پرورش استعدادها
موضوع: پرورش استعدادها
تاریخ پخش: 75/10/13
بسم الله الرحمن الرحیم
انسان احساساتی دارد که این احساسات باید پرورش پیدا کند. پرورش حس علم جویی، پرورش روح اجتماعی، پرورش اراده، پرورش عواطف و مردم دوستی، پرورش حس پرستش و شکر گزاری وظیفه علما و طلاب اساتید دانشگاه، معلم و مربی، برادران وخواهران بزرگتر، پدران و مادران است. وظیفه همه ما اینست که این حسهایی که در جامعه هست را پرورش بدهیم کور نکنیم، توی ذوق نزنیم بلکه رشد بدهیم و اسلام هم برای همه اینها برنامه دارد.
1- پرورش حس علمجویی
برای پرورش حس علم جویی چکار کنیم: اگر کسی سؤال کرد نباید بگوئیم بچه حرف نمیزند فضولی موقوف، خفه شو، به تو چه! آنکه میپرسد بابا چرا اینطور است؟ مامان چرا اینطور است؟ استاد چرا اینطور است؟ اینکه میپرسد چرا اینطور است سؤال دارد و این سؤالش نشان دهنده اینست که این حسی دارد بنام حس علم جویی، این دنبال حقیقت و تحقیق است میخواهد بفهمد شما چرا توی ذوق او میزنید؟
داریم سؤال کنید «القلوب أقفال و مفاتحها السؤال» (غررالحکم/ص60) (قلب) دل = دلها قفل شد کلید این قفلها سؤال است. روح انسان قفل است کلید قفلش سؤال است اصلاً آدمی که سؤال ندارد بی سواد است مثلاً به یک آدم بی سواد بگویی تو راجع به آسمان چه سؤال داری؟ چون هیچی خبر ندارد هیچی هم سؤال ندارد اما اگر از یک ستاره شناس بپرسند چه سؤالی داری؟ میگوید هزارها سؤال دارم. هر کس سؤالش بیشتر است پیداست دانشمندتر است. ما داریم گاهی وقتها عالمی در یک منطقه است هیچکس از او سؤال نمیکند پیداست مردم این منطقه خیلی بی خیالاند، چون میدانند این آقا سالها تحصیل کرده از او سؤال نمیکنند.
2- تغییر قبله از بیتالمقدس به مکه
عمری رو به قبله نماز میخواند یکبار نمیپرسد چرا رو به قبله نماز میخوانیم؟ مگر خدا اینطرف است؟ نه خداوند که جهت خاصی ندارد «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (بقره/115) منتهی چون یهودیها اینطرف ایستادند جزو حزب یهودیها هستیم و طرف دیگر ایستادند جزو حزب مسیحیها هستیم ما در غیر این دو طرف میایستیم که جزو حزب کسی نباشیم. این رمز استقلال است.
قرآن هم میفرماید «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ» (بقره/150) رو به قبله بایستید تا ناس بر شما حجتی نداشته باشند تا یهودیها و مسیحیها نگویند شما دنباله رو ما هستید. ما اول که رو به بیت المقدس نماز میخواندیم یهودیها به ما میگفتند شما دنباله رو ما هستید. قبله اول ما بیت المقدس بود و ما 15 سال از اینجا نماز خواندیم بعد یهودیها هوی هوی میکردند پیغمبر(ص) فرمود چه مرضی دارید؟ گفتند شما که قبلهات دنباله رو ما است، معلوم میشود باقی کارهایت هم دنباله رو ما است پس شما فتوکپی هستید نسخه اصلی ما هستیم.
پیغمبر(ص) آمد زیر آسمان(صحرا) و هی به آسمان نگاه میکرد. قرآن میفرماید «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها» (بقره/144) پیغمبر(ص) چرا که همچین میکنی یهودیها به تو نیش میزنند؟ «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها» یک قبلهای میدهیم که تو راضی بشوی. خداوند خیلی دوست داشت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) خوشحال باشد دو تا آیه داریم یکجا میفرماید من دوست دارم تو از من راضی باشی یکجا میفرماید دوست دارم در قیامت تو از من راضی باشی.
