نظارت در قرآن(2)
2- نظارت برهمه، نه فقط زیردستان
3- نظارت کامل، نه فقط نقاط ضعف
4- حفظ آبروی مردم در امر نظارت
5- اطلاع رسانی مناسب، قبل از نظارت و ارزیابی
6- ترجیح منافع جامعه بر منافع افراد
7- نظارت و بازرسی، آشکار و مخفی
موضوع: نظارت در قرآن(2)
تاریخ پخش: 24/07/93
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
موضوع بحث ما نظارت است. یک جلسه صحبت کردیم. این جلسه دوم است که انشاءالله میخواهیم نکاتی را راجع به نظارت بگوییم. نظارت قوی علامت اقتدار نظام است. کشوری که مقتدر است نظارتش هم قوی است. اگر نظارت نباشد هرکس هر کاری کند، کسی به کسی نیست.
زمان جنگ شبها لامپها را خاموش میکردند که هواپیمای دشمن منطقه را شناسایی نکند. تاریکی بود. من داشتم میرفتم به یک نفر رسیدم او را میشناختم، دیدم در تاریکی صدای خروس درمیآورد. گفتم: چرا صدای خروس درمیآوری؟ گفت: تاریکیه کی به کیه! اگر نظارت نباشد، هرکسی هرکاری بخواهد میکند. نظارت نشانه اقتدار است. برای حفظ قانون لازم است. عامل تقوا است. جلوگیری از خلاف شرع، خلاف قانون و هرج و مرج است. وسیله نظم است. مانع هرج و مرج است. عامل پیشگیری است.
1- نظارت، حافظ قانون و ضابطه
نظارت مانع اجتهاد در مقابل نصّ است. بعضیها با اینکه قانون میگوید: باید این پول خرج این شود. به سلیقه خودش برمیدارد خرج یک کار دیگر میکند. اجتهاد در مقابل نصّ! بالاخره آن پولی که تعیین کرده خرج این کار شود، ممکن است من اشتباه باشم، نمیگوییم که همه مصوبات حق است، ولی بالاخره اگر هم عصمت در کار نیست، اینهایی که قانون تصویب میکنند معصوم نیستند. ولی حرفشان حجت است. برای شورای نگهبان حجت است. مثل دکترها! دکترها معصوم نیستند. ممکن است یک قرص اشتباه هم بدهند. ولی حرف دکتر حجت است. حتی مراجع تقلید هم که مریض میشوند و دکتر میروند هرچه گفت، گوش میدهند. دکتر عصمت ندارد ولی حجت دارد. این پول باید اینجا خرج شود. آقا من تشخیص دادم باید اینجا خرج شود. شما بیخود تشخیص دادی! حرف شما حجت نیست. اگر یک دکتری حتی قرص اشتباهی به من داد، خوردم و مردم روز قیامت رو سفید هستم. چون حرف حجت داشتم. اما اگر به سلیقه خودم یک کاری را بکنم، ولو درست باشد، ممکن است کسی بگوید: این قرص را بخور، خوب میشوی. خورد و خوب هم شد. اما در عین حال مردم میگویند: به حرف چه کسی گوش دادی؟ به چه دلیل این قرص را خوردی؟ ما باید قانون را حفظ کنیم. قالب نباید به هم بخورد.
اگر خانمی به دلیلی نمیتواند نماز بخواند، نماز در ماه چند روز بر او واجب نیست. میگوید: درست است ولی برای اینکه قانون نشکند، وقت نماز بنشین، سبحان الله والحمدلله بگو. عید قربان حاجیانی که سفر اول مکه میروند باید سرشان را بتراشند. حالا اگر یک حاجی کچل بود، میگویند: یک تیغ بردارید به سر کچلش بمالید. یعنی قالب را حفظ کنید. بچه ختنه کرده به دنیا آمد. باز میگویند: تیغی بردارید و همانجا بکشید، که قالب حفظ شود. قانون باید حفظ شود. این حفاظت با نظارت و تذکر و اینها است.
