نشانههای بندگان خوب خدا(2)
2- دوری از امتیاز طلبی
3- مدارا با مردم
4- تفاوت توسّل با شرک
5- حرمت جان انسانها
6- عذاب مضاعف برای گناهان کلیدی
7- پذیرش توبه ، لطف خداوند به گنهکاران
موضوع: نشانه های بندگان خوب خدا(2)
تاریخ پخش: 31/04/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چه جای خوبی، در خانه امام رضا، چه کتاب خوبی، کتاب خدا. چه ماه خوبی،خدایا این نعمتهایی که به ما دادی، از ما نگیر.
سر سفرهی قرآن بودیم، گفتیم: خداوند خطکش گذاشته و گفته: اگر میخواهید بدانید بنده خدا هستید یا بنده غیر خدا، نشانههایش این است. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) «عباد الرحمن» را گفتیم خداوند به انسانها و به فرشتهها گفته است. انبیاء را عباد الله گفته است. عبادالرحمن را یا به فرشتهها یا به بندگان مؤمن خوب گفته است. بنده خوب خدا چند نشانه دارد. 1- «یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» آرام باشد. بعضیها جنسشان ناآرام است. مثلاً صدای موبایلش را صدای گاو میگذارد. بوق ماشینش را بوق دیگری میگذارد. بند کفش و زنگ ساختمان و زنگ دوچرخهاش، راه رفتن و عطسه و سرفهاش، آمینش با همه فرق میکند. در مسجد همه میگویند: الهی آمین، این میگوید: الهی آمین! طوری الهی آمین میگوید که همه نگاهش کنند.
1- دوری از شهرت طلبی
میگوید: علامت مؤمن این است که کارهایش نشاندار نباشد. حالا یک چیزی هم با اجازهی فقها بگویم. تمام مراجع و فقها میگویند: لباس شهرت حرام است. حالا اگر یک نفر ریش بلند گذاشت، میگوید: اوه… چه ریشی! ریش شهرت هم مثل لباس شهرت است. اگر آمین و عطسهاش و نماز خواندنش، مهمانی و ساختمانش، اگر هر کاری کرد که کارش شهرت داشت، از مراجع بپرسید شاید آنها هم حرام باشد. چون لباس شهرت که حرام است، پشم و نخ گناهی نکرده است. اینکه میگوید: لباس شهرت حرام است، میخواهد بگوید: اینکه مردم را به خودت متوجه کنی. با فکلش! اصلاً بعضی افراد یک طوری در خیابان میآیند، اصلاً پیداست اینطور آمده که نگاهش کنند.
در خانه امام رضا هستیم. یک چیزی از پدر امام رضا بگویم. امام کاظم فرمود: اینهایی که دست به حرکات این رقمی میزنند، اینها مشکل کمبود دارند. کمبود دارد، کمالی ندارد کسی او را نگاه کند. از آن طرف هم میخواهد مردم او را نگاه کنند. به قیافهاش دست میزند، طوری خودش را درست میکند که مردم او را نگاه کنند. وگرنه آدمی که از درون آرام است، دلیلی ندارد که هی… مثلاً همه چای میخورند، میگوید: برای من آب جوش بریز. تا همه آب جوش میخورند، میگوید: برای من چای بیاورید. تا کوکا میخورند، میگوید: برای من پپسی بیاورید. تا پپسی میخورند، میگوید: برای من کانادا بیاورید. اصلاً نمیداند فرق بین اینها چیست. مرضی به نام مرض امتیاز طلبی دارد. میخواهد همه کارهایش با همه مردم فرق کند. ریشش، سبیلش، بند کفشش، فکلش، عطسهاش، سرفهاش، زنگ موبایلش، بوق ماشینش با همه فرق دارد. بنده خدا این است که آرام باشد.
2- دوری از امتیاز طلبی
پیغمبر طوری مینشست که یک غریبه که وارد میشد، هرچه نگاه میکرد متوجه نمیشد کدام یک پیغمبر هستند. پس گفت: «أَیُّکُمْ رَسُولُ اللَّه» (بحارالانوار/ج73/ص355) کدام یک پیغمبر هستید؟ حضرت طوری گرد مینشست که معلوم نباشد کجا بالا است، کجا پایین است.