می فرماید قبلهای به تو میدهم که «تَرْضاها» تو راضی باشی و یهودیها به تو منت نگذارند «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى» ضحى/5 پیغمبر(ص) در آیند. مقامی به تو میدهم(مقام شفاعت) آنقدر از امت گناهکار شفاعت بکنی تا راضی بشوی. یعنی یک رضایت توی دنیا و یک رضایت در آخرت چقدر خاطر خواه است که گل روی پیامبر(ص) برای او عزیز است پیغمبر(ص) هم انصافاً برای اسلام جان داد و فرمود بقدری زجر کشیدم که توی 124 هزار پیغمبر هیچکس به اندازه من زجر نکشید و ما اسمش را میبریم صلوات میفرستیم. این شعار نیست بلکه عشقی است که ظهور پیدا میکند اگر او جان نمیکند معلوم نبود ما چه میشدیم.
3- گاوپرستی هندوها
ما چند میلیون گاو پرست داریم؟ یک مشت دکتر از یک کشوری زمان شاه آمده بودند اینجا این دکترها گاو پرست بودند گاو نداشتند در خانه یکی از دوستان که گاو داشت آمدند و گفتند آقا شما سالی یک شب گاوت را به ما بده آقایان پزشک این گاوها را میگرفتند شب تا صبح راست این گاو… تا گاو ادرار میکرد آقایان پزشک با دست ادرار را به صورتشان میمالیدند شما باور نمیکنید که چقدر… یک عقائد خرافی…
ساختمانهایی هست که مشابهاش در ایران بی نظیر یا کم نظیر است. معبدهایی محل عبادت صدها میلیون فیل پرستاند. مجسمه فیل را… بنده خودم رفتم کشوری در دانشگاهش که 40 هزار دانشجو بود پرفسورهای آن دانشگاه میآمدند راست بت تعظیم میکردند و میرفتند. واقعاً پیغمبر(ص) ما را از گمراهی نجات داد.
4- امام ایرانیان را از شر طاغوت نجات داد
امام(ره) نسبت به پیغمبر(ص) مثل شمع نسبت به خورشید یکی از بچه هایش آمد در ایران و ما را از شر طاغوت نجات داد. ما در این چند سال با اینکه جنگ داشتیم، گروه منافقین گروه فرقان، لیبرال و صدام و شرق و غرب و بمباران، همه مشکلات داشتیم در عین حال این استعدادهایی که توی این چند سال پرورش پیدا کرد خیلی بیش از زمان شاه بود ما کی زمان شاه ورزشکارانمان اینقدر مدال گرفتند؟ کی زمان شاه بچه دبیرستانیهای ما اینقدر مدال میگرفتند؟ ما 15 سال است که در دنیا مسابقه قرائت قرآن داشتیم، 9 سالش ایران نفر اول و دوم شده 40 تا کشور اسلامی است ایران از همه جلوتر است در حفط قرآن در مسائل ریاضی در مسائل کامپیوتر، شیمی، فیزیک، کشتی، فوتبال، اختراع، جهاد دانشگاهی، نیروهای مسلح این پرورش استعداد مال انقلاب است انقلاب مال امام(ره) است و امام(ره) یکی از بچههای پیغمبر(ص) است.
5- مقدس دانستن درخت سوخته در یک کشور کمونیستی
رفتم یک کشور کمونیست ما جزو هیئت ایرانی بودیم رفتیم بازدید که آمریکا به اینجا حمله کرده اینجا موزه جنگ است خوب با ترجمه یک چیزهایی را به ما میفهماندند. رسیدیم به یک تنه درخت سوخته یک تنه درختی بود که زغال شده بود گفتیم این چیه؟ گفتند این درخت مقدس است کمونیستها که عقیده به هیچی ندارند میگویند اصول دین سه تا است خوراک پوشاک مسکن هیچ خبری نیست بعد و قبل از مرگ هیچ خبری نیست. کمونیستها میگویند کتاب ما یک ورق است نه اینطرفش جلدی دارد و نه آنطرفش. یعنی قبل از ما هیچی بعدش هم هیچی. ما همینطور درست شدهایم و بعد از مردن هم خلاص. مثل بادکنک بادش میکنند آنرا بهم میزنند ترق و تمام. یعنی دیدشان به هستی دید یک بادکنک است و ما از آنطرف معتقد به عالم و حکمت خدا و از طرف دیگر به معاد و قبر و قیامت و حساب و کتاب هستیم. میگوئیم این خانه صاحب دارد این خانه حساب دارد. آنها میگویند این خانه نه صاحب دارد و نه حساب. من گفتم درخت مقدس چیست؟ گفتند زمانی که بمباران میشد یک ماشین نیروهای مسلح ما زیر این درخت بودهاند بمب شیمیایی که ریختهاند این درخت سوخته اما جان سربازها سالم مانده و ما این درخت را به اینجا آوردهایم بنام درخت مقدس من همانجا یاد امام حسین(ع) افتادم و گفتم یک درختی که بسوزد و جان عدهای را نجات بدهد میگویند درخت مقدس پس اگر امام حسین(ع) سوخت و جان ما را نجات داد امام حسین(ع) مقدس نیست؟ اگر میبینید ما برای امام جواد(ع) عاشقانه با پای پیاده میرویم کربلا حتی بچهها میگویند این امامزاده نوه امام جواد(ع) است فوری میرویم در حرماش را میبوسیم کفش هایمان را در میآوریم بی وضو نمیرویم بخاطر اینکه اینها سوختند تا ما را آزاد کنند.
