عقل و وحی، در کنار یکدیگر
موضوع: عقل و وحی، در کنار یکدیگر
تاریخ پخش: 06/09/99
1- پشیمانیها، نشانه کافی نبودن عقل بشر
2- اشتباه در تشخیص، نشانه کافی نبودن علم بشر
3- شناخت کافی نیست، ایمان لازم است
4- درخواست نابجای بنیاسراییل از حضرت موسی علیهالسلام
5- استمداد از اولیای خدا برای انتخاب راه درست
6- بدعهدیهای انسان با خدا
7- ابتدا شناخت درست، سپس اقدام و عمل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
موضوعی که در این دور و بر نیم ساعت، 25 دقیقه، 28 دقیقه، حول و حوش نیم ساعت صحبت میکنیم مسألهی مهمی است. اینکه ما چقدر میتوانیم به عقلمان تکیه کنیم؟ این یک مسأله است. عقل، تعقل لازم، اما ما را از وحی بینیاز نمیکند.
موضوع بحثمان این است، بسم الله الرحمن الرحیم، [پای تخته] هم عقل، هم وحی. عقل، لازم ولی کافی نیست. افرادی دو کلمه درس میخوانند، با اینکه حالا قرآن میگوید: درسهایی که خواندی کم است و یکوقت فکر نکنی خبری جایی هست. پنجاه کتاب خواندی دیپلم شدی، صد تا خواندی لیسانس شدی، 150 تا خواندی فوق لیسانس شدی. بیشتر خواندی، بگو آیت الله العظمی، علامه دهر، قرآن به همه باسوادها یک لقبی داده است که «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (اسراء/85) آیه قرآن است. «الا قلیلا» یعنی همه شما با هم یک ذره سواد دارید. همه با هم، نه یکی یکی، «وَ ما أُوتِیتُمْ» تُم یعنی همه با هم، «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» تازه نگفته «وَ ما أُوتِیتُمْ العلم»، «مِنَ الْعِلْمِ» یعنی یک ذره از علم، یک گوشهای از علم، من این بحث را برای چه مطرح میکنم؟ برای اینکه افرادی وقتی میگویند: امام صادق گفته، پیغمبر گفته، میگویند: درست است اینها محترم هستند و مقدس هستند اما ما خودمان عقل داریم. امروز میخواهم ثابت کنم عقل کافی نیست. لازم است، در قرآن خیلی سفارش شده که تعقل کنید اما میتوانیم بگوییم: ما هرچه عقلمان پسندید عمل میکنیم حالا گویندهاش هرکس باشد.
1- پشیمانیها، نشانه کافی نبودن عقل بشر
دلایلی که بنده امروز دارم، 1- اگر عقل کافی بود یک تابلو میشود. [پای تخته] اگر عقل به تنهایی کافی بود، پس چرا، پس این همه 1- پشیمانی برای چیست؟ یک انسان چقدر در عمرش پشیمان میشود؟ دهها و صدها بار پشیمان میشود، پشیمان است یعنی چه؟ یعنی تشخیصم درست نبود، نمیشود گفت: آقا برو هرچه تشخیص دادی عمل کن، ممکن است بد تشخیص بدهد. این همه پشیمانی، 2- اگر عقل کافی بود این همه پشیمانی، اگر عقل کافی بود این همه طلاق برای چیست؟ طلاق یعنی چه؟ یعنی کلی حرف زدیم، تلفن کردیم، اس ام اس، مهمانی، رفتیم خانه آنها و آنها آمدند خانه ما، مشورت کردیم، تحقیق کردیم. آخر هم میفهمیم نه آن چیزی که تو میخواستی نیست. پشیمانی دلیل بر این است که عقل کافی نیست. لازم است ولی کافی نیست. برای عقل مثل قشنگی دارم، میگویم: عقل مثل ترازوی طلافروشهاست. طلا فروشها ترازو دارند اما میشود با آن هندوانه و کاهو کشید. خیار و بادمجان کشید، ترازو هست ولی کم میآورد. این یک مسأله…
اگر عقل کافی بود، این همه دعا برای راه مستقیم برای چیست؟ [پای تخته] ما هفده رکعت در شبانهروز نماز میخوانیم. هفت رکعتش سبحان الله والحمدلله است. ده رکعتش سوره حمد است، در سوره حمد دائم میگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» نه برای خودمان، برای همه. نمیگوییم: «اهدنی» میگوییم: «اهدنا» آخر «اهدنی» یعنی مرا هدایت کن. ممکن است بگویی خوب تو عقلت نمیرسد اما جامعه فرهیختگان و دانشمندان دارند. «اهدنا» یعنی همه را هدایت کن. یعنی بزرگها هم اشتباهات بزرگی میکنند. در زمین دنبال فرشته نگردید، دنبال معصوم نگردید. خود مجلس شورای اسلامی عقلای مملکت هستند که رأی مردم را دارند، چقدر قانون میگذارند، بعد میبینی قانون تبصره پیدا میکند، موادش اضافه میشود. تبصرههایش اضافه میشود. بازنگری میشود و تغییر و تکمیل پیدا میکند. صبح نیروی انتظامی میگوید: خیابان یک طرفه است و فردا میگوید: نخیر دو طرفه هست.
