موضوع: مادر
تاریخ پخش: 74/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
این روزها مربوط به روز زن و مادر است. برای همین میخواهم بحثی را به مناسبت تولد حضرت زهرا(س) داشته باشم. چند وقت قبل من بحثی را برای والدین داشتم. اما بحث امروز برای مادران است.
در محضر مبارک خواهرانی هستیم که دختران امروز و مادران فردا هستند. راجع به مادر نکاتی را خدمتتان عرض میکنم. اول نقش مادر را بگویم. مادر در اموری نقش دارد؟ در پرورش، در تغذیه، در محبت، در آموزش و… نکاتی راجع به مادر و حقوق مادر وجود دارد که خدمت شما عرض میکنم.
1- نقش مادر در تربیت فرزند
مسئلهی اول نقش مادر در پرورش است. خداوند انسان را در درون مادر پرورش میدهد. تعبیرات قشنگی دارد. میگوید: «فی قَرارٍ مَکینٍ» (مومنون/13) در جای تاریکی بودی. «فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ» (زمر/6) در سه لایه از تاریکی قرار داشتی. «فی قَرارٍ مَکینٍ» جایگاه نوزاد نرم و گرم است. غذای مطلوب او در آنجا وجود دارد. نزدیک مادر است. چون گاهی ممکن است یک کسی چیزی را پرورش بدهد و دائم بخواهد به او سر بزند و او را زیر نظر داشته باشد. یعنی همه چیز در بدن مادر برای بچه محیا است. هم گرم و نرم است. هم نزدیک به مادر است. هم تغذیه وجود دارد. هم حفاظت میشود و هم آهنگ وجود دارد. چون این آهنگ قلب و موسیقی قلب دائماً کنار رحم این بچه را نوازش میدهد. جایگاه ما اینجا است. تا مادامی که در شکم مادر هستیم، اینها برای ما خوب است. «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً» (احقاف/15) قرآن میگوید: مادر بچه را حمل میکند. «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً» ولی «کُرْهاً» یعنی زجر میکشد. کراهت وجود دارد. برای ما مکان نرم و گرم وجود دارد. غذا و حفاظت و آهنگ هم داریم. ما این لذتها را میبریم اما مادر «کُرْهاً» سنگین میشود. لذت با نوزاد است و خستگی با مادر. اما این پرورش با محبت همراه است. با امید همراه است. اینها امتیازاتی است که در جای دیگر وجود ندارد. گل کار هم تخم گل را در گلدان پرورش میدهد. اما گل کار با کراهت نیست. ذاتی کار میکند. مادر نُه ماه دائماً در کراهت است. محبت گل کار به گل، مثل محبت مادر به بچه نیست. پرورش دادن گل دائمی نیست. اما محبت مادر به فرزند دائمی است. پرورش مادر مثل ظرف بستنی نیست که یک بار مصرف باشد. مثل ظرف چینی نیست که بشکند. محبت مادر محبتی ابدی است. اینطور نیست که بگوییم: فروردین آدم بچهاش را دوست دارد. اردیبهشت دوست ندارد. بچه مثل برگ درخت نیست که بهار سبز شود و پاییز بریزد. باید بنشینیم و اینها را حساب کنیم. نمیتوانیم همینطور سرهم بندی بگوییم که قدر مادرت را داشته باش. بنشینیم این طناب را نخ نخ کنیم. ببینیم چقدر مطلب از او در میآید. برای ما جای نرم و گرم وجود دارد. حفاظت میشویم. در آنجا موسیقی و آهنگ قلب وجود دارد. این محبت همراه با پرورش است. همراه با محبت و امید است. مجانی است و همیشگی و بی منت است. این سیمای فرزند در رحم مادر است.
