هدایت و ضلالت
موضوع بحث: هدایت و ضلالت
تاریخ پخش: 13/09/59
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
بحث امروز ما درباره هدایت و ظلالت است. بحث مهمی است ولی من مقداری از آن را برایتان میگویم. یک بحث بسیار روان و آسانی از هدایت ارائه میکنم که آیات زیادی دارد.
1- برنامه استعمارگر برای انحراف ملت
برای انحراف یک امتی که در حرکت است، برای ملت ها، ابر قدرت ها و استعمارگر ها چند برنامه پیاده میکنند. گاهی میخواهند ملت نفهمند، سعی میکنند کتمان کنند. کتمان یک سدی است که امت و ملت در صحنه نباشند و از مسائل دور باشند. گاهی ملت فهمیده ابرقدرت میآید، ترس بوجود میآورد تا حرکت نکنند. اول ابرقدرت ها میخواهند ملت نفهمد. دوم اگر فهمیدند میخواهد با شکنجه و ساواک جلو حرکت را بگیرد. اگر دید نه و ملت هم فهمیدند و حرکت کردند. میآید و گام سوم را بر میدارد که حالا که ملت فهمیده است و راه افتاده است شاخه، شاخه کند. نیرو ها پراکنده بشود که این وحدت نباشد. چون این اتحاد خیلی مهم است. همین نوری که شما از آن استفاده میکنید، به خاطر اتحاد است. قطرات باران با هم جمع شد و جوی به وجود آمد. جوی ها با هم متحد شد رودخانه شد. آب رودخانهها پشت سد جمع شد و مسئله برق مطرح شد. یعنی تا قطرات جمع نشود جوی نمیشود. جوی ها جمع نشود رودخانه نمیشود. تا آب رودخانه پشت سد متحد و جمع نشود برق تولید نمیشود. ابرقدرت ها میخواهند که ما نفهمیم و اگر فهمیدیم راه نیفتیم. میخواهند اگر فهمیدیم و راه افتادیم با هم یک جا نرویم.
لذا در قرآن تعبیرات عجیبی است. گاهی میگوید: «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» راه بستن را مطرح میکند. اصلاً میآید راه را میبندد. گاهی راه را منحرف میکند. گاهی ایجاد تحیّر میکند. ایجاد شک میکند. گاهی قرآن میگوید: «وَ یَبْغُونَ ها عِوَجاً»(اعراف/45) میآیند راه را کج میکنند. گاهی شما در این سالن راه را به روی من میبندی. گاهی هم یک در دیگر باز میکنی. گاهی راه مرا باز میگذاری ولی فکر من را میبندی. پس گاهی به پا و گاهی به مغز قفل میزنی. اگر راه را بستی یعنی اینکه قفل را به پا زدی. اگر ایجاد شک کردی یعنی ایجاد یأس کردی. ملتی که با حرکت و حماسه دارد به جلو حرکت میکند وقتی دلسرد شد و در او ایجاد شک شد، ایجاد شک و ایجاد یأس قفل زدن به مغز است.
2- افراط و تفریط محکوم، میانهروی مورد تأیید اسلام
در بحث ضلالت میخواهیم مطرح کنیم که چطور خط، خط انحرافی میشود. معنای انحراف را میدانید؟ یعنی از خط مستقیم منحرف شدن. حالا یا افراط یا تفریط. شما در نماز که روزی17 رکعت است، 10 رکعتش را حمد میخوانی و7 رکعتش را هم سبحان الله والحمدلله میخوانی. روزی10 مرتبه که حمد میخوانی میگویی «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» نزدیکترین فاصله میان دو نقطه، راه صاف است. راه غیر صاف یا افراط است یا تفریط است. آن وقت افراط و تفریط در همه مسائل هست. گاهی برای عقیده به قدری اصالت قائل میشوند که میگویند عقیدهاش خوب است ولی هیچ عمل خوبی ندارد. گاهی میگویند اصل عمل است. چنان فعالیت ها را بخود میکشند اما از نظر اعتقادی و کتبی معتقد نیست. گروهی عقیدهشان خوب است ولی کار نمیکنند. گروهی کار میکنند ولی عقیده خوبی ندارند.
