نماز

برنامه سمت خدا 17 بهمن 1395

بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

شریعتی: سلام می‌کنم به همه‌ی شما بیننده‌ها و شنونده‌های عزیزمان. ایام دهه فجر را به همه شما تبریک و شادباش می‌گویم. این ایام مبارک را گرامی می‌داریم. انشاءالله شاهد پیشرفت و تعالی کشور عزیزمان ایران اسلامی باشیم و انشاءالله دست به دست هم بدهیم برای برقراری عزت و پیروزی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. خوشحالیم در کنار شما هستیم. حاج آقای قرائتی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: اگر خاطرتان باشد هفته گذشته حاج آقای قرائتی در مورد نماز برای ما گفتند و نکات خوبی را شنیدیم. امروز هم ادامه‌ی فرمایشات جلسه گذشته را برای ما خواهند گفت. انشاءالله خداوند همه ما را از نمازگزاران واقعی قرار بدهد و انشاءالله شیرینی نماز را به ما بچشاند.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم. «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
من هم دهه‌ی فجر را به همه تبریک می‌گویم. سلام و صلوات خدا و رحمت و لطف خدا نثار کسانی باشد که با خون خودشان، با زحمت‌های خودشان این انقلاب را به وجود آوردند. انشاءالله خدا به ما توفیق بدهد که از این انقلاب پاسداری کنیم و خیانت نکنیم.
ما در جمهوری اسلامی از اول انقلاب در تلویزیون آمدیم. 37 سال بدون یک شب جمعه تعطیلی درسهایی از قرآن را داشتیم و پولی هم نگرفتیم. توفیقی بود که خدا به ما در اثر خون شهدا داد. در نهضت سوادآموزی 50 درصد مردم بی‌سواد بودند، الآن نزدیک به ده درصد بی‌سواد داریم. از افراد بی‌سواد، افراد زیادی ادامه دادند و سیکل و دیپلم گرفتند، دانشگاه رفتند، فوق لیسانس و دکتر و آیت الله شدند. یعنی از همان قدم اولی که با سواد آموزی آشنا شد، دیگر خودش ادامه داد. منتهی این اول با نهضت سواد آموزی شروع کرد. در ستاد نماز ما، جوان‌ها یادشان نمی‌آید، در جاده‌ها رستوران‌هایی که بود نمازخانه‌هایش یک جای تنگ و سیاه و کثیف بود. ولی الآن صدها مسجد خوب در جاده‌هاست. در آموزش و پرورش نماز نبود. الآن دهها هزار نماز جماعت، یعنی بین سی تا چهل هزار نماز جماعت هست و اجباری هم نیست، البته باید خود وزیر بیاید بگوید که دانشگاه چه کرده است. منتهی قفل‌هایی را شکستیم. پنج قفل به دانشگاه بود. پنج قفل را انقلاب شکست. باقی جاها هم باید قفل‌ها را بشکنیم. قفل اینکه دانشگاه باید در شهرهای بزرگ باشد. چه کسی گفته؟ به چه دلیل؟ این قفل را شکستند. دانشگاه باید وسط شهر باشد. چه کسی گفته؟ به چه دلیل؟ در حاشیه شهر هم می‌شود دانشگاه باشد. دانشجو باید این سنی باشد. چه کسی گفته؟ هرکس درس را می‌فهمد. ولو سیزده ساله باشد. لازم نیست حتماً بیست ساله باشد. سیزده ساله است ولی می‌فهمد. باید سر کلاس بنشیند. استاد باید اینقدر سن داشته باشد. چه کسی گفته؟ هرکسی می‌تواند درس بدهد. هرکس می‌تواند درس را بفهمد. دانشگاه باید از شنبه تا چهارشنبه باشد. چه کسی گفته؟ پنجشنبه و جمعه هم کلاس می‌گذارند. همین الآن هم که 37 سال است از انقلاب رفته هزارها قفل به دست و پای ما هست که باید خمینی‌های زمان و رجایی‌های زمان، نواب صفوی‌های زمان بیایند و این قفل‌ها را باز کنند.
