معادشناسی -17، بهم خوردن نظام طبیعت – 2
موضوع: معادشناسی -17، بهم خوردن نظام طبیعت – 2
تاریخ پخش: 71/01/09
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بحث ما، در ماه رمضان آمادگی مردم برای شنیدن بحثهای معاد بیشتر است. گاهی معلم به شاگردانش نمره ی20 میدهد. آنجایی که نمرهی 20 میدهد زیر نمرهی 20 اگر نصیحت کند اثر میکند. اما وقتی که معلم به خاطر نمرهی بد نمرهی صفر به شاگردانش میدهد زیر نمرهی صفر هیچ نصیحتی نمیکند. زمان شناسی مسألهای است که در تبلیغ و معلم و مبلغ و واعظ باید عنایت کند.
1- معاد را فراموش کردهایم
روی معاد بسیار تکیه کرد. یک ششم قرآن راجع به معاد است. پیش بینی من این است که اگر یک ششم آیات قرآن در مورد معاد است پس یک ششم سخنرانیها باید راجع به معاد باشد. اما حرفهای ما یک ششم آن راجع به معاد نیست. به همین خاطر »نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ« (ص/26) شدهایم. نه »لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ« (غافر/2) ما ایمان داریم اما فراموش کردهایم روز حساب را. پس گاهی باید برای ما یادآوری شود. خدا برای یادآوری ما گاهی یک فشاری روی مغز ما آورده تا یاد بیاوریم. تا اینکه روح من متوجه بشود، جسم من را عوض میکند تا اینکه روح من عوض شود. خدا میبیند ما خواب هستیم، آخرش کلهی ما را میگیرد و به زمین میزند. (سبحان ربّی الاعلی و بحمده) اما ما بیدار نمیشویم.
گاهی وقتها میگوید: رویت را به قبله بکن. بعد میگوید: خم شو، رکوع. نه فایدهای ندارد. سجده، سجده. در حج میگوید: لباست را عوض کن لباس احرام بپوش. این تغییراتی که خدا به ما میدهد به خاطر اینکه بلکه تغییراتی در روح و مغز ما ایجاد بشود. مقداری از حرفهایمان مانده. در مورد آن صحبت میکنیم. بعد هم میرویم راجع به صحنههای برزخ و قیامت. گفتیم: آسمان محکم شل میشود. خورشید »سراجاً وهّاجاً« (نبا/13) میشود »اذا الشّمس کورت« (تکویر/1) تنظیم فاصلههای بین ستارهها و ماه هست »لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ« (یس/40) این فاصله از بین برداشته میشود. آسمان زیبا که با ستارهها قشنگ است دخان میشود. اینها را گفتیم.
راجع به کوه: زمین لرزه میشود. »إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها« (زلزله/1 و2) زمین سنگینیهایش را بیرون میدهد. این زمینی که ما فکر میکردیم ساکت است بعد معلوم میشود که همهی ذراتش آنتن بوده و همهی حرفهای ما را شنیده و یکی از شاهدها شده است. حالا شهادت زمین چگونه است. آیا شهادت زمین به طور طبیعی است. مثلا ً تنهی درخت وقتی بریده میشود مشخص میشود که چند سال دارد یا مثلا ً رنگ زرد شهادت بر مریضی و یا رنگ سرخ شهادت بر غضب میدهد. آیا شهادت این است؟ شاید.
2- در روز قیامت همه چیز شعور دارد
و معنای بهتر از این شاید این است که »إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ« (عنکبوت/64) روز قیامت همه چیز شعور پیدا میکند. قرآن میگوید: روز قیامت پوست انسان حرف میزند. میگوید: »لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا« (فصلت/21) اینجا چرا علیه من شهادت میدهی.
میگوید: من تقصیر ندارم. خدا من را به نطق درآورد. برای ما که مومن خدا هستیم هیچ مسألهای نیست که روز قیامت زمین شهادت بدهد. حضرت موسی عصایش را انداخت و اژدها شد. نه یک کلمه کمتر و نه بیشتر. خدا میتواند جماد را به صورت حیوان در بیاورد.