2- شیر مادر
بعد از رحم به دنیا میآید. وقتی به دنیا میآید مسئلهی تغذیه مطرح میشود. تغذیه شیر مادر است. شیر مادر چه خصوصیاتی دارد؟ شیر مادر کاملترین غذا است. ازنظر ویتامینها غیراز این که کامل ترین غذا است، سالم ترین غذا هم هست. ممکن است غذایی باشد که همهی ویتامینها را هم داشته باشد اما سالم ترین غذا نباشد. شیر مادر نیاز به سرشیشهای ندارد. از تولید به مصرف است. یعنی درست از رگها وارد حلقوم میشود. هیچ نیازی به تغییر ظرف، شیشه و سرشیشهای و… ندارد. سالم ترین غذا است. دور از هوا است. شیر وارد حلق میشود و با هوا تماسی ندارد. با دست انسان تماس ندارد. نه هوا وارد شیر میشود و نه دست مصرف میشود. ممکن است که غذایی خیلی ویتامین داشته باشد، مثلاً گلابی کامل است. گلابی و سیب خیلی ویتامین دارد. اما روزی چند دست به آن میخورد تا ما آن را بخوریم. بعضی چیزها غذاهای کامل و سالمی هستند. اما ساده نیست و تشریفات دارد. گردو از بالای درخت میافتد. هم کندنش مشکل است و هم پوست کندنش سخت. گردو خوردن ساده نیست. طبیعی ترین غذا شیر مادر است. مکیدن جایی است که مادر با دو دوربین میبیند که بچه چه کار میکند. بچه اگر در مقابل چشمان مادر شیر نمیخورد، ممکن بود که تلفاتی داشته باشد. مادر باید ببیند که بچه چه کار میکند. نباید یک لحظه هم از او غافل شود. بچه در آغوش مادر زیر دوربینهای چشم مادر است و دو دست مادر بر او حائل است. یعنی بچه جایی شیر میخورد که هم دو چشم مواظب او است و هم دو تا دست بچه را این طرف و آن طرف میکند که خفه نشود. نظارت و حمایتی که بر بچه وجود دارد، بسیار جدی است. اینها چون خیلی زیاد بوده است، ما به آن دقت نمیکنیم. وگرنه میشد که بچه پستان مادر را بمکد و مادر هم او را نبیند. اما در این صورت ممکن بود که برای بچه اتفاقاتی رخ بدهد. بعد نگاه میکنیم و میبینیم که این شیر همراه با حرارت است. اما این حرارت طبیعی است. نه داغ است و نه سرد. همیشه آماده است. وقتی بچه آژیر میکشد، مادر فوراً به او شیر میدهد. بعضی از مغازهها و خانهها دزدگیر دارند. تا دزد در مغازه بیاید، آژیر صدا میکند. ماشین آتش نشانی هم آژیر دارد. اما تا به مقصد برسد، همه جا میسوزد. اما آژیر بچه زود اثر میکند. تا بچه گریه کرد، فوری مادر میگوید: بله! هیچ جایی چنین کارمندی ندارد که بیست و چهار ساعته آماده باش باشد.
3- محبت مادرانه
اینها چیزهای علمی نیست و من نمیخواهم علمی حرف بزنم. میخواهم بگویم: اینهایی که نسبت به مادرشان پرخاش میکنند. فکر کنند که مادر کیست و چه نقشی دارد؟ مقداری به محبت مادر فکر کنند. محبت مادر بی قید است. مثل محبت عروس و داماد است. داماد اگر برای عروس طلا خرید، او را دوست دارد. اگر گفت: به پارک برویم و او را برد، دوستش دارد. دوستیهای عروس و داماد شرط دارد. دوستی مادر شرط ندارد. نمیگوید: اگر بچهی من مو داشت، اسم او را یوسف میگذارم. حتی بچهی کچل را میبوسد و اسم او را یوسف میگذارد. مادر قید ندارد که حتماً بچهاش زیبا و زشت باشد. پسر باشد یا دختر. مادر بی قید است. قید زمان ندارد. مکان ندارد. نمیگوید: زمان ناصرالدین شاه او را دوست دارم. رژیم جمهوری اسلامی او را دوست دارم. این لباس را دوست دارم. این روستا را دوست دارم. ما دوستی بی قید نداریم. همهی دوستیها با قید است. دوستی بی قید، دوستی بی منت است. اگر کسی بیست دفعه لباس ما را بشوید، میگوید: من لباسهای تو را شستهام. مادر شما چندبار به شما گفته است که من برای تو غذا پختم. من لباسهایت را شستم. ممکن است یک بار عصبانی شود و بگوید. اما اصل این است که نگوید. قانوناً چیزی نمیگوید. اما یک موقع هم دردش را بی منت و بی کلک میگوید. ممکن است افرادی به آدم محبت بکنند. اما کلک میزند. یعنی علف میدهد که شیر بدوشد. دانه میدهد که تخم مرغ بردارد. جو میدهد که بار بکشد. محبت بی کلک فقط محبت مادر است. بقیهی محبتها یک کلکی دارد.
