عهد و پیمان، وفاداری
موضوع بحث: عهد و پیمان، وفاداری، رمضان 59
تاریخ پخش: 19/05/59
بســم اللّه الرّحمن الرّحــیم
«الحمد الله رب العالمین و صلّی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین. »
با سلام فراوان به شما بینندگان بخصوص آنهایی که با قلم و دفتر پای تلویزیون آیات را مینویسند و به کلاسها به عنوان درس گوش میدهند نه به عنوان تماشاچی معمولی.
درس ما در این برنامه مسئله پیمان وفای به عهد است. عهدها و پیمانهای اقتصادی و سیاسی و خانوادگی و نظامی و اصولاً اهمیتی است که وفای به پیمان دارد. در این مورد در قرآن آیه های زیادی است. در روایت و نهج البلاغه هم بسیار یاد شده است. یک بحث اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است. چون وفای به پیمان بعد سیاسی، اجتماعی و اخلاقی دارد. در این زمینه چند آیه را مینویسیم و شما هم انشاءالله مینویسید و به امید اینکه حالا که جمهوری اسلامی شده هر هفته و هر شب و روز یک قدم به شناخت اسلام و تبلیغ اسلام و عمل به اسلام نزدیک بشویم خوب بحث ما تیترش این شد.
1- احترام به پیمانها و قراردادها از نظر اسلام
– مسئله وفای به پیمان ها و احترام به معاهدات:
قرآن میفرماید که: «وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ»(انفال/72) فرض جامعه کفر در یک سو(این منطقه کفر) و طرف دیگر منطقه اسلام است. (بروی تابلو دو منطقه رسم گردید) مثلاً این طرف شهری که مسلمانها مینشینند و آن طرف شهری که کفار مینشینند. اگر در بلاد کفار چند تا مسلمان باشند و این ها مظلوم قرار گرفتند و از بلاد مسلمانها کمک خواستند، یعنی در فشار کفار قرار گرفتهاند و فریاد زدند کهای مسلمان ها! به فریاد ما برسید وظیفه ما چیست؟ بفریادش برسیم یا نرسیم؟ باید برسیم، مگر آنجایی که پیمان بستهاید که دخالت نکنید.
قرآن میگوید اگر مسلمانها در شهر کفر گیر کردند و از شما طلب یاری کردند، (البته طلب یاری در مسئلههای مکتبی) «فَعَلَیْکُم» بر شما لازم است «النَّصْرُ» یاری و کمک کنید، مگر آنجایی که بین شما و بین آنها میثاق است. یعنی مگر آنجایی که شما با کفار قرارداد بستهاید که هیچ جنگی و دخالتی نباشد. اگر گفتید دخالتی نباشد، آنجا حتی اگر مسلمانها هم کمک خواستند، شما خواسته باشید به مسلمانها کمک کنید لازمهاش این میشود که پیمانی که با کفار بستید، بشکنید، این جا باید بخاطر حفظ و احترام به معاهدات و بخاطر احترام به قرارداد و وفای به پیمان حتی اگر مسلمانها مظلوم هم باشند، بخاطر اینکه پیمان بسته ایم، نمیتوانیم به ایشان کمک بکنیم. قرآن میخواهد بگوید احترام به پیمان و احترام به قراردادها اهمیتش از کمک به مسلمانها هم بیشتراست. اگر در یک جا بناست کمک به مسلمانها بکنید، اما این کمک به مسلمان ها، لازمهاش این است که شما قراردادهای قبلی با کفار را بشکنی، اسلام میگوید قراردادها را نشکن و اهمیت احترام به قراردادها بیش از احترام به مسلمان هاست. منتهی مسلمانها خودشان باید هجرت کنند.