من چون لیسانس هستم نباید کار کنم. چه کسی گفته؟ امام باقر میلیارد میلیارد باسوادتر از تو بود. بیل دست می‌گرفت. حضرت امیر بیل دست می‌گرفت. چه کسی گفته چون شما فوق لیسانس هستی دیگر در روستا جای تو نیست، حتماً باید به شهر هجرت کنی؟ افرادی هستند که برای اینکه ایجاد اشتغال کنند می‌گویند: افرادی را بیرون کنیم که نیروهای جوان بیایند. این یک دلیلی دارد وگرنه خیلی از افرادی که بازنشسته شدند، تازه اول کارشان است. پیر و ناتوان نیستند و خیلی هم از جوان‌ها بهتر هستند. منتهی یک قراری با دولت بستند باید به قرارشان عمل کنند. قرار این بوده که سر سی سال کنار برود، براساس قرارداد است. وگرنه از نظر عقلی و قرآنی و حدیثی نداریم که کسی که سی سال کار کرد کنار برود.
من خودم 55 سال است طلبه هستم، حالا کنار بروم؟ تازه تجربه پیدا کردم و می‌توانم تجربه‌هایم را به طلبه‌های جوان منتقل کنم. به هر حال قفل است. قرآن یک آیه دارد. می‌گوید: از کارهای پیغمبر این است که قفل باز کند. «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ‏ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ» (اعراف/157) اغلال، غُل و زنجیر است. یک قفل‌هایی به جامعه بند شده که پیغمبر باید این قفل‌ها را باز کند. حالا گاهی با بیان و گاهی با عمل، یکی از قفل‌ها این است.
انسان زن پسرش را نمی‌تواند بگیرد. یعنی پدر من نمی‌تواند با خانم من ازدواج کند. در زمان جاهلیت می‌گفتند: همینطور که زن پسر را نمی‌شود گرفت، زن پسر خوانده را هم نمی‌شود گرفت. اگر یک کسی، کسی را به خانه آورد و گفت: تو پسر خوانده‌ی من، بزرگش کرد. داماد شد و بعد این داماد زن را طلاق داد، همینطور که زن پسر حتی بعد از طلاق نمی‌شود گرفت، زن پسرخوانده را هم نمی‌شود گرفت. زید پسر خوانده پیغمبر بود، زنش را طلاق داد. خدا به پیغمبر گفت: این زنی را که زید طلاقش داده برو بگیر. تا این سنت را بشکنی! که گرفتن زن پسر خوانده بعد از طلاق مشکلی نیست. عملاً خود پیغمبر قفل شکنی عملی کرد.
یک سری پول‌هایی خرج می‌کنیم، گیر خودمان هستیم. در ازدواجمان، الآن ازدواج قفل شده است. باید یک افرادی بیایند قفل‌ها را باز کنند. انقلاب ما خیلی از قفل‌ها را باز کرد. ثابت کرد که یک معلم با فضیلت مثل رجایی می‌تواند رئیس جمهور شود. ثابت کرد یک پسر سیزده ساله مثل حسین فهمیده می‌تواند رهبر شود. امام فرمود: رهبر من پسر سیزده ساله‌ای است که به خودش نارنجک می‌بندد. دهها هزار اسیر در شکنجه صدام بودند ولی به صدام بله نگفتند. خیلی انقلاب درسهای بزرگی را به ما داد. البته دنیا علیه ماست. آمریکا علیه ماست. ولی به لطف خدا با همه مخالفت‌ها ایران امروز و ایرانی امروز با ایرانی دیروز فرق دارد. الآن ایران استخوانی در گلوی آمریکا شده است. الآن آمریکا همه را قورت داده و فقط ایران استخوان در گلوی آمریکاست. استخوانی هم که در گلوی اسرائیل مانده است، حزب الله است. دو استخوان هست که برای اینها کابوس شده است. اینها لطف خداست. ما باید قدردانی کنیم. خدا به پیغمبر می‌گوید: من به تو کوثر دادم. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ‏ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ» (کوثر/1 و2) معلوم می‌شود نماز بهترین شکر است.
در مورد نماز در جلسه‌ی قبل صحبت کردیم، گفتیم: چند سؤال هست یکی از سؤال‌ها این است که می‌گویند: قرآن که می‌گوید: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (عنکبوت/45) نماز انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد، پس چرا بعضی انسان‌ها فحشاء و منکر انجام می‌دهند؟ این «تنهی» را بد معنا می‌کنند. نگفته: «ان الصلاه تمنع» مانع است یعنی نمی‌گذارد. «تنهی» یعنی تلنگر است! پلیس سر چهارراه و سوتی که می‌زند، اینها تلنگر برای راننده خلافکار است. ولی معنایش این نیست که حالا که پلیس هست دیگر کسی خلاف نمی‌کند. ممکن است سر همه چهارراه‌ها پلیس هم باشد و سوت هم بزنند، اما راننده کار خودش را بکند. نمی‌گوید: پلیس مانع است، می‌گوید: پلیس تلنگر می‌زند. لباس سفید تلنگر است برای اینکه با لباس سفید روی زمین سیاه ننشین. معنایش این نیست که با لباس سفید نمی‌شود نشست. مراقب باش! راه‌هایی هست که ما باید مزه نماز را بچشیم. نماز ذکر است. «وَ أَقِمِ‏ الصَّلاهَ لِذِکْرِی» (طه/14) ذکر خدا هم شیرینی دارد. «حلاوه ذکرک» کسی که عاشق کسی شد، اسم معشوقش را که می‌برند کیف می‌کند. ما باید عاشق خدا باشیم. همه با هم باید عاشق خدا باشیم. عاشق خدا شدن این است که توجه به نعمت‌ها داشته باشیم.