نیمهی شعبان بود. در یکی از سفرهای خارجی بحثی شد که چطور خدا به امام زمان بیش از هزار سال عمر میدهد. یعنی میشود؟ گفتم: بله، خداست. پهلوی قدرت خدا بله. همچین چیزی خلاف علم نیست. ما در علم نداریم که عمر چقدر باید باشد. یک مثل زدم هم خندید و هم نمیتوانست چیزی بگوید گفتم: ببینید شما فاصلهی دم ابروی بنده، آخر ابرو تا چشم چقدر فاصله است، موی آخر ابرو هیچ وقت بلند نمیشود. از اول تا آخر عمر همین است که هست. اما موی صورت که بغل ابروست در هر شبانه روز بلند میشود اصلاح میکنی باز هم بلند میشود. یک نان و یک آب میخوری، این هم یک پوست. اما خدا اراده کرده که اینگونه باشد. خدا اراده میکند که یکی عمرش ده برابر عمر دیگری باشد. دست خدا که بسته نیست. یهودیها میگفتند: »یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ« (مائده/6) خدا فقط باید بخواهد. همین که خدا خواست دیگر چانه نزن.
3- خبر آوردن هدهد برای سلیمان
ما هستی را بیشعور میدانیم. اما هستی شعور دارد. قرآن میگوید: هدهد آمد پهلوی سلیمان گفت: سلیمان داشتم پرواز میکردم از یک کشوری میآمدم، مردم آن کشور؛ »أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ« (نمل/22) احاطه دارم به علومی که تو پیغمبر خبر نداری. »وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ« از کشور سبا یک خبر دست اول و محکم آوردهام. »إِنِّی وَجَدْتُ امْرَأَهً تَمْلِکُهُمْ« (نمل/23) داشتم پرواز میکردم یک خانمی در کشور سبا پادشاه بود. »وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ« همه چیز این خانم داشت. »وَ لَها عَرْشٌ عَظیمٌ» (نمل/23) یک کاخ مهمی داشت. »وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ« (نمل/24). اینها خورشیدپرست بودند. »وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ« شیطان کارهایشان را پهلویشان خوب جلوه داده بود. از این چه میفهمیم؟ از این 16 تا نکته میفهمیم. من طلبهی عادی 16 تا نکته میفهمم.
4- نکاتی از داستان هدهد و سلیمان میتوان فهمید
1- سلیمان را میشناسد.
2- علم سلیمان را هم خبر دارد. فلذا گفت: علم تو پهلوی من ناقص است. یک چیزی میدانم که تو نمیدانی. سلیمان هم هیچ چیز نگفت. و لذا داریم: در هر جا پیغمبر در برابر کاری سکوت کرد معلوم است که اشکال ندارد و درست است. به سلیمان گفت: احاطهی علمی دارم به چیزی که توی سلیمان احاطه نداری. پس خداوند میتواند به هدهد چیزی بفهماند و خبری بدهد که سلیمان بیخبر باشد. و میداند که این خبر را باید به پیغمبر بگوید. از این معلوم میشود که هدهد زن و مرد را میشناسد. فقیر و غنی را میشناسد، چون که گفت: آن زن شاه شده. تاج و تخت را میشناسد »و لها عرشُُُُ ُ عظیم«(نمل/23)
هدهد خورشید را میشناسد و میداند که عبادت خورشید کار زشتی است و میداند که این کار زشت را باید شکایتش را به سلیمان برساند.
اینها همهاش متن وحی است. شما که خیال میکنید این هدهد بیشعور است! نه این شعور دارد. ما سمیعیم و بصیریم. . . . با شما نامحرمان خاموشیم.
5- زمین و کوهها در هنگام قیامت
دنیا همهاش دنیای شعور است. »وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها« (زلزله/2) »یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها« (زلزله/4) زمین خبر میدهد. یک مرتبه صدای زمین آرام بلند میشود. روز قیامت اول زلزلت. زلزله میشود و بنیهی زمین شل میشود و کوهها کنده میشود. سیّرت، راه میافتد. و در هم کوبیده میشود. شن میشود. شنها فشار میآورد. »وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ« (قارعه/5) پنبه میشود. بعد قرآن میفرماید: »وَتری الْأَرْضَ بارِزَهً« (کهف/47) زمین دیگر پهن و روشن است دیگر پستی و بلندی ندارد. »یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ« (ابراهیم/48) زمین قیامت غیر از این زمین است. »وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرْضَ« (رعد/3) زمین کش پیدا میکند. حالا اینها دور است یا نزدیک. میگوید: »وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً« (نباء/20) انگار که خیال میکردی که کوه بود. »إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً« (معارج/6) خیال نکن قیامت دور است.
قرآن 15 دفعه گفته: »بَغْتَهً« یعنی یک مرتبه است غافلگیر کننده است. بین ما و مردن فرق ما یک نفس است. رابطهی ما با قیامت یک نفس است.
6- قبض روح
راجع به مسألهی برزخ. اصولا ً وقتی که روح از بدن ما گرفته میشود چه کسی را قبض روح میکند. در قرآن سه تا آیه داریم:
1- خدا روح را میگیرد.
