صحیفه سجادیه، دعاهای امام سجاد علیهالسلام
موضوع: صحیفه سجادیه، دعاهای امام سجاد علیهالسلام
تاریخ پخش: 26/11/1402
عناوین:
1- دعا برای اصلاح ذات و صفات و اعمال انسان
2- شیوه درست دعاکردن به درگاه خدا
3- دوری از آفات کارهای نیک و کمالات
4- دعا، سلاح و سپر مؤمن در برابر بلایا
5- اقرار به گناهان در نزد خداوند، نه مردم
6- توکّل بر خدا، نه تکیه بر مردم
7- دعا همراه با تضرّع و توسّل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان پای تلویزیون زمانی که بحث را میشنوند، تولّد امام سجّاد، قبلش تولّد امام حسین، تولّد ابالفضل علیهم السلام، اعیاد شعبانیه هست. اسمش را هم دیدم که نوشتند: «روز صحیفهی سجّادیه». در این ده، بیست دقیقهای که ما صحبت کنیم، میخواهم راجع به امام سجّاد و دعا صحبت کنم. متن وحی ما قرآن است، کنار قرآن، سخنان پیغمبر و اهل بیت و امیرالمؤمنین است. در سخنان اینها بعضی بحثها خیلی گل کرده و شکوفاست، مثل دعاهای امام سجّاد، صحیفهی سجّادیه. محقّقین کارهای خوبی کردند، دعاهای حضرت زهرا، دعاهای موسی بن جعفر، دعای هر امامی را، بعضی از امامها را دعایشان را کتاب کردند.
یک دو، سه نمونه برای شما بگویم، مثلاً راجع به کمالات، مردم سه دسته هستند:
1- دعا برای اصلاح ذات و صفات و اعمال انسان
[پای تخته] 1- بعضی ذاتاً خراب هستند، بعضیها جنسشان خراب است، مثل زغال که سیاه است، هر چه هم صابون به آن بزنی، ذاتش سیاه است.
2- بعضی ذاتش خوب است، ولی عملش خراب است. پسر خوبی است، دختر خوبی است، حلالزاده هست، فطرتش با فطرت است، با عقل است، با تحصیلات است، ولی کارش، کار درستی نیست، آدم خوبی است، ولی کارش غلط است.
3- بعضیها هم ذاتش خوب است، هم عملش خوب است، ولی خوبیهایش کم است. امام سجّاد در دعا همه را میگوید، میگوید خدا اگر ذاتم خراب است، ذاتم را درست کن؛ اگر ذاتم خوب است، عملم خراب است، عملم را درست کن؛ اگر هم ذاتم خوب است، هم عملم خوب است، ولی خوبیهایم کم است، خوبیهایم را زیاد کن. بخوانم دعا را: «اللَّهُمَّ»: خدایا؛ «لَا تَدَعْ خَصْلَهً»، «خَصْلَه» یعنی ذات، میگویند خصلتش این است، یعنی ذاتش این است؛ «لَا تَدَعْ خَصْلَهً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا»: اگر ذاتم خراب است، اصلاح کن. اگر ذاتم خوب است، عملم خراب است، «وَ لَا عَائِبَهً»: کارهایم عیب دارد؛ «حَسَّنْتَهَا»: خوبش کن. اگر هم ذاتم خوب است، هم عملم خوب است، خوبیهایش کم است، «أُکْرُومَهً فِیَّ نَاقِصَهً»: کرامت دارم، امّا کرامتم کم است، ناقص است؛ «أَتْمَمْتَهَا». یعنی ما در هر حال ما احتیاج به دعا داریم. جنست خراب است، بگو خدایا ذاتم را خوب است، کینهای است، سوءظنّی است، بدبین است، بددل است، هر چیزی میبیند میگوید این هم کلک است، آن هم یک حقّهبازی است، به هر کس میرسد نیش