لزوم نظارت و حسابرسی در کارها(2)
2- ناظران بر اعمال انسان، در قرآن
3- وظیفه مردم در نظارت بر مسئولان
4- قانون، ملاک و معیار نظارت
5- دلسوزی و محبت، نه کینه و انتقام
6- نامه امام علی علیه السلام درباره نظارت مردمی
7- وظیفه مسئولان در برخورد با انتظارات مردم
8- نظارت دقیق، علنی و مخفی بر مسئولان
موضوع: لزوم نظارت و حسابرسی در کارها(2) – تاریخ پخش: 01/06/97
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در خدمت برادران و خواهران هستیم، جلسه دوم است در دیوان محاسبات، یک جلسه صحبت کردیم و این جلسه دوم است. نکاتی را باید بگویم اول اینکه نظارت یک برکاتی دارد که من هفت موردش را اینجا نوشتم. اینها خوب است بنر شود و در ادارات بزنید. 1- دیدن زحمات و خدمات؛ کسی که نظارت میکند توجه به خدمات هم پیدا میکند.
1- آثار و برکات نظارت و پیگیری
یک خانم به یک خانم سفارش میکرد میگفت: لباس که شستی و روی بند انداختی، خودت برندار. به شوهرت بگو: برو لباسها را از روی بند جمع کن. چون این میرود لباسها را جمع کند میفهمد خانم چقدر زحمت کشیده است. چون همینطور اگر هم شستی و هم خشک کردی و هم برداشتی، او متوجه نمیشود. برای اینکه شوهرت بفهمد. زحمات دیگران را ببینیم.
2- ناظر پیگیری میکند. به خادمین کمک میکند. ضعفها را میشناسد، خطاها را اصلاح میکند. از خطاهای آینده باز دارنده هست. این کار نظارت یک کار خوبی است. اول ناظر هم خود خداست. قرآن میفرماید: «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) خدا در کمینگاه است و میبیند. «وَ اللَّهُ شَهِیدٌ» (آلعمران/98) خدا شاهد کارهای شماست. «إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیر» (بقره/110) خدا بصیر است، خدا شاهد است. «لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» (یونس/14) ما نگاه میکنیم شما چه کردید.
2- ناظران بر اعمال انسان، در قرآن
آیاتی در قرآن داریم که ناظر خداست. «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَ اللَّهَ یَرى» (علق/14) بشر نمیدانی خدا ناظر بر توست؟
دوم ناظر فرشتهها هستند. قرآن میفرماید: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» (ق/18) لبت را که تکان میدهی فرشتهها ضبط میکنند. سومین ناظر انبیاء هستند. «وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً» (نساء/41) هر پیغمبری شاهد بر امتش است و تو پیغمبر اسلام شاهد بر همه انبیاء هستی. نظارت کار وجدان است. در قرآن چند آیه داریم که میفرماید: «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون» (بقره/22) یعنی خودتان میدانید. «کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (اسراء/14) باز قرآن میگوید: خودت هم میدانی چه میکنی. امام رضا فرمود: اگر میخواهید خودتان را نظارت کنید، ببینید کاری که میکنید در نماز جمعه میتوانید بگویید یا نه؟ حقوقی که میگیرید، هرکسی میگوید: حقوقت تعادل است، قانونی است، بگوید: بیا در نماز جمعه بگو حقوق من چقدر است. هرکس… اگر میخواهیم… باید بتوانیم کار را در نماز جمعه بگوییم. نظارت هم باید جزئی و کلی باشد. در قرآن یکجا که میگوید: حق الناس است، میگوید: «صَغِیراً أَوْ کَبِیرا» (بقره/282) آیه دین هست بزرگترین آیات قرآن است، یعنی از نوک صفحه شروع میشود تا آخر. ما در قرآن آیهای که چهارده سطر باشد نداریم. در این آیه میفرماید: «صَغِیراً أَوْ کَبِیرا» وقتی میگوییم: داد و ستد را بنویسید، نگو: این یک قاشق چایخوری است و این یک کشتی آهن است. چه قاشق چایخوری و چه… «صَغِیراً أَوْ کَبِیرا» بنویسید. حضرت امیر دو نامه به دو نفر دارد، یکی نوشته: شنیدم خانهای خریدی که هشتاد مثقال طلا دارد. حالا هشتاد مثقال طلا در آن زمان چقدر بوده نمیدانم. ولی اینقدر بوده که حضرت علی تعجب کرده از این خانه گران. برای خانه نامه نوشته و برای یک سیخ کباب هم نامه نوشته است. عثمان بن حنیف شنیدم یک جایی مهمان شدی پولدارها بودند و فقیرها نبودند. در جلسه پولدارها این آقا چه چیزی خورده باشد؟ فوقش یک ماهی خورده، فوقش یک گوسفند بخورد، هرچه بخورد. یک سیخ کباب اینقدر نمیارزد که حضرت امیر نامه بنویسد؟ عثمان بن حنیف هزار و چهارصد سال است آبرو ندارد. به عنوان یک آدم شکمو به یک آدم تبعیضی که خانه پولدارها میرود و خانه فقرا نمیرود. یعنی حضرت امیر مو را از ماست میکشد چه خانه گران بخرد، چه یک سیخ کباب بخورد. نظارت که شد… حالا این چیزی نیست برویم کارهای مهمتر!
