نماز-1، فلسفه وجوب
موضوع: نماز-1، فلسفه وجوب
تاریخ: 15/05/58
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنه الله على اعدائهم اجمعین.
بعد از آنکه بحثى از توحید و شرک در نشستهاى قبل با دوستان داشتیم، چه خوب است که درباره پیوند ما با خدا و آن راه و نوع پیوندى که براى ما مقرر کردهاند یک خورده صحبت کنیم و آن پیوند دائمى و پیوند هر روزى و شبانه روزى، پیوندى که در عصرها و نسلها،این پیوند در آن سفارش شده است، پیوندى که پایه دین در اسلام آمده است، پیوندى که در روایاتى که مىخوانیم اسلام بر چند پایه بر پا شده است، یکى از آنها همین مسئله هست، این پیوند عبارت است از نماز. من و شما نماز مىخوانیم، الحمدلله، اما اگر یک دوستى نماز نمىخواند، در کوپه قطار نشستهایم و با هم صحبت مىکنیم. همسایه و رفیقى داریم که نماز نمىخواند، بسیارى از اینهایى که نماز نمىخوانند، لجاجتى با خدا ندارند، چون همه مردم، آگاهانه و یا ناخودآگاهانه ته دلشان به خدا بدهکار است.
1- بحث نماز
خیلىها خدا را دوست دارند، یک خورده نماز خواندنشان روى حساب عدم شناختشان است، البته بعضىها هم لجاجت دارند، ما کارى به افراد لجباز و عنود نداریم،افرادى که آگاهى از نماز ندارند و نماز خواندنشان یا بى اعتناى به نمازشان بخاطر عدم آگاهى است، یک مقدارى مىخواهیم با هم صحبت کنیم. در بحث نماز چند تا مسئله مطرح مىشود که شما در کوپه قطار و یا در ماشین، سر کلاس، در مهمانىها و نشستها، گاهى که صحبت مىشود این چند تا سوال را مىکنند، یکى از این سوالها این است که چرا نماز مىخوانیم؟ چى به آن مىگویید، بعد گاهى وقتها سوالى که پیش مىآید، این سوال پیش مىآید که این کشورهایى که نماز مىخوانند، چرا علم و صنعتشان عقب است؟ چه نقشى نماز مىتواند در ما داشته باشد، نماز خوانها چه کردهاند؟ از این سرى سوالها هست که خیلى از این نوع سوالها مطرح مىشود، ما با هم صحبت مىکنیم، یکخورده فرم اینکه چطورى با رفقا صحبت کنیم، مطرح مىشود. پس سوال اولش این است، در بحث نماز به دنباله بحث توحید و شرک، بحث نماز، سوال اول این مىشود، عرض کردم شما خودتان که نماز مىخوانید، باید ببینید با یک کسى که نماز نمىخواند چطورى حرف بزنید، چون یک وقتى مىگفتم، مىگفتم یک هروئینى که در یک کوچه که مىآید، یک هفت، هشت، ده تا هروئینى براى خودش درست مىکند و یک جوان نماز گزار باید یک، هفت، هشت، ده تا نماز خوان براى خودش درست کند. کسانى که در باطل اصرار دارند، ما هم درحق باید اصرار داشته باشیم. امیرالمومنین (ع) یکى از ناله هایش همین بود که گروهى در حزب معاویه، در داخل اصرار مىکنند اما طرفدارهاى من شل هستند، خوب. سوالهایى که مطرح مىشود، سوال اول، چند سوال.
2- چرا باید نماز خواند؟
1 – چرا نماز بخوانیم؟ این سوال که مطرح مىشود، جوابى را که در سطح عموم مىشود مطرح کرد، که قرآن هم به اشاره مىگوید «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ» (بقره/21) عبادت کنید چون او شما را آفرید، «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ» عبارت دارد که او به شما هستى داد، مىخواهد بگوید تشکر. دوستان عزیز ما دو رقم حق داریم.
حق بر دو قسم است. گاهى حق، حق اسلامى است و گاهى حق، حق انسانى است. حق اسلامى، یک سرى حقوقى است که اسلام معین کرده است. چه کسى حق دارد حکومت بکند، چه کسى حق دارد حکومت نکند، در زندگى خانوادگى مخارج به دوش چه کسى باشد، در جامعهها و کانونهاى کوچک و بزرگ چه کسى قدرت داشته باشد تصمیم گیرد، تصمیم نهایى را چه کسى بگیرد، حق وتو چه کسى داشته باشد، یک سرى حقوقى است که اسلام معین کرده است و یا در فلان داد و ستدد در چه شرایطى مىشود معامله را بهم زد، در معاملات اگر چنین شد، مشترى مىتواند معامه را بهم بزند و یا فروشنده مىتواند معامله را فسخ کند و بهم بزند، یک سرى حقوقى است که اسلام مىگوید.
