بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
شریعتی: سلام میکنم به همه شما. سلام به شما و دلهای بهاری شما. سلام به شما و ایمانی که از آن سرشار هستید. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. انشاءالله لحظه لحظه زندگی شما، دل و جانتان به نور قرآن کریم و پیامبر و اهلبیتشان منور باشد. خیلی خوشحالیم که امروز هم مهمان لحظات ناب و نورانی شما و در خدمت حاج آقای قرائتی عزیز و دوست داشتنی هستیم. سلام علیکم و رحمه الله.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: حاج آقای قرائتی امروز برای ما چه به ارمغان آوردید؟
حاج آقای قرائتی: چند بحث را انتخاب کردم و فکر میکنم مسأله انفاق و کمک به دیگران مهم است. انفاق هم فقط پول دادن و صدقه نیست. یک خرده دایره انفاق را باز کنیم. بیست نکته در مورد انفاق نوشتم. بسم الله الرحمن الرحیم. قرآن چند صد آیه در مورد کمک دارد. آیات انفاق، آیات زکات، آیه خمس، آیه «اعطی»، آیه «ایتاء» آیات کفاره، خلافی کرده کفارهاش این است که به محرومین کمک کنی. آیات صدقه که لفظ صدقه در آن است. این مسأله خیلی مسأله مهمی است و جامعه را از فقر نجات میدهد. قرآن گفته اگر انفاق کنید نکاتی را باید ملاحظه کنید. در سوره سبأ آیه 39 داریم که میگوید: «فَهُوَ یُخْلِفُه» یخُلِفه از خلیفه است و خلیفه هم یعنی جانشین. یعنی بده جایش را پر میکنم. ماست وقتی شل است برداری جایش پر میشود. سریع برمیگردد. وقتی سفت است جایش میماند. میگوید: اگر کمک کنی من جایش را پر میکنم. مثل شیری که مادر به بچهاش میدهد. همین که شیر از سینه در بدن بچه رفت، جایش پر میشود.
یک کسی آمد گفت: من هرچه میدهم جایش پر نمیشود. گفت: قرآن گفته «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُم» (بقره/267) از حلال بدهید در راه حلال هم خرج میشود. یا درآمد حلال نیست یا اگر هم حلال هست، آن آقایی که کمک میکنی در راه خوبی مصرف نمیکند. علاوه بر اینکه گاهی جبران با فاصله است. یعنی ممکن است «تو نیکی میکن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز» این به این معنی نیست که اگر کار خیری کردی فردا نتیجهاش را میدهد.
در کربلا وقتی امام حسین را کشتند، امام سجاد به حضرت زینب گفت: غصه نخور اینها، امام حسین را کشتند. خیمهها را آتش زدند. زمانی بیاید که مردم برای زیارت اینجا سر و دست بشکنند. از راه دور پیاده بیایند. منتهی این فاصله نیست که سه شنبه امام حسین را کشتند و چهارشنبه زوارها راه بیافتند. زمان میبرد. گاهی به نسل آدم میدهند، قرآن یک آیه دارد میگوید: موسی و خضر از یک قریهی مخروبهای میگذشتند، دیواری داشت خراب میشد. گفت: بیا بنایی کنیم دیوارها را بسازیم. گفت: این به ما چه؟ چه کسی گفته کار مفت؟ ما وقتی وارد روستا شدیم یک تکه نان خواستیم کسی به ما نداد. «اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» (کهف/77) این مردم روستا یک تکه نان به ما دو پیغمبر ندادند. حالا بنایی مفت. «لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً» (کهف/77) لااقل میخواستی یک اجری، مزدی بگیری. گفت: نه، «وَ کانَ أَبُوهُما صالِحا» (کهف/82) زیر این دیواری که دارد خراب میشود یک گنج است و برای یک مرد صالحی است، اگر ما این دیوار را نسازیم این گنج لو میرود و غریبهها میبرند. و خدا چون پدرشان آدم خوبی بوده است، خواست این گنج به بچهها برسد. دیدم یک بنایی مفت کنیم. یعنی خداوند دو پیغمبر را به کارگیری مفت میکشد برای اینکه یک پدری در گذشته آدم خوبی بوده است.