3- وظیفه مردم در نظارت بر مسئولان
خدا، فرشتهها، انبیاء، وجدان، حالا کار حکومت هم هست. حکومت سه رقم بازرس دارد. یکی همه مردم بازرس هستند. یک خانم دارد میرود میفهمد این کامیون تریاک حمل و نقل میکند. این باید اطلاع بدهد، نگوید: به من چه؟ آنهایی که حقوقشان را میخورند، نیروی انتظامی هست، وزارت اطلاعات هست، پلیس هست، مرز هست. آنهایی که حقوق بگیر هستند آنها بروند. به من چه؟ هیچکس در مملکت نمیتواند بگوید: به من ربطی ندارد. حضرت امیر یک تابلو بالای سر همه ما زده است. گفته: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» (مجموعهورام، ج 1، ص6) همه مسئول هستیم. به ما ربطی ندارد…
داشتم در تهران میرفتم یک کله پاچهای سطل استخوانها را در جوی آب ریخت. به راننده گفتم: عقب بیا! به او گفتم: چرا این استخوانها را در جوی آب ریختی؟ فردا باران میآید، جوی سر میرود و خیابان زیر آب میافتد. گفت: مگر شما شهردار هستی؟ گفتم: بله شهردار هستم. منکر همین است. آب شور را پای درخت میریزد. آب نمک را پای درخت میریزی، خشک میشود. این درخت بیتالمال است. همه باید مسئول باشیم. «کلکم مسئول» این یک مورد. حضرت امیر سه رقم بازرس داشت. یک بازرس مردمی داشت که مردم گزارش میدادند. جملهاش این است «بلغنی انّک» به من ابلاغ شده که تو چنین دسته گلی آب دادی. «بَلَغَنی» یعنی افراد خاصی نیست، گزارش مردمی است. یک بازرس حقوق بگیر داریم که میگوید: «وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ» (نهجالبلاغه، نامه 53) یعنی بازرس را پول بده و بگو: برو کارهای قرائتی را در نهضت سواد آموزی بررسی کن و به ما بگو. پول میگیرد کار مرا بررسی کند. یک بازرس ویژه هم داریم، میگوید: «عَیْنِی بِالْمَغْرِب» (نهجالبلاغه/نامه33) عَینی غیر از عیون است. عیون یعنی بازرس حقوق بگیر، عینی یعنی بازرس ویژه، یک بازرس ویژه باید داشته باشیم که این آقا خودش چند مرده حلاج است!
زمین روز قیامت شهادت میدهد. یک آیه داریم «یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» (غافر/51) روز قیامت شاهدهای زیاد شهادت میدهند. یکی زمین است. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها، وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها، یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزله/1-4) یعنی روز قیامت زمین حرف میزند. میگوید: روی من گناه کرد. در همین اتاق و در همین زمین، «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» مگر میشود زمین حرف بزند؟ بله، الآن دیگر فلشهای کامپیوتر، یک سانت در یک سانت است. وصل میکنی پنجاه ساعت برایت حرف میزند. فلش کامپیوتر را دیدید که چقدر است. اندازه یک بند انگشت است، وصل به کامپیوتر میشود. چهل ساعت حرف میزند. آهن برایت حرف میزند. وصل شد، قیامت چه خبر است نمیدانم. ولی خدا در قرآن گفته: زمین شهادت میدهد. زمان شهادت میدهد. دست شهادت میدهد. حتی قرآن میگوید: انسان به دستش میگوید: «لِمَ شَهِدْتُم» (فصلت/21) چرا اینجا علیه من گواهی میدهی؟ میگوید: دست خودم نبود. همان گوشت زبانی که در دنیا حرف زد، حالا این گوشت دست حرف میزند. برای خدا فرقی نمیکند. مگر محال است؟ چطور این محال نیست، این هم محال نیست.
