شریعتی: هفتهی گذشته چهل نکته از آموزههای مکتب سیدالشهدا را گفتند، چند نکته را گفتند و بقیه را این جلسه خواهند گفت.
حجت الاسلام قرائتی: اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین به عدد ما احاطه به علمه. اللهم صل علی محمد و آل محمد. در آستانهی عاشورای 1400 هستیم. قبل از اینکه حرفهای من را بشنوید. یک سلامی به امام حسین بکنیم. سلامی خیلی ساده. السلام علیک یا اباعبدالله. السلام علیک و رحمه الله و برکاته. عاشورا سرمایه است و همه باید در آن سهیم باشیم. به قول آن شخص فرهیخته که میگفت آنها که رفتند کار حسینی کردند، آنها که نرفتند باید کار زینبی کنند وگرنه یزیدی هستند. بیتفاوت نمیشود باشیم. ما در بدن خود دو چیز هست. یکی عقل است و یکی عاطفه است. عقل را چه طور میفهمیم؟ حرف که میزنیم از حرف زدن میفهمیم که عقل و سواد و درک او چه قدر است. یعنی درون عقل است و بیرون زبان است. درون عاطفه است و بیرون اشک است. کسی که اشک دارد پیدا است که عاطفهی او زنده است. کسی که اشک ندارد معلوم است که بیعاطفه است و سنگدل است. قرآن راجع به بعضیها میگویند که بعضیها مثل سنگ هستند، میگوید نه، از کنار بعضی سنگها آبها جاری میشود، بعضیها سال میآید و میرود اشک آنها جاری نمیشود. این مسئله مهم است. راجع به عزاداری چون من معلم قرآن هستم یعنی میخواهم باشم. چهل، پنجاه تا آیه پیدا کردم که آیهی قرآن است ولی نمونهی آن کربلا است. در جلسهی قبل چند تا را گفتیم و حالا هم میتوانیم یک مرتبه چند تا را بگوییم. موضوع این است که یک نگاهی به کربلا کنیم و یک نگاهی به قرآن کنیم. انگار قرآن متنی است که وجود خارجی آن کربلا است.
بسم الله الرحمن الرحیم. یکی از آیات قرآن این است که «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت» زمان جاهلیت دختران را ننگ میپنداشتند و افرادی که دختردار میشدند بعضی خبر دختردار میشنیدند، صورت آنها از عصبانیت سیاه میشد. چه کنم؟ «یتواری؟» متواری فرار کنم. زنم دختر زاییده پا به فرار بگذارم؟ «یَدُسُّهُ فِی التُّراب» یا زیر خاک زنده او را خاک کنم. روز قیامت سؤال میکنند این دختر چه گناهی کرده است که زنده او را زیر خاک کردید. روضهخوانی خدا آن هم برای دختر کافر چرا؟ چون مظلوم است یعنی باید به فریاد مظلوم رسید. کاری به دین او هم نداشته باشید. امام زمان که ظهور میکند تابلوی او این است که «یملأ الأرض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» ظلم را محو میکند و عدالت را مطرح میکند. مسئلهی دیگر اینکه مسئلهی امام حسین و عزاداری او قبل از اسلام هم بوده است. یعنی ماجرای شهادت امام حسین و دعوت و شهادت ایشان را برای انبیاء قبل هم گفتند و انبیاء قبل هم گریه کردند. این اشک ما وصل به تاریخ است و این نیست که یک آب شوری باشد یعنی یک پیوند مکتبی با کل بشریت داریم و خود پیغمبر هم در احد دید که افرادی برای شهدای احد مرثیهخوانی میکنند و عزاداری میکنند، فرمود چرا کسی برای حمزه عزاداری نمیکند. «و اما حمزه فلا بباکی له» حمزه گریهکن ندارد. یکی از آقایان را دیدم که شهادت حضرت حمزه خانهی او روضهخوانی میکند. گفتم چرا؟ گفت چون حمزه گریهکن ندارد. چیزهایی که از قرآن یاد میگیریم. تجلیل از بزرگان در قرآن هست. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیم» یاد ابراهیم را گرامی بدار. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مریم» مرد و زن هم ندارد. ابراهیم مرد است مریم زن است. خدا به پیامبر میگوید که نسبت به هر دو تجلیل کن. نگذار که اینها فراموش شوند. بسیاری از اعمال حج خاطرات ابراهیم است که زنده میشود. «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقین» در کربلا عاقبت بخیر چه کسی شد؟ «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفا» نقشههای شیطان ضعیف است و بالاترین نقشه را برای امام حسین کشیدند و سی هزار نفر را به کربلا فرستادند برای کشتن هفتاد و دو نفر. نسخهی امروز ما هم همین کربلا است. الان آمریکا و امثال آمریکا وقتی میخواهند تهدید کنند سه تا کلمه میگویند یا میگویند محاصرهی اقتصادی مثل تحریمها یا محاصرهی اقتصادی مثل کودتاها یا تبلیغاتی که جنگ رسانهای است. امروز دنیا قدرت او همین است که یا محاصرهی نظامی کودتا یا محاصرهی اقتصادی تحریمهایی که برای ما شد. کربلا امام حسین گفت که من زیر بار نمیروم. محاصرهی نظامی همهی ما را بکشید. محاصرهی اقتصادی حتی آب هم ندهید حتی برای طفل شیرخوار. من بله نمیگویم. اینها مکتب است. «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِل» ما حق را چنان بر سر باطل میکوبیم که این باطل را داغون میکند. ماجرای کربلا یک پتکی بر سر بنیامیه بود. بنیامیه را داغون کرد. چنان حق را بر سر باطل بکوبید که سر باطل گیج برود و نابود شود. قیام امام حسین، بنیامیه را نابود کرد. البته قیام حسین که ترکیب با شهادت و اسارت و سخنرانیها بود.
