شرح فرازهایی از خطبه حضرت زینب کبری سلام الله علیها
برنامه سمت خدا 6 شهریور 1400
حجت الاسلام قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله. (اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم/ الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین بَعَدَدِ ما احاطَ بَه عِلمُه) (اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم) (الهی أَنطِقنی بِالهُدی وَ أَلهِمنی التَقوی). عزیزان ایامی پای تلویزیون این بحث را می بینند که ایام اسارت حضرت زینب و قافله کربلا است. خطبه مفصل است، بعضی کلماتش هم فنی است. و من چند جمله از سخنرانی های زینب چند نکته می خواهم بگویم. جغرافیای شام، فرهنگشان به گونه ای بود که زینب کبری گفت شام بدتر از کوفه بود. گفتند کجا به شما بد گذشت گفتند شام، شام، شام. چون دیگر آن جا اسلامشان اسلام اموی بود.
شریعتی: دشمنی دیرینه با امیرالمومنین داشتند.
حجت الاسلام قرائتی: حالا امام حسین (ع) و یارانش را کشتند، زن و بچه اش را اسیر کردند، جشن پیروزی گرفتند، اینها را در جلسه یزید آوردند. زینب کبری قرار است این جا، این انرژی هسته ای که می گویند این است. این سخنرانی که سخنرانی نبود، انفجار بود. اصلاً انفجار کار قرآن است. یک آیه داریم که شما باشد همه منفجر شوید. آیه این است: (لَؤ اَنزَلنَا هَذَا القُرآنَ عَلَی جَبَلِ لَرَأیتَهُ خَاشِعَا مُتَصَدِّعَّا مِن خَشیَهِ الله). آیه قرآن بود. اگر قرآن بر کوه نازل شود تکه تکه می شود، انفجار دینامیت است. یعنی من مواد منفجره هستم. از عایشه پرسیدند پیغمبر چگونه بود، فرمود قرآن بود. مجسمه قرآن بود. اگر قرآن (خَاشِعَا مُتَصَدِّعَّا مِن خَشیَهِ الله)، کوه را تکه تکه می کند؛ یعنی پیغمبر با هر که برخورد می کرد طرف منفعل می شد. حالا ببینید زینب کبری یک زنی که اسیر شده، پسر داده، از شوهر دل کنده است، از برادر دل کنده است. 18 نفر از فامیلهایش روبروی چشمش شهید شدند، آن هم با چه وضعی. حالا چنین کسی می خواهد سخنرانی کند. ما اگر انگشترمان گم شود دیگر حال حرف زدن با کسی نداریم. این همه مصیبت بعد دارد سخنرانی می کند. سخنرانی اش هم مفصل است. من دیشب چند جمله را انتخاب کردم بگویم. (بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم/ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ). خودش درس است.
شریعتی: مثل همیشه با حمد.
حجت الاسلام قرائتی: یعنی در آغاز می گوید خدا را شکر. خیلی مهم است. حالا این که یک نمونه ی دیگر هم دارد. یکی از بچه های امام حسین در ایام اسارت گفته شد که اوضاع چه گونه است؟ گفت: (الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّملِ وَ الحَصَی) به عدد دانه های شن الحمدالله. حالا ما تازه بنده که ریشم سفید شده است، بچه مسلمان هم هستم، می گویم خدایا صدهزار بار شکر. خجالت نمی کشی می گویی صد هزار تا؟ صدهزار تا یعنی یک مشت شکر. شما دستت را بکن در ظرف شکر صدهزار دانه شکر دارید. وقتی می گوییم صدهزار تا شکر یعنی خدایا به اندازه یک مشت شکر الحمدالله. بچه داغدیده، اسیر شده است، آمده در کاخ یزید، نمی گوید به اندازه یک مشت شکر صدهزار بار، یک میلیارد. می گوید: (الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّملِ وَ الحَصَی) به عدد دانه های شن الحمدالله.
شریعتی: تربیت را ببینید.
حجت الاسلام قرائتی: زینب کبری با این همه داغ، گریه کند، اظهار مظلومیت کند، فرمود: (الْحَمْدُ لِلَّهِ). این هم که می گوید: (مَا رَاَیتُ الَّا جَمیلا) هر چه دیدم زیبایی دیدم، این هم یک مثلی داشتم از قدیم زدم. احتمالاً شنیده باشید. ببینید سر سفره بچه دستش را در حلوا می کند، می خورد خوشمزه بود مشت می کند می خورد. اما آن جایی که دستش را می گذارد به فلفل یا پیاز، دور می اندازد. یعنی سرسفره حلوا برای بچه شیرین است، فلفل و ترشی برای بچه تلخ است. فلذا به حلوا که می رسد می خواهد با مشت همه حلوا را بخورد، فلفل را جیغ می زند. اما مادر بچه چه؟ مادر بچه وقتی نگاه می کند می بیند هم مربا است، هم ترشی است، هم فلفل است، همه سفره برایش قشنگ است. این که می گوید: (مَا رَاَیتُ الَّا جَمیلا)، یعنی من به سفره نگاه می کنم همه اش قشنگ است. بچه حلوا را می گوید خوب است، اما ترشی و فلفل را می گوید بد است. اما مادر بچه می گوید همه ی اینهایی که در سفره است خوب است. همه زیبا است.
شریعتی: نگاه او با این فرق می کند و متفاوت است.
حجت الاسلام قرائتی: این که زینب کبری فرمود من هر چه می بینم زیبایی می بینم، معنایش این است. (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ) یعنی داغ دیدم ولی از علاقه ام به خدا کم نشده است. ما گاهی وقتها برای یک چیز جزئی می گوییم امروز خدا با ما راه آمد، امروز خدا با ما راه نیامد. قرآن هم می گوید. می گوید یک عده هستند تا یک چیزی می شود می گویند (رَبِّی اَکرَمَنِ) خدا با من است. سال دیگر به او نمی دهیم می گوید (رَبِّی أَهَانَنِ) خدا با من نیست.