4- قانون، ملاک و معیار نظارت
دیوان محاسبات باید شعار آدمهایش این باشد: «إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (یوسف/55) یوسف به پادشاه مصر گفت: من مسئول غله و مسئول اقتصاد کشور شوم، هم حفاظت میکنم حیف و میل نشود، هم علیم، بلد هستم حفاظت کنم. بعضی میخواهند حفاظت کنند و بلد نیستند حفاظت کنند. بعضیها هم قانون را دور میزنند. قانون را عوض میکنند. گفت: این چیست که آویزان است و آبی است و میخواند. هرچه فکر کرد گفت: آویزان است و آبی است و میخواند! گفت: ماهی. گفت: ماهی که آویزان نیست؟ گفت: آویزانش میکنیم. گفت: ماهی که آبی نیست، گفت: رنگش میکنیم. گفت: ماهی که نمیخواند، گفت: در شکمش نوار میگذاریم. وقتی میخواهند درستش کنند قانون را عوض میکنند.
در قرآن یک آیه داریم که زن ناشزه را با چوب مسواک بزنید. بعد از مرحله دوم و سوم. اول موعظه، البته زن ناشزه، یعنی زنی که شوهرش خانه و ماشین و تلفن و تمام نیازهای طبیعی را حل میکند، اما این زن گردنکشی میکند. میگوید: اول موعظهاش کنید. اگر موعظه اثر نکرد در رختخواب پشت به او کنید. اگر آن هم اثر نکرد، با چوب مسواک بزن به شرطی که جایش سرخ نشود. حالا مرد اگر ناشزه بود، باید به قاضی بگوید و قاضی به مرد شلاق بزند. ما یک شلاقی در اسلام داریم در مرحله آخر است که زن ناشزه است. زن ناشزه را شوهرش با چوب مسواک به قدری که جایش سرخ نشود. مرد ناشزه هم قاضی میخواباند و میگوید: زن به این خوبی چه مشکلی دارد که تو زن گردنکشی میکنی؟ یکی دیدند با دسته بیل مسواک میکند. گفتند: چرا؟ گفت: آخر قانون میگوید: با چوب مسواک، من چوب مسواکم را عوض میکنم. (خنده حاج آقا و حضار) افرادی هستند وقتی میخواهند خلاف کنند قانون را دور میزنند.
ماهیگیرها این کار را کردند، به یهود گفته بودند: ماهی نگیرید. قرآن یک آیه دارد میگوید: روزی هم که شنبه بود و ماهیها غریزه بود یا الهام خدا بود، قرآن میگوید: «تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ» (اعراف/163) یومَ سبت یعنی روز شنبه، روز شنبه ماهیها جلوی یهودیها میآمدند و ملق میزدند. دهان یهودیها پر از آب میشد. «وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ» روزی که شنبه نبود نمیآمدند. این یک امتحان خدایی بود، غریزه بود، فرمولش را بلد نیستم ولی قرآن اینطور میگوید: روز شنبه که گفته بودیم ماهی نگیرید، ماهیها میآمدند و خودشان را نشان میدادند. روز غیر شنبه که مانعی نبود، ماهی پیدا نبود. اینها آمدند روز شنبه، حوضچههایی کنار دریا ساختند، دریا را به حوضچه سوراخ کردند. آنوقت ماهی از این سوراخ در حوض میآمد و در سوراخ را میگرفتند، آنوقت یکشنبه میگرفتند. این خیلی جالب بود. من نمیدانم، سخنرانی برای من مشکل شده است. یک چیزهایی یادم میرود و تکرار میکنم. یکسری چیزها را نمیدانم گفتم یا نگفتم. یکسری چیزها را نمیدانم در کدام شبکهها گفتم. چون من در همه کانالها هستم جز کانال کولر. گاهی یک چیزی را یکجا گفتم و فکر میکنم جای دیگر گفتم.
حالا ببخشید…
آمریکا که رابطه ما با آمریکا قهر هست منتهی ما یک آخوندی را از مسیحیت دعوت کردیم. از کلیسا یک آخوندی را برای یکی از مراسم دعوت کردیم. آنها مقابله به مثل کردند و کلیسا از ما دعوت کرد. یک ماه رمضان ما آمریکا بودیم. در آنجا یک همشهری پیدا کردیم، پدرش را شناختم. عمویش را شناختم. گفت: من فلانی هستم و آدرسهایی که گرفتم دیدم درست است. گفت: حالا اگر میخواهی تو را بگردانم، بگردانم. ما را در بازار قالی فروشها برد. گفت: اینجا بازار یهودیهاست و قالی فروش هستند. یهودیها مرا قبول دارند نه به لحاظ ایمانی، میگویند: صداقت دارم. روز شنبه کلیدش را به ما میدهد، میگوید: اگر مشتری آمد قالیهای مرا بفروش منتهی روز یکشنبه پول را تحویل من بده. یعنی همان کلک ماهی که شنبه ماهی را گیر میاندازند و یکشنبه میگیرند، میگفت: شنبه قالیها در دکان من است، تو در را باز کن و قالیهای مرا بفروش. منتهی پول را یکشنبه تحویل من بده. یعنی همان شیطنت هست. اینها دور زدن قانون است.
5- دلسوزی و محبت، نه کینه و انتقام
نظارت باید با سوز باشد. حضرت امیر فرمود: «تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا» پدر و مادر چطور به بچهشان نظارت میکنند. یعنی هم نظارتشان دقیق است، هم دائمی و با محبت است. آخر گاهی وقتها نظارت میکنیم، میگوییم: برویم یک چیزی پیدا کنیم و اذیتش کنیم. خدا مرحوم پرورش را رحمت کند. میگفت: رفتند اصفهان در کوچه ما گفتند: پرورش در بچگیاش اینجا با کسی کتک کاری نکرده است؟ یعنی فرق است بین تجسس و تحسس؟ تجسس یعنی ور برو یک عیب را دربیاور و خرابش کن. تحسس یعنی ور برو خوبیهایش را پیدا کن و تجلیل کن. میشود آدم تجلیل کند و تحسس و تجسس فرقش در یک نقطه است. تجسس یعنی برداریم عیب دربیاوریم و تحسس «َتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُف» (یوسف/87) بگردیم خوبی را پیدا کنیم. مثل جِنازه و جَنازه، جِنازه چون کسره دارد به چوب زیر میگویند. جَنازه چون فتحه دارد به آن مردهای میگویند که رویش است. یعنی جِ برای پایین است و جَ برای بالا است. تجسس و تحسس، تجسس یعنی ور برو عیبش را بیرون بکش. تحسس یعنی ور برو خوبیهایش را بیرون بکش. میگوید: مثل پدر و مادر باشید. پدر و مادر با محبت کار میکنند. کارتان روی محبت باشد.
6- نامه امام علی علیه السلام درباره نظارت مردمی
حضرت امیر میفرماید: «حَتَّى تَمُرَّ بأرضِ السَّواد» ارض سواد را به عراق میگفتند. به مسئولش میگوید: در منطقه عراق میروی، «کُورهً کُوره» یعنی منطقه به منطقه، «فتسأَلُهم عَن عُمَّالِهِم» از مردم بپرس که از این مسئولی که برای شما فرستادم، از این کدخدا، استاندار، مدیر کل، راضی هستید یا راضی نیستید؟ «وتَنظُرَ فی سِیرَتِهِم» (مکاتیب الأئمه علیهم السلام، ج1، ص397) ببینیم برخوردشان، ماشینشان چیست؟ راه و روششان چیست؟ چطور زندگی میکنند؟ اشرافی یا طبیعی زندگی میکنند؟ خدا رحمت کند مکاتیب الائمه برای آیت الله احمدی میانهای است.
در نامه به زیاد بن ابیه میگوید: «فَدَعِ الْإِسْرَافَ» ولخرجی نکن! اگر سه نفر میتوانند چرا پنج نفر بروند؟ با سه نفر میشود رفت گزارش تهیه کرد، چرا یک هیأت میفرستیم؟ اگر دو روزه میشود چرا سه روز در آن منطقه بمانیم؟ اضافه کار بگیریم. «فَدَعِ الْإِسْرَافَ»، «وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً» آقای ناظر، دیوان محاسبات، عدالت اجتماعی، نیروی انتظامی، میگوید: «وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً» امروز که اینجا هستی فکر فردایت هم باش. «وَ أَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ» به مقدار ضرورت پول خرج کن. «وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ» (نهجالبلاغه صبحی صالح، نامه21) پولهای اضافی را برای روز قیامتت ذخیره کن. مأموران زکاتی و مالیاتی هم باید تفقد شود. آنها هم ناظر دارد. «وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاج» (نهجالبلاغه صبحی صالح، نامه51) مواظب باش مالیات بگیرها گول نخورند. اگر پولی ولخرجی شده پول را برگردان. حضرت امیر میفرماید: به خدا قسم اگر بدانم با این پولها ازدواج شده، ازدواج را برمیگردانم. کنیزی خریده شده، معامله را برمیگردانم. یعنی نگو: آقا دیگر خرج شده است! اگر پول رفته برگردان!
«فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَک» میگوید: حسابت را بیاور من خودم بررسی کنم. توجه به اطرافیان، قصه عقیل را شنیدهاید. برادر حضرت علی تقاضای زیادی داشت. آهن داغ کرد نزدیک دستش آورد و گفت: اگر تو از این آهن میترسی، من هم از عذاب قیامت میترسم. حضرت امیر میگوید: یک قطعه زمین را به فامیلهایت ندهی، «وَ لَا تُقَطِّعَنَ لِأَحَدٍ مِنْ خَاصَّتِکَ وَ حَامَّتِکَ قطیعه» (نهجالبلاغه/ ص 441) قطیعه یعنی یک قطعه زمین، یکوقت نگویی این پسرعمو است، پسرخاله است، پسر دایی است. یک چیزی به او بدهیم. توجه به هدایایی که میشود. گاهی وقتها یک کسی را میخرند و برایش هدیه میکنند. گاهی ستایش میکنند.
من ماه اردیبهشت خوابیده بودم، ساعت نزدیک دوازده بود دیدم کسی زنگ میزند. گفتم: کیه این وقت شب! گفت: آقا خیلی خوشحالم و تبریک عرض میکنم. گفتم: برای چه؟ گفت: عید نوروز، گفتم: الآن اردیبهشت است. گفت: ببخشید تأخیر شده است. حال ما گرفته شد. بعد فردا آمد و گفت: فلان مشکل را دارم شما حل کن. گفتم: اصلاً تلفن تبریک دیشب او بخاطر تقاضای صبحش است. میآیند آدم را با هدیه حامله میکنند. کسی در خانه حضرت علی را زد و یک حلوای شیرینی آورد. حضرت فرمود: این حلوا را شب آورده به من بدهد که فردا جنایتی کرد در مملکت کاری با او نداشته باشم. امیرالمؤمنین میفرماید: گاهی وقتها عدالت تلخ است ولی برای جامعه شیرین است. اگر دو تا قاضی کتک بخورد، دو تا مدیر کل، دو تا استاندار، دو تا امام جمعه، چهار نفر از مسئولین اگر توبیخ شوند، ماشین او را برگردانند، خانهاش را برگردانند، زمینش را برگردانند، اگر چهار برخورد اینچنینی شود، مملکت امن میشود. مردم حسابمان را دارند و خیلی هم حساب دارند. نمیدانم حالا یک چیزی را بگویم یا نگویم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
جوان بودیم سالها قبل از انقلاب برای بچههای کاشان کلاس داشتیم، من مشهد زیارت رفتم وقتی وارد کاشان شدم نرسیدم خانه بروم دیدم وقت جلسه است و صاف از ماشین به جلسه جوانها رفتم. به جوانها گفتم: من الآن از مشهد آمدم و خانه هم نرفتم، دیدم الآن وقت کلاس است آمدم و کلاسم که تمام شد، بچهها دور ما ریختند و دید و بوسی کردند. من هم زوار امام رضا بودم و دید و بوسی کردم. بعد از جلسه دو تا جوان آمدند گفتند: حاج آقا بیا! ما از امروز به تو علاقهمند شدیم. گفتم: ممنون، چرا از امروز؟ شما چند سال است به کلاس من میآیید. گفت: وقتی بچهها ریختند تو را ببوسند، من و فلانی رفتیم پشت بام از راه خشتها نگاه کردیم تو خوشگلها را چطور میبوسی؟! دیدم اگر خوشگلها را سفت بوسیدی، تو هم یک ریگی در کفشت هست! ریگ در کفش همه هست. بالاخره… تبرئه نمیکنیم خودمان را.
یک کسی نزد امام رفت، شکایت نمایندهاش را کرد و گفت: نماینده شما در اوقاف، مثل اینکه امام جمارانی بود، آقای نظام زاده، گفت: این نمایندگان شما در اوقاف تابستان که میشود بازدید همدان میروند و زمستان که میشود بازدید بندرعباس میروند. یعنی میخواستند بگویند: اینها رفاه طلب هستند. امام فرمود: عقل هم همین را میگوید. تو که میخواهی بازدید کنی، زمستان بندر عباس برو و تابستان همدان برو. بعضی کارها عقلی است. ما فکر میکنیم گاهی وقتها کارهای خلاف عقل را میکنیم ولی فکر میکنیم این حزب اللهی است. نه که کارهایی که آدم آزاد است. یکوقت آدم مجبور است الآن در همین سفر همین امروز بلند شود برود. آن حسابش جداست اما یک بازدیدی میخواهیم بکنیم، حالا این هفته یا آن هفته. الآن چهل سال است انقلاب شده است. تقریباً 45 سال پیش دو تا جوان کاشانی از پای جلسه رفتند پشت بام و از لای خشتها نگاه کردند ببینند من چطور اینها را میبوسم.
7- وظیفه مسئولان در برخورد با انتظارات مردم
مردم مواظب مسئولین هستند. کجا رفتند و کجا آمدند. زیر نظر هستیم. گاهی هم باید به خاطر مردم حفظ کرد. ممکن است بگوییم: آقا من خودم باشم… خودت حسابت جداست اما مردم که نگاه میکنند باید مواظب مردم هم بود. مثلاً چرا میگویند: در تشییع جنازه نخند؟ ولو حالا خندهات گرفته، گاهی وقتها آدم در تشییع جنازه خندهاش میگیرد.
میگویند: یک آقایی در تشییع جنازه خانمش تابوت زنش روی دوشش بود و هی میخندید. گفتند: بابا خانم تو مرده است، بد است. گفت: تنها وقتی که ما دوش به دوش هم راه میرفتیم و نق نمیزد و غر نمیزد الآن است. ما هروقت با این خانم راه میرفتیم غر میزد و ناراحت بود. این تنها باری است که دوش به دوش هم راه میرویم و غر نمیزند. در تشییع جنازه گفتند: نخند، چرا؟ برای اینکه فضا، فضای مصیبت است. این خانم خوشگل است و لباسش هم کوچک است و ممکن است حلالش هم باشد، اما دخترهایی هستند فقیر هستند، لباس ندارند، شما این رقم میآیی آه او تو را میگیرد. اگر میخواهی روزهات را هم بخوری چون مریضی و مسافر هستی، روبرو روزهدارها نباشد، باید مراعات مردم را کرد. اینها ریا نیست. اصلاً هر ریایی حرام نیست. اصلاً بعضی ریاها مستحب است. زن و شوهری که خودشان را آرایش میکنند برای همدیگر این ریا است اما همین ریا ثواب دارد. این تظاهرات ما همه ریا است. وگرنه بگویی: من ریاکار نیستم، در خیابان بیایم و بگویم: مرگ بر شاه! من زیر لحاف مرگ بر شاه میگویم. میخواهم خالص باشم. اصلاً عبادت تو به شرطی عبادت است که بیایی داد بزنی. شما در خانهات تاریخ کربلا را بخوان و دو لیتر هم گریه کن، این اقامه عزاداری نیست. اقامه عزاداری را باید بیرون بیایی و یا حسین بگویی. اقامه نماز یعنی نمازت را مطرح کن و الا امام حسین روز عاشورا میتوانست در خیمه نماز بخواند. چرا آمد بیرون نماز خواند و سی تا تیر به او زدند. اقامه نماز یعنی نمازت پیدا باشد. آقای رئیس باید نمازش را روبروی مردم بخواند. نه در اتاق من سجاده دارم میخوانم. درون اتاق اقامه نماز نیست. وقتی شما نرفتی، معاونها هم نمیروند، آنوقت نمازخانه پر از آبدارچی و تلفنچی و طبقه دوازده میشود. شما که آمدی، خدا در قرآن میگوید: اگر میخواهی مردم گوش به حرف بدهند، خودت هم عمل کن. خدا به خودش میگوید: من باید عمل کنم! مثلاً خدا میخواهد بگوید: مردم به پیغمبر صلوات بفرستید. این یک بخشنامه است. مردم صلوات بفرستید، ولی اینطور بخشنامه نمیکند مردم صلوات… اول میگوید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ» خدا و ملائکه «یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» صلوات میفرستند، بعد بخشنامه میکند و میگوید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» (احزاب/56) یعنی خدا هم وقتی میخواهد دستورالعمل بدهد میگوید: خودم هم عمل میکنم. یک خدمتی میخواهیم بکنیم. خود شما بگو: من هم این مقدار میدهم حالا کم یا زیاد. خودمان هم باید بدهیم. گاهی هدیه میدهند مثل حلوایی که گفته شد.
مسئولین و نظارت فقط برای دیوان محاسبات و دیوان عدالت اجتماعی و نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی و نظارتی نیست. همه مسئول هستیم. اول باید بر نفسمان هم نظارت کنیم. نظارت بر نفس، یعنی واقعاً برای خداست. شخصی نزد مرجع رفت خمس بدهد. مرجعش گفت: شما خودت فقیه سراغ نداری؟ گفت: چرا. گفت: خودت به نیابت از من بده. گفت: آقا من نفس دارم. ممکن است از یک سید خوشم بیاید به او بدهم، از یکی بدم بیاید به او ندهم. خمس را باید برای خدا داد. نه بخاطر اینکه دوستش دارم. باطل است. نفس است. باید مواظب باشیم.