6- مردم در مقابل ارزش، ارزش قائلند
روز انتخابات یک خربزه فروش یک بلندگو روی وانتش گذاشته بود ما مردم قهرمان و شهید پرور… به آقای… رأی میدهیم دور او را گرفتند و گفتند آقا تو میوه فروشی خربزهات را بفروش روز انتخابات هم برو رأی بده. چکار داری به به اینکه زنده باد مرده باد میگویی. کسی از توست؟ کاری وعدهای؟ کاسهای زیر نیم کاسهای است؟ گفت نه راستش اینست که پسر من بسیجی است رفته جبهه ترکش خورده آمده خانه خوابیده از روزی که این بچه توی خانه من خوابیده این معلمی که خودش را کاندیدا کرده هفتهای دو روز مجانی میآید به بچهام درس میدهد پول هم نمیگیرد و میگوید حالا که بچه تو سوز ترکش دارد غصه عقب ماندگی درسی نداشته باشد من هم دیدهام که آن معلم از وقت شخصیاش خرج بچه من میکند من هم گفتهام وانت خربزهام را میفروشم و خرج انتخابات تو میکنم. ببینم یک میوه فروش وقتی فهمید یک معلم فضلیت دارد… معاون اول رئیس جمهور ما دکتر حبیبی دست یک معلم را میبوسد مردم در مقابل ارزش، ارزش قائلند.
بچه سؤال میکند توی ذوقشان نزنید شماره تلفن یک اسلام شناس توی دفترتان باشد. گاهی وقتها ما به یک چیز عقیده داریم پایش به هیچ بند نیست مثلاً میگویند زن یک دنده از مرد کمتر دارد هیچ کسی هم تا بحال عمهاش را نخوابانده دنده هایش را بشمارد. همینطور که چیزی میگویند پدران ما میروند مسجد. میگوییم الهی آمین یعنی چه؟ میگوید نمیدانم یعنی 60 سال است آمین گفته و متأسفانه سؤال نکرده دهها هزار طلبه ماه رمضان توی شهرها و روستاها پخش میشوند جوانها دور این طلبه را بگیرند و بگویند شما یک منبر برای مردم برو شبها هم نیم ساعت برای ما یک جلسه خصوصی داشته باش. چون هر کسی که یک جوری است، هر کسی یک رقم سؤالی دارد.
7- تبلیغ نباید برای قشرهای گوناگون متفاوت باشد
دو سه روز دیگر ماه رمضان است همه قشرها هستند نوجوان، جوان، بزرگسال هیئت امناء مسجد باید فکر کنند هر کدام از اینها یک رقم خوراک میخواهند ما همه را مینشانیم و میگوئیم یا الله «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ» بابا جان یکی باید برود زیر دوش یکی رفته زیر دوش وتر شده باید کیسهاش را کشید یک کیسهاش را کشیده باید صابونش زد ما از دم هر کس میآید صابونش میزنیم این برنامه تبلیغات ما درست نیست. یکی از طلبههای هر بخش برای بچهها قصه بگوید قرآن 268 قصه دارد و پیغمبر(ص) با همین قصهها سلمان و ابی ذر درست کرد. بنده این آقا زادهها را جمع کنم و بگویم بسم الله، قصه امروز ما اینست داستانهای قرآن شبیه داستان راستان، ما کتابهایی داریم داستانهای خوب و قصهها هم جالب است.
