معاد، رمز عدل الهی
موضوع: معاد، رمز عدل الهی
تاریخ پخش: 29/01/1400
عناوین:
1- آیا پاکان و ناپاکان یکسانند؟
2- عدالت، شعار محوری قیام امام زمان علیه السلام
3- خطر غفلت از قیامت
4- غفلت، سبب پستتر شدن از حیوانات
5- توصیف مرگ در کلام امام علی علیه السلام
6- دلایل تأخیر کیفر به قیامت
7- قیامت، روز قطع اسباب و وابستگیها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
دربارهی معاد صحبت میکنیم، رمضان 1400 را. چون رمضان است، بحثهای ما هر روزی است، در طول سال هفتهای شبهای جمعه است.
– خب دلیل معاد یکی حکمت است که خدای حکیم نمیشود بگوییم ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا یک عده ظالم بریزند، یک عده مظلوم را بکشند، قلع و قمع بشوند، بعد هم هر دو بمیرند، خلاص، هیچی به هیچی.
حکمت خدا اجازه نمیدهد که این هستی، هستیای که فرشتهها دستشان در کار است: «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» (نازعات/ 5) یعنی در امور شما فرشتهها تدبیر میکنند. این خلقت بزرگ، این خلقت باعظمت، این انسانها، این همه استعدادها، این همه رنگها، طعمها، میوهها، سبزیها، نور خورشید، باد، باران، همهی اینها برای زندگی بشر باشد، بشر هم ظالم و مظلوم بمیرند، هر دو خاک بشوند، هیچی به هیچی. با حکمت خدا نمیسازد. این را در جلسهی قبل یک خورده توضیح دادیم، کمی هم حاشیه رفتیم.
1- آیا پاکان و ناپاکان یکسانند؟
– مسئلهی دلیل دوم معاد این است که خدا عادل است. اگر خدا عادل است پس باید حساب خوبها و بدها را برسد یک جایی، در دنیا هم که نمیرسد، پس باید یک جای دیگر برسد. قرآن آیاتی داریم که میگوید که: «أَمْ نجعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ کاَلْمُفْسِدِینَ فىِ الْأَرْضِ» (ص/ 28)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، «أَمْ نجعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ کاَلْمُفْسِدِینَ فىِ الْأَرْضِ أَمْ نجَعَلُ الْمُتَّقِینَ کاَلْفُجَّار» (ص/ 28)
آنهایی که عمل صالح انجام دادند، با آنهایی که مفسدند، مفسد فی الأرض هستند، یک جور متقین و فجّار یک جور باشد؟!
عدل را. حتی به یزید وقتی میخواستند صحبت کنند در شام، اهل بیت گفتند که: «أَ مِنَ الْعَدْلِ»؟ آیا این کار تو عادلانه بود که زن و بچهی خودت در حرمسرا باشد، بچههای امام حسین اسیر باشند، به طناب بسته باشد، بیایند در جلسه، این عدالت است؟!: «أَ مِنَ الْعَدْلِ»؟. یعنی بحث عدل، عدل چیزی که نیست، الّا. یک الّا میگویم گاهی آدمهایی داریم نادر، این خیلی مراعات عدالت را میکنند. الآن جمهوری اسلامی این آقایانی که مسئول هستند و بعضیهایشان در تلویزیون نشان داده میشوند و اختلاسهایی که میشود، مدیریتهایی که میشود، برخوردهایی که میشود، موضعهایی که گرفته میشود، اینها عادلانه است؟!
هر چیزی ممکن است یک زمانی خوبی باشد، یک زمانی بد. مثلاً بخشش، ممکن است یک جا خوب باشد، ممکن است بخشش شما یک جا بیجا باشد، محبت ممکن است یک جا خوب باشد، یک جا بگویند نه نسبت به ایشان و با این کار نباید محبت کنیم. شجاعت یک جا خوب است، یک جا خوب نیست، زن اگر شجاع باشد، یک بار نصف شب ماشین را برمیدارد میبرد دورترین نقاط ایران، در دل شب، جاده ،برف. میگوید نه من شجاعت دارم. ممکن است شجاعت بعضی جاها بد باشد. علم ممکن است بعضی جاها دردسر باشد. آدم نداند مسئولیت ندارد، ولی حالا که فهمیدی مسئولیت داری.