من جوان بودم از امام خمینی شنیدم. در مسجد اعظم فرمود: من دیشب یک ساعت خوابیدم. به علمای شهرها نامه نوشتم به فقیرهای اسلام برسید و از شاهنشاهی نجات بدهید. ما چون پدرمان صالح بود، یعنی امام خمینی مرد خدا بود، بعد از چهل سال، مردم در انتخابات شرکت میکنند. حالا بعضیها هم میگویند: چرا ماشینها بوق زدند؟ شادی کردند؟ الآن شما ببینید پادشاه سعودی با رئیس جمهور آمریکا با هم میرقصند. این بدترین نوع حکومت است. از آمریکا بیایند به سعودی اسلحه بفروشند، سعودی با پول نفت مسلمانها اسلحه بخرد و مسلمانهای یمن را بکشد. حالا چهار نفر هم بوق زدند، شاد شدند برای اینکه مملکت در دست خودمان است. خودمان رأی دادیم.
زمان شاه هیچکس نگفت: تو چه کسی را میخواهی؟ چه کسی را نمیخواهی؟ الآن مردم سعودی از تولد تا مرگ یکبار پای صندوق نمیآیند. هر سالی ما به مناسبتی پای صندوق میرویم. یا خبرگان، یا شورای شهر، یا مجلس، یا ریاست جمهوری، سالی یکبار پای صندوق میرویم. این استقلالی که داریم خیلی خوب است.
سر سفره بچه میگوید: قاشق به من بدهید میخواهم بخورم. میگوید: بابا جون نمیتوانی بخوری. روی لباست میریزی. میگوید: نه خودم! قهر میکند و گریه میکند، میگوییم: بگیر. قاشق را میدهیم. میبینیم قاشق را زیر غذا کرد و از سر تا پایش را غذایی کرد. پدر میگوید: گفتم: نمیتوانی. بده من! داد سرش میزند باز گریه میکند. میگوید: اگر خودم، خودم را خراب کنم بهتر از این است که وابسته به تو باشم.
در یک خانه میبینی هرکسی به یک نفر رأی داده است. این خیلی ارزش دارد. حتی در بهشت هم اگر اجباری باشد، مزه ندارد. قرآن یک آیه دارد میگوید: بهشتیها هم آزادی دارند. «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشاء» (زمر/74) در بهشت میگویند: هرطور دوست داری برو. نه اینکه این باغ برای تو و از این باغ بیرون نرو! هرطور خودت خواستی هست. گاهی جبران، اینکه میگویند: جای انفاق پر میشود، نه اینکه همین الآن پر شود. گاهی به ما نمیدهند، به بچه ما میدهند. مثل اینکه پدر صالحی از بین میرود، بعد از دهها سال، دو پیغمبر میآیند خدمت میکنند که«وَ کانَ أَبُوهُما صالِحا» گاهی به قیامت میخورد. چون نگاه ما دنیا و آخرت با هم است. در ایران میگویند: جوجه را باید آخر پاییز شمرد. یعنی بگذار قیامت شود، ممکن است الآن در دنیا بر حسب ظاهر امام حسین را کشتند، ولی قیامتی هم هست. گاهی وقتها خدا یک چیزی را میگیرد و در قیامت جبران میکند. در روایت داریم بعضی وقتها در قیامت یک هدیهای به کسی میدهند، میگویند: در دنیا دعایی کردیم مستجاب نکردیم، مصلحت نبود. ولی این به جای آن. گفت: چه خوب. کاش هیچکدام از دعاهایم مستجاب نشده بود. نیاز من اینجا بیش از دنیاست. یا گاهی پول جایش نمیآید اما آبرو و عزت میآید. اینطور نیست که اگر خدا در قرآن میگوید: جایش را پر میکنم، یعنی اگر شکر دادی با شکر پر میکنم، گندم دادی با گندم. ممکن است شکر بدهی با گلابی پر شود.
