ویژگیهای رسول خدا در قرآن کریم
موضوع: ویژگیهای رسول خدا در قرآن کریم
تاریخ پخش: 23/06/1402
عناوین:
1- نقش اخلاق کریمانه رسول خدا در دعوت مردم
2- جهانی شدن اسلام و غلبه بر ادیان و مکاتب
3- درود و صلوات خدا و فرشتگان بر رسول خدا
4- تسلیم بودن در برابر دستورات رسول خدا
5- پیامبران الهی، پدران امّتهای خداپرست
6- رحمت الهی بر زائران رسول خدا در مدینه
7- معرفت و اطاعت، وظیفه پیروان رسول خدا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان پای تلویزیون بحث را در ایّام سوگواری پیغمبر اسلام میبینند. در بیست و چند دقیقه من چند تا آیه که مربوط به پیغمبر اسلام است، میگویم که هم با تفسیر قرآن آشنا شویم، هم یادی از پیغمبر بکنیم.
از این صد و بیست و چهار هزار تا پیغمبر، اسم بیست و پنج، شش تایش در قرآن هست. باقیها را از کجا میگوییم هست، بودند؟ چون میگوید: «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْک» (غافر/ 78)، یک عدّه پیغمبران را گفتیم و یک عدّه را نگفتیم و آن که نگفتیم در روایات هست که، بله، این جواب افرادی است که میگویند کدام آیه نوشته، ممکن است چیزی در آیه نباشد، نمیتوانیم بگوییم چون آیه نیست …، ما از نظر قرآن بیست و پنج تا پیغمبر اسمشان آمده ولی روایت داریم صد و بیست و چهار هزار تا پیغمبر داریم. نباید بگوییم اسمش در قرآن نیست، پس ما قبول نداریم. بعضیها میگویند حجاب کجای قرآن نوشته؟ یا فلان گناه کجای قرآن نوشته؟ ما با دو بال پرواز میکنیم: بالی از وحی و قرآن، بالی از رهبران معصوم الهی، انبیاء و اولیاء و ائمّهی اطهار.
«خاتَمَ النَّبِیِّینَ» (احزاب/ 40) در قرآن هست، مخصوص پیغمبر ما هست، پیغمبر خاتم است.
1- نقش اخلاق کریمانه رسول خدا در دعوت مردم
«إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم/ 4)، پیغمبر تو نسبت به اخلاق، تسلّط بر اخلاق داری. بعضیها جوش که میآورند، ترمزشان پاره میشود، حساب از دستشان در میرود، «عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (یس/ 4)، «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»، یعنی تو بر اخلاق سواری، بر اخلاق نیکو تسلّط داری.
«أَسْرى بِعَبْدِهِ» (إسراء/ 1)، پیغمبری که معراج رفت، پیغمبر اسلام هست. البتّه حضرت عیسی هم به معراج رفت.
چون ایّام رحلت پیغمبر اسلام است، تجلیلی که خدا از پیغمبر کرده، در این چند دقیقه بگوییم. «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها» (بقره/ 144)، پیغمبر، ما یک قبلهای به تو میدهیم که تو راضی باشی، چون قبلهی اوّل مسلمانها بیت المقدّس بود، مسلمانها رو به بیتالمقدّس که نماز میخواندند، یهودیها نیش میزدند، میگفتند: «شما رو به بیتالمقدّس نماز میخوانید، پس پیداست نسخهی اصلی بیتالمقدّس است، اسلام فتوکپیاش هست، نسخهی دوّم است، نسخهی اوّل نیست.» پیغمبر زیر آسمان میآمد، به اطراف آسمان نگاه میکرد، نگاه معنادار، یعنی خدایا چه کنم؟ رو به کعبه بایستم، در کعبه بت است، دور کعبه بت است، رو به بیتالمقدّس بایستم، یهودیها میگویند تابع ما هستی. آیه نازل شد، «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ» (بقره/ 144)، یعنی میبینیم که در صحرا میآیی، زیر آسمان هستی، به اطراف آسمان نگاه میکنی، نیش به تو میزنند، «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها» (بقره/ 144)، یک قبلهای میدهیم که تو راضی بشوی. نماز جماعت بود، رکعت اوّل و دوّم را که خواندند، رکعت سوّم تا رفتند بگویند: «بِحَولِ الله»، جبرئیل آمد کتف پیغمبر را گرفت، کج کرد، از بیتالمقدّس پیغمبر را رو به کعبه برد. یهودیها آمدند دیدند که عجب! قبلهی مسلمانها که ما ناز میکردیم مسلمانها دنبالهرو ما هستند، تابع ما هستند، وقتی قبلهشان تابع ما هست، معلوم میشود که قرآنشان هم تابع توارت ما هست، معلوم میشود که خود پیغمبرشان هم تابع موسای ما هست، معلوم میشود، پس حرف اوّل مال ما یهودیهاست. من یک قبلهای میدهم که آنها دیگر نیش نزنند. بعد آیه نازل شد: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (بقره/ 115)، هر سمتی بایستید، رو به خداست، لکن اگر این طرف بایستیم، باید ناز بکشیم، ما نازکش نیستیم. حتّی اگر میخواهی نماز بخوانی، یک کسی آب به تو میدهد، منّت بگذارد، بگوید آب را من به تو دادم که وضو گرفتی!» اگر منّتش سنگین است، اسلام اجازه داده که شما تیمّم کنی، نماز بخوانی، با وضو، با آبی که منّت و ناز در آن هست، وضو نگیری، این عزّت اسلام است.
«وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ» (انبیاء/ 107)، پیغمبر تو فقط رحمت هستی، این هم نه برای عرب و عجم، «لِلْعالَمینَ»، برای همهی جهانیان تو رحمت هستی. این آیه راجع به پیغمبری دیگر نیامده.
2- جهانی شدن اسلام و غلبه بر ادیان و مکاتب
«لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه»، آیهی دیگر. سه مرتبه در قرآن تکرار شده (توبه/ 33، صف/ 9، فتح/ 28)، «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه» با همین عبارت در سه تا سوره آمده، ترجمهاش این است: «اسلام دنیا را خواهد گرفت»، آمریکا بخواهد نخواهد، اسرائیل بخواهد یا نخواهد، ابرقدرتها دور هم جمع شوند یا جمع نشوند، وعدهی خداست، سه مرتبه با همین کلمه، عین عبارتش تکرار شده، نه با الفاظ مختلف، با یک لفظ، «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه»، یعنی اسلام کرهی زمین را خواهد گرفت، این عقیدهی ما هست، ما منتظر یک همچین روزی هستیم که انشاءالله به دست مبارک حضرت مهدی این کار بشود. به هیچ پیغمبری نگفته دین تو عالمگیر است ولی به پیغمبر اسلام گفته دین تو عالمگیر است.
گاهی وقتها میگویند: «این حرف کجای قرآن نوشته؟» در قرآن یک آیه داریم، مال پاسخ به سؤالات، کجای قرآن نوشته؟ کجای قرآن نوشته؟ کجای قرآن نوشته؟ یک جایی برایتان بگویم. قرآن گفته: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (حشر/ 7)، هر چه پیغمبر گفت، گوش بده؛ «وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر/ 7)، هر چه پیغمبر نهی کرد، شما دوری کنید. پس ممکن است اسم یک غذا در قرآن نیاید که حلال است یا حرام ولی پیغمبر فرموده این غذا را بخورید یا نخورید، همین که پیغمبر امر کرد میخوریم، نهی کرد نمیخوریم. دین ما که فقط در قرآن نیست که، بعضی از احکام در قرآن است، بعضی احکام در روایات است، خدا در قرآن فرمود: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (حشر/ 7)، هر چه رسول خدا گفت گوش بدهید، رسول خدا هم فرمود: «هر چه علی بن أبی طالب گفت گوش بدهید. علی بن أبی طالب تا حضرت مهدی علیه السلام، هر چه امام معصوم گفت، واجب الإطاعه است.»
3- درود و صلوات خدا و فرشتگان بر رسول خدا
رحلت پیغمبر است، دلم میخواهد این آیه را تفسیر کنم. این آیه، آیهای است که تقریباً همهی ایرانیها حفظند، در مسجدها هم میخوانند، در نمازهای خودشان هم میخوانند، آیه را پای تخته سیاه دوست ما نوشت، آیه این است، هر کلمهاش یک نکته دارد، شما که پای تلویزیون نشستید، همین آیه را با من بخوانید: أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم، «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/ 56)، ترجمهاش این است: خداوند و فرشتههایش پیوسته بر پیغمبر درود میفرستند، ای مؤمنین شما هم درود بفرستید، منتها درود تسلیم، درود عاشقانه، آگاهانه. این آیهی قرآن سورهی احزاب است ولی بعضیها خیال میکنند دعاست، باید در نماز خواند، آیهی قرآن است، منتها بعد از نماز هم میخوانند.