2- گاهی لغو قرارداد و پیمان جایز است
گاهی صحنهای پیش میآید که مسئله، مسئله فرد نیست. اذیت میکنند و تنها مسئله پیمان نیست، بلکه توطئه است. یعنی قراردادی که بستهاند تقریباً جنبه توطئه داشته است. اول قرار میبندند و قول میگیرند که در کار ما دخالت نکنی! این قول را از ما میگیرند و بعد مسلمانها را در آنجا اذیت میکنند. این را ما دیگر میفهمیم که قراردادش از بن غلط است و ما آثار توطئه و آثار ضربه زدن و آثار حیله را میفهمیم. آنجایی که آثار حیله را بفهمیم، مانعی ندارد که قراردادها را لغو کنیم. پس ببینید یک وقت با ما قرار و قرارداد طبیعی میبندند و نشانه حیله و مکر و توطئه در آن نبود، اینجا ما به قرارداد عمل میکنیم. «بَلَغَ مَا بَلَغ» هر جوری میخواهد بشود. اما اگر قراردادی با مسلمانها بستند، ولی ما از آثار و نشانه ها میفهمیم که این قرارداد به ضرر مسلمان هاست و این قرارداد مکرو حیلهای بیش نیست و نشانههایی در پیش است که از این نشانه ها میفهمیم که اگر وفای به این قرارداد شود، مساوی با نابودی مسلمانها و اسلام است، اگر این نشانه ها بود، آنجا مسئله طور دیگری میشود. وشان نزول این آیه درباره مسلمانهایی است که در مکه مانده اند. چون عدهای از مسلمانها هجرت کردند و به مدینه آمدند و تعدادی از مسلمانها در مکه ماندند و کفار مکه این مسلمانها را اذیت میکردند. این مسلمانها کمک میخواستند که این آیه آمد که اگر این مسلمانهایی که در مکه ماندهاند از شما یاری خواستند، کمکشان کنید، مگر اینکه پیمان عدم تعرض بسته باشید. (اگر مسلمانهای مظلوم در دین از شما یاری خواستند، شما این ها را یاری کنید، مگر اینکه از شما کمک خواستند که علیه قومی قیام کنند، ضربه به قومی بزنید که شما با آن قوم میثاق بسته اید. آنجا بخاطر پیمان کمک نکنید چون اینها کمک میخواهند که شما ضربه بزنید و شما قبلاً پیمان عدم تعرض بسته اید.)
3- وفای به پیمان واجب است اگر به ضرر مسلمان باشد
مسئله ولایت فقیه هم در این میان مطرح است. مسائل عبادی یک چیزی است که آدم قاطعانه میتواند بگوید حکم همین است، مثل اینکه نماز صبح دو رکعت است. اینجا ولایت فقیه نقشی ندارد دو رکعت است و برو برگرد هم ندارد. اما یک سری مسائل سیاسی است. قطع رابطه یا قرارداد بستن، آتش بس، مسئله حمله، هجوم، مسائل نظامی، مسائل اقتصادی، مسائل سیاسی و. . . برای اینها یک حکمهای کلی در قرآن وجود دارد، اما موارد استثنایی هم هست که این موارداستثنایی را روی قاعده اهم و مهم و از روی قواعد دیگر که مطرح است، فقیه حکمش را باید صادر کند. این بحثهایی که ما مطرح میکنیم، کلیات است. مثل اینکه میگوئیم: خواستی نماز بخوانی، وضو بگیر! البته گاهی اوقات صحنهای پیش میآید که آدم باید نماز بی وضو بخواند و تیمم کند. و احکام در موارد استثنایی آن فرق میکند. ولی قاعده کلی این است که اگر پیمان بستی باید به پیمانتان وفادار باشید، حتی اگر این وفای به پیمان شما باعث بشود به یک عده از مسلمانها فشار بیاید. مثلاً فرض کنید ما پیمان بستیم که فلان جنس را از ایران به فلان کشور کافر بفروشیم و ما این مقدار تحویل ایشان بدهیم، ولی وفای به این پیمان باعث میشود در ایران آن جنس نباشد، اینجا چه باید کرد؟ اینجا اسلام ترجیح میدهد که شما به پیمانت وفا کنی، گرچه مسلمانها ضرر میبینند. منتهی حواست را برای سال دیگر جمع کن. چون ارزش انسان به قولش است و تمام مکتب ها با تمام سلیقههایی که دارند در مسئله وفای به پیمان اتحاد کلمه دارند.
