محیط فاسد، بستر و زمینه گناه

1- عزم و تصمیم برای ترک گناه
2- مصعب، پایه‌گذار اسلام در مدینه
3- همسر فرعون، قیام علیه محیط فاسد
4- حق‌گرایی، نه جوّ زدگی
5- مقاومت بلال، در برابر فشار حاکمان
6- بشارت الهی برای مجاهدان مخلص
7- آزادی قلم و بیان، برای تشخیص حق و باطل
8- ارتباط با مراکز دینی، برای دریافت پاسخ سؤالات

موضوع: محیط فاسد، بستر و زمینه گناه

تاریخ پخش:  23/05/91

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

رمضان 91 ضبط ما در مازندران است، موضوع گناه شناسی، یکی از چیزهایی که در گناه کردن یا در گناه نکردن اثر دارد محیط است.

موضوع: عوامل انحراف، محیط فاسد. گاهی محیط آدم را عوض می‌کند. هم‌شاگردی‌ها، فیلم‌ها، روزنامه‌ها، همسایه‌ها، دوستان، بستگان، سی‌دی‌ها، ماهواره‌ها، فضایی که برای انسان است یک فضایی است که انسان را به فساد کشیده است. آنچه مهم است آن است که آدم باید عزم داشته باشد. همیشه بوده، تصمیم!

1- عزم و تصمیم برای ترک گناه

به من گفت: آقای قرائتی من نماز می‌خوانم، روزه هم می‌گیرم اما جلوی چشمم را نمی‌توانم بگیرم. یک آدمی خوشگلی دیدم، نمی‌توانم، اصلاً چشمم می‌رود و اصلاً چشمم بلند نمی‌شود. یعنی هرچه می‌خواهم چشمم را بردارم روی این قفل می‌شود. گفتم که: اگر نگاهت افتاد طوری نیست، حلال است. اما اگر با عنایت نگاهش می‌کنی، نذر کن اگر با عنایت نگاهش می‌کنی یک ده هزار تومانی خودت را جریمه کنی. بیست هزار تومانی، پنجاه هزار تومانی، نمی‌دانم وضع مالی‌ات چطور است. بعضی‌ها اینقدر پول دارند که ده هزار تومان چیزی نیست. می‌گوید بابا این بیست هزار تومان را بگیر، من یک ربع به این نگاه کنم. (خنده حضار) من نمی‌دانم، یک مقداری که برایت سنگین است دو دفعه خودت را جریمه کن. اگر دو بار، دو قلم خودت را جریمه کنی،

قرآن می‌گوید: گیر در خود انسان است. «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/115)، «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» به آدم گفتیم: از این گیاه نخور. خورد! یعنی عزم نداشت. عزم یعنی تصمیم، تصمیم نداشت. انسان گاهی باید خودش تصمیم بگیرد. شما وقتی تصمیم می‌گیری، پرواز داری ساعت سه بعد از نصف شب ساعت را کوک می‌کنی. تلفن همراهت را، یعنی همه‌ی امکانات و پیش بینی‌هایی می‌کنی که تصمیم داری. تصمیم گرفتید شاه را بیرون کنید، شد! تصمیم گرفتید در مقابل تجاوز بعثی‌ها و صدامی‌ها بایستید، شد! چه کاری را ایران تصمیم گرفته و نشده؟ باید تصمیم گرفت.

من برای شما نمونه‌هایی را بگویم. از همه رقمش.

زن ثروتمند، جوان ثروتمند، زن شاه، فرزند شاه، برده، سر لشگر، عرض کنم به حضور جنابعالی که در همه‌ی اینها نمونه‌هایی داریم که جذب نشد.

زن ثروتمند، حضرت خدیجه. خدیجه زن ثروتمندی بود. خواستگارهای زیادی آمد، فضایی که بر او حاکم شد همه خواستگارهای پولدار. به همه گفت: نه! سفت ایستاد و گفت: نه! ولی تمام اموالش را در اختیار پیغمبر گذاشت. مال کثیرش را داد و مادر کوثر شد. مال کثیر داد، کوثر گرفت. فرق بین کثیر و کوثر چیه؟ کثیر یعنی زیاد، کوثر یعنی زیادی که با برکت است. شن‌های بیابان هم زیاد است اما برکت ندارد. اما فاطمه یک کسی بود که برکت داشت.