آقا اسلام چرا گفته دست دزد را ببریم خوب اگر دست هر دزدی را ببریم توی هر شهری خیلیها بی دستاند یا بعضیها بی دستاند، خوب این خشن است. این آقایی که دزدی کرده لابد گرسنهاش بوده. مشکل اقتصادی داشته رفته دزدی کرده ما مشکلات اقتصادی مردم را حل کنیم که دزدی نکنند. حل کردن مشکل اقتصادی هنر است دست قطع کردن که هنر نیست. خوب این سؤال ایشان است میگویم داداش اسلام هر دو را گفته هم گفته مشکل اقتصادی را حل کن و… و نمیگوید دست هر دزدی را قطع کن دست دزدی را قطع میکنند که 26 شرط داشته باشد آن دزدهای خاص هستند که اگر یکی از آنها در هر شهری پیدا شود خواب از سر همه مردم میپرد. بله یک کسی آمده توی مسجد کفشش تا به تا شده یک چیزی از مسجدی، قهوه خانهای این دله دزدها اگر یک دزد مسلحی بود که قفل را کشید دیوار را خراب کرد دزدی باشد که ناامنی است.
بعضی دزدها بقدری حرفهای اند که اگر در هر شهری باشند خواب از سر مردم میپرد و مردم خوابشان نمیبرد دست آنها را قطع میکنیم این گرهای که رفته توی مغز ایشان سؤالکننده را بیرون بیاوریم. اما این آقایی که مغازه دارد یا کارمند است میگوئیم ما کتابی داریم بنام وسائل الشیعه کتاب تجارتش دو سه هزار حدیث دارد. مشتری باید اینطور باشد فروشنده باید اینطور باشد اگر سه تا مسجد یکجا هستند یک مسجد را بگو مسجد بچهها مسجد جوانها مسجد بزرگ سالها تازه خانمها یک مسجد دیگر داشته باشند.
8- مبلغ باید باسواد و متخصص دین باشد
اگر یکوقت چیزی گفته شد با عقل جور در نمیآید اینها را ما مطرح کنیم و بگوئیم آقا تا این حرف درست نیست اگر حرفی شنیدید که منطقی نبود اینرا از آقا توضیح بخواهید بسیاری از حرفهایی که زده میشود بی منطق است گوینده باید باسوادباشد اگر کسی سواد ندارد به او اجازه ندهید تبلیغ کند خراب میکند.
یک آدم بی سوادی داشت روضه امام حسن(ع) را میخواند گفت این زهری را که امام حسن(ع) نوشید اگر بر کوهها این زهر را میریختند کوهها قطعه قطعه میشد. یک جوان گفت آقا چطور کوه تکه تکه نشده؟ !
ما الآن هر چه میگوئیم ماهواره میتواند پخش کند. دنیا، دنیای کامپیوتر است الآن بنده میتوانم توی خانهام کامپیوتری داشته باشم که با یک دکمه اطلاعات آنطرف دنیا را بگیرم. حرفهای ما زمان ناصرالدین شاه نیست که هر که هر چه خواست بگوید، بگوید و بسیاری از خانهها که در جلسات مذهبی سخنرانی میکنند دولت باید جلوی اینها را بگیرد. بابا کباب پزی تخصص میخواهد وگرنه گوسفند را داخل آتش میاندازند سلمانی تخصص میخواهد وگرنه سرت را خراب میکند دین که به اندازه موی زلفشم میارزد چطور زلفت را به هر کس نمیدهی اما دینت را به هر کسی میدهی؟ خانمهای سخنران باید دانشمند باشند باید کارتی داشته باشند از طرف یک کسی و اگر من فردا بیایم اینجا و یک درجه سرتیپی روی شانهام بزنم ارتش به من نمیگوید آقا این کیه؟ میگویم: والله گفتم کی به کیه زدم، میگویند: غلط کردی زدی. الآن بعضی شکسته بندها که کارشان فنی نیست وزارت بهداشت و درمان اینها را میگیرد اما بعضی از آنها فنیاند درس خوانده یا نخوانده باشنداما کارشان تجربی است دقیق است. یعنی دکترهایی که درس خواندهاند تأیید میکنند. معرفی دین خدا سواد میخواهد، تبلیغ حساب دارد.
9- هیئت امنا و خادمین باید عوض شوند
من که میگویم هیئت امنا باید عوض بشود برای همین است بسیاری از جاها مشکل ما هیئت امنای مساجداند 4 نفر آمدهاند یک فکر دارند حالا یا آدم خوبی هستند یا آدم متوسط.