مالک اشتر نفر اول از شیعیان بود. خود شیعیان امیرالمؤمنین را بعضی نمیشناختند. ولذا یک کسی یک جسارت کرد، گفتند: فهمیدی که بود؟ گفت: که بود؟ گفت: این مالک اشتر بود. گفت: اِ… مالک اشتر بود من چنین جسارتی کردم؟ یعنی مالک اشتر پیدا نبود. بنده خوب خدا آن است که پیدا نباشد. حالا یکوقت خدا بخواهد او را پیدا کند، حسابش جدا است. من نباید تلاش کنم در تلویزیون بروم. اما خود تلویزیون دوربین را آورد خوب آورد که آورد. شما نباید یک جایی نماز بخوانی که دوربین نشانت بدهد. اما اگر دوربین تو را نشان داد، داد که داد.
یک کسی نماز میخواند، یک مرتبه دید دوربین جلویش آمده است. تا دید دوربین است، وسط قنوتش چنین کرد. دنیا مثل سایه است. سایه دنبال آدم بیاید، طوری نیست. شما نباید عقب سایه بروید. دنیا مثل نخ است، نخ عقب سوزن برود، طوری نیست. سوزن نباید عقب نخ برود. دنیا مثل دریا است، کشتی و قایق روی اب بیافتد، طوری نیست. ولی نباید آب داخل برود. آب داخل قایق برود، غرق میشود. یعنی دنیا سر نیزه است. تکیه به سر نیزه طوری نیست. اما روی سرنیزه نمیشود نشست. همه آدم پاره میشود. به سر نیزه میشود تکیه داد اما نمیشود روی آن نشست. به آب میشود تکیه داد، قایق را روی آب انداخت. اما این آب نباید در قایق برود.
3- مدارا با مردم
«وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» بنده خدا این است که اگر آدم جاهل یک چیزی به او گفت، با مسالمت بگذرد و به او بر نخورد. که من سرهنگ هستم، به من گفت: سرگرد! من استاد دانشگاه هستم، به من معلم گفت. من آیت الله هستم، به من حجتالاسلام گفت. از این حرفها بگذریم. در این برخوردها گیر نکنیم. البته مشکل است. چون هرکسی به آدم میرسد یک چیزی میگوید و آدم تحت تأثیر قرار میگیرد.
یکبار یک جایی میرفتم، یک کسی به من رسید. گفت: آقای قرائتی! تلویزیون چقدر پول به تو میدهد؟ گفتم: من از درسهایی از قرآن پول نمیگیرم. یکبار یک کسی گفت: آقای قرائتی! تو خیلی مشهور هستی. هرجا خودت را کاندید کنی، رأی میآوری. گفتم: نه عرضه دارم، نه حال دارم و نه هوسش را دارم. یک نفر گفت: آقای قرائتی، تو مشهور هستی کسی به تو نامه نوشت که زن تو شود؟ گفتم: اهلش نیستم. یک نفر گفت: آقای قرائتی فکر نکنی آدم باسوادی هستی. کاشانی هستی و جک میگویی، میخندند. مردم پای تلویزیون مینشینند جک کاشی یاد بگیرند، وگرنه تو باسواد نیستی. گفتم: خیلی خوب! همینطور که راه میرفتم دیدم هرکسی روی عینک خودش یک تحلیلی میکند. آدم وقتی دنبال هوسش بود، نگاهها و تحلیلهایش هم فرق میکند.