2- مصعب، پایه‌گذار اسلام در مدینه

مصعب، چه اشکال دارد بعد از 1400 سال یادی از این جوان هم بکنیم. مصعب! خیلی خوشگل بود. پدرش هم خیلی پولدار بود. در خانواده‌ی مرفّه به پیغمبر ایمان آورد. پدرش از خانه‌اش بیرونش کرد گفت: لباس‌هایت را هم باید بدهی. دیگر هم خانه نیا و بخواب. این جوان را لخت کرد، این جوان یک پلاس، به خودش بست و نزد پیغمبر آمد. پیغمبر تا به او نگاه کرد دید، یک بچه‌ی خوشگل و پولدار از همه چیز گذشته که به پیغمبر ایمان بیاورد. آخر می‌دانید ایشان چه شد؟ بنیان گذار اسلام در مدینه مصعب است. وقتی مردم مدینه آمدند گفتند: یک نفر را بفرست که قبل از آنکه خود پیغمبر به مدینه هجرت کند، مصعب رفت و زمینه‌سازی کرد برای هجرت. در خانواده‌های مرفّه داریم. ما زمان جنگ بچه پولدار داشتیم که جبهه می‌رفت. پدرش گفت: اگر جبهه نروی یک خانه می‌خرم به اسمت می‌کنم. گفت: خانه‌ات برای خودت، من جبهه می‌روم. در همه‌جا نمونه‌ها هست.

مؤمن آل فرعون! در رژیم فرعون یک نفر به موسی ایمان آورده بود ولی «یَکْتُمُ إیمانَهُ» (غافر/28) به قول قرآن می‌گوید: ایمانش را مخفی گذاشته بود و تقیه می‌کرد. در دربار اما طرفدار موسی! اینها نمونه‌هایی است که کار نشد، ندارد. سخت است اما خدا جبران می‌کند!

3- همسر فرعون، قیام علیه محیط فاسد

زن فرعون، خدا در قرآن می‌گوید: همه‌ی مردها از این خانم‌ یاد بگیرند. خیلی است. زن برسد به جایی که خدا بعد از چند هزار سال از این خانم تعریف کند و بعد هم بگوید: مردها امام شما این خانم است. یعنی امام مردها شود. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا» (تحریم/11) عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. شما خیلی‌هایتان معنی‌هایش را بلد هستید. من می‌خوانم شما معنا کنید. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا» یعنی چه؟ خدا یک مثل زده است. یک نمونه می‌خواهد بیان کند، یک مثل یک نمونه! «لِلَّذینَ آمَنُوا» خدا یک نمونه و مثلی برای مؤمنین زده، چه کسی است؟ «امْرَأَتَ فِرْعَوْن‏» (تحریم/11) نمی‌گوید: «للاّتی» می‌گوید: «لِلَّذینَ آمَنُوا». «لِلَّذینَ آمَنُوا» برای مردها است. نمی‌گوید: این برای زن‌ها یک نمونه است. می‌گوید: برای مرد و زن این نمونه استو یعنی زن فرعون نمونه همه شد. یک نمونه! مردها از این خانم یاد بگیرید. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن‏»!

زن شاه، به خدا گفت. عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. برای زن فرعون است. آیات قرآن است که خدا از قول زن فرعون، «رَبِّ» خدایا «ابْنِ» بنا کن، «رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ» (تحریم/11) خدایا مرا نزد خودت ببر. «وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ» مرگ بر فرعون! از فرعون نجاتم بده. در کاخ علیه کاخ، انسان یک موجود عجیب و غریبی است.

برعکسش را هم داریم. در خانه‌ی پیغمبر علیه پیغمبر. زن امام حسن مجتبی، امام حسن مجتبی را می‌کشد. زن نوح بد بود. زن لوط بد بود. قرآن می‌گوید، عین آن آیه این آیه هست. این دو آیه کنار هم هستند. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا» درست می‌خوانم؟! خدا یک مثل برای کفار زد. «امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» (تحریم/10) نمونه‌ی کفر، زن پیغمبر، زن حضرت لوط، زن حضرت نوح! نمونه‌ی ایمان زن فرعون، یعنی در کاخ فکر نبوت دارد و در خانه‌ی نبوت، فکر انحرافی دارد. از این چه می‌فهمیم؟

