شرایط قبولی عبادات(2)
2- ولایت اهل بیت، شرط قبولی عمل
3- احترام به والدین، شرط قبولی عبادت خدا
4- حفظ آبروی مردم، لازمه پذیرش عبادات
5- عباداتی، که عبادت نیست
6- نماز و زکات، ملازم یکدیگر
7- سوء نیّت، مانع قبولی عمل
موضوع: شرایط قبولی عبادات(2)
تاریخ پخش: 06/05/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
شب عید فطر را به همه تبریک میگویم. خداوند همه تلاشهای این ماه و سایر ماهها را از همهی شما و ما قبول کند. موضوع بحث ما به دلیل آخر ماه رمضان، بحث ما در جلسه قبل این بود که قالی بافتن چند ماه است، حفظ قالی چند سال است. زاییدن چند ماه است، بچهداری سالهاست. یعنی همیشه حفظ چیزی از خود چیز مهمتر است. آبرو بدست میآید، اما حفظ آبرو مهم است.
اگر خواسته باشیم این عبادتها حفظ شود، گفتیم شرایطی دارد. شرایط اخلاقی دارد، دیشب در جلسه قبل گفتیم که خداوند کارها را از افراد باتقوا قبول میکند. چطور؟ مثل اینکه شما از لیوان تمیز آب میخورید. اگر در لیوان کثیف باشد، آب نمیخوری. خدا هم همینطور است. 2- گفتیم که از نظر اخلاقی، اگر کسی با مردم بداخلاق باشد و حلم نداشته باشد، عمل این هم گیر دارد. نمونههایی را گفتیم. گفتیم: از نماز آن مقداری که آدم حواسش جمع است پذیرفته میشود. بعضیها یک سوم از نمازشان قبول است. بعضیها یک دهم، بعضیها بیشتر، بعضیها هم همه نمازش قبول است.
1- قبولی عمل، مهم تر از انجام عمل
به ما گفتند: مواظب باشید کار شما قبول باشد. بالاترین شخصیتها حضرت ابراهیم بهترین کار را در مکه میکند، کعبه میسازد. تازه میگوید: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا» (بقره/127) یعنی اگر قبول نباشد، کار ابراهیم ساختن کعبه در مکه هم ارزشی ندارد. باید خدا قبول کند. از نیشابور که میخواهید به مشهد بیایید یک گنبد و بارگاهی است برای خانمی به اسم شطیطه است. این خانم یک مبلغی پول برای امام کاظم پدر امام رضا فرستاد. آن کسی که پول را میبرد، پولهای انبوه داشت. امام رضا فرمود: پول آن خانم را به من بده. گفت: آقا چیزی نیست. گفت: من آنچه کم است قبول دارم. یک پارچهای هم داد و گفت: این را به شطیطه خانم بدهید، بگویید: تا چند روز دیگر از دنیا میروید، در همین پارچه کفن باشد. یکوقت میبینی امام کاظم دو فلس، دو درهم پول یک خانم گمنامی را میپذیرد. گونی پول دیگران را نمیپذیرد. کار کیلویی نیست. خیلی چیزها کیلویی نیست. یکوقت میبینی یک رادیو اندازه چوب کبریت، ده موج را میگیرد. یکوقت میبینی یک رادیو اندازه بشکه موج تهران را هم نمیگیرد. کیلویی نیست. گاهی یک آدم 105 کیلویی نمیفهمد، گاهی یک بچه ده ساله میفهمد. عنایات خدا وزنی و متری نیست. هواپیما در فرودگاه مینشیند، یک ماشین کوچولو جلو میرود. این هواپیما پشت سر این ماشین میرود. مهم قبولی است. مقداری صحبت کردیم، حالا مطالب امشب را بگویم.
2- ولایت اهل بیت، شرط قبولی عمل
یکی از شرایط سیاسی قبول شدن داشتن ولایت است. یکی از شرایط اخلاقیاش این است که انسان اهل بیت را دوست داشته باشد. روایاتی داریم که اگر کسی عمری در کنار کعبه هم عبادت کند اما ولای علی را دوست نداشته باشد، قبول نیست. اما شرایط خانوادگی، از اینجا دیگر جدید است. اینها را برای کسانی گفتم که جلسه قبل را نمیدانند. سه، چهار دقیقه مطالب قبل را میگوییم که در جریان قرار بگیرند.
