صحنه یوسف دردربار یک صحنه یوسف خودش حاکم یک صحنه آنوقت که در هر صحنه یوسف حرفهایی داشته است ودعاهایی داشته است در آنوقتی که به اوج وقلهی قدرت رسید میگوید «تَوَفَّنی مُسْلِماً» خدایا من مسلمان بمیرم. سوال میکنند مگر یوسف شک دارد از اینکه مسلمان بمیرد یا کافر، امام ظاهراً در ذیل حدیث میفرماید که میترسد از فتنهها.
چه دارم میگویم؟ افرادی که دیرپای تلویزیون نشستند بحث این است که ریاست آدم را کج میکند. بقدری ریاست خطر دارد که یوسف هم وقتی رئیس میشود میگوید خدایا مسلمان مرگم بده حرفمان تمام.
7- ماجرای بهلول و قدرت
یادی از بهلول بکنم. قصه ایست کوچک بگویم اینها که میگویم جوک نیست. قصه هم نیست. قرآن و حدیث است و فقط فایدهاش هم این است که دعا کن و تا رئیس نشدی دعاکن چون آدم وقتی رئیس میشود خودش هم نمیتواند تا شما ایستادهای باید بنزین گیری کنی. دیگر وقتی مسافر سوار کردی و گاز دادی نه دیگر آن جا جای بنزین گیری نیست. نمیشود در حال حرکت آدم بنزین گیری کند. آدم باید بنزین گیری خود را قبلا انجام دهد. و الا همه وقتی رئیس نیستیم میگوید بله باید آدم مراقب باشد. وقتی رئیس شد جور دیگر میشود.
هارون الرشید خواست قاضی القضات تعیین کند. میان قاضیها یک رئیس تعیین کند علمای را جمع کرد گفتند از همه بهتر و عالمتر بهلول است. بهلول رئیس شود. بهلول را خواست و به او گفت باید رئیس شوی چون اعلم علما تو هستی. علما گفتند تو از همه عالمتر هستی و با سوادتری باید رئیس قاضیها شوی. گفت من نمیتوانم گفت پست ریاست است گفت مسئولیت دارد و من نمیتوانم و حالش را ندارم. از همه گذشته در ذهن بهلول این بود که هارون الرشید طاغوت است و قاضی طاغوت کمک به طاغوت است. هر چه اصرار کرد طفره رفت. گفت: آقا من نمیدانم راست میگویم یا دروغ. اگر راست میگویم خوب باید گوش بدهی اگر هم دروغ میگویم آخوندی که دروغ میگوید بدرد قضاوت نمیخورد. بالاخره یا راست میگویم یا دروغ، اگر راست میگویم قبول کن واگر دروغ میگویم بدرد نمیخوردم.
شاگردی رفوزه شده بود و میخواست بگوید به چه مجوزی من را رفوزه کردید، آمد پیش مدیر گفت به چه مَجوزی مرا رفوزه کردی؟ ! گفت به همین مُجوز که مَجوز میخوانی. حالا یا راست میگویم یا دروغ اگر راست میگویم که بدرد نمیخورم اگر هم دروغ میگویم به همین دلیل که دروغ میگویم بدر قضاوت نمیخوردم. گفت پس بگذار امشب را فکر کنم. شب فکر کرد و آخرش به فکرش رسید که اگر آیت الله باشد گیر میافتد. باید خودش را به دیوانگی بزند و الا میگویند باید قاضی بشوی. فردا صبح عمامه را جور دیگری پیچید و لباسها را جوردیگری پوشید و یک چوب اندازهی دسته بیل برداشت و سر چوب را کرد لای پایش و دم چوب نیز یک متری زیر عبایش آمد بیرون و در خیابان شروع کرد به دویدن و میگفت برو کنار اسبم لگد نزد. برو کنار اسبم لگد نزند. مردم دیدند آیت الله العظمی دیوانه شده است. آقا ای بدبخت، بیچاره. . . رفتند نزد هارون الرشید. هارون الرشید گفت نه دیوانه نشده این بخاطر اینکه امضای ناحق نکند. بخاطر اینکه کمک ما طاغوتیها نکند، ترجیح داده خودش را به دیوانگی بزند که یک امضای ناحق نکند.
خدایا تو را به محمد و آل محمد و تو را به قداست ماه رمضان و تو را به قداست قرآن تو را به قداست شب قدر تو را به قداست خون رزمندگان تو را به قداست عبادتهای امیرالمومنین و اولیائت به آبروی هرکس که پیش تو آبرو دارد خودت وقت ریاست و مسئولیت و پول و وقت رو آمدن دنیا و وقت پشت کردن به دنیا خودت در حوادث به ما امانی بده که ما را نگه دارد. و دیدیم که چگونه(چون سال روز سقوط بنی صدر هم هست) کسی که میلیون رأی و محبوبیت داشت، باسواد بود، چند زبان بلد بود. ولی به خاطر اینکه آدم نبود سقوط کرد. خدایا تو را به محمد وآل محمد خودت همه ما را حفظ کن. مسئولین مملکت ما را در پناه حضرت مهدی(ع) حفظ بفرما. رهبر عزیز انقلاب را به سلامت و رزمندگان ما را و توطئهها خنثی و توطئه گران نابود بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»