2- عدالت، شعار محوری قیام امام زمان علیه السلام
هر چیزی اگری دارد. تنها چیزی که در دین ما اگری ندارد، عدالت است. عدالت اینطور نیست که بگوییم، با ایشان خوب است با این بد است. حتی با دشمن باید عدالت داشته باشی. دشمنی بالاتر از ابن ملجم. علی امیرالمؤمنین را در همین ماه رمضان کشت، اما حضرت امیر میفرمود با عدالت با او رفتار کنید، نگویید علی را کشته است، پس ما باید او را تکه تکه کنیم، «ضربهً بضربه»، «ضربهً بضربه» یعنی چه؟ یعنی یکی زده، شما هم یکی بزنید، تمام. آمریکا میگوید چه؟ آمریکا میگوید دو قلوهای مرا خراب کردند، پس کل افغانستان را برویم بگیریم، یک کشور با دو قلوها! این عدالت است؟! نیست.
آرم حضرت مهدی علیه السلام نماز و روزه نیست میگوید: «یملأ الأرض قسطاً و عدلاً.» (کمال الدین، ج 1، ص 139). شعار حضرت مهدی علیه السلام عدالت است، به همین خاطر هم مردم دورش جمع میشوند، چون مردم همه عدالت را دوست دارند. آرمشان این است. بله در سایهی عدالت، آن وقت باقی کارها هم درست میشود ولی پرچم، عمود حرکت حضرت مهدی علیه السلام، عمودش عدالت است. حالا.
آیا عادل و فاسق یک جور باشد؟! « أَ فَنَجْعَلُ المُسْلِمِینَ کاَلمُجْرِمِین» (قلم/ 35)
«أَ فَمَن کاَنَ مُؤْمِنًا کَمَن کاَنَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُون» (سجده/ 18)
«أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْترَحُواْ السَّیِّئاتِ أَن نَجعَلَهُمْ کاَلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» (جاثیه/ 21)
اینها آیاتی است که چند تا، چهار، پنج تا آیه بود که خداوند میگوید یعنی من خوب و بد را یک جور رفتار کنم؟! قیامت بنا شد یعنی هیچی به هیچی. مو را از ماست میکشم: «مِثْقَال ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ» (زلزله/ 7)، «مِثْقَال ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزله/ 8)
خدا رحمت کند مرحوم حسان را. شعرهای طولانی است، دو سه بیتش را من حفظم. فرمود:
این زمین در آن زمان پُر بــلا ناگـهان چون زُلزِلَت زِلـزالَـها
از درونـش أخرَجــَت أثقالَـها با تعـجـب قـال إلانـسان مالَـها؟
مردگان خـیزند بر پـا کُـلـُّهـم تا هـمه مـردم یـروا أعـمالَـهم
هـر کـه آرد ذَرَّهً خــیـراً یَـرَه یا کـــه آرد ذَرَّهً شَــراً یَـــرَه
آن زمان خورشـید تابان کُوِّرَت کوههای سخت و سنگین سُیِّرَت
آبهـا در کـام دریـا سُجِّـرَت آتش دوزخ به شـدت سُـعِّرَت
چون در آن هنگام جنّت أزلِفَت خود بداند هر کسی ما أحضَرَت
شعر زیاد است. همه باید حساب و کتابشان را داشته باشند. ما علم به قیامت داریم، ایمانمان کم است. فرق است بین علم و ایمان. ایمان. یک حدیث داریم، شاید چند تا باشد. حدیث داریم که هیچ چیزی به اندازهی یقین کم تقسیم نشده است. حج را به خیلی ها دادهاند، هر چند نفری یکی رفته است مکه. خانه را به خیلیها داده اند، هر چند نفری یک نفر خانه دارد، اما چند نفر یقین دارند؟ شاید هر به چند هزار نفری، یک نفر.