یکی از شرایط قبولی این است که انسان شرایط خانوادگی، «مَنْ کَانَ لَهُ امْرَأَهٌ تُؤْذِیهِ» (وسایلالشیعه/ج20/ص163) اگر کسی همسری دارد که همسر به او نیش میزند، چون این همسر نیش میزند، عبادت همسر قبول نیست. زن و مرد هم فرق نمیکند. ممکن است هردو حرم بیایند و احیا بگیرند، زیارت کنند، مناجات کنند، اما به هم نیش بزنند. زن و شوهری که به هم نیش بزنند، عبادت هیچکدام قبول نیست. «لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهَا وَ لَا حَسَنَهً مِنْ عَمَلِهَا»
3- احترام به والدین، شرط قبولی عبادت خدا
اگر کسی به پدر و مادرش غرّه برود، سیاه سیاه برود، چشمانش را پر کند و غضب کند. «مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ» (کافی/ج2/ص349) یعنی یک نگاه تندی به پدر و مادر کند، «وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ» گرچه پدر و مادر در حق او ظلم کردند، پدر و مادر رفتار بدی کرد، اما با اینکه رفتار بدی کرد شما با عصبانیت نگاه کنی، «لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاهً» نمازش قبول نمیشود.
از چیزهایی که باعث میشود قبول شود این است که آدم اول به فامیلش برسد. اگر فامیل شما فقیر است، جای دیگر پول خرج کنی قبول نیست. «لا یَقْبَلِ اللَّهُ صدقه و ذو رحم محتاج» اگر به کسی صدقه میدهی، حال آنکه در فامیلت فقیر هست، چون شب آخر است، این را هم برای شما بگویم.
در هر فامیلی، مثلاً یک فامیل صد نفره سی، چهل نفر کمرنگ است. سی، چهل نفر میزان هستند. به اندازه بخور و نمیر دارند. سی، چهل نفر میانه هستند. بعضیها هم دستشان به دهانشان میرسد و وضعشان خوب است. اینها در این دید و بازدیدها و جلسهها، این فامیلهای پولدار دور هم جمع شوند، ماهی یکبار، یکی از این ماشینهای فامیل را که در جوی افتاده است، بالا بکشند. این سه ماهه دختر فلانی را جهاز بدهیم. مشکل ازدواج فلانی را حل کنیم. فامیلهای قوی باید مثل ماشینهای قوی یک ماشین قراضه در جاده بود، بوکسل کنند. اگر کسی جای دیگر پول خرج کند، فامیلش گرسنه باشد، کار این قبول نیست.
4- حفظ آبروی مردم، لازمه پذیرش عبادات
شرایط اجتماعی، اگر کسی در جامعه آبروی کسی را بریزد. «مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَهً» (مستدرک/ج7/ص322) کسی غیبت مرد مسلمان و زن مسلمانی را کند، «لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَهً إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ» تا چهل روز نماز و روزهاش قبول نیست. تو آبروی فلانی را ریختی.
علی بن یقطین وزیر شیعه بود. با اجازهی امام کاظم در دربار بنی عباس رفت. کفارهاش هم این بود که شما در دربار باش، شیعیان ما که در بنی عباس گیر کردند، گیر شیعیان ما را حل کن. یک شتربان و ساربانی، چوپانی، کاری داشت. علی بن یقطین گفت: خیلی خوب و محل این نگذاشت. به خاطر اینکه شغلش کمرنگ بود، راهش نداد. بعد این وزیر مکه رفت، در خانه امام کاظم در مدینه رفت، او را راه نداد. گفت: به آقا بگویید: من علی بن یقطین هستم. وزیر و شیعه هستم. به اجازه خود شما در دربار رفتم. چند روز است اینجا هستم. گفت: بیخود مکه نرو! خدا تو را راه نمیدهد. گفت: چه کردم. گفت: چوپان آمد، چون چوپان بود او را راه ندادی. ایشان از مدینه به منطقه خودش برگشت. در خانه آن چوپان رفت، صورتش را روی خاک گذاشت، به چوپان گفت: پایت را روی صورت من بمال که تکبر من از بین برود. از چوپان عذرخواهی کرد، برگشت امام کاظم او را پذیرفت و گفت: حج تو قبول است. گاهی وقتها ما یک کسی را تحقیر میکنیم. چه میدانیم چه قبول است. اصلاً نمیدانیم کدام عبادت قبول است. گاهی آنچه شما فکر میکنی خوب است، خوب نیست. آنچه فکر میکنی خوب نیست، خوب است.
