مسجد – 3، دستورالعملها
موضوع بحث: مسجد – 3، دستورالعملها
تاریخ: 71/01/01
بسم الله الرّحمن الرّحیم
1- مسجد جای ذکر است
بحث ما در سال نو است. سال نو بر شما مبارک، عبادات قبول باشد. دستورالعمل هایی رادر موضوع مسجد میگویم. گفتیم اسلام میفرماید: مسجد را راهرو قرار ندهید. یعنی از این در بروید از آن در بیرون بیایید به خاطر اینکه راهتان نزدیکتر شود. مسجد را راه میان بر و محل عبور قرار ندهید. در مسجد خرید و فروش نکنید. (وذروالبیع) تجارت را تعطیل کنید. (والمجانین) دیوانه نباید وارد مسجد شود. بچه نباید وارد شود. مرحوم مجلسی می فرماید: مراد از بچه، بچه ای که ممکن است مسجد را نجس کند.
اگر چیزی کم شده در مسجد اعلام نکنید. در مسجد جای ذکر خداست. یک مرتبه یک نفر بلند شد در مسجد گفت: توجه توجه فلان چیز گم شده، پیغمبر گفت: امیدوارم پیدا نشود. گفتند: چرا؟ گفت: برای اینکه مسجد جای این حرفها نیست. مسجد جایی مقدس است. در مسجد حدّ زده نشود. در مسجد اسلحه نبرند.
2- مسجد جای کسی که حق مردم به گردنش است، نمیباشد
حقوق مردم: روایت داریم: خداوند متعال وحی کردبه پیغمبرش فرمود: کسی که به مسجد میآید اگر حق مردم به گردنش است تا مادامی که نماز می خواند من لعنتش می کنم.
مسجدی نباید دزد و کلاهبردار باشد. «لَا یَدْخُلُوا بَیْتاً مِنْ بُیُوتِی وَ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِی عِنْدَ أَحَدِهِمْ مَظْلِمَهٌ فَإِنِّی أَلْعَنُهُ مَا دَامَ قَائِماً یُصَلِّی بَیْنَ یَدَیَّ حَتَّی یَرُدَّ تِلْکَ الْمَظْلِمَهَ» (مستدرکالوسائل، ج3، ص 446) شخصی را پیغمبر در مکه دید. فرمود: آمده ای مکه چکار کنی؟ گفت: آمدهام عبادت کنم. فرمود: مگر تو به مردم بدهکار نیستی؟ گفت: چرا. فرمود: نمی خواهد عبادت کنی برو پول مردم را بده. پول مردم را برداشتی آنجا عبادت می کنی.
من یک وقت رفتم پشت سر یک آقا نماز بخوانم در قم. صف های آخر بودم وقتی رفتم سر نماز شک کردم. آقا رفت رکوع و سمع الله باز هم من شک کردم پشت سر این آقا نماز بخوانم یا نه. چون دیدم همه ی اینهایی که پشت سر آقا نماز می خوانند همشهریهایش هستند. اسمش نماز بود ولی شبیه خانه ی تیمی. درِ مسجد باید روی همه باز باشد.
بین شرکت کنندگان مسجد نباید فرق بگذاریم. رئیس بانک است مواظب باشیم. پیش نماز که وارد مسجد شد باید برای همه ی مردم یک جور باشد.
3- در مسجد باید مراقب برخوردها بود
باید مواظب برخوردهایمان در مسجد باشیم. سراغ دارم کسی را که گفت: من پایم را در مسجد نمی گذارم. گفتم: چرا؟ گفت: پدرم با کلاه نمدی وارد مسجد شد. شخصی نیم متر نخ را برداشت و سر نخ را با دهنش خیس کرد و انداخت به کلاه پدرم. نخ خیس بود چسبید به کلاه نمدی ته نخ آویزان بود. همه ی مسجدیها به پدرم می خندیدند و پدرم متوجه نمی شد برای چی به او می خندند. من از بچگی که این صحنه را دیدم تعهد کردم که دیگر مسجد نروم. که الآن ریشش سفید شده و هنوز مسجد نرفته.
من تقریباً 7 ساله بودم رفتم مسجد کاشان. یک پیرمردی من را گرفت و مثل گربه انداخت عقب، بچه صف اول نمی ایستد. چهل سال است ولی هنوز ناراحتیاش در دلم مانده. برای زنهای بچه دار مسجدها کاری نکردند. در یکی از شهرها دیدم که کنار مسجد مهد کودک گذاشته بودند، ابتکار خوبی بود. مسجدها باید همچنین مراکزی را داشته باشد. مراعات وقت مسجد را باید بکنیم.
