پیوندهای مکتبی
موضوع: پیوندهای مکتبی
تاریخ پخش: 22/09/80
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- هوای نفس
یکی از مسایلی که الآن در دنیای ما مطرح است هوای نفس است. من دوست دارم رئیس باشم. من دوست دارم این کشور را بگیرم. من دوست دارم اینجا را بمباران کنم. من دوست دارم بیایم فلسطین را اشغال کنم. دوست دارم یا هوای نفس است یا طاغوت است یا جناح و حزب است. مسأله مهم این است. تقریباً جز افراد نادر همه گرفتارند. قرآن در این زمینه چی گفته؟ سر سفره قرآن مینشینیم ببینیم قرآن چه میگوید.
2- حق و هوای نفس
پس موضوع بحثمان حق گرایی یا نفس گرایی.
رابطه، پارتی بازی، آقازادهها، بچه رئیسها، نور چشمیها، همشهریها، هم روستاییها، هم حزبیها، خلاصه آن چیزهایی که عواملی که ما را از مرز بیرون میکند. حب و بغضهایی بجا و نابجا. »یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ« (توبه/23) چی میگوید: ای کسانی که ایمان دارید، «آبائکم»، پدرتان را، «اخوانکم» برادرتان را، نگذارید رئیس بشود. نگذارید ولی شما و سرپرست شما بشود. یعنی سرپرستی برادر و پدرت را هم قبول نکن، چرا؟ اگر دیدی پدر و برادرت «إن» یعنی اگر، «استحب» یعنی فلان کار مستحب است، ترجیح دارد. استحب یعنی ترجیح میدهد. اگر دیدی کفر را بر ایمان ترجیح میدهد، اگر دیدی بابات طرفدار کفر است، برادرت طرفدار کفر است، اگر دیدی اینها کفرگراییشان و باطل گراییشان ترجیح دارد حتی نگو بابام است. پیش بروید، بدون بابا پیش برو، بدون داداش پیش برو، یعنی حق را بگیر ولو به قیمت این که بابا و ننه را از دست بدهی.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، پدرهایتان را و برادرهایتان را نگذارید سرپرست شما بشوند. اگر دیدید اینها منحرفند و طرفدار کفرند، ملاک حق خیلی روشن است نه این که پدر من است یا داداش من، محله من است یا هم روستایی من، خیلی آیه داریم.
پسر نوح بد بود. وقتی قهر خدا آمد. گفت: خدایا پسرم را نجات بده. فرمود: »إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ« (هود/46) پسر تو اهل تو نیست، «إنه» بدرستی که، «لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ« او از تو نیست و جهنمی است.
در مکتب الهی نور چشمی نداریم. زن چی؟ دو تا از زنهای پیغمبر قطعاً جهنمیاند. یکی زن حضرت نوح، یکی زن حضرت لوط، چون قرآن راجع به این دو تا زن پیغمبر میفرماید «فَخانَتاهُما» (تحریم/10) این دو زن به همسرانشان خیانت کردند و جهنمی شدند.
»إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ خب چرا؟ برای این که قرآن میگوید «إنه عملٌ» پسر نوح »إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ« این اصلاً یک عمل، این تبدیل شده به یک سمبل فساد. ابولهب، »تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ« خدا ابولهب را بکشد. ابولهب عموی پیغمبر است. در دین عمو و پسر نداریم. در جامعه ما یک کسی رئیس میشود. البته همه نه، افرادی هستند که رئیس شدند هیچکس هم با خودشان نبردهاند. کم هم نیستند زیاد هستند.
بنده خودم بیست سال است معاون وزیر هستم. یک دانه از فامیلم را هیچ کجا نبردهام. یک دانهاش را، با این که در فامیل ما اینقدر آدم بیکار است که خدا میداند. منهم آدم نمونهای نیستم. اما آدمهایی هم هستند که دستشان که به یک جایی بند میشود جوجههای خانهشان را هم میبرند. بابا و ننه خیلی احترام دارد، اما قرآن میگوید همین بابا و ننه اگر خواستند منحرفت کنند پدر و مادرت را بگذار کنار.
»وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی« (عنکبوت/8) «إن» اگر، «جاهد» یعنی پدر و مادر با تو جهاد میکنند، یعنی دارند تلاش میکنند، «جاهداک لشترک» که تو را مشرک کنند، «لشترک بی» تا شرک به من بورزی، »ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ« خوب اگر یک پدر و مادری میخواهند بچهشان را مشرک کنند. قرآن میگوید اینجا گوش به حرف پدر و مادر نده «فَلا تُطِعْهُما» (عنکبوت/8) از این بابا و ننه اطاعت نکن.
«إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ« (توبه/23) پسر را بگذار کنار. پسر نوح است باید غرق شود. زن را بگذار کنار، زن نوح است، زن لوط است بگذار کنار. مسأله خویش و قومی نیست. یک حدیث داریم مسلمان خوب سلمان ایران بود. باعث عزت ایرانی هاست. حضرت فرمود (
«سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» (بحارالانوار/ج10/ ص121) ببین ایرانی به کجار رسیده، یک ایرانی مسلمان. ضمناً بد هم نیست به شما بگویم سلمان یکدهم عمرش مسلمان بود. نُه دهم عمرش کافر بود. یک دهم عمرش مسلمان بود. ولی این چند ساله چنان جهش کرد و ترقی کرد که پیغمبر فرمود، این حدیث هم که میگوید مال شیعهها نیست، سنی و شیعه نقل کردهاند. یک حدیث و دو حدیث نیست، اینقدر حدیث داریم مکرر با همین شعارِ «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» سلمان از ما اهل بیت است. آنوقت سلمان یکدهم عمرش را مسلمان است. میشود اهل بیت، پسر نوح که صبح تا شام در خانه نوح است. میشود کافر، خداوند میخواهد یک نمونه بگذارد. یک آدم را از خانه کافر در میآورد میگوید ای مردم همه از این آدمی که در خانه کافر است یاد بگیرید. در خانه فرعون کیست؟ زن فرعون. خداوند در قرآن میفرماید »وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا« (تحریم/11) به همه مردان با ایمان می گوید از این خانم یاد بگیرید »امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ« همه مردها از این خانم چیز یاد بگیرند که این خانم در خانه طاغوت بود اما رنگ طاغوت نگرفت.
3- وصیت امام صادق درباره نماز اول وقت
چی میگویم؟ میگویم قرآن میفرماید فامیلی رنگ نجات نیست. امام صادق (ع) لحظات آخر عمرش بود فرمود همه فامیل را جمع کنید، دعوت کنید میخواهم یک چیزی بگویم. همه جمع شدند. امام صادق چشم هایش را باز کرد و فرمود هر کس نماز را سبک بشمارد از ما نیست، ما شفاعتش را نمیکنیم. روایات زیادی داریم که دلتان را خوش نکنید به این که من سیّدم. دلتان را خوش نکنید به این که من شیعه هستم. فقط دلتان را به این خوش کنید که چقدر ایمان دارید. چقدر عمل صالح انجام دادهاید. وقتی قرآن میگوید پسر نوح جهنمی است، زن پیغمبر جهنمی است دیگر ما باید تکلیف خود را بدانیم.
در دین اسلام خویش و قومی نیست. حضرت ابراهیم عموی بت پرست داشت. مقداری باهاش بحث و گفتگو کرد، ولی وقتی دید فایده ندارد. گفت: من با این که عموی من هستی خداحافظ. دیگر از هم جدا شویم. در نماز شما نمیگویی «السلام علینا و علی ترکا، السلام علینا و علی عرب ها» پس چی؟ «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» زنده باد بندگان خوب خدا. ترک و لر و عرب و عجم ندارد. مرده با مغضوبین، یک عده در تاریخ غضب شدند. شما هم میگویید «غیر المغضوب»، من با مغضوبین و غضب شدهها نیستم. عدهای غضب شدند من با غضب شدهها نیستم من با صالحین هستم. روزی پنج بار هم در پنج نماز برایشان از طریق بی سیم، «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین». هر جا روی کره زمین بنده شایسته هست. درود بر بندگان صالح خدا هر جا میخواهد باشد مرگ بر مغضوبین من با مغضوبین بدم با صالحین خوبم. کار به همشهریگری ندارم. همین آیه را ما عمل کنیم، در جلساتمان بگوییم همه با هم باشیم.
امام صادق(ع) فرمود: خویش و قومها؛ هر کس نمازش را سبک بشمارد از ما نیست. نگویید ما خویشاوندان امام صادقیم. امام صادق که میگوید (والله) بگوید با بقیه فرق دارد. فرمود: به خدا قسم شفاعت ما نمیرسد به آن کس که نمازش را سبک بشمارد. الآن ما نماز را سبک میشماریم یا نه؟
چند تا سؤال:
1-در ادارهها اتاق رئیس قشنگتر است یا نمازخانهها؟
2- در شهرکها مسجدش را زودتر میسازند یا نانوایی را؟
مسجدهای ما چقدر شلوغ است؟
در زمینهای ورزش ما اگر بچهها خواستند نماز بخوانند مسجد هست؟
چقدر صدای اذان صبحها بلند میشود؟
خادمهای مسجد چه طبقهای هستند؟ طبقه فقیر و مستضعف و کم سواد و سیگاری و پیر و مریض یا آدمهای، خادمهای مسجد کیها هستند؟
نمازمان را اول وقت میخوانیم یا آخر وقت؟
4- سیره معصومین درباره نماز اول وقت
امام رضا(ع) داشت مینوشت. صدای اذان بلند شد قلم را انداخت، پیغمبر داشت با عایشه صحبت میکرد، عایشه گفت تا صدای اذان میآمد انگار ما دیگر زنش نبودیم. امیرالمؤمنین شمشیر میزد ولی مواظب اول وقت بود.ابن عباس آمد گفت، آقا وسط جنگ چکار میکنی؟ گفت میترسم نماز اول وقت از دستم برود. گفت آقا جنگه، گفت جنگ باشد، من نماز اول وقتم را میخوانم. امام حسین(ع) سی تا تیر به طرفش رها شد ولی نماز اول وقتش را خواند. در هر خانهای یک کتاب درباره نماز هست؟ اصلاً نمازی را که ما میخوانیم نمازمان درست است؟
غیر از ماه رمضان چند بار مسجد میرویم؟ این حمد و سورهمان درست است؟ مسجد باید خانه خودمان باشد. این که میگویند حاجیها در مسجدالحرام نمازشان را چهار رکعتی میتوانند بخوانند یعنی چه؟ با اینکه مسافر نمازش شکسته استاما میگویند در مکه و مسجد النبی درست بخوان. آنجا خانه خودت است. این که میگویند هر که رفت کربلا در حرم میتواند نمازش را درست بخواند یعنی چه؟ یعنی خانه خودت است.