عینک سرخ میگذارد، همه شلغمها را لبو میبیند. عینک سبز میگذارد همه کاهها را علف میبیند. آن کسی که فکر پول است، میگوید: چقدر پول میگیری؟ آن کسی که فکر سیاست است، میگوید: خودت را کاندید کن، رأی میآوری. آن کسی که فکر ازدواج است، میگوید: مثلاً از این شهرتت استفاده کن، ازدواج کن. آن کسی که حسادت میکند، میگوید: تو سواد نداری. زبانت کاشانی است. مینشینند حرف میزنند. حسود داریم و سیاسی داریم و سکسی داریم و اقتصادی داریم. هرکسی در یک دنیایی است. عبادالرحمن کسی است که از همه اینها رد شود و محل نگذارد.
«وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا» (فرقان/64) دیشب معنا کردیم. بیتوته یا تمام شب، یا بخشی از شب در حال عبادت. «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا» (فرقان/65) با اینکه روزه میگیرد، سحرها بیتوته میکند، یا در طول سال بیتوته میکند، باز هم اطمینان به خودش ندارد. به امیرالمؤمنین گفتند: خیلی عبادت میکنی. فرمود: اگر بدانم عبادتم قبول شده، اینقدر خودم را خسته نمیکنم. من هنوز به خودم اطمینان ندارم. با اینکه «یَبِیتُونَ» میگوید: «رَبَّنَا اصْرِفْ» باز هم از قهر خدا میترسد. تا اینجا آیاتش را گفتیم، گرچه نکات تحت آیه را امشب اضافه کردم.
«وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْترُُواْ وَ کَانَ بَینَْ ذَالِکَ قَوَامًا» (فرقان/67) علامت بنده خوب خدا «عباد الرحمن» این است که پول خرج کردنش حساب و کتاب داشته باشد. «لَمْ یُسْرِفُواْ» ولخرجی نکند. «وَ لَمْ یَقْترُُواْ» تنگ دست نباشد. نه مشتش بسته و نه مشتش باز باشد. اینقدر باز نباشد که همه را خرج کند. اینقدر بسته نباشد که هیچ چیز را به هیچکس ندهد. «وَ کَانَ بَینَْ ذَالِکَ قَوَامًا» میانه رو باشد. پول خرج کردن هم ممکن است شما مالک باشی، اما هرکس مالک است حق خرج کردن ندارد. مگر اگر غذا زیاد ریختند، شما باید همه را بخوری؟ ممکن است او غذا زیاد بریزد، شما هم اگر لقمه زیاد بخوری، اسراف کردی. نه اسراف، نه تنگی.
4- تفاوت توسّل با شرک
«وَ الَّذِینَ لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَاهًا ءَاخَرَ» (فرقان/68) این جواب وهابیها است. خواهش میکنم جواب وهابیها را تیز شوید. وهابیها میگویند: شما که میگویید: یا حسین! شرک است. یا امام رضا، شرک است. یا علی، یا محمد، یا فاطمه، همه اینها شرک است. فقط میگویند: ما موحد هستیم. البته در دنیای خیال! خودشان بزرگترین مشرک دنیا هستند. چون شرک یعنی اطاعت از طاغوت. اینها دربست مطیع آمریکا هستند. بله قربان به آمریکا میگویند، به زهرا که میرسند، میگویند: یا فاطمه نگوییم. حالا دلیل وهابیها چیست؟ سی ثانیه تیز شوید. میگویند: قرآن گفته: «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً» (جن/18) یعنی با خدا، احدی را صدا نزن. فقط یا الله بگو. یا علی و یا حسین ممنوع! خدا در قرآن گفته: احدی را صدا نزن. این حرف وهابیها است. جواب ما این آیه است. میگوید: «لَا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَاهًا ءَاخَرَ»، «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً» یعنی کسی را به عنوان خدا نخوان. ما امام حسین و فاطمه زهرا را خدا نمیدانیم. میگوییم: «یا وجیها عند الله» تو نزد خدا وجهه داری، باز میگوییم: «اشفع لنا عند الله». ما اینها را واسطه میدانیم. یک خرده دیگر تیزتر شوید. یک لطیفه بگویم. فکر نکنم این را جایی شنیده باشید.