شریعتی: امسال با ما نساختی.
حجت الاسلام قرائتی: حالا می گوید: (کَلَّا) درست نیست تفکر شما. (کَلَّا بَل لَا تُکرِمُونَ الیَتِیمَ) پارسال به تو دادیم، امسال از تو گرفتیم. گاهی وقتها چوب می خوریم ولی نمی فهمیم از کجا است. مادری به بچه اش گفت مریضم، من را دکتر ببر. گفت من گرفتارم. بیا این پول، تاکسی تلفنی، برو. مادر هم یک نگاه به بچه اش کرد. بچه رفت در خیابان دنبال کارش، با ماشین زد یک نفر را انداخت. گیر کرد. آمد پیاده شد. کسی که مصدوم بود برد دکتر، دکتر هم بیمارستان مدت زیادی معطل کرد. بعد دید که مادر می رود کارهایش تمام شده است و این دکتر مریضها را می آورد. یعنی آن مقداری که کمک مادرش نکرد سیلی خورد.
شریعتی: چند برابر آن باید ببیند.
حجت الاسلام قرائتی: یعنی آن کسی که در صف نماز نیست باید برود در صف تخم مرغ. صف به صف. جا بدهیم جا می دهند. قرآن یک آیه دارد می گوید یک آدم محترم که وارد شد تکان بخورید، ننشینید نگاه کنید. (إذا قِیلَ لَکُم تَفَسَّحُوا فِی المَجَالِس فَافسَحُوا یَفسَحِ اللهُ لَکُم). یعنی کسی که وارد جلسه می شود، دنبال جا می گردد تکان بخور، به او جا بده. بعد می گوید: (یَفسَحِ اللهُ لَکُم). نمی گوید (فِی المَجالِس). تو در مجلس جا بده، او هم جا به مغزت می دهد، روزی ات بزرگ می شود، نسلت زیاد می شود، علمات زیاد می شود، تقوایت زیاد می شود. نمی گوید در مجلس جا بده من هم یک جای دیگر در مجلس جا می دهم. می گوید تو در مکان جا بده من همه جا جا می دهم. (إذا قِیلَ لَکُم تَفَسَّحُوا فِی المَجَالِس فَافسَحُوا یَفسَحِ اللهُ لَکُم). گرفتید چه می گویم؟
شریعتی: یعنی جبران آن خیلی وسیعتر و بزرگتر است.
حجت الاسلام قرائتی: بله. می گوید تو یک قدم برای من بیا (جاهَدُوا فینا)، یک قدم مخلص باش، (لَنَهدینَهُم سَبیلا) نه، (لَنَهدیَنَهُم سُبُلَنا). تو سبیل راه برو من سُبُل راه می برم. یعنی تو یک خط سالم برو، من باقی خطها را به تو می گویم چه کن. (فَتَقُوا الله) تقوای پیشه باش، در بن بستی می گویم چه انجام بده. (یَجعَلَ لَکُم مُخرِجا)، (یَجعَلَ لَکُم فُرقانا)، (یَجعَلَ لَکُم نُورا). سه تا (یَجعَلَ) در قرآن است. (یَجعَلَ لَکُم مُخرِجا)، (یَجعَلَ لَکُم فُرقانا)، (یَجعَلَ لَکُم نُورا). همه یکی است. یعنی اگر تو آدم خوبی بودی دم بزنگاه خدا به تو می گوید چه کنی. از طریق انسانی، الهامی، به تو می گوید راه چیست. داریم خطبه زینب کبری را چند جمله اش را تفسیر می کنیم. اول می گوید: (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ) یعنی همه داغها را دیدم ولی علاقه ام به خدا کم نشده است. (مَا رَاَیتُ الَّا جَمیلَا) یعنی تلخی ها هم برای من شیرین است. لیمو شیرین، شیرین است، لیمو ترش هم شیرین است. چون همه را با یک نگاه نگاه می کنم. بعد گفت که، خیلی تو فکر می کنی ما بدبخت شدیم؟ (أَنَّ بِنَا هَوَاناً؟). تو فکر می کنی با ذلیل شدیم؟ اسیر شدیم ولی ذلیل نیستیم. بدن ما سوراخ سوراخ شده است ولی روح ما سوراخ نشده است. باد به بدن ما انداختی (فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ). یعنی باد در ما انداختی. چه کسی به چه کسی می گوید. زینب اسیر داغدیده، آمده در کاخ یزید در جلسه جشن، به یزید می گوید باد در دماغت است یعنی تو متکبری. (یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ) تو پدربزرگات در مکه اسیر پدر من بود. ما شما را آزاد کردیم. تو اسیر ما بودی آزاد کردیم، حالا تو ما را اسیر گرفتی. (یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ). طلاق یعنی رها شده، شما را طلاق داده یعنی رها کرده است.
شریعتی: چون که حضرت فرمود: (تُمُ الطُّلَقاءِ) در فتح مکه.