منافقین یک زمانی خودشان را کاندیدا کرده بودند. اوایل انقلاب منافقین برای اینکه رأی از مردم جمع کنند، حرفهایی میزدند. میگفتند: مردم قهرمان! مردم شهیدپرور! مردم شجاع! اما همین که رأی نیاوردند، گفتند: توده ناآگاه! یعنی قبل از ظهر مردم شجاع و قهرمان و فهمیده بودند. اما همین که رأی نیاوردند، گفتند: این مردم ناآگاه هستند. فقط محبت مادر است که بی کلک، بیقید، بیشرط، بی منت و بی کاستی است. مهمان که میآید روز اول پلو میگذارد. روز دوم آبگوشت میگذارد. گرچه الآن آبگوشت از پلو گرانتر میشود. زمان قدیم برای مهمان روز اول برنج میآوردند. روز دوم آبگوشت میآوردند. در روز سوم هم نان و پنیر میگذاشتند. یعنی ذره ذره کم میشد. ولی محبت مادر کم نمیشود. مادر نمیگوید: شنبه بچه ام را یک کیلو دوست دارم. یک شنبه نهصد گرم دوست دارم. مادر از محبت کم نمیگذارد. اشکال ما این است که به محبت مادر فکر نکردهایم. من الان که میخواستم به این جلسه بیایم. راجع به محبت مادر دو ساعت فکرکردم. محبت مادر بی قید است. بی منت است. بی حیله است. بی کاستی است. به همین خاطر است که ما قدر مادر را نمیدانیم.
4- ادای حق مادر
در قرآن داریم که اولیاء خدا از خدا کمک میخواستند. میگفتند: «رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ» (احقاف/15) خدایا کمکم کن. خدایا کمکم کن که شکر نعمتهای تو را به جا بیاورم. تو را شکر کنم که به من پدر و مادر دادی. یعنی تشکر از نعمتهای پدر و مادر نیاز به امداد الهی دارد. به قدری شکر مهم است که انسان نمیتواند بطور طبیعی خدا را شکر کند. حتماً باید خدا کمک کند تا انسان بتواند او را شکر کند. اما نقش مادر را بگویم. مادر چند مدیریت را برعهده دارد. مادر مسئول حمل و نقل است. تاکسی تلفنی است. اما نمیگوید: یک ربع دیگر میآیم، فوراً حمل و نقل میکند و به هرجا میبرد. لازم نیست که جادهاش هم صاف باشد. به هر طبقهای میبرد. یعنی تاکسی که در خیابان صاف میرود، مسئول حمل و نقل در هر جادهای است. اگر هوا مه آلود باشد، هواپیما پرواز نمیکند. اگر غبار باشد، ماشین جایی را نمیبیند. اما مادر در هر شرایطی بچهاش را حمل و نقل میکند. مسئول نظافت و بهداشت بچهاش است. الآن مادران ما در خانه راحت هستند. در خانهها لوله کشی آب است. زمان قدیم مادرها لباسهای بچهها را بیرون از شهر و روستا میبردند و در جوی آب میشستند. مادر پرستار بچهاش است. مادر آیندهنگر دخترش است. بچهاش دو ساله است و او برایش جهیزیه تهیه میکند. پیش بینیهایی که مادر میکند، پیش بینیهای عجیبی است. هم مسئول حمل و نقل است. هم مسئول نظافت است. هم پرستار بچهاش است. مادر آیندهنگر است. مسئول زیباسازی است.