یک حرفی این کمونیست‌های قدیم می‌زدند، «الْحَمْدُ لِلَّه‏» تمام فلسفه‌شان فرو ریخت. می‌گفتند: هرکسی می‌خواهد ببیند چطور فکر می‌کند ببیند از نظر اقتصادی بند به چیست؟ اگر در کوخ زندگی می‌کند فکرش هم کوخی است. اگر در کاخ زندگی می‌کند، فکرش کاخی است. یعنی تفکر انسان مربوط به سیستم اقتصادی است. این دو آیه نشان می‌دهد که نخیر، تفکر انسان مربوط به سیستم اقتصادی نیست، می‌شود آدم در کاخ زندگی کند و علیه کاخ باشد. در خانه‌ی پیغمبر زندگی کند و علیه پیغمبر باشد. انسان یک وجود مستقل است.

یک تفکر داشتند می‌گفتند: زن از خودش استقلال ندارد. زن تابع شوهرش است، اینطور نیست. اینجا در این دو مورد زن تابع شوهرش نبود. نه زن فرعون تابع فرعون بود و نه زن نوح تابع نوح بود. زن وجودش مستقل است، می‌تواند خودش تصمیم بگیرد. اینها سر سفره‌ی وحی می‌خوردند، ضد وحی. آن هم سر سفره‌ی شاه می‌خورد، ضد شاه.

4- حق‌گرایی، نه جوّ زدگی

پسر یزید علیه یزید بود. پسر یزید لعنت کرد بر پدرش با این غلطی که در کربلا کرد. اینها را برای چه می‌گویم؟ می‌خواهم بگویم: نگویید آقا آخر نمی‌شد. همه بد حجاب بودند حالا من وسط اینها چادری شوم؟ همه نشسته بودند حالا من بلند شوم نماز بخوانم؟ همه رفتند من تنهایی بمانم؟ اگر یک راهی را حق تشخیص دادید، اسلام همین است. اسلام می‌گوید: اگر شما ماه را دیدید، برای شما فردا عید فطر است. همه‌ بگویند: ثابت نشده. دینمان موج نرویم. گاهی موج‌ها پایش به جایی بند نیست. حالا اسم ماه دیدن شد، یک سال گفتند: ماه را کجا دیدند همه گفتند: فلان استان. در همه‌ی ایران پیچید که فلان استان ماه را دیده. رفتند با مسؤولین استان تماس گرفتند. گفتند: ماه را دیدید؟ گفت: بله، فلان محله می‌گویند: ماه را دیدند. رفتند فلان محله گفتند: کی؟ گفتند: مردم مسجد ماه را دیدند. رفتند مسجد گفتند: آقا چه کسی ماه را دیده؟ گفتند: مش عباس خادم ماه را دیده! رفتند دیدند مش عباس خادم اصلاً کور است. یعنی اصلاً چشم ندارد چیزی را ببیند. یعنی گاهی خیلی چیزها اصلاً شهرت است و پایش به هیچ جا بند نیست.

جوی درست کردند که وقتی گفتند: علی بن ابی طالب، در مسجد کوفه شهید شد. مردم گفتند: مگر علی نماز می‌خوانده؟ پاک ترین آدم‌ها مثل یوسف را به جرم سوء قصد به زن شاه زندان کردند، یعنی پاک ترین آدم، بد ترین تهمت!

بیشترین نماز گزار امیرالمؤمنین… مگر حضرت علی نماز می‌خواند؟ تبلیغاتی کردند و گفتند: امام حسین خروج کرده بر یزید و اگر کسی بر خلیفه‌ی وقت خروج کند باید کشته شود.  عمر سعد روز عاشورا گفت: «یا خیل الله» ای لشگر خدا سوار شوید حسین را بکشید! به لشگرش گفت: خیل الله! یعنی لشگر الهی، تبلیغات چه می‌کند! خیلی انسان باید مواظب باشد، در تبلیغات، در عکس‌ها، در شعارها، در تملق‌ها، در تجلیل‌ها.