خیلی خدا به ما نعمت داده است. با پی می‌بینیم. با استخوان می‌شنویم. با زبان حرف می‌زنیم. در درون خودمان نگاه کنیم. تناسب بدن را نگاه کنیم. اگر خورشید به ما نزدیک‌تر بود چه می‌شد؟ می‌سوختیم. شما سوار هواپیما که می‌شوی می‌گویند: سی و سه هزار پا فاصله ما با زمین است. هر پا هم تقریباً یک وجب است. شش کیلومتر از زمین جدا می‌شویم. با اینکه ده کیلومتر از زمین جدا شدیم، هوای بیرون چهل درجه زیر صفر است. روی زمین که بودیم بیست درجه بالای صفر بود.    شصت درجه اختلاف دما در فاصله‌ی شش، هفت کیلومتری. پس اگر خورشید یک خورده بیشتر فاصله داشت ما یخ می‌زدیم. نابود می‌شدیم. این نعمت‌هایی که خدا به ما داده است. نعمت حافظه، یکبار امام خمینی(ره) به آیت الله صدر گفته بود که یکبار خدا حافظه را از من گرفت. یک ربع ساعت فکر کردم یادم آمد اسم من روح الله است. انسان گاهی وقت‌ها اسم بچه‌هایش یادش می‌رود.
لذا قرآن می‌گوید: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ‏ اللَّهِ‏ لا تُحْصُوها» (ابراهیم/34) نگفته: «وَ إِنْ تَعُدُّوا أنعَمَ‏ اللَّهِ»، «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ‏ اللَّهِ» یعنی یک نعمت را هم نمی‌توانید احصاء کنید. یکوقت نعمت‌های خدا را نمی‌شود حساب کرد. یکوقت می‌گوید: یک نعمت هم نمی‌توانید حساب کنید. چون یک نعمت بند به خیلی از چیزها می‌شود. اشک ما شور است. بله شور است ولی آب نمک نیست. این شوری است که از بیست ماده ترکیب شده است.
همین تنظیم آب دهان ما اگر زیاد تولید می‌شد همه ما باید یک سطل دستمان بود. اگر کم تولید می‌شد همه باید یک سرم در دهانمان بود. تنظیمش مهم است. این بُرش دندان‌ها، اگر دندان‌ها یکسره بود و برش نداشت، هرجای دندان ما درد می‌گرفت، باید کل دندان را می‌کندیم. چین و چروک‌های گوش، اگر گوش ما مثل پیشانی بود صدا را می‌فهمیدیم ولی نمی‌دانستیم از کدام طرف است. تا می‌گفتند: آقای قرائتی! من باید به شش طرف نگاه کنم. این امواج و چین و چروک‌ها باعث می‌شود جهت صدا را تشخیص بدهم.
ما یک نعمت را هم نمی‌توانیم حساب کنیم. اینهایی که نماز می‌خوانند ولی اشتباه می‌کنند و کار بد هم می‌کنند، از نعمت‌ها غافل هستند. نماز کامل «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» است. نماز با شرایطش مهم است. ما خم و راست می‌شویم و نماز می‌خوانیم ولی مثل انگورهای پلاستیکی است که روبروی تاکسی آویزان است. انگور نیست، مشابه آن است. وگرنه حدیث داریم نماز مثل نهر آبی است که از در خانه‌ی شما جاری شود و انسان روزی پنج مرتبه خودش را بشوید. نه روزی پنج بار دستت را در آب بگذار. باید خودت را بشویی. غَسلَ یعنی شستن، نگفته: مثل نهر آبی است که درونش بروی. ممکن است آدم داخل نهر برود ولی خودش را نشوید. چرک برود و چرک بیرون بیاید. یا وقتی می‌گوییم: «ایاک نعبد» فقط بنده تو، یعنی دیگر بنده‌ی هرکس و ناکسی نشویم. «الحمدلله» ستایش برای توست. یعنی بله قربان گوی کس دیگر نشویم. «الله اکبر» تو بزرگ هستی. یعنی باقی مهم نیست. نمازی که با لقمه حلال باشد، با توجه باشد، با حضور ذهن باشد. حدیث داریم از نماز مقداری قبول است که حواست جمع است، لذا بعضی نماز که می‌خوانند، یک دهم از نمازشان قبول است.