ما باید مسجد محلهمان خانه خودمان باشد یعنی جوانها همینطور که به زمین ورزش، به مدرسه، میروند مسجد هم باید محل فعالیتشان باشد. مسجد را تحویل بگیرید. بالای 70 درصد جوانهای جبههای بچههای مسجد بودند. اگر برای مملکت خطری پیش بیاید بچههای جبهه، بچههای مسجد دفاع میکنند.
5- حقگرایی در کارها
دختر امیرالمؤمنین عاریهای را از بیت المال گرفته بود، قرضی، شخصی هم ضمانت کرده بود، امیرالمؤمنین فرمود دختر من با باقی دخترها فرق نمیکند، تو چه حقی داشتی گردنبند را به دختری بدهی به باقیها ندهی؟
یک زنی از اشراف دزدی کرده بود. همین که دزدیاش ثابت شد بنا شد دستش را قطع کنند. آمدند گفتند یا رسول الله میدانی کیست؟ از قبیله فلانی، شهر بهم میریزد، قبیلهها بهم میریزند، خیلی خطرناک است شما از خیر این بگذر، فرمود اگر دخترم زهرا هم این کار را میکرد من دستش را قطع میکردم.
ما وقتی افطاری میدهیم سه نفر را دعوت میکنیم. یک اطاق را میگذاریم برای درجه 1 و درجه 2. پرتقالهای کوچک و بزرگش را جدا می گذاریم.
آمد گفت آقا، میخواهم غذا بدهم فقرا را دعوت کردهام. گفت غلط کردی! گفت آقا پولدارها را دعوت میکنم میگویی کارت اشتباه است. فقرا را دعوت کردهام میگویی غلط میکنی. پس چه خاکی بسرم بریزم؟ فرمود پولدار و فقیر را کنار هم بنشان. شما که فقرا را افطاری میدهی میگویند نکند این سفره کفاره است؟
اگر کسی روزه بخورد باید شصت فقیر را اطعام کند. اما اگر اینطرفش پولدار، آنطرفش فقیر است، همه پولدارها را دعوت کنند توبیخ است. عثمان بن حنیف نماینده امام بود، در یک سفرهای رفته بود همه اشراف بودند، فقرا نبودند. امام توبیخش کرد. همه پولدارها درست نیست چرا فقرا سر سفره نیستند، همه هم یکدست فقیر باشند توبیخ است. چون همه فقرا میفهمند که سفره، سفره فقراست. باید یک جوری باشد مثل نماز همه با هم «سمع الله لمن حمده»، همه با هم «بحول الله» اینطور نباشد در نماز جماعت صف اول بنزیها، صف دوم پژوها، صف سوم پیکان، صف چهارم ژیان، هوندا، موتور گازی، دوچرخه، درشکه، بشکه.
این طور نیست همه باهم «سمع الله»، در نماز اینطور است. با هم باشیم. در اسلام تو و من نیست. یکی از اشکالاتی که به امیرالمؤمنین میگرفتند میگفتند چرا کار عرب و عجم را مثل هم انجام میدهی؟ عربها را باید یک خورده درجه داد، فرمود این کار را نمیکنم. جنگ جمل راه افتاد برای اینکه طلحه و زبیر آمدند گفتند یا علی ما با تو بیعت کردیم. اما من طلحهام، من زبیرم. ما از اصحاب پیغمبر هستیم باید حسابمان را داشته باشی. خط ویژهای باید برای ما باز کنی باید کارهایت را با ما مشورت کنی. حضرت فرمود: اگر حکم خدا بود با هیچ کس مشورت نمیکنم. نماز صبح دو رکعت است. بیایم مشورت کنیم سه رکعت است؟ هر چی خدا گفته که انتخابات نمیخواهد. هرچی هم که لازم باشد هم با شما مشورت میکنم هم با دیگران. چون عقلی که در کله شما هست ممکن است در کله دیگران هم باشد.
اینها دیدند عجب با علی کنار نمیآیند. گفتند آقا اجازه بدهید برویم عمره، خوب بروید ولی من میدانم عمره نیست جنگ جمل است. رفتند با عایشه جنگ جمل را راه انداختند. گفتند آقا یک خرده سبیل معاویه را چرب کن، گفت من برای رسیدن به حق رشوه نمیدهم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»