حجت الاسلام قرائتی: بله. (یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ). شما می دانید چه کردید؟ شیعه و سنی حدیث را نقل کردند که پیغمبر فرمود حسن و حسین (سَیِدا شَبابِ اَهلِ الجَنَه). شما سید اهل بهشت را کشتید. آن وقت شروع کرد نفرین کردن، نفرین کردن زینب آن هم در جلسه علنی. ادامه خطبه. (اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا) خدایا حق ما را از این متکبر بگیر. زینب کبری داغدیده، برادر داده، پسر داده. 18 نفر از فامیلش را در کربلا کشتند، حالا می گوید خدایا (اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا) حق ما را از این طاغوت بگیر. (وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا) انتقام بکش از ظالم ما. اینها به ما ظلم کردند، انتقام بگیر. کسی که (وَ أَحْلِلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِمَاءَنَا) غضبت را قرار بده بر کسی که خون ما را ریخته است. این یزید خون ما را ریخت، خدایا غضبت را بر او نازل کن. خیلی مهم است. خیلی مهم است کسی این گونه بتواند سخنرانی کند. روایت داریم که (اَفضَلُ الجَهاد) بالاترین جهاد این است که آدم کلمه حق را باید به ستمکار بگوید. بعد از رفتنش نه، روبروی صورتش بایستد بگوید مرگ بر شاه. (اَفضَلُ الجَهاد کَلِمَهُ عَدلِ عِندَ اِمامِ جائِر). زینب کبری بالاترین جهاد را کرد. کربلا جهادش نصف این بود. زینب کبری مدت طولانی جهاد کرد. امام سجاد که دیگر خیلی طولانی. زینب کبری یکی دو سال بعد از کربلا بیشتر زنده نبود. امام سجاد تقریباً 30-40 سال زنده بود. 30-40 سال باید این پیام را بدهد. اصولاً شروع کار آسان است، نگه داشتنش مهم است. شما یک قالی که می خواهید ببافید خودِ قالی را چند ماهه می بافید ولی حفظ قالی صد سال طول می کشد. باید مواظبش باشی. آدم می تواند ازدواج کند، چند ماهه یک موردی پیدا کند ازدواج کند، اما همسرداری تا آخر عمر مهم است.
شریعتی: نگه داشتنش سخت است.
حجت الاسلام قرائتی: نگه داشتنش سخت است. به یکی از مراجع درجه یک شیرازی، از امام خمینی هم چند سال پیرتر بود. از مراجع درجه یک بود. گفتند چه کنیم اخلاص گیر ما بیاید. ایشان فرموده بود که اخلاص پیدا می شود ولی می پرد. مثل عطر؛ عطر بو دارد ولی می پرد. یعنی اول آدم برای خدا است، بعد یک حوادثی پیش می آید که از اخلاص بیرون می رود.
شریعتی: تمام کارهای خیر ما همین گونه است.
حجت الاسلام قرائتی: نگه داشتن اخلاص مهمتر از پیدایش اخلاص است. (وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْکِ دِمَاءِ ذُرِّیَّتِهِ وَ انْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِی عِتْرَتِهِ). یزید جشن گرفتی؟ در آینده نزدیک تو را وارد می کنند بر رسول خدا، و آن چه خونهایی که ریختی باید جواب بدهی، حرمتی که شکستی باید جواب دهی. (وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ حَاکِماً). زینب کبری به یزید می گوید خدا کافی است. تو ما را کشتی، (وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ حَاکِماً) حاکم خدا است. (وَ بِمُحَمَّدٍ (ص) خَصِیماً) دشمن شما، طرف دعوای شما، شخص پیغمبر است. (وَ بِجَبْرَئِیلَ ظَهِیراً) جبرئیل هم حامی و پشتیبان ما است. (وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَکَ) خدا می داند آنهایی که راه را برای تو باز کردند. چون یزید را معاویه به کار آورد. معاویه را عثمان در کار آورد. عثمان را خلیفه دوم به کار آورد. خلیفه دوم را خلیفه اول به کار آورد. شاعر یک شعری می گوید:
فَما رَماهُ إذ رَماهُ حَرمَلَه
وَ إنَّما رَماهُ مِن مَهدِ لَه
آخر شعرش را حفظ نیستم. یعنی نگاه نکنید حرمله تیر زد. چه کسی حرمله را تربیت کرد، چه کسی حرمله را کربلا آورد، چه کسی تیر به دست او داد.
شریعتی: فقط حرمله نبود که این تیر را انداخت.
حجت الاسلام قرائتی: قبلش هم بوده است. کسی به یک خطاط گفت یک سطر برای من بنویس. نوشت و گفت مزدش این مقدار شد. گفت یک سطر نوشتی این قدر شد؟! گفت بله یک سطر نوشتم ولی 20 سال هم تمرین کردم تا این شده است. هر چه آدم توجه می کند… . (وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ حَاکِماً) ای یزید جشن گرفتی؟ کافی است برای تو حاکم ما خدا. طرف شما رسول خدا است، جبرئیل یار ما است. (وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَکَ) تمام کسانی که در طول تاریخ کاری کردند که تو امروز توانستی این کار را بکنی، همه ی آنها شریک هستند. ما گاهی وقتها خودمان گناه نمی کنیم ولی شریک جرم هستیم. انگور می فروشیم به کسی که می دانیم شراب می سازد. کمک درگناه است. روایت داریم پیغمبر 10 نفر را لعنت کرد. خدا لعنت کند کسی که انگور و کشمش و خرما را بکارد برای این که به شراب فروش بفروشد، نیتش شراب باشد. خدا لعنت کند کسی که کارخانه اش وارد کند. خدا لعنت کند فروشنده را، خدا لعنت کند خریدار را، خدا لعنت کند. شعار نمی دهیم، اینها همه حدیث است.
شریعتی: کسی که حمل می کند، می برد، می آورد، بسته بندی می کند.