کرم داران عالم را درم نیست***درم داران عالم را کرم نیست
افراط و تفریط در هر دو بعدش محکوم است. به مسئله میانه روی در اسلام خیلی تأکید شده است. حتی در پول خرج کردن هم بسیار توصیه شده است. آیه داریم که مومن نباید هرچه دارد در راه خدا خرج کند. متعادل خرج کن. مقداری هم برای خودت و زن و بچهات نگه دار. البته ایثار یک بعدی دارد که قبلا در مورد آن بحث کرده ایم. بحث ضلالت به معنی از مدار دور شدن و از اخلاق خارج شدن است.
3- خدا گمراه میکند یعنی چه؟
ما در قرآن چند رقم ضلال داریم. «ضلال بعید» داریم و «ضلال مبین» داریم. معمولاً بیشتر وقت ها در مسائل فکری اگر کسی منحرف بشود «ضلال بعید» میگویند و در مسائل عملی «ضلال مبین» میگویند. آیا گمراه شدن دست خودمان است یا دست خدا است؟ خدا ما را گمراه میکند یا خودمان گمراه میشویم؟ جواب چیست؟ خودمان منحرف میشویم. پس قرآن که میگوید: «یُضِلُّ بِهِ»(بقره/26) «یُضِلُّ اللَّه»(ابراهیم/27) خدا گمراه میکند یعنی چه؟ ببینید این هم در بحث جبر و اختیار مطرح است. در کارهایی که ما میکنیم هم دست خدا در کار است و هم خدا یک قدرت و ارادهای به خود ما میدهد. شما یک منبع آبی را فرض کنید. منبع آب دست شما نیست. شهرداری و سازمان آب فراهم میکند. بعد لوله کشی میکند و دست شما نیست. خیابان ها دست شما نیست. کوچه ها دست شما نیست. این منبع و لوله کشی و خیابان کشی دست شما نیست اما بالاخره باز کردن و بستن شیر دست ماست. شما میتوانی محکم شیر خانه را ببندی و نگذاری که یک قطره آب هم هدر برود. بنابراین سر شیر دست شماست. نظام هستی هم همینطور است. در این نظام هستی پدر دست من نیست. مادر دست من نیست. محیط دست من نیست. جامعه دست من نیست. هیچکدام از این ها دست من نیست اما شیر اراده در دست من است. آدم میتواند با اراده با اینکه پدرش بد، مادرش بد، محیط بد، مدرسه بد اگر همه هم بد باشند، مبارزه کند. البته مشکل است که آدم در سرازیری خودش را نگه دارد اما نشدنی نیست. مسئله هدایت و ضلالت دست ماست. قرآن میگوید: ما قرآن را میفرستیم اما همین قرآن «یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً»(بقره/26) همین آیات قرآن یک عده را گمراه میکند و یک عده را هدایت میکند.
فرض کنید در یک حوضی موش مردهای باشد. بعد در این حوض باران شروع به باریدن میکند. یک حوض دیگر هم فرض کنید که پر از گلاب است. به این حوض هم باران میبارد و بوی گلاب همه جا را پر میکند ولی وقتی در حوضی که لاشهای در آن افتاده است باران میبارد بوی تعفنش بلند میشود. این قرآن باران رحمت است. آیههایی که مثل باران است وقتی وارد قلبی شد که لاشه دارد، حسادت، تکبر، بخل، حرص، عقده وارد آن میشود. اگر دل لاشه داشت «فی قُلُوبِهِمْ مَرَض»(بقره/10) این آیه ها که آمد این را بیشتر زیر و رو میکند. مثل اینکه بنده به یک آخوندی حسادت میکنم. پس من آخوند مریض هستم. حسادت دارم. تا برای این آقا یک صلوات میفرستند، من بیشتر کلافه میشوم. هرچه بیشتر صلوات میفرستند، جان من بیشتر بالا میآید. آیات قرآن میآید. حوضی که در آن لاشه است بوی تعفنش بیشتر میشود.
«إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»(شعراء/89) ما چند نوع قلب داریم. در قرآن بعضی از آیه ها میگوید «قَلْبٍ سَلیمٍ»(شعراء/89) بعضی جا ها میگوید «قَلْبٍ مُنیبٍ»(ق/33) قلب سلیم یعنی قلبی که پاک است. یعنی هیچ کینه و بخل و مرضی ندارد. قلب مریض گرچه گاهی کج شده اما منیب، انبه کرده و توجه دارد که این از نظر اخلاقی خوب نبود و دارد خودش را مذمت میکند.