میزند، نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش این است. خدایا اگر ذاتم خراب است، ذاتم را درست کن؛ اگر ذاتم خوب است، عملم خراب است، عملم را درست کن؛ اگر هم ذاتم خوب است، هم عملم خوب است، خوبیهایم را رشدش بده، «وَ لَا أُکْرُومَهً»، «أُکْرُومَهً» کرامت، بزرگواری؛ «فِیَّ نَاقِصَهً» کرامت هست، ولی ناقص هست، کم است؛ «أَتْمَمْتَهَا»: تمامش کن. این خیلی مهم است
به ما گفتند شما دعا که میکنی، دستت را بالا بیاور دعا کن، خداوند چند جور با تو برخورد میکند:
1- یا اینکه از خدا میخواهی حق است، همان را به تو میدهد. یک وقت حق نیست، مشابهش را به تو میدهد، مثلاً شما فکر میکنی این ماشین را بخری، یا این خانه را، یا با این ازدواج کنی، این حق نیست، ؟؟؟ (9:55) یک همسر دیگر، ماشین دیگر، خانهی دیگر. اگر همان صلاح باشد، آن را به تو میدهد، اگر هم صلاح نباشد، مشابهش را به تو میدهد. اگر اصلاً صلاح نیست شما فعلاً ماشین بخری، ولی دستت که بالا آمد، خدا میگوید این دستی که بالا آمده، من محروم نمیکنم، یک دعایش را مستجاب میکنم، یک دعای دیگرش را، یا برای نسلش میگذارم، دعای خودش را مستجاب نمیکنم ولی به بچّهاش میدهم، یا اصلاً به خودش و بچّهاش هم نمیدهم، برای قیامتش ذخیره میکنم. ببین یک جوری این دعا جبران میشود، هر کس دعا کند، یا خودش را خدا به او میدهد، اینهایی که میگویم از خودم نیست هان، حدیث است، یا خودش را به او میدهد، یا مشابهش را به او میدهد، یا بلا را از جانش دور میکند، یا به نسلش میدهد، یا برای قیامتش ذخیره میکند.
2- شیوه درست دعاکردن به درگاه خدا
گاهی میپرسند: ««چرا ما دعا میکنیم، مستجاب نمیشود؟» مگر خدا نگفته «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر/ 60): دعا میکنید، مستجاب میکنم، پس چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟»»
خب «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»، باید دید که «ادْعُوا» یعنی چه؟ «ادْعُوا»: یعنی دعا کن، «دعا» در لغت یعنی خیر بخواه، شما که این را میخواهی خیر است؟ یقین داری خیر است؟ از کجا میدانی خیرت هست؟ شاید ضرر داشته باشد. اگر میگوید «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»، دعایی کنید مستجاب میکنم، یعنی خیر بخواهید، تو یک چیزی میخواهی، فکر میکنی خیرت است. از کجا خیرش هست؟ دیروز یک کسی به من زنگ زد که شما بیا در یک موردی که من برای همسری انتخاب کردم، صحبت کن که اینها دختر را به من بدهند. گفتند: «اوّل که من شما را نمیشناسم. دوّم نمیدانم خیر شما چه هست، از کجا تشخیص شما … شما عاشق شدی، میخواهی به عشقت برسی، معنایش این نیست که عشق شما حق است. خیلیها رفتند به عشق برسند، ضربه فنّی شدند.» دعا یعنی طلب خیر، اینکه از خدا میخواهی، خیر نیست، شرّت است، خیال میکنی خیر است، این یک.
