نماز -4، سوره حمد – 2
موضوع: نماز -4، سوره حمد – 2
تاریخ: 18/05/58
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنه الله على اعدائهم اجمعین.
این جلسه شاید مناسبت به این باشد که چون پانزدهمین نشستمان است، تناسب خوبى دارد که درباره حضرت امام حسن مجتبى (ع) صحبت بکنیم ولى چون برنامه دیگرى بناست درباره امام حسن باشیم ما دنباله بحث خودمان را ادامه مىدهیم.
دنباله بحث خودمان این بود که بحث فلسفه نماز را در یک سطح متوسطى، همانطور که در نشستهاى قبلى گفتیم درباره اسرار نماز و فلسفه نماز خیلى کتابها گفته شده است، مقالهها نوشته شده است ولى در یک سطحى که عمومى باشد، براى محصل، براى دبیر، براى بازارى، براى خانه دار، ادارى، براى همه عموم، بتواند مفید باشد، براى همین، بعضى قسمتهایى که مشکل است صرف نظر مىکنیم همان نگاه ساده و آسان، بحث به اینجا رسیده بود:
اول اینکه چرا نماز مىخوانیم؟ گفتیم بخاطر تشکر از ولى نعمت، انسان چرا نماز مىخواند؟ مىخواهد تشکر کند. آیا خدا نیاز به تشکر دارد؟ نه، منتها تشکر اثر سازندگى در خودمان دارد. مثل اینکه معلم نیاز به درس خواندن شاگرد ندارد اما درس خواندن یک تشکرى است از استاد که اثر سازندگى براى خود شاگرد دارد.
چرا کشورهاى نماز گزار علم و صنعت ندارند؟ علم و صنعت داشتن یا نداشتن آنها به این نیست که، فهرست حرفهاى گذشته را عرض مىکنیم، کشورهاى نماز گزار چرا علم و صنعت ندارند؟ بخاطر این نیست که نماز مىخوانند، بخاطر این است جامعه فرهنگى آنها، نظام رهبرى آنها، رژیم هایشان درست نبوده است و مسلمانها را مستضعف نگه داشتند و اسلام به نماز خواندن تنها نیست و در کنار نماز خواندن باید همه برنامهها خوب باشد تا انسان از هر جهت موفق باشد.
بعد آمدیم وارد نماز شدیم و مسئله قبله و طهارت و اینها را مطرح کردیم تا به ترجمه نماز رسیدیم تا، الان دنباله نماز را ترجمه مىکنیم. گفتیم که، ترجمه نماز به آنجا رسیدیم که بسم الله الرّحمن الرّحیم، گفتیم بسم، به اسم هست و بسم ریشه لغویش سمه هست و سمه هم یعنى نشانه. بسم الله یعنى به نام و نشان خدا. که رحمان است، یعنى لطف مىکند، مىدهد و لازم لطفش روى کلک و شیطنت نیست، از روى مهربانى است، دیگران یا لطف نمىکنند و یا اگر هم لطف بکنند از روى شیطنت لطف مىکنند. نظیر کارى که انسان به حیوان مىکند، انسان اگر به حیوان علف مىدهد براى اینست که بدوشدش، دیگران لطف نمىکنند و یا اگر لطف مىکنند، روى خیر ما نیست.
گفتیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ» (فاتحه/1)، حمد براى خدا ست چه در گذشته من را در کنار هستى تربیت کرد و الان هم لحظه به لحظه به من لطف مىکند و اگر آنى لطف نکند من نیستم و فردا هم سر و کار ما با اوست، «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/4)، مفصل اینها را گفتیم.
1- ترجمه و تفسیر «ایاک نعبد و ایاک نستعین»
بحث امروزمان از اینجاست، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» (فاتحه/5) این نون «نَعْبُدُ» متکلم مع الغیر است به قول ما طلبهها یعنى ما ملت، «إِیَّاکَ»، یعنى فقط که فقط، اینجا «إِیَّاکَ» جلو افتاده و فقط را معنا مىکند، تنها، عبده، یعنى فقط بندگى تو را مىپذیریم، معناى «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» یعنى ما ملت مسلمان تنها بندگى تو را مىپذریم.