شخصی از خواب بیدار شد، میخواست غسل کند، جنب بود. نیاز به غسل واجب داشت. آب نداشت، خاک خشک پاک هم که تیمم کند، نداشت. یک خرده فکر کرد دید آفتاب میزند. با همان لباس و بدن نجس دو رکعت نماز خواند. بدن و لباس نجس بود، بعد از نماز بر سر خودش زد. گفت: خاک بر سرت با این نمازت! بعد گفت: خدایا اگر مردی، این نماز را قبول کن. بعد از مردن خوابش را دیدند و گفتند: چه خبر؟ گفت: خدا همان نماز را قبول کرد. گفتند: چرا؟ باقی نمازهایت غرور داشتی. این نماز را غرور نداشتی قبول شد. گاهی آدم شب قدر خوابش میبرد، بلند میشود میگوید: خاک بر سرم کند! یک گناهی کرده بودیم که ما از شب قدر محروم شدیم. خدا همین را میخواهد که انسان خودش را در درگاه خدا ذلیل بداند. ما نمیدانیم چه قبول است و چه قبول نیست. قرآن یک آیه دارد، من بارها این آیه را خواندم. «عَامِلَهٌ نَّاصِبَهٌ، تَصْلىَ نَارًا حَامِیَهً» (غاشیه/3 و4) «عَامِلَهٌ» عمل کرده، آدم بیکاری نبوده است. «نَّاصِبَهٌ» با «صاد»، «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7) یعنی سخت کوش هم بوده است، روزی ده، پانزده ساعت کار کرده است. شبانه روز کار کرده است. «عَامِلَهٌ» کار کرده است. «نَّاصِبَهٌ» جان کنده است، اما «تَصْلىَ نَارًا حَامِیَهً» جهنم میرود. چرا؟ برای خدا نبوده است. برای خودنمایی بوده است.
مثل شهرداری، شهرداری میآید بولدیزر میاندازد و زیر ساختمان را خراب میکند. میگویی: بابا پول میل گرد دادم. پول سیمان دادم. پول بنا دادم. میگوید: خیلی جان کندی و پول دادی. اما روی نقشه فنی نبوده است. اینجا مسیر زلزله است. اینجا مسیر سیل است. اینجا طرح ترافیک است. چون روی نقشه نبوده خراب میکنند. ممکن است شما کار خوبی هم کنی، ولی شما دستور نداری این کار را کنی.
شما برو یک خرده خودکار برای یکی از بانکها بخر. بگو: من دیدم خودکار خوب است. ارزان است، صد تا هم برای بانک شما خریدم. میگوید: به شما چه ربطی داشت؟ مگر شما مسئول خرید هستی؟ میگوید: آقا خودکار خوب و ارزان است. میگوید: به تو چه! هرکار خوبی قبول نیست. در دنیا هم همینطور است. هر کار خوبی قبول نیست. باید طبق دستور باشد.
در همین ماه رمضان حضرت فرمود: روزهتان را بخورید. یک نفر گفت: احتیاطاً من روزه میگیرم. حضرت لیوان را برداشت و گفت: من پیغمبر شما هستم. در سفر روزه نیست. گفتند: احتیاطاً بگیریم. مثل وسواسیها! پیغمبر میگوید: پاک شد. وسواسی میگوید: یک خرده دیگر آب بریز. امام صادق و همه مراجع تقلید میگویند: پاک شد، میگوید: اینها دروغ میگویند. من به دلم نمیچسبد. یک خرده دیگر آب بریز. وسواسی به پیغمبر درغگو میگوید. چون رسول الله میگوید: پاک شد. وسواسی میگوید: پاک نشد. وسواسیها خودشان را آدم خوبی میدانند. به مردم میگویند: اینها لا ابالی هستند. آدم باید پاک باشد. «النظافه من الایمان» یعنی زیادی آب بریز. اصلاً وسواسی معنای ایمان و نظافت را بلد نیست. نمیداند یعنی چه؟
قرآن میگوید: ذرهای از رسول جلو نیافتی. «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِه» (حجرات/1) از خدا و پیغمبر جلو نیافتید. چرا وارد حرم میشود بلند صلوات میفرستید؟ هرکسی حالی دارد، برای خودش دارد با امام رضا حرف میزند. با امام حسین حرف میزند. این وارد شده برای صلوات نعره میکشد. صلوات این شکلی را چه کسی گفته است؟
5- عباداتی، که عبادت نیست
گاهی وقتها عبادتهای ما ممکن است عبادت نباشد. به هم میرسیم میگوییم: جایت خالی بود. حرم رفتم، هیچکس نبود. یک زیارت دل چسبی خواندم. بسیار کار غلطی کردی که تو لذت میبری که دور امام خلوت باشد. برای اینکه خودخواه هستی، میخواهی تو به دلت بچسبد و دور امام رضا خلوت باشد.