یکی از مشکلات مساجد، خادمین مساجد هستند یک جوان 13 ساله گفت آقا قرائتی دیگر مسجد نمیروم گفتم عزیزم چرا؟ گفت شما توی تلویزیون گفتید با لباس شیک به مسجد بروید من هم لباس شیک پوشیدم و رفتم مسجد خادم مسجد گفت این قرتی بازیها چیه مگر اینجا عروسی عمه تو است، برو گم شو! ! خوب ببینید من با حدیث توی تلویزیون اینرا پاس میدهم درست مثل بازیکنی که خوب پاس میدهد او هنر ندارد آبشار بزند همه پاسهای ما هدر رفته مشکل ما اینست. سخنرانیهای ماه رمضان در مساجد نباید طول بکشد بعضی سخنرانیهایی که طول میکشد بعضی بچهها میآیند تجدید میشوند آخر سال میگوید دیدی! ! چشمت هم کور شود رفتی مسجد تا ساعت 11 شب تجدید شدی خاک توی سرت کند چرا باید مسجد را طوری معرفی کنیم که هر کسی آمد توی مسجد از درساش بیفتد. با 20 دقیقه هیچکس تجدید نمیشود، برنامهها را باید درست کنیم باید اجازه بدهیم مردم سؤال کنند و وقتی هم سؤال کردند بگو بلد نیست.
10- اگر پاسخ سؤالی را ندانستیم بگوییم بلد نیستیم
رفتیم یک جایی پاسخ به سؤالات درست کردیم طلبه نویی بودم ریش هایم سیاه بود 23-22 سال پیش رفتم در یک شهری به جوانها گفتم پاسخ به سؤالات هر سؤالی بکنید من انشاالله جواب میدهم یک عده از دانشجوها هم آمدند شخصی سؤال کردند گفتم بلد نیستم. زک هم بگوید همچنین که جگر طرف حال بیاید من من نکنید. هم استاد فیزیک وشیمی و هم طلبه وقتی بلد نیستیم راحت بگوئیم بلد نیستیم. دکتر آقا مرض تو را تشخیص ندادم میگوید فعلاً این قرص را بگیر سه چهار سال دیگر بیا ببینم زندهای یا مردی! ! یکی دیگر سؤال کرد دیدم این راهم بلد نیستم گفتم آقا بلد نیستم آقا 20 تا سؤال کردند هیچکدام را بلد نبودم! گفتم آقا بنده چون 10-12 سال قم درس خوانده بودم فکر کردم باسوادم آخر ما طلبهها دیر باسواد میشویم خوشا بحال دانشجوها 4 سال بخوانند مهندس میشوند. ما طلبهای که 4 سال درس بخواند هیچکس نمیگوید طلبه باسواد، بی سوادترین طلبههای ما آن کسی است که 4 سال درس خوانده باشد.
درخت ما دیر میوه میدهد عوضاش اگر میوه بدهد یک امام خمینی(ره) میهد که به اندازه دنیا میارزد دیر رسیدیم در عوض یک مطهری خیلی ارزش دارد مثلاً الان بنده 32 سال است که آخوندم الان هم که با شما صبحت میکنم تقریباً از صبح تا حالا مطالعه کردهام اما هیچ یک از روحانیون و علمای قم نمیگویند قرائتی ملاست میگویند طلبه بدی نیست. یعنی بعد از 32 سال درس خواندن میگویند هی! ولی اگر بنده میرفتم مهندس میشدم حالا دوره بازنشستگیام بود آنها و طلبه هر دو عزیزند یک طلبه که میآید توی روستا قدرش را داشته باشید تحقیرش نکنید.
بعد گفتند آقای قرائتی چه جلسه پرسش و پاسخی است. که تو همه را گفتی نه گفتم من 12-10 سال درس خواندهام توی قم فکر میکردم باسوادم حالا فهمیدم که 30 تا قرون باقی دارم تا سه تومان یعنی هیچی ندارم خداحافظی کردیم و رفتیم خیابان. گفتم خدایا چقدر آبرویمان را امروز ریختی یکی از این سؤال ها را ما بلد نبودیم، خیلی خراب شدیم من که دیگر نمیتوانم توی این شهر آخوندی کنم داشتم با خودم فکر میکردم که اینجا من چقدر خراب کردم یک مرتبه دیدم جوانها صدایم میزنند آمدند و گفتند آقای قرائتی میشود ما شما را ببوسیم؟ گفتم ببوس اینکه دیگر… یکی یکی ما را بوسیدند گفتیم حالا فلسفه بوسیدن چی بود؟ گفتند تو که رفتی بیرون گفتیم این آخوند چقدر آخوند خوبی است صاف گفت سرم نمیشود. من دیدم آن عزتی که خدا میخواهد از پاسخ به سؤالات علمی قسمتم کند از جواب بلد نیستم خدا همان عزت را به من داد. خداوند اگر خواسته باشد شما را عزیز کند بگو بلد نیستم عزیز میشوی. ما خیال میکنیم اگر بگوئیم بلد نیستم این برای من سبک است نه آقا بگو بلد نیستم.