2- «ادْعُونی»، کلمهی «نی» یعنی چه؟ «ادْعُوا»: یعنی دعا، طلب خیر، «نی» یعنی چه؟ یعنی فقط از خدا بخواه، تو به خدا میگویی، به هر کس و ناکس دیگر هم میگویی، «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ» (غافر/ 14): میگوید اگر چیزی را از خدا میخواهید، دیگر کسی را پهلوی خدا نگذار، اخلاص داشته باش، بگو فقط خدا، به هر کسی رو نینداز، به خدا واگذار کردی، به خدا واگذار کن، «ادْعُونی». «أَسْتَجِبْ لَکُمْ»، «لَکُمْ»، نگفته «عَلَیْکُمْ»، باید به نفعت باشد، «أَسْتَجِبْ»، من استجابت میکنم، دعایت را قبول میکنم، امّا به نفعت باید باشد.
دعا آدابی دارد:
– روایت داریم: «هر کس میخواهد دعایش مستجاب بشود، لقمهاش را حلال کند.» (بحار الأنوار، ج 90، ص 321) با لقمهی حرام دعا مستجاب نمیشود، یک.
– دعا باید همراه با عمل باشد. قرآن دعاهایی که نقل میکند، میگوید اولیای خدا در گرفتاریها دست به کار میزدند، لابهلای کارشان دعا هم میکردند. دعا کنار عمل است، نه به جای عمل. این آقا حال کار ندارد، میگوید: «آقای قرائتی، یک دعا به من بده رزقم خوب شود!» رزقت خوب شود، باید خودت را جمع کنی، بروی کار بکنی. دعا همراه با عمل، دعا همراه با اخلاص، دعا به شرط اینکه مصلحت باشد.
3- دوری از آفات کارهای نیک و کمالات
خیلی معارف در دعاها هست، یک جملهای من بگویم، عیدی امام سجّاد برای شما باشد. میگوید: «خدایا»، یک جمله از صحیفهی سجّادیه، «خدایا هر کمالی به من میدهی، عیبش را به من نده.» عزّت یک کمال است، آدم عزیز بشود، محبوب باشد، امّا همین ممکن است باعث تکبّر بشود و لذا امام سجّاد میگوید: «أَعِزَّنِی»، عزّتم بده؛ ولی «وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ»، گرفتار تکبّر نشوم. «عَبِّدْنِی لَکَ»، من بندهی تو باشم، بندگی خدا خوب است؛ امّا «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ»، گرفتار عجب و غرور نشوم. یک خانمی، یک آقایی، یک شبی، نماز شبی میخواند، دعایی میخواند، صدقهای میدهد، فکر میکند که تمام کمالات در او جمع شده. عبادت میکند، امّا گرفتار غرور و عجب میشود. حدیث داریم: «سَیِّئَهٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ مِنْ حَسَنَهٍ تُعْجِبُک» (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، ح 203، ص 139)، گناه کنی که خودت را بد بدانی، خدا بیشتر دوست دارد که ثواب بکنی، مغرور بشوی. تکرار میکنم گناهی بکنی که شرمنده بشوی، خدا راضیتر است که عبادتی بکنی که مغرور بشوی. من بودم که این کار را کردم، من پیشنهاد دادم، من دامادش کردم، من عروسش کردم، من جهازیهاش دادم، من کمک تحصیلی کردم، من به او وام دادم، هی من من میکند. قرآن صریحاً میگوید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/ 264)، خدماتی که میکنید، باطل نکنید با منّتی که میگذارید، خدمت کردید، امّا منّت که گذاشتی، ثواب خدمتت از بین رفت. نه منّت بگذاری به خودش که من به تو، به دیگران هم بگویی من به او وام