جالب اینجاست اگر شما بخواهى تنهایى هم نماز بخوانى، نمىتوانى بگویى «إِیَّاکَ اعْبُدُ» یک نفر هم اگر سر نماز است، گویا نماینده تمام ملت است. در هر مسئله من مطرح نیست، هر چه هست ما هستیم. «نَعْبُدُ»، «نَسْتَعینُ»، «اهْدِنَا»، هر چه هست ما هستیم، باید عموم نگرى… ما ملت مسلمان تنها بندگى تو را قبول مىکنیم و نه بندگى زور، نه بندگى پول، نه بندگى شرق، نه بندگى غرب، خوب، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) اگر خواسته باشیم بندگى خدا را بکنیم، خدایا تو باید به ما کمک کنى، در همین بندگى هم تو باید کمک کنى. ما بندگى مىکنیم اما به کمک تو بندگى مىکنیم، باز نون «نَسْتَعینُ» یعنى ما جامعه، ما ملت، باز «إِیَّاکَ» یعنى فقط و فقط، تنها، «نَسْتَعینُ» استعانت یعنى کمک تو را مىپزیریم. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» من نماز مىخوانم اما بعنوان جمع حرف مىزنم، همه ما، همه ما مسلمانها، فقط و فقط بنده تو و فقط و فقط کمک از تو، بندگى شرق، بندگى غرب، کمک از شرق، کمک از غرب، ابداً، همان روشى را که سیاستمدارها رفته بودند فرانسه، پاریس خدمت امام، گفته بودند آقا شما اگر خواستى با ملت ایران، با رژیم ایران مبارزه کنى بالاخره باید با یک ابر قدرتى قبلاً یک قراردادهایى، یک تعهداتى داشته باشى، دست خالى که نمىشود، روح «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» اگر من و شما حرفش را مىزنیم، روحش در ایشان پیاده شد، فرمود به هیچ کس تکیه نمىکنم، در روزنامه هم نوشته بودند که نه به شرق، عکسى از امام برداشته بودند که تکیه داده بودند به یک درخت سیب، آن وقت روزنامه نوشته بود این شخص نه به شرق تکیه دارد و نه به غرب تکیه دارد تکیه ایشان به یک درخت سیب است.
2- ترجمه وتفسیر «اهدنا الصراط المستقیم»
«اِیَّاکَ نَعْبُدُ» فقط بندگى خدا «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» فقط کمک از خدا، شد؟ حالا، باید «اهْدِنَا» هدایت کن نه مرا، همه ما را هدایت کن، «اهْدِنَا» همه ما را هدایت کن. دید جمعى است، بسیارى که مىگویند ازدواج مقدس است از نظر اسلام،مقدس بودن ازدواج یکخوردهاش براى این است که دید انسان را وسیع مىکند یک خورده ازدواج که مىگویند مهم است و محترم و مقدس است براى خاطر اینکه ازدواج مسئله شهوت و گناه را کنترل مىکند، یکى دیگر اینکه دید جمعى به انسان مىدهد مثلاً آدمى که زن نگرفته همهاش مىگوید خودم، کتم، شلوارم، خانهام، همهاش مىگوید خودم، همینکه ازدواج کرد مىگوید خودم، زنم، پدر زنم، مادر زنم، بچهام، یکخورده از خودم مىآید بیرون و خیلى در اسلام به ما سفارش داده که جمعى نگاه کنیم و بسیارى در دستورات اسلام مىبینیم که گفته انگار یک چیزهاى فردى را بکن براى خاطر جمع، همان سیر و پیازى که داراى فلان ویتامین و اثر است، مىگوید اگر خواستى بروى در جمع و جامعه و مىخواستى بروى در مسجد حق ندارى بروى در مسجد یا اگر خواستى بروید در مسجد نباید از اینها بخورى، از این غذاها بخورى، گرچه فایده فردى دارد اما دید جمعیش،…، گاهى انسان یک کارى را مىخواهد بکند از نظر خودش خیلى راحت است اما اگر به جامعه ضرر مىزند، حق ندارد و ما باید مواظب این جهت باشیم، در زندگى روزمره مان باید مراعات این جهت را بکنیم، شما در یک تاکسى که نشستى، چند متر مکعب هوا در تاکسى است، این هواى در تاکسى براى همه کسانى است که در تاکسى هستند، یک نفر که سیگار بکشد، حق همه را از بین مىبرد. در یک کلاس و سالن و مسجدى که پدران ما گاهى مىنشیندند، این مسجد پانصد متر مکعب هوا دارد، مال پانصد نفرى است که در آن هستند، براى آن دویست نفرى هستند که در آن هستند، پس هواى مسجد مال همه است، حق ندارم من سیگار بکشم و هواى همه را آلوده کنم، اینها یک سرى چیزهاى جزئى است اما مراعاتش لازم است.