امام به یقین رسیده بود. با او مصاحبه کردند روز دوازده بهمن که از فرانسه بیاید به ایران، خب هنوز حکومت دست طاغوت و آمریکا و شاه و شاپور بود. پرسیدند چه احساسی داری؟ فرمود: هیچی. با اینکه پیش بینی میشود هواپیما سرنگون بشود. هیچی. و در وصیت نامهاش نوشت من با دلی آرام و نفسی مطمئن. این دل آرام یعنی چه؟ مثلاً اگر شما در دستت طلاست، همهی دنیا بگویند سفال است، سفال است، سفال است، سفال است، سفال است، ذرهای در دلت تکان نمیخورد، میگویی خودم که میدانم طلاست، حالا همه بگویند سفال است. سفال باشد، همه بگویند طلاست. امام به یقین رسیده بود. باور داشت.
3- خطر غفلت از قیامت
قرآن راجع به قیامت میگوید: «وَ هُم بِالآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُون» (لقمان/ 4) نمیگوید «و بالآخره هم یعلمون». یقین به قیامت.
ما در قرآن دو آیه داریم. یک آیه داریم « نَسُواْ یَوْمَ الحِسَاب» (ص/ 26)، یک آیه داریم:
– «لَا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الحِسَاب» (غافر/ 27). اینها کدش فرق میکند.
[پای تخته] قرآن دربارهی معاد میگوید مردم بعضیها «لَا یُؤْمِنُ» یعنی ایمان ندارند:
– «لَا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الحِسَاب»
آیهی دیگری داریم: «نَسُواْ یَوْمَ الحِسَاب»
«نَسُواْ» یعنی مثل مسلمانها، ما مسلمانها معاد را قبول داریم اما فراموش میکنیم، ولی اسلام در جا به جای احکام این معاد را تابلو داده است. میخواهی نماز بخوانی، تا میروی صورتت را بشوری، دعا برای معاد است: خدایا صورتم را، روز قیامت که صورتهایی سیاه است در آن روز صورت من را سیاه مکن. دست راست را میروی بشویی، خدایا نامهی عملم را به دست راستم بده، مال قیامت است. میروی مسح پا را بکشی، خدایا پای ما را در صراط نلرزان. سجدهی اول میروی، میگویند کد این است که تو خاک بودی، سر از سجده برمیداری مینشینی، میگویی از خاک انسان شدی، یعنی خاک میوه شد، میوه نطفه شد، نطفه انسان شد، پس ما اصلمان خاک است. دو مرتبه سجدهی دوم میروی ،یعنی میمیریم، میرویم در خاک. از سجدهی دوم سربرمیداریم، یعنی قیامت زنده میشویم.
خورشید گرفت، ماه گرفت، خورشید گرفتن و ماه گرفتن اینها از آثار قیامت است، نماز آیات بخوان. میروی نماز بخوانی میگویی « مَالِکِ یَوْمِ الدِّین»، خدایا مالک قیامت تو هستی. یعنی قدم به قدم. الآن ما زندگیمان این طوری است؟ یعنی میخواهیم خانه بخریم میگوییم این محله خوب است، به مسجد نزدیک است، نه میگوییم آنجا، آنجا زمینش گران میشود، آنجا زمینش آینده گران خواهد شد، اینجا زمینش گران نمیشود. وقتی میخواهیم خانه بخریم. چند نفر هستند که در خرید خانه توجه دارند که خانهیشان به مسجد نزدیک باشد؟ همه حساب میکنند همه میگویند، الّا الّا افراد نادر حساب میکنند که خانه کجا بخریم که گران بشود.
4- غفلت، سبب پستتر شدن از حیوانات
این که میگویند سر قبر بروید، رفتن سر قبر یعنی چه؟ یعنی معاد را فراموش نکن. حدود هزار تا آیه راجع به معاد در قرآن هست. خب این یعنی چه؟ یعنی قدم به قدم قرآن راجع به قیامت. این «نَسُواْ» باید «نَسُواْ یَوْمَ الحِسَاب»
«لَا یُؤْمِنُ»، افرادی هستند که قیامت را قبول ندارند، خدا را هم قبول ندارند، اینها «لَا یُؤْمِنُ»، ایمان ندارند، اما بعضیها نه ایمان دارند، فراموش میکنند. این خیلی مهم است، غافلند. آن وقت این غفلتها مایهی خیلی از غفلتهای دیگر هم میشود. آخر یک وقت انسان یک چیز را غافل میشود. قرآن راجع به انسان تعبیرات قرآن داریم که انسان [پای تخته]
بدترین توبیخ و تشویق
بعضیها تشبیه شدند
«کَمَثَلِ الْحِمَار» (جمعه/ 5) مثل الاغ است.