یک زمانی آخر شب حرم امام رضا خلوت میشد. چند ساعتی خلوت میشد، همه زوارها میرفتند، دوباره برای صبح باز میکردند. آن زمان ما مشهد آمدیم، بعضی از خدمه گفتند: امشب کشیک من است. میخواهی در حرم تا صبح تنها باشی. گفتم: از خدا میخواهم. گفت: خوب پس تو کشیک من بایست. همه زوارها رفتند و دیدم عجب، جز چند نفر خادم هیچکس در حرم نیست. گفتم: امشب چه شبی است. امشب سیم وصل میشود. دیگر خصوصی با امام رضا هرچه بخواهیم میگیریم. سرش خلوت است. عبا را انداختیم و پای ضریح نشستیم و صورت را به قبر مطهر گذاشتم. تا رفتم حرف بزنم به ذهنم آمد قرائتی میخواهی درها باز شود و زوارها داخل بریزند. گفتم: نه! گفتم: همین مقدار خودخواهی است. میخواهی تو باشی و دیگران نباشند. آنوقتی که سیم وصل است، سیم قطع است. یعنی من خودخواه هستم.
بارها شاید از من شنیده باشید. از همین حرم بیرون آمدم درهای طلایی را بوسیدم. در صحن که آمدم حال نداشتم درهای چوبی را ببوسم. دیدم امامت من با طلا قاطی است. خالص نیست. ما به خودمان فوت کنیم هزار عیب درمیآید.
رفتیم نماز بخوانیم، گفتند: اذان تمام شد، به نماز مغرب نمیرسید. گفتیم: به عشا که میرسیم. سوار ماشین شدیم و مسجد رفتیم، دیدیم آقا دیر کرده است. گفتیم: الحمدلله آقا دیر کرده و به نماز اول هم رسیدیم. الله اکبر! تا گفتم: الله اکبر، دیدم این خودخواهی است. که تو میخواهی آقا دیر بیاید، وقت مردم تلف شود. چه خبر است؟ جنابعالی به رکعت اول برسی. این خودخواهی است. خدا میداند اگر عبادتهایمان را فوت کنیم، معلوم نیست از آن چه در بیاید.
امام حسین در دعای عرفه میگوید: خدایا، «مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ فَکَیْفَ لَا تَکُونُ مَسَاوِیهِ مَسَاوِیَ» خدایا، من خوبیهایم بدی است. بنده روز قیامت به امام رضا میگویم: یا امام رضا، سی روز، روزه گرفتم. سی شب در خانه تو سخنرانی کردم. ممکن است امام رضا بگوید: غلط کردی. اِ… من غلط کردم! بله. شما باید زبان اردو یاد بگیری، هندوستان بروی در بین گاو پرستان این سی و چند سال که در تلویزیون ایران بودی، اگر در گاو پرستهای هندوستان بودی، میلیونها نفر خداپرست میشدند. تو غلط کردی ایران بودی. ای بابا! هیچکس به هیچ کاری تکیه نکند. اگر عفو خدا بیاید، اهل نجات هستی. اگر عفو خدا نیاید، هیچکس نمیتواند… در دعای جوشن داریم «یَا مَنْ فِی الْحِسَابِ هَیْبَتُه» خدایا من در حساب و کتاب هیبت تو، بُهت زده میشوم. خدایا آنوقتی که در قیامت از من سؤال میکنی، زبان من لال و قفل میشود، چه بگویم؟ ممکن است بگویی: من این را از تو نمیخواستم. من از تو چیز دیگر میخواستم.