خدا قسمت کند کاظمین بروید، امام جواد را زیارت کنید، آنجا یک دعا دارد. می‌گوید: الهی «أَرِنِی الْحَقَّ حَقّاً فَأَتَّبِعَه‏» (بحارالانوار/ج99/ص21) خدایا یک بینشی به من بده من حق را بفهمم. و باطل را بشناسم و بین حق و باطل گیج نشوم. «وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَیَّ مُتَشَابِهاً» حق و باطل را متشابه نکن من گیج شوم و نفهمم چه کسی حق می‌گوید و چه کسی باطل می‌گوید.

در جنگ صفین یک نفر نگاه کرد به طلحه و زبیر و یک نگاهی هم به امیرالمؤمنین کرد و گفت: آقا شما همه از اصحاب پیغمبر هستید. خودتان به جان هم افتادید؟ آخر علی از اصحاب پیغمبر است. طلحه و زبیر از اصحاب پیغمبر است. آخر اصحاب پیغمبر خودشان با هم درافتند. حضرت فرمود: «اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ» (بحارالانوار/ج40/ص125) شما کار به آدم‌ها نداشته باش. ببین حق چیست؟ «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْل‏» (زمر/18) نمی‌گوید: «یَسْتَمِعُونَ الْقائْل».

5- مقاومت بلال، در برابر فشار حاکمان

برده را هم بگویم. بلال برده بود، هر کاری کردند اذان بگو، گفت: نمی‌گویم. هر «اللَّهُ أَکْبَری» که ثواب ندارد، وگرنه آدم می‌تواند برود پشت بام «اللَّهُ أَکْبَر» بگوید. آن «اللَّهُ أَکْبَر» زمان امام علیه شاه، آن «اللَّهُ أَکْبَر» ثواب داشت. گفتند: تو بیا «اللَّهُ أَکْبَر» بگو. گفت: من «اللَّهُ أَکْبَری» می‌گویم که پیش نمازش پیغمبر باشد. اگر پیش نماز پیغمبر نباشد، «اللَّهُ أَکْبَر» هم نمی‌گویم.

بلال در مدینه بود. گفتند: اصلاً وجود بلال در مدینه دردسر است. هرکس نگاه می‌کرد می‌گفت: آقا این مؤذن پیغمبر است. بلال چرا دیگر اذان نمی‌گویی؟ گفتند: این با رژیم خلفا مخالف است. گفتند: باید بیرون برود. بلال شام رفت. قبر بلال شام است. سرلشگر حر، از این معلوم می‌شود اصل اراده است. «لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما» عزم یعنی اراده، کسی اراده داشته باشد، در خانه‌ی شاه باشد یا در خانه‌ی پیغمبر، برده باشد یا غیر برده، پولدار باشد یا فقیر، فقیرش ابوذر، پولدارش مصعب. انسان اگر اراده داشته باشد می‌تواند همه‌ی این کارها را بکند. اصل اراده است.

یک دعا می‌کنم. خدایا در تشخیص حق و باطل به ما کمک کن، حق را خوب بشناسیم با اراده‌ی آهنین، به دنبال حق برویم و ما را جو زده قرار نده. و اما این آیه.

6- بشارت الهی برای مجاهدان مخلص

قرآن می‌فرماید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/17 و 18) این آیه‌ی قرآن است. پیغمبر، بشارت بده. البته یک «لهَُمُ الْبُشْرَى‏» هم جلویش است. می‌گوید: آنهایی که «وَ الَّذِینَ» کسانی که، «وَ أَنَابُواْ إِلىَ الله‏» (زمر/17) به سوی خدا مراجعه می‌کنند، «اجْتَنَبُواْ الطَّغُوت‏» از طاغوت هم اجتناب می‌کنند، می‌گوید: «لهَُمُ الْبُشْرَى‏». برای اینها بشارت است. مثل بعضی بسیجی‌های مخلص! «أَنَابُواْ إِلىَ الله‏» یک «یَا اللَّهُ» می‌گوید، با طاغوت هم درمی‌افتد، این را می‌گوید: «لهَُمُ الْبُشْرَى‏». حساب نمی‌کند روی مین می‌رود، خط شکنی است. غرب است یا جنوب است. آرپیچی می‌زند یا در آشپزخانه عدس پاک می‌کند. این می‌گوید: جبهه نیاز دارد، بلند می‌شود می‌رود. هیچ محاسبه‌ای نمی‌کند.