آقایی منبر رفت، پول خوبی به او دادند. سال دیگر منبر رفت، خیلی پول کمی دادند. پرسید: چرا؟ گفت: پارسال قرآن و حدیث خواندی من با اسلام آشنا شدم. امسال حرف‌های روزنامه را خواندی، من پول روزنامه را به تو دادم. حرف‌هایی که زدی حرف‌هایی بود که در روزنامه‌ها بود. «لِتُبَیِّنَ‏ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏» (نحل/44) یعنی خدا چه نازل کرده است؟ حرف‌هایی که خدا نازل کرده برای ما بگو. نه چیزهایی که در روزنامه است. بعضی روزنامه‌ها که در یک صفحه یک چیز می‌نویسند، در یک صفحه می‌نویسند: نکته صفحه قبل تکذیب شد. مثل اینکه جای خالی دارند! اقامه‌ی نماز، نماز به پا داشتنی است و خواندنی نیست. نماز ما خواندنی است. وگرنه وقتی می‌گویند: مسجد برو پشت سر یک انسان عادل نماز بخوان، یعنی چه؟ یعنی پشت سر فاسق نباید باشی. همیشه سعی کن پشت سر عادل باشی. رو به قبله بایست، یعنی رو به خانه‌ی کس دیگر نایستیم. به طرف خانه خدا بایستیم.
حمد را بخوانیم یعنی هر کلمه‌ای را نگوییم. فقط این کلمه را بگوییم و به این سو نگاه کنیم. تمام کارهایت صد در صد باید خالص باشد. اگر نمازت برای خداست، اما مکانی که می‌ایستی برای خدا نیست. می‌گویی: صف اول بروم که دوربین مرا نشان بدهد. اگر مکان برای غیر خدا باشد نماز باطل است.
یک کسی نماز می‌خواند، یک مرتبه موقع قنوت دید دوربین جلوی آمده است، انگشتش را اینطور کرد. اگر مکان برای خداست اما اول وقت نماز بخوانم، یک زمانی نماز بخوانم که بگویند: این آدم خوبی است. باز نماز باطل است. اگر یکی از واجبات برای غیر خدا باشد، نماز باطل است. اگر یکی از مستحبات برای غیر خدا باشد نماز باطل است. اگر واجب برای خداست، مستحب برای خداست، مکان برای خداست، زمان هم برای خداست، در یک قیافه‌ای باشم، آن برای غیر خداست. باز هم نماز باطل است. مثل توپ فوتبال که هرجایش سوراخ شود بازی لغو می‌شود. یک سوزن هرجای توپ بخورد بازی لغو می‌شود.
این نماز، نماز صد در صدی انسان ساز است. لذا اگر نماز ما را باز نداشت، باید در نمازمان شک کنیم. امام فرمود: اگر کاری کردید که آمریکا از شما تعریف کرد باید در اسلام خودتان و در موضع گیری خودتان شک کنید. چون کاری کردید که رئیس جمهور آمریکا می‌گوید: خوب هستید. حدیث داریم اگر دیدید نماز ‌می‌خوانید و گناه می‌کنید، در نمازتان شک کنید. منتهی نگوییم حالا که گناه می‌کنیم پس این کارها را هم نکنیم. بعضی‌ها می‌گویند: ما که گرفتار فلان گناه شدیم، دیگر نمی‌خواهد نماز بخوانیم. برو باقی کارهایت را درست کن! یعنی گاهی یک گناه، مثل ورشکسته‌ها که وقتی دو تا چک‌شان برمی‌گردد، می‌ترسند. فرار می‌کنند! اول برگشت یک چک دل این را خالی می‌کند، می‌گوید: عجب پس ما اینقدر بدهکار هستیم. پس بگذار یک خرده دیگر قرض کنیم و فرار کنیم! لذا در قرآن داریم اگر گناه کردی حتماً نماز بخوان. نگو: تو گناه کردی نمی‌خواهد نماز بخوانی. بگو: تو که گناه کردی، حتماً نماز بخوان.