11- پیروی ناآگاهانه از نیاکان و اکثریت غلط است
برای پرورش روح اجتماعی مثلاً گفتهاند از نیاکان تقلید نکن همه چیزها آثار باستانیاش خوب نیست بله بعضی چیزها آثار باستانیاش هنر است ابتکار است باید آنرا حفظ کرد.
گاهی پدران ما بیخود کردند. امام صادق(ع) میهمان یک کسی شد فرمود آقا خیلی خانهات تنگ است(حالا چون خانه گران است همه خانهها تنگ است آن زمان بیابان بوده و جمعیت کم) گفت والله این خانه آثار باستانی است مال مرحوم پدر بزرگ هایمان است فرمود غلط کردی حالا اگر پدر بزرگت توی خانه تنگ زندگی کرد تو که زمین داری پول هم داری یعنی چه بشکن اینرا.
پیروی از اکثریت: ما خیلی وقتها میگوئیم چون همه مردم این کار میکنند پس ما هم انجام دهیم یک شعر میخوانیم خواهی نشوی رسوا این شعر غلطی است. قرآن حدود 80 مرتبه فرموده از اکثریت تقلید نکن از أکابر آقا این بزرگ است خوب ممکن است بزرگ غلط بکند. آقا خواهرها همه از 22 سالگی ازدواج کردهاند باسمه تعالی خواهرهای شما اشتباه کردهاند شما 16 سالگی ازدواج کن. داداشم مهندس است هنوز ازدواج نکرده باسمه تعالی داداش شما اشتباه کرده شما دوره دبیرستانی یا سال اول دانشگاه ازدواج کن یعنی چه؟
به یک دختر دبیرستانی که با من محرم بود گفتم چرا ازدواج نمیکنی؟ گفت خانم معلم من هنوز ازدواج نکرده، مثل اینکه میگویم تشنهای آب بخور میگویی این پیرمرد آب نخورده خوب به من چه که آب نخورد ممکن است روزه گرفته، ممکن است دکتر گفته باشد که آب نخور ممکن است آب نمیخواهد من چه میدانم چه مرضی دارد ممکن مریض باشد با یک عذر واقعی داشته باشد. آن کسی که دختر و پسرش بزرگ هستند خانه هم دارد و میداند که این 20 سالش است و میخواهد ازدواج کند خوب ازدواج کند.
12- انتقاد و تحقیق و مطالعه با مشورت باعث رشد میشود
سؤال کنیم و مطالعه، تحصیل، تاریخ، مشورت، نقادی، انتقاد به ما رشد میدهد یک چیزی میگویم آنها نقادی میکنند و میگویند حرف شما به این دلیل غلط است.
در قدیم چند طلبه جوان جمع میشدند یکی از آنها منبر میرفت وقتی پایین میآمد همه به او انتقاد میکردند تا این رشد کند اگر از کسی اشکال نگیرنداین هیچوقت رشد نمیکند.
عدهای از کفار آمدند و گفتند یا رسول الله(ص) اجازه بده ما تحقیق کنیم آیه نازل شد «فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ» (توبه/6) به او امان بده تا تحقیق کند. یک نفر از کفار به پیغمبر(ص) گفت 2 ماه به من اجازه بده که درباره اسلام تحقیق کنم فرمود چرا 2 ماه 4 ماه شما که حالا دنبال علم هستی 2 ماه کم است 4 ماه تحقیق کن و حرفهای خوب دیگران را قبول کنیم گاهی وقتها ما حرفهای خوب دیگران را قبول نداریم.
دیدید تعزیه خوانها بچه بودیم پردههایی کنار دیوار وصل میکردند مرشد یک چوبی دست میگرفت و میرفت روی پرده روضه سمعی بصری میخواند تاریخ کربلا را میگفت عکس یزید را که کشیده بود یک جوری لبهایش و دماغش هر کدام یک جوری بود دندانهایش در آمده بود گفتیم آقا یزید آدم بدی بود ولی خوشگل بود، حالا خیال میکنیم یزید بد است پس شکلاش هم بد است.