4- باید قانون خدا عمل شود
یک بار من یادم نمی رود. زیلوهای مسجد را برده بودند در هیئت سینه می زدند. آقا گفت: این زیلوها وقف مسجد است. رئیس هیئت گفت: برو آشیخ! برو پی کارت، ابوالفضل در کربلا دستهایش را بر ای خدا داد. حالا خدا زیلوهایش را نمی دهد برای ابوالفضل!
بابا ابوالفضل دستهایش را برای خدا داد تا قانون خدا عمل بشود. نه اینکه دستهایش را داد که هرج و مرج بشود. مگر خودکار بانک صادرات را می شود برد بانک ملت! مگر جرثقیل سپاه را میشود برد توی جهاد! درست همهاش برای بیت المال است اما حساب و کتاب دارد. من یک روز رفتم خدمت امام(رضوان الله) گفتم: آقا ما را حلال کن، من در همه ی نهادها سخنرانی می کنم هیچ کس هم به من پول نمی دهد. ولی مثلاً می رویم به حمام سپاه، یا بنزین تمام شداز بنزین ارتش می زنیم، می رویم هلال احمر تلفن می زنیم، یا ناهار می خوریم. خلاصه کارهای زندگیمان را می کنیم. امام فرمود: همه را باید از هم جدا کنید. گفتیم: اگر اینطور باشد که من فلج میشوم. پس اجازه بفرمایید اگر اینطور است فقط برای نهضت سواد آموزی کار بکنم و نیازم را هم فقط از نهضت استفاده کنم. ایشان فرمود: نه، پس شما مجاز هستید. گفتم: شورای مرکزی نهضت سواد آموزی چند نفر هستند ممکن است شما به آن چند نفر هم اجازه بدهی. فرمود: نه، فقط تو.
یک مساله ی دیگر برای ما پیش آمد برای ما خیلی مشکل بود. یک وقت رفتم خانه ی کسی که همسرش سرطانی بود و از دنیا رفته بود و بچه داشت. به آن شخص دلم سوخت پول هم نداشتم یک مقدار پول سهم امام پیش من بود. سهم امام را دادم به او. آمدم اجازه بگیرم گفتند: نه حق نداری. گفتم: خوب جای آن پول می گذارم. گفتند: نه خود پول باید برگردد. رفتیم به آن آقا گفتیم. گفت: من پول را گذاشتهام بانک کم کم خرج کنم. زنگ زدیم دفتر امام. گفتند از بانک بیرون بیاورد. به قدری اذیت شدم. حساب و کتاب بسیار سخت است. حساب دقیق است.
ماه رمضان از خدا بخواهیم که به ما کمک کند. دین ما به زندگی ما نمی رسد. همیشه در دین کم می آوریم مثل درآمدهای کارمندهای دولت، حقوقشان به خرجشان نمی رسد.
مراعات مسائل وقت را بکنید. مراسم طول نکشد. از مساجد کار تبلیغی و مسئولیت این کار با جوانهاست. جوانهای ما جوانهای خوبی هستند. مسئول امور تربیتی می فرمود: صدها هزار نفر در مسابقات قرآن شرکت می کنند. سال قبل سازمان تبلیغات یک مسابقه ای گذاشت برای مطالعه ی کتابی برای نماز بیش از200 هزار جوان شرکت کرده بودند.
5- باید به کوچکترها و جوانها میدان داد
حدیث داریم: پدر که می خواهد به فقیر پول بدهد، به بچهاش بدهد بگوید: تو به فقیر بده. یعنی بچهات را وادار کن که پول خرج کند. مگر نه اینکه شما می خواهی افطاری بدهی. به پسرت بگو: من می خواهم افطاری بدهم تو هم پنج تا از همکلاسیهایت را دعوت کن زحمتش هم با خودت. یک مقداری هم باید به جوانها رسید.
پیغمبر دو سه تا جوان را حتی در رئوس و فرماندهی قرار داد مثل اُسامه.
به بچهها باید میدان داد. خدا رحمت کند شهید مظلوم بهشتی را، اول انقلاب کار رابه دست جوانها داد. یکی گفت: آقا این بچهها تخصص ندارند تجربه ندارند، ناشی هستند. مرحوم بهشتی مظلوم می فرمود: ما پنج سال کار را می دهیم دست ناشیها خراب می کنند اما بعد از آن پنج سال متخصص می شوند. اگر بدهیم به متخصصینی که از دینشان شک داریم چهل سال دیگر هم شک خواهیم داشت.