دادم، اینکه میگویند منّت بگذاری، قرآن صریح میگوید، میگوید اگر منّت بگذاری ثوابت از بین میرود، نه منّت بگذاری سر آن کسی که پولش دادی، منّت بگذاری به دیگران، یعنی به دیگران بگویی من به فلانی پول دادم. یک وقت به خودش میگویی من به تو پول دادم، منّت است، یک وقت به دیگران میگویی من به او دادم. به خودش نمیگویی، به یک کس دیگری میگویی. به کسی دیگر هم بگویی، منّت گذاشتی، باطل است. این حدیث را اخیراً من کشف کردم که امام میگوید اینکه میگوید منّت نگذارید، نه منّت بر خودش، به دیگران هم بگویی منّت است، منّت که شد، باطل میشود. چهقدر افراد ما کار خیر میکنند، امّا به این و آن میگویند. این تابلو مال من است، این بنر مال من است، این هنر مال من است، این مال من است، وقتی خودت را مطرح کردی، پاک میشود. کار خوب کردن مهم نیست، ادامهاش مهم است. یک آیه در قرآن داریم که پیغمبر فرمود این آیه من را پیر کرد: «شَیَّبَتْنِی سُورَهُ هُودٍ» (تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 6، ص 250). در سورهی هود یک آیه هست، پیغمبر فرمود این آیه من را پیر کرد. آیه این هست که میگوید که: «استقامت کن»، «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ» (هود/ 112): به مردم هم بگو استقامت کنند. پیغمبر خودش میتواند استقامت کند، امّا چهطور مردم را به استقامت وادارد؟ «وَ مَنْ تابَ مَعَکَ» مشکل است. یک راننده ممکن است خودش خوب رانندگی کند، امّا همهی اینهایی که پشت ماشین نشستند، خوب رانندگی نمیکنند. ممکن است شما به کسی نزنی، کسی به شما بزند. «هَبْ لِی مَعَالِیَ الْأَخْلَاقِ» (صحیفهی سجّادیه، دعای مکارم الأخلاق)، «معالی أخلاق» یعنی اخلاق عالی، خدایا اخلاق من را عالی کن، خوب باشد، امّا پز ندهم. من را میبینی؟ هیچ وقت عصبانی نمیشوم. من را میبینی؟ هیچ وقت چکم برنگشته. من را میبینی؟ هر چند روزی به فامیلها سر میزنم. من را میبینی؟ هی میگوید من را میبینی. میگوید خدایا خدمت بکنم، امّا پز ندهم، عبادت بکنم، مغرور نشوم، عزّت پیدا بکنم، امّا متکبّر نشوم، این دعای ما این است.
4- دعا، سلاح و سپر مؤمن در برابر بلایا
بینندهها چهارم شعبان تولّد امام سجّاد و روز صحیفهی سجّادیه گفتیم چند جمله دعا کنیم. روایت داریم امیرالمؤمنین فرمود: «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ» (الکافی، ج2، کتاب الدعاء، بَابُ أَنَّ الدُّعَاءَ سِلَاحُ الْمُؤْمِن، ح 4، ص 468)، دعا سپر مؤمن است، یعنی دعا شما را حفظ میکند. خیلی وقتها دعاهای پدر در حقّ فرزندان مستجاب میشود و بالعکس.
«الدُّعَاءُ أَنْفَذُ مِنَ السِّنَانِ الْحَدِیدِ» (الکافی، ج2، کتاب الدعاء، بَابُ أَنَّ الدُّعَاءَ سِلَاحُ الْمُؤْمِن، ح 7، ص 469): دعا از سرنیزهی تیز و آهن زورش بیشتر است، یعنی فرو میرود.
«الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ» (الکافی، ج2، کتاب الدعاء، بَابُ أَنَّ الدُّعَاءَ سِلَاحُ الْمُؤْمِن، ح 1، ص 468)، حدیث دیگر، اسلحهی مؤمن دعاست.
