شخصیت ممتاز حضرت علی علیهالسلام
2- امیرالمؤمنین، اولین مظلوم عالم
3- ماه رمضان، ماه یادآوری قیامت
4- توجه ویژه امام علی علیهالسلام به یتیمان
5- توجه به ایثارگران و خانواده آنان
6- بزرگواری اولیای خدا در برابر مخالفان
7- شهادت، اهدای جان در راه خدا
موضوع: شخصیت ممتاز حضرت علی علیهالسلام
تاریخ پخش: 28/04/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان بیننده بحث را زمانی گوش میدهند که روز شهادت امیرالمؤمنین، روز بیست و یکم ماه رمضان است. راجع به امیرالمؤمنین هیچکس نمیتواند بگوید میتوانم حرف بزنم. چون هرکس حرف بزند سواد خودش را میگوید، نه علی را. اگر شما یک استکان آب از دریا برداشتی، نمیتوانی بگویی: این دریا است. باید بگویی: استکان من است. ظرف من بیش از این آب نمیگیرد. وگرنه دریا در این استکانها نمیرود. هرکس دربارهی آقا امیرالمؤمنین صحبت میکند سواد خودش را میگوید و سواد ما همه با هم اندکی بیش نیست. «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» (اسراء/85) حالا در این جلسه، در این 27، 28 دقیقهای که هست، چیزهایی که حضرت امیر دارد و منحصر به فرد است، روی کرهی زمین دیگر هیچکس مثل او نیست.
1- تولد و شهادت در بهترین مکانها
چیزهایی که حضرت علی(ع) منحصر به فرد است. چند تا را میگویم، بلکه بتوانم در 5 دقیقه سی، چهل موردش را بگویم. روی کرهی زمین یک نفر در کعبه متولد شد. تمام بهترینها در علی، امیرالمؤمنین جمع شد. شب شهادت بهترین شب، شب قدر. مکان، بهترین جا، مسجد. حال، بهترین حال نماز. در نماز بهترین حالات، سجده. زمان، بین الطلوعین، بهترین وقت. هرچه بهترین هست در این ماجرا هست. تنها کسی است که جبرئیل دربارهی او گفت: «لا فتی الا علی» جوانمرد جز علی نیست. «لاسیف الا ذوالفقار». اول کسی بود که به پیغمبر در مردها ایمان آورد در ده سالگی.
خدا علامه امینی را رحمت کند. صد تا حدیث نقل کرده که حضرت علی اول کسی است که به پیغمبر ایمان آورد. اول کسی است که با پیغمبر جماعت خواند. تنها کسی است که صیغه برادری بین پیغمبر و او برقرار شد. چون پیامبر با سنخیت بین مسلمانها صیغه میخواند. مثلاً ابوبکر و عمر با هم صیغه خواندند. عثمان و نمیدانم چه کسی با هم صیغه خواندند. همینطور هرکسی با نژاد خودش صیغه میخواند. آنوقت علیبن ابی طالب را گفت: تو با خود من صیغه برادری بخوان. صیغه اخوت!
تنها کسی که پیامبر درباره او گفت: من شهر علم هستم و در این شهر علیبن ابی طالب است. تنها کسی که گفت: علی بر این امت حق پدری دارد. تنها کسی که در تاریخ ملقب به امیرالمؤمنین شد به حق. تنها کسی که همسرش معصوم بود. تنها کسی که پدر دو امام معصوم بود. تنها کسی که نام او از نام خدا مشتق شد. تنها کسی که عقدش را خداوند در عرش خواند.