به خانه یکی از علما رفتم. دیدم چشمانش خیلی سرخ شده است. در را زدم و خودم را معرفی کردم و داخل شدم. دیدم یک حالی دارد. گفتم که شاداب نیستی؟ گفت: یک فکری داشتم قبل از اینکه تو بیایی. مدتی است که این فکر من را میسوزاند. داشتم غصه میخوردم و گریه میکردم. گفتم چه اتفاقی برای شما افتاده است؟ گفت: الآن فکر میکردم که اگر شخص امام زمان(عج) بیاید خانه من و به من بگوید: بلند شو برو در خیابان ببین این لبو فروش چه میگوید. آیا من حاضرم که پیش آن لبو فروش بروم و بگویم فرمایش شما چیست؟ دیدم سنگین است. آن وقت غصه میخوردم که اگر امتحان پیش بیاید من با این عدم آمادگی در امتحان چه کنم؟ این عالم چون در خط خودسازی است مینشیند فکر میکند که آیا مثلاً من اینقدر خودم را شکستهام که حق را از دهان هر کسی بپذیرم؟ بچه، بزرگ، عنوان داشته باشد یا عنوان نداشته باشد.
گاهی وقت ها در جلسات عمومی یک کوچولو که حرف میزند، هیچکس گوش به حرفش نمیدهد. یا مثلاً یک کسی حرف میزند میگوید: ببینید آقا هم وارد سیاست شد. حال آنکه میبینی گاهی یک آدم معمولی چنان تفسیر و تحلیل سیاسی میکند که حقوقدان و سیاستمدار نمیتواند چنین تحلیلی را بکند. قرآن میفرماید: ما این قرآن را میفرستیم اما اگر دل آلوده باشد «یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً»(بقره/26)
4- خداوند فاسقان و ظالمان را گمراه میکند
خدا چه کسی را گمراه میکند؟ در قرآن داریم «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقین»(بقره/26) گمراه نمیکند توسط قرآن مگر کسانی را که فاسقند. پس باید اول من فاسق باشم تا خدا من را گمراه کند. بی خودی خدا کسی را گمراه نمیکند. «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»(صف/5) وقتی این ها ضیغ و زنگ و کجی را قبول میکنند، ما هم ایشان را هل میدهیم. برنامههای خدا یک برنامههای طبیعی است. میگوید «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»(عنکبوت/69) اگر کسی ده هزار تومان نسیه برد و آورد داد، دفعه دیگر بیست هزار تومان به او نسیه میدهیم. اگر دبستان را خوب اداره کرد ما او را رییس دبیرستان میکنیم. «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً»(محمد/17) یکی از انتقادهایی که بعضی از دوستان در بعضی از نامهها نوشتهاند این بود که شما گاهی بعضی از آیه ها را غلط میخوانی. گاهی بعضی از کلمات یا حروف از حرف هایت میافتد و این بخاطر این است که من حافظ همه آیات قرآن نیستم. من با قرآن از لطف خدا مأنوس هستم اما چون همه آیات را حفظ نیستم این است که نمیتوانم همه آیات را درست بخوانم. حالا اگر یک وقتی اهل تحقیقی پای تلویزیون تشریف دارد میتواند خودش به آیات مراجعه کند.
سراغ بحث ضلالت بیاییم. آیه دیگر میفرماید: «وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمینَ»(ابراهیم/27) خدا کسی را که ظالم است، گمراه میکند. پس هدایت و گمراهی کار خداست. همان خدایی که گمراه میکند، هدایت هم میکند. حکیم هم هست. یعنی بی جهت این کار را نمیکند. آخر یک کسی یک سوال از من کرد. گفت: آقای قرائتی! بگو ببینم خدا قدرت دارد یا قدرت ندارد؟ گفتم: خدا قدرت دارد. گفت: حالا که خدا قدرت دارد، شمر را هم به بهشت ببرد. گفتم: خدا قدرت دارد. اما حکیم هست. بردن شمر به بهشت حکیمانه نیست. خدا میتواند علی را به جهنم ببرد؟ بله میتواند اما این کار را نمیکند. چون این کار، کار حکیمانهای نیست. الآن من قدرت دارم یقه خودم را پاره کنم. اما پاره کردن یقه کار حکیمانهای نیست. خدا قدرت دارد که از یک نطفه مست یک مغز مثل ابوعلی سینادرست کند. آیا قدرت دارد که اگر ما تخم هندوانه کاشتیم خربزه بدهد؟ ما به تبریز برویم اما خدا ما را به شیراز ببرد؟ این غلط است. آخر خدا قدرت دارد اما حکیم هم هست. بنابراین اگر خدا گمراه میکند. اگر خدا هدایت میکند، هدایت وگمراه کردنش ملاک و معیار و حکمت هم دارد.