– دعا باید همراه ستایش باشد، «کُلُّ دُعَاءٍ لَا یَکُونُ قَبْلَهُ تَمْجِیدٌ فَهُوَ أَبْتَرُ» (عده الداعی و نجاح الساعی، ص: 260)، دعا که میکنید اوّل از خدا تمجید کن، «یا عَلّی، یا عَظیم، یا غَفُور، یا رَحیم»، اوّل «یا الله، یا رَبّ»، از خدا تمجید کن، تو رازقی، تو خالقی، تو عزیزی، تو کفیلی، تو وکیلی، تو وفیّ هستی، تو چه … از خدا تجلیل کن. شما وام هم میخواهی بگیری، نمیگویی: «حاج آقا پولهایت را بده»، میگویی: «شما که آدم خیّری هستی، نام خیرت هست، جزء خوبها هستی، شما که این خدمات را کردی»، به او بگو، خدماتش را به زبان بیاور، بعد بگو به من هم وام بده. یک سؤالی از استاد میخواهی بکنی، «استاد شما که مطالعه کردی، زحمت کشیدی، کتاب نوشتی، درس دادی، یک سؤال هم من دارم، جواب بده.» تجلیل کنید. به خانمت میخواهی حرف بزنی، نگو :«این سبزی است پاک کردی، پر از گِل؟!»، بگو: «خانم خیّاطی کردی، درس بچّهها را کمک کردی، چه کردی، چه کردی. یک خورده در سبزی هم دقّت کن.» یعنی اوّل خوبیهایش را بگو، بعد بگو این سبزی …
حتّی آدمهای بد را قرآن میگوید نگو تو بدی، بگو خوبی، ولی عملت بد است، «إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقالینَ» (شعراء/ 168)، آیهی قرآن بود که خواندم. یعنی تو عملت خوب نیست، ذاتت خوب است، بچّهی خوبی هستی، دختر خوبی هستی، پسر خوبی هستی، امّا این حرف را نمیزدی بهتر بود. او هم میگوید: «اشتباه کردم.» امّا اگر بگویی: «این حرف بود تو زدی؟! غیبت نکن!» تو ذوقش میخورد، ممکن است لجبازی هم بکند. دعا باید قبلش تجلیل باشد.
5- اقرار به گناهان در نزد خداوند، نه مردم
– در دعا که میکنی، گناهانت را هم به زبان بیاور، منتها کسی نفهمد. جوری دعا نکن که خدایا من یک همچین غلطی کردم، طرف (20:30) میگوید اِه! تو همچین غلطی کردی؟! اِه! شما هم فهمیدی همچین غلطی کردم؟! به زبان بیاورید، امّا به طوری که هیچ کس نفهمد، اینها اثر دارد هان، اینها روایت است که میگوید اگر میخواهید دعایتان مستجاب بشود، «ثُمَّ الْإِقْرَارُ بِالذَّنْبِ ثُمَّ الْمَسْأَلَه » (الکافی، ج 2، کتاب الدعاء، بَابُ الثَّنَاءِ قَبْلَ الدُّعَاءِ، ح 3، ص 484)، اوّل اقرار کن، بعد سؤال کن.
– اصرار در دعا. اصرار با مردم خوب نیست، به مردم اصرار نکن یک چیزی بگیری، بگو آقا کمک کردی، دستتان درد نکند، امّا دیگر هی اصرار نکن، امّا در دعا میگویند نسبت به خدا اصرار کن، نگو دو بار گفتم، ده بار گفتم، هزار بار بگو.