2- اشتباه در تشخیص، نشانه کافی نبودن علم بشر
چند شب پیش ایام کرونا، یکی از فوق تخصصها را در تلویزیون آوردند، گفتند: پیشبینی شما چیست؟ یک جملهای گفت ما پای تلویزیون خیلی خندهمان گرفت، گفت: تا حالا هرچه متخصصین و فوق تخصصها گفتند، کرونا طور دیگر عمل کرده است. مثلاً گفتیم: هوا گرم شود خوب میشود. گرم شد خوب نشد. گفتیم: چنین شود… این کرونا هی مشت ما را باز میکند، یک چیزی به مردم میگوییم که خلافش درمیآید. این دیگر، اینها آدمهای متدین، باسواد، عاقل، فرهیخته، دانشمندان ما هستند ولی عقل هم دارند. درس خواندند، زحمت میکشند و دلسوز هم هستند. ولی کافی نیست. ما در هر نمازی باید اهدنا بگوییم. ما را هدایت کن. خدا انشاءالله قسمت کند کاظمین زیارت امام جواد بروید، بعد از زیارت یک دعا دارد. دعا این است میگوید: خدایا، «الهی ارنی» ارنی یعنی نشانم بده، «اللَّهُمَّ أَرِنِی الْحَقَّ» خدایا حق را نشانم بده، «حَقّاً» حق را حق ببینم، «و الباطل باطلا» باطل را باطل ببینم. طوری که حق را حق ببینم و باطل را باطل. گاهی آدم فکر میکند در جاده آب است. جلو میرود میبیند آب نیست، سراب است. آفتاب به آسفالت خورده، آدم خیال میکرد آب است. خدایا نشان بده، حق را حق ببینم و باطل را باطل ببینم. چقدر تحصیلاتی میکنند، پژوهشهایی میکنند، آخر عمرشان میگویند: که چی؟ چه مشکلی با این تحقیق من حل شد؟ عمرم را صرف کردم چه شد؟ حضرت امیر دقیقه آخر عمر را میگوید در چه فکری هستیم. در نهجالبلاغه.
دقیقه آخر میگوید: «فیما» یعنی در چه چیزی، [پای تخته] «فیما أفنیتُ عمری» گاهی ممکن است انسان عمرش را فدای چیزی بکند، رشته علمی مهم، اما پیر که شد بگوید: مثلاً از این لازمتر نبود؟ این مشکل را چه مشکلی حل کرد؟ خیلی مهم است که ما هم باید درس بخوانیم، هم باید فکر کنیم و مشورت کنیم و از بزرگانمان استفاده کنیم و هم نیاز داریم خدا دست ما را بگیرد. من نباید بگویم دیشب خواب کردم، مطالعه کردم و بحثم را جور کردم، الآن میروم پشت تلویزیون با مردم صحبت میکنم. «اگر آنی کند نازی *** فرو ریزد قالبها» ممکن است همینطور نوشته دستمان باشد، یادمان برود.