اینها میگویند: قرآن گفته: «لا اله الا الله»، «الا الله» یعنی فقط خدا. علی و حسین و فاطمه را کنار بگذارید. کار شما شیعهها شرک است. ما میگوییم: پس هرکس گفت: فقط خدا، خود خدا گفته: فقط خدا. دربارهی پرندهها گفته: «ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمن» (ملک/19) فقط خدا این پرندهها را نگه داشته است. بعد قرآن جای دیگر میگوید: «یَطیر» (انعام/38) طیران دارد؟ پرنده است. «بِجَناحَیْه» به واسطه بالهایش. همان قرآنی که میگوید: فقط خدا پرنده را نگه داشته است، جای دیگر میگوید: گرچه فقط خدا نگه داشته است، اما خدا هم به واسطهی دو بال نگه داشته است. «یَطیرُ بِجَناحَیْه» با دو بال میپرد. پس فقط خدا معنایش این نیست که واسطه نباشد. ما هم «لا اله الا الله» میگوییم. کار فقط دست خداست. اما کار دست خداست، واسطه هم دارد.
قرآن میگوید: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ» (شعرا/80) خدا شفا میدهد. شفا دست خداست. اما همین خدایی که میگوید: شفا دست من است، میگوید: عسل هم شفا میدهد. یعنی خدا به واسطهی عسل شفا میدهد. خدا پرنده را در آسمان به واسطهی بال نگه میدارد. ما هم اولیای خدا را واسطه میدانیم.
قرآن میگوید: «یُدَبِّرُ الْأَمْر» (یونس/3) خدا تدبیر میکند. اما در قرآن میگوید: «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً» (نازعات/5) فرشتهها تدبیر میکنند. یعنی خدا اجازهی تدبیر را به فرشتهها هم داده است.
آقا من قفل را باز میکنم، اما به واسطهی کلید. من قفل را باز میکنم، به واسطهی مچ دست. من قفل را باز میکنم، به واسطهی حرکت دست. من قفل را باز میکنم به واسطهی قدرتی که خدا به من داده است. اشکالی ندارد!
الآن در صحن جامع امام رضا نشستید. چند چیز میگویم همه درست است. این صحن را مهندسین ساختند. درست است. بناها ساختند، درست است. آستان قدس رضوی ساخت، درست است. پول ساخت، درست است. خدا ساخت، درست است. همه درست است. یعنی خدا به افرادی پول داد، وقف کردند و نذر کردند، پول در ضریح انداختند. آستان قدس، تولیت محترم، دست اندر کاران، گروه مهندسین طراحی کردند. همه درست است. اشکال ندارد.
یک کسی رفت چلوکبابی غذا خورد، پول نداد. سرش را پایین انداخت و رفت. چلوکبابی دید اِ… گفت: حاج آقا بیا ببینم. شما غذا نخوردی؟ گفت: چرا. گفت: پول بده. گفت: درست میگویی. گفت: خوب درست میگویم، بده. هرچه گفت: پول بده، گفت: درست میگویی. یک نفر صحنه را دید، گفت: آقا، چرا مردم آزاری میکنی؟ غذا خوردی پولش را بده. گفت: تو هم درست میگویی. یک نفر گفت: بابا شاید ندارد. گفت: آهان، تو هم درست میگویی. (خنده حضار)
خدا شفا میدهد. همین خدا میگوید: عسل هم شفا میدهد. خدا تدبیر میکند، همین خدایی که میگوید: «یُدَبِّرُ الْأَمْر» فرشتهها هم تدبیر میکنند. «فَالْمُدَبِّراتِ» فرشتهها هم تدبیر میکنند. خدا پرنده را در آسمان نگه داشته است. «ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمن» (ملک/19)، «الا الرحمن» همان «الا الله» است. جز خدای رحمان هیچکس پرنده را نگه نداشته است. اما جای دیگر میگوید: «یَطیرُ بِجَناحَیْه».