شهرداری میگوید: این نقشه، نقشهای نیست که من میخواستم. استاندارد نیست. انشاءالله روزههای ما قبول شود. ولی غرور ما را نگیرد. که حرم خلوت بود زیارت به دل ما چسبید. سی روز، روزه گرفتم. چقدر آدمها مثل علی بن یقطین به ما مراجعه کردند، و ما بخاطر اینکه شهرت داریم… حتی داریم آدمهای مشهور دوره آخرالزمان عارشان میشود اذان بگویند. یعنی بنده سخنرانی هرچه میخواهی میکنم. اما بگویند: آقای قرائتی فردا اذان بگو. اذان! من نمیتوانم. من سخنرانی میکنم، اذان نمیگویم. حدیث داریم آدمهای معروف و مشهور دوره آخرالزمان عارشان میشود اذان بگویند. یعنی یک تاجر در بازار اذان نمیگوید. یک امیر و سردار اذان نمیگوید. رئیس جمهور اذان نمیگوید. وزیر و وکیل و سفیر اذان نمیگویند. مش حیدر، عمو قاسم، یکی از این آدمهای گمنام اذان میگویند. یک دکتر و مهندس حاضر هستند اذان بگویند؟
آیت الله العظمی گلپایگانی با بلندترین صدا تا آخر عمرش اذان میگفت. شهید مطهری اذان میگفت. دکتر بهشتی چنان اذان میگفت که صدایش به همه مدرسه فیضیه میرفت. سنتهایی فراموش شده است. یک جایی اسلام خوب است. یعنی به آن توجه میشود. یک جایی به اسلام توجه نمیشود.
6- نماز و زکات، ملازم یکدیگر
نماز از زکات جدا نیست. همین روز عید فطر نماز عید داریم، در یکی از این عیدها نان مردم تأمین شده است. عید فطر هرکسی سه کیلو گندم، برنج، خرما، به شکم مردم باید رسید. نان مردم در عید فطر تأمین میشود. گوشت مردم عید قربان تأمین میشود. یک عید نان، یک عید گوشت. کنار نان و گوشت فقرا، «و اهل الجود و الجبروت» فرق بین جود و جبروت چیست؟ جود یعنی نداری، به تو میدهد. جبروت یعنی کم دارید، جبران میکند. آن کسی که ندارد، به او میدهد. آن کسی که کم دارد، پُرش میکند. عجب دینی داریم.
امروز روزه واجب، فردا روزه حرام است. میگوید: لباس نو بپوش. ولی زیر آسمان روی خاک باش. چرا لباس نو بپوشم؟ عید است. چرا روی خاک؟ لباس از بدن تو مهمتر نیست. شما پیشانیات را روی خاک میگذاری. میخواهم تو را خاک مالی کنم.
به حاجیها میگوید: مکه بروید، چند روزی که در حال احرام هستید، بوی بد شنیدید، حق ندارید جلوی بینیتان را بگیرید. از همهی کره زمین پولدارها مکه میروند، آنجا نباید بینیشان را بگیرند. میخواهد حال گیری کند. میخواهد خاک مالی کند. هرکس هستی باید کلاهت را برداری، کفشت را بکنی. میخواهت تو را لخت کند و کفن پوش کند. اردوی شبانه، اردوی روزانه، میخواهم شما را در دو اردوی شب و روز عرفات و مشعر بسازم. این زکات فطره و سه کیلو گندم و جو، سه کیلو غذای رسمی که میخوری، این بندکشی روزهاست.
یکی از شرایط قبولی این است که اگر کسی نماز بخواند، زکات ندهد، نمازش قبول نیست. در قرآن 27 آیه داریم که نماز و زکات با هم چسبیده است. اصلاً نماز بیزکات قبول نیست. مثل زنی که یک گوشواره دارد. زنی که یک گوشواره دارد اصلاً عروسی نمیرود. مثل قطار روی یک ریل اصلاً حرکت نمیکند. شما یک لنگه کفش داشته باشی، از خانه بیرون نمیآیی. بعضی چیزها اگر دو تا بود، کارساز است. کلیه نیست که بگویی با یک کلیه کار میکنم. چشم نیست که بگویی: با یک چشم میبینم. یکی نباشد آن یکی هم نیست. پنجاه درصد نیست.