5- صفات مادر در فرزند
اینهایی که میگویم همه مسئولیت دارد. شهرداری یک مدیرکل دارد. گاهی مدیرکلهای زیباسازی شهرداری با پول و تشکیلاتی مینشینند و میگویند: چه کنیم که شهر ما زیبا شود؟ زیباسازی مدیرکل دارد. مادر مسئول زیباسازی بچهاش است. اما یک مسئولیت الهی برگردنش است که از همهی اینها مهمتر است. مادر مسئول است که بچهاش شجاع باشد. مادر ترسو بچهاش هم ترسو میشود. از کارهای غلطی که مادرها میکنند، این است که میگویند: میگویم لولو بخوردت. ممکن است که این بچه موقتاً آرام شود. اما بعد میفهمد که دروغ گفته است. برای همین به مادرش میگوید: تو دروغ گفتی. اصلاً لولو وجود ندارد. اگر مادر شجاع باشد، بچه هم شجاع میشود. اگر مادر ترسو باشد، بچه هم ترسو میشود. امام حسن در جنگ چنان به دشمن حمله میکرد که امیرالمؤمنین میفرمود: الله اکبر! حسن چه شجاعتی دارد. امام حسن از یک مادر دیگر یک برادر داشت که نام او محمد حنفیه بود. او فرزند حضرت علی بود. ایشان در جبهه میترسید. حضرت فرمود: «أدرکک عرق من أمک» (شرحنهجالبلاغه/ ج1/ ص243) تو از مادر یک رگ ترس داری. اگر مادر ترسو باشد، بچه ترسو میشود. به همین خاطر وقتی امیرالمؤمنین میخواست ازدواج کند، گفت: یک خانوادهای باشد که دخترش شجاع باشد. شجاع به این معنا نیست که جیغ بزند. بعضی زنها سی تا جیغ میزنند. اما از سوسک میترسند. ممکن است که یک خانم هیچ حرفی نزند و آدم فکر کند که این دختر ترسو است. اما به وقتش چنان قوی و محکم است که نمونهای ندارد. ما در جبهه مادران شجاعی داشتیم. مادر داشتیم که در جبهه به سردخانه آمد و گفت: میخواهم بچهام را ببینم. هرکسی آمد، گفتند: این مادر است. ممکن است، منقلب شود. گفت: نه من محکم هستم. من نمیشکنم. بچهاش را به او نشان دادند. گفت: بچهجان من دو خواهش دارم. ممکن است که من در مادری نسبت به تو کوتاهی کرده باشم. اگر کوتاهی کردم، من را ببخش. روز قیامت نزد حضرت زهرا شفاعت من را هم بکن. همهی مردهایی که آنجا ایستاده بودند کلافه شدند. یاسر عرفات، آدم پست و سازشکار و شجاع نما، روزهای اول انقلاب که هنوز معلوم نبود که چطور آدمی است یک خانمی را از فلسطین به نام زن نمونه آورد. ما پرسیدیم این خانم چه کار کرده است که نمونه شده است؟ گفتند: او مادر دو شهید است. ما در انقلاب، در هشت سال جنگ، مادرانی داشتهایم که یازده شهید دادهاند. آدمهایی هم هستند که به خاطر اینکه رنگ لباسشان طبق میلشان نبوده است، ناراحت شدهاند. به خاطر اینکه گفتهاند: بالای چشمت ابرو است، ناراحت شده است. اما آدمهایی هم هستند که روح بزرگ دارند. روح وقتی بزرگ شود، تاب برنمیدارد. دوچرخه در جادهی موج دار تاب برمیدارد. چون چرخ دوچرخه باریک است. اما چرخ تراکتور در جادههای موج دار تاب برنمی دارد. چون چرخ تراکتور محکم و بزرگ است. روح اگر بزرگ باشد، تاب برنمیدارد. روده اگر تنگ باشد، هستهی انار در آن گیر میکند. قرآن میگوید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ» (منافقون/8) مؤمن عزیز است. مؤمن عزیز است. یعنی چه؟ یعنی خونش گران است. مؤمن عزیز است. یعنی نشکن است. زمینی که بیل میزنند، فرو نمیرود. عربها میگویند: «ارضٌ عِزازٌ» این ارض عزیز است. یعنی بیل در آن فرو نمیرود. آب بر روی چربی نمیایستد. عربها میگویند: این دست عزیز است. یعنی چربی را پس میزند. مؤمن عزیز است. یعنی مؤمن پس میزند.