5- خداوند متواضع را عزیز و متکبر را خوار میکند
مثلاً آیهای هست که میگوید: «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»(آل عمران/26) عزت و ذلت دست خداست. اما یک سر آن دست من و شما هم هست. خدا یک اختیاری به ما داده است. «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ»(کامل الزیارات، ص270) کسی که برای خدا تواضع کند خدا او را بزرگ میکند. این خط اوست. رهبر انقلاب وقتی مرجع تقلید بود، فرمود: من دست مراجع را میبوسم. بیشتر مردم رو به او آوردند. ایشان گفت: من دست بقال ها را میبوسم. رهبر انقلاب شد و بسیار موفق شد. فرمود: به من رهبر نگویید. به من خدمتگذار بگویید. جمع شدند و گفتند: (روح منی، بت شکنی) ایشان فرمود: رهبر من آن پسر 13 سالهای است که به خودش نارنجک میبندد و کاری میکند که همه زبان ها و قلم ها. . . و هرچه عظمتش بیشتر میشود تواضعش بیشتر میشود. تا میبینیم شب که خواهر ها میآیند دیدنش میگوید: شما زن ها ما را نصیحت کنید. گاهی میگوید: من از خلق در محضر مردم شرمنده هستم. من به حال شما غبطه میخورم. «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ» در اصول کافی حدیث است، کسی که برای خدا تواضع کند خدا او را بالا میبرد. «وَ مَنْ تَکَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ» کسی که زور بزند به پایین میآید. این است که این کار ها زور زدنی نیست. مثلاً بیایید عکس را پخش کنیم. بیایید عکسش را پاره کنیم. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ»(آل عمران/54) اگر بنا بود کسی با عکس پیش برود، این کارهایی که ما میکنیم کانال یک است. ما در این دنیا و در این نظام هستی دو کانال داریم. یک کانال داریم که جمع شویم، بزرگش کنیم، بکوبیمش، بشکنیمش، تهمتش بزنیم، عکسش را بالا ببریم، عکسش را پایین ببریم، این ها همه کانال یک است. پشت این کانال یک، یک کانال دویی هم هست که خدا دارد آن را طراحی میکند. بعد ببینیم که روی کانال یک، شاه با تمام ابرقدرت ها زور میزنند که خودشان را نگه دارند. روی کانال دو این ها را واژگون میکند.
قرآن که این همه قصه دارد میخواهد یکقدری هم ما را متوجه کانال 2 کند. ابرهه ارتش قوی درست کرد. سوار فیل شد. گفتند: الان دستور میدهیم: آتش! و کعبه را منفجرمی کنیم. ابرهه یک خانه ساخت و به مردم گفت: شما که میروید دور کعبه طواف میکنید. بیایید دور خانه من طواف کنید. مردم هم اعتنا نکردند و ایشان گفت: حالا که دور خانه من نگشتند، من هم کعبه را خراب میکنم. ارتش تشکیل داد. همه سربازان و سپاهیانش سوار فیل شدند و رفتند که کعبه را خراب کنند. کانال چیست؟ «وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابیلَ»(فیل/3) کانال این بود که پرنده آمد و چیزهایی را پرتاب کرد که در تفسیر داریم از عدس بزرگتر و از نخود کوچکتر بود. پرنده ها آمدند این ها را به روی سر این ها انداختند و وقتی هم به سرشان میخورد از پایشان بیرون میآمد. بعد قرآن میگوید: «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ»(فیل/5) عصف به معنی کاه است. مأکول به معنی خورده شده است. (کاه خورده شده پهن) چنان این سنگها به مخشان میخورد که پهن میشدند. خاک میشدند. این کانال دو است. کانال یک فیل است. کانال دو ابابیل است. ما یک مقداری باید روی کانال کار کنیم. یک مقدار هم باید وقتمان را صرف کانال بکنیم. کانال یک «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ»(یوسف/67) حضرت یعقوب وقتی میبیند پسرانش با هم دارند حرکت میکنند، میگوید: با هم وارد نشوید. شاید چشمتان بزنند. چشم زخم از نظر اسلام درست است. «وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا»(قلم/51) واقعیت دارد. از نظر علمی هم بحثهایی در این زمینه شده است. اما این که عطسه کردی بایست این دروغ است. حدیث داریم هرکس عطسه کرد تند برود. یکسری حرف ها خرافات است. یعقوب به بچه هایش گفت: شما 10، 12 نفر که دارید با هم میروید یک مرتبه وارد نشوید. ممکن است شما را چشم بزنند. در عین حال میگوید «و توکلوا» توکل هم داشته باشید.