2- امیرالمؤمنین، اولین مظلوم عالم
تنها کسی که لقب اول مظلوم گرفت. تنها کسی که کنیه ابوتراب گرفت. تنها کسی که پا روی دوش پیغمبر گذاشت و بتها را شکست. تنها کسی که فرمود: این لیوان شیری که برای من آوردید نصفش را به من بدهید، نصفش را به قاتل من بدهید. ابن ملجم قاتل من است ولی چون فعلاً او را گرفتید و اسیرش کردید، تنها کسی که پیغمبر فرمود: همه درها را ببندید و فقط در خانه علی در مسجد باز باشد. تنها کسی که لقب صالح المؤمنین را گرفت. تنها کسی که وقتی جبرئیل بر پیغمبر نازل میشد صدای وحی را میشنید. تنها کسی که سورهی برائت را جرأت کرد برای کفار بخواند. از این تنها کسیها زیاد است که هفتاد تا… ما افتخار میکنیم که منصوب به امیرالمؤمنین هستیم. هرکس پسر دارد و پسر دار میشود اسم علی را بگذارد. در همه خانهها فاطمه و علی باشد. این برای قیامت ما ذخیره میشود. خوب برای شادی روح امیرالمؤمنین صلوات. (صلوات حضار)
همه چیزهایش نمونه است، علی و یقین، علی و یقین. حضرت ابراهیم به خدا گفت: مردهها را چطور زنده میکنی؟ چون یک لاشهای دید کنار دریا، یک سر این لاشه در آب است، بخشیاش در زمین است. از آن بخشی که در آب است ماهیها نوک میزنند. از آن طرفی که روی زمین است شغالها نیش میزنند. گاز میگیرند. گاهی پرندهها میآیند نوک میزنند. اِ… این لاشه تقسیم بر سه شد. دریایی و هوایی و صحرایی، گفت: خدایا این بدن مرده که پخش شد، چطور در قیامت زنده میکنی؟ گفت: مگر ایمان نداری؟ گفت: ایمان دارم میخواهم به یقین برسم. گفت: پرندهها را بگیر بکوب. چهار پرنده را سر کوه بگذار. صدا بزن. ذرات پخش شده اینها جمع میشود.
3- ماه رمضان، ماه یادآوری قیامت
برادرها چون روز بیست و یکم هست، من دو سه دقیقه راجع به معاد هم صحبت کنم. معاد جای شک نیست. هر خوابی که ما میکنیم انگار میمیریم، و هر صبح که بلند میشویم انگار زنده میشویم. حضرت فرمود: مردن و قیامت مثل خوابیدن و بیدار شدن است. هر پاییز که برگها میریزد انگار میمیریم. هر بهاری که برگها سبز میشود انگار زنده میشویم. کسی نگوید آقا وقتی ما مردیم، استخوانهای پوسیده ما پخش شد، چطور دوباره جمع میشوند.
مگر شما مشک را نمیبینید. مشک دوغ، دوغ را در مشک میریزند و میزنند. این ذرات چربی پخش است. اما وقتی این مشک را زدند، مشک را که میزنند ذرات چربی که پخش است همه یک جا جمع میشود. پس جمع شدن ذرات پخش شده محال نیست. مگر این پارچه ما از نفت نیست. چطور بشر نخ را از نفت بیرون کشید؟ مگر شیری که میدوشی از علف نیست؟ چطور خدا شیر سفید را از غلف سبز بیرون میکشد؟ چطور شما نخ را از نفت بیرون میکشی؟ چطور شما کره و دوغ را از شیر بیرون میکشی؟
قیامت چه اشکالی دارد؟ حدود هزار آیه راجع به قیامت است. ما اگر بدانیم باید حساب و کتاب پس بدهیم، به حساب و کتاب ایمان داشته باشیم، آمار جنایت کم میشود. آن کسی که جنایت میکند نمیداند که باید جواب بدهد. ما اگر بدانیم لب در پلیس است، فرش را نمیدزدیم. باید بدانیم آقا پلیس است، ما را میگیرد. «أَ لا یَظُنُّ أُولئِک» (مطففین/4) چرا کمفروشی میکنی و مال مردم را میخوری؟ «أَ لا یَظُنُّ أُولئِک» اینها باور ندارند «أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِیَوْمٍ عَظِیمٍ» (مطففین/4 و5) روز قیامت باید جواب بدهند.
ابراهیم(ع) گفت: میخواهم به یقین برسم. ولی علی به یقین رسیده بود. فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» (شرحنهجالبلاغه/ج7/ص253) دیگر از این بالاتر نمیشود. من میبینیم، هرچه را میبینم خدا را میبینم.
علی و عفو! علی و کظم غیظ، آب دهان به سمتش انداختند، امیرالمؤمنین(ع). حضرت علی قصهاش را بلدید من تکرار نکنم. خودش را نگه داشت. آیا شده یک مرتبه ما غیظ کنیم و خودمان را نگه داریم؟
علی و عاطفه، بچههای یتیم را میدید گریه میکرد. از پارسال تا به حال دیدن چند تا یتیم رفتیم، فضایل علی را بگو… اصلاً فلسفه زیارت این است شما که راست یک امام میایستی، یعنی تو چه کسی هستی و من چه کسی هستم؟ همه ما در هفتاد، هشتاد سال عمرمان یک رکعت نماز با توجه نداریم. و حضرت علی امیرالمؤمنین(ع) شبهایی هزار رکعت نماز باتوجه داشت. هزار رکعت نماز با توجه در یک شب ما کل عمرمان به یک دقیقه علی نمیرسیم. آدمی سراغ داری بگوید: من هشتاد سال، نود سالم است. یک رکعت نماز با حال خواندم؟ یک رکعت نماز با توجه نمیخوانیم. او شبی هزار رکعت!