– تمام نیازهای خودتان را بگویید. نگو این که چیزی نیست، حتّی حدیث داریم: «بند کفشت را هم از خدا بخواه.» (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 5، ح 5595، ص 172) ما گاهی وقتها مثلاً اگر ماشین قراضه هست، میگوییم آیت الکرسی بخوانیم، صدقه بدهیم، ماشین خوب دیگر دعا نمیخواهد، ماشین سالم است، نو هست، مال فلان شرکت و کارخانه هست. ممکن است همهی دقّتها را بکنی، امّا یک جایش، یک مشکل داشته باشد. اگر ماشینت خوب است، پولت خوب است، نه خوابم را کردم، من دیگر خوابم نمیبره، ممکن است خوابت را هم کردی، باز هم پشت فرمان خوابت ببرد، ممکن است مدّتی هم نخوابیده باشی، ولی خدا نگهت میدارد. به کارهایی که کردید، تکیه نکنید، چون خواب کردم، دیگر پشت فرمان خوابم نمیبرد، چون من دیشب درس خواندم، حتماً در کنکور قبول میشوم، چون همه به من سلام کردند، حتماً از من پذیرایی میکنند، گاهی وقتها همه سلامات میکنند، ولی گرسنهات میشود، یک لقمه نان بهت نمیدهند. قرآن نقل میکند دو تا پیغمبر وارد یک قریه شدند، گرسنه بودند، موسی و خضر علیهما السلام. یک تکّه نان خواستند، «اسْتَطْعَما أَهْلَها» (کهف/ 77)، به مردم گفتند یک قطعه نان بدهید ما بخوریم؛ «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» (کهف/ 77)، یک تکّه نان ندادند. اینطور نیست که … گاهی وقتها ما چون میگوییم پسر عمّهام کجاست، پسر خالهام کجاست، برادرم، داییام، فلانی از کانادا نامه داده، فلانی از آمریکا ویزا فرستادند، دلار فرستادند، وعده دادند، چون وعده دادند، نه، ممکن است … به مردم تکیه نکنید، کمک بخواهید، امّا تکیه نکنید. اصلاً در مدیریت، یک جوری مدیریت کنید که از همه کمک بگیرید، امّا به کسی تکیه نکنید. مثل ملحفه و پتو، پتوی شما با ملحفه با یک سنجاق وصل میشود، سنجاق را هم درآوری، از هم جدا میشود.
6- توکّل بر خدا، نه تکیه بر مردم
یک جوری باشد که با رئیس جمهور، با وکیل، با وزیر، با تجّار، با سیاسیون، کنار کارشان از آنها، از همدیگر استفاده بکنید، امّا جوری باشد که اگر رابطه قطع شد، سرنگون نشوید. من شهر ورامین را مَثَل میزنم. میگویم شهر ورامین همهاش باشه، کلمهی ورامین، اسم یک شهری است مرکز انقلاب، در تهران. حالا اگر «واو» ورامین پرید، میشود چی؟ «رامین»، «ورامین» میشود «رامین». «رامین» هم لغو نیست، اسم یک آدم میگذارند. اگر «ر»اش هم پرید، میشود «امین»، این هم لغو نیست، میگویند فلانی آدم امینی هست. «الف»اش هم پرید، میشود «مین»، مین وسیلهی جنگی است. «میم»اش پرید میشود «ین»، «ین» واحد پول است. «ی»اش پرید، میشود «نون»، تازه میخوریم. یعنی کلمهی «ورامین» را هر کاریاش بکنی، سرنگون نمیشود، جوری از مردم کمک بخواهید که قسطتتان رسید نرسید، شد نشد، تکیه نکنید.
یک بنده خدایی میخواست داماد شود، ولی خب هم زشت بود، هم کوتاه بود، هم فقیر. گفتند: «چه کسی دخترش را به تو خواهد داد؟!» دیگر اصلاً کسی برایش خواستگاری هم نکرد، گفتند: «به تو دختر نمیدهند با این قیافهای که داری و جیب خالی!» بعد به او گفتند: «فلانی چند تا دختر دارد، ولی به تو نمیدهد.» گفت: «حالا من میروم به او میگویم.» پهلوی پدر دختر رفت، گفت: «من میخواهم ازدواج کنم، شنیدم شما دختر دارید. ببینید اگر دخترها من را میپذیرند، من داماد شما بشوم.» بعد جملهاش این بود، جملهی قشنگی است، گفت: «ان تُزَوِّجُونا»: اگر دخترت را به ازدواج درآوردی، دخترت را به من دادی، «الحمدلله»، خدا را شکر؛ «و إنْ تَمْنَعُونا»: اگر ممانعت کردی، دخترت را نداری، «الله اکبر»: خدا بزرگ است، یک جایی دیگر. «ان تُزَوِّجُونا الحمدلله». جوری باشیم که اگر دعا مستجاب شد، نشد، کمک شدند، نشد. آخر گاهی وقتها ما خیز میگیریم که یک کاری بشود، بعد که نمیشود، عقدهای میشویم، اعصابم خورد شد، خوابم از سرم پرید، در درس شکست خوردم، در کجا شکست خوردم. شد شد، نشد نشد.