روی ساعت، دو، سه دقیقه دقّت کنید، من نکات این آیه را دربیاورم. یک روز دانشگاه مدیریت دعوت شدیم، کسانی که صف اوّل نشسته بودند، همه دکترای مدیریت خواندند، بعد هم پرسنل و کارمندها و دانشجوها بودند. من گفتم همین آیهی سادهای که ما میخوانیم، توجّهی به آن نداریم، همین آیه اصولی از مدیریت داخلش است. یک بار دیگر بگو ببینم؟ خدا و فرشتهها بر پیغمبر درود میفرستند، ای مؤمنین شما هم درود بفرستید. کجایش مدیریت است؟ دقّت کنید. یکی از وظایف مدیریت بخشنامهها و دستورالعملهاست، یک مدیر، حالا مدیر، سفیر، وکیل، شهردار، مدیر کل، وزیر، یک مدیر که میخواهد به زیردستش دستور بدهد، یک اصولی را باید مدیریت کند که اگر مراعات کند، دستورش به جا میافتد، اگر نه دستورش بیاعتنا میشود:
اوّل این هست که دستورش قاطع باشد، حرفهای دوپهلو در دستورش نزند، دستورالعمل شفّاف باشد و لذا آیه با «إنَّ» شروع شده، «إنَّ» یعنی شفّاف شفّاف است، قطعی است، «إِنَّ اللَّهَ»، پس دستور شما باید با تأکید و قاطعیت باشد، این یک اصل است که از کلمهی «إنَّ» درمیآید.
اگر خواستید مردم به دستور شما عمل کنند، شما بگو خودم هم عمل میکنم. اگر مدیر کل به نماز جماعت رفت، بچّه مذهبیها هم میآیند، پرسنل هم میآیند، خدا وقتی میخواهد بگوید صلوات بفرست، میگوید: «إِنَّ اللَّهَ»، «اللَّهَ» خدا صلوات میفرستد، تو نمیخواهی صلوات بفرستی؟! اوّل خدا میگوید خود من که خدا هستم، صلوات بر پیغمبر میفرستم، بعد دستور میدهد که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» شما هم صلوات بفرستید؛ یعنی اگر میخواهید دستورت مورد عمل بشود، اوّل خودت هم عمل کن. برای یک زلزله میخواهی پول جمع کنی، اوّل خودت یک چیزی بده، بعد باقیها، «إِنَّ اللَّهَ».
«وَ مَلائِکَتَهُ» پیامش چه هست؟ ملائکه از ما بهترند، آنها معصومند، شما بگو کشورهای پیشرفته موتورسوارانش کلاه ایمنی میگذارند، ماشینسوارانش کمربند ایمنی میگذارند، کشورهای پیشرفته قطع درخت را جرم میدانند، از شما بهترها صلوات میفرستند، از ما بهترها چه کسانی هستند؟ ملائکه، ملائکه از ما بهترند، آنهایی که از شما بهترند، درود میفرستند، شما نمیخواهید یک صلوات بفرستید؟! «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ»
«یُصَلُّونَ»، نمیگوید: «صَلُّوا»، «صَلُّوا» یعنی صلوات فرستادند گذشت، «یُصَلُّونَ» یعنی پیوسته صلوات میفرستند، خدا و فرشتهها دائماً صلوات میفرستند، تو نمیخواهی یک لحظه، یک صلوات بفرستی؟! «یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ».
بعد میگوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»، نمیگوید: «یا أیُّهَا النّاس»، اگر میخواهی مردم به دستور شما عمل کنند، اسم مردم را با احترام ببر، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» کرامت است ولی «یا أیُّهَا النّاس» معمولی است.
4- تسلیم بودن در برابر دستورات رسول خدا
نمیگوید: «یا أیُّهَا النّاس» صلوات بفرستید، میگوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا».