ما با یک چیزی که بد میشویم میگوئیم همه چیزش بد است. مثلاً میخواهیم افطاری بدهیم میگوئیم ایشان نباید بیاید چون اعضای فلان روزنامه خط سیاسیاش با ما نمیخورد. بابا مسلمان است روزه گرفته بگذار بیاید یک خرما و شله زردی بخورد. میگوید نه حالا که از نظر سیاسی با ما نمیخورد توی افطاری ما هم شرکت نکند اینها رودههای تنگی است که هسته اینها توی آن گیر میکند.
پیغمبر(ص) فرمود من تورات و انجیل را قبول دارم به تحریفهایی توی آن شد. اصل آنرا قبول دارم آب را قبول دارم حالا دو تا هم مگس توی آن افتاده «وَ مُصَدِّقاً» (آلعمران/50) یعنی کسی که طرفدار علم است خورده حساب تسویه نمیکند.
در یکی از جبههها عمر به امام علی(ع) گفت من میخواهم خودم بروم توی جبهه، فرمود: نرو برای اینکه اگر تو به جبهه بروی دشمنان تو را هدف میکنند میگویند اینها هر چه بودهاند همه آمدهاند تو بعنوان اینکه هنوز خلیفه هستی توی مرکز باش که اگر یکبار جبهه شکست خورد بگویند: ریشه توی مرکز است، باز برای ما نیروی تازه نفس میفرستند. اما اگر تو رفتی میگویند اصل و فرع آمدند، همیناند که هستند دیگر تهاش چیزی نیست. حالا حضرت علی(ع) از عمر ناراحت است. 25 سال حقاش را خوردند و توی خانه نشست و در نهج البلاغه میفرماید 25 سال نشستم مثل آدمی که تیغ توی چشمش است و استخوان توی گلویش، سوختم حقم بود در غدیر هم من خلیفه بودم امیرالمومنین(ع) در یکجا ناله میکند و خطبه میخواند که حقم غصب شد، اما در مقام رهبری میفرماید فعلاً که تو خلیفه هستی وظیفه خلیفه این نیست که خودش به جبهه برود.
امام(ره) اگر جماران باشد جبههها را پر میکند اما اگر به جبهه برود همه هواپیماها سعی میکنند با یک بمباران. . امام(ره) هم نباشد بچهها دیگر امیدی ندارند. ببینید حقیقت را از یک جهت دلش خون است و از یک جهت دارد راهنمایی میکند یعنی اگر در مصالح کلی با یک کسی بد هستی آن بدیها را اعمال نکن. من ممکن است با یک کسی بد باشم سر یک مسئلهای ولی در مسائل کلی باید جدی باشیم.
13- تذکری درباره مساجد، نماز جماعت و اذان و افطاری دادن
در نزدیکیهای ماه رمضان هستیم مسجدها را مثل عروس درست کنید خداوند میهمان نو دارد. یکی از کارهای تربیتی اینست سرود و نقاشی و طراحی و کامپیوتر اینها پر کردن ایام فراغت است. بچههایی که به مسجد میآیند احترام بگذارید برنامههای مسجد طولانی نشود بین دو نماز حدیث نخوانید آقا توجه توجه من گیر فقهی دارم خود بنده میخواهم بین دو نماز حدیث بخوانم شبهه شرعی میکنم، چون بین نماز که حدیث میخوانم نماز طول میکشد یک عدهای میخواهند بیایند نماز چون طول میکشد از نماز جماعت عقب میافتند نماز را تند بخوانید. بین نماز دعا نخوانید ممکن است یک کسی حال دعا ندارد چون مستحب است اما عشق به نماز دارد. اینطور نکنیم هر کس میخواهد نان بخرد باید 2 کیلو شکر بخرد. بابا من فعلاً نان میخواهم آمادگی شکر ندارم یا پول ندارم یا وقت ندارم یا قند دارم در واجبات خیز بگیریم اصل نماز و مستحبات را بگذاریم برای بعد. گویندهها هر حرفی را نزنند آقا از رو بخوانید چه اشکالی دارد، من خودم توی تلویزیون 17 سال است که من را دیدهاید اگر حاج خانمی جلسه دارد و سوادش هم کم است از رو بخواند. من بخاطر اینکه گاهی از حفظ میخوانم غلط میخوانم. آنروز رفته بودم نماز جمعه قم یک روحانی آمد و گفت آقا بعد از 17 سال توی تلویزیون باز هم غلط گفتی؟ گفت قرآن میگوید «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ» (مائده/6) تو گفتی «فَامْسَحُوا» من اگر عوض «إن» بخوانم «أن» اینها با هم فرق میکند. صدای بلندگو بیرون نباشد خادم مسجد خوش اخلاق باشد.