من نمیدانم این وهابیها در سرشان چیست؟ هرکاری را میگویند بدعت است. نقل شد یکی از مفتیان اینها گفته: زولبیا خوردن چون در صدر اسلام نبوده، بدعت است. خوب پس خیابان هم در صدر اسلام نبوده، راه رفتن در خیابان هم بدعت است. اصل خود شما در صدر اسلام نبودی، خانمت و بچههایت هم نبودند. پس کل شما بدعت هستید. این چه تفکری است. خدایا هرکدام قابل هدایت هستند، هدایتشان کن.
5- حرمت جان انسانها
«وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ» (فرقان/68) بنده خدا دست به اسلحه و شمشیر و ترور نمیزند. مگر به حق، مگر کشتن حق هم داریم؟ بله. در اسلام، در فقه اسلام یک جایی کشتن حق است. مثل 1- قصاص. کشته، او را میکشند. کشتن اولی باطل بود. ولی حالا که قاتل شد، او را کشت.
زنای با محرم، با خواهر، قتل است.
زنای مرد کافر با زن مسلمان قتل است.
زناکاری که زن را مجبور کند، قتل است.
زنای کسی که همسر دارد، باز سراغ کس دیگر رفته است. قتل است.
کسی که ادعای پیغمبری کند. قتل است.
کسی ادعای خدایی کرد، گفتند: تو را میکشیم. گفت: چرا؟ گفت: برای اینکه قبل از تو یک کسی ادعای پیغمبری کرد، او را کشتیم. گفت: او را باید میکشتید. چون او را من نفرستادم. چون خدا من هستم. من او را نفرستادم. دیگر چه؟
ناسزا به پیغمبر و اهلبیت، قتل است. مسلمانی که سحر و جادو میکند. قتل است، مفسد فی الارض قتل است. مرتد قتل است. حالا اینجا بعضی از دانشجوها یا دبیرستانیها یک سؤالی میکنند، بگویم. میگویند: مگر اسلام نگفته آزاد؟ میگوید: خوب من آزاد هستم؟ تا حالا مسلمان بودم، الآن نمیخواهم مسلمان باشم. مرتد میشوم. چرا اسلام گفته: مرتد را بکشید؟ میگوییم: مرتد شو، هیچی نگو، تو را نمیکشند. اینکه میگویی: من بهایی شدم، من ارمنی شدم، این پیداست میخواهی تضعیف کنی. شما میتوانی در جلسه من نیایی. اما اگر تو آمدی در جلسه نشستی، چنین کردی. این پیداست آمدی جلسه مرا به هم بزنی. خوب نیا. مرتدی که چیزی نگوید، خودش هر دینی میخواهد داشته باشد. اما اینکه راه میروی و میگویی، میخواهی… شما مسجد من نیا. اما اگر در مسجد آمدی، کنار مسجد نماز فرادی خواندی، طوری که توهین به من شد، نماز شما هم باطل است. کسی نباید در مسجد برود، کنار مسجد نماز فرادی بخواند. این یعنی چه؟ یعنی اینکه شیخ من تو را قبول ندارم. مسلمانها که به آقا اقتدا کردید، کل شما کشک هستید. خوب کسی که بگوید: پیشنماز کشک است، پسنماز کشک است، باید گفت: خودت کشک هستی. نمازش گیر دارد. میتوانی مسجد نیایی، اما بیایی و نماز را فرادی بخوانی، از مراجع بپرسید، حق ندارید توهین کنید. میتوانی ازدواج نکنی، ولی اگر ازدواج کردی و به خانمت خرجی ندادی، قاضی حق دارد به تو شلاق بزند. میتوانی ازدواج نکنی، اما اگر بله گفتی و همسر شدی، همخوابی حق است. اگر جواب مثبت به شوهرت ندادی، با شما برخورد انقلابی میشود. خانه، ماشین، آب، نان،گاز، مسکن، لباس، خرجی، نفقه، از همه امکانات شوهر استفاده میکنی، بعد در همخوابی تمکین نمیکند. قتل نیست. وگرنه همه باید همدیگر را بکشند. این مورد آخر قتل نیست.