من در اتوبوس، در ماشین نشسته بودم، یک ماشین سواری، یک اتوبوس آمد از بغل ما رد شد. من هم با این بغلدستیام با هیجان حرف میزدم. مگر نگفتم؟! چند بار بگم؟! آخر نباید اینطور بشود؟! هی با هیجان حرف میزدم، اتوبوس گازش داد، از بغل ما رد شد. دیدم پشت اتوبوس نوشته: «شد شد، نشد نشد.» یکمرتبه دیدم مثل آبی که روی آتش ریختند. ما نمیدانیم مصلحتمان چه هست. خیلی وقتها مصلحت چیز دیگر هست و ما علاقهی مان چیز دیگر هست.
– چیزهای جزئی را هم از خدا بخواهیم.
– دعا را کم نشمرید. گاهی وقتها همان را که میگوییم چیزی نیست، همان مستجاب میشود. گاهی میگوید اینکه چیزی نیست، مثلاً میگوید که: «خدایا سرطان فلانی را خوب کن، خدایا نمیدانم فلان بیماری صعبالعلاج را خوبش کن» بعد میگوییم: «فلانی هم تب دارد» میگوید: «حالا تب که چیزی نیست، خوب میشود، یک قرص آسپرین میخورد، خوب میشود.» در دعا نگو این چیزی نیست، گاهی همان که چیزی نیست مستجاب میشود، آنهایی که به نظر تو چیزی هست، مستجاب نمیشود. این هم روایت داریم. «فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمْ» (کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 297).
– خوشگمان باشید، نگویید که من را خدا نمیبخشد. یک کسی پردهی کعبه را گرفته بود، رفته بود مکّه، پردهی کعبه را گرفته بود، میگفت: «ای خدا، من را بیامرز»، بعد میگفت: «میدانم نمیآمرزی!» اوّل میگفت بیامرز، بعد میگفت میدانم نمیآمرزی. گفتند: «این چه دعایی است؟!» گفت: «آخر نمیدانید من چه گناهی کردم. من از بنیامیه و یزید پول گرفتم، رفتم کربلا امام حسین را کشتم آمدم. اصلاً دیگر خدا من را میآمرزد؟» امام به او فرمود: «گناه یأس تو کمتر از کشتن امام حسین نیست، کشتن امام حسین گناه بسیار خطرناکی است، امّا یأس تو هم گناه بدی است که تو میگویی خدا من را نمیبخشد.» خوشبین باشید، نگویید دیگر نمیشود، من دیگر به جایی نمیرسم. چرا به جایی نمیرسی؟ ما خیلی وقتها شکست میخوریم، به خاطر این است که از درون میبُریم. یعنی دو تا زلزله در قرآن داریم، یک زلزله مال زمین است که حفظید: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (زلزله/ 1)، زمین زلزله میشود. یک زلزله داریم در روح انسانهاست، «حتی اذا زلزلوا»، قرآن میگوید درونش، قلبش زلزله شد، یعنی به هم ریخت، ما هم در فارسی میگوییم به هم ریختیم. این مهم است، زلزلهی درونی مهمتر از زلزلهی بیرونی است. به دعا خوشبین باشید.
– دعا همراه با تضرّع و ابتهال باشد، این را هم روایت داریم. دعا همراه با توسّل، گریه و مناجات باشد.
7- دعا همراه با تضرّع و توسّل
– «خَوْفاً وَ طَمَعاً» (اعراف/ 56)، قرآن میگوید دعا که میکنید، هم خوف داشته باشید، هم طمع داشته باشید. به قدری ما باید امیدوار باشیم، باید باشیم، من هم نیستم هان، ؟؟؟ (29:00) به قدری باید امیدوار باشیم، نگوییم: «خدا ما را نمیبخشد»، (ولو هر چه هم گناه بکنیم)، «من دیگر قابل اصلاح نیستم!» چرا؟! «من دیگر توبهام قبول نمیشود!» من دیگر، من دیگر.
– در دعا بلندنظر باشید. نگو من، بگو ما. یک وقت یک جایی بودم، عاشورا بود، ظهر عاشورا عزاداری کردند. دیدم یکی از این عزیزان عزادار همچین دعا کرد، گفت: «پروردگارا، به آبروی حسین، به آبروی ابالفضل، به آبروی … (ظهر عاشورا بود)، اینهایی که در این هیئت سینه زدند، گرفتار تب نشوند.» گفتم: «آقا بیا، حالا اگر کسی هیئت بغلی بود، گرفتار بشود، تو که دعا میکنی، بگو خدایا همهی مریضها را شفا بده، کسانی که در این هیئت بودند، حالا اگر در هیئت دیگری بودند، آنها مسلمان نیستند؟!»
بلندنظر باشید. «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ»، امام نمیگوید خدایا فقر من را برطرف کن، میگوید همهی فقیرها را غنی کن، «کُلَّ جَائِعٍ»، «کُلَّ … کُلَّ … کُلَّ … کُلَّ …». این شعار غلطی که میگفتند: «نه غزّه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، خب این ضدّ حرفهاست، امامان ما میگویند دعا کن به همه، «اللَّهُمَّ أَصْلِحْ کُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِین». به ما ربطی ندارد فلسطین و غزّه و و لبنان و افغانستان و عراق، به ما چه؟! حدیث داریم: «کسی نالهی مظلوم را بشنود، به فریادش نرسد، مسلمان نیست». «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً»: کسی صدا میشنود؛ میگوید: «یَا لَلْمُسْلِمِینَ»، مردم، من مسلمانم گیر کردم؛ «فَلَمْ یُجِبْهُ»: ولی جواب نمیدهد؛ «فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» (الکافی، ج2، کتاب الإیمان و الکفر، بَابُ الِاهْتِمَامِ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ وَ النَّصِیحَهِ لَهُمْ وَ نَفْعِهِم، ح 5، ص 164). ما خاکپرست (33:05) که نیستیم، وطنمان را دوست داریم، امّا هر جا هم مظلوم هست که میتوانیم کمک کنیم، باید کمک کنیم. در دعا بلندنظر باشیم، به همه دعا کنیم، چیزهای جزئی هم بخواهیم، لقمهی مان هم حلال باشد، دعا مستجاب میشود.
تولّد امام سجّاد را تبریک میگویم. از اینکه صدایم خوب نبود، معذرت میخواهم.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- آیه 60 سوره غافر به کدام یک از وعدههای الهی اشاره دارد؟
1) استجابت دعا
2) نابودی دشمنان
3) پیروزی مؤمنان
2- آیه 14 سوره غافر به چه امری تأکید دارد؟
1) اخلاص در انفاق
2) اخلاص در دعا
3) اخلاص در عمل
3- امام سجاد علیهالسلام در صحیفه سجادیه، به کدام یک از آفات عبادات اشاره دارد؟
1) ریا و خودنمایی
2) عُجب و غرور
3) حبط و نابودی عبادت
4- بر اساس قرآن و روایات، چه کاری موجب بطلان صدقه به نیازمند میشود؟
1) منتگذاردن به نیازمند
2) اطلاعدادن به دیگران
3) هر دو مورد
5- در فرهنگ اسلامی، یأس از آمرزش الهی، چگونه است؟
1) امری مکروه و ناپسند است.
2) گناه صغیره است.
3) گناه کبیره است.