2- «یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ» (سجده/11) ملک الموت روح را میگیرد.
3- فرشتههای دیگر روح را میگیرند.
همهاش درست است. شما اگر گفتی: کلید قفل است درست است. اگر گفتی: مچ من قفل است باز هم درست است. اگر گفتی: دست راستم قفل است باز هم درست است. چون کلید توی دست راست است و دست در بدن است. فرشتگان هم زیر نظر عزرائیل و عزرائیل هم زیر نظر خدا است. بنابراین همهاش درست است.
روایاتی هم داریم که: افراد فرق میکنند مثل دعوت. گاهی شخصیت در حدی است که خود طرف میرود و دعوتش میکند. گاهی آدم بچهاش را میفرستد. گاهی هم تلفنش بکنی کافی است. یک سری افراد را خداوند قبض روح میکند، یک سری را عزرائیل، یک سری را هم فرشتهها. در نظام خدا تشکیلاتی هست.
ما رفته بودیم در یکی از کشورها. به ما میگفتند: تو چه کاره هستی؟ گفتیم: ما هیچ کاره. نمایندهی امام در نهضت سوادآموزی هستم. میگفتند: همپای تو چه کسی است؟ گفتم: شما که امام ندارید که نماینده داشته باشد، من همتا ندارم! گفتم: حالا چه کار دارید؟ گفتند: آخر یک کسی همتای تو باید بیاید و با تو حرف بزند.
ولذا در شب قدر هم در سورهی انّا انزلنا میگوید: «تنزّل الملائکه و الروح» (قدر/4) روح هم همان ملائکه است اما حساب ملائکه فرق میکند. خدا یک خط ویژه باز کرده. مثلاً در میان عبادات خدا برای نماز خط ویژه باز کرده. خدا دربارهی نماز میگوید: »الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ» (نسا/162) اما در نماز نگفته(مقیمون) گفته: »الْمُقیمینَ« یا مثلاً داریم: نسک یعنی عبادت، کافی بود بگوید: (نُسکی) میگوید: نه حساب نماز جداست. گفته: »إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی«(انعام/162) نماز من و عبادات من.
خوب نماز هم جزء خیرات است. بله درست است. اما حساب نماز حساب ویژه دارد. خدا برای کسانی حساب ویژه باز میکند که آنها هم برای خدا حساب ویژه باز میکنند.
داریم که: مردمی هستند که در طول سال 100 تومان 200 تومان که گیرشان میآید میگذارند کنار و میگویند: (هذا الحجّ) این مال حج. در طول سال پولش را کنار میگذارد. این مال محرومان. »وَ الَّذینَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ« (معارج/24) وقتی پول دستش میآید نمیگوید: همهاش مال خودم است میگوید: این مال یتیم یا محروم. علاوه بر خمس و زکات.
7- کیفیت عالم برزخ
ورود به عالم برزخ، در برزخ روح از ما گرفته میشود. پوست بدن انسان هر چند سال یکبار سلولهایش عوض میشود اما خودمان همان خودمان هستیم. روح ما مستقل است، در برزخ هم وقتی استخوانهای ما میپوسد روح ما مستقل است. اگر یک کسی به کسی سیلی زد و بعداً بعد از چند سال ماشینش را عوض کرد و لباسش را عوض کرد نمیتوانیم بگوییم که آقا این پوستش عوض شده نه روح مستقل است.
بنابراین وقتی میمیریم پوست ما میرود. ما دو تا بدن داریم. یک بدن سنگین یک بدن سبک. بدن سنگین همین است که الآن پای تلویزیون حرفهای من را گوش میدهی. بدن سنگین همین است که اگر در آب بیفتی مثل آجر میروی ته آب. اما بدن سبک اینکه پنج دقیقهای به خواب میروی و در خواب هم میبینی که رفتی آمریکا. خیلیها شنا بلد نیستند اما خواب میبینند شنا میروند.
ما در دنیا با بدن سنگین زندگی میکنیم. در خواب با بدن سبک زندگی میکنیم.
پس تا بیدار هستیم زندگی با بدن سنگین. در خواب بدن سنگین میافتد روی تشک؛ با بدن سبک در یک غالب دیگر مشغول فعالیت میشوید. دو مرتبه وقتی بیدار هستی آن روح برمیگردد به بدن سنگین، در دنیا زندگی با بدن سنگین است. در برزخ زندگی با بدن سبک است، در قیامت دو مرتبه همین استخوان پوسیدهها درست میشود و باز زندگی با بدن سنگین. بنابراین دو رقم بدن داریم. و لذا روایات زیادی که زندگی در برزخ با بدن سبک است.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»