این مسأله که مگر میشود یک شب هزار رکعت نماز خواند؟ از نظر ساعتی ما حساب کردیم، چون نماز… اول اینکه گاهی وقتها شب که میگویند، مراد شبانهروز است. «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَهً» (اعراف/142) قرآن فرمود: سی شب در کوه طور بود. این سی شب که میگویند، میگوید: «ثَلاثینَ لَیْلَهً» شب یعنی «لیل»، میگوید: سی شب، اما روزها هم حضرت موسی بود. منتهی قرآن گاهی رسمش این است به شبانه روز میگوید… بگویید… مثل ما ایرانیها، مثلاً به جای سال میگوییم: بهار. میگوییم: چهل بهار بر من گذشت. نمیگوییم: چهل بهار گذشته یعنی چهل پاییز نگذشته. میخواهیم بگوییم: چهل سال، قرآن هم گاهی به شبانهروز میگوید: شب. موسی چهل شب کوه بود، چهل شبانهروز بود. چون موسی روزها هم نمیآمد. این یک مورد. 2- ما با ساعت حساب کردیم، با ماشین حساب، میشود هزار رکعت نماز خواند. حالا اگر یکی دو ساعتش هم بعد از طلوع فجر شد آن هم شب حساب میشود. شما اگر از سر شب تا طلوع آفتاب نخوابیدی، به مردم میگویی میگوید: من دیشب نخوابیدم. نمیگوید: دیشب نخوابیدم، ضمناً 45 دقیقه بعدش هم نخوابیدم. یعنی آن 45 دقیقه دیگر را هم جزء شب حساب میکند. هزار رکعت نماز که در عمرمان به یک رکعتش هم نمیرسیم. علی و عفو، علی و عاطفه، گریه در مقابل یتیم. این را سالهای قبل گفتم، اجازه بدهید تکرار کنم.
4- توجه ویژه امام علی علیهالسلام به یتیمان
خانهی یتیمی آمد هرچه گفت: عزیز، عزیز، عزیز این یتیم همینطور مانده بود و نگاه میکرد. شروع کرد با زانو و دست و پایش دوید و صدای بزغاله درآورد. بَع مَع… دور خانه با دست و پایش دوید. امیرالمؤمنین! قنبر آمد گفت: آقا زشت است. تو میدانی چه کسی هستی؟ ما الان یک کسی یک مدیر شود دیگر با معاونش سنگین است غذا بخورد. شما رییس حکومت اسلامی صدای بز میکنی؟ فرمود: هرکاری کردم این بچه یتیم بخندد نشد. تشخیص دادم امیرالمؤمنین صدای بزغاله کند، تا یک یتیم بخندد. کجای کرهی زمین یک چنین رهبری است؟
علمش را میگوید هرچه میخواهید بپرسید، جواب میدهم. تواضعش یتیم را میخندد. صدای بزغاله میکند تا یتیم بخندد. زهدش، سادهترین زندگی. تواضعش، در خانه کار میکرد. شجاعتش، انفاقش، گریهاش، قضاوتش، نمیدانم چه بگویم. یک سلامی به امیرالمؤمنین بدهیم. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه»
علیبن ابی طالب با مردم، این آیه را میترسم نرسم بخوانم و چون شب بیست و یکم است با این آیه آشنا شوید. نکاتی دارد که درسهایی از قرآن ما آرمش باشد و هم شب قدر باشد و هم حضرت امیر.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم». «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» (بقره/207) موضوع: خوابیدن امیرالمؤمنین به جای پیامبر. در سورهی بقره. آیهی 207. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری» بعضی از مردم «مَنْ یَشْری» کسی است که میفروشد. «نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» خودش را میفروشد، جانش را میفروشد. «ابْتِغاءَ» برای چه میفروشد؟ «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» فقط برای رضای خدا نه برای قدرت نمایی، «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».