به کسی گفتند: شنا بلد هستی؟ گفت: 50 درصد. گفت: شیرجه میروم، بیرون نمیآیم. حالا من روزه میگیرم، زکات نمیدهم. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلىَ» (اعلی/14 و 15) رستگار کسی است که اول فطریه بدهد و بعد نماز بخواند. قبل از نماز باید فطریه داد.
هرطور ما با خدا عمل کنیم، خدا هم همانطور عمل میکند. شب عید فطر یک نماز دارد که هزار «قل هو الله» در رکعت اول دارد. یکجایی بودیم یک خانمی گفت: من هزار تا نمیتوانم. من یک «قل هو الله» میخوانم و میگویم: «الف مره». «الف» یعنی هزار تا. یکی میخوانم میگویم: خدایا این یکی را هزار تا حساب کن. شوهرش گفت: خیلی خوب، پس من هم هزار تومان به تو میدهم و میگویم: یک میلیون حساب کن. تو یک «قل هو الله» میخوانی، میگویی: «الف مره» پس من هم یک مبلغی به تو میدهم، میگویم: «الف مره» فرض کن هزار تومان، هزار تا هزار تومان است. یک چیزی بگویم شاید در عمرتان نشنیده باشید.
خدا به پیغمبر هیچ جا نمیگوید: از مردم تشکر کن. تشکر کن نماز خواندند. تشکر کن روزه گرفتند. تشکر کن حج، تشکر کن امر به معروف، تشکر کن… فقط به زکات که میرسد میگوید: از مردم زکات بگیر و «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» (توبه/103) پیغمبر به اینهایی که زکات میدهند، درود بفرست. هیچ یک از عبادات را خدا به پیغمبر نمیگوید: از مردم تشکر کن. اما به زکات که میرسد، میگوید: از مردم زکات بگیر، و از مردم تشکر کن.
اگر اشتباه نکنم در سوره فصلت میگوید: «وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ، الَّذِینَ لَا یُؤْتُونَ الزَّکَوهَ» (فصلت/6و7) این عربی قرآن بود. ولی هر فارسی هم ترجمه این را میفهمد. وای به مشرکین! مشرک چه کسی است؟ بت پرست است؟ میگوید: نه کسی است که زکات نمیدهد. اِ… من زکات ندهم مشرک هستم؟ سوره فصلت، آیه 8 و 9 میگوید. «وَ وَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ، الَّذِینَ لَا یُؤْتُونَ الزَّکَوهَ» کسی زکات ندهد، گیر دارد. زکات واجب است.
پیغمبر، مشرکین و منافقین را از مسجد بیرون نمیکرد. ولی مؤمنینی که زکات نمیدادند را بیرون کرد. یکبار در مسجد آمد و گفت: «قمُ، قُم، قُم» بلند شو بیرون برو. چند نفر را بیرون کرد. گفتند: یا رسول الله اینها چه کردند که از مسجد بیرونشان میکنی؟ فرمود: اینها نماز میخوانند و زکات نمیدهند. اسلام 50 درصدی نداریم.
شما دوست داری خداوند 50 درصد از دعاهایت را مستجاب کند. مثلاً یک دختر بزرگ داری دنبال یک داماد پولدار میگردی؟ دعا میکنی خدایا یک داماد خرپول قسمت من کن. داماد قسمت تو میکند، خر هست ولی پول ندارد. (خنده حضار) میگوید: 50 درصد مستجاب شد. چطور تو نماز میخوانی، زکات نمیدهی. تو هم با دو شرط داماد خواستی. خر پول! من خرش را قبول میکنم، پولش را قبول نمیکنم.