چه کسانی را گفته است مثل الاغ است؟ باسوادی که از سوادش استفاده نکند. قرآن میگوید الاغی است که کتاب بارش است.
«کَمَثَلِ الْکَلْب» (اعراف/ 176)، بعضیها را میگوید مثل سگ است.
«کاَلحِجَارَه» (بقره/ 74) بعضیها مثل سنگند، سنگدل هستند.
بعضی جاها میگوید:
«کاَلْأَنْعَامِ» (اعراف/ 179) بعضیها مثل گاوند، آن وقت آن جایی که به گاو میرسد میگوید بعضیها انسانها مثل گاو هستند، آنجا میگوید: «بَلْ هُمْ أَضَلُّ » (اعراف/ 179) نه، نه، نه. از گاو بدترند. میگوییم چه کرده؟ اینها چه کردند: «أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُون» (اعراف/ 179) اینها غافلند، از چی عافلند؟ باقیاش را خودمان بگویم:
– از خدا غافلند« نَسُواْ الله»
– از مکتب غافلند، «أَتَتْکَ ءَایَاتُنَا فَنَسِیتَها» (طه/ 126)
– از قیامت غافلند: «نَسُواْ یَوْمَ الحِسَاب»
– از فقرا غافلند، کار ندارند که عدهای میسوزند.
– از استعدادهای خودشان غافلند که چه استعدادهایی دارند هدر میدهند.
– از عرض کنم به حضورتان که هر کسی میتواند چند تا اضافه کند، غافلند، «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»
قیامت ما را از غفلت بیرون می آورد، آیات و روایات. «کلاّ إِذَا» (قیامه/ 26). بعضی از آیات قرآن خیلی قشنگ صحنهی قیامت را ترسیم میکند: «وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاق» (قیامه/ 29)، و «وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاق» (قیامه/ 28)
5- توصیف مرگ در کلام امام علی علیه السلام
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه میگوید روح از پایین بدن گرفته میشود، اول از بدن روح جدا میشود، تا گردن میآید، «کلاَّ إِذَا بَلَغَتِ التَّراقى» (قیامه/ 26)، بعنی روح میآید تا اینجا. بناست روح جدا بشود. حضرت میفرماید آدمها را میبیند، میشناسد، حرفها را هم میشنود، دیگر نمیتواند جواب بدهد. ولی فقط میبیند فلانی، اینها را میشناسد، حرفها را هم میشنود، کم کم روح از زبان و گوشش هم درمیرود، آن لحظهی آخر، نعوذ بالله «یُفَکِّر» یعنی فکر میکند «یُفَکِّرُ فِیمَ أَفْنَى عُمُرَهُ» (نهجالبلاغه، خطبهی 109) چه کردم با عمرم؟ چه کردم با عمرم؟
یاد قیامت. صلواتی بفرستید (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
6- دلایل تأخیر کیفر به قیامت
حالا یک سؤال، چرا خدا در دنیا عذاب نمیکند؟ خوب است خوبها را همین دنیا جزا بدهد، بدها را هم همین دنیا، معامله ی نقدی. چرا میگوید بمیرید قیامت. آخر معاملهی نسیه مال کسی است که پول نقد ندارد. خدا نمیتواند نقدی معامله کند؟ این یک سؤال است که هفت، هشت تا جواب دارد. من بتوانم در چهار، پنج دقیقه هفت، هشت تا را بگویم، خوب است. سؤال این است:
چرا در دنیا جزا نیست؟ هفت، هشت تا جواب دارد.