امام حسین صبح عاشورا ارتش خود را درست میکند. نظامش را درست میکند اما روی کانال دو مناجات هم میکند. امام حسین روی کانال یک، شب عاشورا شمشیرش را تیز میکند و با خدا هم مناجات میکند. هم کانال یک و هم کانال دو دارد. با یک دست قرآن و با یک دست اسلحه را نگه داشته است. اسلحه کانال یک است. مکتب کانال دو است و همیشه پشتوانهی کانال یک، کانال دو است.
چه کسانی ما را گمراه میکنند؟ قرآن میگوید: چند طایفه ما را گمراه میکنند. گفتیم که خدا نسبت گمراهی(گمراه کننده) را به خودش داده است. اما گفته است که من بی خود کسی را گمراه نمیکنم. حکیمانه گمراه میکنم. اما گمراه کنندگان باطل این ها هستند که خودشان هم باطل هستند:
6- دوست و بزرگان و دانشمندان میتوانند گمراه کننده باشند
1- دوست آدم را گمراه میکند. شما اگر روی کره زمین یک نفر را پیدا کردی که سیگاری باشد و از طریق دوستش سیگاری نشده باشد. تمام سیگاری ها از طریق دوست سیگاری شده اند. این مثال جزئی بود. حالا مثال کلی را بگویم. برادران و خواهران آیا پرسیدهای که چرا میگویند با آخوند ها تماس نگیر؟ وقتی میخواهند کانالیزه کنند، میگویند: با این مرتجع ها تماس نگیر. آقا بیا بنشینیم حرف بزنیم اگر بد بود، دیگر تماس نگیر. به قول قدیمی ها اگر بد روضه خواندم تو گریه نکن. اما از اول پیش خرید میکند. «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» است. سعی میکند که اینطور باشد و در برنامهشان میگویند: چنان وقت دختر ها و پسر ها و هواداران را پر کنیم که مهلتی برای تماس گرفتن با مخالفین را نداشته باشند. دوست آدم را گمراه میکند. قرآن میگوید: «یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً یا وَیْلَتى لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً»(فرقان/28-27) روز قیامت ظالم دو تا دستش را گاز میگیرد. بعد داد میزند کاش با فلانی دوست نمیشدم. «لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ»(فرقان/29) آن دوست مرا گمراه کرد. بنابراین یکی از اشخاص که ما را گمراه میکند، دوست است. اگر شما جوان انقلابی هستی باید در انتخاب رفیق هم یک تغییرات و یک تصفیههایی بشود. هیچ مانعی ندارد که شما بگویی آقا ما با ایشان سالهاست که رفیق هستیم. حالا دیگر نمیتوانیم قهر کنیم. خوب باید بتوانی قهر کنی. مگر نشنیدی که امام صادق یک دوست بیست ساله داشت. یکبار دوست بیست ساله یک فحش ناموسی به مادر نوکرش داد. امام صادق فرمود: چه گفتی؟ هیچ نگفتم. فقط عصبانی شدم. فرمود: تو به مادرش تهمت زدی. گفت: اولاً این نوکر من است. خوب حالا اگر کسی نوکر داشت میتواند به او فحش بدهد؟ امیرالمومنین وقتی لباس میخرید برای غلامش4 درهمی میخرید و برای خودش لباس2 درهمی میخرید. در ثانی مگر میشود به او فحش داد. مگر میشود به شاگرد فحش داد. آیا استاد حق دارد به شاگردش بگوید: خاک بر سرت؟ نه! از نظر اسلام حق ندارد چنین بگوید. چرا به او فحش دادی؟ آقا هم نوکر من است و هم مادرش مسلمان نیست. مادرش مسلمان نباشد مگر به غیر مسلمان میشود ناسزا گفت.