یک آقایی داشت می‌رفت، یک فقیر را در کوچه دید و به او پول داد. اینکه همراه آقا بود گفت: به این پول نده. گفت: چرا؟ گفت: تریاکی است. گفت: اِ… تریاکی است. برگشت دوباره به او پول داد. گفت: چرا دوباره پول دادی؟ گفت: شما گفتی تریاکی است، پس خرجش سنگین‌تر است. اگر ما گناه کردیم قرآن می‌گوید: «إِنَّ الْحَسَناتِ‏ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏» (هود/114) یعنی با نمازت آن را بشوی. چون کار اینها روی همدیگر اثر دارد. خوبی‌ها می‌تواند بدی‌ها را ببرد. بدی‌ها هم می‌تواند خوبی‌ها را ببرد. آنجا که بدی می‌آید خوبی‌ها را از بین می‌برد، آیه‌اش این است «حَبِطَتْ‏ أَعْمالُهُم‏» (بقره/217) یک خلافی کردی، خوبی‌هایت از بین رفت. مثل کسی که مهمانی می‌دهد، آخرش آدم یک فحش به مهمان‌ها می‌دهد. این بدی‌ها، خوبی‌ها را از بین می‌برد. بعضی آیات داریم خوبی‌ها، بدی‌ها را از بین می‌برد «وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِم‏» (فتح/5) تو بدی خیلی داشتی. اما بخاطر این خوبی، بدی‌های تو از بین رفت.
مثالی که می‌زنم مرحوم فلسفی(ره) می‌گفت. یک کسی یک شاگردی دارد بیست سال در مغازه یا کارخانه کار می‌کند. بیست سال خوب خدمت می‌کند. ولی یک مرتبه می‌بیند همین شاگردی که بیست سال است خوب کار می‌کند، بچه‌اش را دارد زیر آب خفه می‌کند. قصد خفه کردن بچه‌اش را دارد. این با عملش تمام بیست سال را پر داد. برعکس این هم یک شاگردی هست بیست سال کج کاری و کم کاری می‌کند. استادش را زجر می‌دهد. ولی یکبار بچه‌ی استاد در آب می‌افتد، استاد وارد خانه می‌شود می‌بیند شاگردش در آب پرید که بچه را نجات بدهد. تمام گذشته‌اش را می‌بخشد. این معنای تکفیر است.
یکوقت یک کسی به من گفت: انگشترت را به من بده. گفتم: چرا؟ گفت: می‌خواهم هروقت نگاهش کردم یادت بیافتم. گفتم: می‌خواهی یاد من بیافتی؟ به تو نمی‌دهم تا هروقت دیدی نیست، یاد من بیافتی. تا انگشتت را دیدی بگویی: قرائتی انگشترش را به من نداد. هروقت کار بد کردیم، نماز بخوانیم. نباید بگوییم: چون من یک چنین گناهی کردم، دیگر آدم بدی هستم. نگذار بدی باعث شود تو نماز نخوانی. قرآن می‌گوید: «إِنَّ الْحَسَناتِ‏ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏»
شریعتی: بعضی‌ها می‌گویند: ما آب که از سرمان گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب، دیگر نماز نمی‌خوانیم. کار بد کردیم. ولی بعضی‌ها می‌گویند: ما اینقدر کار بد کردیم که دیگر رویمان نمی‌شود نماز بخوانیم.
حاج آقای قرائتی: خداوند در قرآن نگفته: «یحب التائبین» گفته: «یُحِبُّ التَّوَّابِین‏» (بقره/222) تائب یعنی کسی یکبار توبه کند. تواب یعنی کسی که هی خلاف می‌کند و هی توبه می‌کند. می‌گوید: اصلاً من دوستت دارم. خدا گفته: من تو را دوست دارم. کجا می‌روی؟ یا می‌توانم کثافت‌ها را تبدیل به عبادت کنم. در باغچه آب لجن فرو می‌رود و گل بیرون می‌آید. خدا در باغچه «یُبَدِّلُ‏ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» (فرقان/70) می‌کند. آب کثیف به باغچه می‌رود و از آن طرف میوه‌ی شیرین بیرون می‌آید. پس همان کاری که در باغچه می‌کند، در باغچه دل ما هم می‌تواند بکند. خدا می‌تواند سیئات ما را بگیرد و تبدیل به حسنه کند.