حجت الاسلام قرائتی: شارب و بایع و … . خیلی مهم است. و لذا در زیارت عاشورا می خوانیم: (وَ شایِعَت وَ بایِعَت و تابِعَت عَلی قَتلِه). آن کسی که مشایعت کرد، بدرقه کرد. شما می روید کربلا بدرقه کردند، پیروی کردند. این مهم است. (وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِینَ). چه خطی غدیر خم را کور کرد که نتیجه از غدیر خم کشتن حسین بن علی باشد. (بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا) آیه قرآن است. زینب کبری آیه را خواند. گفت: (بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا) عجب جایگزینی برای خودت درست کردی. چه می توانستی باشی، چه شدی. قاتل امام حسین شدی، برای یک سال و نیم حکومت. عمرسعد به خیال این که فرماندار ری شود. باختید، سوختید، چیزی را به چیزی بدهید، جا به جا کردید. آیه قرآن است، (بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا). (وَ أَیُّکُمْ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً) این هم آیه قرآن است. یزید باد به دماغت انداختی، جشن شادی گرفتی. در آینده نزدیک خواهی دید که (وَ أَیُّکُمْ شَرٌّ مَکاناً) جای تو کجاست، جای ما کجاست. (وَ أَضْعَفُ جُنْداً) چه کسی ضعیف است و چه کسی قوی است. نقل می کنند به سلمان فارسی گفتند ریش تو بهتر است یا دم سگ. می خواستند سلمان فارسی را تحقیر کنند. فرمود هر کدام از پل صراط گذشت. شبیه این را امام رضا فرموده است. امام رضا فرمود: (الغِنَی وَ الفَقرُ، بَعدَ العَرضِ عَلَی الله) چه کسی فقیر است، چه کسی پولدار، قیامت خبر می دهد. این جا معلوم می شود چه کسی پولدار است و غنی. (إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ). الله اکبر، یک زن داغدیده اسیر این رقمی حرف می زند به یک قلدری که همه را می کشد. (إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ) تو قدرت برای ما کم است. تو برای من ارزش نداری.
شریعتی: خیلی کوچک هستی.
حجت الاسلام قرائتی: خیلی کوچک هستی. (وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ) من کوبیدن تو را برای خودم لازم می دانم. تو را باید بکوبم و خیلی آدم پستی هستی. (وَ أَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ) تو خیلی باید توبیخ شوی. یعنی هر چه من بگویم برای تو کم است. یک زن اسیر، یزید دید این چه می گوید، نارنجک هوا می کند. سخنرانی نیست، دینامیت است. این دارد بنی امیه را هوا می کند. کسی از مدینه بیاید در کاخ یزید به یزید بگوید پست هستی، باید توبیخ شوی، در آینده جای تو جهنم است، در معامله سوختی.
شریعتی: خون علی در رگهای اوست.
حجت الاسلام قرائتی: انگار خودِ علی است. گفتند کیست که صحبت می کند. در کوفه گفتند. علی بن ابی طالب زنده شده است؟ ما گاهی وقتها افراد را می بینیم به خاطر چیز کوچکی گریه می کند. ما اگر امام خمینی را نمی دیدیم برایمان مشکل بود. 72 تن که شهید شدند، نقل شد که خواستند رادیو را از بالای سر امام بردارند که خبرش به امام نرسد. رفتند رادیو را بردارند، ایشان فرموده بود من شنیدم. فرموده بود من خبر دارم از ماجرای حزب، نمی خواهم رادیو را بردارید. وقتی رسیدند اولین جلسه ای که با امام خمینی در حسینیه جماران روبرو شدند، امام را دیدند گریه کردند. امام نشست گریه ها را دید. فرمود این حادثه پیش بینی شده، یعنی من منتظر بودم که بهشتی را بکشند، مطهری را بکشند. حادثه پیش بینی شده.
شریعتی: من می دانستم.
حجت الاسلام قرائتی: این خبر شهادت را زینب کبری می دانست. این گونه نبود که غافلگیر شد. گاهی وقتها در جنگها غافلگیر می شوند، این یک بحث است. یک کاروان تجاری از مکه آمدند از نزدیک مدینه بروند پیغمبر گفت شما وقتی در مکه بودید مشکرکین مکه اموال شما را گرفتند. حالا بیایید این مشرکین مکه، تجاری که می روند جلوی اینها را بگیرید. برای اینها در مکه اموال مسلمانان را گرفتند، مسلمانان هم اموال اینها را بگیرند در این سفر. اینها همه دلشان خوش بود بروند مال بگیرند. گفتند می رویم یک حمله می کنیم اموال را می گیریم. وقتی رفتند سراغشان، گفتند نه، باید بجنگید. گفتند ما فکر کردیم آمدیم. گفتند خدا اراده کرده است و شما پیروز می شوید. بالاخره چند آیه در قرآن داریم که اینها مِن و مِن هم کردند. (لَختَلَفتُم) یعنی اختلاف شد. چون ما برای پول آمده بودیم نه برای جنگ، زمین این جا چنین است، هوا این گونه است، فلان، فلان. گفت همه کارها را حل می کنم. به قول قرآن: (ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ). همه تابها را باز می کنند و پیروز هم می شوید. باید بجنگید. گاهی وقتها یک جنگ پیش می آید.
شریعتی: غیر منتظره است.
حجت الاسلام قرائتی: ولی زینب کبری وقتی به دنیا آمد، بچه را دادند به پیغمبر. به سینه چسباند، چنان گریه کرد که اشکهای پیغمبر از صورتش ریخت. فاطمه زهرا گفت چه شده، چرا گریه می کنید؟ گفت من می دانم این و امام حسین با هم چه مشکلاتی خواهند داشت. یار حسین هم با حسین شهید می شود. یک خبری غافلگیرانه نبوده، (دَفعَهً) نبود. (فَالْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ). زینب کبری در سخنرانی ای در شام می گوید. بالاترین درجه عجب این است که قتل (حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّیْطَانِ الطُّلَقَاءِ). حزب الله که امام حسین و یارانش بود کشتید. چه کسانی کشتند؟ اینهایی که تا دیروز خودشان مشرک بودند و اسیر ما بودند و ما آنها را آزاد کردیم. (فَإِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْهِ الْمُعَوَّلُ) شکایتت را به خدا می کنم، به خدا تکیه می کنم. (فَکِدْ کَیْدَکَ) یزید هر چه بلدی حیله کنی، حیله کن. هر زوری داری بزن.
شریعتی: هر کاری می خواهی بکن.