علی بن ابیطالب در جنگ دید که مردم دارند به معاویه فحش میدهند. حضرت فرمود: فحش ندهید. اگر ما هم جنگی داشتیم، حق ناسزا گفتن نداشتیم. قرآن میگوید: به بتها فحش ندهید. برای اینکه آن ها هم عصبانی میشوند و فحش به خدای شما میدهند. اصلاً فحش غلط است. امام صادق فرمود: چرا فحش دادی؟ گفت: هم نوکر من است و هم مادرش مسلمان نیست. فرمود: من بیست سال است که با تو رفیق هستم. از اینجا دیگر قطع رابطه کردیم. امام صادق دوست بیست ساله خودش را به خاطر یک حرف ناسزا کنار گذاشت. برادر عزیز! خواهر محترم! چطور شد که وقتی شما دوستانت را در دبیرستان و دانشگاه و. . . مییبنی که دارند به مردان خدا تهمت میزنند، دلیل و سند شرعی هم به تو ارائه نمیدهند و دوستیات را با این ها قطع نمیکنی؟ فکر نمیکنی میمیری؟ آن وقت اگر من و تو مردیم جواب خدا را چه بدهیم؟
خدا یکی از علمای بزرگ را رحمت کند. به او گفتند: اگر تو هفته دیگر بمیری، چه میکنی؟ گفت: من هیچ تغییری در زندگیم نمیدهم. همین کاری که از اول بچگیم کردم. چون من از اول پانزده سالگی هر کاری که میخواستم بکنم به فکر این بودم که شاید هفته آخر عمر من باشد. اگر شما بدانید که 10 روز دیگر 20 روز دیگر از دنیا میروی آیا باز هم حاضر هستی این حرفهای بی سند را قبول کنی؟ دوست ما را گمراه میکند. در انتخاب دوست باید مواظب باشید. حدیث داریم با دوستی که نقطه ضعف تو را میگوید رفیق شو و با او دوست بشو. دوستی که به تو غرور میدهد.
2- دوم کسی که ما را گمراه میکند بزرگان است. مهرههای درشت هستند. روز قیامت افرادی میگویند: خدایا «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»(احزاب/67) بزرگمان را اطاعت کردیم. من والله راهنمایی بودم. دیدم دبیرستانی ها این کارها را میکنند. من دبیرستانی بودم، دیدم دانشجویان این کار را میکنند. دانشجو میگوید: چون دیدم رییس دانشگاه این کار را میکند. کارگر میگوید: کار فرما این کار را میکند. شاگرد میگوید: استادم این کار را میکند. طلبه میگوید: آیت الله فلان کار را کرد. هر قشری نسبت به آن مهرههایی که برایش ارزش قائل است منحرف بشود و این خیلی مهم است. «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ» اگر یک زمانی یک خانم معلم با کفش ساده سر کلاس برود، تمام دخترهای مدرسه دیگر برای کفش در خانه اشک نمیریزند و این یک عمل انقلابی است. درس عالی، زندگی ساده. آن وقت بچه ها نمره درسشان بالا میرود. فشارشان نسبت به پدر ها و مادر ها پایین میآید. «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا»
3- سوم دانشمندان و علماء هستند. این سه دسته گمراه کننده هستند. دانشمندان و علماء هم میتوانند گروهی را گمراه کنند. بزرگان و قدرتمندان و دولتمندان میتوانند در هر قشری افرادی را گمراه کنند. «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّه»(بقره/79) چیزهایی را مینویسند و میگویند این ها از طرف خداست.
ابزار تحریف چیست؟ ابزار گمراهی چیست؟
7- ایجاد شک، شعار، وعده، تزیین و سوگند ابزار گمراهی است
1- ایجاد شک. قرآن میگوید: حضرت صالح میآمد و مردم را هدایت میکرد. بعد میآمدند میگفتند، بگویید ببینم «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ»(اعراف/75) آیا میدانید که او مرسل و پیامبر است. نکند مرسل و پیامبر نباشد. ایجاد شک میکردند. میدانید درست میگوید! از کجا میدانید که او درست میگوید؟
2- گاهی وسیله گمراه کردن شعارهاست. در زمان طاغوت یکی از معلمین چپی سر کلاس رفته بود تا به بچه ها حساب یاد بدهد. گفته بود: بچه ها در شهر شما خانهای یازده هزار متری است ولی یک زن و شوهر و یک سگ در آن زندگی میکنند. هر کدام از اینها چند متر مربع زمین دارند. در جنوب شهر خانه ی50 متری است و در این خانه 5 نفر زندگی میکنند. حساب کنید که به هرنفر چند متر میرسد. بعد مثلاً میگفت: در شمال شهر هر نفر چند هزار متر و در جنوب شهر هر نفر چند متر زمین دارند. بعد میگفت: این سیستمی است که ما به آن مملکت اسلامی میگوییم. اما در نظام اقتصادی مارکسیسم این مسئله حل شده است. معلم ریاضی دارد درس تقسیم میدهد. اما لابلای درس تقسیم، بچه ها را به مکتب خودش آشنا میکند. خوب جوابش این است. در شمال شهر غلط است. در جنوب شهر هم غلط است اما دوای این غلط حتماً در کشکول جناب مارکس نیست. دوایش در اسلام هست. مسئله عدالت اجتماعی در ما هم هست. حرفش درست است اما نتیجه گیریش غلط است. میگوید: تو بیمار هستی. پس بیا به دکتر برویم. نه این آمپول زن نیست. دلیلش هم این است که تا الآن چند نفر را کشته است. مریضی را قبول دارم ولی جناب دکتر را قبول ندارم.
رفتم وارد یک دبیرستانی بشوم و سخنرانی کنم. تا وارد شدم دیدم قبل از سخنرانی من یک عده گفتند: باید سرمایه را گرفت. بعد معلوم شد چند تا دختر چپی در این ها هستند و این شعار ها را گفتند و دختر ها هم دنبال اینها میگفتند که(سرمایه را بایدگرفت). گفتم: این شعار را از کجا میگویید. شعار اسلام این است. اسلام میگوید «ارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَک»(نهج البلاغه، نامه 40) امیرالمومنین میگوید: حساب را پهلوی من بیاور. باید حساب سرمایه رسید. اما سرمایه را باید گرفت، غلط است. اول باید به حساب سرمایه رسید که از کجا آورده است. بعد حرامهایش چیست؟
یک فیلمی بود که در آن چند کارگر و چند سرمایه دار بود و درآمد ها و پول ها حرام را از ایشان گرفتند. بعد قم خدمت آیت الله گلپایگانی رسیدم. ایشان فرمود: خوب این سرمایهای که از سرمایه دار گرفته میشود به حساب چه کسی باید داده بشود؟ بحث این نیست که اگر از رباخوار پول را گرفتیم، اموال را به نفع مستضعفین مصادره کنیم. نه خیر! اموال رباخوار را باید گرفت و به آن کسی داد که ربا داده است. متوجه شدید. ممکن است من سرمایه دار باشم. سرمایه من هم از راه احتکار، دزدی بدست آمده باشد. حالا اموال من را که مصادره میکنند نباید به نفع مستضعفین مصادره کنند. هر کدام که صاحبش معلوم است باید به صاحبش بدهند. اگر مجهول بود ولایت فقیه و یک مسئله دیگر بوجود میآید. بنابراین گاهی وقتها سرمایه را باید گرفت. این یکی از ابزارهای گمراهی است.
3- یکی دیگر از ابزار گناه وعده است. وعده ها از ابزار گمراهی است. علت اینکه این انقلاب ما دارد توطئه ها را خنثی میکند این است که یک گروه خلقی مدام گفتند: خلق و خلق و خلق. ایران این ها را دید. بعد دیدند این خلقی ها نه در سپاه پاسداران و نه در جهاد سازندگی آمدند. نه دوایی و نه درمانی است. هیچ خبری نبود. فقط نوشتند خلق. وعده دادند ما قربان خلق میرویم ولی وعده هایشان از مرز شعار بیرون نرفت. آن چیزی که انقلاب ما را حفظ کرد یک سهمش به دوش این نهادهای انقلابی است که توانست آن روستایی را که چهل سال از وعده برقی که به آنها دادند میگذرد. دیدند 2- 3 تا دانشجو در این تعطیلات دانشگاهی به این روستا رفتند و این روستا را برق کشی کردند. اگر این نهادهای انقلابی نبود انقلاب ماخیلی راحت ضربه خورده بود. علت اینکه امت ایران گمراه نشد همین نهادهای انقلابی بود. البته وعدههایی هم که جمهوری اسلامی داده است، هنوز همهاش عملی نشده است. باید صبر کنیم امام زمان بیاید. اما یک وقت خط، خط خوبی است. جریان رو به بهبودی است. همین مقداری که رو به بهبودی است، دفاع ما روی این است که در مسیر خوب شدن هستیم. نه اینکه بگوییم حکومت ما در کشور نقطه ضعف نیست. با همه نقطعه ضعفش خط، خط خوبی است. بین جادهای که جاده کربلاست و دست انداز دارد با جادهای که جادهی آمریکاست و دست انداز ندارد، خیلی فرق است. خوب جادهی کربلا را میشود لکه گیری کرد و چاله هایش را پر کرد و رفت. چون جاده، جادهی خوبی است. اما جادهی آمریکا خوب نیست.
4- مسئله دیگر تزیین است. تزیین از ابزار گمراهی است. «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»(نمل/24) گاهی انسان خودش کار خودش را زینت میدهد. (توجیه گرایی) یعنی اینکه بنده بیایم غلطهایی را نادیده بگیرم. چشم روی هم بگذارم و توجیه کنم. تزئین هم یکی از ابزارهای گمراهی است. گاهی انسان خودش را گمراه میکند. چرا؟ برای خاطر اینکه کار خلافی میکند اما کار خلافش را توجیه میکند.
5- یکی دیگر مسئله سوگندهاست. قرآن میفرماید: «اتخذوا ایمانهم جنّه فصدّوا عن سبیل الله» گاهی قسم دروغ میخورند و با همین قسم دروغ روی کارهایشان سر پوش میگذارند و هر جنایتی را میکنند.
خلاصه: اول گفتم که خدا گمراه میکند اما همان خدایی که قدرت دارد گمراه بکند، بی خود هر کسی را گمراه نمیکند. خود خدا گفته است که من کسی را که مسرف و کذاب و فاسق است، گمراه میکنم. بنابراین خدا گمراه میکند اما گمراهی خدا با حکمت است. گفتم خدا قدرت دارد اما حکمت هم دارد. کسانی که ما را منحرف میکنند، گفتم ابرقدرت ها و استعمارگر ها سه تاخط را بوجود میآورند. اول خط جهل است. یک کاری میکنند که نفهمیم. بعد اگر فهمیدیم یک کاری میکنند که راه نیفتیم. بعد اگر راه افتادیم یک کاری کنند که با هم حرکت نکنیم. مسئله سوم دستههایی که در قرآن گمراه کننده معرفی شدهاند دوست و بزرگان، سیاستمداران، دانشمند ها و علما هستند که میتوانند گمراه کنند و ابزارگناهشان گاهی ایجاد شک و یأس است. گاهی شعارهایی میدهند. از راه شعار ها خط را عوض میکنند. گاهی وعده ها میدهند و گاهی تزیین میکنند. غلطهای خودشان را توجیه میکنند. گاهی انسان یک غلطی را میبیند و دلش از دست فلانی سرد میشود. میگوید: دیدی فلانی هم به درد فلان مقام نمیخورد. گاهی آدم غلطی را از شخصیتی میبیند و میخواهد دلسرد بشود. فوری هواداران آن شخص یا گروه میآیند و تزیین میکنند. یعنی آن غلط را توجیه میکنند. باز مردم را در خط گمراهی نگه میدارند. تزیین دوستان، رفو کردن هواداران، سوگندهای دروغین، وعده ها و شعار ها و ایجاد یأس، این ها گوشهای از ابزار گمراهی است. از گمراهیهایی که در قرآن گفته شده بود مثال زدم. گفتم: مثل ظرف آبی میماند که اگر لاشهای در آن باشد بارندگی هم که بشود بوی تعفن بیشتر میشود. اگر ما مریض باشیم، قلبمان از نظر معنوی مریض باشد هر چه هم ما را نصیحت بکنند، عصبانیتمان بیشتر میشود و لذا ببینیم که آقای مشکینی در درس اخلاق چه میگوید؟ پای فیلم مراد برقی ننشینیم. همان وقتی که آمریکا داشت آپولو میساخت من و تو پای مراد برقی نشستیم. حالا که آقای مشکینی، آقای منتظری میخواهند به ما بگویند خدای تو چه گفته است. «فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» خدا انشاءالله همه را از این گمراهی ها حفظ کند امیدوارم که بیشتر با اسلام آشنا بشویم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»