بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
ماه رجب و تولد امام باقر(ع) را تبریک میگویم. خداوند انشاءالله از برکات رجب، شعبان و رمضان، همه ما را برخوردار کند و این ایام را از دست ندهیم. مسألهای که مقداری دربارهاش صحبت کردیم و مقداری از مطالب باقی ماند، مسألهی محکم کاری است که در اسلام سفارش به محکمکاری شده است. همه چیز اگر محکمکاری شود دیگر عزیزان ما در ایران دنبال جنس خارجی نمیروند. میگویند: جنس ایرانی محکمتر است. بهتر است.
در آفرینش خدا میگوید: من محکمکاری کردم. قرآن میفرماید: «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْء» (نمل/88) خدا محکم کاری کرده است. طاووس درست کرده هرچه هم شیلنگ بگیری، رنگش پاک نمیشود. ما تخم مرغ رنگ میکنیم، با یک خرده آب دهان پاک میشود. محکمکاری! در آسمانها، قرآن میگوید: «سَبْعاً شِدادا» (نبأ/12) آسمانها محکم است. به پیغمبرش میگوید: «یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ» (مریم/12) کتاب آسمانی را جدی بگیر. در عقاید، مستدل باشد. عقیده اگر تقلیدی باشد فایده ندارد. عقیده از عقد است. عقد به معنی گره است. اینکه میگویند: دختر و پسر را عقد کردند، یعنی اینها را به هم گره زدند. وقتی قلب انسان میتواند گره بخورد، که استدلالش محکم باشد. با چیز آبکی که گره نمیخورد. من اگر خواسته باشم عقیده پیدا کنم، باید قلبم با این مطلب گره بخورد. با استدلال منطقی نه با تقلید.
حضرت عبدالعظیم که کنار شهرری هست و زیارتش ثواب زیارت کربلا را دارد. عقایدش را با امام دهم، امام هادی مطرح کرد. گفت: عقیدهام این است. یک دور اصول عقاید فقهیاش را به امام هادی گفت. امام هادی فرمود: «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّا» تو حقاً ولی ما هستی. شیعه ما هستی. اگر کسی عقیدهای دارد، عقیدهاش را گره بزند.
ما یکسری چیزها اعتقادات ما هست و پایش به جایی بند نیست. مثل عطسه کردن، میگویند: هرجا عطسه کردی صبر کن. از دروغهای شاخدار است. سیزده نحس است. از دروغهای شاخدار است. نحسی سیزده را غیر از ایران هم میگویند. کشورهای دیگر هم سیزده را نحس میدانند. مثلاً سیزده را مینویسند 1+12. دروغ است. بحث را در آستانهی ماه رجب گوش میدهید. حضرت علی(ع) سیزده رجب به دنیا آمد. میگویند: زن یک دنده از مرد کمتر دارد. دروغ است! دندههای زن و مرد یکی است. فلان کار نحس است. فلان کار شوم است. خیلی از اعتقاد ما موجی است که پایش به جایی بند نیست. قرآن یک آیه دارد میگوید: «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیم» (انفال/42) یعنی کارها باید محکمکاری شود، با استدلال باشد، به چه دلیل؟
مگر میشود به خواب تکیه کرد؟ شما اگر صد شب پشت سر هم خواب ببینی که مسجد برو، اولین موجودی که وارد مسجد شد، احترام کن. صبح زود مسجد رفتی و دیدی اولین موجودی که وارد مسجد شد، سگ است. اِ… با چوب باید سگ را بیرون کنی. بگویی: صد شب خواب دیدم! هزار شب هم خواب ببینی، سگ در مسجد نباید بیاید. این حرف باید منطقی باشد. مجتهد اعلم باشد. شاهد عادل باشد. عقاید مثل امام دهم عرضه شود. در پذیرفتن نبوت قرآن میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّنات» (حدید/25) ما پیغمبر را فرستادیم و معجزه به او دادیم. «بینه» یعنی معجزه به او دادیم تا این روشن باشد. معجزه یعنی یک کار خدایی، نه هرکاری که دیگران هم نمیتوانند بکنند. ممکن است یک مرتاضی در هندوستان بر اثر ریاضت بتواند با یک مغز بادام یک ماه زندگی کند. این یک کار استثنایی است. این معجزه نیست. چرا؟ برای اینکه یک مرتاض دیگر هم میتواند همین تمرین را بکند و به این نتیجه برسد. یک دانشمند ممکن است چیزی را کشف کند. این معجزه نیست چون ممکن است دانشمند دیگری هم با مطالعه و تحقیق این را کشف کند. یک وزنه بردار ممکن است یک کامیون را سر دست بگیرد. این معجزه نیست. چون یک وزنه بردار دیگر هم میتواند تمرین کند و این کار را بکند. معجزه تمرینی نیست.