مسئلهی دیگر ـ عزاداری یک نوع بیعت با امام است. وقتی یا حسین میگوییم و لبیک یا حسین میگوییم یعنی ما پای کار هستیم. ما وفادار هستیم و بیعت میکنیم. عزاداری یک الگو برای همهی بشریت است و شما هم یاد گرفتید. گاندی که من فیلم او را در هندوستان که عاشورا بود دیدم. با چه اسکورتهایی و با چه ماشینهایی آمد. خیلی طرفدار دارد. در جلسهی شیعیان آمد. گاندی مسلمان نیست و بعد گفت که پرچم امام حسین را به من بدهید. پرچم امام حسین را گرفت و مثل مسلمانها شروع به اشک ریختن کرد. با او مصاحبه کردند و گفت که رهبر ما حسین بن علی است. زیر سم اسب رفت ولی زیر بار زور نرفت. کربلا یک چیز سادهای نیست. جوانی مثل علی اکبر به بابای خود میگوید که ما حق هستیم؟ پدر میگوید بله ما حق هستیم و میگوید وقتی ما حق هستیم دیگر باکی نیست. ما میخواهیم در راه حق باشیم. بچهی سیزده سالهی او حضرت قاسم است که عموی او امام حسین میپرسد که مرگ را چه طوری میبینی؟ فرمود که از عسل شیرینتر. در کدام کشورهای کرهی زمین چنین آدمی پیدا میشود که سیزده ساله باشد و بگوید چون حکومت ظلم و زور است این باید محو شود و اگر محو نشود ما خود او را محو میکنیم. ما با اینها همکار نمیتوانیم باشیم. «احلی من العسل» خیلی مهم است. از عسل شیرینتر است. قرآن قصهی حضرت ابراهیم با حضرت اسماعیل را در سورهی صافات نقل میکند. تجلیلی از ابراهیم و اسماعیل کرده است. میگوییم اینها چه کردند و قلهی کار آنها چه بود؟ گفت «فلما اسما» تسلیم بودند یعنی وقتی خدا به ابراهیم (ع) میگوید که سر بچهی خود را ببر، نمیپرسد چرا و برای چی و کی و با چه ببرم و هدف چه هست. بدون چرا میگوید. حالا این دستور مولوی است یا دستور ارشادی؟ الان ببرم یا وقت دارم و فرصت دارم. اگر به ما بگویند که این کار را بکن، هزار تا من و من میکنیم. اول که میگوییم که خواب حجت نیست. دوم که میگوییم امر ارشادی است و امر مولوی نیست. یعنی دکتر میگوید که مواظب غذای خود باش. این ارشاد است و که دکتر بیمار را ارشاد میکند. بعد هم دلالت بر اصل کار میکند و نه بر وجوب آنی. ممکن است که یک هفته بگوید و یک ماه دیگر. یعنی هی من و من میکنیم تا این را یک جایی را سوراخ کنیم. «فلما اسلما» اول حضرت ابراهیم این قصه را با حضرت اسماعیل در میان گذاشت و حضرت اسماعیل هم گفت که خدا میگوید پس چرا معطل هستی، انجام بده. تسلیم شدند. خونی هم ریخته نشد. فقط او را خواباند و چاقو را هم زیر گلوی او گذاشت و به او گفتند که دست نگهدار. نمیخواستم خونی ریخته شود میخواستم ببینم که تو دل میکنی یا نه؟ امتحان را خوب پس دادی و دل کندی. تجلیل از این است که خونی که ریخته نشد، در کربلا خونها ریخته شد. خیلی از قصههای قرآن وقتی میبینید، میبینید که سر از کربلا در میآورد. قصهی یوسف گرگ نبود و در کربلا خیلی از گرگها بودند. گرگهایی که اهل بیت را کشتند. در ماجرای یوسف یک معصوم بود، در ماجرای یوسف یک یوسف بود ولی در ماجرای کربلا چند تا یوسف بودند. علی اکبر یک یوسف است، حضرت قاسم یک یوسف است، ابوالفضل یک یوسف است. آنجا گرگ نبود و اینجا گرگ بود. آنجا گرگ خیالی بود ولی در کربلا گرگ واقعی بود. آنجا یک معصوم بود و اینجا یک معصوم بودند. در هر قصهای که وارد میشویم میبینیم که کربلا درخشیده است. کربلا را در دانشگاههای مختلف