6- آسیه یکی از زنهای عزیز تاریخ
زن فرعون تنها زنی است که عزیز است و همهی مردها باید از او یاد بگیرند. فرعون ادعای خدایی میکرد. میگفت: «انا ربه من اعلی» به مردم میگفت: من پروردگار بزرگ شما هستم. زن فرعون زنی بود که قرآن میگوید: همه مردها از این خانم یاد بگیرند. چون شما با عربی آشنا هستید. من میخواهم خود آیات را بخوانم. چون شما دانشجوهای رشته عربی و قرآن هستید من عربی آیات را میخوانم. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» (تحریم/11) خدا یک مثال برای همه مردم با ایمان زده است. خدا برای مردم با ایمان یک نمونه بیان کرده است. نمونه چه کسی است؟ زن فرعون نمونه است. زن نمونهی مردها است. این خیلی عجیب است. زن میتواند امام شود؟ بله! زن میتواند الگو شود. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ» خدا یک آیه بیان کرده است که زن الگوی مردها است. به قول شهید مطهری این آیه بساط مارکسیستها را به هم ریخت. چون چپیها آن روزی که دمی تکان میدادند، میگفتند: زیر بنای همه چیز اقتصاد است. یعنی میگفتند: هرکس کسی را میخواهد، ببینید چه طور فکر میکند؟ ببینید کجا غذا میخورد. زیربنا اقتصاد است. یعنی اگر کسی سر سفره کاخ نشست، فکرش هم کاخی میشود. سر سفرهی کوخ نشست، فکرش هم کوخی میشود. مرحوم مطهری میگوید: از این آیه معلوم است که دروغ میگویند. زن فرعون در کاخ بود. اما فکر کاخی نداشت. حتی گفت «رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ» خدایا من را از دست فرعون نجات بده. «وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ» من نمیخواهم که در کاخ زندگی کنم.
ممکن است کسی یک همسری بگیرد که خیلی وضعش خوب باشد. اما تارک الصلوه باشد. داریم اگر داماد تارک الصلوه است، دخترتان را به او ندهید. حتی اگر نماز میخواند اما به مسجد نمیرود، به او دختر ندهید. چون او کسی است که به امت و اجتماع مردم بیاعتنایی میکند. پس امت هم باید نسبت به او بیاعتنایی کند. دستور اسلام است. اگر داماد اهل جمعه و جامعه نیست، به او دختر ندهید. دختر خیلی مهم است. تربیت یک دختر با تربیت چند پسر مساوی است. معلمین خانم باید بر معلمین مرد افتخار کنند. تربیت دختر مهم است.
ناپلئون میگوید: مادر با یک دست گهواره را تکان میدهد و با دست دیگر یک جهان را تکان میدهد.
ادیسون مخترع برق میگفت: مردم هرچه دارند، از من دارند. چون من مخترع برق هستم. بعد میگفت: من هرچه دارم از مادر دارم.