یک سرى حقوقى است که از حقوق انسانى است، یعنى گیرم طرف ما مسلمان نباشد، یک سرى حقوقى است که باید مراعات کند. مثلاً در روایات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) مىخوانیم، اگر به کسى قول دادى به قولت عمل کن، گرچه به آنکه قول دادهاى مسلمان نباشد، به هر کسى که قول دادى باید وفا کنى، ولو به مشرک. در روایات پیشوایان دین مىخوانیم احترام والدین را باید گرفت، گرچه پدر و مادر مسلمان نباشند. در روایات مىخوانیم که امانت را باید به صاحبش رد کرد، گرچه آن کسى که چیزى را پهلوى ما به امانت گذاشته است مسلمان نباشد. پس ببینید «أَدُّوا الْأَمَانَهَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَیْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً» (کافى،ج2،ص636) به قول امام، چه خوب باشد و چه بد، چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان، از حقوق انسانى است. یکى از حقوق انسانى، مسئله تشکر است.
3- تشکر یکی از حقوق انسانی است
من یک وقتى براى پسرها همچین مىگفتم، حالا اینجا هم براى دوستان چنین بگویم، مىگفتم آقازاده اگر یک ماشینى را شما، فرض کنید، که دارد در خیابان مىرود و عدهاى هم منتظر تاکسى هستند، آقاى راننده که نشسته است پشت ماشین، مىبیند گروهى منتظر تاکسى هستند، مىگوید خدمت کنم به اینها و بعضى از آنها را سوار کنم، پیش پاى اینها ترمز مىکند و مىگوید، بفرمائید کجا مىروید، ببرم شما را، این افرادى که مىبینند آقاى راننده احترام کرد، خدمت کرد به اینها و ترمز کرد، همه آنها یک نوع تشکر را مىکنند گرچه نوع تشکرشان فرق بکند، ممکن است یک نفر بگوید «جَزَاکُمُ اللَّهُ خَیْراً» در مقابل این تشکرش «جَزَاکُمُ اللَّهُ» باشد. ممکن است یکى بگوید: متشکرم. مثلاً آخوند باشد، روحانى باشد مىگوید «جَزَاکُمُ اللَّهُ خَیْراً»، بازارى باشد مىگوید: متشکرم. از این افراد…چیز باشند، مىگویند: مرسى. بعضى مثلاً مىگویند: قربان تو. یک چیزى مىگویند به هر زبانى و به هر بیانى، در هر فرم و پستى باشند، وقتى که دیدند خدمتى به آنها، لطفى به آنها کرد و ترمز کرد، یک تشکرى مىکنند، هر دینى و هر نژادى و هر زبانى و هر نوع فکر و ایدهاى داشته باشند، تشکر یکى از حقوق انسانى است. انسانى که هیچى، مىخواهیم بگوییم یکى از حقوق حیوانى است. حیوان هم به مقدار شعورش تشکر مىکند. سگ را ببینید، سگ، یک لقمه که مىدهى به سگ، فورى دمش را تکان مىدهد و همین دمى که تکان مىدهد، تشکر مىکند از صاحبش. چند تا استخوان چرب در خانه کسى مىخورد، اگر به این خانه حمله شد، به دزد حمله مىکند، پاسدارى مىکند، هر حیوانى به مقدار شعورش تشکر را مىکند. بنابراین چرا نماز بخوانیم؟ مىخواهیم تشکر کنیم، حالا در اینجا باز یک سوال مطرح مىشود.
4- تشکر اثر سازندگی دارد
سوال 2 – آیا خدا نیاز به تشکر ما دارد؟ مسلماً نه، خدا نیازى به تشکر ندارد اما این تشکر در خود ما اثر سازندگى و مثبت و مفید دارد. یک مثال بزنم، معلم مىاید سرکلاس و مىگوید دوستان عزیز، من که مىآیم، مىایستم و داد مىزنم، تشکر کنید از زحمت من و تشکرتان همین نباشد که فقط بگویید برپا، گرچه بلند شدن هم خودش تشکرى است و باید باشد، انسان باید از استادش تشکر کند، اما من قانع نیستم که شما برپایى بگویید براى من، اگر مىخواهید تشکر کنید، درسى را که من مىدهم، خوب درس بخوانید. خوب درس خواندن تشکر است، اما تشکر سازنده. برپا هم تشکر است اما تشکر تشریفاتى است.