من سراغ دارم کسی را که حدود هشتاد سال داشت زد به گریه، گفتند: چرا گریه میکنی؟ گفت: خانهام را گم کردم، در خیابانی که خانهاش بود، در همان خیابان بود نمیدانست خانهاش این کوچه است یا آن کوچه. یک لحظه چطور انسان میگوید، شما برو فکر کن هرچه تشخیص دادی عمل کن. حالا یهودی بود، بودایی بود، مسیحی بود، شیعه بود، سنی بود. هرچه تشخیص میدهی عمل کن. تشخیص ما درست است؟ پس این همه طلاق برای چیست؟ تشخیص ما درست است؟ پس این همه پشیمانی برای چیست؟ پشیمانی یعنی چه؟ یعنی تشخیص درست دادی، شاعر از قدیم گفته، چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!
3- شناخت کافی نیست، ایمان لازم است
مسأله دیگر اصلاً به ما گفتند: «فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» (نحل/ 43) از کارشناسها سؤال کنید. اگر عقل ما کامل بود، چرا دستور به «فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» دادند؟ علم کافی نیست، به چه دلیل؟ قرآن آیه دارد، میگوید: علمای یهود و نصاری، نام و نشان پیغمبر ما را در تورات و انجیل خودشان دیده بودند. نام و نشان را در تورات و انجیل دیدند، چنان پیغمبر اسلام را میشناختند، گویی پدر بچهاش را میشناسد. «یعرفونه» عربیهایی که میخوانم قرآن است. «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/146) یعنی علمای یهود پیغمبر اسلام را بخاطر نشانههایی که در تورات و انجیلشان بود میشناختند. مثل اینکه بچهشان را میشناختند. «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» ولی قبول نکردند. یک آیه در قرآن داریم میفرماید: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» (نمل/14) از بن دندان، از صمیم قلب میشناسد اما لج میکند.
یک آیه دیگر هم بخوانم. این آیهها، آیههای قشنگی است. میگوید: چند جا میفرماید: «مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» (بقره/145) [پای تخته] «مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ» یعنی علم داشت، میدانست، بلد بود. گوش نمیداد. چه کسی است که نداند پرخوری ضرر دارد. اصلاً یک نفر روی کره زمین هست بگوید: نه، پرخوری ضرر ندارد. ولی خوب چقدر پرخور داریم؟ همین که فهمیدیم پرخوری ضرر دارد علم کافی است؟ اگر کافی است نباید کسی مریض شود. ما در قرآن آیاتی داریم میگوید: «لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» (مؤمنون/75) لجبازی یعنی چه؟ یعنی من بلدم، میفهمم. نمیخواهم گوش بدهم. لجاجت یعنی چه؟ قرآن آیاتی دارد میگوید: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» (اعراف/179) میفهمد ولی تمکین نمیکند.
4- درخواست نابجای بنیاسراییل از حضرت موسی علیهالسلام
حضرت موسی تحت تعقیب قرار گرفت، به امر خداوند فرمود: از منطقه بیرون برو. رفت با جمعیتش رسیدند به آب و دریا، یک مرتبه دیدند که فرعونیان با لشگر اینها را دنبال میکنند، موسی گفت: چه کنم؟ جلوی من دریاست و پشت سرم دشمن است. خدا گفت: عصایت را به آب بزن. عصایش را به آب زد و آب روی هم سوار شد، معجزه شد. کف دریا خشک شد. یهودیها رد شدند. آن طرف آب همین یهودیهایی که از درون دریا دیدند با چشمشان دریا خشک شد و رفتند، آن طرف دریا یک گروهی را دیدند که اینها ب پرست هستند. به موسی گفتند: شما نمیتوانی یک بت برای ما درست کنی؟ به حضرت موسی که آمده مردم را به خدا دعوت کند، گفتند. مثل اینکه آدم به یک آیت الله بگوید: میشود شما یک لیوان شراب برای ما بیاوری؟ آیت الله برای شما شراب بیاورد؟ حضرت موسی برای شما بت بسازد؟ قرآن میگوید: «اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ» (اعراف/138) ببین چطور اینها بت پرست هستند؟ یک بتی هم تو برای ما درست کن. یعنی انسان با چشم خودش معجزه را میییند. اما فوری فراموش میکند.