نکاتی که در این هست. در قرآن «وَ مِنَ النَّاسِ» چند تا داریم. من یکوقتی تصمیم گرفتم دوقلوهای قرآن را جمع کنم. تقریباً دور و بر 350 تا دوقلو پیدا کردم. یکی از دوقلوها این است. «مِنَ النَّاسِ»، «مِنَ النَّاسِ». اینجا میگوید: بعضی از مردم جانشان را فدا میکنند، جای دیگر داریم «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُه» (بقره/204) بعضی از مردم حرف که میزنند خوب حرف میزنند، عمل نمیکنند. حضرت علی حرف نزد، عمل کرد. عدهای حرف میزنند و عمل نمیکنند. اینها دوقلو هستند. «مِنَ النَّاسِ»، «مِنَ النَّاسِ». این کجا و او کجا؟ «هل یستوی الظلمات الی النور» نور کجا و ظلمات کجا. «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقا» (سجده/18) مؤمن کجا و فاسق کجا. «مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ … مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزله/7 و8) چون دوقلوها وقتی کنار هم گفته شود برجسته میشود. یک آدم معمولی در خیابان که میرود پیدا نیست که این کوتاه است یا بلند است. اگر کنار یک قد بلند راه رفت، کوتاهیاش معلوم میشود. اگر کنار یک کوتاه راه رفت، بلندیاش معلوم میشود. «فإن الأشیاء تعرف بأضدادها» (بحارالانوار/ج69/ص272) اول اینکه این آیه را سنیها گفتند یا شیعه؟ من از سنیها برای شما بگویم. از علمای قرن هفتم است و الآن قرن چهاردهم هستیم. هفتصد سال پیش ابن ابی الحدید، از علمای درجه یک اهل سنت در شرح نهجالبلاغه میگوید: تمام مفسرین گفتند: این آیه دربارهی علیبن ابی طالب نازل شده، که در جای پیغمبر خوابید، به قدری این حدیث مشهور است، که هرکس بگوید نه، یا کافر است یا دیوانه. این خیلی مهم است که یک عالم سنی بگوید، شک نکنید.
5- توجه به ایثارگران و خانواده آنان
عرض کنم به حضور جنابعالی که نکاتی که در این آیه معلوم میشود اول اینکه یاد ایثارگران را زنده بداریم. یک شب حضرت علی جای پیغمبر خوابید، آیهاش آمد. جای پیغمبر خوابید. یعنی چه؟ یعنی جبهه رفتی که رفتی، خانوادهی شهید هستی که باش. متأسفانه بعضی از بیادبها چنین حرف میزنند، میگوید: آقا خانواده شهید هستم، میگوید: خانواده شهید هستی که باش. بابا تو مسلمان هستی یا نه؟ قرآن میگوید: امیرالمؤمنین جای پیغمبر خوابید آمادهی شهادت شد، کسی که آمادهی شهادت شد، خدا تعریفش را میکند. این بنده خدا شهید شده تو میگویی: باش، خیلی بیانصافی است. اگر این شهید نمیشد، صدامیها میآمدند به ناموس ما، به خانهی ما، به مال ما، به جان ما تجاوز میکردند. کما اینکه هرچه توانستند جنایت کردند. خانوادهی شهید باش. این درس اول برای جامعه، هرکس زحمتی کشیده از او تجلیل کنید. میگوید: وظیفهاش بوده. یاد ایثارگران را زنده بداریم.
درس دوم: پیش مرگ اولیای خدا شدن یک ارزش است. اینکه انسان جان فشانی کند یک ارزش است. مثلاً کسی که پاسدار امام است، پاسدار یک مرد خداست، این اگر مثلاً در راه حفاظت شهید شود یک ارزش است. امام فرمود: هرکس برای ترور و کشتن سلمان رشدی قیام کند، حتی اگر در آن راه شهید شود، کشته شود، شهید است. یعنی برداشتن سلمان رشدی ارزش است.