یکی دیگر، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا»، بهترین دستورالعمل این است که جامع باشد، یعنی هم توجّه داشته باشیم که جامع باشد. ممکن است عکس امام خمینی را بزند ولی خلاف امام عمل کند. میگوید اگر زبانت صلوات میفرستد، قلبت هم تسلیم باشد، «صَلُّوا» با زبان، «صَلُّوا» در عمل؛ اینطور نباشد که پیراهن سیاه بپوشی رحلت پیغمبر است، شهادت امام حسن مجتبی است، شهادت امام رضاست، شهادت امام حسین است اربعین است و امثالهم، ظاهرت مذهبی است امّا در عمل مذهبی نیستی. میگوید: «صَلُّوا عَلَیْهِ»، «صَلُّوا» یعنی با زبانت ظاهرت درست باشد، «وَ سَلِّمُوا» یعنی تسلیم باش، یعنی نارو نزنی، خلاف نکنی.
«تَسْلیماً»، یعنی تسلیمی ارزش دارد، صلوات و سلامی ارزش دارد که «تَسْلیماً»، یعنی تسلیم خاصّی باشد؛ یعنی عاشقانه، آگاهانه، روی عشق و علاقه، نه زورکی و اکراهی و اجباری. اینهایی که پای تلویزیون نشستند، میخواهید جلسه را در یک دقیقه تبدیل به کلاس کنم. من تا حالا قرآن را ترجمه میکردم، حالا از ترجمه، سراغ قرآن میرویم. هر مدیر کلّی و هر مسئولی خواست دستورالعمل صادر کند، اصول را مراعات کند:
1- دستورش شفّاف و قاطع باشد، از کدام کلمه درمیآید؟ «إنَّ»؛
2- به مردم بگویید من خودم هم که دستور میدهم، عمل میکنم؛
3- «إِنَّ اللَّهَ»؛ به مردم بگویید از شما بهترها هم به این دستور عمل کردند؛
4- «وَ مَلائِکَتَهُ»؛ به مردم بگویید خدا و فرشتهها پیوسته درود میفرستند، شما لااقل برای یک ثانیه، دو ثانیه، یک نیم دقیقه صلوات بفرستید؛
5- اگر میخواهید مردم به دستور شما عمل کنند، با مردم با کلاس حرف بزنید، «یا أیُّهَا النّاس» نگویید، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» بگویید؛
6- «صَلُّوا» صلوات بفرستید؛
7- «وَ سَلِّمُوا» صلوات به زبان است، میگوید زبان کافی نیست، «سَلِّمُوا»؛
8- در عمل هم تسلیم باشید، «صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً».
یک آیه هست، ما همینطور ساده رد میشویم ولی یک مدیر کل در این آیه تدبّر کند، نکته درمیآورد.
حیف که ما نتوانستیم نکات قرآن را استخراج کنیم. یک کارهایی الحمدلله شده ولی حالا حالاها کار دارد. یک دانشجو میخواهد درس بخواند، چه درسی بخواند؟ چه رشتهای انتخاب کند؟ قرآن چه میگوید؟ استادش چه کسی باشد؟ قرآن چه میگوید؟ علوم فلسفی یا علوم تجربی؟ قرآن چه میگوید؟ میخواهد ازدواج کند، برای انتخاب همسر با چه کسی ازدواج کند؟ همسر خوب کیست؟ مهریه، مقدار مهریه از نظر قرآن چهقدر باید باشد؟ ما باید قرآن را سر سفرهمان بیاوریم و این از برکت پیغمبر است.
5- پیامبران الهی، پدران امّتهای خداپرست
رحلت پیغمبر را تسلیت عرض میکنم، شهادت امام رضا را تسلیت عرض میکنم، شهادت امام حسن. پیغمبر پدر ما هست، امیرالمؤمنین پدر ما هست، کلمهی «أب» یعنی پدر. به چند نفر پدر گفتند: یکی به پدر، پدر میگویند؛ یکی هم به رهبر آسمانی پدر میگویند، «مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ» (حج/ 78)، «أَبیکُمْ إِبْراهیمَ»، «أب» یعنی پدر شما حضرت ابراهیم است. «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ» (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، باب 32، ح 29، ص 85 و 86).