– یکیاش این است که اگر در دنیا جزا باشد، به دیگران ظلم میشود. من اگر در دنیا بزنم در سر یک مظلوم، خب در دنیا جزایم بدهد، دستم فلج بشود، با دست فلج بروم خانه، تمام بستگان من غصهدار بشوند، در حالی که آنها کاری نکردند، من زدم، ولی وقتم دستم فلج شد، غصهی من به دیگران هم سرایت می کند. یکی. باید یک جایی جزای مرا بدهند که خانوادهام و اینها متوجه نشوند، زن و بچه نفهمند، مگر میشود؟
«یَوْمَ یَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أَخِیهِ» (عبس/ 34) میآید روزی که انسان از برادرش فرار بکند، «وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ» (عبس/ 35) و از مادر و بچهاش هم فرار میکند، «وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ» (عبس/ 36) و از همسر و بچههایش هم فرار میکند.
چرا فرار میکند؟، چرا فرار میکند؟، برای اینکه میگوید هر کس دورم بود، حالا زن و بچه شما را ببیند، میگوید خب لابد میآید حقش را بگیرد، من که حقی ندارم. شما گاهی وقتها کنار خیابان یک آشنایی میبینید، ماشین را گاز میدهید که کسی نبیندتان. میگویی ببیندم حالا خواهد گفت، توقع دارد، یا سوارش کنم یا مشکلش را حل کنم.
یا فرار میکند که نبینند گرفتار است. یک جا اگر مرا میبرند شلاقم بزنند، رسیدم به یک محلهای که مرا میشناسند، تندش میکنم، میگویم مردم مرا نبینند که دارید مرا میبرید شلاقم بزنید. چرا روز قیامت از همدیگر فرار میکنند؟ رفیقهای داغ از همدیگر فرار میکنند هان، رفیقهای جون جونی هان:
«وَ لَا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً» (معارج/ 10)
«حَمیم» حمام است؛ حمام یعنی آب داغ، «حَمیم» یعنی رفیق داغ. رفیقهای داغ از رفیقهای داغ احوال نمیپرسند. حتی یک جای قرآن میگوید که قیامت به هم میگویند «أَ لَمْ نَکُن مَّعَکُمْ» (حدید 14) ما در یک دانشگاه بودیم، در یک شهر بودیم، در یک جبهه بودیم، در یک کارخانه و مزرعه و بازار و اداره بودیم، «أَ لَمْ نَکُن مَّعَکُمْ» ما با هم بودیم، میگوید: چرا با هم بودیم، راهمان دو تا بود، راهمان دو تا بود. فکرمان دو تا بود، عملمان دو تا بود. من نماز خواندم، تو نخواندی. این پنج دقیقه نماز را بخوان، چه میشود.
اگر یک صاحب باغی یک باغی پر از انگور را به شما ببخشد، بگوید آقای باغدار این چند تا کامیون انگور مال تو، ولی یک جعبه انگور هم به این همسایه بده، اگر شما ندهی، من ندهم، قضاوت چه هست؟ میگویند خیلی بی انصافی! یک باغ انگور به تو داد، تو یک جعبهاش را ندادی! میگوید پانزده کیلو گندم مال تو است، یک کیلویش را به فقیر بده، میگوید نمیدهم. آن وقت زکات ندهی، نمازت قبول نیست، حدیث داریم. نمازت رد شد، زکات ندهی، نماز رد میشود، نماز رد شد، همهی اعمال رد میشود، نماز مثل سوزن است، سوزن اگر رفت در پارچه، نخ هم میرود، اگر سوزن وایستاد، نخ هم میایستد. «إِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا» (فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 127)
مسئلهی قیامت، مسئلهی مهمی است. یک دعا میکنم، همه آمین بگویید:
خدایا به آبروی کسانی که یاد معاد بودند و معاد آنها را ساخت و ایمان به معاد وسیلهای شد که با تو گره بخورند، بالاترین درجهی یقین به معاد را به همهی ما مرحمت کن.