کسی که بر امام عادل زمان خروج کند. این هم حکمش قتل است. یک وقت فاسق است، آدم مرگ بر شاه میگوید. اگر کسی بر عادلی خروج کند، یعنی یک فتنهای راه بیاندازد، مشرکی که شمشیر دست میگیرد، مشرک محارب، پس ما یک جاهایی هم کشتن داریم و لذا قرآن گفته: عباد الرحمن، «وَ لَا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَق» علامت مؤمن این است که دست به اسلحه نمیبرد، مگر در موارد حق. که این مواردش است.
«وَ لَا یَزْنُونَ» اهل زنا نیست. دیگر این را خیلی نمیشود در تلویزیون باز کرد.
«وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ یَلْقَ أَثَامًا» (فرقان/68)
6- عذاب مضاعف برای گناهان کلیدی
«یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ یخَْلُدْ فِیهِ مُهَانًا» (فرقان/69)، این «یُضَاعَفْ» را معنا کنم. یک شبههی اعتقادی است. بعضی آیهها گفته: «یُضَاعَفْ» یعنی عذابش مضاعف و دوبله میشود. میگویند: اگر خدا عادل است، چرا عذاب را دوبله میکند؟ هر گناهی دوبله نیست. بعضی گناهان دوبله است. گناهی که اثرش دوبله است، گناهی که گناهش دوبله است، کیفرش هم دوبله است.
من این مثال را زدم، در همین دو هفته اخیر گفتم. یک کسی چراغ را خاموش میکند. شما حق داری یک سیلی به او بزنی؟ بگویی: حالا یک چراغ را خاموش کرد، یک سیلی بس است! نخیر! این عذابش است. او را نگه دارید تا برقها روشن شود. ببینیم در این تاریکی چند جیب زدند، بنویسید. چند نفر از پلهها افتادند. چند تا آتش قلیان، قالی را سوزاند. چند بشقاب شکست. چند کفش تا به تا شد؟ چقدر بچه جیغ زدند؟ چقدر آبروی صاحبخانه ریخت؟ چقدر شیرینیها نفله شد؟ از تاریکی چه سوء استفادههایی کردند.
یکوقت یک جایی شیرینی بود، چراغها خاموش شد. ترسیدند سوء استفاده شود، گفتند: همه کف بزنید. دلتان به بغل دستی هم باشد که او هم کف بزند که شیرینیها را کسی نخورد. هی کف زدند، چراغها که روشن شد، دیدند بشقاب خالی شد. همه گفتند: من شاهد بودم، کنار دستی من کف میزد. آخر گفت: آقا غصه نخور. من بودم. من با یک دست به پیشانیام میزدم و با یک دست هم میخوردم. کلاه سرت گذاشتم.
یک کسی که چراغ را خاموش کرد، باید او را نگه داریم، تا ببینیم در تاریکی چه حوادثی اتفاق افتاد.
کسی که زنا میکند، 1- خودش زنا میکند. 2- کسی را وادار به زنا میکند. 3- یک بچه حرام زاده درست میکند. آن حرام زاده روزی چند بار حرامزادگی میکند. و لذا باید صبر کنیم تا آخر تاریخ ببینیم این گناه ریشههایش تا کجا پیش رفته است.
یکبار شیطان با یک حرام زاده قرارداد بستند، تولید گناه کنند. صبح رفتند غروب آمدند گزارش بدهند. حرامزاده گفت: من امروز 73 مورد تولید گناه داشتم. اینقدر فحش و اینقدر غیبت، اینقدر سرقت و اینقدر چاقوکشی و اینقدر تهمت! 73 رقم تولید گناه داشتم. شیطان گفت: من امروز هیچ موفقیتی نداشتم. فقط یک مورد زنا راه انداختم. حرامزاده به شیطان گفت: خاک بر سرت کند! من حرامزاده 73 تولید داشتم، تو شیطان با این سابقه یک تولید داشتی؟ گفت: من یک تولید داشتم، یک حرامزاده مثل تو دربیاید، او خودش روزی 73 تولید میکند. (خنده حضار) بعضی گناهان یک چراغ خاموش کردن است. ولی میگویند: «یُضاعَف» چرا؟ برای اینکه آثارش مضاعف است. «یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ».