باید الگو بزنند. در مدیریت یک رشته به نام مدیریت بحران هست. مثلاً فرض کنید که بم زلزله میشود یک مرتبه سی، چهل هزار نفر عزیز از دنیا میروند و بعد استاندار و فرماندار نمیتوانند اداره کنند یعنی کم میآورند. چهل هزار تا مرده یک روز صبح که زیاد است. میگویند که مدیریت بحران است و ستاد بحران است. عصر عاشورا ستاد بحران حضرت زینب است. یک برادر نیست و امام حسین نیست و ابوالفضل نیست و علی اکبر نیست و علی اصغر نیست و بچههای خود حضرت زینب نیست. هجده نفر از فامیل او نیستند. جا نیست خیمهها را سوزاندند، آب هم نیست. برق هم نیست و لامپ و شمع هم نیست. تشنگی و گرسنگی است. سنگ را میترکاند. مدیریت بحران این است. کربلا را هر چه مایه بگذاریم میارزد. کربلای عزاداریهایی است، اجتماعی که در آن تعهد، غیرت، حرکت هدف است. اینها در این راهپیمایی هست. بیرون میآیی چه کنی؟ خب تاسوعا است و عاشورا است. بچههای خود را هم ببریم و به بچههای خود بگوییم که شرایط چه طور بود. یک بسیج است. بسیج دهها میلیونی است. همه هم هستند و زن و مرد و با هر لهجهای و با هر قومیتی همه هستند. حتی من یک عاشورا که سنندج بودم و به نماز جماعت اهل سنت رفتم و روز جمعه بود. این امام جمعهی روز عاشورا یک روضهای خواند و یک گریهای گرفت و یک گریهای کرد. این اهل سنت هم اهل بیت را دوست دارند. مقاومت ببین یاد بگیر. تا اینجا در جلسهی قبل گفتیم.
عزاداری یعنی زنده نگهداشتن قانون و پیروزی خون بر شمشیر. عالیترین نوع تنفر از ظلم و ظالم است. بهترین راه برای اینکه ما در اسلام هم ولایت هم برائت داریم. بهترین راه از اول همین زیارت عاشورا است. «اللهم العن اول ظالم و آخر تابع» انسان بنشیند و هی اینها را با خود تلقین کند. تحریک عواطف، مظلومیابی و ظالمکوبی. عزاداری تعظیم شعائر است. قصاوتزدایی و دلهایی که سنگ شده است با اشک امام حسین تلطیف میشود. عزاداری یعنی دعوت به حق و دعوت به منطق منتهی در قالب احساسات و هنر و شعر که شعر هم خیلی غوغا میکند. گاهی بعضی از اشعار خیلی غوغا میکند. دئبل شاعری بود که شعر به نفع اهل بیت میگفت. حکومت بنیعباس میخواست او را بگیرد و او را بکشد. بیست سال آواره و فراری بود. امام رضا لباس خود را به دئبل داد و گفت این لباس ساده نیست و من هزار شب در این لباس نماز خواندم و هر شب هم هزار رکعت. یک میلیون رکعت امام رضا که در عمر ما یک رکعت از آن نماز گیر ما نمیآید. در نماز حواس ما پرت است. یعنی عمر نماز ما یک رکعت با توجه در آن نیست و آن وقت یک میلیون رکعت نماز با توجه بود. یک وقتی من اوایل انقلاب بود که به شوش رفتم. قبر دئبل آنجا است. دیدم که قبر در شأن دئبل نیست. آمدم در تلویزیون گفتم که شعرا، رئیس شما که دئبل بوده است بیست سال فراری بوده است و جایزه گرفته است، شما برای یک مدالی که میخواهید از یک کشور بگیرید، همهی دلها و چشمها و همهی کف و سوت و صلواتها برای این است که یک مدال بگیریم، امام رضا لباس خود را به دئبل داد. به نظر من یک کارهایی هم شد. حالا من خبر ندارم. گاهی وقتها یک چیزهایی که ما در تلویزیون میگوییم خود آن منشأ یک خیر و برکتی است. یک بار من گفتم که چرا میگویید که جابر اربعین به زیارت کربلا آمد؟ جابر از اصحاب پیغمبر بود و بعد از کشتن امام حسین کسی جرأت نمیکرد که به زیارت برود. خفقان و سکوت همه جا را گرفته بود و این پیرمرد بلند شد به کربلا آمد و خط را شکست. این خطشکن بوده است. این خطشکن زوار بود. این جابر کمالاتی هم داشته است. یک کسی هم راجع به زندگی جابر بنویسد و نه اینکه اربعین به کربلا آمد. دوستی داشتیم که همکار ما در تفسیر نمونه بود به نام محمدی اشتهاردی که ایشان دویست، سیصد تا کتاب نوشته است که کتابهای خوب و معتبری است. ایشان میگفت که من پای تلویزیون شنیدم و رفتم و یک کتاب نوشتم. زندگی جابر بود. گاهی وقتها انسان یک چیزی میگوید که خود او هم توجه ندارد ولی این اثر میگذارد. مدیریت بحران را باید زینب کبری قرار بدهیم و رهبری عاطفی را امام حسین روز عاشورا که اول گفت که علی اکبر برود و بعد باقی جوانها برود. خیلی مهم است که اول بچهی خود را گفت که برود. در این مسیر کرونا این واکسن را گفتند که اول به بچهی خود میزنیم و مسئولین گفتند که اول به بچهی خود بزنیم که این آرامش به مردم داد. الان میلیونها آدم میزنند. اول علی اکبر برود. یعنی این واکسن برای ما مهم است. وقتی من پای تلویزیون دیدم که بعضی از مسئولین بچهی خود را آوردند تحسین کردم و گفتم احسنتم. اول علی اکبر برود و بعد مابقی. خیلی مهم است. البته مقابل هم خداوند انگار همهی قدرت خود را صرف امام حسین کرد. چه عشق عمیقی. هندوستان ایام عاشورا راه میرفتم و دیدم یک خانوادهای کنار کوچه نشستند. با مترجم گفتم که با اینها یک خورده حرف بزنیم. به آنها گفتم که شما خانه ندارید کنار کوچه با بچهها نشستید. گفت چرا این خانهی ما است. گفتم پس چرا کنار کوچه خوابیدید؟ گفت که خانهی ما عزاخانه است. برای امام حسین که امروز عاشورا است. چون پارچهی سیاه است و حسینیه است و هر جا بخوابیم پای ما روی پارچهها دراز میشود. کنار کوچه میخوابیم که بیاحترامی نشود. خب اصلاً این را کجا و با چه خطکشی میشود متر کرد. این عشق کجا است. مسئلهی مهمی است. آیت الله العظمی شاهرودی از مراجع قدیم بودند و سن ایشان از امام خمینی هم به نظر من بیشتر بود. ایشان را یک سفر به مکه آوردند. یک دفعه به قبرستان بقیع آمد و گفتند که این قبر امام صادق است و این قبر امام باقر است و این قبر امام حسن است. تا نگاه به قبرها افتاد کلافه شد و افتاد و گفت که من را ببرید و پای خود را هم دیگر بیرون نگذاشت. مرجع تقلید و مرجع درجهی یک بود. یعنی تحمل دیدن قبر خاکی نداشت. این هم مرجع است و مرد است و نگاه به قبر را نتوانست تحمل کند ولی آن وقت عصر عاشورا زینب کبری نگاه میکند که این حسین است و نگاه به قبر آنها قابل تحمل نبود. چه برسد به جسدهای تکهتکهی آنها. خدا آیت الله العظمی گلپایگانی را رحمت کند. چشم او یک مشکلی داشت و بنا بود که یک قطره داخل آن بریزید. آمدند این قطره را داخل آن بچکاندند. گفت یک دقیقه صبر کنید و یک نیم ساعت دیگر. برای اینکه یک مداح الان میآید که روضهی امام حسین را میخواند میخواهم اشک من خالص باشم و با این قطرهها قاطی نشود. یعنی اشکهای خالص بود. اسلام را اخلاصها نگه داشته است. عزاداری یعنی تعطیل کنید و بازار را ببندید، خیابان را ببندید. چه خبر است؟ به نفع مظلوم بروید داد بزنید. همه در خیابان ناله کنید و داد بزنید که مظلوم حسین و به نفع مظلوم داد بزنید. این یک مکتب است. عزاداری یعنی خود را در آینهی کمال ببین. امام حسین از همه چیز گذشت، از جان، از مال، از فرزند گذشت. الان وقتی با کسی صحبت میکنیم که میگوید آب و نان و مسکن. مسکن نبود و خیمهها را آتش زدند. آب نبود و تشنه کشتند. ما یک وقت میگوییم که دو رکعت نماز بخوان. میگوییم نه حال آن را نداریم. دو رکعت نماز چند دقیقه طول میکشد؟ عاشورا نماز اول وقت حتی در جبهه خیلی مهم است. امام حسین روز عاشورا نماز اول وقت خواند. نه اینکه از نماز خود نگذشت از مستحبات آن هم نگذشت. نماز واجب است اما نماز اول وقت دیگر اول وقت آن مستحب است. اذان آن مستحب است و اقامهی آن مستحب است و نماز جماعت آن مستحب است. خب آنها از نماز که نمیگذرند از مستحبات آنها هم نمیگذرند. آن وقت ما عزادار حسین هستیم و نسبت به نماز سنگین هستیم. خط امام حسین مثل این آمبولانسها هستند که خط ویژه میروند. اصلاً حرکت امام حسین روی خط ویژه است. خاک خوردن حرام است، شما لب خود را به خاک مدینه و به خاک مکه بزنید و هر جای دیگر بزنید ممنوع است ولی لب زدن به خاک کربلا ممنوع نیست و برای اینکه این فرهنگ عمیق شود گفتند که از تولد تا قبر، بچه که متولد میشود مهر کربلا را به لب او بمالید. در قبر که او میگذارند یک خورده از خاک کربلا را زیر چانهی میت بگذارید. ببینید چه طور خاک کربلا را از زایشگاه تا گور به ما گفتند که همراه خود داشته باشید این یعنی حسین یک حسابی دیگر است. عزاداری یعنی محو طبقات که تاجر کی هست، روستای کی هست، زن کی هست، مرد کی هست و کوچک و بزرگ و همه یا حسین میگویند. بچهی کوچولو پیراهن سیاه پوشیده است، نوجوان پیراهن سیاه پوشیده است و جوان پیراهن سیاه پوشیده است و پدر پیراهن سیاه پوشیده است و همه یک دست هستند. محو طبقات است. کربلا یعنی در هر حال راضی باشی. امام حسین روی دوش پیغمبر هم میگفت که راضی هستم. زیر سم اسبان هم میگفت که راضی هستم. یک سر او روی دوش پیغمبر و یک سر او زیر سم اسب. حضرت گفت: معبود من و محبوب من تو هستی. ما گاهی وقتها با خدا دعوا میکنیم، امسال خدا خوب به من داد، امسال خدا کم گذاشت. نه بگو که این طور نیست که تو تهدید میکنی. «بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیم» پارسال به تو دادم به یتیم ندادی و امسال از تو گرفتم. در محاسبات سهم خود را فراموش میکنید. در هر بلایی که پیش بیاید خود ما سهم داریم. من از وقتی که کرونا آمده است این طور دعا میکنم که خدایا ما هر جای آن مقصر هستیم ما را ببخش. شاید ما هم سهمی داشته باشیم. «اللهم َ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلَاء» دعای کمیل است که خدایا بیامرز گناهانی که بلا میآورد. چه گناهی کردیم که تنزل البلاء. «تغیر النعم» نعمتها را جابهجا میکند و سلامتی را میبرد و مرض میآورد. «تحبس الدعا» دعا دیگر مستجاب نمیشود. «تقطع الرجاء» امیدها ناامید میشود. امیرالمؤمنین در دعای کمیل میکند که هر دعایی یک اثری دارد. آیا ما هیچ تقصیری نداریم؟ گاهی همهی تقصیر را گردن کسی دیگر میاندازیم. مهم است که ما خود سهم خود را داشته باشیم. این کرونا نکند یک جایی ما مقصر بودیم و مسئولین ما مقصر بودند. یک جایی یک کاری کردیم که سیلی خوردیم. ممکن است. امیرالمؤمنین میگوید که گناهان تنزل البلاء است. گناهان تغیر النعم، گناهان تقطع الرجاء است. گناهان هم سهم دارد.