شهید بابایی دانشجوی آمریکا بود. ولی ایرانی بود از قزوین برای خلبانی به آمریکا رفت. متخصص شد و خلبان قهاری شد. بعد وقتی خلبان شد تمام تخصص خودش را در خدمت امام خمینی گذاشت. حدیث داریم حضرت مهدی(ع) که ظهور کند متخصصین درجه یک دنیا می‌آیند، تخصص‌شان را در اختیار آقا می‌گذارند. اولین گروه نیروی هوایی هما فران بودند. آمدند با امام بیعت کردند. یعنی آنچه شاه خرج اینها کرده بود و دوره دیده بود، خودشان و نیرویشان و تخصص‌شان را در خدمت امام گذاشتند.
افرادی داریم در یک دقیقه عوض شدند. فرعون ساحرهای درجه یک «سَحَّارٍ عَلِیمٍ» (شعرا/37) را جمع کرد، نه در منطقه بلکه در کل مناطق، «فِی الْمَدائِنِ حاشِرِین‏» (شعرا/36) همه شهرها را بگردید، جادوگر درجه یک را بیاورید با سحر و جادو آبروی موسی را بریزد. جادوگرهای درجه یک آمدند و به فرعون گفتند: اگر با سحر و جادو آبروی موسی را بریزیم به ما پول می‌دهی؟ «إِنَّ لَنا لَأَجْرا إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبِین‏» (اعراف/113) اجر و مزدی به ما می‌دهی؟ اگر ما غالب شدیم و با سحر و جادو آبروی موسی را ریختیم، به ما سکه می‌دهی؟ «قالَ نَعَمْ» بله! «وَ إِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ» (اعراف/114) اصلاً کارت سبز می‌دهم شما در دربار بیایید. شما جزء مقربان هستید. اینها ساعت هشت منتظر یک سکه بودند که آبروی پیغمبر را بریزند. تا معجزه‌ی موسی را دیدند همه به سجده افتادند و گفتند: «آمنا» به موسی ایمان آوردیم.
امام صادق فرمود: انسان وجودی است که ساعت هشت به یک سکه چشم دارد، هشت و ده دقیقه می‌گوید: کره‌ی زمین کوچک است. یعنی ساعت هشت سکه برایش بزرگ است، هشت و ده دقیقه کره‌ی زمین برایش کوچک است. فرعون گفت: شما را تکه تکه می‌کنم! ضربدری شما را می‌کشم. یعنی دست راست پای چپ و پای چپ و دست راست! دو تا پا را قطع نمی‌کنم که سینه خیز بروید. دو تا دست را قطع نمی‌کنم که با پا راه بروید، ضربدری شما را به درخت خرما آویزان می‌کنم. گفتند: «فَاقْضِ» دستور بده ما را بکشند! تو کسی نیستی. «ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِی‏ هذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا» (طه/72) تو فقط می‌توانی در این دنیا قضاوت و حکم کنی. این ده دقیقه پیش یک سکه می‌خواست. حالا به فرعون می‌گوید: کره‌ی زمین چیزی نیست. تو در کره‌ی زمین حکومت می‌کنی و کره‌ی زمین هم چیزی نیست.
گاهی انسان هرچه هم گناه کرده باشد می‌تواند برگردد. ما در همین انقلاب کسانی را داشتیم که به جبهه رفتند که می‌گفتند: او اصلاً جبهه‌ای نبود! این حزب اللهی نبود. تحول پیدا کردند. مگر مردم جاوید شاه نمی‌گفتند؟ چطور در دهه‌ی فجر و قبل و بعدش گفتند: مرگ بر شاه؟ همان خدایی که جاوید شاه را به مرگ بر شاه تبدیل می‌کند، آدم بد را هم می‌تواند به آدم خوب تبدیل کند. همان خدایی که در باغچه آب سیاه و لجن را به گل خوشبو تبدیل می‌کند، شما را هم می‌تواند درست کند. باید بخواهیم و هیچوقت هم دیر نیست. هرچه هم توبه شکستیم، خدا می‌گوید: «یُحِبُّ التَّوَّابِین‏». به کسانی«یُحِبُّ التَّوَّابِین‏» را می‌گوید که از نظر روانی خودشان را باختند. می‌گویند: ما بارها توبه کردیم دیگر به درد نمی‌خورد. می‌گوید: نه من تو را دوست دارم. نمی‌گوید: توبه‌ات را می‌پذیرم. می‌گوید: دوستت هم دارم. ممکن است یک کسی را در زندان عفو کنند، اما دیگر دوستش ندارند. بنابراین ما نباید بگوییم: حالا که بد شدیم و فلان گناه را کردیم دیگر کار از کار گذشته است. انسان در هر شرایطی نماز را ترک نکند.