زن و شوهری که روبروی بچه به هم حرف زشت میزنند، این یک گناه نیست، بچهها هم نگاه میکنند و یاد میگیرند. بچهها که یاد گرفتند، تا آخر عمرش این دختر و پسر هر فحشی بدهد، آن مؤسسی که فحش را یاد او داد، شریک است. «یُضَاعَفْ»! این «یُضاعَف» یک شبهه اعتقادی است. میگویند: اگر ما گناه کردیم، چرا خدا گفته «یُضاعَف» دو برابر؟ میگوییم: هر گناهی دو برابر نیست. گناهانی دو برابر است که آثارش هم دو برابر باشد. «یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ»
7- پذیرش توبه ، لطف خداوند به گنهکاران
«إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» (فرقان/70)، «إِلَّا مَن تَابَ» همه گفتیم عذاب دو برابر است، اما «إِلَّا مَن تَابَ»، «تاب» یعنی در اسلام بن بست نیست. هیچکس نمیتواند بگوید: گناهی کردم که قابل بخشش نیست.
یکی پرده کعبه را گرفته بود، میگفت: ای خدا! ببخش. بعد میگفت: میدانم نمیبخشی. گفتند: چه میگویی؟ گفت: شما نمیدانید من چه گناهی کردم؟ خدا نمیبخشد. گفتند: چه کردید؟ گفت: من جزء لشگر یزید کربلا رفتم، و امام حسین را کشتم. امام فرمود: یأس تو از اینکه میگویی خدا نمیبخشد، گناهش از کربلا رفتن تو بیشتر است. هیچکس نباید بگوید: دیگر خدا مرا نمیبخشد. توبه یعنی چه؟ یعنی اسلام بن بست ندارد.
«وَ ءَامَنَ» ایمان بیاور. «وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا» کارت را اصلاح کن. حجابت را درست کن. اصلاح صورتت را درست کن. لقمهات را درست کن. زبانت را درست کن. بعضی میگویند: آقای قرائتی من نمیتوانم خودم را درست کنم. به دختر زیبا میرسم نمیتوانم نگاه نکنم. عصبانی میشوم. نمیتوانم به همسرم و پدر و مادرم بد نگویم. جوش میآورم. من اینطور جواب اینها را میدهم. میگویم: 50 هزار تومان، صد هزار تومان یک مبلغی خودت را جریمه کن، دیگر خودت را نگه میداری. دو تا 50 هزار تومان بدهی، سفت میشوی.
یکی از بزرگان عصبانی میشود نذر کرد که اگر عصبانی شد، یک سال روزه بگیرد. حالا نه یک سال و ده روز و بیست روز، یکی از راهها این است که انسان خودش را جریمه کند. مراقبت میکند. «تاب» توبه، یعنی اسلام بن بست ندارد. «آمنَ» در خط بیاید. «اصلحَ» خرابکاریهایش را اصلاح کند.
«فَأُوْلَئکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیَِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» خداوند گناهانش را تبدیل به ثواب میکند. نه که او را میبخشد، یک میلیون گناه کرده، یک میلیون گناه را تبدیل به یک میلیون ثواب میکند. مگر میشود گناه ثواب شود؟ بله. چطور؟ باغچه. در باغچه آب کثیف فرو میرود، در پنج متریاش آب زلال بیرون میآید. آب کثیف در باغچه میرود، گل بیرون میآید. خداوند در همه باغچهها «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیَِّاتِهِمْ حَسَنَات» بعضی از آیات قرآن با یک مثل روشن میشود.
مثلاً داریم «وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ» (فاطر/43) یعنی کلک به خودت برمیگردد. خدا در قرآن قول داده است. گفته: هرکس به کسی کلک بزند، به خودش کلک زده است. یک فیلمی هم تلویزیون یک وقت نشان داد. من ندیدم برای من نقل کردند. گفتند: یک ماشین آتش نشانی آژیر میزد، یک آدم هم برای فساد اخلاقی که داشت به این آتش نشانی راه نمیداد. هرچه بوق زد، این هم جلویش راهبندان کرد و راه نداد. آخرش خانه رفتند، دیدند همین ماشین جلویی خانهاش آتش گرفته است. یعنی آن کسی که راه نداد، خانه خودش سوخت.