نکتهی دیگر، بزرگترین سود این است که آدم با خدا باشد. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» مردم میفروشند. ببین «الدُّنْیَا سُوق» (بحارالانوار/ج46/ص326) یعنی دنیا بازار است. همینطور که شما پای حرفهای من نشستید، آن به آن دارید دقیقههای عمرتان را میفروشید. مواظب باشید کجا صرف میکنید. به چند میفروشید؟
روز بیست و یکم بحث را گوش میدهید، از آقا امیرالمؤمنین بگویم. فرمود: آقا قیمت تو بهشت است. «ثمنک الجنه» نرخ تو بهشت است. ارزانتر نفروشی. من به طلبهها میگویم: کار زیر یک میلیون نکنید. اگر در یک مسجد برای 20 نفر حرف میزنید، حرف خوب بزن، این را یادداشت کن. برای صدا و سیما بفرست. برای روزنامهها و مجلهها بفرست. یک جایی چاپ کنند. بنا نیست عمر من صرف 20 نفر شود. کار زیر یک میلیونی نکنید. غصه میخورم، دلم برای دانشجوها میسوزد. پایان نامه نوشته، چند هزار پایاننامه در وزارت علوم گرد میخورد. بابا خیلی از این پایاننامهها را میشود خلاصهاش را بیایند در تلویزیون لااقل شبکه چهار برای اهلش بگویند. آن کسی که پایاننامهی دکترایش را دربارهی یک مسألهای تحقیق کرده، البته بعضی از پایاننامهها خیلی فنی و تخصصی است. خوب آن برای خودش، اما بعضی مثلاً چرا آمار طلاق زیاد شده است. نقش مستحبات در تربیت انسان، عوامل تربیت، عوامل مهجوریت قرآن، بسیاری از یعنی چند هزار پایاننامه داریم، که این دانشجو از بیتالمال، از پول پدر و مادرش، جوانیاش آتش گرفته یک پایاننامهاش را داده. این در وزارت علوم است. خودش بیاید در یک مرکزی ارائه بدهد. کتمان علم خیلی بد است. رکود در اسلام حرام است. رکود فکر حرام است. رکود فکر یعنی فکرش ایستاده و مشورت نمیکند. سرش را پایین میاندازد و هرکاری خودش بخواهد میکند. همیشه فکرش راکد است. از فکر دیگران استفاده نمیکند.
رکود مال حرام است، کسی پولهایش را در گنج بخواباند. سپرده کند و به وام ندهد، و قرضالحسنه ندهد. رکود طبیعت حرام است. آب دارد، خاک هم دارد ول کرده است. حتی اگر یک زنجیری، سیم خارداری، سنگچینی کردیم، اگر تا سه سال کشاورزی و بنایی نکردی اسلام میگوید: سنگهایش را بردار و دور بیانداز. تا سه سال به شما مهلت میدهند یک قطعه زمین را دیوارچینی کنی. اگر بعد از سه سال نساختی، سنگش را بردار و یکی دیگر بسازد. رکود آب، رکود خاک، رکود فکر، رکود مال. رکود در اسلام حرام است. رکود علم چیست؟ پایاننامهها در وزارت علوم و حال آنکه صدها هزار نفر میتوانند استفاده کنند.
6- بزرگواری اولیای خدا در برابر مخالفان
حضرت علی خودش را وقف کرد. هرچه داشت وقف کرد. چاه میکند، به آب که میرسید، میگفت: قلم و کاغذ را بیاورید. چیه؟ این وقف امت اسلامی است. وقف هم که میکرد، وقف شیعه نمیکرد. میگفت: وقف همه مردم. چه آنهایی که به من رأی دادند… اینطور نیست که حالا در هیئت ما سینه نزدی، برود… چرا بیاید در هیئت ما غذا بخورد؟ برو هرجا سینه زدی همانجا غذا بخور. ای بابا! ای بابا! چقدر رودهها تنگ است.
امام سجاد را میدانی چه بود؟ در کربلا دید پدرش را کشتند، همین قاتلین، همین بنی امیه، همین حکومت یزید بعد از آنکه در کربلا امام حسین را کشت، لب مرز رفتند پست بدهند. امام زینالعابدین به همین مرزدارها دعا کرد. با اینکه این مرزدارها لشگر یزیدی بودند که به کربلا آمده بودند و امام حسین را کشتند. درست است قاتل پدرم است، ولی فعلاً لب مرز است. به مرزدارها دعا میکرد، ببین چقدر روح بزرگ است. ما خیلی با ائمه فاصله داریم. ما خیلی فاصله داریم.
امام صادق ظاهراً در راه مکه بود. دید یک نفر چنین میکند. به اصحاب فرمود: بروید ببینید چه مشکلی دارد؟ رفتند و برگشتند. گفت: چه بود؟ گفت: تشنه بود. گفت: آبش دادید؟ گفتند: یهودی بود. فرمود: اِ… خوب یهودی باشد. آبش بدهید. حضرت ابراهیم یک دعا کرد، خدا فرمود: من این دعا را مستجاب نمیکنم. ولو ابراهیم هستی. دعایت را مستجاب نمیکنم. چون ابراهیم گفت: خدایا به مؤمنین رزق بده. فرمود: یعنی چه؟ من به کفار هم رزق میدهم. آیهاش این است: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ» (بقره/126) «وَ ارْزُقْ… مَنْ آمَنَ» رزق بده به هرکس که ایمان دارد. فرمود: این حرفها چیست؟ «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُه» من کافر هم باشد میدهم بخورند.