حجت الاسلام قرائتی: هر کاری می خواهی بکن. (فَکِدْ کَیْدَکَ) هر نقشه ای داری عمل کن. (وَ اسْعَ سَعْیَکَ) سعی خودت را بکن، کم نگذار. (وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ). ناصب با (ص) یعنی، (فَإذا فَرَغتَ فَانصَب). (فَانصَب) و (ناصب). یعنی از یک کاری فارغ شده، یک کار سختتری. یعنی هم کار کن هم سخت کوش باشد. کم نگذار. (فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا) به خدا قسم ما محو شدنی نیستیم. (وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا) وحی که بر ما نازل شد تو نمی توانی محو کنی. (وَ لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا) تو به آرزوهایی که ما داریم نمی دانی چیست. (وَ لَا تَرْحَضُ عَنْکَ عَارَهَا) ننگی که ایجاد کردی نمی توانی از آن مرخص شوی. این ننگ دامن تو را خواهد گرفت. (وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُکَ إِلَّا بَدَدٌ). ریتم را ببینید. انگار یک پرفسور ادبیات است، آمده است قافیه می گذارد.
شریعتی: در بحران.
حجت الاسلام قرائتی: در بحران. این یکی از کارهایی که کار نشده است ریتم دعاها است. ریتم دارد. انگاری یک موسیقی الهی روی این دعاها است. نماز هم با خودش ریتم دارد. (بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم)، (رَبِّ العَالَمین)، (الرَّحمنِ الرَّحیم)، (مالِکِ یَومِ الدِّین)، (نَستَعینَ)، (مُستَقیم)، (ضَالّین)، (صَمَد)، (یَلِد)، (یُولَد). ریتم دارد. نماز ریتم دارد. زیارتهای ما ریتم دارد. داغدیده را بردند کاخ یزید، یزید هم نشسته است، در جشن پیروزی ریتم را ببینید. الله اکبر. (هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ) رای تو سست است. (وَ أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَدٌ) چند روزی بیشتر زنده نیستی. (وَ جَمْعُکَ إِلَّا بَدَدٌ) جمع تو هم متلاشی می شود. جمعات متلاشی می شود، رای ات سست است، چند روزی هم بیشتر نیستی. چه کسی می تواند این حرفها را بزند. زنِ اسیر، مسئول 84 زن و بچه دیگر. با چشمش این را دید. خیلی مهم است. (یَوْمَ یُنَادِی الْمُنَادِی أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ). این آیه قرآن است. چقدر آیه قرآن خوانده است. این خطبه مالامال آیه قرآن است. و همچنین سخنان امام حسین. با قرآن اینها حرف می زدند.
شریعتی: (اَنتَ بِحَمدِ الله عالِمَهٌ غَیرَ مُعَلِّمهٍ)
حجت الاسلام قرائتی: (یَوْمَ یُنَادِی الْمُنَادِی أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ). این آیه قرآن است. کسی برود در کاخ بگوید لعنت خدا بر ظالمین. ظالمین کیست؟ تو هستی که این جا نشسته ای. یک روایت داریم افرادی را خدا درخانه ی خودشان خراب می کند. یزید در کاخ خودش خراب شد.
شریعتی: حاج آقای قرائتی، حضرت زینب سلام الله علیها که یک شبه به این جا نرسید. یعنی یک پشتوانه ای از قبل داشته و خودش را برای این روزها مهیا کرده است. و این به نظرم یکی از درسهای بزرگ واقعه کربلا است.
حجت الاسلام قرائتی: درست است. به ما گفتند که بچه را تا 3 سال آزاد بگذارید. بعد از 3 سال اولین کلمه این را به بچه یاد بدهید: (لَا إلَهَ الَّا الله). بعد 7 ماه و 20 روز صبر کنید. کلمه دوم بگویید: (مُحَمَّد رَسولُ الله). بعد 4 ساله، 5 ساله، می گوید سوره فلان را بگویید، نمازت را ببینید. همین طور قدم به قدم.
شریعتی: او را آماده کنیم برای روزهای سخت.
حجت الاسلام قرائتی: درست است. زینب کبری دیگر چه گفت؟ (فَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ) خدا را شکر که آغاز زندگی ما با سعادت و مغفرت است. (وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَهِ وَ الرَّحْمَهِ) آخر ما هم شهادت و رحمت است. (وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ) از خدا می خواهم ثواب ما را کامل کند. (وَ یُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِیدَ وَ یُحْسِنَ عَلَیْنَا الْخِلَافَهَ إِنَّهُ رَحِیمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ). البته خطبه مفصل است. بعضی لغتهایش را هم خودم بلد نبودم. باید کار کنم که چه می خواهد چه بگوید. بعضی از لغات را هم با شرایط زمان و مکان تطبیق دادم. من از خطبه سنگین، 4-5 سطرش را دیشب نوشتم که خدمت شما بگویم.
شریعتی: خدا انشاءالله خیرتان دهد.
حجت الاسلام قرائتی: زنهای ما باید بلد باشند حرف بزنند. باید بتوانند حرف بزنند. حالا امام حسین چرا زنها و بچه ها را برد؟ این خودش مهم است. این جا من 10 تا مورد را نوشتم دوست داشتم بگویم. یکی این که پیغمبر هم در همه جبهه ها، روی قرعه یکی از خانمهایش را می برد. جهاد بر زن واجب نیست، اما حضور زن در جبهه مفید است. این یک مورد است. دوم این است که زن و کودک برای جنگ عاطفی موثرتر هستند. اشکی که بچه های امام حسین گرفتند، خودِ اباالفضل و امام حسین نگرفتند، بچه و دختر کوچک. چون جنگ عاطفی بود، بنا بود به اینها بگوییم شما دنبال سنگ دل رفتید. اینها (قُلوبُهُم کَالحَجارَه). گاهی می گویند چرا خیمه را آتش می زنند، خیمه را بدهند مستضعف در آن بنشیند. من چگونه ثابت کنم که بنی امیه وحشی هستند جز این که ظهر عاشورا خیمه را آتش زدیم به یاد بیافتند. اینها تلف شدن مال نیست. گاهی وقتها یک چیزی برای فهماندن طوری نیست. یک وقت من می خواستم یک حدیث را معنا کنم مومن آینه مومن است. از یکی از دوستان خواستم آینه دارد بدهد. آینه را داد و گفتم پیغمبر گفته است مومن آینه مومن است. آینه چه می کند؟ آینه عیب را به روبرو می گوید. تو هم عیبش را به خودش بگو. آینه فقط عیب را نمی گوید زیبایی را هم می گوید. تو زیبایی را هم بگو. آینه مراعات پست و مقام نمی کند، هر که باشد می گوید این جای تو سیاه است. تو هم بگو. آینه عیب را در خودش نگه نمی دارد. روبرویش بایستی به تو می گوید، تو رفتی او هم می رود.