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُم» (اسراء/7) اگر خیر رساندی به خودت خیر رساندی. مثلاً تو بچه مرا از غرق شدن نجات میدهی. یک کسی یک سنگی برمیدارد در جاده که لاستیک ماشین شما پنچر نشود. یعنی با نجات از غرق شدن به مردم لطف میکنی و خدا با برداشتن سنگ از درون جاده.
بنابراین پنج تا حرف زدیم. کسی خدمت امام آمد، گفت: قرآن میگوید اگر بدهی جایش را پر میکنم. من میدهم جایش پر نمیشود. چند پاسخ دادیم. 1- امام فرمود: اگر از حلال دادی و کسی هم که گرفت در راه حلال خرج کرد، جایش پر میشود. 2- گاهی با فاصله جایش پر میشود. گاهی به نسل داده میشود. گاهی به قیامت داده میشود. گاهی جبران میشود منتهی با مال جبران نمیشود. تو مال میدهی با آبرو جبران میشود. با شفای یک بیمار جبران میشود.
مسأله دوم کلمهی «خَیْرُ الرَّازِقِینَ» (مائده/114) است. یعنی خدا بهترین روزی رسان است. من هشت نکته در مورد این آیه نوشتم. یکی اینکه چرا «خَیْرُ الرَّازِقِینَ» است؟ چون همه چیز دارد. گاهی وقتها نجار فقط چوب دارد. لحاف دوز فقط پنبه دارد. «خَیْرُ الرَّازِقِینَ» است بخاطر اینکه همه چیز دارد. دوم توان بخشیدن هم دارد. بعضیها دارا هستند ولی نمیتوانند ببخشند. مال دارد در کشتی است. خیلی از مسئولین مملکتی قدرت دارند، توان ندارند. خود من 37 سال است در تلویزیون هستم. خیلی مشهور هستم. اما نمیتوانم پیاز را کیلویی یک قران ارزان کنم. شهرت دارم ولی نمیتوانم پیاز را ارزان کنم. «لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر» (تغابن/1) باقی مسئولین مملکتی «له الملک» هستند. ولی «و هو علی کل شی قدیر» نیستند. ممکن است خودش، زنش، بچهاش، برادرش، شریکش، پرسنلش خوب باشد.
خدمت امام آمدند که نماینده شما در حج ضعیف است. فرمود: چطور؟ گفت: یک ایرانی در یکی از کوچههای مکه و مدینه هست، به او بی احترامی شده است. این چه نمایندهای است شما داری؟ نقل شد امام فرمود: بفرمایید که مکه و مدینه بزرگتر است یا حسینیه جماران؟ مکه و مدینه بزرگ است. حسینیه جماران سیصد متر است. 2- قدرت من بیشتر است یا نماینده من؟ گفت: شما امام هستی. گفت: من که امام هستم و قدرت من بیش از نماینده من است. در یک حسینیه جماران کوچک نمیتوانم کنترل کنم. من دارم حرف میزنم یکی الکی میگوید: تکبیر! حال آنکه این حرف ما تکبیر نداشت. چه کار کنم؟ بیرونش کنم، قهر کنم بروم؟ یعنی من درست است امام خمینی هستم و حسینیه جماران کوچک است. اما گاهی انسان در مقابل یک عملی قرار میگیرد که نمیشود.
من از یکی از مراجع شنیدم که حضرت امیر سی برنامه داشت که موفق نشد. گاهی وقتها ما میگوییم: ایشان رئیس جمهور شد پس فردا همه مشکلات حل میشود. ممکن است نتواند حل کند. حضرت امیر سی برنامه را خواست تغییر بدهد نشد. یکی نماز تروایح بود. نماز تراویح را اهل سنت میخوانند. این برای شیعه حرام است. حضرت امیر خواست بگوید: حرام است. جمع شدند و سر و صدا کردند. حضرت فرمود: بروید بخوانید تا خسته شوید. من علی بن ابی طالب میگویم: نخوانیم. شما میخواهید بخوانید بخوانید! یعنی حضرت امیر نتوانست یک نماز را منع کند.