می‌گوید: آنهایی که هیچ محاسبه نمی‌کنند، صاف دستشان را در دست راه خدا می‌گذارند، مخالف طاغوت، خدا می‌گوید: خودم به اینها بشارت می‌دهیم. اما آنهایی که وقتی یک کاری می‌گویی، فکر می‌کند. رأی می‌آوریم یا رأی نمی‌آوریم. اگر رأی بیاوریم چقدر خرجمان است. رأی نیاوریم چی؟ بعد آنوقت اگر رأی بیاوریم چه؟ رئیس جمهور شویم چه؟ نشویم چه؟ هی می‌نشیند محاسبه می‌کند. منتهی راه حق را انتخاب می‌کند. بعد آنوقت  می‌گوید: این در حدّ «لهَُمُ الْبُشْرَى‏» نیست. به پیغمبر می‌گوید: «فَبَشِّرْ» تو به اینها بشارت بده. ببینید یک کسی را رئیس جمهور فرودگاه می‌رود، یک کسی در حد این نیست که رئیس جمهور فرودگاه برود. به معاون اول می‌گوید، به رئیس مجلس می‌گوید هرکسی یک مقامی دارد. یک نفر را امام حکم می‌دهد، یک نفر را مثلاً دفتر امام حکم می‌دهد. اینها فرق می‌کند.

یکوقت با مقام معظم رهبری زمانی که رئیس جمهور بود، و هیأت همراه چند تا کشور رفتیم. پاکستان که رفتیم 21 توپ زدند. ما فکر کردیم فرودگاه را به توپ بستند، ما هم کاشانی و شجاع. 21 توپ گفتیم: چیه؟ گفتند: رسم است رئیس جمهور که می‌آید به احترامش 21 توپ می‌زنند. گفتیم: خوب دیگر چه رسم است؟ آقای فلانی بیاید چند تا؟ فلانی بیاید چند تا؟آخرش گفتیم: بابا ما تنهایی بیاییم چند تا؟ گفتند: تو تنهایی یک تیر و کمان! (خنده حضار)

آنهایی که محاسبه نکرده، وقتی می‌گویند: نیاز است سر از پا نمی‌شناسند. «أَنَابُواْ… اجْتَنَبُواْ» می‌گویند: خدا و باقی را دور می‌ریزند. آنها را «لهَُمُ الْبُشْرَى‏». خود خدا می‌گوید: من به آنها بشارت می‌دهم. اما آنهایی که وقتی یک کاری را پیشنهاد می‌کنی حساب و کتاب می‌کند. من اگر اینجا باشم شهریه‌ی من چقدر می‌شود؟ آینده‌ام چه می‌شود، چه می‌شود، چه می‌شود؟ هی حساب می‌کند. اینها در حد «لهَُمُ الْبُشْرَى‏» نیست. به پیغمبر می‌گوید: «فَبَشِّرْ». تو به آنها بشارت بده. «لهَُمُ الْبُشْرَى‏» بشارت خداست، «فَبَشِّرْ» بشارت پیغمبر است. این خودش یک نکته است.

بعد می‌گوید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ» انسان اگر عبد بود می‌تواند تصمیم بگیرد. چون اگر بنده خدا بودی خوب تشخیص می‌دهی. اگر بنده هوس بودی، دنبال هوس می‌روی. می‌گویند: جوان را برای خواستگاری نفرست. چرا؟ برای اینکه شهوتش تند است، هرکس را ببیند می‌گوید: همین خوب است. لنگ هم برای خرید اسب نفرست. چون نمی‌تواند راه برود، هر اسبی را ببیند می‌گوید: همین خوب است. لنگ را برای خرید اسب نفرستید، جوان را هم برای انتخاب نفرستید. جوان است و عقلش در چشمش است. یک خرده رنگ و آب ببیند نمی‌تواند خودش را نگه دارد. و لذا باید اول عبد باشیم. یعنی اول باید بنده خدا باشیم، که هوس ما غالب نشود.

«فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»، نگفته «یسمعون»، «یَسْتَمِعُونَ» یعنی خوب به حرف دل بده. با موج حرکت نکن. خوب دل بده و تحلیل کن. «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»، نمی‌گوید: «یستمعون القائل». گوینده‌اش کیه؟ هرکس می‌خواهد باشد. حرف، حرف درستی است. «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»، نه «یَسْتَمِعُونَ الْقائْلَ».