7- سوء نیّت، مانع قبولی عمل
هرطور با خدا عمل کنیم، خدا همانطور با ما عمل میکند. با خدا صاف باشیم. اگر کسی در دلش قصد بدی در مورد کسی دارد. آن هم اعمالش قبول نیست. این حدیث جدید است. «وَ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ مُؤْمِنٍ عَمَلًا» خدا از مؤمن عملی را قبول نمیکند، «وَ هُوَ مُضْمِرٌ» یعنی در دلش، در ضمیرش، در قلبش، «وَ هُوَ مُضْمِرٌ عَلَى أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ سُوءاً» (کافی/ج2/ص361) کسی نیت سوء دارد. گل رنگ را به جای زعفران میفروشد. نمازش قبول نمیشود. جنس خراب را زیر جعبه میگذارد و جنس خوب را روی جعبه میگذارد. هرکس در دلش دوست دارد کلاهبرداری کند. در دلش، به کسی نمیگوید. فقط در قلبش نیت بد دارد. بدخواه است، میگوید: اگر کسی آدم بدخواهی باشد، عملش قبول نمیشود.
لقمه حرام، حدیث داریم «الْعِبَادَهُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ» (بحارالانوار/ج81/ص258) اگر کسی لقمه حرام میخورد و عبادت میکند، مثل کسی است که ساختمان روی شن میسازد. ساختمان روی شن از بین میرود. اجمالاً عبادت کردید، دست شما درد نکند. مواظب لقمههایتان باشید.
عیدی از امام رضا بخواهیم. هم شب جمعه است، هم شب عید است. یا امام رضا اولاً ما تو را دوست داریم. علاقه داریم. دوم اینکه مهمان هستیم. سوم اینکه در خانهی تو هستیم. چهارم اینکه شب جمعه است. پنجم اینکه شب عید فطر است. ششم اینکه در جلسهی ما جمعیت انبوهی از نسل نو و بچه و آدمهای بیگناه هستند. خانواده شهید هست. آدمهایی هستند که سر و صورت و ریششان را در اسلام سفید کردند. برای شب جمعه دعا مستجاب است. بچههای یعقوب به یعقوب گفتند: دعا کن. گفت: صبر کنید، دعایتان خواهم کرد. یعنی صبر کنید شب جمعه شود. شب آخر یک مزدی میخواهیم. ما کاری نکردیم. تو باید منت بگذاری که ما را راه دادی و زبان ما را باز کردی. اگر توفیقی داریم از خودمان نیست. حتی نماز شب که میخوانیم، آبش از که بود؟ عقلش از که بود؟ طاقتش از که بود؟ حافظهای که حمد و سورهات یادت بود، از که بود؟ توفیقش از که بود؟ توفیق خدا نباشد هیچ چیز دست ما نیست.
یک کسی خانه ساخته بود، میگفت: خدایا سایهی این گچهای خانه را از سر من کم نکن. به او گفتم: چرا به گچهای خانه دعا میکنی؟ گفت: هر آجر این خانه را از کسی نسیه کردم. این گچها اینها را نگه داشته است. اگر این گچها نباشد، هر آجری به صاحبش برمیگردد. حالا ما که یک نماز شب میخوانیم، لطف خدا اینها را به هم گره میزند، ولی آبش از ما است. عقلش از ما است. بیدار شدنش از ما است. توفیقش از ما است. ما یک سفر که میرویم میگوییم: الحمدلله سالم رسیدیم. همین یک الحمدلله! از تهران تا مشهد چند میلیون بار لاستیکها چرخید؟ در هر چرخی ممکن است لاستیک بترکد و ماشین چپ شود. ما چند میلیون برایی تاب لاستیک باید تشکر کنیم. تازه حالا هر لاستیک… این راننده در یک لحظه حواسش پرت میشود. خوابش برود. ما بین میلیاردها…
شب جمعه آخر است. هروقت شکر کردید بگویید: خدایا برای نعمتهایی که نمیفهمم شکر! بعد بگویید: برای نعمتهایی که میفهمم. مثلاً ما میگوییم: قلب ما سالم است. ولی دیگر نمیدانیم هر یک دقیقهای چند بار این قلب چه میکند. کلیه هر دقیقه چه میکند؟ بنده که اینجا حرف میزنم، کتکهایش را ابوذر خورد. منتهی ابوذر یادم نیست. سخنرانی خودم را یادم است. ابوذر کتک خورد. موسی بن جعفر زندان رفت. امام حسین شهید شد. چقدر شهدا و جانبازان در جبههها بودند. امام چه کرد و شهدا چه کردند؟ خانوادهها و جانیازان و اسرا چه کردند؟ چه زجرهایی کشیدند تا من به پلوهایش رسیدم. ما میگوییم: الحمدلله در حرم رفتم، یک سخنرانی کردم. الحمدلله در تلویزیون رفتم سخنرانی کردم. کتکهایش را بلال خورد. من به پلوهایش رسیدم. پلو را میبینند، کتکهای بلال را فراموش میکنند.