خدایا ما را به امام حسین ببخش و این بلا را از کل بشریت حذف کن و از ما هم حذف کن. دل مردم را یک سال و نیم است که گرفته است. الان روزها که ما به سرکار میرویم، هر روز که میرویم دو، سه تا تسلیت میگوییم و دو، سه تا عیادت تلفنی است. تند تند دارند میمیرند. اشکال ندارد نذر کنیم و با امام حسین حرف بزنیم و از خدا عذرخواهی کنیم. جبران کنیم و یک جایی هم ممکن است که سهم ما باشد.
عدالت در کربلا بود. امام حسین هم بالای سر علی اکبر آمد و هم بالای سر یک غلام آمد. هر دو را یک جور نگاه کرد. محور رضایت رهبری بود. چند تا تیر به آن کسی زدند که پیش مرگ امام حسین در نماز بود. امام حسین روز عاشورا که میخواست نماز بخواند بعضی آدمها جلوی امام آمدند که اگر تیر خورد به آنها بخورد. چند تا تیر خورد و شهید شد. امام حسین بالای سر او آمد و او را نگاه کرد و گفت که «ارضیت» از من راضی هستی؟ یعنی هدف او این بود که امام حسین از او راضی باشد. چند تا آدم داریم که هدف آنها این باشد که حضرت مهدی از ما راضی باشد. هیئت ما یک سر آن کجا هست و یک سر آن کجا هست؟ محل ما چند تا دیگ بار گذاشتند و چند تا گوسفند کشتند و چند تا شتر کشتند. این حرفها را ول کن. آقای امام حسین راضی هستی؟ اگر امام حسین میخواهی راضی باشد توجه کنید که نماز خود را … در عزاداریها گناه نشود. مردها روبهروی زنها لخت نشوند. عزاداری کنید ولی وقتی میبینید که خانمها ایستادند لخت نشوید اشکال دارد. در عزاداری که ما نباید گناه کنیم. آنها که در عزاداری گناه میکنند، دیر وقت طبل میزند. این وقت شب این طبل به این بزرگی. عزاداری را به بچهها واگذار کنیم. میگوییم که تو بیا این غذا را بده. حدیث داریم که پولی که میخواهی به فقیر بدهی به بچهی خود بده که او به فقیر بدهد که این انفاق را یاد بگیرد. این عزاداری را پدران ما به ما دادند. پدران ما چه قدر عقیده به عزاداری داشتند. بابای من خیلی بچه داشت. ده، یازده تا بچه داشت. خانهی عیالوار شکستنی هم زیاد دارد. دههی آخر محرم هم روضه میخواند. منتهی شب عاشورا، شب اول محرم استکان میخرید. از او پرسیدم که گفت من دوست دارم اولین چای که خورده میشود چای امام حسین باشد. من اینها را وقف نمیکنم و دههی محرم چای امام حسین خوردم روز بعد به خانه میبرم. از اول هم بگویم که این نذری نیست. فرش هم میخرید میگفت یک هفته در مسجد بماند یک هفته روی آن نماز بخوانند. میترسم در خانهی ما کسی روی آن عبادت نکند. اینها معتقد بودند.
زنها هم در عزاداری شرکت کنند. حدیث داریم که امام صادق فرمود که خانمها در جلسه بیایند منتهی پشت پرده باشند. یعنی حجاب باشد. در کربلا میفهمیم که یک گروه کوچک میتوانند الگو برای تاریخ شوند. یک گروه کوچک هفتاد و دو نفر در نصف روز که خیلی است. یک گروه کوچک در نصف روز الگو برای کل تاریخ میشوند. این خیلی حرفهای قابل بررسی است. منتهی این عزاداریها را باید مواظب باشیم که بهترین استفاده را بکنیم. عزاداری باید جامع باشد. یعنی هم احکام دینی گفته شود، پنج دقیقه، ده دقیقه دو تا مسئله گفته شود. بعد یک آیهای تفسیر شود. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین» این مغضوبین چه کسانی هستند و این ضالین چه کسانی هستند؟ «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» عباد الله الصالحین چه کسانی هستند که من هر روز به آنها سلام میکنم. یک آیه و حدیثی تفسیر شود و عزاداری هم بشود. همه باید با هم باشند ولی نفس آمدن در عزاداری هم مهم است. یک بندهی خدایی بود که روضهخوانی میکرد. اول اذان و بعد نماز و بعد هم مسئله و سخنرانی و سینهزنی و آخر آن هم شام میداد. یک مشت آدمهای رنگ و وارنگ سر کوچه بودند که اینها وقت شام به داخل میآمدند. نه نماز جماعت میآمدند و سخنرانی میآمدند. فقط برای شام میآمدند. این صاحب خانه ناراحت شد و رفت گفت که شما هیچ کدام از مراسم را نمیآیید. جلسهی ما یک ساعت، یک ساعت و نیم طول میکشد فقط برای شام میآیید. اینها هم گفتند که ما دیگر نمیآییم. بلند شدند و رفتند. شام هم نمیآییم. شب امام حسین را خواب دید و گفت که اینها وقتهای دیگر که به خانهی تو نمیآیند، پرچم سیاه میزنی که اینها به خانهی تو میآیند اینها مشتریهای من هستند، چرا اینها را بیرون کردی. گفت میروم و عذرخواهی میکنم. فردا به سر کوچه آمد و گفت که من دیشب گفتم که شما فقط برای شام میآیید. به شما برخورد، امام حسین به من دعوا کرده است. بنابراین بفرمایید قدم به چشم. امام حسین یک جوری کرده است که آنهایی که با خدا رفاقت میکردند آخر خط اینها را جمع میکند و آنها را هول در مسجد میدهد. اول مسجدی نیستند. به اسم امام حسین میآید و هی قدم به قدم امام حسین مستدرک یعنی هر جای آن جا مانده است مثلاً سید رضی این خطبهها گیر او آمده است و این خطبهها در نهجالبلاغه نوشته شده است. علمای بعد آمدند و گفتند که باز خطبه هست و سید رضی دست او به اینها نرسیده است و بعد آنها را کامل میکنند. چند رقم ما مستدرک داریم. امام حسین مستدرک خدا است. یعنی هر کسی را خدا با قد قامت الصلوه جذب کرد و هر کسی را هم جذب نکرد، همین گرهها را وصل به آن منبع میکند. ما میتوانیم هم توسل پیدا کنیم و هم دعا کنیم.
خدایا به آبروی هر کسی که پهلوی تو آبرو دارد و همهی انبیا و اوصیا و به آبروداری محمد و علی و امام حسن و امام حسین و چهارده معصوم این بلا را از جامعهی ما و از بشریت برطرف کن. هر کجا ما مقصر هستیم تنبه و توفیق توبه عنایت کن. در عزاداریها شرکت کنیم. بعد عزاداری هم طول نکشد و در غذا دادن هم فرق نگذارید. هر کسی آمد و گزینش نکنید. مراعات بهداشت را بکنید. بدون دستورات کرونایی حرکت نکنید. شما الان یک گوشتی میخواهید بخرید میگویند این استاندارد است و این گوشت بهداشتی است، باید مهر امام زمان بخورد. شما اگر که میگویید که من میروم کرونا هم گرفتم، گرفتم، میخواهم شهید شوم. هیچ مرجعی نمیگوید که شما برو کرونا بگیر و شهید شو. ما دین خود را از مراجع میگیریم. یک دنده نباشید. وقتی میگویند که اینجا و آنجا. گاهی اصرار دارند که ما باید از این بازارچه برویم. پدران ما در عزاداری از اینجا میرفتند. خب از یک جای دیگر برو، مگر امام حسین در این کوچه هست؟ گاهی وقتها تعصب داریم که باید شتر بکشیم و نه گاو و گاهی وقتها باید از این خیابان برویم و نه آن خیابان و باید مداح ما در این ساعت تا این ساعت منبر برود. امیدوارم که هر جا کوتاهی کردیم خدا ببخشد و این تتمهی عمر ما صددرصد در راه مستقیم باشیم. و السلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: به حق این اشکها و به حق بغضها و به حق عزاداری این شبها انشاءالله این حال دل جامعهی ما خوب شود و این اتفاقات و این بیماری و این رفتنهای نابههنگام انشاءالله بساط آن جمع شود. جای خالی همهی آنهایی که این ایام در بین ما بودند و امسال نیستند. همهی برادرها و خواهرها و پدرها و مادرها و پدربزرگها و مادربزرگها همهی آنها مهمان سفرهی سیدالشهدا باشند و همهی پدرها و مادرهایی که دست ما را در دستان پر مهر سیدالشهدا گذاشتند و با این محافل و مجالس آشنا کردند و این حسین حسین گفتنها از بچگی ورد زبان ما شد. امروز ثواب تلاوت آیات را هدیه به روح بلند و آسمانی امام مجتبی(ع) کنیم به جناب عبدالله بن حسن، جناب قاسم و انشاءالله از ثواب و اجر این تلاوت همه بهرهمند شویم و از هدیهای به روح بلند این بزرگواران. صفحهی 262 را تلاوت خواهیم کرد. آیات را بشنویم. «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.»