حضرت علی(ع) میفرماید: مردم بسیارند و سلیقههای ایشان هم بسیار است، اما در یک چیز همه شریکند و آن چیست؟ وفای به پیمان است. پس اگر شما قول دادید که ساعت 4بعد از ظهر نزد من بیایی یا من خدمت شما بیایم، گرچه 4بعد از ظهر مهمان هم برایت بیاید و صحنهای پیش بیاید که با آمدنت ممکن است چند هزار تومان ضرر بکنی، اما همه بیخوابیها و مهمان رها کردنها را باید انجام بدهی تا به قولت وفا کنی. مگر یک وقتی که اساس و پایه اسلام در خطر باشد. توطئهای علیه اسلام باشد و آن یک مسئلهای دیگر است. ولی اصل این است که اگر مسلمانها متضرر هم بشوند، نباید قولشان را فراموش کنند. باز هم این مسئله را تکرار میکنم که گاهی اوقات ضرر به یک جایی میرسد که مساوی با نابودی اسلام است، مساوی با خون است، آن دیگرحسابش جداست. اصل این است که وفای به پیمان کنیم و تاوانش را نیز بپردازیم.
آیه دیگر قرآن میفرماید: «فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ»(توبه/7) مادامی که آنها استقامت دارند و به قولها وفا میکنند، شما هم قولها را وفا کنید. تا مادامی که آنها روی قولشان ایستاده اند، شما نارو نزنید.
آیه دیگری در قرآن است که سیاست خارجی ماست: «فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ» تا مادامی که دانشجوهای شما در آن کشورها آزادانه درس میخوانند، سفارتخانه ها ایشان هم در کشور شما مورد حمایت است، اما اگر بنا شد دانشجویان ایرانی را در آنجا اذیت کنند، خوب وضعیت فرق میکند.
در آیه دیگر داریم: «إِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ»(توبه/4) قاطعیت و خشونت و سرکوبی نسبت مشرکین وجود دارد، مگر نسبت به کسانی که با آنها معاهده دارید. با مشرکینی که عهد و پیمان بسته اید، نباید نسبت به پیمانتان کم بگذارید، منتهی به شرطی که آن مشرکینی که طرف معاهده و پیمان شما هستند «لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً» کم و کسری در کارهایشان درپیمانی که بسته اند، نگذارند و «لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ» بر علیه شما کسی را کمک نکنند و پشتوانه و پشت گرمی برای دشمنهای شما نباشند. پس در مجموع مشرکانی که شما با آنها معاهده دارید و پیمان بستهاید به دو شرط به پیمانهایتان وفادار باشید: یکی اینکه آنها در پیمان و قرارشان کم نگذارند و قراردادهایشان را لغو نکنند و دیگر اینکه دشمنان شما را تأیید نکنند. در مقابل چنین مشرکانی «فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ»(توبه/4) عهدتان را تا آخر تمام کنید.
مشرک است، منکر خداست، خدای شما را قبول ندارد، اما چون به او قول دادی و پیمان بستی تامادامی که او نامردی نکرده، شما هم نباید نارو بزنید.
برای اینکه خسته نشوید یک جمله هم برای بعضی از افرادی که وقتی بی پول هستند با خدا قراردادهایی میبندند و وقتی وضعشان خوب شد، قراردادها را لغو میکنند، بخوانم. شخصی بنام ثعلبه از اصحاب پیغمبر بود. خیلی فقیر بود. در مسجد میآمد و مینشست و نماز میخواند و دائم باپیغمبر بود. به پیغمبر میگفت: «التماس دعا» یک دعایی بما بکن ما وضعمان خوب شود. ما وضعمان خیلی کمرنگ است، هشتمان گرو نه است، نهمان گرو هشتمان است. شما یک دعایی کن وضعمان خوب شود. بالاخره ایشان یک پسر عمویی داشت وی مرد و وارث نداشت و ارث به این آقا رسید و وضعش خوب شد. دامداری و مزرعهای دست و پا کرد. قبلاً سه وقت میآمد، دیگر دو وقت میآمد و دو وقت یک وقت شد و کم کم مسجد رفتنش کم شد. پیغمبر کسی را پیش او فرستاد که حالا که وضعت خوب شده است، زکات مالت را بده. ثعلبه گفت: زکات چیست؟ آنها جزیه میدهند، ما هم باید زکات بدهیم؟ خلاصه زیر بار نرفت. آیه نازل شد که این همان بود که به پیغمبر میگفت در حقم دعا کن که اگر وضعم خوب شد، مالیات میدهم و کمک میکنم. «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ»(توبه/75) عدهای از مردم هستند که با خدا عهد میبندند. میگویند: «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ» اگر خدا بما ازفضلش بدهد و وضع ما را خوب کند «لَنَصَّدَّقَنَّ» در راه او کمک میکنیم.