«فَیَتَّبِعُونَ»، «فَیَتَّبِعُونَ» یعنی فوری پیروی کند. «فَیَتَّبِعُونَ» یعنی دنبال حرف‌هایی برود که قابل پیروی باشد. آخر بعضی از اطلاعات قابل پیروی نیست. مثلاً می‌پرسد که مساحت مسجد الحرام چند متر است؟ به تو چه؟ من می‌خواهم چه کنم. یک سؤالهایی می‌کند که قابل پیروی نیست. هرچه در حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش خوانده می‌شود باید یک چیزی باشد که یا مشکل فرد را حل کند یا مشکل جامعه. بسیاری از اطلاعات نه واجب است، نه مستحب است. نه مشکل فرد را حل می‌کند، نه مشکل جامعه را! چیزی را گوش بدهید که «فَیَتَّبِعُونَ» قابل تبعیت، قابل پیروی باشد. بعد هم «أَحْسَنَ» باشد. «أَحْسَنَ» یعنی قدرت تشخیص داشته باشد که این «أَحْسَنَ» است این «حَسَن» است، این غیر حَسَن است. افرادی هستند قدرت تشخیص ندارند و لذا به ما گفتند: مطالعه‌ی کتب ضاله حرام است. چرا؟ برای اینکه تو قدرت تشخیص نداری.

7- آزادی قلم و بیان، برای تشخیص حق و باطل

این آیه خیلی آیه‌ی قشنگی است. آخر می‌گویند: آقا مگر آزادی علم نیست؟ آزادی علم اگر قدرت تشخیص «احسن» داری، چرا هر کتابی را مطالعه می‌کنی؟ اصلاً کتاب کمونیست‌ها را مطالعه کن. هر کتابی را که می‌خواهی… به شرطی که دو تا شرط داشته باشی. سؤال: آیا اسلام با آزادی علم، با آزادی قلم، با آزادی اندیشه مخالف است یا موافق؟ به دو سه شرط موافق است. 1- تو بنده‌ی خدا باشی، نه بنده‌ی هوس، که هرچه خوشت آمد. 2- خوب حرف را دل بدهی. «یَسْتَمِعُونَ» نه «یَسمَعون». بعد حرف را گوش بدهی نه گوینده را. ممکن است یک بچه حرف منطقی بزند، تمام مردم محله حرفشان غیر منطقی باشد. تو نگو بچه است! این آقا به من می‌گوید. تو اصلاً کلاس دوم هستی و من فوق لیسانس هستم. بابا تو چه کار به کیلویی داری؟ حرفش درست است. اگر به جایی رسیدیم که ما شخصیت زده نبودیم. شخصیت زده نه، هرکس می‌خواهد باشد. دل به حرف بدهیم. بنده‌ی خدا باشیم. قدرت تشخیص داشته باشیم. با این چهار شرط شما هر کتاب منحرفی را مطالعه کن.         

یک فیلمی را آوردند قوه‌ی قضاییه، گفتند: این فیلم را تفسیر کردند فیلم فاسدی است. رئیس دادگاه می‌گفت: من رفتم ببینم، دیدم دیدن این برای من هم مشکل است. خوب فیلم خیلی فیلم هرزه‌ای بود. فیلم خیلی بدی بود. می‌گفت: حالا من به هر جوانی بگویم این را مطالعه کن، که ببینی این فیلم خوب است یا نه؟ خود این چیز می‌شود. مثل این هست که می‌گویند: تریاکی ببینند خودشان تریاکی می‌شوند، می‌رود غریق را نجات بدهید خودش غرق می‌شود. پس ببینید حتی آن کسی که بازدید می‌کند، اگر یک آدمی باشد که بنده خدا نباشد، رفته بازرسی، مهندس تغذیه است. می‌رود در مرکز دامداری‌ها، وضع را می‌بیند، بهداشتی نیست. تا می‌رود گزارش تهیه کند رئیس دامداری می‌آید، یک چک دومیلیونی به این آقا یا خانم می‌دهد. خوب این هم جهازیه ندارد. شوهر ندارد، زن ندارد، این دو میلیون است. می‌گوید: خیلی خوب پس شما اصلاح کن، من هفته‌ی دیگر می‌آیم یک چیز دیگر می‌نویسم. این آدمی که با دو میلیون می‌لغزد، این نمی‌تواند بازرس شود. پولش می‌دهی …