صفحهی 262 قرآن کریم
شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
ای خاک کربلای تو مهر نماز من/ این مهر را به ملک سلیمان نمیدهم.
انشاءالله که همهی ما زیر سایهی مهربانیها و بزرگواری و کرامت حضرت سیدالشهدا(ع) باشیم.
اشارهی قرآنی امروز را حاج آقای قرائتی بفرمایند.
حجت الاسلام قرائتی: این سورهای که آیات آن را شنیدید، آیهای که میفرماید که «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» این خیلی تأکید روی آن هست. «انا نحن» ما حتماً ما. «نزلنا الذکر و انا» و بعد هم حافظون نگفته است و «و انا له لحافظون» گفته است که فقط او را حفظ میکند. یک وقت میگوییم که شما را دوست دارم. خب ممکن است که آدم بستنی هم دوست داشته باشد. یا میگویم که تو را دوست دارم. یعنی چه؟ یعنی دیگران را نه. فقط تو را دوست دارم. نگفته است که «و انا لحافظین» گفته است که «له لحافظون» خود امام حسین سر مقدس ایشان روی نی قرآن خواند. پیام او چه هست؟ یعنی ای بشریت سر من از تن من جدا میشود اما سر من از قرآن جدا نمیشود. اینها پیام دارد. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» له یعنی حتماً، نگفته است که نحفظه که فعل است و زور آن کم است. حافظون میگوید که اسم است. یک کلمه وقتی میگویم که حسن آقا آمد یا بگوییم که آمد حسن. اینها در ادبیات فرق میکند. اگر جمله اول آن اسم باشد زور دارد، در ادبیات عرب اما اگر اول جمله فعل باشد زور ندارد. نگفته است که «نحن نزلنا الذکر و نحفظ» ما ذکر را حفظ میکنیم. گفته است که «و انا له لحافظون» انا تأکید روی آن است و لام له تأکید روی آن است و لحافظون که جملهی اسمیه است تأکید روی آن است. یعنی قطعاً قطعاً ما حافظ قرآن هستیم. اسلام این همه فریاد میزند که ما در محرم اگر گوش میدهید که این بحثها را در محرم گوش میدهید که عزاداران و هیئتهای عزاداری یک برنامهریزی کنند که در جلسات عزاداری یک چند دقیقه هم سهم قرآن را بگذارند. نه آغاز کار که تا مردم جمع میشوند قرآن مقدمه باشد، نه واقعاً قرآن هم جز برنامهها باشد. چه طور نذری دادن و غذا دادن و عزاداری و سینهزنی است، یک برنامهی قرآنی هم باشد. چه طور همان رئیس هیئت که همهی این جمعیت را به عزاداری میبرد و در شهر و بازار میچرخاند و بعد هم از همه پذیرایی میکند، این میتواند جوانهای محله را هم جمع کند و یک جلسهی قرآن داشته باشد و حدیث داریم که امام زمان که ظهور میکند اولین دستور او این است که ای بشریت بروید و ساختمان دارالقرآن که طول میکشد و خرج ندارد، یک خیمه بزنید و چند تا چند تا قرآن یاد بگیرید. ما قرآن را نشناختیم. نسبت به قرآن سهم خود را انجام ندادیم. قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا باشد. مثلاً ما چند تا هیئت عزاداری داریم؟ فرض کنید که دهها هزار هیئت عزاداری هست خب پس دهها هزار جلسه تفسیر قرآن باید باشد. چون پیغمبر فرمود که «کتاب الله و عترتی لن یفترقا» قرآن و اهل بیت هرگز از هم جدا نیست. نباید یک حسینیه عزاداری آن پررنگ باشد و قرائت قرآن آن کمرنگ باشد. این توازن انشاءالله حفظ شود.
شریعتی: نکتههای خوبی را شنیدم. شما برای ما دعا کنید و ما برای سلامتی شما و مردم عزیز دعا میکنیم.
حجت الاسلام قرائتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد. حدیث داریم که قبل از دعا ده مرتبه یا رب بگویید که به استجابت نزدیک است. اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدایا هر چه به عمر ما اضافه میکنی بر ایمان و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا و ما را از غافلین در دنیا و از زیانکاران در دنیا و آخرت و از اهل حسرت یوم الحسره قرار نده. کسانی که در سالهای قبل در عزاداریها شرکت میکردند همه را با امام حسین محشور بفرما. ما و نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین شیعیان امیرالمؤمنین قرار بده. اللهم صل علی محمد و آل محمد
پست قبلی
پست بعدی