شما بین ناقوس و اذان مقایسه کنید. ناقوس شعار مسیحیت است، اذان هم شعار مسلمانها هست، بین صدای ناقوس و اذان مقایسه کنید، این چه میگوید، آن چه میگوید؟ ما با اسلاممان آشنا بشویم، بعد دیگر میرویم قرآنش را آتش میزنیم؟ به قرآن جسارت میکنیم؟ قدر پیغمبر را نداشتند، خیلی سفارش اهل بیت را کرد ولی همه را کشتند. اگر سفارش میکرد که اهل بیت من را اذیت کنید، بیش از این نمیشد. پیغمبر شفیع ما هست، «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (بقره/ 257)، ما را از ظلمات آورد، از ظلمات تفرقه به وحدت، از ظلمات جهل به علم، از ظلمات شرک به توحید، حقّ حیات به گردن ما دارد و لذا قرآن گفته: پیغمبر شما را زنده کرد، «دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» (انفال/ 24)، پیغمبر شما را زنده کرد؛ یعنی بدون پیغمبر ما در چه عوالمی بودیم؟ غذایمان چه بود؟ بهداشتمان چه بود؟ اخلاقمان چه جور بود؟ حتّی نسبت به بچّهمان. یک بار، یک کسی پهلوی پیغمبر نشسته بود، گفت: «خداوند چند تا بچّه به من داده، تا حالا یکیشان را نبوسیدهام!» پیغمبر فرمود: «تو خیلی سنگدلی، بچّهات را هم نمیبوسی؟!»
رفتار با زن، رفتار با همسایه، رفتار با دشمن، رفتار با دوست. در اینجا من خوب است سفارش کنم، کتابی است که آیت الله جوادی نوشتهاند با چند تا از جوانهای فاضلی که به ایشان کمک کردند به نام «مفاتیح الحیاه»، تقریباً بسیاری از مسائل اسلام در آن هست، خیلی هم شیرین است، روایاتش هم تحقیق شده است، بسیار کتاب خوبی است، من تا حالا چند بار اسم این کتاب را در تلویزیون بردم، انصافاً کتاب خوبی است. یک خورده مطالعه کنیم، همهاش وقتمان را پای چیزهای دیگر نگذاریم. علم مفید، علم مبارک، علم کارساز، کاربردی. چیزی که در جلسهی قبل گفتم، یک بار دیگر تکرار کنم، برای خود من هم مهم بود، من تا الآن ریشم هم سفید شده، متأسّفانه بلد نبودم. قرآن یک آیه دارد، میگوید: «شَهِدَ … جُلُود»، یعنی پوست بدن حرف میزند. انسان مجرم به پوستش میگوید: «چرا حرف زدی؟»، میگوید: «دست خودم نبود، همانطور که در دنیا این گوشت زبان حرف زد، در اینجا این پوست حرف میزند، آن قدرتی که به گوش قدرت سخن گفتن را داد، به پوست هم میتواند بدهد.» علّامه طباطبایی میفرماید: «این شهادت پوست را ساده نگیرید، شهادت چند تا چیزی میخواهد: اوّل باید حاضر باشد، من اگر سر صحنه بودم، میتوانم شهادت بدهم که بله، من گواهی میدهم که، پس اوّل باید پوست بدن، اگر من یک سیلی تو سر یک مظلوم زدم، باید این پوست بدن شاهد باشد که من سیلی زدم، یعنی باید بداند. ممکن است بداند، یادش برود، میگوید: «نه، باید حافظ هم باشد»، هم شاهد باشد، هم حافظ باشد. ممکن است شاهد هست، حافظ هم هست، عادل نیست، دروغ میگوید. میگوید: «نه، شاهد باید عادل هم باشد.» یعنی یک ساده میگوییم روز قیامت پوست انسان حرف میزند ولی علّامه طباطبایی از این آیه میفرماید وقتی که میگوییم پوست حرف میزند؛ یعنی یک پوست بدن حاضر بر خلاف ما هست؛ دو ناظر بر کار ما هست؛ کار ما را میفهمد؛ ضبط میکند؛ فراموش نمیکند، این خیلی مهم است. گاهی یک کلمهای را خیلی ساده میگوییم ولی از آن رد میشویم. به امید روزی که توجّه به کتاب پیغمبر به جای آتشسوزی، جای جای دنیا درج بشود. حدیث داریم امام زمان که ظهور میکند، میفرماید در هر محلّه و مسجدی خیمهی قرآن بزنید و قرآن را شروع کنید. اوّلین اقدام امام زمان برای اصلاح جامعه، زنده کردن مکتب است. یک نهضتی باید به پا بشود، بسیجی بشود، ما الحمدلله خیلی آدم داریم در آموزش و پرورش، دانشجوها، دانشگاهیها، قرآن را درست میخوانند، افرادی هم داریم که قرآنشان ضعیف است. زمستان، تابستان، یک ده روز، بیست روز، روزی نیم ساعت، با ده تا نیم ساعت، با بیست تا نیم ساعت شما میتوانید قرآنتان را درست کنید، چون تحصیلاتتان را دارید، انشاءالله توجّه به قرآن بشود. همین پیغمبری که رحلتش بحث را گوش میدهید، روز قیامت شکایت میکند، «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/ 30)، روز قیامت رسول خدا میگوید خدایا، مردم قرآن را کنار زدند؛ «عَلى ظُهُورِهِمْ» (انعام/ 31)، پشت سر انداختند، قرآن کتاب زندگیشان نبود، قرآن کتاب مردهها بود، در کیف عروس بود، «بِکَ یا الله» بود، استخاره بود، قرآن کتاب زندگی نبود، قرآن کتاب زندگی ما هست، زندگی واقعی، «دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» (انفال/ 24)، قرآن میگوید پیغمبر آمد که شما را زنده کند.