یکى از بزرگان، ببیند چقدر آنهایى که خودشان را ساختند به کجا رسیدند، یکى از بزرگان از آن نقل شد، از علماى مشهد است، عالمى است به نام آقاى تهرانى، ایشان رفته و در خانه خودشان را زده، شب بوده، بعد گفته که شرعاً من مىتوانم این وقت شب، مثلاً ساعت یازده،دوازده شب زن و بچهام را از خواب بیدار کنم، همینطور پشت در خانه نشسته تا صبح شده و بعد در خانه را زده، اینها افرادى هستند که حتى نزدیکترین افرادشان را حاضر نیستند که مزاحمتى برایشان پیدا شود، آنوقت از آن طرف جوانهایى را مىبینیم که یک موتور سوار مىشود ویک وقت مىبینى ده تا محله را بیدار مىکند براى خاطر اینکه فعلاً هوس کرده است که موتور سوارى کند، اینها تربیت اسلامى نیست، گرچه اینها را من نباید بگویم، موضوع بحث ما اصول عقاید است ولى وقتى آدم مىبیند آن صحنهها را مىبیند آن وقت تذکر لازمه این حرف هاست.
روایت دیدم کسانى که با اخلاق خوب پیغمبر به اسلام گرایش پیدا کردهاند، آمارشان بیش کسانى است که با سخنرانىها پیغمبر به اسلام گرویدند. «اهْدِنَا» همه ما را هدایت کن، به کجا؟ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) به راه راست، منتها راه راست چه راهى است؟ هر کسى مىگوید راه من راه راست است… چند نفر شریک مىشوند و مىروند یک خانه را مىچاپند، وقتى خانه را چاپیدند و دزدى کردند، اثاثیه را مىآورند وسط و به هم صدا مىزند، مىگویند فلانى، با هم رفتیم خانه را چاپیدیم، حالا بیا عادلانه تقسیم کنیم! یعنى دزد هم بعد از دزدى سخن از عدل مىزند. دزد هم مىگوید بیا عادلانه تقسیم کنیم.
3- راه مستقیم چگونه راهی است؟
مردى سرش را از ماشین در مىآورد و فحش مىدهد، مىگوئیم داداش فحش نده، مىگوید حقش است. اسم فحش را مىگذارد حق. بنابراین هر کسى راهى را که مىرود مىگوید راه من راه مستقیم است، تقسیمم هم تقسیم عادلانه است. حرفهایمان هم همه حق است. براى اینکه کسى سوء استفاده نکند، خود قرآن فورى معنا مىکند اینکه مىگوئیم راه مستقیم، چه راهى؟ نه باید افراط باشد و نه تفریط. بسیارى از ما زندگیمان یا افراطى است و یا تفریطى است، افرادى هستند که اطلاعاتشان خیلى خوب است ولى از نظر عاطفى بسیار کم عاطفه هستند، مغز خیلى بزرگ اما روح خیلى کوچک است. اگر یک انسانى به دنیا بیاید، یک کلهاى داشته باشد شش کیلو و یک بدن داشته باشد نیم کیلو، همین کلهاى که شش کیلویى، همین بدن را از بین مىبرد.