باورمان بیاید که حساب و کتاب دارد. «فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَاب (نهجالبلاغه، خطبهی 82) «و فی مشتبهاتها عتاب (کفایه الأثر، ص 227) چه جملهی قشنگی است. دو تایش برای حضرت علی است، یکیش برای امام حسن مجتبی. «فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ» حلالش حساب دارد، از کجا آوردهای؟ حلالش حساب دارد، حرامش عقاب دارد، امام حسن فرمود: شبهاتش هم عتاب دارد، «عتاب» یعنی توبیخ دارد. «فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَاب (نهجالبلاغه، خطبهی 82) «و فی مشتبهاتها عتاب» حالا.
چرا در دنیا عذاب نمیکند:
1- دنیا سرایت است، من بزنم در گوش کسی، دستم فلج بشود، تمام بستگان من غصه میخورند، یعنی تلخی زندگی من به دیگران سرایت میکند، ظلم میشود به دیگرانی که گناهی نکردند.
2- یکیاش را هم جلسهی قبل گفتیم. اگر در دنیا جزا بدهد، جزا ناقص است. یعنی یک کسی که هروئین تولید کرد، نمیشود گفت این تولید کنندهی هروئین است، او را بکشیم، این مال یک جوانی است که هروئینی کرده، این ممکن است پنجاه سال دیگر، صد سال دیگر، گروههایی دیگر هم هروئینی بشوند. باید تا آخر عمر دنیا صبر کنیم، ببینیم این مخترع هروئین در چند نسل اثر گذاشت، تا دنیا هست نمیشود.
3- یکی هم گفتیم دنیا کوچک است، نه برای پیغمبر چیزی دارد، نه برای صدام. برای پیغمبر عسل دادیم و هواپیمای شخصی و قالی ابریشم و چیزهای دیگر، لذتهای دنیا همین است دیگر، کاخ و باغ و اینها که گیر قماربازها هم میآید، برای پیغمبر هم عسل و صبحانه و نمیدانم ماشین و فلان و اینها، این چیه. برای صدام هم یک گلوله بزنی، یک گلوله حق صدام بود؟! یک گلوله مال یکی از جوانهای ما هست که صدام کشت. این تکهی آخر را در جلسهی قبل گفته بودم.
4- یکی دیگر این که گاهی هم در دنیا جزا هست. ما آیاتی دارم که خدا گاهی گوشمالی میدهد، در همین دنیا. آیاتش را هم در اینجا آوردم با یک صلوات برایتان میخوانم.
[اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم]
در دنیا ما دستگیره داریم. مثلاً اگر سختی به ما کشید میتوانیم پناه ببریم، کمک بگیریم، وام بگیریم ،یک جوری تخفیف بگیریم. باید یک جایی باشد که این دستگیرهها قطع بشود. دستگیرههای ما چی هست؟ بعضی وقتها اسباب است، کسی یک سببی دارد، یک وسیلهای دارد که میتواند نجات پیدا بکند، ماشینش افتاده در درّه، خب یک جرثقیل دارد، یا از دوستانش یا کرایه میکند، بیمار شده با پول دارو، درمان، عمل جراحی.
روز قیامت میفرماید تمام سببها قطع میشود: «وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَاب» (بقره/ 166)
یک صلوات بفرستید: [اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم]
7- قیامت، روز قطع اسباب و وابستگیها
[پای تخته] در دنیا انسان به چند تا چیز بند است:
1- به پول بند است
2- به مال بند است
3- به اولاد بند است «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُون» (شعراء/ 88)
4- به اسباب بند است: «وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَاب»
5- به دوستان بند است: «وَ لَا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً»
6- به عذرخواهی بند است، یک غلطی کرده، میآید عذرخواهی میکند، حل است. روز قیامت عذرخواهی هم نیست: «وَ لَا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُون» (مرسلات/ 36)
همهی سببها قطع میشود. هیچ کاری. انسان تمام نخهایش پاره میشود. هیچی ندارد. بیکسی را لمس میکند: «وَ لَا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً»، «لَا یُغْنىِ مَوْلىً عَن مَّوْلىً» (دخان/ 41) اربابها به درد همدیگر نمیخورند. دوستان به درد همدیگر نمیخورند: «وَ لَا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً»، «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُون».