ما تشکر دو رقم داریم: یک تشکر داریم، تشکر تشریفاتى، یک تشکر داریم، تشکر سازنده. خوب درس خواندن شاگرد تشکر از استاد است اما چیزى به جیب استاد نمىرود. شما درس بخوانید و یا نخوانید، این استاد رشد نمىکند، خود شما رشد مىکنید. گرچه خوب درس خواندنت تشکر است اما تشکرى است که نفعش به جیب خودت مىرود. نماز تشکر از خداست اما تشکرى است که فایدهاش براى خودمان است، چطور؟ در ادامه بحثم چطورش معلوم مىشود و دوستدارم این جلسه و جلسه بعد را خیلى با عنایت گوش بدهید. خدا نیازى به تشکر ما ندارد اما این تشکر اثر سازندگى در خود ما دارد. بحث سوم که در نماز مطرح است.
5- روح نماز تشکر است اما فرم آن تعبد است
سوال 3 – مىپرسند گاهى، چرا این تشکر به میل خود ما نیست؟ خوب که حالا که بناست از خدا تشکر کنیم هر که هر جورى که دلش مىخواهد تشکر کند. تو چه کار دارى که من وضو بگیرم و یا نگیرم، راست قبله بایستم و یا نایستم، حتماً بگویم «بسم الله الرحمن الرحیم» حتماً «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2)، من خودم از خدا یکجورى که بلد هستم تشکر مىکنم، حتى زیر رختخواب که خوابیدهام، مىگویم اى خدا تو که مىدانى من مخلصت هستم، شما ول کن معامله نیستى، مىگویید حتماً باید همچین تشکر کنم، در این هم باید بگوییم که گرچه تشکر یک اصل عقلى است، اما نوعش تعبد است.
دوستان عزیز شما اگر یک مهمانى آمد برایتان و خواستید پذیرایى کنید، ما دو نوع پذیرایى داریم، یک وقت ببینیم آن چه میل دارد، یکوقت ببینیم ما چه میل داریم، بهترین نوع این پذیراى این است که ببینیم مهمان چه میل دارد، اینطور نیست. اگر هم خواستیم تشکر کنیم یکجور تشکرى که آن مىگوید چه و یکجور تشکرى است که ما مىگوییم چه، بهترین نوع تشکر این است که ببینیم او مىگوید چه، بنابراین گرچه روح نماز تشکر است اما فرمش تعبد است، تعبد، خدا اینطور گفته است، براى خاطر اینکه او باید به ما بگوید چه جورى حقش است و چه جورى ما را مىسازد. حالا خیلى هم ما ناز نمىکشیم، اگر کسى آورد چیزى همچون نماز، پرمایه و پر محتوا، پر مغز، بیاورد و بگوید این به جاى آن. اگر کسى خانهاى بهتر ساخت، این خانه را خراب مىکنیم. فرم نماز تعبد است، کما اینکه بهترین پذیرایى این است که ببینید او مىگوید چه، بهترین تشکر هم این است که ببینید او چه مىگوید. بسیارى از رشد ما در ین است که عبد باشیم. حالا، از این بحث که گذشتیم سوال 4 مطرح مىشود.