کسى که «یُعَلِّمُهُمُ» (جمعه/2) آن خوب است «یُزَکِّیهِمْ» (جمعه/2) آن خوب نیست. کسى که مغزش باد دارد، مغزش پر از اطلاعات و…، یک انبار، یک صندوقچه آراء است. انواع آراء و نظریهها و…و مکتبها را در مغزش بلد است اما به اندازه روحش تربیت نشده است که اگر در خانه، مادرش یک چایى کمرنگ به آن بدهد و پیراهنش را اتو نکرده باشد، شیشههاى خانه را مىشکند، یک دانشمند است، یک صندوقچه آراء است اما لوس است.
بعضىها هم مىبینى نه، از نظر قدرت بدنى خیلى ماشاء الله قوى، اما ماه مىآید و مىرود پنج صفحه مطالعه نمىکند. بازوهایش، یک مشت بزند، دندانهاى ما را خرد مىکند، اما چیزى در مخش نیست.
افراط و تفریط، یا چیزى بلد است و عاطفهاش کم است، یا قدرت بدنى دارد، قدرت علمى ندارد، صراط مستقیم یعنى همه با هم، همانطورى که اشاره کردم، اشک و شمشیر با هم، ناله و نعره با هم، شعار و شعور با هم.
«یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ» (جمعه/2) با هم، این صراط مستقیم است. حالا صراط مستقیم و مصداق نمونهاش چى است؟
4- مصداق صراط مستقیم
صراط مستقیم، خود قرآن بیان کرده است، صراط مستقیم، راه کسانى است که «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» (فاتحه/7) راه مستقیم راه کسانى است که خدا به آنها انعام کرده است. حالا خدا به چه کسانى انعام کرده است، در قرآن که صد و چهارده تا سوره هست، یکى از سورهها بنام سوره نساء است، چهارمین سوره و سوره نساء از سوره هایى است که مسائل اجتماعى زیاد در آن هست در سوره نساء آیه 69 یک آیه داریم که «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» را بیان کرده است.
در نماز ما یک زنده باد داریم و یک مرده باد، یک تولى داریم و یک تبرى، اعلام مىکنیم جزء کدام حزب هستم و مخالف با کدام حزب هستیم، من خواهان راه مستقیم هستم، راه مستقیم راه کسانى است که به آنها لطف کردهاى، حالا باز مبهم است، خدا به چه کسانى لطف کرده است؟ قرآن مىفرماید: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ» (نساء/69) کسى که مطیع خدا باشد، «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» (نساء/69) کسى که مطیع خدا و رسول باشد، «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً» (نساء/69) «مَعَ» یعنى کسى که، کسى که مطیع خدا و رسول باشد، این گروهى که مطیع خدا و رسول باشند «مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» اینها «الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» هستند. خوب چه کسانى هستند مطیع خدا و رسول، بیان مىکند باز، بیانش این است «مِنَ النَّبِیِّینَ» انبیاء «مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ» صدیق از صدق کسى که قول و عملش یکى باشد «وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ» افراد صالح، ببینید پس شما در نماز روزى هفده مرتبه که نماز مىخوانید، هفت مرتبهاش «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» است.
روزى ده مرتبه در نماز نمىگویى خدایا نه من، بلکه همه ما را، همه ما را هدایت کن به راه مستقیم، راهى که نه افراط در آن هست و نه تفریط و راه مستقیم راه کسانى است که انعام کردهاى به آنها. به چه کسانى انعام کردى؟ در سوره نساء، آیه 69 مىگوید، گروهى که مورد لطف هستند، اینها هستند….
پس شما روزى ده مرتبه مىگویى خدایا من خواهان راه انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین هستم، من طرفدار این گروه و کلوپ و حزب هستم. من راه مستقیم مىخواهم، راه مستقیم راه کسانى است که به آنها انعام کردى، به این گروه انعام کردى و من راه این گروه را مىخواهم. این زنده باد قرآن است که من خواهان این جبهه و جهت هستم.