شریعتی: امروز صفحه‌ی 482 قرآن کریم، آیات 47 تا 54 سوره مبارکه فصلت در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَهِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ یَوْمَ یُنادِیهِمْ أَیْنَ شُرَکائِی قالُوا آذَنَّاکَ ما مِنَّا مِنْ شَهِیدٍ «47» وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِیصٍ «48» لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ «49» وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَهً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هذا لِی وَ ما أَظُنُّ السَّاعَهَ قائِمَهً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى‏ رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنى‏ فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ «50» وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ «51» قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقاقٍ بَعِیدٍ «52» سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ «53» أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحِیطٌ «54»
ترجمه: آگاهى به زمان وقوع قیامت تنها به خداوند باز مى‏گردد، و هیچ میوه‏اى از غلاف خود خارج نمى‏شود و هیچ مادّه‏اى باردار نمى‏شود و بار نمى‏گذارد مگر به علم او، و روزى که (خداوند) آنان را ندا کند: شرکاى من (که مى‏پنداشتید) کجا هستند؟» گویند: «با بانگ رسا به تو مى‏گوییم: هیچ گواهى (بر گفتار و عقیده‏ى خود) نداریم.» و هر چه را که از پیش همواره مى‏خواندند، از نزد آنان محو شود، و مى‏فهمند که برایشان هیچ راه فرارى نیست. انسان منحرف از دعاى خیر خسته نمى‏شود و هرگاه شرّى به او رسد پس بسیار مأیوس و نومید مى‏شود. و اگر بعد از سختى‏اى که به انسان رسیده از طرف خود رحمتى به او بچشانیم حتماً مى‏گوید: «این رحمت، حقّ من است» (و چنان مغرور مى‏شود که مى‏گوید:) گمان نمى‏کنم قیامتى بر پا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم حتماً براى من نزد او بهترین (منزلت) خواهد بود.» پس ما کسانى را که کفر ورزیدند، حتماً به آن چه انجام داده‏اند آگاه خواهیم کرد، و قطعاً از عذاب سخت به آنان خواهیم چشاند. و هرگاه به انسان کافر نعمتى بخشیم، روى گرداند و خود را کنار کشد و هرگاه شرّى به او رسد پس دعایى طولانى کند. بگو: به من «خبر دهید که اگر قرآن از جانب خداوند باشد سپس شما به آن کفر ورزیدید، کیست گمراه‏تر از آن که در مخالفت شدید با قرآن باشد؟» ما در آینده نزدیکى آیات خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنان نشان خواهیم داد، تا برایشان روشن شود که قطعاً او حقّ است، آیا کافى نیست که پروردگارت بر هر چیزى گواه است؟ آگاه باش که مردم از ملاقات پروردگارشان (در قیامت) در شکّى عمیق هستند. آگاه باش که او به هر چیزى احاطه دارد.
شریعتی: «اللهم اذقنی حلاوه ذکرک» انشاءالله خدای متعال شیرینی ذکر خودش را و نام و یاد و نماز را به همه ما بچشاند. خوشحالیم که همراه شما و خدمت حاج آقای قرائتی عزیز هستیم. از نکته قرآنی این صفحه برای ما خواهند گفت.
حاج آقای قرائتی: این صفحه‌ای که تلاوت شد یک کلمه درونش بود که به حرف‌های قبل ما ربط داشت. انسان نباید بگوید: چون گناه کردم دیگر به درد نمی‌خورم. دیگر نماز نخوانم. «فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ» گله می‌کند که چرا انسان مأیوس است؟ یأس از گناهان کبیره است. در قرآن دو رقم گناه داریم، «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِر» اگر شما گناهان کبیره را انجام ندادید، «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم‏» (نساء/31) گناهان کوچک را می‌بخشیم. اینکه گناه کبیره چیست و گناه صغیره چیست، همه علما و همه روایات اولین گناه کبیره را یأس از رحمت خدا می‌دانند. انسان بگوید: من دیگر به درد نمی‌خورم! کار از کار گذشته است. این یأس خیلی خطرناک است.