قرآن میگوید در دنیا به هر چه چسبیدی، قیچی میشود. یک طنابی نمانده جز ایمان و عمل صالح.
خب فامیلها چی؟ «لَن تَنفَعَکُمْ أَرْحَامُکم وَ لَا أَوْلَادُکُمْ» (ممتحنه/ 3) ارحام، صلهی رحم، فامیلها هیچ به درد نمیخورد.
سلطنت به درد نمیخورد: «هَلَکَ عَنىّ سُلْطَانِیَه» (حاقه/ 29)
انسان میگوید که من سلطنت داشتم. الآن رئیس جمهور آمریکا کجاست؟، شاه کجاست؟، کارتر کجاست؟، بختیار کجاست؟، بنی صدر کجاست؟، من نفوذ داشتم آراء مردم را داشتم، قدرت داشتم، «هَلَکَ عَنىّ سُلْطَانِیَه».
ثروت «مَا أَغْنىَ عَنىّ مَالِیَه» (حاقه/ 28)، ثروتم هم به درد نخورد، حالا خانهام گران شد، خب که چه؟
فدیه هم گرفته نمیشود بگوییم این را بگیر عوض آن: «لَا یُؤْخَذُ مِنکُمْ فِدْیَهٌ» (حدید/ 15)، جا به جا هم نمیشود کرد: «لَا یُؤْخَذُ مِنکُمْ فِدْیَهٌ».
آخر اینجا یک وقتهایی میگوییم این را عوض آن بگیرید، این به جای او پست بدهد، این به جای او کار بکند، جا به جا هم نمیشود کرد. خب انسان میماند این آیات را برای چه به ما گفتند؟ برای اینکه ما از غفلت بیاییم بیرون. ایمان به معاد، یاد معاد. حضرت علی به خاطر معاد مردم را به عدالت دعوت میکرد. از نزدیکان حضرت میآمدند بگویند آقا ما فامیل شما هستیم، برادر شما فرض کنید هستیم، یک خورده گندم به ما اضافه بده، تو رئیس حکومت هستی. آهن داغ میکند، میآورد جلو، میگوید چه هست؟، میگوید تو از آهن دنیا میترسی، من هم از آهن آخرت میترسم، یعنی با قیامت حکومت عدل. یعنی اگر ایمان به قیامت نباشد، نمیشود عدالت را نمیشود پیاده کرد. عدالت در این قانونها و کمیسیونها نیست، اینها نیست عدالت، اینها نیست. عدالت این است که گاهی انسان راست حرف بزند، گاهی انسان خودش را بشکند، بگوید آقا اشتباه از من بود، این از من بهتر است، مقصر من بودم.
شهید آیت الله سعیدی منبر بود، آیت الله خزعلی وارد مسجد شد، ایشان روی منبر دید که ایشان آمد، گفت مردم به جدّم ایشان سوادش از من بیشتر است، آمد پایین. چند تا نماینده داریم که بگوید به جدّم این از من لیاقتش بیشتر است، برود کنار؟. با این چیزها نمیشود.
گاهی افراد هستند بزرگ ایمان، سراغ دارم دانشجویی را که فوق لیسانس است، ایشان رفت به معلمش گفت شما یک نمره به من کمتر بدهید، گفت چی هست؟ گفت من این سؤالهای که شما کردی، یک نمرهاش را، یکی از این سؤالها را از این بغل دستی پرسیدم و نمرهی بالایی به من دادی، یک سؤالهایم از ایشان است، کم بکن یک سؤال را. من دختر فوق لیسانس این طوری هم سراغ دارم، این عدالت است.
گاهی زنهای خانهدار یک کارهایی میکنند عجیب و غریب. یکی زنی دو تا بچه داشت، سه تا خرما، یک خرما را داد به این بچه، یک خرما را داد به آن بچه، خرمای سوم را با دقت نصفه میکرد که یک جور باشد، دقت کرد نصفه کرد، نصفش را داد به این، نصفش را داد به او، حضرت امیر حرکت این خانم را دید، گفت خانم تو به خاطر این عدالتت اهل بهشتی.