5- چه کسانی مغضوب هستند؟
بعد هم مىگویى «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» (فاتحه/7) مغضوبین بد هستند، مغضوب چه کسى است، که شما مىگویى من با آنها بد هستم. مغضوب چه کسى است که شما مىگویید «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» مغضوب یعنى غضب شده و اینجا از نظر ادبیات عرب یک لطیفهاى هم هست، حالا برایتان بگویم، در نعمت خدا مىگوید «أَنْعَمْتَ» ولى در غضب نمىگوید «غَضِبْتَ»، نمىگوید خدایا تو لطف کردى، تو غضب کردى، نعمت از خداست ولى اینها را نمىگوید «غَضِبْتَ» تو غضب کردى، خودشان یک کارى کردن که مورد، چى؟ خودشان مغضوب هستند. حالا چه کسانى مغضوب هستند که شما سر نماز ده مرتبه شعار مىدهى و مىگویى مرگ بر اینها، قرآن مغضوبین را گفته است:
1- خدا فرعون را غضب کرد، در آب غرقش کرد. قرآن مىگوید «فَأَغْرَقْناهُ» (اسراء/103) یعنى ما غرقش کردیم. خدا قارون را هم غضب کرد، قارون را خدا غضب کرد، در زمین غضبش کرد. قرآن درباره قارون مىگوید «خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ» (عنکبوت/40) یعنى در خاک غرقش کردیم. دیگر چه کسانى را غضب کرده است؟ ابولهب، ابولهب عموى پیغمبر است ولى قرآن مىگوید «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ» (مسد/1) بریده باد دو دست ابولهب، چون ابولهب کار شکنى مىکرد، چوب لاى چرخ اسلام مىگذاشت. هر کجا پیغمبر براى تبلیغ مىرفت این… «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ» قاتل، مغضوب است، قرآن مىگوید َ «مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْه» (نساء/93) کسى که یک مومنى را به قتل برساند جزایش خلود در جهنم بوده و خدا غضبش مىکند.
در قرآن مىخوانیم آدمهاى دو رو هم، آدمهاى منافق، دو رو، منتها دو رو گاهى کمرنگ است و گاهى پررنگ. یک دو روى کمرنگ ها را برایتان بگویم، آنوقت خودتان پررنگها را مىشناسید. حضرت موسى بن جعفر (علیهما السلام) داشت مىرفت، امام رضا (ع) هم پسر کوچولویى بود، با باباش بود، شخص سومى ملحق شد، حضرت رفت در خانه و بفرما به این طرف نگفت. امام رضا (ع) فرمود: باباجان چرا به آن بفرما نگفتى؟ گفت: من الان آمادگى پذیرایى ندارم. کسى که آمادگى پذیرایى ندارد بگوید بفرمایید خدمت باشیم، مىترسم این یک نفاق کمرنگى باشد، حالا این در حد نازکش، مانده تا نفاقش، منافق هم «غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» (فتح/6)
عدهاى از یهودیها گوش به حرف حضرت موسى نمىدادند، خداوند درباره آن یهودى که گوش به حرف حضرت موسى نداد مىگوید «باؤُ بِغَضَبٍ» (بقره/61) گروه یهود که چى؟ که هر چه حضرت موسى مىگفت بلند شوید و بروید جنگ کنید، مىگفتند «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» (مائده/24) ما حالش را نداریم. آن عده از یهود، تن پرور، درباره رباخوار هم همینطور است (غضب)، پس اینها گروهى از مغضوبین هستند و شما در نماز روزى ده مرتبه شعار مىدهى، من را هدایت کن و راه راست، راه کسانى که به آنها لطف کردهاى و گروهى که به آنها لطف کردهاى اینها هستند، من را هدایت کن به آن راه. من هم همچون انبیاء باشم، من هم همچون صدیقین و شهدا باشم.