یک کسی میگفت: به عدد موهای سرم کمک تو میکنم. کلاهش را برداشت دیدند کچل است. اصلاً مو ندارد. گاهی «خَیْرُ الرَّازِقِینَ» چون دارد. 2- توان بخشیدن هم دارد. قدرت هم دارد. بخل هم ندارد. ما گاهی وقتها میگوییم: بدهیم خودمان فردا چه کنیم؟ به همه هم میبخشد. بعضیها ممکن است ببخشند اما به خانواده، مثل شاه که میبخشید اما به شاهپورها میبخشید. به خاندان سلطنتی میبخشید. بی توقع و بی منت هم هست. بخشش هم دائمی است. مثل مادر که مهرش به بچه دائمی است. از قبل از تولد تا بعد از مرگ! «این قبیل دوستان که میبینی، مگسانند دور شیرینی» بعضیها مهرشان براساس منافع خودشان و مقطعی است. نیاز هم میداند که ما چه چیزی نیاز داریم. چیزهایی را هم میبخشد که دیگران توان بخشیدن آن را ندارند. مثلاً عمر، شما همه جمع شوید میتوانید یک روز عمر مرا اضافه کنید؟ همه جمع شوند نمیشود. همه گفتند: از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا!
این«خَیْرُ الرَّازِقِینَ» بخاطر این است. 1- همه چیز دارد. 2- روحیه بخشیدن دارد. توان بخشیدن دارد. 3- مانعی مثل بخل ندارد. 4- به همه میبخشد. 5- بی توقع و بی من است. 6- بخشش آن دائمی است. 7- نیاز را تشخیص میدهد و چیزهایی را میبخشد که دیگران توان بخشیدن آن را ندارند.
مسأله انفاق پنج رقم است. بعضی انفاقها واجب است. مثل خمس و زکات. این قسمت برای تفسیر اطیب البیان برای مرحوم طیب است. از تفسیرهایی که ما از آن غافل شدیم تفسیر اطیب البیان است. من منزل صاحبش رفتم. در جوانی او را دیدم. بالای صد سال سن داشت. پیرمردی بود از علمای اصفهان بود، آیت الله طیب، هنوز هم در اصفهان یک خیابان به اسمش هست و تنها تفسیری است که وقتی روایات را نقل میکند، مثلاً میگوید: این روایت ضعیف است، قوی است. معمولاً روایتهای غیر فقهی را کار ندارند، به اینکه این روایت چه روایتی است. ولی ایشان روایتهای تفسیری هم مثل روایتهای فقهی دقت میکرد که جایگاه این روایت چطور است. یک دور هم اصول عقاید نوشته به نام «کلم الطیب» اصل تفسیرش هم با یک نقطه غیبی شروع شد. آیت الله طیب یک دور اصول عقاید مینویسد. شب جمعه بوده خواب میبیند که به او گفتند: شما کتاب خوبی نوشتی. ولی تفسیر قرآن هم بنویس. این هزار تومان هم بگیر پول کاغذ. در خواب بلند میشود و میبیند هزار تومان که نیست. ولی چه خوابی دیده است. روز جمعه دعای ندبه میرود. کسی میآید میگوید: حاج آقا من کتاب شما را خواندم. خوب کتابی است. یک دور تفسیر هم بنویس. این هزار تومان هم پول کاغذش! همان که در خواب دیده بود، در بیداری دید. میگوید: باشد یک دور تفسیر هم مینویسم. چهارده جلد تفسیر دارد. انفاق را پنج دسته کرده است. انفاق واجب داریم. مثل خمس و زکات، انفاق مستحب داریم مثل کمک به فقرا و هدیه به دوستان، انفاق حرام داریم مثل کسی که با مال غصبی یا در راه گناه خرج میکند. مالش حرام است. میگوید: اگر تریاکم را منتقل کردم به ایران، عاشورا خرج میدهم. خرج روز تاسوعا با من. نذر ابالفضل میکند برای اینکه مردم را تریاکی کند.