وقتی دوره دانشجوییاش را طی میکند، خیلی مخالف سرمایه دارهاست. همین که مدرک دکترایش را گرفت و مطب باز کرد، روزی پنجاه تا مریض میبیند و هر مریضی هم فلان مبلغ میگیرد. از دولت هم میگیرد. وضعش هم خیلی خوب است، خوب زحمت کشیده است! ولی آقای پزشک آیا کسی دیگر زحمت نکشیده است؟ چهار بچه خوش استعداد روستایی را که دستش به دانشکده نمیرسد را فراموش کردی؟ تو که الان ماهی هزارتومان درآمد داری، ده تا از این دانشجویان را اداره کن. بازاری هم همینطور است.
قرآن میفرماید: یک عده از مردم کسانی هستند که با خدا عهد میبندند که اگر خدا از فضلش بما بدهد، صدقه میدهیم و انفاق میکنیم. «وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصَّالِحینَ» همه ما از افراد صالح میشویم. «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ»(توبه/76) قرآن میگوید: همینکه خدا از فضلش به ایشان داد، بخل میکنند و به او پشت میکنند و به دستور خدا وایشان اعراض میکنند. قرآن میفرماید چون این ها نارو زدند به پیمان و قراری که با خدا بستند عمل نکردند «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ»(توبه/77) پس خدا روحیه نفاق را در قلب ایشان قرار میدهد.
4- منافق کسی است که قرارش را با خدا لغو کند
برادران و خواهرانی که پای تلویزیون نشسته اید، شما که میگوئید: الله اکبر! الله اکبر! خمینی رهبر! بعد میگویی مرگ بر منافق! چه کسی منافق است؟ چطور میشود آدم منافق بشود؟ خدا میگوید ما کسانی را نفاق در دلشان میاندازیم که قرارهایی که با خدا بستند، قرارهایشان را لغو میکنند. تو قرار بستی که به قانون اساسی عمل کنی، قرار بستی که در خط امام باشی، قرار بستی که پشتیبان ملت باشی، با خانمت قرار بستی که من اینقدر مهر تو میکنم(مهریهات میدهم) خوب چرا نمیدهی؟ با بچهات قرار بستی که بیرون میروم و فلان چیز را برایت میخرم، چرا نخریدی؟ اگر قول دادی حتی به دشمنت، باید به قولت عمل کنی. نفاق حالت کسانی که به پیمان خویش با خدا عمل نمیکنند و خدا هم روحیه کلک را در قلب این ها قرار میدهد. «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَه» تا روز قیامت هم اینها دست از نفاق بر نمیدارند. چرا خداوند نفاق در دل این ها میگذارد؟ «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ» برای اینکه اینها به خدا نارو زدند و خلف وعده کردند. «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ»
پس این آیه درسهای زیادی بما میدهد، یکی اینکه میگوید منافقین به خاطر اعمال خودشان است و زیر سر خدا نیست. خودشان نارو میزنند. اصولاً این را برایتان بگویم که خداوند گفته: تمام بلاهایی که ما مبتلا میشویم همگی به خاطر اعمال خودتان است. «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»(صف/5) از راه خارج شدید، من هم منحرفتان میکنم «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»(ابراهیم/7) شکر کنید، بزرگتان و زیادتان میکنم. «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ»(توبه/77-76) «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً»(محمد/17) اگر راه حق رفتی، خدا کمکت میکند و اگر راه باطل هم رفتی، خدا هم شما را از این طرف میبرد. کارهای خداوند بلا تشبیه مثل سازمان برق است. او برق را در خانه میآورد، حالا ما از این برق هر طور بخواهیم استفاده میکنیم و او برقش را قطع نمیکند. «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ»(اسراء/20) به افراد خوب و بد ما امکانات اولیه را میدهیم.