آیا اسلام با آزادی فکر، آزادی… هر فیلمی را ببینیم؟ نه! ممکن است یک فیلم باشد حرام باشد شما نگاه کنی. پدر شما حلال باشد. من این فیلم را نگاه کنم تحریک می‌شوم. شما حق نداری نگاهش کنی. آقا جمهوری اسلامی است. باسمه تعالی جمهوری اسلامی برای شخص شما حق ندارد تکلیف… بنده این خانم را در تلویزیون ببینم، این آقا را ببینم، این شکلش در روح من اثر دارد. من هنوز عبد خدا نیستم. این شکل در من اثر دارد، شما نباید ببینی. این آهنگ، ارشاد مجوز داده. ارشاد چه کاره است که مجوز بدهد؟ چه کاره است؟ این آهنگ روی مغز من اثر دارد.

گاهی وقت‌ها افرادی هستند می‌گوید: والله من جایم که عوض شد خوابم نمی‌برد. خوب این نباید مسافرت کند. آدم است هرکجا سرش را روی متکا بگذارد خوابش می‌برد، آدم هم هست اگر جایش عوض شود خوابش نمی‌برد. خوب این آدمی که خوابش نمی‌برد نباید مسافرت کند. آزادی علم، آزادی اندیشه، آزادی فیلم، آزادی قلم، همه آزادی‌ها به چهار شرط. یکی ما شخصیت زده نباشیم…

یک فیلمی درست کرده بودند اول انقلاب چقدر هم تبلیغ کردند. حالا فیلم سازش هم منحرف شد، فرار کرد. به نام توبه نصوح! آوردند من دیدم گفتم: صد در صد ضد اسلام است. یک کسی می‌خواست توبه کند رفته بود بهشت زهرا و خودش را به دیوانگی زده بود و به خودش لجن مالیده بود و… این که توبه نیست. قرآن گفته: «تابَ وَ آمَن‏» (مریم/60) توبه یعنی ایمان، نه یعنی لجن به خودت بمالی. دیگر ریشت را شانه نکنی. زلف‌هایت را ول کنی، لباس مندرس بپوشی، در قبرستان مثل خل‌ها و مثل دیوانه‌ها، توبه یعنی مال مردم را خوردی، سوپر دولوکس، الو! سلام علیکم، یک مالی از شما نزد من هست، معذرت می‌خواهم. شماره حسابتان را بفرستید من به حساب شما بریزم. پول مردم را به او بدهید. عطر هم بزن. معنای توبه چیه؟ اینقدر از این فیلم توبه نصوح تجلیل کردند.

شما حق نداری بروی ببینی چه می‌گوید، چون قدرت تشخیص نداری. «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» خلاصه ببینید این گاهی وقت‌ها یک جلساتی پیدا می‌شود به اسم نهج البلاغه، به اسم تفسیر، به اسم عبادت، به اسم عرفان، به اسم نمی‌دانم چه، به اسم چه، به اسم چه…

اول انقلاب بود، منافقین آزاد بودند. در یکی از دبیرستان‌های یکی از شهرها سخنرانی رفتند، من هم وارد شدم. تا وارد شدم، گفتند: حکومت آخوندی همین! آزادی نیست، نمی‌گذارند این آخوندها ما کار کنیم! علیه ما حسابی توپید. گفتم: آقا ببین، جوان‌ها آزاد هستید. ایشان بنشیند من هم بنشینم. ده دقیقه ایشان حرف‌هایش را بزند و بشنوید، من هم چیزی نمی‌گویم. ده دقیقه هم جواب ایشان را بدهم، شما بشنوید.دو تا ده دقیقه را بشنوید و هر کدام را خواستید… این آزادی است. (معنای آزادی این نیست که تو بگو: آخوندها نیایند، من حرف‌هایم را بزنم. خوب این قدرت تشخیص ندارد. شما که حرف می‌زنی باید یک کسی هم جواب شما را بدهد، این نسل نو حرف‌ها را گوش بدهند هر حرفی می‌خواهند بزنند. معنای آزادی این است. معنای آزادی این نیست که آخوند را راه ندهید، ایشان را راه بدهید هر غلطی خواست بکند، بکند.