اینقدر نباید روح کوچک باشد. این برای محلهی ما نیست، نباشد. این جز هیئت ما نیست. نباشد! این جز حزب ما نیست، افطاری دعوتش نکن. این در آن خط است. بابا مسلمان که هست. روزه هم که گرفته است. حالا بیاید یک خرما و یک شله زرد بخورد چه میشود؟ چقدر تنگنظری، چقدر تنگنظری، افطاریها سیاسی، هیئتها سیاسی، یک خرده بازتر باشیم. نمیخواهم بگویم: خط فکری صحیح را رها کنید. روحتان بزرگ باشد. «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری» (طه/25) خدا به موسی گفت: تو رهبر هستی. گفت: اگر من رهبر هستم روح من بزرگ باشد. از نعمتهایی که خدا به پیغمبر منت می گذارد، میگوید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (شرح/1) به تو روح بزرگ ندادم؟ گفتم گوش به حرفم نداد، دیگر نگاهش نمیکنم. این حرفها چیست؟ گفتم نصیحتش کردم. ماشین برد، تصادف کرد. دیگر ماشین دستش نمیدهم. بابا حالا یکبار تصادف کرد. حالا یکبار پولت را خورد، دیگر قرض به او نمیدهم. دیگر نمیدانم نمیفرستیم بازار چیزی بخرد. همین که یکبار یک شکست خورد، این برای همیشه نباید بایکوت شود.
7- شهادت، اهدای جان در راه خدا
با چه کسی معامله کنیم؟ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ» اول اینکه چه میدهد؟ جانش را میدهد. یکوقت یک بازاری به من زنگ زد، گفت: حاج آقا درست است خانوادههای شهدا محترم هستند، اما ما بازاریها هم خیلی به جبهه کمک کردیم. شما یک خرده در تلویزیون از ما بگو. گفتم: راست میگویی. بازار هم به جبهه کمک کرد. اما از جنابعالی یک سؤال میکنم جواب بده. شما خودت تا حالا بیشتر برای علی اصغر گریه کردی یا برای خدیجه؟ به من راست بگو. میگفت: راستش برای علی اصغر. گفتم: پس خودت هم برای خون بیش از مال گریه میکنی. علی اصغر خون داد، حضرت خدیجه مال داد. مال دادن هم ارزش است. خدیجه برای ما خیلی عزیز است. ولی هیچ چیزی کار جان را نمیکند.
آنهایی که یک چیزی وقف میکنند زمین وقف کرده. شهید خودش را وقف کرده «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ». علی بن ابی طالب جانش را داد. گفت: یا رسول الله من جای تو بخوابم، جان تو سالم است؟ گفت: بله! گفت: من پیش مرگت میشوم. شرط هم نکرد که من رییس ستاد انتخاباتی میشوم به شرطی که استاندار شوم. به شرطی که مدیر کجا شوم. به شرطی که فرماندار شوم. من جای تو بخوابم، بالاخره بعد چه میشود؟ اصلاً پیش شرطی نداشتند. اینها مهم است. ما گاهی وقتها یک کسی کار میکند به یک امیدی کار میکند. میگوید: فلانی مجلس برود، بالاخره یک چیزی به ما خواهند داد. یک نامهای، یک سفارشی، یعنی این دانه میریزد که تخم مرغ بردارد. علف میریزد که شیر بدوشد.
یک وقت یک کسی یک مبلغی به نهضت سواد آموزی فرستاد و گفت: به فقرا بده. مبلغ هم چیزی نبود. 200 هزار تومان بود. ما تقسیم کردیم بین چند نفری که حقوقشان حداقل است. بعداً یک مشکلی برایش پیش آمد و دیدیم یک افرادی در نهضت آمدند که آقا شما مشکل ایشان را حل کن. گفتم: قانون هرچه میگوید. من که نمیتوانم خلاف قانون انجام دهم. گفت: ایشان یکوقتی به شما کمک کرده است. گفتم: مگر من گاو هستم که علف بدهی و شیر بدوشی. من حجهالاسلام هستم، گاو که نیستم. آن که علفش میدهی و شیرش را میدوشی گاو است. اگر پول میدهی که امروز من به تو تلفن کنم، پیداست من گاو هستم.
نزد پیغمبر آمدند و گفتند: علی همه خوبی دارد. گاهی یک خرده سخت گیر است. فرمود: «لَخَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ» (بحارالانوار/ج41/ص116) سختیاش در راه خداست. گردنبند را به دخترش اجازه نمیدهد. حتی خزینهدار گفت: آقا عاریه است. من هم ضامن هستم. فرمود: گرچه عاریه است. گرفته که پس بدهد. گرچه تو هم ضامن شدی، دختر علی با باقی دخترها یکسان است. اصلاً کجا دنیا میتواند بفهمد علی چه کسی است؟ ما در فهمش گیر هستیم.