6- نقش نماز
سوال 4- مىپرسند که چرا کشورهاى نمازگزار علم و صنعت، کشورهاى نماز گزار عقب هستند، حالا از نظر اقتصادى، فکرى، فرهنگى، شما که نماز خواندى چکار کردى. الان مىگویید ما الان که عقب ماندگى خودمان را حساب مىکنیم، نباید گردن این بگذاریم که دو دقیقه و یا یک دقیقه نماز مىخوانیم، این چند دقیقه نماز هیچ جلوى ترقى ما را نمىگیرد. من براى کوچولوها یک مثلى بزنم، ولى چون مثل در سطحى است که مىتواند براى همه مفید باشد این است و اینجا هم مطرح کنم، مثلى که آنجا داشتم این است، مىگویم شما سه تا میوه را فرض کنید، یکى از میوهها سیب، یکى از میوهها انار، یکى از میوهها انگور، هر میوهاى یک نوع اثر و خاصیت و ویتامینى دارد، مثلاً سیب داراى ویتامین فلان، انار داراى مزه و ویتامین فلان، انگور هم داراى مزه و ویتامین فلان، حالا، اگر دید که هر میوهاى را بخورد، مزه و ویتامین دیگر را خواسته باشد که تقاضا کند، توقعش غلط است. بنده بروم و دو کیلو سیب بخرم، بعد از چند روز این سیب را ببرم و پس بدهم به آقاى میوه فروش، بگویم داداش این سیب شما خوب نبود، براى اینکه من هر چه سیب تو را مىخورم مزه انگور نمىدهد، این بقال یک نگاهى به مشترى مىکند و به آن شاگردش مىگوید که این مشترى ما خل هستش. سیب را از من گرفته و رفته پس آورده، مىگوید سیب تو مزه انگور نمىدهد. داداش تو اگر مزه انگور مىخواهى، باید انگور بخورى، توقع تو غلط است که از سیب مزه انگور مىخواهى، این مثل خیلى روشن است. ما همچنین سه تا برنامه داریم، یک برنامه داریم، برنامه نماز. یک برنامه داریم، برنامه تحصیل. یک برنامه داریم، برنامه کار و سایر برنامه هایى که در اسلام هست، اینها هر کدام یک مزهاى دارد، یک ویتامینى دارد. مزه، ویتامین، اثر نماز، یاد خدا «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/14)، «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ» (بقره/21) یاد خدا و تشکر از خدا، این مزه نماز. اثر نماز، اثر تحصیل هم پیشرفت اختراع و اکتشاف. اثر کار هم پیشرفت اقتصاد. حالا، سوال شما ببینیم چه سوالى است، شما مىگویید که چرا نماز خوانها مخترع نشدهاند؟ مثل اینکه بگوییم نماز خوانها، مثل این مىماند که بگوییم سیب خوارها چرا مزه انار نمىدهد، شما اگر خواستى مخترع بشوى باید بروى دنبال درس. قرآن نگفته است: «اقم الصلاه لتخترع» نماز بخوان تا مخترع بشوى، گفته است «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» نماز نقش خودش را دارد و اختراع و تحصیل هم نقش خودش را دارد، حساب اینها را باید از هم جدا کنیم.
7- نبوغ مسلمانان در گذشته
علاوه بر اینکه، چه کسى گفته که نماز خوانها علم و صنعت ندارند، مگر تاریخ مسلمانها نوشته نشده است. در بسیارى از علوم مسلمانها نابغه بودهاند، مخترع بودهاند، ما فراموش نکردهایم بوعلى سینا، رازى را، ما فراموش نکردهایم جابربن حیان را، در این زمینه هم اخیراً کتابى نوشته شده است، دانش مسلمین، اصولاً هم مسلمانها پایه ریز بسیارى از علوم بودهاند، اما اگر من و شما اختراعى نداریم بخاطر این است که دنبال درس نمىرویم. خلاصهاش این بود. اگر پیشرفت کار، اقتصادمان پیشرفت به خاطر این است که نظام اقتصادى و کارمان خوب نیست، اینها حسابش را نباید به حساب نماز بگذاریم. پس سوال، جواب، چرا نماز خوانها علم و صنعت ندارند؟ جوابش چى شد، براى اینکه نماز خوانها، نماز فرهنگى و اقتصادیشان، خوب نیست. اگر من مخترع نیستم براى این نیست که صبح به صبح، دو دقیقه مىگویم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) پس بنابراین مخترع نشدهام، چه ربطى دارد به هم.
8- علل بدبختی جوامع اسلامی
علل بدبختى در جامعه در اثر چیست؟ انشاء الله در این زمینه صحبت مىکنیم. یکى از آنها رهبر است. قرآن مىگوید کدام گروه را زیر و رو کردیم، چرا؟ براى اینکه «وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنیدٍ» (هود/59) چون رهبرشان یک جبار ستمگر بود، ما زیر و رو کردیم، پس رهبر. یا قانون، قوانین غیر آسمانى و یا قوانینى که از افرادى نالایق و از افکارى پوچ سرچشمه گرفته است، قانون هست و مردم هست و رهبر، اینها مىتواند عامل بدبختى باشد. یک مثالى بزنم از سال گذشته، سال گذشته از کشورهاى اسلامى افرادى رفتند مکه، در منى که هر حاجى یک گوسفند مىکشد، به جاى اینکه این رهبران کشورها بیایند وسیلهاى و سردخانهاى بسازند و تهیه کنند که گوشتها را به یک نحوى سرد کنند و بعد مصرف کنند، کوره هایى آوردند در منى و این گوسفندان را دم کوره مىدادند و به فاصله چند دقیقه و ثانیه خاکستر مىشد. روز عید قربان، در کنار کعبه تقریباً، در منى، یک فرسخى کعبه، روز عید قربان، پارسال حدود یک میلیون گوسفند خاکستر شد و بعد غروبش مرغ یخى آوردند و دادند به حاجىها، یک میلیون گوسفند خود مسلمانها باید خاکستر شود و بعد گوشت یخى باید از خارج بیاید براى اینها، این براى چى است؟ براى خاطر اینکه نماز مىخوانند،یا بخاطر اینکه طراحى مىکنند، دست استعمار، نقشهها.