2- نظارت برهمه، نه فقط زیردستان
راجع به تذکرات، چند تذکر به آقایان بازرس، پدران و مادران، هرکسی که به یک نحوی یک مسؤولیتی دارد. رئیس کارخانه است. مدیر عامل است، هرکس که نظارت هم جزء کارش است. اول اینکه به سراغ آفتابه دزدها نروید. موتور سیکلت دزدیده است، آفتابه دزدیده است. بروید دزدیهای بالا را نگاه کنید.
گاهی وقتها کس دیگر خلاف میکند و چوبش را آخری میخورد. قدیم وانت برای حمل و نقل گچ و سیمان نبود. یک جایی که بنایی بود، روی ده تا الاغ گچ میبرد و سیمان میبرد و شن میبرد. هر آجری از روی الاغ اول میافتاد صاحبش برمیداشت و روی الاغ آخری میگذاشت. هروقت هم میخواست بزند، یکی به آخری میزد. یعنی آجر الاغ اولی افتاده بود ولی روی آخری میگذاشت و با چوب الاغ آخر را میزد. حالا در مملکت هم گاهی دانه درشتها خلاف میکنند، موتور دزدها را میگیرند. مرد هستید بروید آنها را بگیرید. آیهاش چیست؟ هرکس آیهاش را گفت من یک جایزه سنگین به او میدهم. البته جایزه را از خود آقایان میگیریم. من که پول ندارم.
ماه رجب یک دعایی است دستشان را به ریششان میگیرند، چنین میکنند. یک نفر ریش نداشت، ریش بغل دستی را گرفت و چنین کرد. (خنده حضار) حالا نمیشود که آقایان مدیر و رئیس باشند، من پول بدهم! چه آیهای داریم که همه را ببینید. نه اینکه آفتابه دزدها را بگیرید، آنهایی که دزدی کلان میکنند، آزاد بگذارند. آیهاش این است. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلین» (اعراف/۶) یعنی ما هم یقه پیغمبر را میگیریم و هم یقهی امت را میگیریم. به پیغمبر میگوید: خلاف کنی، «ضِعْفَ الْحَیاهِ وَ ضِعْفَ الْمَمات» (اسراء/۷۵) دو برابر باقیها عذاب است.
به زنان پیغمبر میگوید: «یا نِساءَ النَّبِی» (احزاب/۳۰) زنان پیغمبر! شما خلاف کنید، عذابتان دو برابر باقیها است. شما در جامعه الگو هستید. معلم اگر سیگار بکشد، شاگردش هم سیگاری میشود. زن و شوهر اگر در خانه روبروی بچه خلاف کنند، بچه هم خلافکار میشود.
تذکر اول: مؤمن آینه مؤمن است. چرا؟ برای اینکه آینه هرچه باشد میگوید: اینجا سیاه است. ناظر نباید تبعیض قائل شود. حالا ایشان ندارد… هرکس خربزه خورده پای لرزش مینشیند.
3- نظارت کامل، نه فقط نقاط ضعف
دوم اینکه تنها ضعفها را نبینیم. ناظر معنایش این نیست که ضعفها را ببیند. دو صفحه باشد، یک صفحه کمالات، حتی قرآن وقتی میخواهد بگوید: مشروبات الکی بد است، منافع مشروبات الکی را میگوید. میگوید: مشروبات الکی منافعی دارد. «فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس» (بقره/۲۱۹) میدانی از شراب چقدر انسان نان میخورند. انگور کار، کارخانه شراب سازی، بطری سازی، کارتن سازی، بسته بندی، حمل و نقل، دلالی، هزارها آدم از این شراب نان میخورد. اما قرآن میگوید: «فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ» ضررش بیشتر است. در عوض میدانید شراب روی چشم، کلیه، نسل و معده شما اثر دارد. یعنی از شراب هم که بدگویی میکند، خوبیهایش را میگوید. در نظارت مگس نباشیم و فقط نقاط ضعف را بگوییم. زنبور هم نباشیم و فقط روی گل خشبو بنشینیم. سیب درختی هم نباشیم که بیخاصیت باشیم. یعنی بیرگ نباشیم. هم خوبیها را بگوییم و هم بدیها را بگوییم.