شیخ انصاری علامهای فقیه بود. صدسال است که هرکس خواسته است که مجتهد شود کتابهای او را خوانده تا مجتهدشده است. در قرن اخیر کسی مجتهد نشده است. همهی مجتهدها در سایهی کتاب او مجتهد شدند. ایشان بعد از درس هرروز به اتاق مادرش میآمد و یک جملاتی میگفت تا مادرش بخندد. وقتی مادرش میخندید بلند میشد و میرفت. مادرش کورشده بود. او را بلند میکرد و به طرف قبله مینشاند. آب را گرم میکرد تا وضو بگیرد. دعای مادر مستجاب است. اسلام میگوید: تا مادامی که مادر حامله است، حتی اگر این مادر جرمی کرد حق ندارید او را تنبیه کنید. او بچه دارد. اگر زن و شوهر به دلایلی از هم جدا شدند. سالهای اول بچه باید دراختیار مادر باشد. این حق مادر است. دعای مادر در حق انسان مستجاب میشود. قرآن میگوید: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ» (آل عمران/37) دعای مادر مستجاب میشود. نام دختر را مادر میگذارد. «وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ» (آلعمران/36) مادر مریم گفت: من نام او را مریم میگذارم. نه اینکه پدر حق ندارد اسم بگذارد. یعنی مادر حق دارد که اسم بچهاش را خودش بگذارد. وقتی شما میخواهید رُب درست کنید، خلی مشکل دارید. باید گوجهها را بشویید. باید آنها را با چاقو ببرید. آبکش میخواهید. دیگ میخواهید. گاز میخواهید. باید صبرکنید که گوجهها پخته شود. الآن دیپلمههای ما نمیتوانند رب درست کنند. قدیم زنها خیلی هنر داشتند. الآن بسیاری از زنها بی هنر هستند. به همین خاطر دلشان میخواهد که استخدام دولت شوند. به همین دلیل خیلی التماس میکنند که استخدام دولت شوند. اما اگر هم استخدام نشد، ناله و زاری نکند. خدا به بازو برکت داده است. وقتی خیاطی هنراست. وقتی بافندگی هنر است. وقتی طراحی هنراست. وقتی تدریس هنراست. وقتی تحصیل هنر است. وقتی کامپیوتر هنر است، چرا ناراحت باشید. آنقدر هنرهست که هیچ کس بیکار نمیماند. کارهای دستی، کارهای ذوقی، کارهای هنری، کارهای علمی، کارهای تربیتی، اینها همه کار است. میگوید: خوش به حال فلانی! ماشین نویس یک شرکت شده است. حالا مثلاً ماشین نویسی خیلی هنر است. هنر مادر بودن مهمتر از ماشین نویسی است. زن خانه دار نباید احساس حقارت بکند. خیلیها که در بیرون از خانه کار میکنند، از بچه هایشان کم میگذارند. مثلاً فرض کنید که یک خانم پنجاه سال کار بکند. ششصدماه کار میکند و در ماه پنج هزار تومان میگیرد. با پس انداز ششصد هزارتومان سه میلیون میشود. پنجاه سال دوید که سه میلیون بگیرد. این مادر نمیداند که تربیت بچهاش از سه میلیون بیشتر ارزش دارد. گاهی وقتها یک چیزهایی نزد ما بی ارزش میشود که ما فکر میکنیم مادر بودن ارزش ندارد. مادر خوب باید بتواند قصه بگوید. مادرهای ما نمیتوانند قصه بگویند. مادرهای قدیم بچههای خود را با «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» خواب میکردند. این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» به صورت «لالالالا» درآمده است. مثل محمد آقا که ما میگوییم: ممدآقا! مثل فاطمه که ما میگوییم: فاطی. این لالایی هم «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بوده است. یعنی بچههای خود را با توحید میخواباندند و باسلام بچه هایشان را بیدار میکردند. حدیث داریم مادر اولین کلمهای که به بچهاش یاد میدهد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد. سه سال این کلمه را به او یاد بدهد. بعد از سه سال هفت ماه و بیست روز صبرکند و بچه را آزاد بگذارد. حالا دنیای علم باید ثابت کند که چرا باید هفت ماه و بیست روز صبر کرد؟ هفت ماه و بیست روز چه نقشی دارد؟ بعد از هفت ماه و بیست روز این کلمه را به او یاد بدهد. دومین کلمهای که مادر به فرزند خود یاد میدهد محمد رسول الله باشد. بعد ذره ذره مهر آنها را در دل بچه وارد کند. مادر نقش مهمی دارد.