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ» اینها مغضوب هستند، اینها مورد غضب هستند و من غیر از آنها هستم، یک مسلمان روزى ده مرتبه مىگوید من ضد هستم با قدرتهاى غیر صحیح،ضد هستم با پولهاى ورم کرده نا خالص، ضد هستم با افرادى که توطئه مىکنند و کارشکنى مىکنند. مخالف هستم با قاتل و مخالف هستم با افراد دو رو و افراد تن پرور و ربا خوار، اینها همه مغضوب هستند و من غیر از اینها هستم، اینها مغضوب هستند و من غیر از این مغضوبین هستم.
«وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/7) و من با افراد گمراه هم نیستم. نماز خیلى اسرار دارد،خواسته باشیم نماز را بگوئیم، بحثهاى دیگر،… اصولاً بحث ما بحث اصول عقاید است، به مناسبت بحث توحید و رابطه با خدا بحث نماز را مطرح کردیم «وَ لاَ الضَّالِّینَ» من با ضالین و گمراهان نیستم.
6- پیام نماز
سجدهاش را حساب کن، بلندترین نقطه بدن مىآید روى خاک، خاک شهدا،یادگار شهدا، خاک کربلا، سفارش شده است یا مزار شهدا که اثر سازندگى دارد. یا تشهدش، سلامش، سبحان اللهاش، یک تک جمله هم از سلام بگویم، کره زمین مرز بندى شده است براساسهاى مختلف، اصولاً در حکومت اسلامى، مرز، مرز فکرى است. یعنى اگر یک نفر آنطرف کره زمین باشد، یک نفر هم آینطرف کره زمین باشد، آنوقت پنج هزار بار باید با بیسیم به هم پیغام بدهند و پیغامش سِر نماز است «السَّلَامُ عَلَیْنَا» درود برما و برچه کسى «وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ» درود بر من و بر هم فکرم، گرچه آنطرف کره زمین باشد و نفرین بر هم جوارم اگر هم فکر من نباشد.
ممکن است در کنار یک چهرههاى سفید یک چهرههاى تاریکى باشد، با این چهرههاى تاریک چه کار کنیم؟ قرآن مىگوید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (توبه/23) اى مسلمان، آیا کسى را مىشناسى؟ای مسلمان آ نکه در کنار تو است هم فکر تو نیست، با او رابطهاى نداشته باش. درود برمن و درود بر ما و بر هم فکرانمان، هر کجا که مىخواهى باش و نفرین برکسانى که هم فکر ما نیستند.
بنابراین رفاقت براساس این نیست که چه کسى همسایه هست، چه کسى همشهرى و هم محلهاى هست، مرز، مرز فکرى است. هر مسلمانى در هر منطقهاى هست، هم وطن ماست و اگر کسى در کنار ما باشد، توطئه علیه ما بکند، آنها حسابشان از ما جداست. این به طور شکسته، به طور خلاصه، به طور فشرده نماز.
دوستان؛ مراسم نماز را باید رویش عنایت داشت، رفقا؛ سعى کنید نماز را معرفى کنید، هم توسط من نوشته شده کتابهایى و هم اخیراً…. این چند دقیقه نماز ضررى به جایى نمىزند. چطور انسان با هر رفیقى یک ساعت، دو ساعت مىنشیند و صحبت مىکند، پنج دقیقه براى نماز…، بعضى وقتها، بعضى از ماها براى زلفمان، یک لباس، اتو و یا شلوارمان، یک روز، یک ساعت، دو ساعت مشغول مىشویم اما دو دقیقه مىخواهیم با بى نهایت باشیم، با بى نهایت رابطه برقرار کنیم، تن پرورى، کسالت نکند. کسى که در نماز کسالت نشان مىدهد علامت نفاقش است و امام صادق (ع) لحظه مرگ فرمود به خدا قسم کسى که وقت نماز را سبک بشمارد، روز قیامت وضعش خراب خواهد بود و ما او را شفاعت نخواهیم کرد. این بحث خیلى فشرده نماز بود چون مىخواهیم بحثهاى دیگرى بکنیم، همین مقدار براى نماز کافى است.
جلسه بعد موضوع بحث در رابطه با عدالت خواهد بود. اصل دوم در اصول اعتقادى ما، بعد از توحید، اصل عدالت است. در چند نوع بحث عدالت مطرح خواهد شد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»