سوم اینکه ارزیابی کامل باشد. از مردم عکس نگیرید. فیلم بگیرید. فرق بین عکس و فیلم چیست؟ عکس همان لحظه عکس میگیرد، فیلم یعنی همه زندگیاش را میبیند. ممکن است آدم عاشورا رفته روضه هم خوانده، عزاداری هم کرده و حالا برگشته صحنهای را دیده و خندهاش گرفته است. شما فوری عکس میگیری و میگویی: این آقای قرائتی را میبینی، روز عاشورا داشت میخندید. بی انصاف من روضه هم بودم و گریه هم کردم. از زندگی من فیلم بگیر. ده ساعت را کنار هم بگذار و قضاوت کن. نه آن لحظهای که میروم بخندم. ناظر فقط ضعف را نبیند، خوبیها را هم ببیند. ارزیابی کامل باشد.
4- حفظ آبروی مردم در امر نظارت
طوری ارزیابی کنید که اگر بنا شد طرف برداشته شود نابود نشود. یک قصه برایتان بگویم. این برای مدیریت خیلی خوب است. یکی از استاندارها میگفت. این قصه را ۲۵ سال پیش من در تلویزیون گفتم. گفت: این قصهای را که در تلویزیون گفتی در استانداری و مدیریت من خیلی سهم داشت.
یکی از مراجع تقلید قبل از آقای بروجردی و امام، آ سید ابوالحسن اصفهانی بود. به یک نفر حکم داد. مثلاً فرض کنید آقای قرائتی یک طلبه در کاشان بود یا از شهر دیگر بود. نیم کیلو آبرو داشتم، ایشان حکم داد من نماینده آ سید ابوالحسن اصفهانی شدم. نماینده یک مرجع تقلید شدم. این روحانی که نماینده بود خلافهایی کرده بود. به آقا گفتند: نمایندهات خلاف کرده است. گفتند: او را بردار. گفت: منتظرم یک وقتی او را بردارم که نیم کیلو آبروی خودش برایش بماند. این آقا نیم کیلو آبرو داشت، وقتی نماینده من شد، ده کیلو شد. الآن اگر او را بردارم این ده کیلو میریزد و هیچکس او را در هیچ مسجدی راه نمیدهد. به هیچ منبری هم دعوتش نمیکنند. من فرصتی میدهم، چون این نه کیلو و نیم آبرویش برای من است. نیم کیلو برای خودش است. اگر من یکباره او را عزل کنم، طوری سقوط میکند که در محله کسی به او سلام هم نکند. اگر بناست کسی عزل و نصب شود، طوری جابهجا شود که نیم کیلو خودش برایش بماند.
آیت الله العظمی بروجردی به کسی حکم داد. بعد از آن آقا شکایت کردند، سعایت کردند، گفتند فلانی به حق یا ناحقش را نمیدانم، آقای بروجردی ایشان را خواست، گفت: آقا حکم را پس بده. ایشان هم دید آقای بروجردی میخواهد حکم بدهد، گفت: این حکم شماست. ولی ببخشید شما امضایتان را پاک کنید. چون کاغذش از خودم است. شما مرا نمیپذیرید، امضایتان را پاک کنید، من دیگر نماینده شما نیستم. خودم هم یک کسی هستم. حالا ولو من یک میلیارد، شما صد میلیارد، در نظارتها مواظب باشیم نابود نشود. جمهوری اسلامی با کمال تأسف افراد زیادی را نابود کرد. یعنی چنان نابودش میکنیم…
مسألهی دیگر نظارت بر تولیدات صنعتی است. «أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً» (سبأ/۱۱) زره کامل و فراخ بساز، اندازهگیری دقیق باشد. بافتنت چنین و چنان باشد. کارت هم صالح باشد. ما باید روی همه چیز نظارت کنیم. یک مرتبه میبینی یک شهر به قدری توسعه پیدا کرده که وقتی بالای استانداری و فرمانداری، برجها و ساختمانهای بزرگ، اصلاً سیمای اسلام در این شهر نیست. چیزی از مسجد پیدا نیست که از جمله تهران است. شما بالای تهران بروید، من استانداری تهران رفتم به استاندار گفتم: ببین اصلاً منار و گنبد و صدای اذانی پیداست؟ باید نظارت کنیم. شهر ما شهر اسلامی باشد.
وزیر نیرو از من خواست راجع به صرفهجویی صحبت کنم. من هم دو جلسه در تلویزیون صحبت کردم. اما بعد نگاه میکنیم در خیابان چمن کاشتند. بابا چمن ۲۵ برابر اسفناج و کاهو و سبزی آب نیاز دارد. اگر آب نیست، چمنکاری را حذف کنیم و سبزی بکاریم. مصرف آب کم میشود. ما هم میگوییم آب نداریم، یک قطره چک چک تبلیغات سر چهارراه، برای یک قطره آب صرفهجویی میکنیم، اما از این طرف میبینی به اندازه بیست استخر آب به این فلکه میبندند. کسی هم نیست جرأت کند بگوید.
من یکبار گفتم این آقایان کشتیگیر که وزنههای سنگین را بلند میکنند. این شلوار پای اینها خیلی تنگ است. دو سانت گشاد کنند. برداشتند برای ما در مجله گل آقا کاریکاتور کشیدند که گفت: رقیبم کو؟ گفت: شلوار گشاد بوده، رفته پنهان شده! (خنده حضار) گفتیم: چرا اینطور کردید؟ گفتند: این لباس کشتی استاندارد بینالمللی است. گفتم: اسرائیل ۵۰، ۶۰ سال است تمام قوانین بینالملل را زیر پا میگذارد، یک ذره هم به خودش ترس راه نمیدهد. شما دو سانت تمبون را میخواهید گشاد کنید جرأت ندارید. مدیران بیعرضه، مدیران ترسو و خودباخته برای دو سانت تمبون هم باید استاندارد بینالملل باشد. امام حسن و امام حسین کوچک بودند با شلوار درون آب رفتند. یک نفر گفت: آقا! لباست خراب شد. گفت: خراب شود. لباسم خراب شود به درک! میخواهم حیای من خراب نشود. استاندارد ما دین ما است. شهر اسلامی آن است که مردم با اذان از خواب بیدار شوند. خود اذان چهار دقیقه است، آن هم خوش صدا باشد.
مشکل ما این است که یک مقدار جسور نیستیم. اگر آخوندهای ما مثل نواب صفوی بودند و کت و شلواریهای ما مثل شهید رجایی بودند، مملکت مشکلی نداشت. شهامت اینکه در این بیآبی چمن را سبزی کنیم، نداریم! خواهند گفت: اینجا دهات است؟ اینجا وزارتخانه است. در وزارتخانه کسی ریحان نمیکارد. این استاندارد نیست. با آدمی که ضعف دارد چه کنیم؟ اینقدر بیعرضگی هست… ما چقدر شهر خنک داریم؟ ملایر، همدان، تویسرکان، دماوند، جاهای خنک، کنارش هم شهر داغ است. نمیشود تابستان این مسؤولین لااقل بگویند: دانشجوها، طلبهها، از این شهر به آن شهر بروند؟ مثلاً صبح از سمنان به مهدیشهر بروند، درس بخوانند و شب برگردند. ۱۵ کیلومتر است. با یک ربع راه! چهار ماه سمنان تعطیل است، ۱۵ کیلومتریاش هم خنک است. میگویند: نه استاندارد این است که کلاس تشکیل نشود. بابا بلند شو آنجا برو، صبح برو و شب برگرد. جگر نیست. ما الحمدلله علم داریم، تخصص، لیسانس و دکترا و همه چیز داریم. فقط جگر نداریم! مسأله جگر مهم است. ضعف و بیتدبیری خیانت نیست. بعضی وقتها هم باید در موضوع پول خرج شود و هم باید درست خرج شود.
همین سالنی که ساختید، نمیشد صاف بسازید که نماز هم همینجا بخوانید. یک خرده کجش میکنیم و اسمش را آمفی تئاتر میگذاریم. بابا میشود یک سالن صاف ساخت، همینجا هم نماز میخوانیم. همینجا هم ناهار بخوریم، همینجا هم سخنرانی کنیم. من که بالا هستم آخرش هم چه بالا اینطور باشد چه اینطور باشد! ما را میبرند جایی که پول ما آتش بگیرد، مصرفش کم باشد. خیلی این مثل را زدم. اجازه بدهید تکرار کنم. خدا یک شکاف در صورت گذاشته است، گفته هنر را از این یاد بگیرید. با همین شکاف سینه مادر را میمکد. با همین شکاف سخنرانی میکند. با همین شکاف اکسیژن میگیریم، با همین شکاف کربن پس میدهیم. با همین شکاف میبوسیم. با همین شکاف فوت میکنیم و سوت میکشیم. حالا اگر به این مهندسها بدهیم. یک لولهکشی برای خروج کربن میکردند. از این طرف یک لوله برای ورود اکسیژن میکردند. یک دکمه برای مکیدن و چشیدن و کله ما را پر از دودکش و دکمه میکردند، اسمش را هم استاندار میگذاشتند. ما باید خودمان ورزشمان را طراحی کنیم. خودکفایی در طراحی! چه ورزشی کنیم که ارزان باشد، مفید باشد.
5- اطلاع رسانی مناسب، قبل از نظارت و ارزیابی
اقدام به موقع، بیان قانون، خیلیها که ضعف نشان میدهند، شما که ناظر هستید، طرف نمیداند. طرف در جریان نیست. ما برای زکات میخواهیم یک اقدامی در کشور کنیم، به گیلان غرب نزدیک کرمانشاه گفتیم: آقا گندم فروشهای کلان در سیلوها را دعوت کن. ما چند آیه و حدیث برای زکات بخوانیم. یک سالنی مثل شما جمع شدند، پیرمردهایی که گندم کلان تولید میکردند و به سیلوها میفروختند، روضه زکات را خواندیم. زکات واجب است. زکات عدل نماز است. زکات همتای نماز است. در قرآن ۲۷ مرتبه میگوید: «یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه» (مائده/۵۵) اگر کسی زکات ندهد نمازش قبول نیست. مفصل صحبت کردیم. یک پیرمرد بلند شد گفت: آ شیخ اجازه! گیر در شخص شما است. گفتم: من چه گناهی کردم؟ گفت: چطور شما برای ما حدیث خواندید، ما به جبهه جوان دادیم. همینطور که آمدید حدیث خواندید ما به جبهه جوان دادیم. حدیث بخوانید ما زکات هم بدهیم. شما یادتان رفته زکات را بگویید. اگر روز قیامت بگویند: لقمهات حرام بود و زکات نداده بود، یقه تو را میگیرم. میگویم: این شیخ برای جبهه حرف زد، برای زکات حرف نزد. خیلی وقتها که نظارت میکنیم و مچ میگیریم این توجیه نیست. «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا» (اسراء/۱۵) این هم یک کاری باید بشود. کار فرهنگی باید بکنیم و بعد نظارت کنیم.
گاهی هم میفهمیم غلط است، میدانی به او بده گواهینامه را برود، گیر نده. آدم باید آسان باشد. آقاجون! انسان باید قاطع باشد. «وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَه» (نور/۲) خدا میگوید: آنجایی که گفتم شلاق بزن، دلسوزی نکن. دلسوزی بیجا نباید کنیم.
6- ترجیح منافع جامعه بر منافع افراد
اگر بین منافع جامعه و فرد امر دایر شد، ما باید جامعه را حفظ کنیم. ممکن است گزارش بدهیم نان ایشان قطع شود. عزلی، نصبی، توبیخی، درج در پروندهای، ممکن است این نظارت شما یک کسی را هم نابود کند ولی مهم نیست. اگر شهر خیابان ۴۵ متری میخواهد، مسجد هم بود خراب میشود. خانه یتیم هم بود خراب میشود. چون ما باید مصلحت عام را در نظر بگیریم. «ولیکن نظرک الی العامه» یک وقت در نظارتهایت نگویی: بابا فقیر است.
خودم یک غلطی کردم برایتان بگویم. یک معماری را خدا رحمت کند. او را بردم خانه یک بچه شهید را قیمت کند. در راه که میرفتیم، یک کلمه غلطی از دهان من پرت شد. گفتم: آقای معمار این خانهای که میروی قیمت کنی، پدرش شهید شده است. ارزان قیمت نگذاری. فوری در خیابان ایستاد و گفت: چه؟ گفتم: بچه شهید است. گفت: میدانی چه گفتی؟ بچه شهید است یعنی من گران قیمت کنم و پول حرام از مردم بگیرم و به بچه شهید بدهم. پدرش شهید شده و من هم بچهاش را حرام خور کنم؟ تو باید بگویی: حالا که بچه شهید است، دقیق قیمت کن، نه زیاد قیمت کن. من هم متوجه شدم و گفتم: آقا غلط کردم، ببخشید. از دهانم پرید. اشتباه کردم.
گاهی وقتها میگوییم: بچه شهید است، خانواده مستضعف است. حالا یک نمره به او بده برود. یک نمره به او بدهی، گواهینامه میگیرد و مسافر سوار میکند و در دره میاندازد! در نظارت نباید این کار شود. توجیهات خلافکار را بشنوید. ممکن است کسی خلافی کند. خوب توجیه داشته باشد. در نظارت توان افراد را در نظر بگیریم.
بلال از نظر قاریان بینالمللی اذانش غلط بود. چون میگفت: «اسهد ان لا اله الا الله» گفتند: یا رسول الله! ایشان اذانش روی فرم و استاندارد نیست. فرمود: بلال به قدری کمال دارد که سینش ویتامین شین دارد. خدا سین ایشان را به جای شین میپذیرد. گاهی وقتها در نظارت باید دید که این با این شرایط کارش خوب است.
در نظارت عاقبت اندیشی هم باید بکنیم. گاهی وقتها یک کاری روی نظارت امروز تمام کارهایش درست است. اما این فرمول مدیریت در آینده ممکن است مثلاً در استخراج نفت و گاز، امروز همه روی فرمول است. اما کل برنامه غلط است. چون این رقمی که ما بهرهبرداری میکنیم ممکن است مضاری برای نسل ما داشته باشد. یعنی عاقبت اندیشی هم باید جزء برنامههای ما باشد. نه اینکه امروز این حکم با این قانون نمیخورد. آقا امروز شما این پول را خرج موکت کردی، نکند قالی خریده باشی. فاکتورها را میبینیم، بله پول صرف موکت شده است، موکت هم روی مزایده و مناقصه و درست است. اما حضرت عباسی حق با موکت است یا قالی؟ موکت را هر چند سال یکبار باید دور انداخت. قالی خوب که پا خورد، کهنهاش از موکت گرانتر است.
خیلی وقتها شما دیوان محسابات باید یک کمیته داشته باشد، قوانین ناقص را به مجلس بگوید تصویب کنید. ممکن است قانون مجلس این باشد که کارمندهای مجلس برای فرش تمام ادارهها موکت بخرند. اصلاً قانون غلط است. میگویند: نان و پنیر با درد و دلش قیمت چلوکباب تمام میشود. من خودم یک چنین غلطی کردم. خانهای خریدم و هنوز هم در آن نشستهام. آنوقتی که خریدم ۴۵ ساله بود. الآن ۵۵ سال شده است. رفتیم پشت بام دیدیم موزاییکهایش سوراخ شده است. گفتیم: پس بکنیم موزاییک سالم یا ایزوگام کنیم. وقتی موزاییکها را کندیم حیفمان آمد دور بیاندازیم. گفتیم ببریم زیر زمین را فرش کنیم. چون خانه ما سرداب داشت. موزاییکها را در زیر زمین بردیم، خواستیم پهن کنیم دیدیم پشت آن سیمان چسبیده است، کارگر تق تق اینها را کندند. بعد وقتی برگشتیم سوراخها را بگیریم، آب دوغ سیمان در آن ریختند. آب دوغ ریختیم باد کرد. من حساب کردم دیدم عجب ما پول یک سنگ را خرج موزاییک کهنه کردیم. هم کندیم، هم از پله آوردیم، هم سیمان پشتش را تراشیدیم، هم دوغ آب ریختیم، هم باد کرد و صاف کردیم. من اینها را برای یک نفر گفتم، گفت: اتفاقاً من هم یکبار چنین کردم. گفتم: تو چه کردی؟ گفت: یک کاسه سفالی بود پنجاه تومان بود. این شکست و من دلم نیامد دور بیاندازم. ۲۵۰ تومان چسب خریدم که کاسه ۵۰ تومانی را به هم بچسبانم. چسب روی قبایم ریخت،۲۵۰ به اتوشویی دادم، خیلی وقتها روی فرمول صرفهجویی است. ولی خل است. صرفهجویی است، استاندارد است، به قانونهای شما درنمیآید اما دور نما که نگاه میکنی، واقعاً احمقانه بود!
یک کمیته باشد قوانینی که راه در رو دارد، قوانینی داریم که در مملکت ما رخنه دارد. افراد سود جو از این رخنهها، مارمولک بازی، مارپیچی فرار میکند. اگر دیوان محسابات میخواهد کارش درست باشد، باید ببیند کجا قانون سوراخ دارد. بگویند: آقا ما از مجلس محترم میخواهیم که این هشت تا قانون ما راه فرار مجرمین است. مجرمین از این راه فرار میکنند.
7- نظارت و بازرسی، آشکار و مخفی
بازرسی هم آشکار و هم مخفی، بازرسی آشکار کافی نیست. بازرسی مخفی در قرآن چیست؟ مادر موسی، موسی را شیر داد چون فرعون پسرها را میکشت. پسر زایید ترسید او را بکشند. خدا به مادر موسی گفت: شیرش بده در جعبه بگذار و بیانداز. «إِنَّا رَادُّوهُ» (قصص/۷) من این بچه را برمیگردانم. «وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلین» پیغمبرش هم میکنم. وقتی بچه را شیر داد و در جعبه انداخت، به خواهرش گفت: «وَ قالَتِ» مادر موسی گفت: «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ» (قصص/۱۱) به خواهر موسی گفت: دنبال رودخانه برو. از دور برو! جیغ نزن و آرام برو و ببین سرنوشت این جعبه چه میشود؟ یعنی گاهی وقتها بازرسی باید خیلی عادی باشد. یوسف میدانست این لیوان در کدام خورجین است. منتهی اگر یکباره سراغش میرفت، میگفتند: اوه… خودش گذاشت و خودش هم رفت برداشت. و لذا قرآن میگوید: برای اینکه رد گم کند و مخفی باشد، «فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخیه» (یوسف/۷۶) از دم خورجینها را گشت. تا به آن خورجین رسید. اگر صاف سراغ خورجین میرفت، میگفتند: خودش گذاشته و خودش هم برمیدارد. اگر شما وارد جلسهای شدی و صاف یک نفر را بوسیدی، میگویند: چه شد؟ چه شد؟اما اگر از دم تا آخر روبوسی کردی، حرف برایت درنمیآورد.