به حضرت صالح گفتند: تو اگر پیغمبر هستی از دل این کوه یک شتر بیرون بیاور. گفت: صبر کن من اول تمرین کنم. یک مورچه بیرون بیاورم. بعد یک سوسک بیرون آورم. بعد یک موش بیرون بیاورم. بعد یک بزغاله بیرون بیاورم. همینطور تمرین کنم. این آقایی که وزنه برداری میکند اولش در قنداق که بود قاشق چایخوری بلند کرد. بعد دسته گوشت کوب بلند کرد. بعد کم کم وزنه را سنگین کرد تا وزنه بردار شد. معجزه با تمرین نمیشود. معجزه با تحصیل نمیشود که اگر من هم درس میخواندم به اینجا میرسیدم. معجزه یک کاری است که فقط خدایی است. تمرینی نیست، تحصیلی نیست. تازه هدف مخترعین و وزنه بردارها، ارشاد نیست. هدفشان این است که مردم به او توجه کنند. پیغمبر هدفش دعوت به خداست. ما باید مواظب باشیم اگر به کسی ایمان داریم، روی اعتقاد ایمان داشته باشیم. به همین خاطر به ما گفتند: خمست را به مرجع تقلیدت دادی. چرا؟ برای اینکه مرجع تقلیدت را انتخاب کردی. کسی نگفته تو از چه کسی تقلید کن. خودت بین مراجع یک نفر را انتخاب کردی. مرجع تقلید کسی است که بالای پنجاه سال درس خوانده است. در دور عمرش هم گناه کبیره از او سر نزده است. من یک میلیونی که دارم که یک پنجم آن خمس است، این دویست هزار تومان را خودم خرج کنم؟ نه! خطرناک است. تو هوس داری. ممکن است از کسی خوشت بیاید و به او بدهی. از یک کسی بدت بیاید و به او ندهی. ممکن است نیاز را درست تشخیص ندهی. این پول را به کسی بدهید که به ایمان او ایمان داشته باشی. شما به ایمان خودت ایمان داری؟ تا به حال پشیمان نشدی؟ کار اشتباه نکردی؟ تا حالا پول خرج نکردی که بگویی: ای کاش خرج نکرده بودم؟ وقتی به خودت ایمان نداری، به علم و تصمیم و تقوایت ایمان نداری خوب بهتر این است که خمست را به مرجعت بدهی. معنای محکمکاری این است. یک حجت است. ما نمیگوییم: مراجع معصوم هستند. معصوم چهارده نفر هستند. ولی بالاخره عادل هستند، دنبال هوس نیستند. نیازهای جامعه و دین را بیشتر تشخیص میدهند. این محکم کاری است.
یک کسی میگفت: این کار درست است که من جان بکنم هرچه گیرم آمد، بیست درصد را به آخوندها بدهم؟ میگوییم: آخوند نیست. در یک کشور چند مرجع هستند. بین هفتاد میلیون، مثلاً هفت مرجع هست، هر ده میلیون یک مرجع دارند. اینطور نیست هرکس آخوند شود. بعد هم آخوندی که خودت انتخاب کردی. این محکم کاری است که میگویند: شما این کار را بکن. در دوست گرفتن، به ما سفارش کردند اگر خواستی رفیق بگیری، این رفیقت را سه بار عصبانی کن. اگر در این سه بار فحش نداد، با او رفیق شو.
این قبیل دوستان که میبینی*** مگسانند دور شیرینی
در رفیق گرفتن، در همسر گرفتن، تحقیق کنیم که خانم چه لقمهای را خورده است. سر چه سفرهای نشسته است. چه نوارهایی گوش میدهد؟ تغذیه روحی او از کجاست؟ مهم است. حتی به کارگر گفته محکم کاری کن. یک روز امام رضا دید این افرادی که در خانه کار میکنند، یک برده سیاه پوست هم هست، به رئیس کارگرها گفت: به این سیاه پوست چقدر میدهید؟ گفت: این بدبخت و فقیر است، هرچه بدهیم برمیدارد. حضرت شلاق را کشید و رئیس کارگرها را تهدید کرد و گفت: چند مرتبه گفتم که با کسی طی کن. چون وقتی طی نکردی، تا آخر غروب هی در ذهنش هست که چقدر به من میدهد؟ تازه هرچه هم بدهی میگوید: حقم است. از اول طی کن اینقدر میدهم منتهی غروب یک چیزی اضافه کن. قرآن میگوید: مزدت را میدهیم، «وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِه» (نساء/173) یعنی یک چیزی اضافه به تو میدهیم. شما بگو: فلان مبلغ، که این خاطر جمع شود، محکم کاری شود و بعد محبت داری یک چیزی اضافه به او بده.
در داد و ستاد بزرگترین آیات قرآن در مورد این است که اگر بدهکار هستید بنویسید. اگر سواد ندارید، یک نویسنده بنویسد. به نوشته اکتفا نکنید. دو نفر شاهد عادل هم شهادت بدهند. اگر طرف لال است، ولی او بگوید شما بنویسید. اگر دو مرد عادل پیدا نشد، یک مرد عادل و دو زن عادل شهادت بدهند. «صَغِیراً أَوْ کَبِیرا» (بقره/282) نگویید این چیزی نیست. چه ریز باشد، صغیر باشد و چه کبیر باشد. بنویسید! بزرگترین آیات قرآن، آیاتی است که مربوط به حفظ حقوق است. تنظیم اسناد تجاری است که این کارها محکمکاری شود.
در تحلیل سیاسی محکمکاری کنید. در قرآن یک آیه داریم «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِه» (نساء/83) اگر یک خبری به اینها رسید، فوری پخش میکنند. درست نیست شما هر خبری شنیدید را پخش کنید. شما اخباری که شنیدید به کارشناسان سیاسی و علمی بدهید. اینها استنباط کنند، تحلیل کنند. آنچه حق است بگویید. وگرنه ممکن است یک موجی راه بیاندازند و شما را عقب موج بکشند.
در مدینه وهابیت قبر چهار امام، امام مجتبی(ع) و امام زین العابدین(ع) و امام باقر و امام صادق(ع) را خراب کردند. مردم ایران هم در خیابان ریختند تظاهرات کردند. رضاشاه یک فیلمی از اینها گرفت و خارج فرستاد که مردم به خیابان ریختند که ما قاجار را نمیخواهیم، پهلوی را میخواهیم. قبر چهار امام خراب میشود، مردم در خیابان میریزند و فیلم برداری میکنند که اینها ریختند که ما قاجار را نمیخواهیم و پهلوی را میخواهیم. ممکن است اینها ما را دنبال موج ببرند.
به چه دلیل شما طرفدار این هستی؟ مگر چقدر سواد دارد. چه سابقه انقلابی دارد؟ چه سابقه علمی دارد؟ چه ایثاری در آموزش از خودش نشان داده است؟ همینطور بیخودی مرید کسی میشویم. اگر هم میخواهیم دنبال هوس برویم، دنبال هوس خودت برو. اگر هم کسی دنبال هوس میرود، دنبال هوس خودش برود. دنبال هوس خودش میرود، میگوید: خوشم آمد دوست داشتم. ولی شما گاهی وقتها فدا میشوی که فلانی رأی بیاورد. من فدا شوم که او رئیس شود. در آستانهی انتخابات هستیم، حدیث داریم اگر کسی یک نفر را مقدم بدارد، ولی میداند در جامعه از او بهتر هست. با اینکه میداند در جامعه از او بهتر هست، ولی عقب این میرود. «خان الله» به خدا خیانت کرده است. «و رسوله» به رسول خدا خیانت کرده است. «والمؤمنین» به همه مؤمنین خیانت کرده است. «من تقدم علی قوم» یعنی کسی که بر قومی جلو بیافتد، «و هو یری انّ فیهم من هو أفضل» میداند در جامعه از او بهتر هم هست. این بچه محل ما است، این هم لباسی ما است. علاقه به او دارم. اگر بداند در جامعه بهتر است، به ایشان رأی بدهی، خیانت به خدا و رسول و مؤمنین کردی. این محکم کاری است.
در تحلیل سیاسی هر خبری قابل پخش نیست. قرآن صریحاً گفته: به افراد اهل استنباط یعنی به مجتهدان کارشناس بدهید، اینها استنباط کنند و حقیقت را برای شما بگویند. در حفظ بیت المال «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُم» (نساء/5) قرآن میگوید: به افرادی که خردمند نیستند، اموال تحویل ندهید. شما ماشین اداره را به ایشان بدهید، ماشین خودت هم بود میدادی؟ یا چون ماشین اداره است میدهی.
در حفظ جان حدیث داریم «مَنْ بَاتَ عَلَی سَطْحٍ غَیْرِ مُحَجَّر» (کافی/ج6/ص530) کسی برود پشت بام بخوابد، پشت بام دیوار ندارد. «فَأَصَابَهُ شَیْءٌ فَلا یَلُومَنَّ إِلا نَفْسَه» اگر کسی برود پشت بامی که دیوار ندارد خوابید و بعد هم غلتید و پایین افتاد، خودش را ملامت کند. تو چه حقی داشتی روی این دیوار خوابیدی؟ روی پشت بام خوابیدی؟ پشت بام باید حفاظ داشته باشد.
پیغمبر فرمود: خداوند برای افرادی حفاظت را قبول نمیکند، یکی این است که انسان در یک خانه خرابه بخوابد. «رَجُلٌ نَزَلَ فِی بَیْتٍ خَرِب» (خصال صدوق/ج1/ص141) در یک جای مخروبه که سقفش قابل اعتماد نیست. یک جایی که قابل اعتماد نیست، شما زندگی کنی.
در حفظ آبروی مردم، شما حق نداری یک کاری کنی که مردم به شما سوء ظن ببرند، چرا خانه ایشان رفتی؟ او بدنام است. حدیث داریم اگر کسی به یک آدم بدنامی رفیق شد و مردم به او تهمت زدند، مقصر خود اوست. در فهم امور، نمیگوید: «فسئلوا عن العلما» میگوید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر» (نحل/43) میگوید: اگر چیزی را نمیدانید از عالمی بپرسید که خودش متذکر باشد. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر» هر عالمی هم امین نیست. ممکن است عالم باشد و امین نباشد. اهل ذکر یعنی توجه به خدا داشته باشد. خداترس باشد.
در کلام، قرآن میگوید: «قَوْلًا سَدِیداً» (نساء/9) یعنی قولت و حرفت محکم باشد. استدلالها محکم باشد. یکوقت از این ساواکیها یکی از روحانیون را زمان شاه گرفته بود. ایشان میخواست بگوید: من مذهبی هستم، میگفت: من مذهبی هستم. این عکس ابالفضل در جیب من است. مادربزرگ من هم روز تاسوعا شله زرد میدهد. یعنی دلیل دین ایشان عکس ابالفضل و شله زرد مادربزرگش بود. با اینها میشود ایمان پیدا کرد؟
در یادداشتها داریم «قید العلم و الکتاب» مطالبی که یاد میگیرید را بنویسید. اینقدر تجربه داریم که چون ثبت نشده است هدر رفته است. این محکم کاری است. علم را بنویسید. از هر عالمی سؤال نکنید. از عالم متذکر خداترس سؤال کنید. حرفتان منطقی باشد. روی شعر و خواب و قصه و تاریخ نباشد.
در ساختمان سازی مصالح خوب مصرف کنید. امام صادق(ع) فرمود: کسی که بنایی کند، «مَنْ بَنَی فَاقْتَصَدَ فِی بِنَائِهِ» صرفه جویی کند، کم بگذارد. مثلاً باید این آهن چهارده باشد، آهن دوازده بگذارد. نبشی نازک بگذارد. کسی که در بنایی کوتاهی کند، «لَمْ یُؤجَرْ» (المحاسن، ج2، ص608) کسی اجری به آن نداده است. یعنی آدم خوبی نیست. حضرت امام (ره) شبهای جمعه که گاهی میخواست کربلا برود، دستور میداد یک ماشین خوبی تهیه کنند. دستگاه امام حساس شد که ایشان یکبار نمیگوید: یک غذای خوب تهیه کنند. یک لباس خوب، فرش خوب تهیه کنند ولی به ماشین که میرسد میگوید: یک ماشین خوب تهیه کنند. گفتند: بپرسیم. به امام گفتند: شما گاهی که میخواهید کربلا بروید، میگویید: ماشین خوب. ولی کلمه خوب را جای دیگر نمیگویید؟ فرش خوب، لباس خوب! گفت: فرش بد مرا نمیکشد. قالی نباشد روی گونی مینشینم. گونی انسان را نمیکشد. غذای متوسط هم آدم را نمیکشد. نان خالی کشنده نیست. ولی ماشین قراضه انسان را میکشد. به چه دلیل من سوار ماشین خراب شوم؟ جاده ما عیب دارد. ماشین ما ناقص است. گواهینامه هم روی رفاقت گرفته است. نتیجه این میشود که در تعطیلات عید آدم میبیند که چه جمعیت عزیزی را از دست داده است. برای چه محکمکاری نکردیم. قرارداد با جادهها، قرارداد کامل نبوده است. جادهها و ساخت ماشین سر هم بندی بوده است، گواهینامه هم سر هم بندی بوده است. پلیس دلش سوخته به او گواهینامه داده است. یا گواهی نامه نداشته و پشت فرمان نشسته است.
دکتر است و در یک رشته تخصص ندارد، حق ندارد عمل کند. چند سال پیش یک جوانی را دیدم، پیراهن سیاه پوشیده بود. گفتم: چرا پیراهن سیاه پوشیدی؟ گفت: یک پزشکی که تخصص در کاری نداشت، خانم مرا مطب شخصی برد، آنجا نه میلیون گرفت و عمل کرد و زن من زیر عمل از دنیا رفت. شکایت کردم! این دکتر در آن مورد تخصص نداشت. همه چیز روی هوا میشود. روی هوا حرف میزنیم. روی هوا مینویسیم. در دنیای خیال باید محکمکاری کنیم. در تربیت بچه محکمکاری کنیم.
این مدرسه بچه شما را خوب تربیت میکند یا نه؟ اصلاً نمرههایش بیست است. مگر همه ما نمرهی بیست هستیم؟ ممکن است یک نمره بیست باشد ولی برنامههای غلط هم داشته باشند. ممکن است نمرهاش هفده باشد ولی در عوض به مسائل اخلاقی و مذهبی بهتر برسد. معلمینش متدینتر باشند. چه بهتر که هم بیست باشد و هم متدین باشد. ولی اگر بین یک مدرسهای که نمرهاش بیست است ولی چیزهای دیگرش پایین است، داشتیم مدارسی را که نمرههایشان بیست بوده ولی فارغالتحصیلهایش ضد انقلاب شدند. ولی مدرسه در بورسی بود. بدترین منافقین از آن مدرسه درآمدند. یک مقدار فکر حلال و حرام باشیم. محکمکاری در کار مهم است.
در وقت کار، چه زمانی؟ چه مکانی؟ چه وسیلهای؟ محکمکاری اگر شود دیگر ایرانی نمیگوید: جنس خارجی! الآن یک کسی را که میگویند: خانهاش خوب نیست. میگویند: بنا ساز است. بنا ساز است یعنی چه؟ یعنی خودش نساخته که دلسوزی شود. این لباس را نخر چون دوختش بازاری است. یعنی دوخت دقیقی نیست. یکی از چیزهایی که در اقتصاد ما، در اعتماد ما، در کشور ما اثر دارد این است که از سر هم بندی سراغ محکمکاری بیاییم.
«والسلام علیکم و رحمه الله»