یک جایی دعوت شدیم کنار رودخانه، چند سال پیش، آب یخ و بلوری، چه آب بلوری، تا ریختم گفتم: های های های! گفتم: وضو بگیریم، های های های… گفتم: وضویت باطل است تو برای های های وضو گرفتی. نه اصلاً وضویت باطل است. گفتم: خدایا نمیخواهم وضو بگیرم، میخواهم های های کنم. حرام که نیست. هی ریختم و های های کردم. سیر که شدم گفتم: حالا یک مشت برای خدا بریز. گاهی آدم وضو میگیرد برای های های! نماز هم که میخواند کنار بخاری میرود، زمستان هم زیر کولر گازی میرود… اصلاً مکانش که ایستاده، یا میآید صف اول که دوربین نشانش بدهد. یک کسی نماز میخواند یک مرتبه دید دوربین آمد، چنین کرد (خنده حضار) یعنی یک جایی میایستد که… مکان برای غیر خدا باشد، زمان برای غیر خدا باشد. اول وقت نماز میخواند تا بگویند: فلانی اول وقت میخواند. زمان برای غیر خدا نماز باطل است. مکان برای غیر خدا نماز باطل است. قیافه به خود است، سرش را کج میکند و دستش را یکجور میگیرد برای غیر خدا نماز باطل است. آدم باید اول مواظب نفسش هم باشد. خیلی از کارهایی که میکنیم خدا نیست، نفس است. چون محل ما است برای هیأت پول میدهیم. اما اگر محل ما نباشد پول نمیدهیم. چون خط سیاسی او به ما میخورد پشت سرش میرویم نماز میخوانیم و الا اگر خط سیاسی این آقا به ما نخورد، مسجد نمیرویم. مواظب خودمان هم باشیم.
روز قیامت جهنمیها میگویند: خدایا ما را به دنیا برگردان، عمل صالح انجام میدهم «غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَل» (اعراف/53) یعنی چه؟ همین مقدار کافی است. خدایا مرا برگردان، «نَعْمَلْ صالِحا» (سجده/12) ما را برگردان عمل صالح انجام میدهیم، می گوید: نه! «غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَل» این «غیر الذی» یعنی چه؟ یعنی خدایا در دنیا کارهایی که میکردم فکر میکردم کار خوبی است. حالا که اینجا آمدم پرده کنار رفته دیدم برای نفس بوده و برای خدا نبوده است. حالا مرا برگردان کار خوب میکنم، غیر از کارهایی که خیال میکردم خوب است. یعنی خوب واقعی نه خوب خیالی! مسأله مهمی است. نظارت بر خودمان، نظارت مردم بر مردم، نظارت مردم بر مسئولین. نظارت مسئولین بر مردم. مردم حواسشان جمع است. خیلی حواسشان جمع است. گاهی مردم یک چیزهایی را میفهمند که اصلاً به عقل ما نمیآید. خوب هم میفهمند.
ما هفته گذشته یکی از برنامههای گذشته گفتیم: پنجاه میلیون وام دادند یک آپارتمان کوچک با مبلغ کرایه، یک مرتبه صاحبخانه گفته: پنجاه میلیون، صد میلیون! آخر پنجاه میلیون، پنجاه و پنج میلیون، شصت میلیون. هیچی جوان را بیرون کردند. این را گفتیم و خواستیم بگوییم: چرا تورم این رقمی است و جهشی بالا میرود. ضمناً در ذهنم بود بابا این گرانی که شما هستید، ما هم مزهاش را چشیدیم. گفتند: هان! بعد از چهل سال تازه آقای قرائتی فهمیده گرانی است؟ یعنی رفتیم بگوییم: ما هم همدرد هستیم دیدیم نه، مردم چیز دیگری فهمیدند. گفتند: قرائتی تا حالا خواب بوده، حالا فهمید گرانی است.