گاهی هم باید بازرسی مخفی باشد، مثل خواهر موسی. مثل لیوانی که در خورجین است. هم آشکار و هم مخفی! بازرس باید آدم کریمی باشد. «کِرامٍ بَرَرَه» (عبس/۱۶) قرآن به بازرسین خدا میگوید: اینها کریم بودند. عقدهای نبودند. چون گاهی افراد خودشان مثلاً حقوقشان مبلغ کمی است، نگاه میکند فلانی درآمد سنگینی دارد. قرآن میگوید: بعضی از نیشها و برنامهها به خاطر عقده مالی است. میگفتند: پیغمبر زکاتها را معلوم نیست به چه کسی میدهد. قرآن میگوید: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقات» (توبه/۵۸) «یلمز» همین «هُمَزَهٍ لُمَزَه» (همزه/۱) بعد هی نیش میزنند که زکاتها کجاست؟ میگوید: «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/۵۸) یک سکه دستش بدهند راضی میشود. چون به او ندادیم میگوید: پولها کجا رفت. معلوم نیست چه کردند. بردند خوردند.
باید تحقیق کنیم. خیلی شهرتها هست پایش به جایی بند نیست. ما یک وقت خانه نشسته بودیم یک نفر در خانه را زد و چند مرغ برای ما آورد. گفتیم: این مرغها برای کیست؟ گفت: من یک مرغداری جاده اصفهان شیراز دارم، همه میگویند: برای قرائتی است که در تلویزیون است. من سالهاست سودش را خوردم، دلم برایت سوخت مردم تو را فحش میدهند. گفتم: یکبار که تهران بروم چند مرغ برایت میآورم. (خنده حضار) من اینقدر کارخانه دارم که خودم خبر ندارم. الآن چند زن دارم که خودم نمیشناسم. (خنده حضار)
پلیس جلوی خانم را گرفته، گفته: من خانم آقای قرائتی هستم. حالا ما کسی نیستیم. یک نفر میگفت: من خانم امام زمان هستم. گفتم: این را حتماً زندانی کنید. چون امام زمان با غیرتی که دارد اجازه نمیدهد زنش در زندان باشد. میآید زنش را نجات بدهد، ظهور میکند. همینطور میگویند.
خدایا یادمان بده وظیفه ما چیست و توفیق بده عمل کنیم. یادمان بده وظیفه ما چه نیست و تقوا بده دوری کنیم. در سهم وظیفه ما را سردرگم قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- آیه 6 سوره اعراف، بر حسابرسی خداوند ازچه کسانی اشاره دارد؟
1) پیامبران الهی
2) امت پیامبران
3) هر دو مورد
2- بر اساس قرآن، کیفر همسران خطاکار پیامبر چه میزان است؟
1) همانند دیگر مردم
2) دو برابر دیگران
3) ده برابر دیگران
3- آیه 11 سوره سبأ، بر چه امری تأکید دارد؟
1) دقت در صنعت
2) دقت در نظارت
3) نظارت بر صنعت
4- بر اساس آیه 2 سوره نور، شیوه برخورد با مجرمان، باید چگونه باشد؟
1) بر اساس رأفت و رحمت
2) دوری از دلسوزی بیجا
3) عفو و بخشش
5- آیه 16 سوره عبس، بر کدام ویژگی فرشتگان الهی اشاره دارد؟
1) کرامت و بزرگواری
2) علم و آگاهی
3) دقت و نظارت