پریشب توی یکی از مساجد تهران دعوا شده وقتی هم دعوا میشود دو تا (فحش) حواله ما میدهند گفتیم یک نامه از عربستان سعودی آمد، متلکی گفتند من حوصله تحمل متلک عربستان را ندارم چون ما اسلام ناب هستیم آنها اسلام آمریکایی، نوشته بود در همه روستاهای عربستان سعودی اذان از حلقوم است حق در امامزادهها و مسجد اعظم قم در مسجدهای بزرگتان اذان حلقومی نیست از رادیو است. آخر متلک سعودی سنگین است ما اینهمه بچه خوش صدا داریم که اذان بگویند. ما گفتیم آدمهای خوش صدا اذان بگویند یک آدم پیر بد صدا رفته رادیوی داخل مسجد را خاموش کرد. «حَیَّ عَلَى الصَّلَاهِ» گفته قرائتی گفته اذان باید حلقومی باشد. گفتند قرائتی گفته حلقومی ولی نگفت تو!
حدیث داریم خوش صداترین آدمها اذان بگویند در هر محلهای آدم خوش صدا داریم چطور تواشیح راه افتاد؟ همان دستی که توانست تواشیح را راه بیندازد میتواند اذان را هم راه بیندازد. پدرهایی که میخواهند افطاری بدهند پول را به پسرشان بدهند و بگویند تو امسال هم شاگردی هایت را دعوت کن بگذار پسرت هم افطاری دادن را یاد بگیرد. حدیث داریم پول را میخواهید به فقیر بدهید به پسرتان بدهید که به فقیر بدهد ضمن اینکه شکم فقیر سیر میشود کمک به فقیر یاد بچهات هم بدهی.
افطاری که میدهید همهاش به آدمهای درون گروهی ندهید وکیل به وکیل، وزیر به وزیر، آیت الله به آیت الله همینطور مثل آب استخر خودش توی خودش میگردد. بنده اگر به فوتبالیستها افطاری دادم بعد میگویم توی زمین چمن نماز بخوانید میگویند چشم در افطاری 4 غریبه را هم دعوت کنید. اگر آنطوری که اسلام گفت عمل کنیم مسجدها پر از جوان میشود و داریم شهرهایی که مسجدهایشان پر از جوان است بخاطرهیئت امنای عاقل پیش نماز باسواد خادم خوش اخلاق اما اگر هیئت امنا متحجر پیش نماز بی سواد خادم بداخلاق خوب مگر خل است بیاید به چه دلیل بیاید ما باید یک تغییراتی بدهیم تا مسجدها عزیز باشد. دیگر نگویند مسجدهای سنیها از شیعهها بهتر است البته سنیها دو کار خوب دارند که شیعهها ندارند یکی احترام به قرآن را بیشتر از ما میگیرند قرآن را هیچوقت زمین نمیگذارند میگویند قرآن باید بالا باشد ما قرآن را پهلوی پایمان میگذاریم گاهی نماز میخوانیم پشت سرمان قرآن است احترام قرآن و مسجد را بگیریم.
توی مسجد نباید سیگار بکشیم گناه است توی مسجد سیگار بکشید هوای مسجد مال همه است ماه رمضان حالا که میرویم استقبال نماز مسجدها را رونق بدهیم.
زشت است به ما بگویند یک هروئینی سالی 10 تا هروئینی درست میکند یک تریاکی سالی 5 نفر را تریاکی میکند اما این آقای مسجدی هنوز دو تا جوان را مسجدی نکرده یعنی به ما بگویند هروئینیها از شما بهترند حاج خانم مسجدی هنوز دو تا دختر دبیرستانی را جذب مسجد نکرده این برای ما بد است ما میتوانیم. امیدوارم با شادی به استقبال ماه رمضان برویم. من نیم ساعت که توی رادیو تا تلویزیون حرف میزنم تقریباً برای این نیم ساعت 30 ساعت کار میکنم شما بنشینید و با عنایت گوش بدهید.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»