5- امامت عهد و پیمان الهی است
آیه دیگر قرآن میگوید که غضب خدا شامل کسی میشود که حرف بزند، ولی به حرفش عمل نکند. «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ»(صف/3)
در جای دیگر میفرماید: «أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»(بقره/40) شما به عهد وفا کنید، من هم به عهد شما وفا میکنم. حالا یک عهدی که با خدا دارسیم، مسئله رهبری است. چون خدا درباره امام و امامت «عهدی»گفته است. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»(بقره/124) امامت عهد من است. «أَوْفُوا بِعَهْدی» به رهبرتان وفا کنید، من هم به قولهایی که دادهام وفا میکنم. عهد خداوند یک مصداقش مسئله رهبری است که از طرف خداست. وقتی حضرت ابراهیم گفت: خدایا مقام امامت را به بچههای من نیز بده، فرمود: «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» من مقام امامت را به هر کسی نمیدهم. یعنی عهد من که مقام امامت است را به آدم ظالم نمیدهم. پس قرآن کلمه عهدی را نسبت به مسئله رهبری گفته است. در جای دیگر هم گفته است: «أَوْفُوا بِعَهْدی» شاید بتوانیم این را بفهمیم که به رهبری وفا کنید؟ شما به حرف رهبرتان گوش بدهید من به کار خدائیم عمل میکنم.
در حدیث میفرماید: «مَنْ نَکَثَ صَفْقَهَ الْإِمَامِ جَاءَ إِلَى اللَّهِ أَجْذَمَ»(کافی، ج1، ص405) کسانی که با رهبر حق بیعت کنند، کسانی که تجدید عهد میکنند و با نایب امام بیعت میکنند، ولی بعد از بیعت نارو بزنند، روز قیامت دست بریده وارد قیامت میشوند. چرا برای اینکه در دنیا دستش را از رهبر برید و کوتاه کرد، خدا هم روز قیامت دستش را کوتاه کرد. اصولاً در قیامت کارهایی که انجام میشود، جلوه و آثار اعمال ما در این دنیاست. مثلاً من در اینجا عملی که انجام میدهم، این دوربین فیلمبرداری از من فیلم برمی دارد، اما نتیجهاش بعداً ظاهر میشود. خیلی از کارهایی که اینجا میکنیم، آثارش در قیامت مجسم می شود. اگر میگویند در روز قیامت فلانی یک زبان دراز دارد، برای این است که در دنیا زبانش دراز بوده است. یک مرتبه از تهران به یکنفر در تبریز نیش میزند، یعنی آبروی یک مسلمان را در تبریز میبرد. کسی که اینقدر زبانش دراز است، در روز قیامت لگدمال میشود. طوری نیست چون این درازی آن درازی را بدنبال دارد، من اگر در اینجا دستم را بالا بردم، بعداً هم که فیلم ظاهر میشود، دستم بالاست. حدیث داریم کسی که از امام دستش را برید روز قیامت دست بریده وارد صحنه قیامت میشود. این حدیث در اصول کافی است و چه حدیث مناسبی است.
6- توحید شرط امامت
اگر کسی امامت و رهبری امام را نپذیرد، دروغ میگوید که ایدئولوژی من اسلامی است! ! ! چون امام رضا(ع) فرموده است توحید شرطش امامت است و اگر کسی امامت را نپذیرفت توحید را نپذیرفته است. امام رضا(ع) فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی»(لااله الاالله) دژ خداست و بعد فرمود «بِشُرُوطِها وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»(ثواب الأعمال، ص6) امامت بند به توحید است. کسی که بگوید من توحید و جامعه توحیدی را قبول دارم، اما رهبری امام را قبول ندارم، دروغ میگوید. چون امام رضا فرمود امامت بند به توحید است «و أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» شرط امامت است. پس اگر با خدا پیمان بستید عمل کنید. برادرهایی که پای تلویزیون نشستهاید گوش بدهید من نمیدانم شما تا حالا با خدا قرار بستهاید یا نه؟ اگر با خدا قرار ببندی و عمل نکنی، خداوند روحیه منافق را در قلبت میآورد و برای همیشه منافق خواهی شد. اگر با خدا قرارداد بستیم که مثلاً اگر خدا بمن سواد داد در فلان روستا خواهم رفت و به شکرانه اینکه خدا بمن سواد داده است، بچههای آن روستا را در جهاد سوادآموزی درس خواهم داد، اگر من این عمل را انجام ندهم من هم منافقم. برادرها اگر با امام پیمان بستید، اگر پیمانتان را قطع کنید، امام رضا فرموده است توحیدتان کامل نیست. چون توحید از امامت جدا نیست. دوم اینکه اگر کسی دستش را از امام برید خداوند در روز قیامت دست بریده او را وارد قیامت می کند. سوم اینکه اگر پیمانی بامشرکین و کفار هم بستید حتی در آنجاهایی که متضرر میشوید، باید نسبت به دشمنان هم پیمانتان را عمل کنید.