«یشری» معامله کند. جانش را معامله کند. برای چه؟ برای پست، برای پول، نه، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» فقط رضای خدا را میخواهم. کار به هیچی ندارم. فقط هدف من رضای خداست. آخر گاهی وقتها یک کسی یک کاری میکند مشهور شود. در یکی از این کشورهای غربی بود، یک کسی میخواست شهردار یک جایی شود، از هلیکوپتر خودش را پرت کرد، با طناب در هوا تابید، که مثلاً بگوید: من شجاع هستم. به من رأی بدهید، من شهردار شوم. فرق میکند یک کسی میخواهد مشهور شود، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه» فقط برای رضای خدا. «من الناس» بعضی از مردم چطور هستند؟ جانشان را میدهند. نه برای شهرت و پول و مقام و مدال، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه».
از این معلوم میشود صحنهسازی و تاکتیک در مسائل اطلاعاتی و نظامی و سیاسی لازم است. این خودش یک تاکتیک بود. خودش یک تاکتیک بود. که پیغمبر علی را خواباند، جای خودش در مکه… از این معلوم میشود کارها اهم و مهم دارد. این یک اصل است. مهم نیست کشته شوی، مهم این است که آماده شهادت شوی. حضرت علی آن شب کشته نشد، ولی آمادهی… همین آمادگیاش مهم است. من آماده هستم. چه شهید شوم، چه شهید نشوم. از این معلوم میشود دشمنان در براندازی متحد هستند چون آن شبی که در خانهی پیغمبر ریختند، پیغمبر را بکشند، علی جایش خوابیده بود، از هر قبیلهای یک لات، گفتند: از هر قبیلهای یک نفر بیاید که اگر پیغمبر را کشتیم، فامیل پیغمبر نتوانند قیام کنند. بدانند با همه قبیلهها درگیر هستند. معلوم میشود دشمنان در براندازی چه… متحد هستند؟ مثل اسرائیل و آمریکا الآن. معنای توکل این نیست که تدبیر نکنیم. توکل بر خدا کردیم، اما تدبیر هم این است که من بروم، علی جای من… هم توکل، هم مدیریت، این خودش یک مدیریتی بود، یک تاکتیکی بود. معنای توکل بر خدا این نیست که ماشین را سوار میشویم توکل بر خدا، بابا بنزین دارد، آب دارد، لاستیک داری. زاپاس داری. پیغمبر توکل داشت، اما بالاخره یک کسی را جای خودش خواباند.از طرح دشمن باید آگاه بود. توطئهها را باید خنثی کرد. کاری ارزش دارد که به موقع انجام شود. همه چیز را نباید همه بفهمند. اینجا فقط پیغمبر و علی فهمیدند که چه کسی است. گاهی بدون درگیری میشود دشمن را شکست داد. اینجا پیغمبر درگیر نشد اما توطئه دشمن خنثی شد. ببینید اینها درسهاست. از درسهای روز است. آقایانی که پای تلویزیون هستید یکبار دیگر بخوانم.
1- پیش مرگ بزرگان شدن ارزش است. این را در دنیا تابلو کنید. 2- صحنهسازی و تاکتیک در مسائل نظامی و اطلاعاتی لازم است. 3- از ایثارگران تجلیل کنید. 4- کسی ایمانش قوی است که حتی در بستر خواب هم آرام باشد. پیغمبر، امیرالمؤمنین وقتی میخوابید نمیلرزید. با آرامش! دشمنان در براندازی متحد هستند. معنای توکل این نیست که برنامهریزی نداشته باشیم. توطئهها را باید خنثی کرد. در طرح دشمن باید آگاه بود. از طرح دشمن باید آگاه بود. کاری ارزش دارد که به موقع انجام شود. همه چیز را نباید همه بفهمند. گاهی بدون درگیری میتوان دشمن را شکست داد. ببینید «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری» یک آیهی 5 کلمهای چقدر نکته دارد. همهی نکتههایش هم نکتههای روز است. ما مزهی قرآن را نچشیدند، نچشیدیم، و نه به نسل نو چشاندیم. یکبار دیگر نچشیدند، نچشیدیم، نه قرآن را به دانشجو و دبیرستانی چشاندیم. بردیم و یک اطلاعاتی به اینها دادیم که بدانی جایی آباد نمیشود و ندانی جایی خراب نمیشود.