6- رحمت الهی بر زائران رسول خدا در مدینه
زیارت پیغمبر خیلی مهم است. در سورهی انعام، آیهی 54 میگوید: پیغمبر اینهایی که به مدینه برای زیارت تو میآیند و از خدا برای خلافهایشان عذرخواهی میکنند، من همهی اینها را میبخشم، آیهاش را هم بخوانم، دقیقهی آخر است، «وَ إِذا»: زمانی که؛ «جاءَکَ»: «جاءَ» یعنی آمدند، زوّار هستند؛ «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا»: مؤمنینی که به مدینه میآیند، زوّار هستند، به تو سلام میکنند؛ «فَقُلْ سَلامٌ»، خدا به پیغمبر میگوید به این زوّارها سلام کن. به زوّارها نمیگوید به پیغمبر سلام کن، به پیغمبر میگوید به زوّارها سلام کن، «فَقُلْ سَلامٌ»، تو پیغمبر هستی، سلام کن؛ من هم که خدا هستم، همه را میبخشم، «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ»: خدا واجب کرده که زوّارهای پیغمبر را ببخشد. حالا بعضی از زوّارهای پیغمبر بدند، میگوید بدها هم قابلیت هدایت دارند، «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ»، اگر یک کسی خلافکاری بود، روی جهل و جهالت و طغیان غریزه گناه کرد؛ «تابَ»: توبه کند، اصلاح کند؛ «فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»: خدا میبخشد. زیارت پیغمبر، ما در حرم امام رضا هم که میرویم اینطور است، وارد حرم که میشویم، طبق این آیه امام رضا به ما سلام میکند، قبل از اینکه ما بگوییم: «السلام علیک یا علی بن موسی الرّضا»، امام رضا میگوید: «السّلام علیک». چرا؟ برای اینکه «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ»، مؤمنین که آمدند، تو سلام کن، به پیغمبر میگوید تو سلام کن، من هم که خدا هستم، بر خودم واجب کردم که اینها را ببخشم، خلافکارها هم جدّی عذرخواهی کنند، همهشان را میبخشم.