8- نظارت دقیق، علنی و مخفی بر مسئولان
نظارت مردم بر مردم، مردم بر مسئولین و مسئولین بر مردم، نظارت انسانی باشد. نظارت باید دقیق هم باشد. نظارت مخفی باشد. مادر موسی وقتی موسی را زایید، فرعون هر زنی پسر میزایید او را میکشت. چون به او گفته بودند: امسال زنی پسر میزاید که حکومت تو را زیر و رو میکند. او هم گفت: امسال هر زنی پسر زایید او را بکشید. مادر موسی پسر زایید نگران بود او را بکشند. خدا به مادر موسی گفت: او را شیر بده و در جعبه و صندوق بگذار و او را پرت کن. نظارت این است. «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» (قصص/11) یعنی دنبال کن، میگویند: فلانی قصه میگوید یعنی تاریخ گذشتگان را دنبال میکند. «فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ» یعنی دور دورها، کنار رودخانه نروی جیغ بزنی. داداشم… لو میرود چه کسی این را زاییده است. از دور راه برو و هم خیلی مثل وزارت اطلاعات تعقیب کن ولی خیلی مرموزانه…
یکبار پیغمبر یک نفر را گرفت و گفت: لشگر دشمن چقدر است؟ نگفت، هرچه گفت به تو میگویم بگو. لشگر دشمن چقدر است؟ به پیغمبر نگفت. فرمود: سؤال را عوض کنید. بگویید: شام چه دارید و چند دیگ بار میگذارید؟ همین که شام چند دیگ بار میگذارید. از دیگها میفهمید جمعیت دشمن چقدر است. گاهی وقتها از دیگ، باید راههایش را هم عوض کرد. یک کسی به من گفت: شما چرا قصه بین علی و عمر را تمام نمیکنید؟ حالا یا شیعه یا سنی ول کن دیگر… گفتم: من علی و عمر نگفتم و بحث شیعه و سنی در تلویزیون نمیکنم. کلیات میگویم، شب قدر است، عید غدیر است، باید مناسبات را رعایت کرد. بعد دیدم یک خرده خیلی پر رو است. گفتم: داماد شدی؟ گفت: نه! گفتم: چرا؟ گفت: پول ندارم. گفتم: ازدواج موقت، صیغه، گفت: میشود؟ گفتم: علی میگوید میشود، عمر میگوید: نمیشود. گفت: ای قربان علی بروم! (خنده حضار) هرکسی را… گاهی وقتها اگر مستقیم بگویی علی و عمر حساس میشود. ولی از راه ازدواج که وارد شد، گفت: قربان علی بروم. نظارت گاهی باید دوربینی باشد. گاهی باید مخفی باشد. گاهی باید توسط یک بچه باشد. گاهی باید، تازه وقتی جعبه را گرفتند و به فرعون دادند و فرعون دید نوزاد است و خواست بکشد، خانمش نهی از منکر کرد و فرمود: «لا تَقْتُلُوا» نهی از منکر یک خانم. رأی فرعون را زد و فرعون او را نکشت. حالا بچه گرسنه است. هر خانمی را آوردند سینه را نمکید. این دختر جلو آمد و گفت: «هَلْ أَدُلُّکُمْ » (قصص/12) آیا دلالی کنم، واسطهگری کنم؟ «عَلى أَهْلِ بَیْت» گفت: یک خانوادهای است. نگفت مادرش. اگر میفهمیدند چه کسی او را زاییده او را میکشتند. عربیهایی که میخوانم قرآن است. «هل» آیا، «أدُلُّکُم» دلالی کنم شما را «علی اهل بیتٍ» به یک خانوادهای که «یَکْفُلُونَه» نه فقط شیر به او بدهد و برود. تحت تکفل باشد یعنی خوراک، پوشاک، مسکن، همه چیزش را یکجا اهلبیت بگیرد. گفتند: برو بیاور. باز دختر ندوید. اگر میدوید لو میرفت. میگفتند: این دختر که بود و کجا دوید؟ مادر اگر میآمد جیغ میزد، لو میرفت. مادر خیلی عادی بچه را گرفت و بچه هم سینه مادرش را مکید. اینها همه کارهای اطلاعاتی و نظارتی است.
خدایا تو ناظر بر ما هستی، آنچه خراب کردهایم ببخش و بیامرز. آنچه قابل جبران است به ما توفیق جبران مرحمت بفرما. آنجایی که از دست ما رد میشود و ما غافل میشویم، خودت «َ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَهِ» (صحیفه سجادیه، دعای 20) امام سجاد میگوید: خدایا آنجا که غافل هستم تو گوش مرا بگیر و بکش، یادم بیانداز. چون ما با این لیسانس و دکتر و آیت الله و این مدرکها نمیتوانیم جلوی شیطنتها را بگیریم. آنها از ما شیطانتر و تیزتر هستند. خدایا هرجا که هر فردی از ما غافل میشود با لطف خودت تنبه مرحمت بفرما. دست خائنین را قطع بفرما. ناشیها را هدایت بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- آیه 14 سوره علق بر چه امری تأکید دارد؟
1) نظارت خدا بر کارهای انسان
2) نظارت رسول خدا بر انسان
3) نظارت مردم بر مسئولان
2- مراد از «رقیب عتید» در قرآن چه کسانی است؟
1) پیامبران و امامان
2) فرشتگان الهی
3) فرشتگان دوزخ
3- بزرگترین آیه قرآن درباره چه موضوعی است؟
1) مسائل خانوادگی
2) مسائل اقتصادی
3) مسائل اجتماعی
4- آیات سورهی زلزال، درباره کدام شاهد روز قیامت است؟
1) آسمان
2) زمان
3) زمین
5- آیه 163 سوره اعراف به کدام ویژگی بنیاسراییل اشاره دارد؟
1) بهانهجویی و تنبلی
2) دورزدن قانون الهی
3) قتل و آدمکشی