الآن کدام یک از شما یک پنجاه تا گذرنامه کربلا به شما بدهند، به رفیقهای خودتان نمیدهید؟ همه را به رفیقهای خودتان میدهید، چپ و راست هم ندارد. پنجاه تا گذرنامه، پنجاه قطعه زمین باشد بگویند آقا اینها را تقسیم کن، همه را به رفیقهای خودمان میدهیم، اصلاً یک بزغاله به ما بدهند میتوانیم تقسیم کنیم؟! کبابیاش را برای خودمان برمیداریم. ما در تقسیم یک بزغاله عادل نیستیم ولی بله، نگاه کنیم روی دوشمان ممکن است خیلی بالا باشد یعنی، درجه بالا روی دوشمان باشد، عنوان ما، بعضی چیزها عنوان بالاست ولی حالا. میشود یک گوسفند بدهند تقسیم کنی ولی کبابیاش را برای خودت برنداری؟!
در دانشگاه به ما بگویند آقایان، در خوابگاه به ما بگویند امروز خودتان بروید آشپزخانه غذا بردارید، همه گوشتهایش را برمیدارند، آن سیب زمینیها و آب پیازهایش مانده برای آن آخریها. بگویند آقا امشب آشپز تقسیم نمیکند، امشب خودتان بروید بردارید، خودتان بروید بردارید، نمیدانم والا من که در خودم ماندم، هر چه هم در خودم نگاه میکنم میبینم جز آدمهای نادر، گاهی سک آدمهایی پیدا میشوند میگویم الله اکبر این کی بود؟ این چی بود؟.
مربوط به درس هم نیست هان، اینطور نیست که هر کس تحصیل کرده باشد آدم خوبی باشد، خیلی افراد هستند که تحصیلاتشان بالاست، اما انسانیتشان، عدالتشان.
بیاید یک فکری بکنیم، به خصوص آنهایی که بچههایشان را شوهر دادند، پسرهایشان ازدواج کردند، دیگر مشکلی ندارند، اواخر عمرشان است. یک قدمی برای قیامت بردارید. ببینید کجا درمانگاه ندارد، کجا مسجد ندارد، کجا خوابگاه دانشجویی ندارد، چه کسی ازدواج نکرده، چه کسی جهیزیه ندارد، یک کاری بکنید. یک قدمی بردارید، منتها به سلیقهی خودت نه، به سلیقهی مرجع تقلیدت. چون خود شما و بنده هوس داریم.
من یک مقداری وجوهات شخصی داشتم مال خودم بود، رفتم خانه ی مرجعم دادم به مرجعم، گفت من به شما اجازه میدهم خودتان بدهید به فقرا، گفتم نه، نه، نه، من خودم خواسته باشم بدهم به فقرا، از جیب خودم میدهم، این مال امام زمان است، هوس نباید در آن باشد، من اگر دست خودم باشد، هر کسی را که دوست دارم، به او میدهم، هر کس را که دوست ندارم، به او نمیدهم، کار ندارم که فقیر است یا غنی، کار دارم که دوستش دارم یا نه.
ما اگر یک پیش نمازی در انتخابات به کس دیگری رأی بدهد، پشت سرش نماز نمیخوانیم، میگوییم نه این در خط ما نیست، یعنی حتی نمازمان باید به شرطی به او اقتدا میکنیم که این همفکر سیاسی من باشد، همفکر سیاسی من نباشد میگویم عادل نیست. در تقسیم بزغاله، تقسیم گوسفند، تقسیم گذرنامه، تقسیم قطعه زمین. نشان داد که ما اگر معاد فراموش بشود، عوارضش این چیزها میشود.
خدایا تو را به حق هر کس که پهلوی تو آبرو دارد، کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.در باغچه آب لجن فرو میرود، بغلش آب زلال میآید بیرون، این یعنی چه: یعنی «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیّئاتِهِمْ حَسَنَات» (فرقان/ 70) خدا میتواند آب کثیف برود فرو، چند متریاش آب زلال بیرون بیاید. خدایا بدیهای ما را تبدیل به حسنه بفرما. اول مرگ را اول راحتی ما، روز قیامت را روز سرافرازی ما قرار بده.
«و السلام علیکم و رحمه الله»