7- تأثیر منفی اخلاق مادر
قصهی آن دزد حرفهای را گفتم. دزدی بود که هربار که دزدی میکرد، او را به زندان میبردند. اما او باز هم دست نمیکشید. آخر قرار شد که او را به عنوان «مفسد فی الارض» اعدام کنند. موقع اعدام گفتند: مادرش بیاید با او خداحافظی کند. مادرش آمد و گفت: مادرجان میخواهند من را اعدام کنند. گفت: دقیقههای آخر عمر من است. به مادرش گفت: مادرجان بی زحمت زبانت را در دهان من بگذار. مادر هم به حساب اینکه آرزوی بچه است. تا زبان مادر در دهان او رفت، جوان چنان گاز گرفت که مادر جیغ زد. اینها را از هم جدا کردند. به پسر گفتند: چرا چنین کردی؟ گفت: کوچک بودم. به خانهی همسایه رفتم و تخم مرغ دزدیدم. مادر من با یک لبخند گفت: آفرین! اگر او در آن زمان به من آفرین نمیگفت، من دزد حرفهای نمیشدم. بچه در خانه تمام حرکات مادر را یاد میگیرد. چه طور با پدر حرف میزند؟ چه لباسی میپوشد؟ چه حرکاتی انجام میدهد؟ مادر خیلی مهم است. شما برای درست کردن رب خیلی زحمت میکشید. اما خدا نان را به بدن میدهد و میگوید: این نان را بگیر و شیر بده. حال ببین که خدا به طور اتوماتیک شیر درست میکند. خود عصاره گیری میکند. یعنی شیر را از شکم بیرون میکشد. بعد جرمگیری میکند. بعد رنگ رزی میکند. این شیر با چه ترکیباتی باشد که رنگ آن سفید باشد. در تأسیسات شیمی مهندسینی نظارت میکنند که فلان مواد چه مقدار باشد. فرمولش چه باشد؟ یعنی خدا ناظر بر فرمولها و اندازه گیری ویتامینها است. بعد لوله کشی و آماده سازی میکند که به طفل عرضه شود. قرآن راجع به شیر گاو میگوید: «نُسْقیکُمْ مِمَّا فی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبینَ» (نحل/66) یعنی شیر که بیرون میآید، از لابلای «فَرْثٍ» پهن بیرون میآید. از لابلای «دَم» خون بیرون میآید. یعنی شیر از لابلای پهنها و خونها حرکت میکند. اما نه رنگ خون را میگیرد و نه بوی پهن میگیرد. مثل اینکه میگویند: فلانی آدم خالصی است. خالص یعنی کسی که از لابلای فساد اجتماعی گذر کند و فاسد نشود. اگر پدرش حرف بدی زد، گوش ندهد. اگر مادرش کار اشتباهی کرد، دقت نکند. دختر خوب کسی است که «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً» از لابلای زشتیها عبور کند و خوب بماند. ممکن است که انسان در شرایطی باشد که آدمهای ناجور و وسایل بدی آنجا باشد. اما آدم خالص کسی است که خود را در میان بدی نگه دارد. قرآن میگوید: شیر خالص شیری است که «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً» از لابلای پهنها و خونها حرکت کند. اما نه رنگ خون بگیرد و نه بوی پهن بگیرد. اینکه میگویند: زن ضعیف است. درست نیست. زن قوی است. زن فرعون را به زانو درآورد. فرعون حریف روح خانمش نشد.