شب جمعه یکی از زیارتها، زیارت امام حسین است. شب عید فطر هم که امشب است، زیارت امام حسین است. زیارت امام حسین هم یک سلام است. رو به قبله که نشستهاید، از خانه امام رضا به امام حسین یک سلام کنیم. «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمه الله و برکاته». دستی که بالا بیاید خدا میگوید: محروم برنمیگردانم. ده مرتبه یا رب بگویی، خدا لبیک میگوید. «یا رب» (10 مرتبه)
اللهم صل علی محمد و آل محمد. ای ماه رمضان خداحافظ! ماه خوبی بودی. چقدر گناهان در تو بخشیده شد. چقدر افراد به خاطر تو از قهر خدا نجات پیدا کردند. چه اشکها در تو جاری شد. ای شب قدر خداحافظ، ای عید اولیای خدا، خداحافظ! خدایا هرچه ماه رمضان به خوبان به خاطر لیاقتشان دادی، به آبروی امام رضا و امام حسین و همه ائمه و پیغمبر اسلام، آن کمالات را به ما هم مرحمت بفرما. نمیدانم چه کسی کجا دعا کرده است. من مخالفم بگویم: کسانی که در این مسجد نماز خواندند. کسانی که در این هیأت سینه زدند. چرا این هیأت، چرا این مسجد، خدایا هرجای کرهی زمین هرکس عبادت کرده است، قبول کن. هرجای کرهی زمین کار خیری شده است، ذخیرهی قیامت قرار بده. هرجای کرهی زمین فتنهای به نفع اسلام و قرآن است، تمام کن. ماه رمضان دیگر یا هستیم، یا نیستیم. خدا به شما عمر بدهد ولی من برای عمر خودم دعا نمیکنم. چون نمیدانم به درد میخورم یا نه؟ چون میترسم به من بگویند: تو باید هندوستان بروی. تو غلط کردی در تهران بودی. نمیدانم وظیفهی واقعی چیست.
خدایا آنچه وظیفهی واقعی ما است، به ما یاد بده با توفیق عمل کنیم. اگر ما را زنده میداری، با ایمان و یقین زنده بدار. اگر بنا است جان ما را بگیری، زمانی جان ما را بگیر که گناهی بر گردن ما نباشد. حدیث داریم مؤمن که میرود انگار گلی را میبوید. من دقیقه آخر عمر امام بالای سر امام بودم. چون حدیث هم بلد بودم، میخواستم ببینم امام دقیقه آخر چگونه نفس میکشد. داریم مؤمن که میمیرد انگار گلی را میبوید. خدایا رفتار و گفتار و کردار ما را آنگونه قرار بده که لحظهی مرگ، مرگ برای ما مثل بوییدن گل باشد و اول سعادت ما باشد. اگر کسی به ما ظلم کرده او را ببخش. اگر ما به کسی ظلم کردیم، به قلبش القاء کن که او هم ما را ببخشد. کارهای ما را بیآفت، ذخیرهی قبر و قیامت قرار بده. از الآن تا ابد قلب حضرت مهدی را از ما راضی بفرما. مشکلات جامعه و دولت و ملت ما را حل بفرما. ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر با برکت، رزق حلال، اولاد صالح، عزت دنیا و آخرت، حسن عاقبت، به ما و بستگان، شاگردان، دوستان، مخاطبین، همسایگان، ذریه مرحمت بفرما. ما را در همه خیرهای هستی شریک کن. اگر کاری از ما سر زد که پسندیدی، همه علاقمندان اهل بیت را در کار ما شریک کن. روح امام و شهدا و پدران و مادران و نیاکان و هرکس بر گردن ما حق دارد، از ما شاد بفرما.
من به سهم خودم از همه شما تشکر میکنم. از آستان قدس، تولیت، همکاران، معاونت فرهنگی، صدا و سیما، اینهایی که دست اندر کاران این جلسات و برنامهها هستند، به عنوان اینکه ما خیلی استفاده کردیم، از تک تک آنها تشکر میکنم. خدایا هرکس هر کاری میکند، کارش را ذخیرهی قیامت قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»