شریعتی: هیچ چیزی نمی ماند.
حجت الاسلام قرائتی: بله. عیب مردم در دلت نگه دارد. اینها را گفتم، گفتم، گفتم، تا حدود 30 مورد. بعد می خواستم آینه را بشکنم، گفتم شما این آینه را به ما ببخش. قیمتی که نیست. گفت نه آینه ساده است. این آینه را شکستم. خرده اش را برداشتم. گفتم این خرد است. نگاهش کنی باز می گوید این جا سیاه است. یک آینه را تکه تکه کنی دست از کارش برنمی دارد. منتها گفتند این حرام شد، گفتم نه حرام نشد. خواستم یادتان نرود. مومن را تکه تکه هم کنید دست از کارش برنمی دارد. این مهم است. اینها نشکن بودند. بچه ها را چرا بردند؟ برای تحریک عواطف و نشان دادن وحشی گری بنی امیه نقش زن و بچه پررنگتر از نقش برادرهاست. یکی هم ظرفیت که در زنان است. ما بچه که بودیم به زنها می گفتند ضعیفه. چه کسی گفته است ضعیفه است؟ زینب کبری ضعیف است یا زن فرعون ضعیف است؟ باد دماغت را خالی کن، این جا جهنم است، خدا انتقام ما را از شما بکشد، 2-3 روز بیشتر زنده نیستی، جایت جهنم است. اینها را یک زن اسیر در کاخ یزید می گوید. بعضی از زنها یک ظرفیتی دارند، خودشان هم نمی دانند. در انقلاب ما ما دیدم، من دیدم خودم که ظاهراً همدان بود، خانه مادری که 4 شهید داشت. گفت به امام خمینی بگویید غصه نخور، بازم بچه می خواهی من می دهم. شما باید خیالتان راحت باشد. مادر 4 شهید بود. آدم هم است از شوهرش پیشنهاد طلاق می کند برای این که او گفت برویم خانه عمه، او گفت برویم خانه خاله. من گفتم برویم شیراز او گفت برویم اصفهان. سر یک چیزهای جزئی این قدر روحها کوچک است. خیلی بعضی ها روحشان کوچک است.
شریعتی: یعنی ما کوچک شدیم.
حجت الاسلام قرائتی: بله. زینب کبری می گوید همه سختی ها در کنار من شیرین است. شما یک میلیونم سختی حضرت زینب را تحمل نمی کنید تقاضای طلاق می کنید؟ چه طلاق دادن، چه طلاق گرفتن. زن خیلی ظرفیت دارد. ما هم همین گونه هستیم. ما در حوادث ظرفیتمان معلوم می شود. الان به من بگویند بدویید من می گویم نمی توانم، زانویم درد می کند. اما یک گرگ دنبالم کند یک وقت دیدید 30 کیلومتر دویدم. یعنی ما هم ظرفیتمان را نشناختیم. زمان شاه می گفتید ایران حریف آمریکا می شود، ایران حریف صدام می شود. صدامی که همه دنیا حمایتش می کردند، ما می توانیم با او بجنگیم؟ ولی این بسیج و ارتش و سپاه وامت گفتند ما نمی شود، ما نمی توانیم. ما نمی توانیم شد ما می توانیم. جلوی تحریفات دشمن را می گیرند. دشمن گفته بود که امیرالمومنین یزید است، یزید امیرالمومنین است و حسین علیه این امیر مومنان خروج کرده است. باید اینها باشند ببینند. آن زمان ضبط صوت نبود. دوربین هم نبود. این بچه ها همه ضبط صوت بودند. آوردند کربلا صحنه را دیدند. با چشمهایشان فیلم برداری کردند، با گوشهایشان هم نوار کردند. هر یک از این خانواده، حتی دعوت می کردند به بصره و این سمت و آن سمت که برود مادرای کربلا را بگیرید. می رفتند سخنرانی می کردند. می گفتند آقازاده تو هم بودی؟ می گفت بودم. می گفتند هر چه دیدی بگو. تاریخ کربلا از همین بچه کوچکها که به منزله چشمان نوار می گرفت، گوششان نوار ضبط می کرد. و هر یک از اینها سند شد. این هم که امام حسین در راه کربلا به بعضی نامه می نوشت بیایید به خاطر همین بود. مخاطبان زیادی گوش دهند، یک مقدار لطیف است، از دستتان در نرود. امام حسین (ع) در راه هم که کربلا می رفت به برخی از سران کربلا نامه می نوشت من دارم می روم کربلا شما هم بیایید کمک کنید. چند سوال؛ آیا یک نفر اضافه شود می شوند 73 نفر، 73 نفر می شود 74 نفر، 80 نفر، 100 نفر.