پزشک بالای سر بیمار میآید. میگوید: این شربت و دارو را بگیر. هر پنج ساعت، شش ساعت یک قاشق بخور. من فردا صبح دیدن تو میآیم. بیمار میگوید: چشم. شربت را نمیخورد. فردا صبح نزدیک آمدن پزشک میگوید: حالا پزشک میآید میگوید: شربت را نخوردی. یک خرده شربت را در دستشویی میریزد، آب رویش میریزد که سر شیشه خالی باشد. پزشک میآید میگوید: خوردی. میگوید: مگر نمیبینی سر شیشه خالی است. بعد هم میگوید: دیدی چه کلاهی سر دکتر گذاشتم. این خیال میکند کلاه سر دکتر گذاشته است. کلاه سر خودش گذاشته است!
بعضیها فکر میکنند گران بفروشند پول گیرشان میآید. اینها مخ اقتصادیشان هم گیر دارد. یک محاسبه ریاضی کنم. سود زیاد مردم به هم میگویند: فلانی گران فروش است. کم کم مشتریهای تو کم میشود، فروشت که کم شد، سودت کم میشود. پس سود زیاد در آینده نزدیک به سود کم تبدیل میشود. اما اگر سود کم گرفتی، به هم میگویند: فلانی جنسش خوب است و قیمتش هم ارزان است. سود کم همه به هم آدرس میدهند. سود کم مشتری را زیاد میکند. مشتری که زیاد شد، سود… سود زیاد مشتری را کم، مشتری کم، سود کم. برعکس آن سود کم مشتری را زیاد، مشتری زیاد، سود زیاد میشود.
هرچه صافتر شویم، بهتر است. یک مسجد بود از همه مسجدها شلوغتر بود. گفتند: چیه؟ آخوندش باسوادتر است، سابقهاش بیشتر است؟ ماجرا چیست؟ یک نفر رفت پژوهش کرد، گفتند: آقا ببخشید، این منطقه خیلی مسجد دارد. چرا اینقدر این مسجد شلوغ میشود. گفتند: این آقا یک روز سر نماز بود. برگشت گفت: آقایان یادم رفته وضو بگیرم. ببخشید… وضو ندارم. مردم از این صداقت او خوششان آمده، مسجدش شلوغ شده است. حالا اگر من بگویم: وضو ندارم. آبرویم میریزد، پچ پچ میشود. خدا خواسته باشد عزت بدهد، حتی ممکن است یک کار غلطی هم باشد، عزت بدهد. یک کار غلطی هم باشد، عزت بدهیم. ما فکر میکنیم سر مردم کلاه گذاشتیم. فکر میکنیم سود زیاد، فکر میکنیم با دروغ پولدار شدیم. فکر میکنیم کم فروشی کردیم و پولدار شدیم. فکر میکنیم با ربا پولدار شدیم. ما مسلمان هستیم. قرآن میگوید: «فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّه» (روم/39) رباخوارها، این ربا نزد خدا رشد نیست، تو خیال میکنی ده میلیونت، ده میلیارد شد. این رشد نیست، رشد خیالی است. مثل بادکنکی که بادش میکند خیال میکند بزرگ شده است، چیزی درونش نیست.
خدایا دو شب عباد الرحمن را میگوییم. خدایا هر صفتی بندگان خوب تو در قرآن دارند که از آنها تجلیل کردی، ما را از آنهایی که در قرآن ستایش کردهای قرار بده. ما را جزء عبادالرحمن قرار بده. تا در ماه رمضان را نبستی ما را ببخش. هرچه در این ماه عزیز به خوبان دادی، به ما هم بده. قلب امام زمان را از ما راضی بفرما.