مؤمن نشکن است. در کربلا وقتی امام حسین را شهیدکردند، زن و بچهاش را اسیرکردند. آنها را به شام و کوفه بردند. حاکم به یکی از بچههای کوچک گفت: تو بهتر هستی یا بچهی من؟ گفت: یک شمشیر بده تا به تو بگویم. به زینب کبری گفت: دیدی چطور خدا حسین را کشت؟ گفت: خدا حسین را نکشت. شما خیال میکنید که چهار روز نفس میکشید و چهارلیتر آب میخورید، عزیز هستید. آنهایی که جنایت میکنند، فکر نکنند که خدا با آنها کار ندارد. خدا حساب اینها را برای روز قیامت گذاشته است. «إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً» (آلعمران/178) تا یک چیزی میشود، ما نماز را تعطیل میکنیم. سرم درد میکند. نماز برای بعد باشد. نماز خیلی راحت قربانی میشود. اما زینب کبری که هفتاد و دو داغ دید از نماز شبش هم دست نکشید. اینکه زن وجود نشکنی داشته باشد، خیلی مهم است. سختی که زینب کبری دید، بیش از سختی بود که امام حسین دید. چون سختی امام حسین نصف روز بود. اما سختی زینب کبری چند سال طول کشید.
مادران در انقلاب ما چند سهم داشتند. سهم مادر خیلی بیشتر است. مادر خیلی نقش دارد. مادر در تربیت نقش دارد. وقتی میخواستند به مریم بگویند: چه طور بچه دار شدی؟ گفتند «یا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» (مریم/28) مادرت خوب بود. مادر خوب بچهی خوبی دارد. لذا داریم که هرکس علی ابن ابیطالب را دوست دارد به مادرش دعا کند. هرکس زهرا را دوست دارد به مادرش دعا کند. زیارت مادر به قدری است که زبان را قفل میکند.
پیغمبر(ص) به عیادت جوانی آمد. دید این جوان دقیقههای آخر عمرش است. حضرت فرمود: بگو «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» زبانش قفل شد. هرچه گفت: من پیغمبر هستم. به عیادت تو آمدم. بگو «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» زبانش قفل شد. نتوانست بگوید. حضرت دید که زنی آنجا نشسته است. گفت: خانم شما مادرش هستی؟ گفت: بله! گفت: شما از او راضی نیستی؟ زبان این قفل شده است. گفت: من از این بچه راضی نیستم. گفت: مادر من پیغمبر هستم. به خانهی شما آمدم. دقیقههای آخر عمر پسر شما است. خواهش میکنم که به خاطر من راضی شو. مادر یک لحظه فکرکرد و گفت: من به خاطر تو راضی شدم. تا مادر راضی شد، پسر گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یعنی رضایت مادر زبان را قفل میکند.
حدیث داریم که بین دو ابروی مادر را ببوسید. دعای مادر مستجاب میشود. مادربودن هم هنردارد. پدران و مادرانی که میخواهند، بچههایشان سالم باشند به آنها لقمهی حرام ندهند. اگر کسی خمس و زکات ندهد، لقمهای که به بچهاش میدهد، لقمهی سالمی نیست. در لقمه حلال دقت کنید. خدایا به ما توفیق بده که هم تو را بشناسیم و هم نعمتهای تو را بشناسیم. هم راه و کتابت را بشناسیم و هم اولیای تو را بشناسیم. خدایا توفیق بده که وظیفهی خود را بشناسیم و هم بعد از شناخت خالصانه عمل کنیم. کسانی که به گردن ما حق دارند، از ما راضی بگردان. به ما توفیق بده که فرزندان قدرشناسی باشیم. ما را مورد عاق والدین قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»