7- سرکوبی پیمان شکنان
کسانی که با شما پیمان بستند و پیمان را شکستند، محکم سرکوبشان کنید. میگوید چنان سرکوب کنید که آنهایی هم که در پشت صحنه هستند و به خیال خودشان بنا دارند در آینده پیمانها را بشکنند، آنها هم دیگر این توهمات را از ذهنشان بیرون کنند. یعنی چنان ضربه بزنند که پشت سری ها هم حساب کار خودشان را بکنند.
پست ترین حیوانها انسانی است که قول خود را بشکند. قرآن میگوید «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ»(انفال/55) بدترین جنبنده ها کسانی هستند که کافر شدند. چرا؟ چونکه امتیاز انسان به این است که حق را بشناسد و کسی که عقل دارد و حقیقت را نمیشناسد، خوب این از عقلش استفاده نکرده است، یعنی از انسانیت خارج شده است. اگر شما وقتی چشمت را در آوردی با نابینا فرقی نداری. انسانیت انسان به انتخاب است و اگر شما اگر حق را نشناختی و یا اگر حق را شناختی و انتخاب نکردی، با دیوار فرقی نداری. بدترین جنبنده ها کفارند «فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» بعد میگوید: «الَّذینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فی کُلِّ مَرَّهٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ»(انفال/56) بدترین جنبندهها کسانی هستند که با ایشان عهد میبندی «ثُمَّ یَنْقُضُونَ» ولی سپس نقض میکنند. قول میدهد ولی به قولش عمل نمیکند. «یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ» اگر یکبار یا دوبار باشد خدا میبخشد، ولی میگوید: «فی کُلِّ مَرَّهٍ» یعنی در هر مرتبه. هر وقت قول میدهد وفا نمیکند. چنین کسی بدترین جنبنده هاست. پست ترین موجودات در روی کره زمین انسانی است که قول میدهد و هر وقت قول میدهد، به قولش وفا نمیکند.
حدیث داریم که اگر خواستید منافق را بشناسید، نشانه منافق این که قول میدهد ولی عمل نمیکند. «الَّذینَ عاهَدْتَ» کسانی که عهد می بندند و سپس عهدشان را نقض میکنند «وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ» اینها تقوی ندارند. خوب با اینها چه کنیم؟ «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»(انفال/57) یعنی با سرعت و دقت برنامه هایشان را زیر نظر بگیر «فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ» بعد وقتی که آگاه شدی گام به گامی با ایشان عمل نکن «فَشَرِّدْ بِهِمْ» چنان آنها را پراکنده کن و چنان در مغزشان بکوب «فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ» که پشت سری ها حساب کار خودشان را بکنند.
بعد می فرماید: «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَهً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلى سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنینَ»(انفال/58) اگر با آنهایی که پیمان بستی و گفتی که به عهدشان وفا بکنند، اما اگر نشانه ها و قرائنی در کار بود که آنها میخواهند غافلگیرانه نارو بزنند «إِلَیْهِمْ عَلى سَواءٍ» افسارشان را روی خودشان بینداز. یعنی پیمانشان را نقض کن و اعلام کن که ما قراردادهایمان را از این تاریخ فسخ میکنیم. البته این بشرطی است که نشانه ها و قرائن غافلگیرانه از طرف آنها داشته باشیم. اگر نشانه ها و قرائن غافلگیرانه دیدی «فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ» قولشان را بسوی آنها پرتاب کن و اعلام کن که از این ساعت قرارداد لغو شده است و نسبت به ایشان وخشونت نشان بده. پس ببینید این برنامه روابط ما با دوستان و دشمنان است.
خدا را بحق محمد وآل محمد بما توفیق بده که هر پیمانی که خدا بگردن ما دارد و یا ما با خدا بسته ایم، به ما توفیق عمل و وفای به آن پیمانها را مرحمت بفرماید و ما را از پیمان شکنان با خدا، پیمان شکنان با رهبر، پیمان شکنان با دوست و دشمن قرار نده!
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»