همان نقشهاى که در سالهاى قبل پاى فیلمها مىنشاند و چیزهایى یادمان مىداد، چقدر من و شما، یکوقتى من حساب کردم، ساعاتى که ما ایرانىها را در رژیم قبل مىنشاندند پاى فیلمهاى مسخره، فیلمهایى که نسل ما مىنشست و هیچ رشد پیدا نمىکرد، امام فرمود: تلویزیون یک دانشگاه عمومى است، بعد یک افراد مسخرهاى اونجا بازى در مىآوردند و شبهایى که این بازیگرها بازى در مىآوردند چه غوغایى، اصلش خیابانها خلوت مىشد. مىرفتند اونجا، بشینیم تا ببینیم. یا مثلاً بسیارى از فیلمهایى که مثال زدم، یکوقتى یک جایى گفتم، ما را مىنشاندند و مىگفتند این کشور فلان، با کشور فلان دارد فوتبال بازى مىکند، میلیونها من و شما مىنشستیم و ببینیم توپ بلژیک کجا رفت و نفهمیم که نفس خودمان کجا مىرود. مىنشاندند ما را به یک تفسیر ورزشى، تمام حواس ما این بود که توپ بلژیک رفت کجا و نفهمیم که نفس خودمان کجا رفت.
با بچههاى ما، با مغزهاى ما بازى شد و بازى کردند و مال ما هم بازى شد، بنابراین اگر علت بدبختى ما هست، علت بدبختى ما باید جاى دیگه سراغش را بگیریم، سراغش را نباید از وقت نماز. اما سوال دیگهاى که مىگویند نماز چه فایده دارد، این را هم مطرح کنم.
9- فواید نماز
مىپرسند، نماز چه فایده دارد؟ اول باید حساب کنیم که نماز چى است. نماز را دو جور مىشود معنا کرد، یک وقت مىگوییم نماز یعنى تکان دادن، نماز یعنى جنباندن، تکان دادن دست و لب و کمر، یک وقت دید ما از نماز این است، آخر هر جورى نگاه کنى، همانطور مىبینى. شما اگر عینک سبز بزنید، همه چیز را سبز مىبینید. مىگویند یک کسى آمده بود دکان چینى فروشى، استکانها وارونه بود، یک استکانى را که وارونه بود نگاهش کرد و همینطور که وارونه بود، بلند کرد و گفت این استکان چرا درش بسته است، بعد هم بلندش کرد و گفت این ته هم که ندارد، یک کسى گفت آقا استکان را از اینطرف بگیر، هم درش باز است و هم ته دارد، کج نگاه مىکند و کج هم مىفهمد. بعد مىگوید که نماز جنباندن دست و لب و کمر است که آدم اول بگوید (الله اکبر) و بعد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» وبعد هم خودمان را بجنبانیم، یک وقت مىگوید نماز این است، راست مىگوید این نماز هیچ فایدهاى ندارد. شخصى وارد مسجد شد و یک همچین نمازى خواند، از این نمازهایى که من و شما گاهى مىخوانیم. پیغمبر نگاهش کرد و گفت: «نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرَابِ» (کافى،ج3،ص268) مثل کلاغ نوک به زمین مىزند عوض سجده به زمین و بعد فرمود این اگر با این نماز بمیرد، رستگار نیست اما یکوقتها مىگوییم نماز یعنى یاد خدا. دوست عزیز تو که مىپرسى نماز چه فایدهاى دارد معناى اول و یا معناى دوم، تا ببینیم چه معنایى مىکنیم…..
مىگوید «أَقِمِ الصَّلاهَ» نماز بخوان «لِذِکْری»، «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/14) نماز بخوان براى اینکه یاد من باشى. یاد خدا چه فایدهاى دارد؟ یاد خدا، بیا پله دوم، «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28).
نماز بخوان تا یاد من در تو زنده شود، یاد من که در تو زنده شد، آرامش پیدا مىکنى. آرامش چه فایدهاى دارد؟ «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً» (فجر/28-27) پرواز به بى نهایت، پس ببینید سه تا پله شد، یک، دو، سه. پله اول «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» نماز بخوان براى تذکر. ِ «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»