8- ارتباط با مراکز دینی، برای دریافت پاسخ سؤالات

همه‌ی شما یک تلفن اسلام شناس داشته باشید. این دوای همیشه ما است. الآن هم حوزه‌ی علمیه‌ی قم، دفتر تبلیغات، این کار را کرده است. دویست، سیصد تا از فضلا نشستند پاسخ به سؤالات. چون شما اطلاع نداری، یک سؤالی را می‌کنند، این سؤال هم شما را منحرف می‌کند و بعد آقا جوابش را بدهید. آقا یک چنین چیزی هست، نیست. دلیلش چیه؟ چرا؟ هرکس هر حرفی راجع به هر چیزی می‌زند باید قدرت تشخیص داشته باشیم.

عوامل انحراف چیه؟ انواع آدم‌ها، جو زدگی، خدیجه جو زده نبود. حُرّ جو زده نبود. مصعب جو زده نبود. پسر یزید جو پادشاهی خانواده‌اش در او اثر نکرد. ما باید قدرت تشخیص داشته باشیم. اینکه فلانی آخوند است، فلانی ریش سفید است، فلانی پروفسور است، هرکس می‌خواهد باشد. اگر بنده‌ی خدا بودیم، شخصیت‌ها در ما اثر نکرد. دل دادیم حرف را و با دقت گوش دادیم. بنده‌ی خدا بودیم. دنبال هوسمان نبودیم، قدرت تشخیص داریم هر کتابی و هر فیلمی جایز است. اما اگر دنبال هوس هستیم، یک کسی گریه کند ما تحت تأثیر قرار می‌گیریم. می‌آید گریه می‌کند آقا چنین است، چنین است، چنین است. جو سازی!

آیت الله خز علی می‌گفت: ما زمان شاه حرف‌های سیاسی‌مان را می‌گذاشتیم شب عاشورا بزنیم که جمعیت زیاد است. آبادان با آیت الله سعیدی شهید و افراد دیگر. می‌گفت: تا رفتم از پله‌ها بالا بروم یک نفر آمد زد در گوش خودش، مگر شب عاشورا نیست؟ پای منبر زد. گفتم: چته؟ گفت: مگر شب عاشورا نیست؟ گفتم: خوب چرا شب عاشورا است. باز زد. گفتم: چته؟ گفت: همین پشت دیوار دارند قمار می‌کنند و مشروب می‌خورند. شب عاشورا است. دوباره زد! من دیدم که، گفتم: صبر کن. از پله‌ها پایین آمدم و منبر نرفتم. دستش را گرفتم و گفتم برویم ببینیم چه کسی شراب می‌خورد شب عاشورا پشت حسینیه. اصلاً فرار کرد. معلوم شد یک پولی به او دادند که یک جوی به وجود بیاورد که سخنرانی‌های سیاسی که می‌خواستیم آن شب بگوییم، حواس ما را پرت کند و موضوع بحث را عوض کند.

در یک جلسه‌ای نشسته بودم یک جوان مقابل من آمد و زار زار گریه کرد. گفتم: آقا، چته؟ گفت: زنم زایشگاه زاییده، بچه‌ام را مرخص نمی‌کنند شما یک پولی به من بده من بروم بچه‌ام را ترخیص کنم. گفتم: پول ندارم ولی در ماشینم بنشین، من به رئیس زایشگاه می‌گویم: پول نگیرد،خودت هم کنار من بنشین و کنارت هم آن عروسی که زاییده و خانه برویم. دستش را گرفتم، در کوچه فرار کرد. اصلاً زنی نداشت و زایمانی هم نبود. ببینید اینها گاهی وقت‌ها یک جو سازی می‌کنند، قرآن می‌گوید: «بِدَمٍ کَذِب‏» (یوسف/18) خونی نبود، گرگی نبود، دریدگی نبود. منتهی پیراهن یوسف را با خون بزغاله قاطی کردند، «بِدَمٍ کَذِب‏» یعنی خون دروغی و یعنی جو سازی. مواظب باشید موج‌ها و فتنه‌ها ما را نبرد.

خدایا وقت خطر دست همه‌ی ما را بگیر.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
لینک کوتاه مطلب : https://gharaati.ir/?p=3454

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.