خود شما چرا راه دور برویم؟ چند بار تا حالا قول دادی و زیرش زدی؟ قرآن اینقدر گله میکند، از افرادی که در یک شرایطی قول میدهند زیرش میزنند. دو نمونهاش را برای شما بگویم. قرآن میفرماید: «حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً» (اعراف/189) عروس و داماد هم بستر میشوند و خانم حامله میشود. ولی خوب هنوز سنگین نشده است. «دعوا» عروس و داماد با هم دعا میکنند. خدایا یک اولاد صالحی به ما بده، «رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً» اگر خدا یک اولاد صالحی به ما بدهد، «لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ» ما شکر میکنیم. «فَلَمَّا آتاهُما» همین که خدا یک اولاد صالح به آنها داد، «صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ» میگویند: نه این فلان ویتامین بود. فلان دکتر بود. یادش میرود خدا بود. میگوید: دکتر بود، آمپول بود، این غذا را خوردم و نمیدانم از این حرفها، تا نزاییده یک جور دعا میکند، زایید جور دیگر…
بچه بغل آدم نشسته است، تا نقلی هست و تمیز است او میگوید: عزیز من، این میگوید: عزیز من، هم پدر میگوید: عزیزم و هم مادر میگوید: عزیزم، تا این بچه عطسه کرد، آب بینیاش به صورتش ریخت. او میگوید: بلند شو بچهات را بردار. نمیگوید: بچم، میگوید: بچهات، بلند شو بچهات را ضف کن… یعنی یک دقیقه پیش عزیزم و بعد از یک دقیقه بچهات. انسان در یک عطسه بچه فرهنگ و ادبیاتش را تغییر میدهد. چطور شما میتوانید بگویید عقل کافی است؟ الآن این مسئولینی که شما میگویید بعضیهایشان مدیریتشان ضعیف است، اینها تحصیل کرده نیستند؟ خیلیهایشان تحصیل کرده هستند. این طرحهایی که مثلاً کشورهای پیشرفته دارند همه درست است؟ اینها پشیمان نمیشوند. قانون خودشان عوض نمیشود؟ در کل دنیا رأی و انتخابات است. وقتی رأی و انتخابات است دور دوم که رأی نمیدهند معنایش چیست؟ کسی به رئیس جمهوری، مسئولی رأی میدهد و بار دوم دیگر رأی نمیدهد. اینکه بار دوم رأی نمیدهد پیامش چیست؟ پیامش این است که بابا اشتباه کردم و تشخیصم درست نبود. با چه جرأتی و جسارتی عدهای میآیند میگویند: ما به عقلمان رجوع میکنیم. ما عقل داریم؟ کافی است؟ زرگرها ترازو دارند، هندوانه هم میتوانند بکشند. عقلمان کم میآورد. ما باید دستمان را در دست وحی بگذاریم. با عقل فکر کنیم و از وحی کمک بگیریم.
5- استمداد از اولیای خدا برای انتخاب راه درست
با مردم مشورت کنیم و تصمیم را خودمان بگیریم. پس چرا این را میگویند؟ این بخاطر این است که میخواهند دست را از درون دست دربیاورند. یعنی بچهای که میخواهند گول بزنند اگر دستش در دست پدر و مادرش باشد نمیشود او را ربود. اینها هی باید یک آدامسی، شکلاتی، بستنی باشد یک جوری این بچه را از پدرش جدا کنند تا ربودن و دزدیدن بچه آسان شود. بری فکر دزدی اول باید دستمان را از دست پدرمان برداریم. یک بچه که دستش در دست پدرش است، بیمه است. به همین خاطر گفتند: «ولایه علی بن ابی طالب حصنی» حصن با ح جیمی و صاد، یعنی قلعه، ولایت علی قلعه است. یعنی کسی که در قلعه باشد حفظ میشود. فرق بین قلعه و زندان چیست؟ قلعه را از درون در را میبندند. زندان را از بیرون قفل میکنند. شما اگر دستت در دست امیرالمؤمنین (ع) باشد، در دست امام معصوم باشد، بیمه هستی. یعنی کسی کارت ندارد. دستت را برداشتی طاغوتها سراغت میآیند. این توت تا به درخت چسبیده شیرین است، وقتی زمین افتاد هم خاکی میشود و هم مورچهها دورش جمع میشوند. «اولیائهم الطاغوت» آدم اگر دنبال ولی خدا نباشد رهبرانش طاغوت هستند. طاغوتها هم هر ساعتی یک هوسی دارند. تعقل لازم است اما نمیشود به کسی گفت: هرچه تشخیص دادی. عقل ما به تنهایی کافی نیست. این برای عروس و داماد بود وقتی بچهدار شوند.