6- نباید کسی را تحقیر کرد
هیچ کس را تحقیر نکنیم. خدا بیامرزد اموات را. من این حدیث را جایی ندیدم اما پدرم می گفت: حضرت موسی داشت می رفت یک کرم کوچک زیر خاک تکان می خورد. یکه خورد. نگاه کرد و گفت: خدایا آخر این را برای چه آفریدی؟ خیلی تحقیر کرد. خطاب آمد موسی: دفعه ی اولت است که می پرسی کرم را برای چه خلق کردی. اما این کرم تا به حال هفتاد مرتبه از من پرسیده این موسی را برای چه خلق کردی؟ !
یک وقت ممکن است یک کسی را که تحقیر می کنیم چگونه است.
داریم که: ولی خدا با مردم داشت می رفت که نماز باران بخواند. در راه برگشت گفت برگردید باران میآید. گفتند: آقا نماز نخوانده باران میآید؟ گفت: داشتم می رفتم دیدم یک حیوانی سرش را کرده به طرف آسمان، از فرط تشنگی عرض حال خودش را برای خدا می گفت و خداوند برای آن یک حیوان به همه باران داد. برگردید.
داریم: امام باقر(ع) وقتی می خواست دعا کند کوچولوها را دعوت می کرد می گفت: من دعا می کنم شما آمین بگویید. شاید به خاطر کوچولوها دعا مستجاب شود.
7- روزی ما به خاطر بچههاست
خدا به خاطر خرجی کوچولوها می گوید: »نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ« (الاسراء/31) و بعد می گوید: »وَ إِیَّاکُمْ« آیهی عجیبی است. می گوید: خیلی فکر خرجی را نکن آن مقداری را هم که می خوری من به خاطر بچهات به تو می دهم تو هم صدقه سر بچهات.
من تا حالا فکر می کردم پدر مادر مربی بچه هستند اخیراًعقیدهام طور دیگر شده است. بچهها مربی پدر و مادر هستند. چرا! ؟ مثلا ً مادر وقتی یک کلمه یاد بچه می دهد روح معلمیش قویتر می شود. درست است مادر لباس بچه را می شوید اما اگر این لباس نبود بازوهایت پرزور نمیشد. ما نباید به بچه منت بگذاریم.
8- هیئت امنای مسجد جوانان باشند
در هیئت امنای مسجد حتماً باید دو سه تا جوان در آن باشد. در ستادهای نماز جمعه هم همینطور.
ما حدود 400تا امام جمعه داریم حدود 160و170تا از اینها جوانتر هستند و تازه نفس هستند. عده ی زیادی از این امام جمعه های تازه نفس شروع کردهاند در تربیت معلمها، دانشسراها، دبیرستانها نماز می خوانند. وقتی بچهها فهمیدند امام جمعه دوستشان دارد و میآید برایشان نماز می خواند بعد هم بچهها می آیند نماز جمعه.
کار را باید دست بچهها و جوانها داد. فواید این کار از ضررش بیشتر است. تشویق لازم است. هر قدمی که برای نماز جمعه برداشته شود هفتاد هزار ثواب داده می شود.
حدیث داریم: خوشا به حال کسی که در خانهاش تجدید وضو کند.
کسی اگر فرش یا حصیری در مسجد پهن کند تا مادامی که این فرش و حصیر پهن است »صَلَّی عَلَیْهِ یَوْمَئِذٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ« (کافی،ج3،ص119) خداوند هفتاد هزار فرشته را مامور کند تا مادامی که این فرش در مسجد است برای صاحب این فرش درود بفرستند.
عکس نباید در مسجد باشد. ولی اگر آیه ی قرآن نوشته باشد عیب ندارد.
9- سوء استفاده از مسجد
سوء استفاده از مسجد: نمونه ی بارز سوء استفاده از مسجد: مسجد ضرار است. که منافقین یک مسجد ساختند. آمدند پهلوی پیغمبر گفتند: بیا افتتاح کن. حضرت فرمود: با بودن این مسجد چرا شما در کوچه ی دیگر یک مسجد دیگر ساختهاید؟ گفتند: بعضیها پیر هستند کوچهها گل و برف و یخ، هوا داغ است. ما ساختهایم برای آنها. پیغمبر فرمود: من حالا می خواهم بروم جنگ تبوک، برگردم یک کاری می کنم. پیغمبر رفت و برگشت: آیه نازل شد که این مسجد خانه ی تیمی است. می خواهند رسمیت پیدا کند، وقتی رسمیت پیدا کرد توطئه کنند علیه مسجد. آیه نازل شد که این مسجد باید خراب شود. پیغمبر از طریق وحی از این خبر مطلع شد. بیل و کلنگ را برداشتند و مسجد را خراب کردند و جایش را سوزاندند و محل مسجد را محل زباله های شهر قرار دادند. توجه کنیم که این ایام حتماً روزهمان را داشته باشیم. آدم نباید پهلوی شکمش رودربایستی داشته باشد. مطیع شکم نباشید.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»