شریعتی: ورق برمی گردد آیا؟
حجت الاسلام قرائتی: یعنی 30 هزار نفر آنها هستند، حالا یکی بیاید و نیاید چه فرقی می کند. امام حسین گفت بگذار بیایند. نامه که می رفت، آن زمان نامه که وارد یک جایی می شد مثل هلیکوپتر که الان یک جایی بنشیند همه نگاهش می کنند کجا نشسته است، این اسب سوار نامه از چه کسی آورده است. به چه کسی؟ برای رئیس قبیله هم می نوشت که همه متوجه شوند. رئیس قبیله، من حسین بن علی هستم، دارم می روم کربلا، یزید بعد از پدرش معاویه حکومت را به دست گرفته است، یزید چنین است، چنان است. من دارم می روم ریشه بنی امیه را بردارم با خون خودم. می گفت این نامه که می داد، خودِ این نامه تلنگر بود به وجدانهای خواب رفته. به کسی می رسید فکر می کرد. می گفتند چیست؟ می گفت امام حسین من را دعوت کرده بیایم. یا می آمد یا نمی آمد. اگر نمی آمد اتمام حجت می شد. نمی گفتند ما نمی دانستیم. خوب به تو گفتند دیگر، نامه نوشتند. اگر می آمد یا شهید می شد یا نمی شد. اگر شهید می شد فامیلش تحریک می شدند که این رئیس قبیله ما را کشته علیه بنی امیه. اگر این رئیس قبیله کشته می شد آن قبیله علیه یزید بودند. اگر کشته نمی شد باز مفید بود. یک خبرنگار به خبرنگاران اضافه می شد.
شریعتی: یعنی کاملاً هوشمندانه و طراحی شده بود.
حجت الاسلام قرائتی: بله. هم نوار برد، هم ضبط صوت برد، هم نامه فرستاد.
شریعتی: هم اتمام حجت کرد.
حجت الاسلام قرائتی: اتمام حجت کرد. تبلیغات زیادی است که حسین خروج کرده است بر امیرالمومنین. این زن و بچه همه با سخنرانی هایشان، با اشکشان. حفاظت از امام؛ ما در کربلا چند معصوم داشتیم؟ امام حسین که معصوم بود، امام زین العابدین هم معصوم بود، امام باقر هم کوچک بود. یعنی سه امام در کربلا بودند. یکی شهید شد، یکی بیمار شد، یکی هم اسیر شد. این بچه کوچک را چه کسی می خواهد نگه دارد؟ امام باقر 3-4 ساله را چه کسی می خواهد نگه دارد؟ مادر می خواد. امام زین العابدین را چه کسی می خواهد پرستاری کند؟ زینب می خواهد. نقش زنهایی بود که از دو معصوم، از دو حجت خدا حفاظت کرد. مسئله حفاظت، مسئله مهمی است. مسئله مدیریت بحرانی را که در جلسه قبل گفتم، که الان در دانشکده های مدیریت یک بحثی هست به نام مدیریت بحران. زینب کبری نشان داد مدیریت بحران یعنی چه. از عاشورا بحرانی تر؟! فرزند، نیست. برادر، نیست. اباالفضل، نیست. علی اکبر، نیست. خیمه، نیست. آب نیست، غذا نیست، مرکب نیست، امنیت نیست، هر چه بخواهی نیست. این را می گویند مدیریت بحران. پس چه چیزی هست؟ 84 زن و بچه، به سرپرستی زینب کبری. می خواهد سوار شتر شود کسی نبود زیر کتف حضرت زینب را بگیرد. در یکی از جبهه ها یک زنی را اسیر کردند، گفتند این زن را بگذارید کنار پیغمبر، بگویید تکلیف این زن چه می شود. شوهرش را کشتیم، یا برادرش را کشتیم، این زن مانده است. این آقایی که این اسیر را می آورد راه این اسیر را کج کرد. اگر به سمتی می آورد که این زن بدن برادر یا شوهرش را ببیند و جیغ بزند. می خواست دلش را بسوزاند. فلذا وقتی خانم اسیر شده را آوردند پهلوی پیغمبر، گفتند ضمناً ما یک شیرین کاری کردیم. گفتند چه کردید؟ گفتند مسیر این را از جایی آوردیم که کشته برادرش را ببیند و جیغ بزند، دلش را بسوزانیم.
شریعتی: شکنجه اش کنیم، شکنجه روحی.
حجت الاسلام قرائتی: پیغمبر فرمود چه حقی داشتی این کار را کردی؟ شوهرش آمده جبهه شمشیر می کشد، ما هم دفاع می کنیم. حالا یا او ما را می کشد یا ما او را. زنش چه گناهی کرده است؟ چرا مسیر زن را عوض کردید؟ اما با اهل بیت چه کردند. اول می خواستند اسیر کنند گفتند از یک جایی ببرید که بدن امام حسین را ببینند و جیغ بزنند. پیغمبر فرمود زن کافر را حق ندارید دلش را بسوزانید. اینها دختر امیرالمومنین، دلش را سوزاندند. خیلی مهم است. بعد در خرابه شام بچه وقتی گریه کرد و پدر را خواست، سر بریده آوردند. سر بریده در اختیار یک بچه 3-4 ساله آوردند. مسیر راه زینب را عوض کنید که ببیند جیغ بزند، نمک به زخمش بزنید. این سنگدلها، حالا چطور شد آدم این قدر سنگدل می شود. امام حسین خودش فرمود می دانید چرا این گونه شدید؟ لقمه حرام خوردید. این هشدار است به حرام خورهای زمان ما. چه پولهایی حرام خوری می شود، چه پولهایی اختلاس می شود، چه پولهایی، چه لقمه هایی. لقمه حرام بچه های ما را صدام و شمر می کند. (قَد مُلِئَت بُطُونُکُم مِن الحَرام). امام حسین فرمود من هر چه حرف می زنم شما گوش نمی دهید. شما شکمهایتان از حرام پر شده است. حرام خوری شما را به این جا رسانده است. اول حرام خوری آدم را فاسق می کند. قرآن می گوید: (وَیلُ لِلمُطَفِفین) وای به حرام خورهایی که کم فروشی می کنند. بعد می گوید: (إنَّ کَتَابَ الفُجَّارِ). در همان سوره مطففین می گوید نامه ی افراد فاجر چنین و چنان است. بد می گوید فاجر که شدید (وَیلٌ یَؤمَئِذٍ لِلمُکَذِّبِینَ) بعد مکذب می شوید، تکذیب می کنید. یعنی اول لقمه حرام می خورید، لقمه حرام شما را فاجر و فاسق می کند، فسق و فجور شما را کافر می کند.