در مورد پول خرج کردن هم یک آیه در قرآن داریم. میگویند: خدایا اگر وضع ما خوب شد، وضع مالی ما خوب شد خمس میدهم، زکات میدهم. اما وضعش خوب میشود یادش میرود.
6- بدعهدیهای انسان با خدا
شخصی به نام ثعلبه، کشاورزیاش توسعه پیدا کرد. آمد خدمت حضرت و گفت: یا رسول الله! من میخواهم کشاورزیام را توسعه بدهم. فرمود: این مقداری که داری برایت کافی است و صلاحت نیست توسعه بدهی. گوش نداد و رفت توسعه داد و وقتی درآمدش سرشار شد. حضرت کسی را فرستاد که زکات بدهد. گفت: نمیدهم. قرآن در مورد اینها میگوید: اینهایی که قول میدهند و عمل نمیکنند «نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ» (توبه/77) تخم نفاق در دل اینها کاشته میشود. چون با خدا قرار میبندند و زیرش میزنند. اینها منافق میشوند، یک چیزی میگویند، منافقین اول انقلاب بعضی یادشان است. اول عکس امام خمینی را قاب کردند زیر عکس امام خمینی هم آرم منافقین بود. مجاهدین خلق، آن زمان، ولی بعد در مقابل امام ایستادند. اول با عکس امام جلو میآیند و بعد…
گفت: خدایا اگر وضعم خوب شود «لنصدقنّّ» من زکات میدهم اما همین که وضعش خوب شد، از طرف پیغمبر آمدند زکات بگیرند گفت نمیدهم. مگر ما از اقلیتهای مذهبی هستیم که باید جزیه بدهیم، ما نمیدهیم. خود ما قول دادیم و عمل نکردیم. قرآن مکرر این را گفته است، که «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ» (عنکبوت/65) در کشتی سوار میشود گرفتار موج میشود، میترسد خفه شود. یا الله، یا الله، «فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَی…» ما عقلمان و تشخیصمان ناقص است و به اولیای خدا نیاز داریم. متأسفانه بعضی نمیدانم در چه شرایطی قرار میگیرند.
7- ابتدا شناخت درست، سپس اقدام و عمل
اینکه قرآن میگوید: «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18) این هم گاهی یدک میکشند. سه دقیقه وقت دارم؟ این هم مهم است، گوش بدهید. نکات قشنگی از این قرآن استفاده میشود. میگوید: «فَبَشِّرْ عِبادِ» [پای تخته] بشارت بده، «بَشِّر» بشارت بده، خبر خوشحالی. «عباد» بندگان مرا بشارت بده. عباد چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» این آیه چه میگوید؟ میگوید: بندگان خوب من کسانی است که حرف را که شنیدند هرکدام بهتر است قبول میکنند. یعنی این دستاویز است که پس ما به عقلمان رجوع کنیم.