ما نسبت به پیغمبر وظیفهمان چه هست؟
7- معرفت و اطاعت، وظیفه پیروان رسول خدا
اوّل بشناسیم، یک دعا داریم میگوید خدایا خودت را به من بشناسان، تو را نشناسم، پیغمبرت را نمیشناسم؛ بعد میگوید: خدایا پیغمبر را به من بشناسان، پیغمبر را نشناسم، امام را هم نمیشناسم؛ بعد میگوید: امام را به من بشناسان، امام را نشناسم، از دین منحرف میشوم. الگوی معصوم میخواهیم. گمشدهی دنیا، نداشتن الگوی معصوم است. مشکل دنیا، الگوی مناسب هست، ما باید پیغمبر را بشناسیم، یک؛ اطاعت کنیم، باید اطاعت کرد، شناختن هم کافی نیست، باید اطاعت کرد، «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء/ 80)، قرآن میگوید اگر گوش به حرف پیغمبر دادید، گوش به حرف خدا هم دادید. پیغمبر را بشناسیم، اطاعت کنیم، همهی دستوراتش را هم قبول کنیم، بگوییم نه، این دستورش را قبول دارم، من خمسش را قبول ندارم، من حجابش را قبول ندارم، من نمیدانم حجّش را قبول ندارم. یک کسی از من پرسید: «این ولایت مطلقه چه چیزی هست که شما میگویید؟» گفتم: ولایت مطلقه این است که وقتی دکتر نسخه به شما داد، همهی قرصهایش را بخورید، یک قرصش را بخوری، یک قرصش را نخوری، خوب نمیشوی، اطاعت، اطاعت مطلقه، ولایت مطلقه یعنی همهی دستورات را عمل کنی. قرآن انتقاد میکند، میگوید بعضیها یک چیزی را قبول میکنند، یک چیزی را قبول نمیکنند، اگر دیدند آسان است، قبول میکنند، اگر دیدند مشکل است، نه. میگوییم برویم جبهه، میگوییم برویم پهلوی قاضی، «وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ»، اگر حق به نفعشان بود؛ «یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنینَ» (نور/ 49)، با اذعان و اعتراف میآیند میگویند: «چشم، هر چه آقا گفت، هر چه پیغمبر گفت» امّا اگر حق علیهشان بود، میگویند: «نه، ما پیغمبر را قبول نداریم، باید ببینیم قوانین بینالملل چه میگوید»، تا دیدند یک جایی به نفع اسلام است، میگویند قبول داریم، تا دیدند یک جایی سنگینشان است … . راجع به جبهه، میگوییم برویم جبهه، میگوید اگر: «سَفَراً قاصِداً»، اگر راه نزدیک بود، میآییم؛ امّا اگر«بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّهُ» (توبه/ 42)، راه دور بود، میگویند حالش را نداریم. حتّی زمان خود پیغمبر، به پیغمبر جسارتها کردند. یک روز پیغمبر زکات تقسیم میکرد، یک عدّه آمدند نیش زدند، گفتند: «به خویش و قومهایت دادی، به فلانی دادی، به همسایههایت دادی، پارتی بازی شد»، «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات» (توبه/ 58)، «یَلْمِزُ»، همان «هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/ 1)، «یَلْمِزُ» یعنی نیش زند، «فِی الصَّدَقات» یعنی در زکات، در زکاتی که تو تقسیم بین فقرا میکنی، نیش میزنند، میگویند پارتی بازی کردی؛ «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/ 58)، میگوید این نیششان به خاطر این است که پُست به آنها ندادی، اگر یک چیزی به خودش بدهی، قبول میکند. از جمهوری اسلامی انتقاد میکند، از مسئولین انتقاد میکند، به خاطر اینکه خودش رأی نیاورده امّا اگر یک مسئولیتی، مدیر کّلی، سفیری، وکیلی، شهرداری، اگر یک جایی مسئولیت به او دادند، راضی میشود. انتقادش، انتقاد سالمی نیست، چون خودش محروم شده. قرآن آیه داریم، افرادی هستند اگر محروم بشوند، نیش میزنند، اگر مسئول بشوند، طرفداری میکنند. خوشا به حال کسی که چه مسئول بشود، چه مسئول نشود، چه استعفا بدهد، چه استیضاح بشود، چه باشد، چه نباشد، رابطهاش با خدا و پیغمبر یک جور باشد.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 4 سوره قلم به کدام ویژگی رسول خدا اشاره دارد؟
1) اخلاق کریمانه
2) خاتمیت پیامبران
3) رحمت برای جهانیان
2- در خصوص عامل تغییر قبله، قرآن بر چه امری تأکید میکند؟
1) رضایت مسلمانان
2) رضایت رسول خدا
3) مخالفت با یهودیان
3- آیه 33 سوره توبه، به کدام ویژگی دین اسلام اشاره دارد؟
1) جامعیت معارف اسلام
2) جاودانگی دستورات اسلام
3) جهانی شدن دین اسلام
4- آیه 7 سوره حشر، به کدام وظیفه مسلمانان در برابر رسول خدا تأکید دارد؟
1) زیارت رسول خدا
2) معرفت رسول خدا
3) اطاعت از دستورات رسول خدا
5- بر اساس آیه 56 سوره احزاب، وظیفه مسلمانان نسبت به رسول خدا کدام است؟
1) درود و صلوات بر آن حضرت
2) تسلیم بودن در برابر آن حضرت
3) هر دو مورد