انفاق مکروه، مثل اینکه فامیل فقیر هستند و این به غریبهها میدهد. انفاق هست اما مکروه است. یعنی ترکش بهتر است. انفاق مباح هم مثل اینکه آدم کمک به دیگران میکند برای توسعه زندگی. این مباح است، مثل اینکه میگویند: پول بدهیم، شما تلویزیونتان را 20 اینچ کنید. جوان بودم زمان شاه در خوانسار کلاس داشتم. میخواستم بنویسم باطوم، باطو را نوشتم آخرش شک کردم باطوم است یا باطون است؟ گفتم: ببخشید حرف آخرش چیست؟ یکی گفت: حاج آقا چند تا باید بخوری تا بفهمی!
مباح هم مثل همین که میگویند: پول بگیر، تلویزیون رنگی بخر. این توسعه زندگی است. حالا انفاق چه انفاقی باید باشد. اینکه انفاق کننده خودش را برتر نداند. منت نگذارد. منت بکشد، خدا تو را کمک کرد که انفاق کردی. میتوانست تو را بخیل کند. خودت را برتر ندان. جنس نامرغوب ندهیم، اگر جنس نامرغوب به کسی دادیم، نگوییم: راضی بود گرفت. خودش گرفت! ممکن است مجبور بوده است. وقتی کسی در سرما میلرزد مجبور است.
دست فقیر دست خداست. قرآن میگوید: قبل از اینکه دستت در دست فقیر برسد، در دست خدا گذاشتی. اگر صدقه دادی دستت را ببوس. چون در دست خدا قرار گرفته است. خالصانه باشد. قرآن میگوید: کسانی که برای خدا انفاق نمیکنند. مثل کشاورزی روی سنگ سفت است. چون اگر سنگ سفت را خاک بریزی، دانه بگذاری، یک باران که بیاید، خاک شسته میشود و دانه با خاک میرود. «فَتَرَکَهُ صَلْدا» (بقره/264) انفاقی که براساس خدا نباشد، مثل کشاورزی روی سنگ است که هیچ فایدهای ندارد.
بعد از انفاق هم منت نگذاریم. اذیت نکنیم. گاهی افراد انفاق میکنند، اما منت میگذارند. مثلاً افطاری دعوت میکند. اما میگوید: شما سفره پهن کن. شما سبزی پاک کن. چهار نفر هم دعوت میکند برای کار دعوت میکند. مخلوط هم دعوت کنند.
یک کسی فقرا را دعوت کرد. حضرت دعوایش کرد. گفت: چرا؟ گفت: شما اغنیا را دعوت میکنم، میگویی: چرا؟ فقرا را دعوت میکنم میگویی چرا؟ فرمود: قاطی هم باشد. یک فقیر و یک غنی با هم بنشینند. چون اگر همه سفره فقرا بود، اینها نگاه میکنند که اینها همه فقیر هستند. معلوم میشود حاج آقا روزه خورده میخواهد کفاره بدهد. شصت تا مسکین را دعوت کرده است. وقتی همه دور تا دور اتاق فقیر بودند کفاره است.
من طلبهی خیلی جوانی بودم یک جایی دعوتمان کردند برای افطاری، افطار کردیم جزءهای قرآن را آوردند گفتند: قرآن بخوانید. گفتیم: ما نیامدیم قرآن بخوانیم. افطاری آمدیم! گفت: شما مدیون مرحوم هستید. گفتم: من بخواهم میخوانم و نخواستم نمیخوانم. در دوران نوجوانی یک جایی نشسته بودم. یک کسی آمد به من نگاه کرد و گفت: شما طلبه هستی؟ گفتم: بله، یک پولی درآورد و به ما داد. گفت: این پنج تومان را بگیر و یک سوره قرآن برای پدرم بخوان. من نگاهی کردم و یک پول دیگر دادم، گفتم: این ده تومان را بگیر و یک سوره قرآن برای مادرم بخوان! گفتم: برای اینکه مگر من قرآن خوان هستم؟ قرآن خواندن کمال است اما اینکه پول بگیرم و برای پدرت قرآن بخوانم، این را دوست ندارم. گفت: تو قرآن بلد هستی و من قرآن بلد نیستم. گفتم: «قل هو الله» که بلدی. یک ربع من برای پدر تو وسط قرآن را میخوانم و تو یک ربع برای مادر من «قل هو الله» بخوان. باید با کرامت باشد. اینطور نباشد که تو بیا خانه ما پشت سماور بنشین. بیا خانه ما سبزی پاک کن. دعا بخوان. خدمات باید طوری باشد که خود طرف قبول کند. با رضایت کامل باشد نه اینکه به اسم مهمانی او را دعوت کنم و بعد از او کار بکشم.