آیه را باید قشنگ شکافت. اول گفته: «عبادِ» این عبادِ وقتی هست یعنی عبادی. اول انسان باید بنده خدا باشد تا انتخاب کند. کسی اگر بنده شیطان و نفسش باشد هرچه خوشش میآید. اگر کسی عاشق دختر یا پسری شده باشد، هرچه میگویند: این پسر چنین است میگوید: من دوستش دارم. اینکه نمیتواند تشخیص احسن بدهد، این عاشق است. بنده خدا نیست، بنده شهوت خودش است. پس باید عبد باشد، یعنی بنده او نه بنده نفس، عباد باید باشد. «یستَمعون» نه «یسمعون» فرقش چیست؟ «یَسمعون» یعنی گوش بدهند، هرچه به عقلشان رسید عمل کنند. «یسمعون» یعنی گوش بدهند انتخاب کنند. «یستمعون» یعنی دل بدهند، خوب گوش بدهند. تحقیق و پژوهشی باشد. [پای تخته] با شناخت عمیق، «یستمعون» یعنی شناخت عمیق وگرنه میگفت «یسمعون». «قول» نه قائل، نگفته: گوینده کیست. حرف چه میگوید؟ یعنی شخصیت زده نباش که چون سازمان گفته، چون حزب گفته، چون فلانی گفته، حرف بزن. منطق، نه انسان. به منطق توجه شود.
«فَیَتَّبِعُونَ» یعنی علمی به درد میخورد که دنبالش عمل شود. این ف یعنی فوری، وقتی یاد گرفتی فوری عمل کن. «یَتَبعون» یعنی دنبال تحقیقاتی بروید که قابل اجرا باشد. بعضی تحقیقات هست ولی من چه کنم؟ مثلاً کوه هیمالیا چند متر است. اقیانوس اطلس چیه؟ اطلاعات است اما حالا من چه کنم؟ فهمیدم چند متر است، چه خاکی به سرم کنم؟ میگوید: دنبال درسی بروید که به دنبالش یک کار عملیاتی باشد، تبعیت پیروی کنیم. «أَحْسَنَهُ» بهترین، یعنی یک کسی باید باشد که اینقدر اطلاعاتش قوی باشد که بتواند در چند حرف خوب، احسن را انتخاب کند. همه اینها حرف دارد. درست است میگویند: گوش بده هرچه عقلت گرفت و پسندید عمل کن. اما انسان باید اول بنده خدا باشد. به بچه نمیشود گفت سر سفره هرچه دوست داری بخور، باید اول بچه غذا را بشناسد و خیر و شر خود را از دکتر حاذق بشنود. از پدر و مادر دلسوز بشوند. بعد بگوییم حالا فهمیدی، این ضرر دارد این… برو سفر سفره غذا بخور. باید اول بنده خدا باشیم، باید حرف را خوب گوش بدهیم. باید شخصیت زده نباشیم. باید بعد از یاد گرفتن فوری عمل کنیم. علمی را یاد بگیریم که قابل پیروی باشد. اطلاعات ما در سطحی باشد که قدرت تشخیص احسن و غیر احسن را داشته باشیم، این بحث امروز ما چه شد؟
عقل روی چشم، اصلاً در روایات ما باب اول باب عقل و جهل است. در قرآن چقدر در مورد عقل صحبت شده است. عقل خیلی مهم است، خیلی مهم است، خیلی مهم است اما کافی نیست. کنارش باید استمداد کنیم و پیروی کنیم، ایمان به خدا و اولیای خدا و دستور ما از اولیای خدا باشد. اولیای خدا هم ادعایی نیست. من با امام زمان رابطه دارم و این حرفها قدیم هم بوده است. در قرآن یک آیه داریم میگوید: «یُوحى إِلَیَ» (انعام/50) میآمدند میگفتند: به ما وحی شده است. در حالی که «لم یوحی» نخیر وحی نشده است. این یعنی چه؟ یعنی مدعیان دروغین، من با امام زمان رابطه دارم. من با جن رابطه دارم. من با چه رابطه دارم. باید مستند باشد.
کسی را سراغ دارم نقل کرد که نجف رفت و گفت: یا علی ما آمدیم زوار تو هستیم. من امشب، یکی دو شب که نجف هستم میخواهم خواب ببینم، بیا به خوابم و بگو: مرجع تقلید اعلم کیست؟ من میخواهم ببینم از چه کسی تقلید کنم؟ به او گفتم: چه کسی گفته باید مرجع تقلید را خواب ببینی. یا باید قدرت تشخیص داشته باشی. قدرت این است بفهمی اعلم کیست یا ببینی علما مثلاً نظرشان به اعلمیت کیست. مثلاً اگر خواب ببینی، خواب برای شما حجت است؟ خواب ارزش ندارد. یکی از بزرگان خواب دید که فردا در… چون مقارن بدی پیدا کرد این را نمیگوییم. اجمالاً خواب ارزش ندارد.