شریعتی: زیر همه چیز می زند.
حجت الاسلام قرائتی: یعنی ذره ذره اول آدم سیگاری می شود، بعد تریاکی می شود، بعد هروئینی می شود، بعد تاجر هروئین می شود. فلذا قرآن هم بارها گفته است شیطان گام به گام سراغ شما می آید. (لَا تَتَبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ). خطوات جمع خطوه یعنی گام. انسان ذره ذره، خودش هم نمی فهمد. قرآن می گوید: (سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلُمُونَ) گاهی درجه درجه اینها خراب می شوند و نمی فهمند. نمی فهمند که کم کم اینها دارند بد می شوند. خدایا چه بگویم. تو را به حق مظلومیت همه ی مظلومان تاریخ و به حق مظلومیت پیغمبر و اهل بیتاش، همه ی ما را برای همیشه در همه کارها حفظ کن و در کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن. ما را از لقمه حرام دور بدارد و نسل ما را از بهترین شیعیان قرار بده. والسلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: الهی آمین. خیلی از شما ممنون و متشکرم حاج آقای قرائتی. نکته های خوبی را شنیدیم در این ایام. انشاءالله که زیارت حضرت زینب سلام الله علیها نصیب همه ی ما بشود و انشاءالله این سلامهای ما که با دلمان راهی مضجع نورانی شریف حضرت می شود انشاءالله مقبول واقع شود و انشاءالله حضرت دست ما را بگیرند و شفاعت کنند. به امید نگاهی انشاءالله این سلامها را راهی مضجع شریف و نورانی زینب کبری کنیم. و یک یادی هم کنیم از مدافعان حرم ک پاسدار حرم و حریم اهل بیت در دوران معاصر ما بودند. انشاءالله که همه شان مهمان سفره زینب کبری سلام الله علیها باشند. صفحه 276 را عزیزانم امروز تلاوت می کنند. آیات 80 تا 87 سوره مبارکه نحل را به اتفاق بشنویم.
شریعتی: اشاره قرآنی امروز را حاج آقای قرائتی بفرمایند که انشاءالله حسن ختام برنامه امروز ما باشد و از خدمت و از محضرتان مرخص می شویم.
حجت الاسلام قرائتی: (اعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم) (بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم). این صفحه ای که خوانده شد این آیه در این است: (یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَهَا وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ). آیه قرآن است. یعنی افرادی نقل می کند که افرادی نعمت خدا را می شناسند اما انکار می کنند. (یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَهَا وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ). خیلی نکته قشنگی است. خدا می گوید علم آدم را نجات نمی دهد. (مِن بَعدِ مَا جَاءَهُمُ العِلم). چند جای قرآن این آیه آمده است. علم داشت اما لجبازی کرد. این سیگاری ها نمی دانند سیگار ضرر دارد؟ می دانند سیگار ضرر دارد.
شریعتی: ولی علم به دادشان نمی رسد.
حجت الاسلام قرائتی: 50 مقاله هم بخوانند دست برنمی دارند. (یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَهَا). در انتخاب همسر می داند اگر همسری نماز نمی خواند، نعمت خدا را نادیده می گیرد، حالا توهم زنش می شوی تو را هم نادیده می گیرد. کسی الطاف خدا را نمی بینند تو هم به او محبت کنی الطاف تو را هم نمی بیند. آن کسی که خدمات پدر و مادرش را زیر پا می گذارد، خدمات شما را هم زیر پا می گذارد. خیلی علم غیر مفید چند جای قرآن آمده است. مثلاً یک جا می گوید: (یَعرِفُونَ کَمَا یَعرِفُونَ أبناءَهُم) چنان پیغمبر را عمیق می شناختند انگار اولادشان است، اما این شناخت فایده ندارد. (مِن بَعدِ مَا جَاءَهُمُ العِلم) همین طور است. بلعم باعورا دانشمند بود، دعایش مستجاب شد. اول مبلغ دین حضرت موسی بود، یار موسی بود، علم غیب، علم دعای مستجاب الدعوه بود. اما قرآن می گوید که منحرف شد. انسان خودش هم نمی داند که چه زمانی منحرف می شود. گاهی وقتها انسان… . پا روی حق نگذاریم. (یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ). نعمت خدا را می شناسند اما (یُنْکِرُونَهَا). نشناختند علی بن ابی طالب کیست؟ در غدیر خم نشناختند؟ آدم دو نفر شاهد داشته باشد در دادگستری حقش را می گیرد. ده ها هزار شاهد در غدیر خم بود.
شریعتی: ولی انکار کردند.
حجت الاسلام قرائتی: ولی انکار کردند. شما نمی دانید حق با چه کسی است. خیلی مهم است که انسان وقتی فهمید مسئولیت دارد. کسانی که می فهمند و پا روی فهم می گذارند خطرناک هستند. خدایا تو را به حق آبروی بهترین بندگان خودت، تمام انبیا و اوصیا، تو را به حق محمد و آل محمد، ما را از آنها قرار نده که (یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ) می شناسند ولی (یُنْکِرُونَهَا) پا روی حق می گذارند. ما را از حق کُشها، کسانی که حق را کشتند، حق را کتمان کردند، منحرف کردند، ما را از اینها قرار نده. والسلام علیکم و رحمه الله.
شریعتی: الهی آمین. خیلی از شما ممنون و متشکرم جناب آقای قرائتی. خیلی ممنون و سپاسگزارم از دوستان و عزیزانم که تا این لحظه با ما همراه بودند. دعا کنیم و از خدای متعال مسالت کنیم که همه ی ما عاقبت بخیری عنایت کند. گفت در بیابان هم که باشی حسین آبادت می کند.
(السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله).