گناه شناسی، عوامل بازدارنده گناه – 5
موضوع بحث: گناه شناسی، عوامل بازدارنده گناه – 5، رمضان 62
تاریخ پخش: 23/04/62
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
1 – معنای تقوا 2 – تقوا مصونیت است نه محدودیت 3 – راه رسیدن به تقوا
1- معنای تقوا و نقش آن در زندگی
«تقوا» از «وقی» میباشد، «وقایه» یعنی حفظ. میگویند: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»(بقره/201) این «ق» همان وقی میباشد. یعنی خدایا حفظ کن ما را «نا». ما دو نوع استکان داریم، بشکن و نشکن. آدم با تقوا یعنی مسلمان نشکن. کسی که حوادث و پول و مقام او را نمیشکند و تغییر نمیدهد.
اگر یک جایی آب ترشح میشود، کنار میکشید که آب به شما نریزد و اگر تیغ است لباستان را جمع میکنید تا به لباستان گیر نکند. یعنی خودش را حفظ میکند. وقتی حرف میزند و در مورد چیزی مطمئن نیست، میگوید: شاید این طور باشد، فکر کنم و. . . و سعی میکند با کم و زیاد بگوید. یک دفعهای نمیگوید: مثلاً بیست هزار جمعیت بود، و این تقوا ندارد. اگر تقوا داشت میگفت: حدود بیست هزار نفر و با کم و زیاد میگوید. و او میترسد که، بدون شاید و فکر میکنم، بگوید. و در مورد مال به مال شبهه ناک نگاه نکرده ودنبالش نمیرود و به جایی که نباید نگاه کند، نگاه نمیکند. تقوا یعنی انسان به حالتی برسد که وقتی به گناه رسید خودش را کنترل کند.
بعضیها میگویند اگر تقوا داشته باشیم، جانمان در میآید و محدودیت است. شهید مطهری میفرمودند: تقوا مصونیت است نه محدودیت. مثل پا که اگر در کفش رفت محدود نمیشود ولی مصون از گل و شیشه و خاک میشودو نیز مثل سر در کلاه گذاشتن که آزاد نیست ولی مصون است. انسان با تقوا به خاطر حالت روحیش مصونیت دارد و به خلاف که رسید، خودش را کنترل میکند. همهی انبیای الهی به گفتهی قرآن به خاطر با تقوا کردن مردم آمدند و بسیاری از دستورات اسلامی بر تقوا میباشد. مثلاً روزه «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/183) روزه را بر شما واجب کردیم تا روح تقوا در شما زیاد شود.
تقوا در مالیات «وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ»(بقره/282) ولی این که میگویند: از خدا بترسید، خدا ارحم الراحمین است و کسی نباید از خدا بترسد، وقتی میگویند: از خدا بترس، یعنی از عمل خودت بترس و از مقام خدا بترس.
دزدی که پیش دادستان میرود، از او نمیترسد از عملش میترسد. اگر دزدی نکرده بود، پهلوی دادستان بستنی میخورد، زیرا دادستان نیز مثل بقیهی انسان هاست(یک سر و دو گوش و زبان و. .) پس خوف خدا یعنی خوف از مخالفت با خدا، که نافرمانی خدا بکند. یا خوف از مقام عدالت خدا. یعنی خدا آنچنان ما را میبخشد که مادر حاضر نیست ما را ببخشد. «یا سریع الرضا»(مصباحالمتهجد، ص849) زود از انسان راضی میشود.
«لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً»(بقره/282) کم فروشی نکنید و مال کسی را اگر تقوا داشته باشید از بین نمیبرید. مسئولین مملکت در ادارهها، اگر تقوا داشته باشند یک فلز بودجه مملکت از بین نمیرود. و اگر جلوی اسراف کاریها و خلاف کاریها گرفته شود سر از جای بزرگی در میآورد. امام صادق فرمودند: مال حرام در نسل شما اثر میگذارد زیرا مال حرام رشد و نمو نمیکند، برکت ندارد. خداوند به رباگیری، که مثل به جای ده هزار تومان، یازده هزار تومان گرفته، میگوید: فکر میکنید مالتان رشد کرده و گرنه «فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ»(روم/39) پیش خدا رشدی نکرده. تقوا این است که انسان در مقابل شهوت و هوا و هوس، خودش را نگه دارد. حوادث او را تغییر ندهد. اگر کسی فوت کرد و مصیبتی دید پیش خدا گله و زاری(که حالا زود بود) نکند. شایدواقعاً آن طور که او فکر میکند نبوده است.
اگر جوانی مرد، همه میگویند زود بود، ولی معلوم نیست. امام در دعا میفرمایند: خدایا به من ایمانی بده که هر کاری کردی چون و چرا نیاورم(دیر و زود نیاورم) وقتی پسر پیامبر اکرم مرد، ایشان گریه کردند، مردم گفتند: چرا گریه میکنید؟ پیامبر گفت: گریه اشکالی ندارد. اشکال آن جاست که حرفی بزند که بی تقوایی در آن باشد و خلاف قضای خدا.
2- نقش تقوا در رفتار اجتماعی انسان
در بحث گفتار «فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً»(نساء/9) انسان با تقوا حرف بی سند نمیزند و گواهی ناحق نمیدهد. آدم با تقوا سوءظن به کسی نمیبرد. از امیرالمؤمنین پرسیدند چطور به این مقام رسیدی؟ فرمودند: من تقوای گوش داشتم. یعنی دروازه بان گوشهایم بودم. یعنی اجازهی شنیدن هر حرفی را نمیدادم. حتی در سخت ترین حرفها حرف حق را میگوید، به اسم دروغ «مصلحت آمیز» هر چیزی را نمیگوید.
قرآن در مورد مؤمن میفرماید: «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»(انفال/2) انسان مؤمن وقتی به یاد خدا آمد میترسد. وقتی نماز میشود، ناراحت نماز نخواندن است و بازاری ناراحت است، حج نرفته ناراحت است.
و کسی که مال محروم در مالش است و شب راحت میخوابد و میبیند برایش مسئلهای نیست و محرومی میبیند ناراحت نمیشود و بیتفاوت است، خرف شده است. آدم با تقوا وقتی کار خلافی هم کرد عذرخواهی میکند.
در مسائل سیاسی قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ الْمُنافِقین»(احزاب/1) ای پیامبر تقوا داشته باش و پیرو کفار ومنافقین نباش. آدم با تقوا محال است با گروهکها رابطه داشته باشد زیرا از خدا میترسد و ما انسانهایی را داشتیم که تقوا داشتند و کوچکترین ضرری به انقلاب نزدند و سیاست مدارانی که تقوا نداشتند و بزرگترین جنایات را کردند. پیرمردهایی که در شهرها و دهات هستند، اگر از آنها درمورد مسئله یا قراردادی بپرسی اگر بلد بود، جواب میدهد ولی اگر بلد نبود میگوید: من بندهی خدا هستم، هر چه که خدا گفته. این پیرمرد یا پیرزن، تحلیل سیاسی بلد نیست ولی به خاطر خوف خدا میگوید: هر چه خدا و نمایندهی او بگوید، همان است. زیرا برایش تقوا مطرح است و این فرد برای پشت جبهه نان هم میپزد و نوه و پسرش را برای جبهه میدهد. و برای امام حسین اشک میریزد و برای انقلاب پول میدهد، خون و جان میدهد و ضرری هم ندارد و روشن فکر نیستند.
ولی این روشن فکرهای مزدور که همه کاری بلد هستند، هر جنایتی میکنند و درآخر هم فرار میکنند. ما کمبود علم نداریم کمبود تقوا داریم. تقوا نبود که علی(ع) خانه نشین شد. تقوا نبود که دین دستخوش تحریفات شد. دانشمندان و علمای بی تقوا که قرآن از آنها نقل میکند، که اینها با دست خود چیزی نوشته و به مردم نشان میدادند، که این خدایی است.
«فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً»(بقره/79) با دست خود مینوشتند و میگفتند این از خداست. برای ارزش و پول ناچیزی که اگر بی تقوایی نبود خودفروشی میکند. و به خاطر اهمیت تقوا گفتهاند که تمام امام جمعهها باید در خطبه هایشان سفارش به تقوا بکنند، هم باید مسائل سیاسی روز باشد و هم تقوا.
«أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ»(احزاب/37) (در زن داری) مرد با تقوا در خانه زن دار خوبی میشود، یا ظلم نمیکند و اگر کردعذرخواهی میکند. حتی به بچهاش هم توهین نمیکند و این فرد خیلی مواظب است.
در مسائل اجتماعی: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ»(بقره/189) روابط حکم فرما نمیشود. مثلاً اقوامشان را به خاطر روابط نصب وعزل نمیکنند. به خاطر رسیدن به مقامی(معاون، رئیس و. .) و با تقوا نصب و عزلها الهی میشود. به حضرت علی گفتند: حالا که بعد از قتل عثمان به حکومت رسیدی، حکومت شام را به فلانی بده. فرمودند: او را متقی نمیدانم.
3- انواع کمفروشی و حیف و میل کردن
به امیرالمؤمنین بعد از عمر گفتند: خلیفه باش به سه شرط، اما امام دو شرط اول را پذیرفت و سومی را نپذیرفتند و برای همین خلافت را به عثمان دادند. معلم با تقوا دیر سر کلاس نمیآید زیرا میترسد «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»(مطففین/1) وای بر کم فروشها.
معلمی که پنج دقیقه دیر سر کلاس میآید کم فروش است. آدم ادارهای هم که دیر میرود مطفف است. کارمند اداره اگر با تقوا بود از تلفن اداره تلفن خصوصی نمیزند. با خودکار اداره برای بچهاش نامه نمینویسد. ساعات کار مردم را صرف کار خصوصی نمیکند. مثلاً ما ده هزار پزشک در مملکت داریم. شما پیش پزشک میروی و او مرض تو را تشخیص نمیدهد. اگر آدم با تقوایی باشد؛
1- میگوید: تشخیص ندادم، پول ویزیت را پس میدهد.
2- دکترمتخصص این مریضی را معرفی میکند.
ولی کمبود تقوا داریم. کارگر نیز همین گونه میباشد. اگر کار بلد نیست نباید قبول کند. اگر کسی حرف زد و اشتباه کرد باید قطع کند و به حرف مردم کاری نداشته باشند(چطور حرفت را قطع کردی؟) خودش را کاندیدای مقامی کرده ولی وقتی فهمید نمیتواند، کنار بکشد.
امام صادق فرمودند: اگر کسی خودش را کاندیدا کرد و دید بین خودش و خدا فرد بهتری وجود دارد، اگر کنار نکشد، آدم بی تقوایی است.
استاد ما در قم خاطرهای نقل میکرد. پیش نماز اگر دید که دیگری از نظر اطلاعات و مسائل روز و خوش بیانی و قد و. . . از او بهتر است و اگر او بیاید، اگر برای او صد نفر میآیند، برای آن یکی هشت صد نفر میآیند، باید از او دعوت به عمل آورد و به مردم بگوید: به خاطر این دلایل این فرد شایستهتر از من است و این فرد با تقوایی است. یا مثلاً یک نفرشغل غیر خدایی دارد به خاطر این که در آن کار سابقه داشته آن را رها نکند و ادامه دهد این هم بیتقوایی است و باید در درآمد و شغل و مکتب و مدرسه تقوا رعایت شود.
حمالی بود(گاهی این حمالها، رفوگرهاو رفتهگرها دارای مقامهای انسانی هستند که ما دعا میکنیم خدا نصیب ما هم بکند) در بازار تهران که حمل فرش میکرد ما او را صدا کردیم که احمد آقا این فرش را ببر، گفت لطفاً به این یکی بگویید. من از صبح تا حالا سه قالی بردهام ولی کسی این مرد را برای قالی بردن صدا نمیکند! شما او را صدا بزنید و زیادتر به او بدهید، شاید به ما برسد. و اسلام همین روحیه را میخواهد.
قرآن تمام امتیازات را کوبیده است: امتیازات نژادی، مثلاً در آمریکای متمدن، بدترین توحشها و مسئلهی سیاه و سفید هنوز مطرح است. آمریکا درتوحش زندگی میکند اما در صنعت پیشرفته است. شکل و زیبایی در همهی دنیا مطرح است (در استخدام ها) مسئلهی زبان مطرح است (عرب، فارس، ترک، کرد، لر، عجم)مسئلهی منطقه مطرح است (ده، شهر) مسئلهی نصب و فامیل مطرح است (کدام طبقه) و اسلام فقط میگوید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»(حجرات/13) افراد با سوادتر نیاز به تقوای بیشتری دارند. اگر کاسبی با تقوا نبود، انگور خوب را رو و انگور بد را زیر میگذارد. اگر گیوه دوز با تقوا بود، کوکها را ریز میزندو اگر دزد بود درشت میزند. دزدی گیوه دوز و بقال در سطح پایین است اما اگر آیت الله و دکتر و مهندس بی تقوا بود. مادر هرچه بیشتر بچه داشته باشد مهمتر است. اثر تربیتش بیشتر است و اگر پدر و مادرگناهی جلوی بچه بکنند، بسیار مهم است. بسیاری از گناهانی که بچهها میکنند از پدر و مادرشان گرفتند. و پدر و مادردر قیامت هم باید گناهان خود و هم گناهانی را که به بچههایشان تزریق کردند حمل بکنند. پدری که روبروی پسرش به مادر او توهین میکند و چه اهانت(توهین از وهن و اهانت از هون است) اثرش را این پسر وقتی بزرگ شد چون در آن موقع اینها را فیلم برداری کرده میبیند و همین توهینها انجام میشود. مکتب ما «قدموا و آثارهم» کارها و آثار کارهای شما را مینویسیم. اگر برق اتاق را خاموش کردید، فقط یک سیلی نمیزنند نگه میدارند تا ببینید این آثارش چیست؟ به خاطر برق سری به آهن خورده است و یا کفش و کلاهی گم شده است، یا آتشی روی قالی افتاده و سوخته است.
گاهی انسان یک کلمه بیشتر نمیزند ولی این کلمه در عصرها و نسلها اثر میگذارد و لذا میگویند: اگر زن و مردی جلوی فرزندشان حتی اگر در قنداق باشد وقتی آمیزش جنسی بکنند، آنها که بزرگ شدند زناکار میشوند و اگر این پدر و مادر بی تقوایی کردند، همین مقدار جنایتی را در آینده به همراه دارد که پای آنها نوشته میشود.
کسی که خط انحرافی را تأسیس کند. کسانی که گروهک منافقین را تأسیس میکنند ویا تأسیسات خلافی دارند، هر جنایتی که هواداران آنها بکنند، علاوه بر این که بر گردن آن هاست بر گردن رئسایشان نیز میباشد.
«أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»(اعراف/63) از آمدن انبیائی از جنس خودتان تعجب میکنید و هدف ازبعثت، تقوا آوردن شما بود. انسان چه کند که روح تقوا را در خود زنده کرده و با تقوا باشد. راه تقوا را قرآن چنین فرموده که دید الهی به ما تقوا میدهد.
4- راههای رسیدن به تقوا
راه رسیدن به تقوا: 1- توجه به جهان بینی الهی«إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»(فجر/14) خدا در کمین تو است «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»(غافر/19) شما نگاه میکنید و خدا میداند که این نگاه تقوا دارد یا نه! گاهی انسان به کسی نگاه میکند زیرا او خوشگل است، بعد اگر دلیلش را بپرسند میگوید: خواهر و برادریم. یعنی خیانتهای چشم و هدفهای قلبی را خدا میداند و وقتی گناه کرد خودش و وجدانش میداند «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ»(زلزال/7) آیههایی که مثقال کارهای شما حساب میشود. هر لفظی که میگویید، یا هر که بر میدارید و شعاری که میدهید حساب میشود.
«أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى»(علق/14) آیا نمیداند انسان که خدا او را دید. صاحبش ندید ولی خدا که دید. گاهی بچهی پنج ساله است، گناه نمیکند. زنی عاشق جوانی شد که شاگرد بزاز بود و پارچههایی خرید و گفت: نمیتوانم ببرم. قرار شد شاگرد بزاز برایش ببرد. وقتی برد در خانه را بست و جوان را به دام انداخت و خواست که جوان را به گناه بکشاند. ولی جوان با یک تردستی خودش را آلوده کرد، خودش را به لجن زد تا زن از دیدن او نفرت ببرد و بدین وسیله از خانه فرار کرد. گفت آلودگی ظاهر با آب و صابون پاک میشود، ولی اگر دامن آلوده شده بود چه؟
تقوا سعی بر گناه نکردن است و اگر گناه کرد، برگردد. یک سری گناهان چون اگر آدم نزدیکش شد، دیگر دست خودش نیست، پس باید جلوی مقدمات گناه را بگیرد و یک سری گناهان هست که اصلاً نباید نزدیکش شد، مثل بنزین که از دو متری آتش میگیرد. اگر میدانی به این شهر بروی آلوده میشوی، به مسافرت نرو. اگر میدانی دوست و خانه و این گروه و سازمان تو را منحرف میکند، اصلاً اطرافش نرو که بگویی سعی میکنم، آلوده نشوم. حالا اگر منحرف شدی زود برگرد و اگر دوباره منحرف شدی، دوباره فوراً برگرد. هر بار که منحرف شدی باز برگرد و. . . ولی خط سیر را رها نکنید «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»(ص/30) در هر انحرافی بر میگردد. نگو توبه شکستم، برگرد، خدا توبه را دوست دارد «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»(بقره/222) اگر کسی که لغزش داشت فوراً برگشت، خدا او را دوست دارد و میبخشد. یک موقع پدری پسرش را از خانه بیرون میکند، ولی با توصیهی همسایهها، با ناراحتی او را راه میدهد. ولی خدا این گونه نیست، راه میدهد و در ضمن دوست هم، دارد.
گناه لذتی دارد، ولی وقتی انسان به یاد عقوبت آن میافتد، لذتش از بین میرود. یک نفر کسی را گول میزند، ولی وجدانش میگوید: آیا اگر خودت را، برادرت را، یا خواهرت را گول میزدند، راضی بودی؟ اگر وجدان آگاه باشد، پنج دقیقه لذت برده ولی عمری وجدانش میسوزد. اما اگر پنج دقیقه تحمل کرد، عمری دلش خوش میباشد. لذت میبرد که به گناه رسیده است اما گناه نکرده است. تقوا، نه این که تلخترین چیزها را تحمل کند، بلکه لذتهای شیرین نصیبش خواهد شد. و لذا کارهای ما را، هم خدا و هم اولیای خدا میدانند و مثل دوربین که پیشانی خواراندن و چونه گرفتن و همه چیز در آن ضبط میشود. تمام کارهای ما در همه عالم، ضبط میشود و امام زمان(ع) بر کارهای ما دانا و بیناست.
در روز قیامت جلوی انسان پروندهای باز میشود که انسان میبیند، تمام جزئیات و کلیات او ضبط شده است. قرآن میگوید: «کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً»(اسراء/14) ما به حساب تو رسیدگی نمیکنیم، خودت برای حساب رسی کافی هستی. میبیند روزی نبوده که گناه نکرده باشد. یا شبی خلاف شرع نکرده باشد. میبیند که در تمام عمرش دو رکعت نماز با توجه نخوانده است. بله قربان، هر کس و ناکس را گفته، ولی تسلیم خدا نشد. به قدری شرمنده میشود که. . . بعضیها در بازجویی میگویند: خدایا ما را به جهنم بفرست و بیش از این شرمندهمان نکن. خجالت میکشند. قرآن میگوید: وقتی انسان به وضعش نگاه کرد و «وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیه»(کهف/49) وقتی کتاب باز شد، مجرمین وقتی کتاب را دیدند، میلرزند. و اگر یک نفر در دادگاه معلوم شود که این چهرهی محبوب، آمریکایی بوده، چقدر شرمنده میشود و این مرگ سیاسی است و لذا رهبر انقلاب میگوید: توبه کرده و برگردید، ولی چارهای ندارند.
و در قرآن داریم میگویند: خدایا ما را برگردان ولی دیگر برگشتی در کار نیست. در آن دنیا باید بر میگشتید و دوستتان میداشتیم و حالا کار از کار گذشته است. قرآن میگوید: انسانهای بی تقوا وقتی میخواهند بمیرند، فریاد میزنند «رَبِّ ارْجِعُونِ»(مومنون/99) خدایا مرا برگردان «لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها»(مومنون/100) شاید که عمل صالح انجام دهم «کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها» این حرف میزند و گرنه مهلت داشت. انسان با تقوا اگر خارج نوبت نان بگیرد، میلرزد (اگر نانوا با او آشنا بود) اگر انسانی دید که حقوقش ده هزار تومان است ولی ماهی ده هزار تومان برای جامعهاش خدمت نمیکند، ناراحت است. و اگر این تقوا بود، مدد خدا هم میآمد. موفقیتهای رهبر انقلاب و شهید و رزمنده، به خاطر تقوای اوست.
پیش آقای حائری در قم رفتم. پدرایشان حاج عبدالکریم حائری، مؤسس حوزهی علمیهی قم است(حدود 55 سال پیش تأسیس کرد) که همهی رهبر انقلابها، مطهریها، منتظریها و گویندهها همه از این مؤسسه هستند و سالی صدها کتاب تألیف میکنند. من پرسیدم پدر شما چه کرد که چنین توفیقی نصیبش شد؟ و از تقوای پدرش صحبت کرد. کسانی که تقوا دارند، در زندگیشان برکت دارند، ولی کسانی که به خوراک و پوشاک و مسکن و. . . خوش هستند، زندگیشان برکت ندارد. گامی در راه حق، ظالم کوبی، نجات مظلوم و مظلوم یابی، همه باعث تقوا و لطف و برکت خداست.
تقوا باعث میشود که خدا دید نور و فرقان و بینش به ما بدهد.
خدا به حقیقت محمد و آل محمد روح تقوا و دوری از گناه و خوف خدا، به همهی ما مرحمت کند،
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»