نقل شد کسی پرده‌ی کعبه را گرفته بود، می‌گفت: خدایا مرا ببخش! بعد می‌گفت: می‌دانم نمی‌بخشی. به او گفتند: این چه حرفی است که می‌زنی؟ گفت: شما می‌دانی من چه کسی هستم؟ گفت: من کسی بودم که از یزید پول گرفتم رفتم کربلا امام حسین را بکشم. چنین جنایتی کردم. به او گفتند: گناه یأس تو از کربلا رفتن تو بیشتر است. وحشی نزد پیغمبر آمد و گفت: من در احد عموی تو را کشتم. حمزه سید الشهداء را کشتم. راه توبه هست؟ پیغمبر فرمود: بله. مسلمان شوی خدا تو را می‌بخشد. نباید مأیوس شویم. یأی از گناهان کبیره است.
خدا آیت الله شهید دستغیب را رحمت کند. ایشان دو کتاب دارد. یکی گناهان کبیره و یکی قلب سلیم است. هردو هم کتاب‌های خوبی است. ما به شیراز خدمت ایشان رفته بودیم. ایشان یک خاطره نقل کرد و گفت: یک بنده خدایی در جلسه صحبت می‌کرد من وارد جلسه شدم. می‌خواست تعریف مرا کند، گفت: آیت الله دستغیب صاحب گناهان کبیره! آیت الله دستغیب می‌گفت: خوش انصاف من کتاب گناهان کبیره را نوشتم، کتاب قلب سلیم را هم نوشتم. بگو: صاحب قلب سلیم آمد، چرا می‌گویی صاحب گناهان کبیره آمد؟ البته این در جامعه ما هم هست. افرادی هستند یک نقطه ضعف را می‌گیرند، همان را پخش می‌کنند.
من سالهاست در تلویزیون هستم. حالا یک دسته گلی آب دادم، یک کلمه را غلط بگویم، همین کلمه غلط را برمی‌دارد، آنقدر بزرگ می‌کنند. تمام گناهان انجامش گناه است. یعنی اگر عرق خوردیم گناه است. اگر دروغ گفتیم، غیبت کردیم، گناه است. انجام بدهیم گناه است. یک آیه داریم می‌گوید: اگر انجام ندهی، همین که در دلت از این کار خوشت آمد، گناه است. «یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَه فِی الَّذِینَ آمَنُوا» (نور/19) یعنی خوشش می‌آید فحشاء نسبت به مؤمنین شایعه پیدا کند. مؤمنی خلافی کرده این در دلش دوست دارد خلاف این مؤمن پخش شود. همین که دوست داری، گناهی که من مسلمان کردم پخش شود. در دلت خوشت می‌آید. ولو پخش هم نکنی، گناه کردی. یک کسی را مسخره می‌کنند شما در دلت قند آب می‌شود. یک کسی در برف راه می‌رود، زمین می‌خورد. شما می‌خندی. یک کسی یک کلمه را اشتباه می‌گوید.
من روی منبر یکوقت گفتم: شمر(علیه‌السلام)! اشتباه کردم. همین کلمه را برمی‌دارند، منتشر می‌کنند. اگر عیب مسلمانی را به دیگری منتقل کردی، عذاب الیم داری. عذاب الیم غیر از عذاب شدید است. بعضی از عذاب‌ها، عذاب مُهین است. عذاب مُهین این است که لجن به لباس کسی بریزی. شما به لباس من لجن بریزی، با این کار به من اهانت کردی. عذاب شدید سر و صدا دارد، مثل بشکه‌ای که از بالا به پایین بیافتد. آدم می‌ترسد! ولی درد ندارد. الیم مثل سنجاق است که در استخوان فرو می‌رود. کسی اگر لذت ببرد که زشتی عیب و نقص کسی پخش شود، همین که دوست داری این کار شود عذاب دردناکی دارد.
خدایا قلب ما را قلب سلیم و مُنیب قرار بده. همه ما را از همه لغزش‌ها نسبت به خودمان و اینکه دوست داشته باشیم آبروی دیگران را بریزیم، از همه این خطرها همه ما را حفظ بفرما.
شریعتی: انشاءالله خدا به همه ما کمک کند تا بتوانیم عامل به این نکاتی که در این برنامه یاد می‌گیریم و می‌شنویم باشیم. در ماه جمادی الاول روزهای پنجشنبه میزبان حاج آقای انصاریان خواهیم بود.

با هرچه عشق نام تو را می‌توان نوشت *** با هرچه رود راه تو را می‌توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را *** با دست‌های روشن تو می‌توان گشود
بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم. «اللهم عجل لولیک الفرج»

لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=9062

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.