شهادت امیرالمؤمنین است. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ» به قدری با امیرالمؤمنین مخالف بودند. گفتند: وارسی کنید، هرکس به امیرالمؤمنین علاقه دارد، سهمیهاش را از بیتالمال قطع کنید. بعضیها میگویند: علی چرا اینقدر دشمن داشت؟ با کسی رودروایسی نداشت. میدانید اینهایی که کربلا آمدند چه کسانی بودند؟ بعضیهایشان استاندارها و فرماندارها بودند که حضرت علی دید اینها خیانت کردند عزلشان کرد. حضرت علی چون اینها را برداشت میآمدند کوفه و دفتر سیاسی زدند. به قول امروزیها حزب و روزنامه درست کردند. بعد وقتی امام حسین کربلا بود، گروه گروه مردم را تشویق می کردند. ولذا وقتی کربلا آمدند گفتند: حسین جان، ما با تو خوبیم، «بغضاً لابیک» ما با پدرت بد هستیم. چون پدرم استاندار بود، عزلش کرد، حالا که پدرت پدر مرا عزل کرد، من هم انتقام عزل را از تو «بغضاً لابیک» این «بغضاً لابیک» برای حضرت امیر، نسلش هم که هی شهید میشد و زجر میکشید، به خاطر اینکه مقاومت میکردند. زیر بار زور نمیرفتند. کلمهی نه شرقی، نه غربی! پیر آمریکا را درمیآورد. دشمنترین… یک کسی آمده بود به سید حسن نصرالله گفته بود: من فهمیدم راه تو حق است. گفت: از کجا فهمیدی؟ گفت: قرآن یک آیه دارد میگوید: سخت ترین دشمنان شما یهود هستند. بعد میبینم اسرائیل بالاترین دشمن شماره یکاش سید حسن نصرالله است. فهمیدم تو «الذین آمنوا» هستی. چون قرآن میگوید: سختترین دشمن را به «الذین آمنوا» یهودیها دارند. حالا که دیدم اسرائیل بدترین برخورد را نسبت به تو دارد، معلوم میشود «الذین آمنوا» بیشترین نیش را نسبت به امیرالمؤمنین داشتند امام حسن هم به خاطر امیرالمؤمنین، امام حسین را هم «بغضاً لابیک». فاطمه زهرا را هم به خاطر علیبن ابی طالب، اینکه همه را شهید کردند روی بغض علیبن ابی طالب بود. یا علی چقدر دشمن داری؟ در عوض دوست هم داری. یک سری به مسجدهای ایران بزن، همه برایت گریه میکنند. همه پیراهن سیاه پوشیدند. همه عاشق تو هستند. در ایران ببین صدها علی آباد داریم. اسم روستاهای ما هم علی است. بیشترین اسم در جمهوری اسلامی علی است. علی محمد، علیرضا، علی… نمیدانم…. ما به تو عشق میورزیم و به این عشق افتخار میکنیم.
شب بیست و یکم است، خدایا تو را به حق آبروی امیرالمؤمنین، تو را به حق آبروی امیرالمؤمنین آنچه شب قدر برای خوبان تاریه مقدّر میکنی، همه را برای همه ما مقدّر بفرما. توفیق معرفت امیرالمؤمنین و اهل بیت، معرفتشان را در اعلی درجه، بعدد از معرفتف مودّت. اول بشناسیم، عاشق شویم. بعد از معرفت و مودّت، اطاعت. سه اصل است. معرفت، مودّت، اطاعت. بالاترین درجه معرفت، بالاترین درجه مودّت، بالاترین درجه اطاعت را نسبت به پیغمبر و اهل بیتش در ما و ذرّیهی ما تا آخر تاریخ قرار بده. کسانی که حق علیبن ابی طالب و اهل بیت را گرفتند، به حق و اهل حق ظلم کردند. به محمد و آل محمد ظلم کردند، با علم و عمد آن به آن بر عذابشان بیفزا.
شب قدر است. هرکس از هرکس گله دارد، او را ببخشد. فحش، غیبت، تهمت، هرچه هست او را ببخشد. قلبتان را پاک کنید که دعای شما مستجاب شود. به دیگران هم دعا کنید. به منحرفین کرهی زمین دعا کنید. دعا به خودت نکن. همهی بیهمسرها، همهی منحرفین، همهی بیخانهها، همهی بیکارها، همه بیسوادها، همهی مسافرها، فردگرا نباش. نگاهت نگاه میلیونی باشد، میلیاردی باشد. خدایا، یک دعا میکنم. ما را در همهی خیرهای هستی شریک کن. اگر کاری از ما سر زد که خیر بود، همه را در کار ما شریک کن.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»