امام رضا(ع) مهمان داشت. یک چراغی بود، فتیله چراغ خراب شد. مهمان دستش را دراز کرد این فتیله چراغ را درست کند. امام رضا فرمود: شما کاری نکنید. من خودم درست میکنم. گفت: زحمت نیست. فرمود: نه اگر مهمان در خانه کار کند، نشانه این است که صاحبخانه آدم نامردی است. اگر مهمان خواست کمک کند حرفی نیست. اگر شما زیر دوش رفتی خوب است. اما اگر داری میروی آب داخل یقهات بریزد، خوب نیست. چون گاهی انسان در مقابل عمل انجام شده قرار میگیرد.
بعد از انفاق منت در کار نباشد.«لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) کمک میکنید، منت نگذارید. من جهازیه را جور کردم. پو کنکور تو را دادم. من به تو وام دادم. مَن و مَن نکنید. اگر هم نداریم با محبت جواب بدهید. «بذلٌ یسیر أو ردٌّ جمیل» اگر میدهی با کرامت بده، اگر رد میکنی به زیبایی رد کن.
هم آشکار کمک کن و هم مخفی. کمک آشکار خوبیاش این است که انسان متهم نمیشود فلانی بخیل است. دفع تهمت میشود. دوم اینکه ممکن است باعث تشویق دیگران شود. بگویند: ایشان کمک کرد، ما هم کمک کنیم. تشویق دیگران است.
یک سال این تفسیر نور ما کتاب سال شد. پنجاه سکه به ما جایزه دادند. بیست سال پیش بود. ما یک مقدار قرض داشتیم دادیم و باقی سکهها را هم دادیم دو سه نفر را دعوت کردیم و گفتیم: جایزه کتاب ما این سکههاست. حالا دری به تخته خورده و این پول دست ما آمده است. من این را برای شما میگذارم، من این قاشق ماست را به دیگ شیر شما میزنم که ماست شود. بیایید خودتان هم مبلغی را بگذارید، شب عید است. این زندانیها را که برای صد تومان و دویست تومان و یک میلیون زندانی شدند را آزاد کنیم. اینها دیدند ما پول را دادیم، کمک کردند و پول حسابی دادند. 473 نفر را شب عید آزاد کردیم. گاهی باید علنی کمک کرد. نباید گفت: ریا است. زن که خودش را برای شوهرش آرایش میکند، آرایش میکند که شوهرش ببیند خوشش بیاید. ولی همین ریا ثواب دارد.
ما تظاهرات کردیم و گفتیم: مرگ بر شاه! بگوییم: من ریاکار نیستم. زیر لحاف مرگ بر شاه بگویم. دو میلیون هم مرگ بر شاه زیر لحاف بگویی شاه نمیرود. بعضی چیزها را باید تظاهر کرد. مثل زنی که برای شوهرش آرایش میکند. آرایش ریاست، اما همین ریا عبادت است. بعضی جاها ریای ما عبادت است. گاهی افراد پیش خودشان میگویند: این اخلاص است. این ریا است. قاطی میکنند. حتی نماز جماعت نمیرود و در دفترش نماز میخواند، میگوید: نمیخواهم ریا کنم. زندگی باید معمولی باشد.
گاهی آشکارا باشد که دیگران تشویق شوند. مثلاً الآن ماه رمضان است دور هم برای افطار جمع میشویم. حالا که فامیل دور هم جمع شدیم، بیایید جهیزیه فلانی را هم جور کنیم. یخچالش را تو بده. جاروبرقی را تو بده. این طناب را نمیشود پاره کرد. ولی اگر نخ نخ کنیم، میشود کاری کرد. اینکه بیاییم افطار بخوریم و برویم خوب نیست. یک مشکلی را هم حل کنیم.
شریعتی: هرجایی که حاج آقای قرائتی بودند منشأ برکات بودند با نکاتشان، با توصیههایشان. انشاءالله همیشه سلامت باشید. امروز صفحه 587 قرآن کریم در سمت خدا امروز تلاوت میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ «1» وَ إِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ «2» وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ «3» وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ «4» عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ «5» یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ «6» الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ «7» فِی أَیِّ صُورَهٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ «8» کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ «9» وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ «10» کِراماً کاتِبِینَ «11» یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ «12» إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ «13» وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ «14» یَصْلَوْنَها یَوْمَ الدِّینِ «15» وَ ما هُمْ عَنْها بِغائِبِینَ «16» وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ «17» ثُمَّ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ «18» یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ «19»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ «1» الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ «2» وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ «3» أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ «4» لِیَوْمٍ عَظِیمٍ «5» یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ «6»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان. آنگاه که آسمان شکافته شود. و آنگاه که ستارگان پراکنده شوند. و آنگاه که دریاها گشوده و به هم راه یابند. و آنگاه که قبرها زیرورو گردد. (در آن زمان) هر کس مىداند، آنچه از پیش فرستاده و آنچه براى بعد گذاشته است. اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور و فریب داده است؟ همان که تو را آفرید و (اندامت را) استوار ساخت و متعادل کرد. و به هر صورت که خواست، تو را ترکیب کرد. با این همه، (شما روز) جزا را دروغ مىپندارید. در حالى که قطعاً بر شما نگهبانانى (از فرشتگان) گمارده شدهاند. نویسندگانى بزرگوار، که به آنچه انجام مىدهید آگاهند. بى شک، نیکان در ناز و نعمت بهشتىاند. و بىشک، بدکاران در آتشى شعلهور. که در روز جزا به آن وارد شوند و بسوزند. و لحظهاى، از آن غایب و جدا نشوند. تو چه دانى که روز جزا چه روزى است؟ باز، چه دانى که روز جزا چه روزى است؟ روزى که هیچ کس براى هیچ کس اختیارى ندارد و در آن روز، فرمان تنها براى خداست.
به نام خداوند بخشنده مهربان. واى بر کمفروشان. کسانى که هرگاه از مردم پیمانه بگیرند کامل مىگیرند. و هرگاه به ایشان پیمانه دهند یا برایشان (کالایى را) وزن کنند، کم مىگذارند. آیا آنان گمان ندارند که برانگیخته خواهند شد؟ براى روزى بزرگ. روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان (براى پاسخ به کارهایشان) خواهند ایستاد.
شریعتی: دیگر کم کم داریم برای ورود به مهمانی بزرگ خدا آماده میشویم. چقدر خوب است همینجا دعا کنیم، «اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ» انشاءالله با طهارت وارد ماه رمضان شویم.
حاج آقای قرائتی: این سوره مطففین، برای کم فروشی یک سوره آمده است. مطفف یعنی کم فروش. این مهم است. برای عدالت لفظی به کار رفته که برای نماز به کار رفته است. سه چیز را خدا کلمهی اقامه گفته است. اصل دین را گفته «اقیموا الدین» نماز را که رکن است گفته: «اقیموا الصلاه» دربارهی وزن و اقتصاد هم گفته «اقیموا الوزن». یعنی وزن را درست پیمانه کنید. ترازوی شما ناقص نباشد و کم فروشی نکنید. کم فروشی معنایش کم فروشی میوه و نان نیست. استاد دانشگاه هم اگر در تدریس کم بگذارد، من طلبه هم اگر روی منبر کم بگذارم، باید حساب کنیم که چقدر خرج میشود و ما چه چیزی یاد مردم دادیم. بنابراین گاهی وقتها میبینی هی لفت میدهیم. یک چیزی را توضیح میدهیم، کم فروشی شامل معلم، کارمند، اداری، روحانی، همسر خانواده میشود.
گاهی آدم کم فروش است و متوجه نیست. من سر نماز موقع خواندن حمد و سوره حواسم پرت میشود. معمولاً اینطور است. ولی وقتی قنوت میخوانم با توجه میخوانم. یعنی وقتی میخواهم از خدا بگیرم، حواسم را جمع میکنم. قرآن همین را میگوید: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ، الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ» وقتی میخواهد از مردم بگیرد، کامل میگیرد. وقتی میخواهد به مردم بدهد، کم میگذارد. این یک کم فروشی به خداست.
خدا یک زبانی به ما داده است. با یک تکه گوشت حرف میزنیم. با پی چشم میبینیم و با استخوان میشنویم. گفته: گوشتی که برای تو است، آزاد آزاد است. با هرکس میخواهی حرف بزن. ده دقیقه با من هم حرف بزن. با هرکس و نا کسی حرف میزنیم، برای تو نماز نمیخوانیم! 335 روز بخور. یک ماه رمضان نهار را عقب بیانداز. نه میخواهم بخورم! اینها کم فروشی با خداست. آقا صد میلیون داری. ده میلیون داری. هشت میلیون از این ده میلیون برای تو و دو میلیون بده من. پولم را به آخوندها بدهم. برای چه بدهم؟ بده به کسی که قبولش داری. آخوند را قبول نداری به او نده. مرجعی را انتخاب کن، که با تمام وجود قبولش داری. یک نفر روی کره زمین هست که قبولش داری، به همان بده. مرجع را انتخاب کن، باسوادترین، باتقوا ترین، زاهدترین، برای مرجعیت معیارهایی هست. مرجع تقلید پول را برای خودش نمیخواهد، خرج دین میکند. یکجا مبلغ ندارند. یکجا مسجد ندارند. یکجا کتابخانه ندارند. یکجا فقرا هستند. اینکه آدم میگوید: من میخواهم همه زیر نظر خودم باشد، بی اعتنایی است.
شما برای کامپیوتر بچهات، برای ماهواره، چقدر وسایل رفاهی را تهیه کردی. اما یک معلم نگرفتی که ماه رمضان قرآن را یاد بچهات بده. گاهی برای یک چیزی خرج میکنیم. کلی پول کفش میدهیم اما پول کتاب نمیدهیم. خرج پا میکنیم اما خرج فکر نمیکنیم. کم فروشی نکنیم.
خدا آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی را رحمت کند. یک شب میگفت: یک روایت هست خدا میگوید: «ما انصفتَ» تو انصاف نداشتی. بخصوص نماز شب، سحرهای ماه رمضان برای سحری بیدار میشویم. نماز شب خیلی آسان است. لازم نیست بایستی، بنشین بخوان. یازده رکعت نماز شب یک ربع طول میکشی. تو که برای سحری خوردن بلند شدی، ده دقیقه هم با خدا حرف بزن. مقداری که مستحب انجام بدهیم نشانه این است که خدا را دوست داریم.
یکوقت آیت الله مکارم زمان شاه در چابهار تبعید بود. هیأت بنی فاطمه تهران مریدش بودند. ایشان هم از قم میآمد و برنامه داشت. یک روز مریدهایش رفتند بندرعباس و چابهار، با ماشین رفتند و خیلی طولانی شد. به ایشان گفتند: هرکس بار دوم دیدن شما آمد معلوم است مرید است. چون بار اول نمیدانست اینقدر جاده بد است. اگر دو بار دیدنت آمد معلوم میشود مرید است. شما اگر «سبحان الله سبحان الله سبحان الله» گفتی، یکبار واجب است. اگر دو بار گفتی، مهم است. کم فروشی نکنیم. قرآن میگوید: «أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ» کم فروش، نمیدانی قیامت حساب داری؟
پست قبلی