حرفهایم را جمع کنم آقایانی که دیر پای تلویزیون آمدند. بسم الله الرحمن الرحیم، هم عقل و هم وحی. کسی حق ندارد در سخنرانیاش، در کتابهایش، در مصاحبههایش بگوید به یک مشت جوان، میگویند آقا اینها دانشجو هستند. دانشجو، هی دانشجویان نباید، من خودم هم در دانشگاه تدریس دارم. سخنرانی دارم. وقت دارم یک دقیقه…
زیادی گوش بدهید. ما چهار سال دانشجو هستیم. ایامش را میخواهیم حل کنیم. 1- تعطیلات حوزه و دانشگاه [پای تخته] چهار سال است دانشگاه هستیم هر سالی صد روز تابستان است. چهارصد روز تابستان، هر سالی بیست روز عید نوروز دارد. چهار سال، چهار تا بیست تا، هشتاد روز نوروز دارد. هشتاد، هر سالی بیست روز بین ترم دارد. هشتاد روز بین ترم، هر سال 52 جمعه دارد. چهار تا 52 تا میشود 208 جمعه تعطیل است. 208 تا پنجشنبه تعطیل است. بیست تا مراسم شب قدر و تاسوعا و عاشورا و 22 بهمن و بیست روز هم مراسم است. چهارصد روز و هشتاد روز، این 160 و 560 تا، حالا این هشت تا هیچی، 560 تا دویست تا هم رویش بیاید، عرض کنم به حضور شما که… 560 به اضافه بیست میشود 580 باز دویست تا دیگر اضافه شود، شما کم کنید، جمع و تفریق کنید ببینید اصلاً چقدر درس میخوانیم که چنین فکر میکنیم که خبری جایی نیست. باید درس بخوانیم، درس روی چشم ماست. ولی اینکه آدم فکر کند حالا چون یک مدرکی گرفته من دیگر باید خودم تشخیص بدهم خودت اگر تشخیصت درست بود از عمرت پشیمان نمیشدی، زنت را طلاق نمیدادی. ما نیاز داریم بگوییم اهدنا الصراط المستقیم، خدایا دست مرا بگیر. من درسم را میخوانم و فکر میکنم و مشورت میکنم و تعقل میکنم اما باید دست مرا بگیری. مطالعه میکنم، زحمت میکشم، اما باید دست مرا بگیری، ممکن است همه مطالعات ما لحظه امتحان فراموش شود.
خدایا یک دعاست میگوید: «لا تکلنی الی نفسی طرفه عین» به اندازه یک چشم به هم زدن مرا به خودم واگذار نکن. بعد میگوید: نه نه بالاتر، «لا اقل من ذلک و لا اکثر» کمتر از یک چشم به هم زدن مرا به خودم واگذار نکن. یک آمین بگوییم. خدایا همه مشکلات را برطرف بفرما، لغزشهای ما را ببخش. عیبهای ما را برطرف کن. بالاترین درجه عقل با استمداد به بهترین سبک وحی نصیب ما بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 85 سوره اسراء، به چه امری تأکید دارد؟
1) عظمت علم بشر
2) اندک بودن علم بشر
3) بیارزش بودن علم بشر
2- آیه 43 سوره نحل، به چه کاری سفارش میکند؟
1) پرسش از کارشناسان
2) پرسش از پیامبران
3) پرسش از والدین
3- بر اساس قرآن، اهل کتاب ساکن مدینه، پیامبر را مانند چه کسی میشناختند؟
1) مانند پدران خود
2) مانند برادران خود
3) مانند فرزندان خود
4- آیه 14 سوره نمل، به چه گروهی اشاره دارد؟
1) به حقانیت پیامبر یقین دارند
2) حقانیت پیامبر را انکار میکنند
3) هر دو مورد
5- بر اساس قرآن، شرط پیروی از بهترین قول کدام است؟
1) دوری از هوی و هوس
2) تحقیق و بررسی کامل
3) هر دو مورد